دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"رویاهایت را دنبال کن"

مهردخت چهار ، پنج ساله بود که متوجه شدم با هر تکه پارچه ای که معمولا" شال های سر من بودند ، چندین مدل لباس درست میکنه . 


وقتی این موضوع تکرار شد ، تشویقش کردم که با هر مدلی که درست میکنه ژست بگیره و ازش عکس بندازم . فکر میکنم تو هارد اکسترنال خانوادگیمون و فایلی که متعلق به من و مهردخته ، تعداد زیادی از این عکس ها موجود باشه .


 کم کم که بزرگتر شد ، روی ورق های چرکنویس تمرینهای ریاضیش ، نقاشی های فانتزی میدیدم ، دخترو پسرهایی اغلب با لباس های اسپرت که جزییاتشون چشمگیر و منحصر به فرد بود ، درواقع از همین چیزها بود که به فکر افتادم برای انتخاب رشته ، روی  هنر هم مشاوره کنیم . 


مشاوره کردیم و همونطور که می دونید به تحصیل  در رشته ی گرافیک منجر شد . 


همه ی این سالها هدف مهردخت تحصیل در رشته ی طراحی لباس و تاسیس برند لباسی با یک اسم مشخص (حتی اسمش رو هم گذاشته) بوده . در لابه لای درس های معمولش زبان رو هم بصورت حرفه ای خوند و مدرک  و مجوز تدریس رو هم گرفت . 


با همه ی اینها هیچوقت ، وقت زیادی رو برای درس خوندن اختصاص نداد ، حتی خیلی وقت ها شبهای امتحان ، از دلشوره می مردم چون  با خیال راحت پا رو پا انداخته بود . 


خدا رو شکر هیچوقت هم نتیجه ی بدی نداشته و بالاخره امتحان نهایی و دیپلمش رو با معدل هجده و پنجاه و سه صدم گرفت (که اگر وقت بیشتری برای مطالعه گذاشته بود حتما بالای نوزده میشد) . 


جالب اینجاست که مدتی پیش درحین خوندن یه داستان دنباله دار انگلیسی تو اینترنت ، با سایت پولیور که یه برند لباسه آشنا شد .


 تو این سایت مشخصات انواع پوشاک برای همه ی رده های سنی ، از بچگانه و زنانه و مردانه جهت خرید ، موجوده . 


یه قسمت از سایت ، مربوط به طراحی و ست لباس هاست و همه ی کاربران میتونند با مشخصات خواسته شده زیباترین ست لباس رو با مناسب ترین قیمت بسازند و تو مسابقه شرکت کنند . 



مهردخت خانوم هم به دنبال رویاهای کودکیش ، وقت بسیار زیادی رو تو این سایت گذرونده ، و انواع ست های زیبایی رو برای شرکت در مسابقه تهیه کرده .. 



خیلی وقت ها با شوق و ذوق فراوون از تعداد قابل توجه فالورهاش برام میگه و اینکه چقدر سلیقه ش مورد توجه کاربران و داروان سراسر دنیا بوده . 


پری شب داشتم تو اتاق خواب ، لباس های شسته شده رو جمع میکردم که مهردخت بافریاد های گوش خراشش بهم سکته ی اول رو وارد کرد .


 همین که از در اتاق اومد تو و قیافه شو دیدم که خوشحاله ، فهمیدم اتفاق خوشایندی افتاده و سکته اول رد شد .


 دوباره وقتی خودش رو از خوشحالی پرت کرد روی تخت خواب و صدای شکستن چوبش دراومد ، سکته ی دوم رو زدم ، و وقتی تشک رو بلند کردم و دیدم قسمت مهمی از تخت نشکسته ، سکته دوم رو هم رد کردم ... 


حالا حالم خوب بود و میشد مهردخت خانوم رو بابت وحشی بازیش ،  به باد دشنام های مادرانه گرفت . 


- چه خبرته ؟ این وحشی بازیا چیه ؟ مردم از ترس . 


- وااای ببخشید مامان ، اصن دست خودم نیست . 


همچنان بپر بپر می کرد . 


- واااا دیوانه شدی مهرخت ؟ چته ؟ خوب بگو ببینم چی شده این کارا رو میکنیی؟؟ 


- ماماااان ، ست لباسم اول شده 


- هااااا؟ خوب شده که شده ، این کارا چیه ترسیدم .


یکمی تمرکز کردم ببینم منظورش چی بود؟ 


- تو سایت پلیور؟ مسابقه ش؟ عه چه باحال . تم مسابقه چی بود؟ 


- رز گلد بود مامان ، ببین تبریک سایت رو . 



جایزه شم یه قاب آیفون 6 پلاسه . 


-وااای چه عااالی مهردخت جان ، بهت تبریک میگم عزیزم . اصلا برنده شدنت عجیب نیست ، تو از بچگی به طراحی لباس علاقه مند بودی و براش زحمت کشیدی 


- اره مامان خیلی خوشحالم ، میدونی اصلا موضوع جایزه ش نیست .. من چند تا قاب مختلف برای گوشیم دارم ولی دیده شدن خیلی لذت بخشه .


 مهردخت میدونی پست قبلم در همین مورد بود ؟ خوندیش ؟ 


- نه ، نخوندم . میرم میخونم . 


وااای مامان فکر کن سال دیگه طراحی لباس قبول بشم ، اخ جووون چه کیفی داره ، داشجوی دانشگاه تهران بشم . 


- بعله خیلی کیف داره ولی باید خیلی درس بخونی مهردخت خانوم .. هنوز که من حس نمیکنم اهمیت کنکور برات مشخص باشه . 


- وااا ، باز که میگی مامااان .. بخدا خیلی کنکور رو گنده ش کردین . میریم کنکورمونو میدیم ، دانشگاه قبول میشیم دیگه. 


- والله مهردخت تو یا واقعا نمیدونی چه خبره ، یا من رو سر کار گذاشتی 


- بیخیال مامان ، فکر کن برند لباسمو افتتاح کردم . فشن شو گذاشتم ، مانکن هام میان رژه میرن و آخر از همه من میام و ... وااای نور فلاش عکاسا ... 


بماند که بچه م وقتی از روی راهنمای پلیور که دستور داده بود جایزه ش رو از سایت آمازون دریافت کنه ، به آمازون مراجعه کرد، فهمید به کشور ایران ارسال نمیکنند ، حسابی تو ذوقش خورد و غصه خورد ولی همچنان در تلاشه که ادرس عمه ش تو آمریکا رو بده که جایزه رو  بفرستند اونجا و اونا براش پست کنند . 





دنبال کردن رویاها ، ادم رو قوی و شکست ناپذیر میکنه ، لذت زندگی رو دو چندان میکنه و کمک میکنه انسان شاد و بهتری باشیم .. تو روخدا اگه بچه دارید ، بچه هاتونو درگیر پز و کلاس  های معمول جامعه نکنید . فکر نکید بچه ها یا باید دکتر بشن یا مهندس .


 اینهمه به استخدام شدن اهمیت ندید ، بچه ها رو پویا ، شاد و کار آفرین بار بیارید و راه درست زندگی کردن و لذت بردن از وقتشونو بهشون یاد بدید . 



امروز یکی ازم پرسید : مهربانو با بیست سال خدمت بازنشست میشی؟  گفتم : اگر شرایط همونطور که فکر میکنم پیش بره ، بله . 


ولی کسی نمیدونه چی پیش میاد . 


برای اولین بار تو ذهنم می چرخید ، اگر مهردخت طراحی لباس قبول بشه ، براش سرمایه ای مهیا میکنم و یه کارگاه و بعد ها وقتی لیاقتش رو داشت ثبت برند خودش و  رسیدن به رویاهاش .


 و مثل همیشه من درکنارش ، از این فعالیت لذت میبرم و خودم میشم پای ثابت کارهاش . 


(البته اگر عمری باقی باشه و روزگار سارگار باشه) 


****** 

راستی فردای همون روز مهردخت متوجه شد که دانشگاه تهران رشته ی مورد علاقه ش رو نداره و دانشگاه الزهرا و چندتا دانشگاه دیگه این رشته رو دارند . 


کلی حالش گرفته شد ،  ولی گفتم : مهردخت یادت باشه که فشن پرفورمنس پارسال دانشگاه الزهرا چقدر جنجال برانگیز بود و چقدر تقدیر و تبریک طراح های خارجی حتی هنرپیشه و خواننده های غرب رو به دنبال داشت .

(عکس هاش تو اینترنت هست اگه دوست دارید ببینید )

*********

دوتا دیگه از ست های لباسش رو که رتبه گرفته براتون میذارم . 


*********************




دوستتون دارم ، رویا های خودتون و عزیزانتون رو فراموش نکنید .

نظرات 42 + ارسال نظر
تکتم سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 01:46 ب.ظ

وااای منم ک از ذوق مردم...
دست گلت درد نکنه مهربانو جان.افرین که استعداد و علاقه شو شناختی.دستمریزاد به تو بخشی عظیمی از موفقیت و خوشحالی مهردخت جانم متعلق به توئه عزیزم

خدا نکنه عزیز دل من
ممنونتم عزیز من

مینو دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 07:48 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

مبارک مهر دخت جان و شما باشه.امیدوارم شاهد موفقیت های بیشترش باشی

ممنونم مینوی عزیز و مهربون

بانو دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 11:47 ق.ظ http://newlife1719.blogsky.com/

خیلی هم عالی
دنبال کردن رویاها همیشه خوب بوده و وقتی نتیجه میده بهتر هم هست
امیدوارم رویاهاش محقق بشن

سر بزن بانوجان

ممنون بانو جان
به روی چشمم با افتخااار

نازلی شنبه 17 مهر 1395 ساعت 10:19 ق.ظ http://www.n-nikan.blogsky.com

آفرین به مهردخت هنرمند
واقعا دنیای طراحی لباس و مد خیلی گسترده و جالبه
بنظر من بعنوان یک رشته دانشگاهی از بین رشته های هنر یک رشته نو و آینده داره
بخصوص اینکه مهردخت در این زمینه هم ذوق خوبی داره
عاااقا من از الان نوبت گرفتم واسه طراحی لباسم
بعد نگی نه مهربانوها
اینم سبدم

ممنون نازلی جان
درسته مخصوصا این چند سال آخر خوب دارن بهش بها میدن و برند های ایرانی خیلی خوبی کار میکنند .
ای جااانم عزیز دلم قربون تو و سبد خوش رنگت

صحرا جمعه 16 مهر 1395 ساعت 01:19 ب.ظ

سلام مهربانوی نازنین
تبریک عزیزم برای موفقیت مهردخت نازنین

واقعا باید به مهردخت تبریک ویژه گفت برای داشتن چنین مادرفهیمی

امیدوارم شاهد به بارنشستن آرزوهاتون باشید

سلام صحرا جانم
ممنون از محبتت دوست گلم . الهی آمین خدا بچه های عزیزت رو نگه دار باشه

ida جمعه 16 مهر 1395 ساعت 12:05 ق.ظ

تبریک میگم بهتون که چنین دختر با استعدادی دارید
من هم تعریف داشنگاه الزهرا رو در رشته طراحی لباس شنیدم، اما خودم دانشگاه هنر تهران (رشته دیگه ای) درس خوندم و محیط صمیمی و غیرسیاسی اونجا رو برای دختری مثل مهردخت که روح آزاده ای هم داره مناسب تر می بینم
امیدوارم هرجا میره موفق باشه

مررسی ایدا ی عزیزم .
الهی آمین قربونت . چقدر قشنگ توصیف کردی هم دانشگاه هنر تهران رو هم مهردخت رو

ماه پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 05:41 ب.ظ

سلام مهربانو جان
تو خوب می دونه مادر نمونه ای هستی و شاهکاری در مادری...
نه من مهندسی خوندم، فقط چون زیاد می بینم دانشجوهای خوب انگیزه شون از دست می دن با ورود به دانشگاه، به ذهنم رسید برات بنویسم که یه وقت تو ذوق بچه نخوره ... خیلی خوبه تلاشش رو برای بهترین که مدنظرش هست بکنه، اما بدونه این تنها راه نیست...مهم وارد بازار کار شدن هست تو دوره دانشجویی که به نظر من بهترین زمان هست...
راستی یه پیشنهاد هم برای مهردخت داشتم، بعدا مدل یکی از طرحهاش را می تونه بذاره مهردخت و یک مدل رو هم عسلک... برای دل ما دوستان مجازی

سلام ماه نازنین و عزیز من .
ممنون از اینهمه مهربونی که نسبت به من و مادریم داری
خوب کردی نوشتی ، اینها همه ش تجربیات مفیده و من ازشون استقبال میکنم . چه پیشنهاد عااالی

یاس ایرانی پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 04:33 ب.ظ

مهربانو جان حتما بگین خوشحال میشم...

به چشششم مرسی مهربون

زهرام پنج‌شنبه 15 مهر 1395 ساعت 12:18 ق.ظ http://zkh.blogsky.com

سلام مهر بانو عزیزم ،تبریک میگم ان شاءاله دختر گلمون موفق باشه و در اینده نزدیک کارکه دوست داره راه بندازه . واقعا بچه ها رو باید ازاد بزاریم خودشون راه اینده شون انتخاب کنن..می بوسمت .دختر گلت ببوس

سلام زهرا جان .
ممنونتم دوست قدیمی . خدا گل پسرات رو موفق و سالم نگه داره .

نگین چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 03:52 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

ای جانم ای جااااااااانم به این دخملک نازنین و هنرمند و خوش ذوق

از صمیم قلب تبریک میگم عزیز دلم
بخدا انگار دختر خودم برنده جایزه شده باشه اشک تو چشمام حلقه زد ...

چقدر لذتبخشه وقتی آدم ببینه زحماتی که برای بچه اش کشیده به ثمر میشینه

در ضمن به مهردخت نازنینم هم تبریک میگم بابت داشتن چنین مادر لایق و فهمیده ای که به انتخاب فرزندش احترام میذاره و مثل خیلی از مادرها بچه رو لای منگنه نمیذاره که حتما باید فلان رشته رو بخونی!!!

عزیزم الهی به پاش خوشی کنی و انشاالله که اولین محصول برندش رو به خاله نگینش تقدیم کنه البته اگه هنوز در قید حیات باشم مااااادر

اصلن هم خودخواه نیستم، تهمت میزنین روز روشن

مرررسی نگین مهربون و عزیز . خدا دختر گلت رو نگهداره و سایه ی مهربون تو و پدرشون بالای سرشون باشه .
ای جااانم زنده باشی الهی نگین ، صد سال دیگه که نیست که هیچکدومک در قید حیات نباشیم به همین زودی هاست . میگم یه چیز طراحی کنه با هم ست کنیم

Miss.khorshid چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز
خیلیهیجان انگیز بود. عالیه. ان شالله به هر آنچه لیاقتش رو داره میرسه.... به به لذت بردم

سلام خورشید زیبا
ممنون از لطفت عزیزم

کبری چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 10:11 ق.ظ

س



سلام مهربانوجان خیلی ممنون که برام وقت گذاشتی وتوضیحات عالی دادی .روی دختر نازت راببوس

سلام عزیزم خواهش میکنم انجام وظیفه بود کبری جان تو هم گل پسر رو ببوس

لیدا چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام.دختر منم 10 سالشه.مدام با چادر نماز من لباسای مخلف طراحی میکنه.یه دفه دیدم با چادر نماز جشن تکلیفش.چنان لباس دکولته. عروسی درست کرده بود که دهانم از تعجب باز موند .خودش هم غش کرده بود از خنده که باچادر نماز اونو درست کرده.همش طراحی لباس رو دوس داره.

سلام لیدا جون .
آخی عزیزم همون کارهای بچگی مهردخت رو میکنه .. همیشه بهش اهمیت بده و ذوق و خوشحالی خودت رو از کارهاش نشون بده .. بذار چشمه ی استعدادش جوشان بمونه و خدای نکرده خشک نشه

سوفی(شاپرک) چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 08:57 ق.ظ http://ziyafate-zendegi.blogfa.com

سلام بانو جان امیدوارم خوب و خوش باشید...چقد درست و زیبا داره پیش می ره مهردخت جان واقعا آفرین لذت میبرم از خوندن پیشرفتهاش...بانو چقد زیبا براش مادری می کنی ...کاش تمام مادرا مادری رو اینقدر عاشقانه و درست ایفا می کردند ...همیشه برای من الگوی یه مادر فوق العاده این ....امیدوارم زندگیتون به زیباترین مسیرها بره عزیزدلم

سلام عزیز جانم .
محبت داری قربونت برم کافیه یک ایثارگر به تمام معنا باشی عزیز من تا بتونی مادر بهتری باشی .. من که کوچیک شمام و با محبت های خالصانه تون بزرگ میشم .
الهی امین ، برای تو و همه همینطور باشه

افشان چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت 12:35 ق.ظ

پونی سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 10:04 ب.ظ

سلام
از موفقیت مهردخت خیلی خوشحالم و به شما تبریک میگم

سلام پونی جان ممنونتم دوست من

ماه سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 06:08 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز
خیلی بابت شکوفا شدن استعدادهای مهردخت خوشحال شدم...
عزیزم خواستم بگم خیلی خوبه که دانشگاهی که دوست داره قبول بشه ولی نباید فکر کنه فقط بچه های ان دانشگاه موفق هستند، کسی موفق هست که هدف داشته باشه و در راهش تلاش کنه و به فکر این باشه که چه جوری بتونه از راه علاقه اش درامد زایی کنه...
تشویقش کن بعد کنکور دوره های خوبی تو این زمینه بگذرونه و به طور پاره وقت وارد بازار کار بشه...به نظر من وارد بازار کار شدن پاره وقت تو دوره دانشجویی مهمتر از عنوان دانشگاه مدرکش هست...
( من خودم تو یکی از دانشگاههای خوب تهرون درس خوندم و الانم تو دانشگاه تدریس می کنم)
البته باید بگم برای ادامه تحصیل خارج شاید عنوان دانشگاه مدرک مهم باشه

سلام ماه عزیز . ممنونتم دوست من ، کاملا موافقم به هر حال مهردخت نوجوونه و طبیعیه که دنبال تیتر و عنوان باشه.. این با فرهنگ سازی خانواده و با رشد هوش اجتماعی خودش قابل تغییر و یادگیریه .
حتما سعی میکنم از راهنماییت استفاده کنم و برای انتخاب کلاس های خوب ازاد درزمینه ی علاقه ش ازت کمک بگیرم .
همین الان هم که بعضی از تابلو هاش رو فروخته تاثیر خوبی رو اعتماد به نفسش داشته
امیدوارم موفق باشی قربونت ، رشته ی تحصیلی تو هم از زیر شاخه های هنربوده؟؟
بقول خودت یکی از دلایلش هم برمیگرده به اینکه مهردخت هنوز سودای ادامه تحصیل در خارج از ایران رو داره و برای رزومه ش نیاز به این تیر و عنوان دانشگاه پیدا میکنه .

نوشی سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 05:03 ب.ظ

به به مهربانو جون تبریککک عزیزم . هیچ لذتی برای یه مادر بالاتر از این نمیتونه باشه . من تقریبا خواننده خاموشه هرروزه شما هستم و خیلی از نوشته هاتون لذت میبرم . منم یه دختر 6 ساله دارم و همیشه آرزو میکنم بتونم جوری تربیتش کنم که راه درست زندگی کردن و لذت بردن رو یاد بگیره که مطمئنا اون روز موفقه .
بازم تبریک میگم . مطئمن هستم روزهای خیلی بهتر و روشنتری پیش روی مهردخت عزیزمان هست .

ممنونم نوشی جان ، خدا دختر گلت رو نگهدار باشه و مطمئن باش چون طرح تربیت موفق و توام با لذت زندگی رو در سر داری حتما برای دختر عزیزت اجرا میکنی و موفقیت رو بهش هدیه میدی .
ممنون از نوشته ی پر از محبتت

لیلا سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 04:12 ب.ظ

سلام تبریک میگم برای موفقیت مهردخت جان
من کارشناسیمو دانشگاه الزهرا خوندم البته توی رشته ی دیگه ای
ولی دانشگاه الزهرا توی هنر توی ایران حرف اول رو میزنه کار دانشجوهاش فوق العاده است

سلام لیلا جون .
همون شویی که پارسال اجرا شد گواه این بود که این دانشگاه حرفی برای گفتن در کل دنیا داره ان شالله موفق باشی عزیزم

مژگان سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 02:03 ب.ظ

مهربانوی گرامی تبریک میگم . خیلی خوشحال شدم . ازون بیشتر خوشحال شدم که شما به استعدادها و علایق مهردخت جان بیشتر از اونچه عرف جامعه مد کرده اهمیت میدید. امروزه مد شده همه بچه ها باید کلاس موسیقی برن. کلاس زبان برن. کلاس ورزش برن. و حتما باید همه رو باهم برن. نمیشه چه ای به موسیقی علاقه نداشته باشه یا به ورزش یا هنر. مد شده و من ازین مد ها نفرت دارم. حتی در مورد درس هم به پسرم گفتم که ازش انتظار ندارم حتما دکتریا مهندس فلان رشته تاپ بشه فقط ازش خواستم حتما تحصیلات دانشگاهی داشته باشه اونم بخاطر اینکه دراون محیط باشه و تجربه اش کنه. وگرنه وقتی موسیقی دوست نداره مجبورش نمیکنم بره یا باقی کلاسهای اضافی.دلم میخواد اونچه دوست داره ادامه بده.
خیلی آشفته نوشتم چون خیلی باین موضوع حساسم.آفرین به مهربانوی عزیز که همیشه بهترین روشهای تربیتی رو بکارمیگیره و ماروهم راهنمائی میکنه.

مژگان نازنین منم خوشحالم که با مادرفهمیده و گلی مثل تو آشنا هستم . درستش اینه که به بچه ها یاد بدیم چطور از بزرگترین هدیه ی عمرشون یعنی نعمت زندگی استفاده کنند . و این با کلاس های مختلف رفتن و تو دریافت لوح های تقدیر رنگ و وارنگ و مدرک های بی عمل گرفتن منافات داره . خدا عاقبت بچه ها رو بخیر کنه و کمک کنه انسان های خوب و مثبتی بشن .
درضمن من مخلص همه ی دوستان هستم هرچی اینجا میخونیم و مینویسیم درواقع دورهمیه و از هم استفاده میکنیم .. بدون کمک های شما نوشتن من ارزشی نداره . ممنونم که هستی

Nasrin سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام مامان مهربانو عزیز چه پست عالى اى بود تبریک به شما و مهردخت عزیز امیدوارم راه موفقیت براش هموار باشه شما هم درکنارش سال هاى سال لذت ببرید

سلام نسرین عزیزم
خوشحالم این پست رو دوست داشتی با همه ی عشق و انرژی که به من و مهردخت میدید جتما بهترین اتفاق ها منتظرمونه . خدا نگهتون داره

کبری سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام مهربانوجان خیلی خوشحالم که شاهدموفقیتهای دخترنازت هستی .من ازخواننده های خاموشت هستم وکلیه مطالبت راخوندم .شرایط زندگی من هم دقیقا مثل توئه بااین تفاوت که بچه من پسره و14ساله .تنها باپسرم زندگی میکنم وشاغل هستم ماجراهای قبل ازطلاقت راکه میخوندم فکرمیکردم خودم هستم خیلی ازماجراهات ودردسرهائی که کشیدی شبیه من هست .ولی خداراشکر که تونستیم به آرامشی برسیم .موفقیتهای بیشتروشادیهای زیادی برای خودت ودخترنازت ازخدامیخوام .یه سوال ازت داشتم برای زبان مهردخت جان ازچه سنی رفته وکدوم موسسه .چون پسرمن همه اش فرارمیکنه وبعدازدوترم دیگه نرفت .

سلام کبری جان ، چقدر از اشناییت خوشحالم عزیزم چطور دلت اومد منو از وجودت بی خبر بذاری
قربونت برم اینهمه زندگی هامون شبیه هم بود ؟ اینهمه با خلوص نیت و با عشق عمیق رفتی زیر یه سقف و نتیجه ش اون شد ؟ تاسفم برای رنجی که کشیدی و خوشحالم برای اینکه جسارت رهایی رو داشتیم ، ما لایق زندگی خوب همراه با عزیزترین موجود زندگیمون یعنی بچه هامون هستیم .
پسر گلت رو ببوس عزیزم . درمورد زبان مهردخت باید بگم دقیقا نه سالش بود که گذاشتمش موسسه شکوه که واحر دخترانش تلفن خونه ی نارمکه و چون سرویس منظمی داشت و من شاغل بودم و مهردخت کم سن و سال بود برام راحت تر بود اونجا بره تا موسسه های دیگه که دور تر بودند . درضمن سیستم اموزش شکوه مثل مدرسه ت یعنی سالهای اولیه به گرامر خیلی اهمیت میدادن و همین هم بنظرم خوب بود که تو درسای مدرسه هم قوی بشه اما شانسی که مهردخت اورد این بود که درست دوسال بعد از شروع زبان که دانش اموز معمولی بود نه خیلی قوی ، به مایکل جکسون علاقمند شد ، با توجه به علاقه ی شدیدش شروع کرد متن اشعارش رو خوندن و حفظ کردن ، کم کم یه وبلاگ راه انداخت که علاوه بر شعرای اون و ترجمه شون ، خودش هم به انگلیسی شعر میگفت . از طرفی برای اینکه خوب اواز بخونه و تقلید کنه روی لهجه ش خیلی کار کرد . خلاصه مهردخت خانوم که خدا نکنه از یه کاری خوشش نیاد قدمی برنمیداره ، اتفاقا خدا بکنه از یه کارهایی خوشش بیاد دیگه ول نمیکنه . تمام این سالها که بی وقفه کلاس زبانش رو میرفت هی می خوند و هی مینوشت ، دایره ی لغاتش خیلی وسیع شد . برعکس ما که خارجی میبینیم خجالت میکشیم حرف بزنیم مهردخت همه جا خودش رو تو این موضوع دخالت میداد . همین قدرتش تو زبان باعث شد تو چیزای دیگه هم سرک بکشه مثلا یه سایتی هست که الان نمیدونم اسمش چیه اگه خواستی ازش میپرسم برات مینویسم داستان نویسی بصورت انلاینه . و از تمام دنیا کاربر داره و همه ملزم به نوشتن با زبان انگلیسی هستند ، مهردخت پای ثابت اونجاست یا بعد از انتخاب رشته گرافیک دنبال کانال و سایت های هنری انگلیسیه ..، نمایشگاه هایی که از کشورهای دیگه میان ایران شرکت میکنه و همه ی اینها که گفتم باعث شد خیلی جلو بره . دوستایی که باعهاش از همون نه سالگی شروع کردند الان زبان رو معمولی میدونند ولی مهردخت تافل امتحان داد مدرک
TOEFL Conversation رو هم گرفت و همچنین مدرک و مجوز تدریس رو . کاش بتونی به خواننده ای ، چیزی علاقمندش کنی و اون بشه الگوش تا به شوق اون بره دنبالش وگرنه بعنوان درس بهش نگاه کنه همیشه فراری می مونه

شیوا سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 12:01 ب.ظ

مهربانو جون سلام. خیلی زیاد به مهردخت جون از قول ما تبریک بفرمایید ایشالا پیشرفت های آینده.
منم یه بار یه بنز بردم ده سال پیش ولی نتونستم بگیرمش به مهردخت بگو بنز منم بگیره البته من تو گیم یاهو بردم ، یه وقت اشتباهی فکر نکنین من تخصص و توانایی خاصی داشتمااا

سلام شیوا خانوم گل گلااااب
ممنون عزیز دلم ، بنز و قاب آیفون رو تحویل میگیریم ، یا تو بنزت رو بده به ما ِآیفونمون رو با قاب جدیدش بذاریم توش ، یا ما ایفونمون رو با قاب اهدایی میدیم به تو توی بنزت باهاش صفا کنی

kindgirl سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 10:54 ق.ظ http://kindgirl.blogsky.com

آفرین خیلی عالیه

به نظرم شما بهترین مادر دنیا هستید که اجازه دادید دخترتون بر خلاف جو موجود در جامعه به دنبال عشقش بره و از تک تک لحظات زندگیش لذت ببره آفرین به شما و آفرین به دختر با لیاقتتون که به خوبی به اعتماد شمار پاسخ میده و باعث افتخارتونه

دختر مهربون ممنونم ازت عزیزم . خدا تو نازنین فهیم و قدرشناس رو حفظ کنه .. خوشحالم همراه عاشقانه های مادرانه ام هستی

عاطفه سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 09:16 ق.ظ

تبریک میگم مهربانو.. یکی از دوستان من گرافیک میخوند زمانی که دانشجو بود به طور اتفاقی دید که همکلاسیاش دارن چیزی رو پست میکنن فهمید ی مسابقه جهانی ظاهرا در مورد مهر مادری توی لهستانه اینم دقیقه نود رفت و ی طرح داد و پست کرد بعد چند ماه پست براش ی دعوتنامه آورد از لهستان که نفر اول شده و خلاصه رفت و حالشو برد و کلی انگیزه های بعدی تو زندگیش گرفت ادامه تحصیلم داد الانم شرکت خودشو داره.. شک نکن مهردختم آینده اش روشنه

وااای چقدر عااالی ، ببین کسی که لایقه و قدرتمند حتی اگر از موضوع جا مونده باشه میتونه اسم خودش رو درخشان کنه .
اگر با هم ارتباط دارید خیلی از قول من بهش تبریک بگو برای موفقیت هاش و راه قشنگ زندگیش
ممنونم برام نوشتی عاطفه جون

الهام سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 09:11 ق.ظ

عالی هست مهربانوجون

من هم به شما و هم مهردخت جون تبریک می گم ان شاالله همیشه سلامت و شاد باشید و موفق
خیلی مامان خوبی هستی عزیزم

ممنونم الهام عزیزم .. تو هم خیلی مهربون و گلی که این حس خوب و دوست داشتنی رو به ما منتقل میکنی .. خدا حفظت کنه

فرنوش سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 08:54 ق.ظ

سلام عزیزم. خیلی خیلی خوشحال شدم. مبارکش باشه. از خدا برای مهردخت جان اول از همه سلامتی و بعد عاقبت بخیری رو میخوام. در کنار شما مادر گل و گلاب و مهربون.

سلام فرنوش جانم
منم از خدا برای تو و دوستان مهربونم سلامت و دل خوش ارزو میکنم .. مرسی انقدر حالمونو بهتر میکنید

شادی سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 08:37 ق.ظ

مبارک جفتتون باشه
چقدر شیرینه که تلاشت به ثمر نشسته

مهربانو جان منم تنها یه آرزو دارم اونم اینکه دخترم درسخون باشه و موفق بشه
فعلا که رفته کلاس اول خیلی بی توجه و بی دقته!
یه صفحه مشق رو دو ساعت تموم طول میده
خدا به دادم برسه بخوام بزارمش کلاس زبان و ...

ممنونم شادی جون . کلاس اولی شدن گل دخترت مبارک باشه عزیزم الهی راه روشن و زیبایی تو زندگیش طی کنه . شادی جون چون مهردخت بیش فعال بود و خودم این دوران رو گذروندم لطفا" یه مشاور و پزشک مراجعه کن بررسی کنند که یه وقت دختر نازت بیش فعالی نداشته باشه .. این بچه ها فوق العاده باهوشند ولی عدم تمرکز تو تحصیل اذیتشون میکنه .. که اگر این مورد باشه زودتر کمک کنی و همه چیز درمسیر درست قرار بگیره .
عاقبتش بخیر باشه عزیز دل

تیام سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 07:46 ق.ظ

سلام مهربانو جااااان..تبرررررریک خوشحالم که بالندگی درخت زندگیتوو شاهد هستی تبرررررریک

سلام عزیزم ممنونتم ، با اون اسم قشنگت

Sara سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 05:31 ق.ظ

سلام عزیزم خیلى مبارکه به مهردخت عزیزم هم تبریک مى گم
مهربانو جان اگه خواستى من مى تونم بسته رو برات بگیرم و براتون بفرستم
خوشحال میشم عزیزم بتونم کارى کنم

سلام عزیز دلم .. ممنون از محبتت سارا جان . خیلی مهربونید نازنین اگر از طریق عمه ی مهردخت ممکن نبود حتما زحمتت میدم

سوفی سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 12:50 ق.ظ

سلام بانوی مهر. انگار قسمت نبود کامنت پست قبل همه اش بیاد. هاهاها.
اول از همه خسته نباشید از پا به پای مهردخت جان دویدن و کمک کردن در راه رسیدن به آرزوهایش. مهردخت جان استعداد داره و چه شانس بزرگی داشته که چنین مادر نازنینی نصیبش شده که کمکش می کنه تا استعدادهاش رو تو هر زمینه ایی که دلش میخواد شکوفا کنه. خدا یار و یاور هر دو تون.

سلام عزیزم اتفاقا داشتم فکر میکردم کامنت سوفی جان فقط یک کلمه ش جا مونده بود؟؟
ممنونم عزیز دلم با این کامنت خوشگلت .خدا یا رو یاور تو و عزیزانت هم باشه ،

نسرین سه‌شنبه 13 مهر 1395 ساعت 12:21 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

از چنان مادری، چنین دختری باید!
واقعن جای تبریک داره
اگه خواست آدرس منو هم می تونه استفاده کنه قول میدم با پست مخصوص براش بفرستمش.

خیلی خوش سلیقه هست قربونش برم

تمام حرفاتو درباره ی مادرانه هات و فشار نیاوردن بچه ها که آرزوی برنیامده ی خودمونه در حقیقت، باید قاب گرفت.

دم ات گرم و سر ات خوش باد عزیزم

خسته نباشید هر دو قلب:
تو بهتر از هر کسی می دونی که مدتی وقت هیچیو ندارم اما چیکار کنم...

عزیزمی نسرین جونم
حتما عزیز دلم ممنونتم امروز از ارمین پیگیر میشم ببینم چه کرد . خدا نکنه عزیز من
تو هم سالم و شاد باش نازنینم .
میدونم مشغولیاتت چقدره و میدونی چقدر دوستت داریم

عطیه دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز

سلام عطیه جان

هوپ... دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 10:21 ب.ظ http://be-brave.blog.ir

مبارکش باشه، چقدر خوش ذوقه، الان من دلم همه ی این ست ها رو خواست، باید چیکار کنم یعنی؟

قربونت عزیزم .. چون تو ایران زندگی میکنی شرمنده م
یکمی صبر کن بذار مهردخت برندش رو ثبت کنه خودش برات ست می سازه ، هلووووو

فریدا دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 08:06 ب.ظ

تبریک میگم مهربانو جان
نمیدونیین چقد ذوق کردم
انگار خودم جایزه گرفتم ..
آخه طراحی لباس و طراحی داخلی و.دکوراسیون از علاقه های منه
خیلی خیلی زیاد
متأسفانه موقع انتخاب رشته بیراهه رفتم و الان حسرت توو دلم مونده فقط
خیلی خوشحالم برات مهردخت جان ..خیلی

ممنونم فریدای عزیزم .
میدونم عزیز دلم با قلب مهربونت آشنا هستم . فریدا جان خوشبختانه این هنر و این علوم چیزی نیست که نتونی بصورت شخصی یادبگیری و فعالیت کنی . یکعالمه کلاس های خوب هست استفاده کن و رویات رو از مسیر دیگه دنبال کن عزیزم

فریبا دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 07:41 ب.ظ

ادامه: دختر منم در زمینه تزیینات مو و زیور آلات تبحر داره یعنی با هر چیز بی مصرفی مثل کش سر های پاره و گل سرهای شکسته سنگ های کنار رودخونه شالهای فرسوده من ،چیزهای جدیدی درست میکنه ،قابل استفاده دیدن داره کاراش.منم زیاد دست وبالشو نمی بندم لذت می برم وقتی با دستای کوچولوش کار می کنه .هفت سالشه از حالا تو گروه مهردخت یه جایی واسش نگه دارین

ای جااانم ، عزیزم حتما حتما تشویقش کن و مخصوصا از دست سازهای قشنگش عکس تهیه کن .. هم بعد ها میتونی رشد استعدادش رو ببینی و مقایسه کنی پیشرفتش رو با سابق ، هم حس خیلی خوب دیده شدن و اهمیت به کارش رو بهش نشون دادی . خدا حفظش کنه می بوسمتون وبا اختلاف سن بین این دختر هنرمند و مهردخت اتفاقا همکاری قشنگی بینشون پیش میاد ان شالله اگر برای مهردخت همه چیز بخوبی پیش بره .. خدا همه ی بچه هامونو عاقبت بخیر کنه .

فریبا دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 07:31 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز .موفقیت مهردخت جونو تبریک میگم انشالله که شرایط جامعه هم هر روز بهتر و بهتر بشه وجوونای خلاقمون بتونن توش شکوفا بشن ،این خیلی خوبه که تو سطح بین المللی حرفی واسه گفتن داشته باشیم که بی شک هم همین طوره اما سدهایی مانع هست که ما همچنان امیدواریم به شکسته شدنشون....ببخشید دردمون تازه شد .دخترمون لیاقتشو داره حتما تو رشته دلخواهش ادامه میده و موفق میشه ...

سلام فریبای نازنین . ممنون از مهرونیت
کاملا درست میگی عزیزم متاسفانه با شرایط موجود خیلی برای فعالیت های هنری جوون های مملکتمون چرا و اما میذارن و گاهی انقدر سخت می گیرن که همه ی انگیزه ها از بین میره .. امیدوارم شرایط رو به بهبود باشه .
بازم از لطفت تشکر می کنم

یاس ایرانی دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 07:11 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز.... این پستت خیلی هیجان داشت خیلی خوشحال شدم مهردخت جان اینقدر دنبال علاقه اش میره.... تبریک میگم عزیزم.... ست های لباساشم خیلی قشنگن.... ان شاءالله مهردخت به تمام آرزوهاش برسه.... مهردخت بهترین همراه رو تو زندگیش داره .... ان شاءالله سلامت و شاد باشین .... مهربانو جان اگه کمکی از دست من برمیاد حتما بهم بگین....

سلام یاس قشنگم
ممنون عزیز دلم، کامنت قشنگ و مهربونت کلی خوشحالم کرد . چشم حتما امروز پیگیر میشم ببینم تونست با عمه میتراش ارتباط بگیره یا نه .. لازم بشه حتما زحمتت میدم عزیز من

ریحانه دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام
خیلی هیجان انگیزه...تبریک میگم
من وقتی اون زمان میخواستم برم هنرستان چون به هنر علاقه داشتم اجازه ندادند . زمان ما مثل الان هنرستان جا نیافتاده بود ودر نهایت شدم معلم ولی به هنر خیلی علاقه مندم وتوی کارهای هنری تقریبا دستی دارم.
برای مهردخت خانم وشما آرزوی موفقیت سلامتی وآرامش دارم.
شاااد باشیییید.

سلام عزیزم
ممنون از لطفت ریحانه جون
میدونم چی میگی متاسفانه اون موقع ها همه ی بچه های درس نخون که مورد انظباتی داشتند رو به سمت این رشته ها هدایت میکردند .. یه زمانی تو جنگ و گرفتاری های اجتماعی فقط دکتر و مهندس لازم داشتند .. هیچکس به این فکر نمی کرد که اگر علوم انسانی و هنر نباشه این زندگی مفت گرونه . نمی فهمیدن که تحصیل کردگان مدیریت و اقتصاد چقدر میتونند نجاتبخش و راه گشا باشند و میبینی که همین شده وضعمون .
خدا رو شکر که امروز این ذهنیت کم رنگ شده و اتفاقا به بچه هایی که در این زمینه تحصیل میکنند بها داده میشه .. نسل سوخته بودیم دیگه ، چه میشه کرد
تو هم سالم و شاد باش دوست من

... دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 05:01 ب.ظ

عزیز دل خودمی

مهدی دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 04:59 ب.ظ

سلام،
مبارکش باشه و ایشالا سال دیگه الزهرا قبول بشه.منم هنر خوندم، تجربه ی خوندن هنر انقدر بینظیره که من هنوز عاشقانه از اون سالها یاد میکنم.انقدر عاشقانه که بعضی وقت ها حسودی رو تو چشم خانمم می بینم
یه تبریک هم به شما بابت رد شدن از 100 مطلب در وبت خانم مهربون.داری به هزار نزدیک میشی، همش چندتا مطلب دیگه مونده

سلام مهدی جان
به به ، پس تحصیل کرده ی هنرهستی
امیدوارم مهردخت هم این تجربه ی ناب رو داشته باشه .
عه ممنون از لطفت دوست خوبم ..شدم 101 یعنی چیزی به 1000 نمونده نیمه ی پر لیوان این شکلیه هاااا
ممنونم که هستی

نجمه دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت 04:39 ب.ظ

سلام بانو
وااای،چ حس خوووبی
مبارکش باشه
انشالله که تو رشته ای که بهش علاقه داره قبول بشه
ست هاش هم خیللی قشنگ بودن
بهتوین هارو براتون ارزو می کنم،ایام به کام

سلام نجمه جون .
خیلی حس خوبیه ، خدا نصیبت کنه .
انشالله که بشه و عاقبت بخیر بشه .
ممنونتم منم متقابلا برای تو بهترین ها رو ارزومندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد