دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"سونوگرافی پر ماجراااااااا"

اوایل شهریور ماه ، برای بررسی یه موضوع پزشکی ، مهردخت رو بردم دکتر .. نظر پزشک متخصص این بود که  مشکل خاصی نیست و با دارو در طی زمان حل میشه ولی برای احتیاط و بررسی های دقیق تر یه سونوگرافی هم نوشت . 


وقت بعدیمون برای سه ماه اینده تنظیم شد اما تاریخ سونوگرافی رو همون روز یعنی ششم شهریور نوشت .این سونوگرافی رفتنه هی کش پیدا کرد تا رسید به روز پنجم مهر . 


صبح به مهردخت گفتم : عصری از اداره که راه افتادم بهت زنگ میزنم تا آماده شی بریم برای سونو گرافی . 



بعد از ظهر شد و جلوی درخونه دخملی رو سوار ماشین کردم ، کلینیک نزدیک خونه مون بود و از قبل برای ساعت پنج و نیم ، هماهنگ کرده بودم .



وقتی نسخه رو تحویل خانم مسئول پذیرش دادم گفت : خانم چرا زودتر از تاریخ نسخه تشریف آوردید ؟ 

با تعجب گفتم : نه زودتر نیست . نسخه برای ماه قبله . 



با دقت بیشتری نگاه کرد و گفت : عه ، چرا انقدر دیر اومدید؟ 



گفتم : چون برای سه ماه آینده وقت معاینه ی مجدد داریم ، گفتم تا اونجایی که ممکنه تاریخ زمان انجام سونو نزدیک معاینه ی بعدی باشه تا جواب خیلی کهنه نشده باشه ، دکتر حواسش نبوده که تاریخ رو نزدیک قرار بعدی بزنه ، مطبشون هم تو بیمارستان لاله ست و خیلی سخت بود که دوباره بخاطر تغییر تاریخ می رفتم .


 

غر غری زیر لب کرد و با دوست بغل دستیش مشورت کردکه آیا تو تاریخ نسخه دست ببره یا نه . 


بهش گفتم فردا روز ششمه مهره  و هنوز یک روز تا اتمام مهلت نسخه باقی مونده ، چرا میخواید تغییر بدینش؟ 


بهم گفت نه فردا دیگه حساب نیست و نمیشه و این حرفا که درست متوجه موضوع نشدم ، چون قانون ازمایشگاه ها اینطوریه که نسخه تا پایان ساعت اداری همون روز به مدت یکماه ، اعتبار داره و مسلما" قانون بیمه برای مراکز درمانی یکسانه ولی دیگه خسته بودم و حوصله ی پرسیدن بیشتر رو نداشتم .


 

به هر حال هزینه ی سونوگرافی رو با بیمه پرداخت کردم که پنجاه و سه هزارتومن شد و داشتم فکر میکردم این یه سونوی معمولی بود که با بیمه انقدر شد ، کسانی که از خدمات درمانی برخوردار نیستند همینو چقدر باید حساب کنن 



حدود یکربع بعد نوبت مهردخت شد و رفتیم کار رو انجام دادیم . از پزشک سوال کردم شما وضعیت رو چطور می بینید ؟ گفت : کاملا نرمال و همه چیزدرسته .


 تشکر کردم و گفتم : از این جهت سوال میکنم چون پزشک برای احتیاط دستور سونو داده و وقت ویزیت بعدیمون تقریبا دوماه دیگه ست ، میخوام اگر خدای نکرده مشکلی هست زودتر از دوماه مراجعه کنم . 



پیرمرد نازنینیه و با لبخند مهربونش گفت : نه دخترم خیالت راحت باشه میتونی سرموقع جواب رو برای پزشکش ببری . 


خداحافظی کردیم و برگشتیم تو سالن و منتظر شدیم تا جواب تایپ و تحویلمون بشه . 


امان از این بیلبیلک های شگفت انگیز که جون میدن برای زمانی که مجبوری انتظار بکشی ، بگیری دستت و تو دنیای تبادل اطلاعات و بازی ها غرق بشی . گوشی هامون میگم . 


مهردخت کنارم هی فیلم های یک دقیقه ای از گربه های ملوس نشونم میدادو با هم ذوق میکردیم از دیدنشون ، خودمم تو کانال های تلگرام مطالب سی اسی و پزشکی رو می خوندم .


 هر چند دقیقه یکبار هم سرمو بلند میکردم و یه نگاه به اطرافم می انداختم . 


کم کم متوجه شدم اسم همه ی کسانی که بعد از ما کارشون انجام شده بود ، خونده شد و جواب رو گرفتند و رفتند . این میون توجهم به یه اقایی جلب شد که دوتا پاکت جواب گرفت .


 با خودم فکر کردم که حتما" دونفر بودند و هر دو سونو انجام دادند .. ولی هرچی فکر گردم یادم بود که این اقا تقریبا یکربع بعد از ما تنهایی اومده بود ، ولی از فکرش بیرون اومدم و گفتم چه میدونم حالا چرا گیر دادم به اینکه یه اقایی تنها اومده ولی دوتا جواب گرفته !!!



ساعت رو یه نگاهی کردم دیدم ، ای وااای یکساعت و نیم از زمانی که منتظر جواب بودیم گذشته . 

رفتم پذیرش و گفتم : ببخشید خانم جواب مهردخت آماده نشد ؟ 

نگاهی کرد و گفت : نه چیزی برای من نیومده .. 


گفتم : عجیبه ، آخه همه ی کسانی که بعد از ما بودند جواب گرفتند . 


خانمی که مسئول تایپ جواب ها بود گفت : مگه مهردخت نبود اسم دکترشم سرابی بود؟ 


گفتم : بعله . 


به همکارش گفت : ده دقیقه بعد از سونو جوابش رو تایپ کردم .. بیا اینها و مانیتور رو نشون داد. 


خلاصه اینور بگرد اونور بگرد . گفتم : فکر میکنم به یه اقایی دوتا پاکت دادین ، نمیدونم دوتا جواب داشت یا اشتباه شد؟ 


خانمه هم انگار خودش یه حدسایی زده بود سیستمش رو چک کرد و گفت : نه دوتا نداشته ، راست میگید اشتباه دادم بهش . 


گفتم : حالا مشکلی نیست دوباره برای من پرینت بگیرید . 


گفت : اره میشه پرینت گرفت ولی عکسای پیوستش چی ؟ 


گفتم : اره راست میگید .. اون خانم که تایپ میکرد گفت : از طرفی جواب کاملا نرمال بوده ها ، شاید عکس مهم نباشه . 


مسئول پذیرش گفت : حتما " اقاهه بر می گردونه . بذار اسم دکترش اینجاست . دکتر هاشمیه ، همون که مطبش نزدیک چهارراهه . بذار زنگ بزنم بهش . 



خلاصه زنگ زد مطب دکتر هاشمی اونم گفت : مریض اینجا بوده و رفته . شماره ش رو داریم و بهش زنگ میزنیم میگیم جوابو براتون بیاره . 



از خانم پذیرش و تایپیست تشکر کردم گفتم : من دوماه دیگه میرم دکتر هیچ عجله ای ندارم . دستتون درد نکنه پیگیر شدید . 



خانم پذیش ایستاده بود و مرتب اظهار شرمندگی می کرد که ببخشید دردسر درست کردم و معطل شدید و این حرفا . 



گفتم : عزیزم من خودم کارمندم کسی که کار میکنه اشتباهم میکنه آدمیم دیگه پیش میاد . شماره منو که دارید هر وقت جواب رو اورد با من تماس بگیرید . 



خیلی تشکر کردند و با خوشرویی از هم خداحافظی کردیم . 



الان نزدیک یک ماه از این ماجرا می گذره ، اون آقای بی معرفت که تو همون محله زندگی میکنه جواب رو نیاورده و سر کارمون گذاشته . 



امروز دیگه میرم جواب بدون عکس رو  تحویل می گیرم . 



تو این سونوگرافی پر ماجرا چند تا اتفاق افتاد . یکی اینکه با توجه به نزدیک شدن اتمام مهلت نسخه (بدون اصرار من) ، مسئول پذیرش کمک کرد که بتونم از بیمه استفاده کنم .


 بعد اینکه وقتی جواب گم شد ، من تونستم برخورد شایسته ای داشته باشم و بدون اعصاب خوردی و توهین منتظر بمونم تا اشتباه رو اصلاح کنیم و اینکه چقدر یه شهروند میتونه غیر مسئول و اصطلاحا" بی معرفت باشه که با گذشت یکماه از این اتفاق یه چند دقیقه از وقتش رو به برگردوندن جواب یه بیمار دیگه که دستش مونده و بارها باهاش تماس گرفتن اختصاص نده .



*********

راستی آناهیتا و منیژه رو یادتونه ؟ همون مادر و دختری که چند تا پست قبل درموردشون نوشته بودم .. قهر و کدورتشون از یک ماه هم گذشته ، تو این مدت آناهیتایک بار برای دیدن پدرش به خونه ی پدری رفته ، منیژه تو درگاه  ایستاده اما اناهیتا سلام کوتاهی داده و از در  رفته تو  و حتی نیم نگاهی به مادرش نکرده . 


می گفت : با این رفتار حس کردم مادرم جا خورد و انگار مثل همیشه توقع داشته من ببوسمش و برای کار نکرده م عذر خواهی کنم ، اونم ابتدا ترش رویی کنه ولی یواش یواش قبول کنه و ظاهرا" همه چیز تموم بشه ، تا مدت دیگه ای و بازی جدید دیگه ای . 


اما من دیگه نیستم و توان شنیدن زور رو ندارم . 


امروز صبح حالشو پرسیدم   ، گفت :  مهربانو ، دیگه خشمگین نیستم ، هی نمی شینم از بچگیم تا امروز رو دوره کنم و همه ی رفتارهاشو از بچگیم تا الان نشخوار کنم . موضوع رو با خودم حل کردم و دست از دوره کردنش کشیدم .. اما  برای ارتباط مجدد نه تمایلی دارم نه پیش قدم میشم . 



مواظب رابطه هاتون باشید ، دوستتون دارم 


نظرات 20 + ارسال نظر
زری دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 04:23 ب.ظ

مهربانو جان من هم تامین اجتماعی هستم. 12 مهر دکتر برام سونو نوشت و من حواسم نبود برا 2 آبان وقت گرفتم. هفته پیش که رفتم منشی گفت چرا تو مهر نیومدی؟ گفت برو بالا بده دکتر درمونگاه یا اورژانس برات دوباره سونو رو بنویسه و بیا. من هم همین کار رو کردم. حالا شاید چون سونوی شما بیرون از بیمارستانه اینها دیربه دیر میدن به تامین اجتماعی و دستشون بازتره. اما من بیمارستان رفتم و اونها آخر هر ماه رو حتما باید رد کنن؟؟ والله من رو هم به شک انداختی! اما نرخ سونو با بیمه 53 زیاده ها! ایکاش آزادش رو میپرسی چنده ببینی چند درصد برا بیمه ات کم کرده؟ کنجکاو شدم من هم از آشنای دکتر این قانون تاریخ رو میپرسم

زری جان من ازشون پرسیدم گفتن وقتی آخر ماه رد می کنن خیلی کارها و حساب کتابشون راحت تر و درسته ولی بسته به دکتری که دستور میده روش چطور باشه میتونن یکماهه هم حساب کنند ، انگار یه جورایی سلیقه اییه حتما همینطوره که میگی چون سونوگرافی خصوصی بوده به پرسنلش گفته یکماهه حساب کنید ، ولی بیمارستان ها از قانون خودشون و تعرفه ی کلی تبعیت میکنند .
درمورد هزینه ش نمیدونم والله چی بگم اینجا نزدیک اداره مون هم از یه خصوصی پرسیدم همین قیمت رو گفت ، یعنی خصوصی ها کلا بیشتر پول می گیرن؟؟

کیانا سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 01:35 ب.ظ

سلام
دکتر سرابی ؟؟؟بیمارستان لاله؟؟؟من بیمارستان لاله هستم.همچین دکتری نداریم تا اونجا که یادم میاد....نکنه منظورت فرامرز سرابی پزشک زنان هست؟؟؟
حالا اگر کاری از دست من بر میاد بگو عزیزم در خدمتت هستم.

سلام کیانا جونم
ای وااای که چه باحال این دنیاچقدر کوچیکه ، من مرض تغییر اسامی تو پست هامو دارم، اسم دکتر هایده ی سمیعی زنان رو هم تغییر دادم ، اصلا لزومی نداشت ولی طبق عادت تغییر دادم .

تو بیمارستان لاله ای پس ؟ کیانا جون عزیزدلمی مرسی که گفتی نه کار خاصی ندارم ولی یه سوال ..
چرا این خانم دکتر سمیعی انقدر ناااازه ؟ چقدر مهربون و باحاله ؟ معمولا مهردخت با دکتر ها اونم از نوع زنان خوب کنار نمیاد ولی عاشق دکتر سمیعی شد. خدا رحمت کنه دکتر محمد یاری رو اونم خیلی دوست داشت . خدا به این پزشکای نازنین عمر با عزت بده

الی شنبه 1 آبان 1395 ساعت 09:07 ب.ظ http://elhamsculptor.blogsky.com

متاسفانه اینروزا آدما خیلی بی حوصله و عصبی هستن
دلیلش هم برای هر کسی یه چیزی هست اما وقتی ریشش رو بگیری به شرایط جامعه بر میگرده

دقیقا همینه.. ریشه یابی که بشه میبینی چه کردند با ما و نتیجه بهتر از این هم انتظار نمیره

ارغوان جمعه 30 مهر 1395 ساعت 08:36 ب.ظ

ان شاالله بلا به دور باشه
واقعا از رفتارت آدم درس زندگی میگیره بانوی مهر.
منم چند روز پیش بانک بودم خانمی چکی را از بانک یه خیابان پایین تر اورده بود که گویا شماره ثبتش اشتباه شده بود و باید دوباره برمیگشت درست میکرد کلی داشت غرغر میکردکه من تودلم گفتم خدا میدونه با کارمند بانک چه رفتاری کنه؟؟
اون موقع منم داشتم فکر میکردم خب اونام کارمند بانک هستن آدم معصوم نیستند که یه ادم معمولی با هزار تا دغدغه که یه اشتباه واقعا نباید اینقدر ما را براشفته بکنه
خصوصا که بانکش نزدیک بود.
به هرحال منم عقیده دارم که به قول بزرگی به مردم سخت نگیرید تا خدا هم بر شما سخت نگیرد.
شاد و سلامت باشید/

قربون محبتت ارغوان جان . شرمنده م میکنی ، باور کن همه ش تو تمرینم چون اسون ترین رفتار همونه که از بچگی در اطرافیان دیدیم و اجتماع یادمون داده ، برای متفاوت بودن و بهتر بودن خیلی باید تمرین کنیم .
اره واقعا مشخصه که خدمت کارمند بانک می رسیده
تو هم شاد و سلامت و موفق باشی عزیزم

زری پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 09:44 ق.ظ

مهربانو جان اون طور که من میدونم بیمه فقط تا آخر اون ماه رو قبول میکنه، نه یکماه از تاریخ نسخه. با این حساب فکر کنم برا شما آزاد حساب شده. حتی من رفته بودم دکتر و سی و یکم شهریور بود دکتر خودش برام یکم مهر زد که یکماه فرصت سونو داشته باشم. اگر اینطور که شما میگی باشه که تا سی و یکم مهر وقت داشت؟ حالا میخواهی برای دفعات بعد بپرس که اشتباه نشه و جهت اطمینان.

زری جون با کامنتت به شک افتادم الان تماس گرفتم پرسیدم سوال کرد دفترچه تون چیه ؟ گفتم تامین اجتماعی . گفت تا ماه بعد یک روز قبل از این تاریخ مهلت انجام دارید یعنی اگر نسخه تون 10 مهر باشه تا 9 ابان وقت دارید (برای همین بود که من عصر یک روز مونده به اتمام رفتم گفت دیر اومدی ) قیمتش رو هم با بیمه سوال کردم همین مبلغ رو گفت (52600)
شاید نوع بیمه قانونش فرق میکنه و برای همین اول سوال کرد دفترچه ت چیه

سینا چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 04:43 ق.ظ

به نظر من برو به سونوگرافی بگو من پول سونوگرافی رو تمام و کمال پرداخت کردم، کلی هم وقت صرف کردم ولی پاسخی از شما نگرفتم. اگر نمی تونید جواب من رو از اون آقا پس بگیرید یا باید پول من رو پس بدید و یا یکبار دیگه با هزینه خودتون از مهردخت سونوگرافی بگیرید. این یک خواسته به جا و منطقیه و فکر نمی کنم با اون مخالفت کنن.

سینا جان این کار رو گذاشتم برای لحظه ی اخر ، اون روز میخواستم با دکتر تماس بگیرم و بپرسم اگر عکس لازم نداره و فقط گزارش کفایت میکنه ، از گزارش پرینت بگیرم که متاسفانه دکتر مسافرت بود . حالا اگر تماس بگیرم و بگه حتما عکس نیاز هست ازشون میخوام مجددا سونو انجام بدن. حتی الامکان اگر نیازی نبود مسئول پذیرش متحمل هزینه نشه بنده خدا یه اشتباهی کرده دیگه .

مهنار چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 12:50 ق.ظ

عزیز دلی مهربانو جان

شما هم همینطور دوست من

پونی سه‌شنبه 27 مهر 1395 ساعت 12:12 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

سلام
میدونی تئوری من چیه؟

ما شهروندان یک میهن نیستیم

مشتی آدم اتفاقی که دور یک مرز بدون هیچ تعلق و عاطفه ای شب را به صبح می رسانیم

همین

این را برای آن هموطن بی مسئولیت گفتما

شاد باشید

سلام پونی عزیز .
درست گفتی دوست من

ریحانه دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت 06:34 ب.ظ http://khaneye-del.blogfa.com

آفرین به درایت شما در برخورد.

متاسفم برای رفتار اون آقا

قربونت ریحانه جونم

فرنوش دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت 09:39 ق.ظ

سلام عزیزم.
فقط میتونم بگم برای بعضی ها خیلی متاسفم. این بعضی ها شامل اون آقا و منیژه خانم هم میشه.

سلام فرنوش جان .
خدا به راه راست هدایتشون کنه

مداد دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت 09:24 ق.ظ

خب نمیشه خودتون با اون آقا تماس بگیرید و برید از دم خونش جواب رو بگیرید؟
شاید اونقدر تنبله نمیاد بده

نه عزیزم اصلا درست نیست ، تلفن اون مریض رو من بگیرم (اطلاعات شخصیه ) نه من می گیرم نه اونا میدن بعدشم باز درست نیست اشخاص در این موارد با هم ارتباط بگیرن . نهایتش این اشتباه از طرف مسئول پذیرش کلینیک رخ داده و خودش باید ارتباط بگیره ولی حالا خیلی مهم نیست . خودت هم اگه همچین مسائلی پیش اومد مستقیم وارد موضوع نشو

نگین دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت 08:51 ق.ظ

میگما مهربانو جان
من خیلی دیدم جواب آزمایش یا سونو رو اشتباهی به دیگری بدن، اما این دیگه خیلی نوبره که به یه نفر دو تا جواب بدن!!!

مطمئنی شامل قانون "یکی بخر دو تا ببر" نبوده ؟

ولی خوشم میاد همونطور که نکات منفی و مشکلات رو میبنی، متوجه نکات مثبت و خوبیها هم هستی
این یعنی نگاه واقع بین که از مهربانوی گل ما غیر از اینم انتظار نمیره

و اما در مورد آناهیتا
به نظرم کار درستی کرده
خدابیامرز مادرم میگفت یه استکان رو بذار و قطره قطره آب بریز توش، استکان تا جایی که گنجایش داره آب میگیره، ولی وقتی ظرفیتش پر شد دیگه تحمل حتی یه قطره آب اضافی رو نداره و سر ریز میکنه ...

به نظرم آناهیتا خیلی تحمل کرده و دیگه گنجایش حتی یه برخورد ساده ی دیگه رو نداره و تصمیم درستی گرفته که دوری میکنه ...
امیدوارم مادرش هم کمی به خودش بیاد و به رفتارش فکر کنه ...

فقط این وسط دلم واسه پدر آناهیتا میسوزه چون یه طرف همسرشه و یه طرف دخترش ..
داره زجر میکشه بنده ی خدا

اره همینطوره احتمالا جایزه ی خوش حسابی داشته
قربونت برم تو لطف داری
دقیقا همینطوره من خودم همیشه میگم برای هر کی یه ظرفی دارم .. غریبه باشه ظرفم کوچیکه و هر چی نسبت نزدیک میشه ظرفمم بزرگ میشه ولی به هر حال ظرفه و وقتی پر شده دیگه سرمیره .
اره بنده خدا اقا سعید مردشریف و نازنینیه

نسرین یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 11:53 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

این خودت بودی؟!!!
وا... لباتو از اون آمپولا زدی که باد میکنه؟ چرا آخه؟
هم خیلی زشته هم باید خیلی درد بگیره که

ببین آقا سینا هم حرف منو میزنه؟ پس اینم مدرک. از این معتبرتر می خوای؟
نداریم خانم... نداریم

خیلی عشقی

بهم نمیاد؟؟

نه نداریم والله
عزززیزمی آبجی

منیر یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 09:49 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.
شاید هر کس دیگه ای جای شما بود یه دعوای درست و حسابی راه می نداخت و با کلی اعصاب خوردی می رفت خونه و تا یه مدتم سردرد و بقیه پیامدهای جسمی و روانیش باهاش بود. ولی خب شما مهربانویی دیگه!


+مرسی که اومدی. خیلی خوشحالم کردی عزیزم

سلام منیر جان .
شاید اگر خودم کارمند نبودم خیلی ناراحت میشدم ولی تو کار پیش میاد و من اینو درک میکنم .
همونقدر که بابت اشتباه آسون می گیرم بابت بی خیالی و بیتفاوتی سخت می گیرم
شمام عزیز دلی دیگه

نجمه یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 08:04 ب.ظ

سلام
خدارو شکر که مشکلی نبوده
چقدر بعضی ها، نسبت به اتفاقات اطرافشون بی تفاوتن!حتما دیده تو گزارش چیزی نیست،خودشو اذیت نکردهء!

سلام نجمه جان
بله واقعا خدا رو هزار بار شکر
نمیتونه دیده باشه نجمه جون جوابای سونو گرافی خیلی تخصصیه و مثل ازمایش نیست که بتونیم با مقایسه ی یه سری عدد و رقم به نتیجه برسیم

غریبه یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 06:37 ب.ظ

چقدر آدما متفاوت هستند
یکی میلیارد ی پول پیدا می کند خودش را می کشد تا به صاحبش برگرداند
یکی هم مدارک پزشکی را که ممکن است پای زندگی یکی به آن وصل باشد را نمی دهد
خداوند پدر و?مادر دکتر هاشمی وزیر بهداشت و درمان را با این بیمه ی سلامت اش
واقعا برای را از دوش بیماران مخصوصا بیماران خاص برداشت
کاشکی بیمه ی تکمیلی هم برای آنها در نظر گرفته شود

دقیقا" !!!
خیلی مثال خوبی زدی غریبه جان . در زمینه ی تامین رفاه برای سلامت خیلی عقبیم کاش به این مقوله توجه فوری و ویژه ای بشه

loving_69 یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 04:20 ب.ظ http://dokhii.bep.co.id

وب متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم به وب منم سر بزنین ممنون
89651

ممنون دوست عزیز .. چشم خدمت می رسم .امیدوارم تو راه و کسبی که داری موفق باشی

شادی یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 04:15 ب.ظ

چقدر تو ماهی آخه

ای وااای تو چقدر محبت داری عزیزززم

سینا یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 04:00 ب.ظ

واقعاً عجب موجوداتی توی این دنیا پیدا می شن؟ حیف اسم آدم که روی اینها گذاشته بشه.

سینا جان انقدر چیزهای عجیب و غریب و بد میشنویم که این پیششون گم میشه

نسرین یکشنبه 25 مهر 1395 ساعت 03:32 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

عجب!
شاید طرف قابش گرفته از بس دل و روده ی مهردخت خوشگل بوده قربونش برم

ما آدما موجودات عجیب و غریبی هستیما... بد میگم؟

دل و روده رو خوب اومدی نسرین گلی
هاااا نه والله خوب میگی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد