دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

سمیرا یی ها این طرف ، مرجانه ای ها اون طرف"

سلام عزیزان دلم . 


از تهران برفی و سرد براتون مینویسم . 


خدا رو شکر بالاخره آسمون بارید و مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا ، کاهش پیدا کرد. 


من بمیرم برای شما که تو مناطق جنوب کشورمون هستید و چند ساله روز و شبتون با این هوای آغشته به سم می گذره 


************


حتما" شما هم در جریان صندوق های پس انداز فامیلی هستید ..


 از همون هایی که چند نفر با هم اقساطی رو ماهیانه می پردازند و بعد قرعه کشی میکنند و کل مبلغ رو هر دفعه یک نفر برمیداره . 


یک سال پیش ،  خانم های فامیل یک صندوق هشت میلیونی با اقساط ماهیانه پونصد هزارتومن راه اندازی کردند . 


یکی از خانم هابنام مرجانه و یه دختر جوون بنام سمیرا بصورت شریکی شرکت کردند ، یعنی قسط ها رو دویست و پنجاه تومنی پرداختند و بنا بود هشت میلیون رو هم بین خودشون تقسیم کنند . 



طبق قرعه کشی که همون روز اول انجام شده بود ، این ماه نوبت این دونفر رسید . 



 گویا مرجانه روز پنجشنبه قسط این ماهش رو پرداخت میکنه و به مسئول صندوق(خانم عزتی) شماره حساب میده تا سی ام یا اول آذر سهمش رو بحسابش واریز کنه .


سی ام و شنبه خبری از پول نمیشه ، همه میدونستند که خانم عزتی مسافرت رفته ، مرجانه با توجه به اینکه برای دریافت پول عجله ای نداشته ، تماس نمی گیره . 


از سمیرا هم خبر نداشته که آیا برای دریافت پول عجله داره یا نه . 


امروز صبح تصمیم می گیره تا باخانم عزتی تماس بگیره و جویای واریز پول بشه ولی قبل ازاون  به سمیرا زنگ میزنه و میگه  تو برای دریافت عجله داری یا نه؟


 چون ممکنه بقیه قسط هاشون رو نداده باشن وخانم عزتی ازمون مهلت بخواد . درضمن من عجله ای ندارم اگر خواست فعلا بخشی از پول رو پرداخت کنه و تو نیاز داری ، برش دار و من صبر میکنم . 


سمیرا به مرجان گفت : آره مرجانه جون ، اتفاقا من نیاز داشتم چون شنیده بودم درمورد پرداخت معمولا چند روز تاخیر داره به خانم سلطانی  که با خانم عزتی نزدیک تر بود و تقریبا " نیمی از اقساط رو اون باید پرداخت میکرد ، گفتم برو باهاش صحبت کن که تاخیر نکنه ...اونم به من پیشنهاد کرد که میخوای من قسطمو بجای اینکه به خانم عزتی بدم ، به تو بدم؟


 منم خوشحال شدم و گرفتم ، کارم راه افتاد . 


مرجانه از شنیدن این صحبت ناراحت شد .


 به سمیرا گفت : سمیرا جان این کارت قشنگ نبود . ما تو این پول با هم شریک بودیم و یکسال براش صبر کردیم ، بهتر بود منم درجریان میذاشتی . 


من که عجله ای نداشتم ولی شاید چکم در حال برگشت بود و حالا که نصف پول آماده بود با هم تصمیم میگرفتیم که اونی که کارش ضروری تره پول رو برداره . 


سمیرا  : این خواسته ت منطقی نیست . 


مرجانه : نه براساس منطق نیست ، براساس معرفته .


سمیرا: چه ربطی داره . مگه ما یکساله قسط میدیم با هم هماهنگ میکنیم ؟


مرجانه : نه هماهنگ نمیکردیم ، اون وظیفه ای بود که برعهده ی مابود ، اینجا وظیفه نداشتیم ولی شرط ادب و معرفت حکم میکرد که با هم مشورت و توافق کنیم . 


مگه وقتی جلوی در هستیم ، و به نفر مقابل تعارف میکنیم براساس وظیفه این کار رو انجام میدیم؟ 


سمیرا: من قصد ناراحت کردنت رو ندارم مرجانه ولی دلیل ناراحتیت هم قبول ندارم . من وقتی خودم لنگ بودم اصلا" به تو نمیتونستم فکر کنم . 


مرجانه : من ناراحت نشدم درواقع جا خوردم که چرا جوون تر ها رعایت معرفت و ادب رو ندارند . توقع نداشتم خودت بری رایزنی کنی و بدون درنظر گرفتن من مشکل رو حل کنی همونطور که گفتم تا اول برج آینده پول رو لازم ندارم ، کافی بود درجریان بذاریم و من به مسئول صندوق تاکید کنم که اگر همه ی پول جور نیست فعلا" کار تو رو راه بندازه . 


سمیرا: گفتم که ، اصلا" به تو فکر نمی کردم . 


مرجانه : با خنده ، آفرین کار خوبی کردی .باشه من برم پیگیری کنم ببینم خانم عزتی در چه حاله . 


*********

نیم ساعت بعد سمیرا به مرجانه زنگ زد و گفت : من تو رو خیلی دوست دارم خواهش میکنم ازم ناراحت نباش ولی حتی نمیتونم عذرخواهی کنم چون اصلا" علت ناراحتیت برام قابل درک نیست . 


مرجانه هم گفت : مشکلی نیست سمیرا ناراحت نیستم ، تو فقط چند سال از دختر من بزرگتری و من این مسائل رو به اون تاکیید میکنم ، اگر برام مهم نبود که تو به این چیزا دقت کنی اصلا" بهت نمیگفتم .. الانم فکر کردم حواست نبوده ولی چون قبول نداریش حرفی نیست .. تموم شد . باور کن مشکلی ندارم .


**********


الان میدونید که باید چکار کنید؟ 


اررره دیگه ، بیاید بگید ببینم بنظر شما ، سمیرا درست فکر میکنه یا مرجانه ؟ سمیراییا این طرف ، مرجانه ای ها اون طرف 


**********


فیلم مربوط به امروز صبحه و مهردخت همینطور که کناردستم نشسته بود گرفت . لذت زیباییش رو با شما شریکم . 


هرچند که هیچ زمستونی رو دوست ندارم وقتی فکر میکنم  چقدر آدم ها بی سرپناه و نیازمند از سرما میلرزند 



دوستتون دارم 





نظرات 30 + ارسال نظر
مهری شنبه 13 آذر 1395 ساعت 04:26 ب.ظ

حتی اگر نمیدونستم مرجان شمایین بازم معتقدم حق صد در صد با مرجان بوده شما نهایتا یه مشورت و توافق رو خواسته بودین

ممنون مهری جانم

بهمن دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 12:45 ب.ظ http://www.life-bahman.blogsky.com

من توی فکر سمیرا و مرجانه نیستم...
من توی این فکرم که شوما تحرونیا چقدرررررر با هم راحتید!
و این تقریباً خوبه. تقریباً و نه دقیقاً
آخه ما غیر تحرونیا! بلا به نسبت شوما، زن و شوهرهامونم اینقدر با هم راحت نیستیم که شوما هستین...
ولی در مجموع به نظر من رفتار سمیرا خانم به دور از ادب و انصاف و انسانیت و رفاقته...
و برای اون فیلم.
بنده خدا برف پاک کن ماشین من، حسرت به دلش موند که برا یه بارم که شده یه ذره برف رو پاک کنه! همش بارون پاک میکنه و اسمشو گذاشتن برف پاک کن...

الهی صفا و سرسبزی و ابادانی نصیب همه ی دنیا بشه

شیرین یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام خانم مهربانو
از دوستان نسرین عزیز هستم و از طریق بلاگ او هر از گاهی شما را می خوانم.
در وحله اول همدردی مرا بپذیرید در این مورد، قطعا کار سمیرا قابل تایید نیست و موافقم که باید معذرت خواهی می کرد و جبران.
در وحله دوم طبق عادت، به cause of causes فکر می کنم. چه چیزی باعث می شود که آدم در یک امر مالی با کسی شریک شود که حتی در مورد امری بدیهی مثل سلام کردن، ارزش هایش مورد تایید او نیستند؟
البته طرح این سئوال به معنای این نیست که انتظار داشته باشم شما به من توضیحی بدهید. در موردش بین خودتان و خودتان فکر کنید.
فکر کنم اگر امور مالی و کاری را از روابط شخصی و عواطف جدا کنیم و تعارف را هم کنار بگذاریم خیلی از وقایع پیشگیری شوند. انتخاب شریک یا شرکا، امر پیش پا افتاده ای نیست از نظر من.
امیدوارم موضوع به طریقی حل شود. وقتتان بخیر

سلام شیرین خانم عزیز . خیلی محبت دارید باعث افتخاره شما رو اینجا میبینم .
با وجودی که تاکید داشتید نیازی به توضیح نیست ولی برای اطلاع باید بگم شاید همین موضوع باعث شد تا سمیرا اصرار کنه که کارش اشتباه نبوده ، چون واقعا شراکتی درکار نبود . اما اینجا اصطلاحا به این کار وام شریکی میکن ...

درواقع ما و هر کسی که این کار رو میکنه اصلا شریک چیزی نمیشن فقط به دلیل سنگین بودن قسط های ماهیانه تقسیم به دو و یا حتی سه میکنند و در اخر مسئول صندوق هم وجه کلی رو به همون نسبت های پرداخت فسط ، تقسیم میکنه واقعا" اگر در پرداخت اقساط بدقولی هم میشد و یکی از طرفین به تعهداتش عمل نمیکرد ، باز مشکلی برای نفر دیگه ایجاد نمیشد درصورتی که میدونیم در تعریف شراکت طرفین تو سود یا زیان شریک هستند .
انتظار من صرفا" برپایه ی شرط معرفت بود .
میشه گفت در کل زندگیم به تعداد انگشتان یک دستم شراکت واقعی انجامدادم که متاسفانه فقط یک بار و اونم اولین انتخاب شریک زندگیم اشتباه بود .
بازم ممنون از وقتی که گذاشتی

tarlan یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 12:12 ب.ظ http://tarlantab.blogsky.com/

سلام بانوی عزیز
قربون دل مهربانت برم من که اینقدر ماهی.
بی حوصلگیمو یه کوچولو توضیح دادم ولی هر چی بود گذشت و من دوباره در خدمتم و مشغول خوندن مطالب قشنگ شما و دیگر عزیزانم.
خدا همه شما رو حفظ کنه آمین

سلام ترلان جان
خدا نکنه نازنینم ، خوندم عزیزدلم . خوش اومدی گلم خیلی جای نوشته هات خالی بود

نسرین یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 12:43 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

نخیرم... من اول صف بودم نندازم یه ور دیگه
من محکم سنگرمو حفظ کردم... نیگاااا

نگین شیراز شنبه 6 آذر 1395 ساعت 07:42 ب.ظ

میگم مهربانو جان گفتی سمیرا به سلام کردن هم اعتقادی نداره !!!
حس کردم اینقدر دلم میخواد یه بار سمیرا همینطور ناغافل به من سلام کنه، منم برگردم بگم سلام و زهر مااااااااار

فکر کنم به روح هم اعتقاد نداره

نگین شیراز شنبه 6 آذر 1395 ساعت 07:40 ب.ظ

برید کنار صاحابش اومد

آقا من میخوام برم سمیرا رو بکشم
کسی نمیاد کمکم کنه ؟

ببین مهربانو جان، اطلاع ندادن به مرجانه یه بخش قضیه ست و اینکه حاضر به یه عذرخواهی ساده هم نیست یه بخش دیگه و مهمتر قضیه ...

بابا حالا یه عذرخواهی چیزی ازت کم نمیکنه که
سرتق بازی در میاره ها!!!
نه بذار من برم بکشمش

ما آذری ها یه مثلی داریم در مذمت شراکت، که میگه:
آروادین شریکلی اولسون، مالین شریکلی اولماسین

یعنی زنت شریکی باشه اما مالت نه!!!!!!

یعنی ببین چقدر شراکت رو منفور میدونن که حتی حاضرن همسرشون رو با یکی دیگه شریک بشن (نعوذ بالله!!) ولی مالشون رو نه ...

خدابیامرز مادرم همیشه میگفت:
دیگ شراکت هیچوقت جوش نمیاد ...

از بابت فیلم هم ممنون عزیزززززم
شیراز دو روزه بارون میباره اما برف نداریم ما بیچاره ها

میگم با بارون میشه آدم برفی درست کرد آیا ؟


نگین جان خدا حفظت کنه که تحت هر شرایطی لبخندو به لبمون میاری
دیگه اینا ای که زنشونو شریک میشن مالشونو نه خیلی بی اعصابن
همون به معنای واقعی کلمه " سرررررتق"
الهی خیر و برکت شیراز و همه ی شهر ها رو شامل بشه

منیر جمعه 5 آذر 1395 ساعت 10:01 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام
می بینم که من تنها و غریب افتادم بین این همه مرجانه ای! نکنه بخوای مسابقه طناب کشی بین دو طرف بذاری مهربانو! اگه این طوره من از همین جا به نفع مرجانه ایها کنار میرم! باشد که مورد رحمت الهی قرار بگیرم و رستگار شوم!

سلام منیرجان از بخش توابین
ای جااانم قربون اون توبه ت برم .. اول پست بعد خوشحال میشی از این کارت

tarlan پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 09:24 ب.ظ http://tarlantab.blogsky.com/

سلام بر مهربانوی نازنین
دست مهردخت بابت فیلم درد نکنه
نمیدونم چرا تعدادی اینقدر خودخواه میشن
خودخواهی و بی ادبی سمیرا ناراحت کنندس اون خانومهای مسئول هم که پول رو دادن اونا هم به همون اندازه مقصرن .
فکر کنم دارم پیر میشم و دیگه نسل جدید رو نمیفهمم

سلام ترلان خانوم گل گلابم .
خانوم خبر میدادی جلوی پات گلریزون کنم ، نمیگی دلمون از نگرانی می ترکه ؟؟ میدونی چند تا کامنت گذاشتم از دلتنگی و دلواپسیت (رفتم تو گره دلواپسان ، ای توبه استغفرولله )
منم نسل جدید رو نمی فهمم ترلان جان جالبه که سال اولی ها تو مدرسه ی مهردخت دهه هشتادین ، هر روز میاد میگه بالاخره با پشت دست میزنم تو دهن این دهه هشتادیا

... پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 05:04 ب.ظ

من هم طرفدار مرجانه ام سمیرا میتونست تماس بگیره مطلع کنه کار سمیرا اشتباه بوده هرچند درنظر خودش کارش درست بوده ولی میتونست مراعات کنه احترام بداره چون بایکدیگر اول کار هماهنگ کرده بودند که شراکتی پول پرداخت کنند پس تا اخر باید باهم هماهنگ باشنداحترام بگذارند به نظریکدیگر

دقیقا .. ممنونتم دوست من
میدونی چقدر دوستت دارم؟؟ بهش فکر نکن چون خیییلیه

رعنا پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 04:33 ب.ظ http://khaneye-del.blogfa.com

بین اسم ها گیج شدم ولی همینو میدونم که در شراکت رعایت انصاف حق مسلم است.

فیلم برفی هم قشنگه .وامیدوارم هیچ انسانی مجبور نباشه شب توی سرما وگرما بیرون خونه بمونه یا بی خونه بمونه.

عه اسماشون که خوب بود
الهی آمین ممنون رعنا جانم

ماجد پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 11:38 ق.ظ

سلام مهربانو عزیز
فیلمو خیلی ممنون
مرجانه ایم اساسیییییی
نگرانی مرجان خانم از عدم رعایت معرفت و نه چیز دگ.
خوب یکسال بدون هماهنگی قسط دادن سمیرا منطقش اینو میگه الان سهم واممو برمیدارم از طرفی به خرج کردن معرفت اعتقادی نداره.
من بودم از سمیرا ناراحت نمیشدم.
اما من اصلا خانم عزتی و سلطانی رو اصلا دوست ندارم(-:

سلام ماجد عزیز
خواهش می کنم دوست من ، خوشحالم فیلم مسیر برفی رو دوست داشتی ، بقیه انقدر تو فکر مرجانه و سمیرا بودن فیلمو یادشون رفت
صف مرجانه طولانی شده فکر میکنم سمیرا فقط یه نفر طرفدار داشت
سمیرا یه اخلاق جالب دیگه هم داره ،" سلام دادن براش سخته " میگه تو خانواده به سلام دادن اعتقادی نداریم
بنظر من هم کارشون اصلا درست نبوده

سوفی پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 11:29 ق.ظ http://ziyafate-zendegi.blogfa.com

سلام مهربانو جانم خوبین با برف چطورین حتما تعطیلین و دارین حسابی کیف میکنین... این سمیرا خانم شما از نظر من خیلی خودخواه و بی ملاحظه س ازون آدمایی که من خیلی نامحسوس سعی میکنم بیشترین فاصله رو باهاشون حفظ کنم...اون خانم هم که پولو بی هماهنگی داده به سمیرا خیلی از نظرم اشتباه بوده کارش ! امان از آدمای خودخواه که فقط خودشونو میبینن کاش یکی بعدا همین کارو تو قرعه کشی بعدی با سمیرا کنه بیاین تعریف کنین ببینیم بازم همینقدر کوله یا نه!

سلام عزیزم قربونت خوب خوبیم . نه خوشگل من تعطیلی کجا بود من تو شرکتم مهردخت هم مدرسه ست
منم همین حس رو دارم با این اخلاق ها کنار نمیام عزیزم
اگه پیش اومد حتما تعریف میکنم .

نرگس پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام مهربانو جان
امیدوارم خوب و سرحال باشی
به نظر من وقتی که تو این صندوق ها شرکت میکنند چند تا نکته مهمه:
اول اینکه همه سر موعد مقرر سهمشون رو واریز کنند.
دوم اینکه اون شخصی که مسئوله اینکاره (خانم عزتی) با بقیه طرفه. نه افراد تک به تک.
سوم اینکه سر موعد مقرر اون مسئول پول رو به حساب برنده اون ماه واریز کنه.

این اولین موردی نیست که میشنوم تو اینجور صندوقا مشکل پیش اومده.
اما قضیه بین سمیرا خانم و مرجانه خانم، همون معرفته .
و بخشی هم مسئولیت پذیری.
خیلی وقتا کارایی میکنن آدما که به نظر ما درست نیست و این نشون دهنده اینه که حدمون رو در مورد اون آدما باد نگه داریم.
مسئولیت پذیری هم اینو میگه که خانم سمیرا باید حق و حقوق دوستش رو در نظر میگرفت.
بهر حال این زمان مناسبی بوده که خانم مرجانه از دوستش یه شناخت کسب کنه .

سلام نرگس جان ممنونتم عزیزم همچنین
این همه که میگی انگار کبریت میکشی به تنم چون اصلا اصول و قاعده ی هر کار تیمی همینه ولی واقعا" تو کشور ما و با فرهنگ متاسفانه غلط ما تعداد کمی از مردم رعایت میکنند . متاسفانه همه به فکر خودشونند. و جالب اینجاست اگر درمورد خودشون باشه از هم طلب مبکنند ولی نوبت خودشون که میشه کاملا بی تفاوتند .
نمیدونم چرا نسل جدید انقدر نسبت به دیگران بی تفاوتند .. سمیرا خیلی رک گفته به تو فکر نمیکردم ولی باور کن تو ذهن 99 درصد همینه فقط ملاحظه میکنند و به زبون نمیارن

زئوس پنج‌شنبه 4 آذر 1395 ساعت 09:34 ق.ظ

سلام بر بانوی مهربانی ها
این که اظهر من الشمسه خو معلومه مرجانه خانم.الان فهمیدید من کلی لفظ قلم بلدم حرف بزنم؟
اما خداییش این سمیرا جان عجب بچه ی رو اعصابیه ها.خو فکر نمیکردم بهت یعنی برام مهم نیست چی به سر بقیه میاد.
اما زمستون و دوست دارم فقط دلم میگیره برا کسایی که لباس گرم ندارن.سخته لذت بردن از بر و بارون وقتی یه عده محتاج یه وعده غذای گرمن.

سلام زئوس عزیزم .
عووو فرهنگ دهخدا ، بابا بلللد ، باکلااااس
اره درموارد دیگه هم از این رفتارها داره متاسفانه .
منم خیلی خصه شون رو میخورم متاسفانه تعدادشون هم کم نیست

نسیم چهارشنبه 3 آذر 1395 ساعت 04:48 ب.ظ

سلام و هزار آن درود خدمت مهربانو ی عزیز . به نظر من اصلا شراکت در هیچ کاری عاقلانه نیست و این نظر از ضربه بزرگ و هولناکی بوجود آمده که از نزدیک ترین و صمیمی ترین دوست و فامیل نثارمان شده است. ما همیشه و همیشه منفعت جمع را بر منفعت شخصی خودمان ترجیع دادیم ولی متاسفانه و متاسفانه بیشترین ضربه را در زندگی از همین حسن اعتماد مان خوردیم و چیزی که الان بدست آوردیم بسیار بسیار گران قیمت است. شرمنده اصلا قصدم از نوشتن این کامنت ایجاد انرژی منفی در رابط مان نبود ولی خواهش مندم برای تثبیت شرایط روحی و مالی ما برایمان انرزی مثبت بفرستید. با تشکر و سپاس فراوان از شما بزرگ بانوی مهربان که با خواندن وبلاگش بسیار بسیار درس گرفتم

سلام نسیم عزیز
باور کن یکمی انصاف و مسئولیت پذیری همه چیز رو درست میکنه . خیلی برای مشکلی که پیش اومده برات ناراحت شدم . خیلی ناراحتم که اعتمادت سلب شده و درگیر شدی . واقعا از ته دل دعا میکنم مشکل برطرف بشه

زری چهارشنبه 3 آذر 1395 ساعت 03:02 ب.ظ

بنظر من خانم سلطانی هم اشتباه کرده چون وقتی یه چیزی مشارکتی هست باید هر بخش منفعت به شراکت پرداخت گردد،پس اطلاع دادن به مرجانه لازمه ی کار خانم سلطانی هم بوده. ایشون و سمیرا در حق مرجانه بدون اجازه تصرف کرده اند

بله زری جون منم با نظرت موافقم عزیزم .

مهسا چهارشنبه 3 آذر 1395 ساعت 08:54 ق.ظ http://http://just-before-happiness.blogsky.com/

سلام مهربانو جان
من از اون خواننده خاموش ها هستم که چندین ساله دارم وبلاگتون رو می خونم و از نوشته هاتون کلی درس گرفتم تا حالا اما از اون جایی که خیلییی تنبلم تو نوشتن این اولین باره داره کامنت می ذارم...
برا خود من هم پیش اومده همچین مسایلی و از اون جایی که من خودم خیلییی مقرراتی هستم و تو کارای شریکی بدون هماهنگی با شریکم کوچکترین حرکتی رو انجام نمیدم خیلییی از دست طرف مقابلم حرص خوردم ولی خب ظاهرا برا سمیرا و افرادی که مثل ایشون فک می کنند طرز فکر و ناراحتی ما بی معنیه!!! به نظره من هم خانوم عزتی و هم خانوم سلطانی به اندازه سمیرا مقصر هستند...

سلام مهساجون ، چطوری تنبل خانوم
گذشته از شوخی خوشحالم باهات اشنا میشم عزیزم
میفهمم چی میگی مرجانه هم دقیقا همینطوره متعهد به قولی که داده و بسیار ملاحظه کار در روابط .. اون همیشه اطرافیانش رو هم در نظر می گیره برای همین اذیت میشه وقتی یکی میگه اصلا برام مهم نبودی

نسرین چهارشنبه 3 آذر 1395 ساعت 08:48 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

یا مرگ یا مرجانه
حمله به بانک ملی

خنده هم نداره !!!

سمیرا یا خودشو زده به خنگی یا اونقدر خودخواه و نادونه که نمی فهمه کارش درست نبوده.
شریک بودن ، باید رعایت می کرد

نسرین مثل اینکه دلت حصر خانگی میخواد ؟
برو اون طرف یه صف جدید تشکیل بده .. مرجانه ای ها زیاد شدن

تکتم چهارشنبه 3 آذر 1395 ساعت 01:41 ق.ظ

من از فصلای سرد بیزارم...
من فک میکنم اگه دوستمون به شریکش خبر میداد چه بسا حتی اون خودش پولو تقدیمش میکرد.ینی اگه جای سمیرا بود سعی میکردم ب شریکم خبر بدم.
هم اینکه بزرگتره،هم اینکه رفیقه...
به قول مشهدیا واز اگر خوار شوور بود یک چیزی

خدا نکشتت تکتم " خوار شوووور"

پونی سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 10:03 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

من اعتراف می کنم که گیج شدم و از خوندنش منصرف شدم
تلگرام بد عادتمون کرده خواهر

پووونی ، تو که اینطوری نبودی پسرم ، معماهای لاینحل رو حل میکردی این که چیزی نیست بین 4 تا اسم گیج شدی ؟؟

Nnn__LLL_k سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 07:05 ب.ظ http://love24.3eeweb.com/

سلامی به شیرینی دلتون، روزتون پر از رنگهاى قشنگ، پر از خبرهاى خوب، سرشار از انرژى مثبت و یه عالمه لبخند خیلی خیلی افتخار میدید پیش من هم بیاین
98651

سلااام

فرناز سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 06:06 ب.ظ

من مثل مرجانه فکر می کنم.
بیاین در نظر بگیریم اگر مرجانه نتونسته بود یک ماه قسطش رو به موقع بده و در نتیجه نوبت وامشون هم عقب می افتاد.
واکنش سمیرا چی بود؟ توقع نداشت بدونه که این کار مشترک در چه وضعیتیه؟

درست میگی فرناز جون . قطعا واکنش نشون میداد

ماه سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 05:55 ب.ظ

منم طرف مرجانه...
پول هرچقدرش امد بوده مال هر دو بوده...شریک یعنی اینکه اگه مثلا نصف پولم این ماه فقط داده می شد باید نصف بشه... مگه اینکه به مرجانه می گفت ان می گفت تو بردار!!


معلومه مرجانه ای مرجانه ای هستی . نقطه نظراتت مثل خودشه

مهدی سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 04:34 ب.ظ

نمی دونم چرا فقط تو صفحه نظرات تو اینطوری میشه!!!!
هر دفعه باید درستش کنم.این بار حواسم نبود.
باشه، با عرض معذرت از همه خانم ها به جز مهربانو و خانم خودم (آخه اونم قبول داره)

آخی نمیدونی چرا؟؟ چون صفحه من خااااصصصصه
سلام من رو به خانم گلت برسون

مهدی سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 03:54 ب.ظ

سلام مهربانو،
من زمستون رو دوس ندارم، خیلی سرده
من عاشق تابستونم.از زمستون فقط بارونش رو دوس دارم.
دیدی دیروز چه ترافیکی بودددددددد!!!!!!!مجبور شدم 1ساعت و ربع پیاده برم تا برسم به شرکت.اونم با 2ساعت تاخیر رسیدم
به نظرمن حق با مرجانه است.اون خانم مسئول هم نباید اجازه بده که بدون هماهنگی با اون پول جابجا بشه.اینطوری حتما صندوق از هم می پاشه. از سمیرا بیشتر اون خانم و مسئول صندوق مقصرن.
با عرض معذرت از تمام خانم ها، ولی از این مشکلات بین خانم ها خیلی بیشتر از آقایون پیش میاد.

سلام مهدی جان
فونت اسمت چرا اینجوریه برادر جان اگه ایمیلت نبود نمی فهمیدم کی هستی
من هوای معتدل رو دوست دارم نه سرد نه گرم .. فکر کنم باید برم سواحل مدیترانه
اررره بابا منم دیروز دیر رسیدم
پس تو گروه مرجانه هستی
سمیراییا عقبید هاااا کجایید ؟؟
از من یکی که معذرت نخواه چون من با تو موافقم ، خانم ها متاسفانه خیلی حاشیه دارند

... سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام خوشبحالتون من عاشق اون دونه های برفم ولی خوب تواین شهری که هستیم خبری از برف نیست

عزززیزم .. اینجا داره همینطور میباره .. قول میدم به ید عزیز شماها نگاه کنم این برف نازنین رو

نوشی سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیزم
بنظرمن سمیرا حتما باید به شریکش اطلاع میداده و بنظرمن کار درستی نکرده . اما اشتباه اصلی رو اون خانمی انجام داده که خودش مستقیم قسط هارو به سمیراداداه . اون پول باید به مسئول داده میشد . مسئول به هردونفر اطلاع میداد و شرایط خاص سمیرا را میگفت و با رضایت هردو طرف پول به سمیرا داده میشد. اینجا نوعی شراکت هست . درشراکت هردوطرف باید شرایط مساوی داشته باشند .

سلام نوشی جان . پس تو گروه مرجانه ها ایستادی . مرجانه هم دقیقا همین ها منظورش بود .

منیر سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 03:04 ب.ظ http://behappy.blog.ir

بررررررف!!!!خوشششسشش به حالتون!

به نظر من حق با سمیراست بیشتر! ولی من جای سمیرا بودم به جای تاکید رو این که اصلا به شما فکر نمی‌کردم می‌گفتم ببخشید فکر نمی‌کردم ناراحتتون کنم و حالا ازتون معذرت میخوام.

آخی عززیز من
آره کلا آدم خاصیه سمیرا مثلا" اهل سلام دادن نیست . خود من بارها بهش گفتم چرا سلام نمیدی؟ میگه خوشم نمیاد بجاش میگم حالت چطوره ؟ هر چی هم میگم احوال پرسی با سلام فرق داره میگه اینجوری فکر نمی کنم

سینا سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 02:26 ب.ظ

ما ایرانیها معمولاً یک لقمه نون رو هم بدون تعارف نمی خوریم، چه برسه به اینها که شریک هم بودند. اگر سمیرا به مرجانه تعارف می کرد -حتی یک تعارف خشک و الکی- قشنگتر بود.

ولی راستش رو بخوای به نظر من اینها نباید اصلاً شریک می شدند که کار به اینجا برسه. به قول جلال آل احمد اگر شریک خوب پیدا می شد خدا برای خودش می گرفت.

اره تعارفاتمون اینطوریه که شیش بار در اسانسور بسته میشه هنوز تعارف میکنیم ولی تو رانندگی میخوایم همو لت و پار کنیم .
تو این صندوقا عرفه هر کی توان قسط سنگین رو نداره پول رو با یکی شریک میشه . الانم طوری نشده فقط مرجانه جا خورده سمیرا هم بنظرش بی معنی میاد ... شاید تفاوت نسل هاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد