دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

" التماس تفکر"

سلام عزیزانم ، امیدوارم سلامت و شاد باشید . 


و امیدوارم این روزها لا به لای نذری دادن با نیت چشم و هم چشمی و خوراندن به کسانی که واقعا نیازمند نیستند ، بیشتر به فکر کسانی باشیم که نیازمندند و یکی از بزرگترین رویاهاشون خوردن یک وعده غذای گرم ، سالم و معطرند ... 


باز هم تو رفت وآمد های شبانه م ، زباله گردهای بیشتری میبینم که متاسفانه تعداد خانم ها توشون خیلی زیاده .. 


اتفاقا" در محله های شمال شهر هم زیاد میبینم و وقتی پای صحبتشون مینشینم میگن 


" بالای شهر غذا های بهتری دور می ریزند "، از اون پایین ها خودمونو میرسونیم اینجا دنبال نون شب 


تو رو خدا وقتی گذارتون به اطراف بیمارستان های دولتی میفته خیابون های دور و برش رو خوب نگاه کنید ، حتما می بینید ماشین هایی که بساط پیک نیک  دارن و در پناه دیوار زیر انداز انداختن  و با زن و بچه نشستن کنار جدول ..


 اشتباه نکنید این بی نواها نیومدن تفریح ، از شهرستان مریض آوردن تهران ولی نه دوست و فامیل دارن بهش پناه ببرند نه پول دارند برن حتی یه اتاق تو مسافرخونه کرایه کنند ، دستشونو بگیرید حتی با یه وعده غذا.... 







دوستتون دارم " التماس تفکر" و این جمله رو هم خیلی خیلی دوست دارم 

نظرات 23 + ارسال نظر
الی شنبه 1 آبان 1395 ساعت 09:09 ب.ظ http://elhamsculptor.blogsky.com

ای مهربانو جان کووو تفکر؟؟؟!!
اینروزا متاسفانه حکایت آدما شده دست بگیر کلاهت که باد نبره، خودخواهی و منیت و ....
نمیدونم چی شده که آدمیت اینطوری مرده

الی جان متاسفانه خیلی چیزا شده که نتیجه ش همین مردم سنگی و دغل باز (دور از جون )شده یه مقاله ای از دکتر سریع القلم میخوندم که خیلی قشنگ تغییر شخصیت ایرانی ها و تبدیلشون به چیزی که امروز میبینیم رو تحلیل کرده بود ... کاش پیداش کنم براتون میذارم اینجا

ریحانه دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت 06:37 ب.ظ http://khaneye-del.blogfa.com

واقعا تفکر
چقدر خوبه این کمپین های مردمی راه افتاده و کار خیر چقدر حس وحال آدمو خوب می کنه هر چقدر هم کم باشه ولی همونم در حد توان خوبه

دقیقا همینطوره عزیزم

ستاره بانو یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 10:37 ق.ظ http://sanino61.mihanblog.com/

سلام مهربانوی عزیز اومدم بگم از دیدن این عکسا غمگین شدم دیدم هر روز یه شکلی این تصاویرو میبینم و میبینیم اما انگار دلمون و چشممون عادت کرده شدت واکنشمون پایین اومده دلمونم به درد نمیاد...

سلام عزیزم اره بخدا ستاره بانو جانم منم چند روز پیش یه عکسی رو می دیدم خیلی غمگین شدم ولی یادم اومد قبلا با خیلی کمتر از این به گریه می افتادم .

نگین یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 09:37 ق.ظ

الهی فدات بشم که همیشه دغدغه ی نیازمندان رو داری عزیز دلم ...

یه چیزی بگم ریا نشه
آخه خودت گفتی کار خوب رو باید گفت و ترویج و اشاعه داد

چند روز قبل بهمراه برادرم اینا که این چند روز تعطیلات رو شیراز اومده بودن رفتیم بازار وکیل و سرای مشیر
من یه انگشتر خیلی ظریف و زیبا داخل ویترین دیدم (تیتانیوم بود) خیلی ازش خوشم اومد
قیمت کردم قیمتش 30 هزار تومن بود ...
خیلی دوست داشتم واسه دخترم بخرمش و میدونستم خیلی خوشحال میشه
اما .....
همینطور که جلوی ویترین ایستاده بودم یه لحظه با خودم فکر کردم ... فکر کردم .....

و یهو تصمیمم برگشت!
تصمیم گرفتم انگشتر رو نخرم اما معادل قیمتش رو به یه مستحق کمک کنم ...
و این کار رو دیروز کردم ..
و از اون لحظه احساس میکنم زیباترین انگشترهای دنیا به دست دخترمه ...

خیلی حس خوبیه
خدا رو شکر میکنم که فکرم بموقع کار افتاد و ماجرا به شکل دیگه ای رقم خورد ...

خدا نکنه نگین عزیز و مهربون
چقدرررم کار خوبی میکنی که میگی ممنونم که به حرف من که کوچیکتم اعتنا کردی و کار خوبت رو مینویسی . الهی خدا وجودتو و دختر گلت رو با پاداش کار نیکت اذین ببنده
می بوسمت عزیزم

پونه شنبه 24 مهر 1395 ساعت 08:18 ب.ظ

و این هم کامنت یک از انسان بی خبر که زیرش گذاشته: " واقع بینانه ببینیم . به عکس ها خوب نگاه کنید میبینید برق دارن، چراغ روی پایه برق دارند، خونه هم دارند ، جاده اسفالت هم دارند، کتاب های سالم دارند ، مداد و دفاتر کیف کاملا سالم هم دارند ، این عکس ها کاملا می خواهند چیزی رو نشان بدهند که خود عکاس می خواهد وقتی میز و نیمکت در داخل قرار دارد ایا جایه تخته نیست که اونجا بزارنش و حمل نکنن هردو از چوب هستن . منظره حمل تخته را نگاه کنین این بچه ها تخته را از کجا می اورند منظره بین خونه ها تا کلاس کاملا متفاوته .به گوشه های تخته تو تمامیه عکس ها نگاه کنین سوراخ دارد یعنی این تخته به دیوار نصب بوده است و تخته تاب برنداشته پس حتما به به دیوار نصب بوده .و خیلی نشانه های دیگری هست که کاملا مشهوده و من در موردشون حرفی نمی زنم اما واقعیت رو نمی شود انکار کرد بله همچین صحنه هایی وجود دارد . اما خواهشا به هر قیمت نخواهید با افکار و احساسات مردم بازی کنید . "
این آدمها واقعا سر سفره پدر و مادر بزرگ شده اند؟ انقدر از کلمه انسان دور هستند که نمی دونم به چه نامی خطابشان کنم! برای راحتی وجدان نداشته، سرشان را زیر برف فرو کرده اند.

گاهی وقتا تو اینستا کامنتا رو میخونم وحشت برم میداره که داریم با چه کسانی زندگی می کنیم .. این ادمای خطرناک هر روز دور و برمون هستند

سلام مهربانو جون
رو آدرسی که گذاشتم کلیک کنین و اینجا رو ببینین

مامان ثنا و حسنا شنبه 24 مهر 1395 ساعت 11:15 ق.ظ

نذریهای محرم رو دوست دارم فقط به این دلیل که دارا و ندار کنار هم میتونن بخورنش بدون اینکه به عزت نفس کسی لطمه ای وارد شه. همیشه هم میگم نذری بحثش با انفاق(که واجبه و خیلی ها فکر میکنن مستحبه) جداست. نمیدونم بین دوستان روشنفکر استفاده از عبارات مذهبی درست بود یا نه ولی جور دیگه ای نتونستم مطلبم رو برسونم

اینجا همه چیز تا زمانی که توهین نشه درسته عزیزم . ممنون که نظرت رو نوشتی و نظرت محترمه

بهمن جمعه 23 مهر 1395 ساعت 04:31 ب.ظ http://www.life-bahman.blogsky.com

کااااااش هزینه ی یه دونه م و ش ک رو خرج این بدبختا میکردن... یه دونه و نه بیشتر...!!!
توی اداره مون اومده بودن تشویقمون میکردن که یه میلیون ناقابل بدیم و یه دونه آجر طلا برای ساخت گنبد طلای امام علی بخریم...
چقدر خریم که فکر میکنیم امام علی که شبها گرسنه میخوابید به گنبد طلا محتاجه...
وچقدررررر خر بودن اونائی که برای ریا و شاید رسیدن به نوائی آجر آجر طلا میخریدن...


والله داداش بهمن اینجاست که باید بگم دور از جون خررررررررر

نسرین جمعه 23 مهر 1395 ساعت 01:38 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

گاهی دلم می خواد دختر شاه پریون بودم. عین وقتی اینو در جوابم نوشتی.
دلم خواست هیچ بچه ای تو دنیا غمگین یا ندار نباشه.

کمبود و نیاز محبت نداشته باشه.
یه پدر یا مادر احمق و ابیوز کننده نداشته باشه

داریم به کجا می رسیم مهربانو؟
دلم یه فریاد بی نفس می خواد... ولی می دونم اونم هیچیو تغییر نمیده. هیچی

پایه خرابه، بنیان!
می دونی.

نسرین پنج‌شنبه 22 مهر 1395 ساعت 08:48 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

وای... خدای من!

نسرین پنج‌شنبه 22 مهر 1395 ساعت 12:34 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

خدای من!
دیدن این عکس زانوی آدمو خم میکنه!

این کیسه های برنک روی نیمکتا چیه؟ مثل همون درخت مهربانیه؟

دیروز خونه ی دوستم بودم. تعریف می کرد عکاس یک روزنامه توی همین صف ها داشته عکی می گرفته برای روزنامه. ماشینای آنچنانی و مردم سیر تو صف بودن . پسرکی ژولیده و کثیف با کاسه ای خالی پابرهنه ایستاده بوده و عطر خوراکیایی که پخش میشده رو بو می کرده.
خبرنگار یا عکاس ازش می پرسه:
پسر جون چرا نمیری تو صف تو هم غذا بگیری؟
میگه: چند بار رفتم منو از صف کردن بیرون. میگن:
جای تو اینجا نیست بچه!

شرمتان باد!

می دونید شرم رو چجوری هجی می کنند؟
فکر نکنم.


نسرین جون اینجا بعضی از برنج ها رو تو این کیسه ها می فروشند اونوقت بچه های بی بضاعت اونا رو بجای کیف مدرسه استفاده می کنند ، از اینها بی بضاعت تر ، بچه هایی هستند که حتی اینم ندارند و کتابهاشونو تو کیسه پلاستیکی شفاف ریختند .. هست تو عکس ببینشون

گلنار چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت 03:29 ب.ظ

کسی به فکر گل ها نیست
دلم برای باغچه می سوزد


اسم خر و گاو و الاغ بد در رفته وگرنه بیشعوری شاخ و دم نداره مهربانو خانم

منیر چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت 12:34 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام مهربانو جان.
متاسفانه این واقعیتهای دردناک خیلی بیشتر از اونی هستن که بشه ازشون چشم پوشید.
البته خوشبختانه آدمهایی مثل شما هم هستن که دغدغه نیازمندها رو دارن و به طور جدی کمکشون می کنن.
من خیلی ها رو می شناسم که نذر عاشوراشون رو برای فقرا میدن. خیلیها که کنار روضه گرفتن و عزاداری کردن به فکر این موجودات بی پناه و تنها هم هستن. شاید تعدادشون اون قدری که باید باشه نیست. ولی صفر هم نیست. فقط خیلیهاشون تا جایی که بتونن مخفیانه این کار رو می کنن و شاید به خاطر همین ما فقط بریز و بپاش و ریاکاری نذری دادن رو می بینیم و اون بعدش رو نه.
خوشحالم که با آدمهای دغدغه مندی مثل تو آشنا هستم دوست خوبم

سلام منیر نازنین
خدا رو شکر عزیزم ما هم از وجود چنین انسان های شایسته ای با خبریم که این مدت دغدغه شون غذا رسانی به کارتن خواب ها ، همراه بیماران در اطراف بیمارستان ها و کلا نیازمندان بوده . متاسفانه انقدر فقر بیداد میکنه که هر قدر کمک میشه باز هم جای خالی مثل یه حفره ی جهنمی خودنمایی میکنه
زنده باشی عزیزم منم به وجود با محبت شما دلخوشم

غریبه سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 09:26 ب.ظ

سلام
دو جور فکر داریم که یکی اش فکر زیباست
رفیقم می گفت شب داخل کوچه یک معتاد به صورت نیم خیز همین طوری مونده بود
من به ذهنم رسید خب یک لگد می زدی بهش تا صاف می شد
ولی او ادامه داد رفتم برایش یک پرس غذای نذری بردم گفت اگه می شه یک لیوان آب هم بده
چند لحظه بعد یک آب معدنی برایش بردم
بعد تقاضای سیگار کرد
گفتم متاسفم این یکی را نیستم
حرکت این دوست و طرز فکر خودم را با هم سنجیدم دیدم چقدر بین آدما فرق هست

سلام غریبه ی عزیز . چقدر صادق هستی و من به این خصلت با ارزشت افتخار میکنم .
دستگیری از ضعیفان بسیار پسندیده ست اگر چه یه معتاد بی نوا باشه

نادی سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 02:57 ب.ظ

هوای اینجا چه گرم و مطبوعه..
مهربانی
مهربانی
مهربانی
چه خوبه که علی رغم همه ی نامردی های روزگار بازم مهربانی رو به یاد هم بیاریم ...
سبزی قرین راهت باشدد


گرماش از وجود عزیز و مهربون شما میاد ، سرت سلامت همزاد نازنینم

تکتم سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 01:52 ب.ظ

پارسال تاسوعا عاشورا مشهد بودم و داشتیم با عزاداران میرفتیم سمت حرم .هیئتا بین افراد خودشون اب معدنی پخش کرده بودن و بطریای خالی رو زمین بود.من و خواهرمم بودیم و نزدیک حرم شده بودیم.پلاستیک شل اب معدنیا رو دیدم و گفتم بیا اینارو جمع کنیم ،همینطور جمع کردیم رفتیم پایین نزدیک زیر گذر بعد برگشتیم بالا و دیدیم که چنتا دیگه از پسرای جوون هم شروع کردن ب جمع کردن بطریا و کلی اشغال جمع شد ،بنظرم این یکی از زیباترین بخشای خاطرات عزاداری پارسالمه!میدونی بدیش اینکه مردم منتظر یکی شروع کنه تا راه بیوفتن.اگه هر کر کس خودش شروع کنه عالی میشه

چه کار قشنگی کردی تکتم عزیزم .. راست میگی نمیدونم چرا معمولا شروعش انقدر سخته و حتی کسانی که اندیشه ی کمک کردن دارن براشون سخته شروع کننده باشند به هر حال دستت درد نکنه شیرینی کار قشنگت تا همیشه همراهت میمونه

فریدا سه‌شنبه 20 مهر 1395 ساعت 10:30 ق.ظ

التماس تفکر...
کاش بشه ...
عکسها قلبمو مچاله کرد ..
خیلی به موقع و به جا بود مهربانو جان..


عزززیزمی قربون قلبت

مهدیس دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 11:14 ب.ظ http://maheman66.blogsky.com/

متاسفم برای خودمون
چقدر باید حرص بخوریم آخه؟
چیشد که انسانیت یادمون رفت؟
مهربانو جان موفقیت مهردخت رو هم تبریک میگم
انشالله برندش رو افتتاح میکنه ما هم پزشو میدیم که ایشون دختر دوستمونه


ممنونم عزیز دلم ، به امید اون روزهاااا

Nadia دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 08:18 ب.ظ

هم تو سلف و هم تو بیمارستان محل تحصیلم به چشم میبینم چقدر غذا اسراف میشه ولی اجازه نداریم به این غذاها که واسه دانشگاست کاری داشته باشیم

باعث تاسفه واااقعا

سیما دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 02:02 ب.ظ

سالهاست من دارم اینا رو به نزدیکترین کس خودم یعنی مادرم میگم ولی هر چی استدلال میاری انگار به سنگ داری باور کن مهربانو همسایه های ما به حدی سیرن حتی زورشون میاد درو باز کنن نذری بگیرن بارها گفتم مادرم حداقل ببریم اینو خونه سالمندانی جایی بدیم بازم همون همسایه اینوری و دخترعمو و... بخدا از این ناراحتم که من چرا نمیتونم تفکر اطافیانمو تغییر بدم

سیما جانم ناراحت نباش این مشکل رو تقریبا همه مون داریم .. منم هنوز نتونستم ذهنیت خیلی از دوستان رو تغییر بدم

سینا دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 01:49 ب.ظ

بانو دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 11:51 ق.ظ http://newlife1719.blogsky.com/

این عکس خیلیییییی غم انگیزه..
کاش به جای دادن هی نذری نذری برای انسان های سیر
کمی نذری برای محتاجین ببریم
نذری کیف...وسایل...مثل این عکس..
چرا هم چایی نذری میدیم و غذا..

واقعا التماس تفکر

التماس تفکر

حسین دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 11:51 ق.ظ http://www.fastpix.net/links

سلام خسته نباشید، اگه دوست داشته باشید خوشحال میشم با سایت ما تبادل لینک داشته باشید، سایت گالری عکس بازیگران ایرانی، دارای یه پرتال تبادل لینک حرفه ای هست که میتونید به راحتی لینک خودتون رو ثبت کنید.
با این کار در مدت نسبتا کوتاهی بازدید سایت شما نیز افزایش پیدا خواهد کرد، موفق باشید.

سلام ، سلامت باشید دوست عزیز
متاسفانه من به گوشه گیری تمایل بیشتری دارم .. ممنون از دعوتتون
شما هم موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد