دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"بیست و ششم بهمن روز عشاق در خانواده ی ما"



پدر عزیزم ، تقارن روز جهانی عشق با زادروز مبارَکَت ، چه اتفاق درست و بجایی بود و فرزند تو بودن بزرگترین شانس زندگی من 

خدا رو شکر که به دنیا اومدی ، هفتادمین سالگرد زمینی شدنت مبارک 


**********

از اوایل امسال بود که در مورد تولد امسال بابا ، با خواهر و برادرهای دیگه مشورت کردم . نظرم این بود که هفتاد سالگی بابا رو متفاوت تر از  سالهای دیگه برگزار کنیم و خوشبختانه همه استقبال کردند . 


می دونستم که چقدر بابا به دور همی های فامیلی علاقمنده . 

پس دست بکار شدیم و مهمونا رو دعوت کردیم با یه سالن هم قرار گذاشتیم و کیک خوشگلش رو هم سفارش دادیم . 


سه شنبه شب ، مطابق با بیست و ششم بهمن ماه و چهاردهم فوریه (روز عشاق) ، هفتاد سالگی این انسان بی نظیر رو جشن گرفتیم . شب خوبی که خدا رو شکر به همه خوش گذشت و در یاد ها خاطره شد . 


********* 
برای وجود والدین عزیزتون وقت و هزینه صرف کنید که این بهترین راه برای نشون دادن عشقتون به اونهاست . امید به زندگی  کیفیت زندگی اونها رو صد چندان بهتر میکنه . 


عزیزانمون لایق بیشتر از این ها هستند . مردان و زنان صبوری که عمر و جوونیشون رو برای ما گذاشتند  
تن سلامت و ایام بکامتون شرین باشه . 

"دوستتوون داررررم"  


"آزمون"


مادر ها عاشق بودن به فرزند را انتخاب نمی کنند ،اما گاهی ماندن و همیشه ماندن و شیدایی به فرزند را انتخاب میکنند ...

من تو را انتخاب کردم ،با تو ماندن و وفادار به عشق بی همتای تو بودن را ....

درد اما زیاد داشت ، چاره ی دیگری نبود ..قلبم آنجا بود ،بین دستانت ...درست وسط نی نی چشمان درشت زیبایت و در ذره ذره ی وجود نازنینت ...

درست هفده سال و هفت ماه تمام است پا به پایت امده ام ، باز هم می آیم ،با همه ی بازی های تلخ و شیرین زندگیت ،بازی خواهم کرد ،گرچه آرزویم جز شیرین کامی تو چیزی نیست ،اما می دانم این چرخ گردون بازی های بسیار دارد 

هر چه باشد ،تا هر جا بخواهی با تو هستم ،آزمون هایت را پشت سر بگذار ،نتیجه هر چه بود مهم نیست ...

یک روز مادر می شوی و درک می کنی که ، تو بزرگترین ازمون زندگی من بودی 
خوش باش و خوش زندگی کن که دنیا ازمون های بسیار دارد نازنین م

بیست و پنجم بهمن ماه ۹۵

"زنی فراتر از زمان خود"


بیست و چهارم بهمن نود و پنج ، پنجاهمین سالگرد پرواز زنی ، فراتر از زمان خود . 


مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید


در بهـــــاری روشن از امــواج نـــور


در زمستــــان غبــــار آلــــــود و دور


یـا خـزانی خـالی از فریــــــاد و شور


مرگ من روزی فــــرا خــواهد رسید


روزی از این تلـــخ و شیرین روزهـا


روز پـــوچی همچو روزان دگــــــــر


ســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــا


دیدگـــــانم همچو دالان هــــای تــــــار


گـــونه هـــایم همچو مرمر هـای سرد


ناگهــــان خـــوابی مرا خـــواهد ربود


من تهی خــــواهم شد از فریــــاد درد


خـاک می خواند مرا هر دم به خویش


می رسند از ره کـــه در خــــاکم نهند


آه ... شـــــاید عــــاشقـــــانم نیمه شب


گــــل به روی گـــــور غمنــــاکم نهند


بعد من ، نـــــاگه به یک سو می روند


پـــرده هــــــای تیره ی دنیــــــــای من


چشمهـــــای ناشنـــــاسی می خـــــزند


روی کــــــاغذ هـــا و دفترهـــــای من


در اتــــــاق کــــــــوچکم پـــــا می نهد


بعد من ، بــــا یـــــاد من بیگــــــانه ای


در بـــر آئینه می مـــــاند به جــــــــای


تــــــــار موئی ، نقش دستی ، شانه ای


می رهم از خویش و می مانم ز خویش


هر چه بر جا مــــــانده ویران می شود


روح من چــــون بــادبــان قـــــــــایـقی


در افقهـــــا دور و پنهـــــــان می شود


می شتــــــابد از پـی هم بی شکـــــیب


روزهــــا و هفته هـــــــا و ماه هـــــــا


چشم تــــو در انتظــــــــار نــــــامه ای


خیره می مــــاند بــــه چشم راه هــــــا


لیک دیگــــر پیکـــــر سرد مــــــــــرا


می فشـــــارد خاک دامنگیر خــــاک !


بی تو ، دور از ضربه هـــــای قلب تو


قلب من می پوسد آنجــــــا زیر خــاک


بعد هـــــا نــــــام مرا بــــــاران و بــاد


نــــــرم می شویند از رخســــار سنگ


گور من گمنــــــام می مــــــــاند به راه


فارغ از افســـــانه هـــای نــــام و ننگ....


**********

چقدر دلم میخواد بدونم وقتی شعر " مرگ من" رو می سرود تو چه حس و حالی بود .


همه ی گل های جهان ،  تقدیم روح بزرگ و عاشق تو .. افسوس هیچ کس در زمان حیاتت ، قدرِ تو رو ندونست 



"مهدی جان شریک غمت هستیم"



" مهدی عزیز "  تسلیت من و همه ی دوستانت را در این خانه پذیرا باش . دوست مهربان و عزیز ، شریک غمت هستیم و


 برای شادی و آرامش روح مادر عزیزت آرزومندیم. 



************



دوستان متاسفانه دوباره درد دست راستم برگشته .



تشخیص پزشک  فشار آنی اعصاب بوده و با مراعات و دارو مشکل حل میشه .



 کمی صبور باشید ، تا استراحت کنم و برگردم . 



دوستتون دارم 


" دعای دستجمعی "


سلام دوستان عزیز و خانواده ی مجازیم . 



متاسفانه خبر دار شدم مادر نازنین دوست عزیزمون ، عمولی حال مساعدی ندارند و متاسفانه کما رفته ند .


 ازتون تقاضا میکنم برای شفای این مادر دعا کنید .



 امیدوارم خبر های خوب رو از دوستمون عمو لی کسی که همیشه در اوج ناامیدی برای جمع کردن کمک های مالی که اعلام میکنم ، دستمون رو گرفته و با هر زحمتی که بوده پول رو فراهم کرده و دل نیازمندی رو شاد کرده ، بشنویم و از شادیش شاد بشیم . 



***********



این روزها سرم به جشنواره ی فیلم گرمه و همیشگی های زندگیم .


 به زودی با داستان زندگی و چالشی که یکی از اعضاء همین خونه باهاش دست و پنجه نرم میکنه برمی گردم تا با خوندنش و نوشتن نظراتتون به دوستمون کمک کنیم. 



دوستتون دارم