دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

" اولیور توییست"



 بالاخره به دیدن نمایش موزیکال اولیور توئیست رفتم .


 میگم بالاخره چون تو این چند ماه که اجرا شروع شده ، خودم رو کنترل کردم و برای خرید بلیط اقدام نکرده بودم . هر وقت پشت سیستم بودم و اسمش تو ذهنم می چرخید به خودم نهیب میزدم که :مهربانو ، خود دار باش ، اینهمه قسط داری ، دختر دانشجو داری اونم از نوع طراحی لباسش با اون همه خرج . زشته، بده ، عیبه نمیمیری که 


اما همین بیست روز پیش بود که دو تا از رفقای تازه از نمایش برگشته ، کمر همت رو بستند که با انواع الفاظ مهرآمیز و حتی توهین آمیز بهم بفهمونند که لازم نکرده سر این نمایش صرفه جویی کردنت بگیره . 

یکیشون التماسم می کرد که مهربانو تو رو خدا از دستش نده . 


بالاخره رفتم و زمانی که پیش فروش روزهای آینده باز شد  . ردیف دوم صندلی های وسط رو خریدم . 



همین دوشنبه که گذشت ، یعنی هفتم اسفند ساعت18:00در رویایی آمیخته با نمایش و موسیقی غرق شدم . 


شخصیت های داستان روزهای کودکیم  ( اولیور توئیست )تک به تک دوساعت جلوی چشمم زنده شدند و زندگی کردند .. کاش این دوساعت تموم نمیشد .. کاش از خواب و رویایِ کوچه پس کوچه هایِ دویست سال پیش لندن ، بیدار نمیشدم . 


تصور میکنم روح شریف چارلز دیکنز هر شب موقع اجرا، در تالار باشکوه وحدت جولان میده و با افتخار به به دوستانش میگه : این نمایش رو من نوشتم هاااا


کیفیت کار عاالی بود .. ارکستر عاالی ، طراحی صحنه فوق العاده ، طراحی و دوخت لباس ها عاالی ، نور پردازی عااالی ، گریم عااالی و بازی ها بسیار خوب و قوی بودند . 



اولین بار بود که مهناز افشار عزیز رو بر روی سن تیاتر می دیدم و خوشبختانه خوب و روان بازی می کرد . وبرای اولین بار نوید محمد زاده ی دوست داشتنیم ، نقش پررنگی نداشت و در کنار شاهکاری بنام هوتن شکیبا در نقش فاگین ، خیلی دیده نمیشد .


هر چقدر از بازی و اجرای زیبا و شیرین هوتن شکیبا بگم کم گفتم .




  و اما یه نازنین دوازده ساله بنام محمد شاکری در نقش داجر دلم رو برد  این پسر کوچولوی خوش آتیه یکی از اسکار بگیران ایران خواهد شد (ببینید کی گفتم )مگه میشه تو این سن ، اینهمه توانا و عااالی بود؟؟


 بدون شک نقش پدر و مادر محمد در این موفقیت بسیار زیاد بوده و من بابت تربیت و رشد این پسر فوق العاده دستشون رو می بوسم .


 



حالا به کسانی که بلیط شب های آینده رو دارند و برای دیدنش میرن ، حسابی حسودیم میشه .. کاش باز هم امکان دیدن نمایشش رو داشتم . 


اما همه ی خوبی های کار یک طرف ، سنگینی غصه ای که رو دلم مونده یک طرف . 


ببینید این نمایش و نمایش هایی نظیر این کار، خیلی پر زحمت و پر هزینه هستند . 


تمام عوامل ریز و درشتی که در بالا بهشون اشاره کردم حقوق و دستمزد میخوان . اجاره ی جایی به شکوه و جلال تالار وحدت که در خور اجرای چنین نمایشی باشه، خیلی گرونه . 


پس در بالاترین مقدار بلیط نفری صدو چهل هزارتومان ، خیلی زیاد  نیست . اما بحث سر حقوق و امکانات مردم برای دیدن این کارها و چنین تفریحات فاخرفرهنگیه . 



واقعاً، اگر یه پدر و مادر بخواد برای تفریح و ارتقائ سطح فرهنگ ، دوتا بچه ش رو به این تیاتر ببره باید چیزی در حدود صدو شصت تا پانصدو شصت هزارتومن هزینه کنه . 


مگه چند درصد مردم میتونند همچین کاری رو انجام بدن؟ با این حقوق های حداقل؟ با این وضعیت گرونی اولویت هاااا، تیاتر کیلو چند؟؟


 مردم پول ندارند خرج دوا و درمون و رسیدگی به مشکلات سلامتشون اعم از چک آپ های دوره ای و دندان پزشکی و چیزهای واجب دیگه شون کنند ، حالا پاشن برن نمایش رویایی اولیور توییست رو ببیند؟؟!!!


دلم می گیره .. میدونید چقدر دانشجوی لایق و مستعد داریم که اصلاً رشته شون در ارتباط با همین مقوله ست و حتی با تخفیف های اندک دانشجویی هم نمیتونند به دیدن نمایش ها برن ؟


غصه می خورم  برای اوضاعی که داریم ، برای حال خرابمون .. برای هر چیزی که طرفش میریم و دست روش میذاریم نمیییشششه .


 چی بگم که وضعیت معیشت خانواده های ایرانی خیلی تاسف باره . 



یه چیز دیگه هم بگم اونم شکوه و زیبایی خیره کننده ی تالار وحدته ، که در سال 1346 یعنی پنجاه سال قبل ساخته شده . هر بار که پامو میذارم توش چند دقیقه محوش میشم .


باز خدا پدرشونو بیامرزه که حدود نیم قرن پیش چنین فضایی برامون ساختند و به یادگار گذاشتند !!!!

 




اگر علاقمند به کسب اطلاعات فنی  و هنری تالار دارید اینجا را مطالعه کنید .













دوستتون دارم 

نظرات 13 + ارسال نظر
افشان یکشنبه 20 اسفند 1396 ساعت 06:12 ق.ظ

ظ…ط­ط³ظ† یکشنبه 13 اسفند 1396 ساعت 02:45 ب.ظ http://tpo.blogfa.com

سلام و عرض ادب
الان از خانمم پرسیدم مگه نگفتی خواهر مهربانو ازدواج کرده؟
گفت نه من کی گفتم
احتمالا کس دیگه ایی و گفتن و من اشتباه کردم
به هر حال ادم نباید ازدواج کنه تا خوشبخت بشه که
امیدوارم در همه حال خوشبختی دست از سرشون برنداره
بابت تبریک و رمز هم بینهایت سپاسگزارم
درپناه خدای مهربون باشید
راستی بابت غلط غلوط نوشتن کامنت قبلی هم عذر میخوام

سلاااام

من این اشتباه رو به فال نیک می گیرم و امیدوارم به همین زودی ها یه ازدواج خیلی خوب قسمت مینا جون بشه
قربانت تو و خانوم گل هم در پناه خدا باشید
اختیار داری دوست عزیز

هانیه یکشنبه 13 اسفند 1396 ساعت 12:51 ب.ظ http://khoda-behtarindost.blogfa.com

سلام مهربانو جان پاتون بهتره؟
ببخشید من شماره رو مهربانو صدا می کنم چون شما از من بزرگترید ولی نمیدونم چی بگم؟

سلام هانیه جانم
این حرفا کدومه عزیز دلم . همون مهربانو عااالیه
پام خیلی بهتره البته بخاطر اینکه بعد از سالها بهش رسیدگی کنم و هواشو داشته باشم رفتم یه فوق تخصص جراحی مچ پا رو پیدا کردم . برام ام آرآی و سیتی اسکن نوشت . بعد از انجامشون گفت رباط پات پاره شده ولی به مفاصل آسیب جدی نرسونده . یه آمپول تو غوزک پام تزریق کرد گفت امیدوارم با همین نتیجه ی خوبی بگیری و گرنه باید جراحی کنی
قرار شد دوماه دیگه برم پیشش . ممنونم که پرسیدی عزیزم

نسرین یکشنبه 13 اسفند 1396 ساعت 01:28 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

ولی اگه بیام تو رو ممکنه راه ندمااا

وارد شدنت حتی با داشتن بلیط خرج داره عزیز

دللللت میااااد؟؟
من که بوس و بغل فراوون میدم با نون خامه ااای

محسن شنبه 12 اسفند 1396 ساعت 04:19 ب.ظ http://tpo.blogfa.com

سلام
خوب هستین؟
چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود
شما تقریبا تنها کسی هستین که هنوز هم مینویسید
پرت شدم به همون دورانها
دوسال و اندی هست که ازدواج کردم
خانمم از قدیم میخوندتون و
جاتون خالی هروقت میریم داریوش جگر بخوریم میگه شاید مهربانو هم اونجاب بینیم
القصه که چند روزه بهم میگه بیام اینجا رمز پستهای مرداد ماه و ازتون بگیرم و منم میگفتم که روم نمیشه و امروز و فردا می کردم تا امروز که دیگه خیلی اصرار کرد
الانم اگر امکانش هست رمز و بهم بدین و اگر هم ه که اصلا مشکلی نیست
بابت بیماری که برای همسرتون پیش اومده خیلی ناراحت شدم و از اون طرف وقتی منوی غدایی که براشون نوشته بودین و جالبتر اینکه به دکتر هم نشون داده بودین خوشحالم کرد که ایشون پشتوانه ای مثل کوه در کنارشون دارم
مهردخت عزیز صد هزار ماشالله چقدر بزرگ و خانم شدن
ودر نهایت ازدواج خواهر عزیزتون هم مبارک باشه
اونوقتها از طریق پیج پرنده مهاجر فیس بوک دنبالشون میکردم
ایشالا خوشبختی دست از سرشون برنداره
بیشتر از این مزاحمتون نمیشم
درپناه پروردگار مهربون باشید مادر مهربان


سلام محسن عزززیز ، هیچ چیز بهتر و شیرین تر از دیدن دوستان قدیمی نیست اگرچه اسم رابطه مون مجازیه ولی میدونید که گاهی از حقیقی ها خیلی حقیقی تر هستین . ازدواج شما با خانم گلت که از خواننده های وبلاگ هستن ولی نمیدونم کدومشون هم مبارک هر دوی شما باشه .ان شالله سالیان طولانی پابه پای هم پیر بشید و از لحظه لحظه زندگیتون لذت ببرید . هر دوتون رو میبوسم دوستای ندیده ی من
در مورد همسر ، نفس جانم ممنونتم .. محبت داری خدا همه ی عزیزا رو برای هم نگه داره . خدا رو شکر حالش خوبه .
محسن جان خواهرم هنوز مجرده ، نمیدونم کدوم پست ها رو خوندی که برداشتت این بوده که مینا ازدواج کرده .
درمورد رمز هم اختیار داری دوست عزیز این چه حرفیه البته خیلی خیلی ممنونم که درک می کنی و من رو تو دادن رمز راحت گذاشتی ولی رمز رو با جون و دل برای دوستان قدیمی ارسال می کنم . از دیدن کامنتت یک دنیا شاد شدم .
سلام من رو به خانوم گلی برسون

سمیرا شنبه 12 اسفند 1396 ساعت 10:37 ق.ظ

چرا تو این کشور هیچی سر جاش نیست خدا برای بچه هامون خودش درست کنه اینا که درست بشو نیستن

مینو شنبه 12 اسفند 1396 ساعت 01:08 ق.ظ http://Milad321.blogfa.com

خوش بحال همه اونایی که امکان دیدنش را داشتند.خیلی ساله که نه تئاتر رفتم نه سینما.قبلا حد اقل فیلمهای مطرح را توی خونه میدیدم.فعلا که اون هم تقریبا تعطیل شده

مینو جان فیلم ها تو شبکه خانگی میان حتی خیلی از تیاتر ها هم فیلم برداری میشه و از طریق درست وارد سیستم میشه هر وقت اراده کردی بگو برات ارسال کنم البته راه دانلود اینترنتی هم هست
مینو جان میدونم بیرون رفتن و دیدن یه چیز دیگه ست ولی نذار روحیه ت خسته و خمود بشه

رها جمعه 11 اسفند 1396 ساعت 08:29 ب.ظ http://www.rahashavam.blogsky.com

سلام مهربانو جان
وصف العیش نصف العیش. ممنونم که همییشه در مورد تیاتر هایی که میری مینویسی. ما که تو شهرستان محاله دسترسی داشته باشیم.
ولی واقعا همینطوره آثار فاخر با این درامدهای ناچیز مردم و هزارجور درگیری و مشغله مالی،چندان جور درنمیاد.
خیلی زیاد صفحه رو باز میکنم کاش بیشتر بنویسی دلمون تنگ میشه.

سلام رهای عزیز قربونت عزیزم ممنونم که دنبال میکنی
عزیز دل خودمم خیلی دلتنگ نوشتن میشم ولی حیف که شبانه روز فقط 24 ساعته

هانیه جمعه 11 اسفند 1396 ساعت 03:35 ب.ظ

من و هم کلاسی های دانشگاه مون اهل تئاتر نیستیم به بار تو دانشگاه چند تا دانشجوی بازیگری اومدند بلیط تئاتر بفروشند نیسم ساعت درباره ای تئاتر حرف زدند آخرش ما بلیط رو خریدیم
فقط یه بار تو دانشگاه رفتیم نمایشگاه تئاتر اونم چون رایگان بود

خوووب دیگه چه خبررر

فرناز جمعه 11 اسفند 1396 ساعت 09:49 ق.ظ

هوتن که همیشه فوق العاده ست و اینجا هم می درخشید من هر دو اجرا رو دیدم هم مهناز افشار و نوید محمدزاده و هم ستاره پسیانی و سعید چنگیزیان و اجرای دوم به نظرم خیلی بهتر بود. حداقل توی اجرایی که من دیدم نوید دیالوگاشو حفظ نبود و خیلی مکث میکرد و بازیش ضعیف بود

من تیاتر از هوتن ندیده بودم یه فیلم طبقه حساس رو دیده بودم فقط حتی این سریالی که از تی وی پخش میشه رو ندیده بودم خلاصه که عاالی بود
خوشبخالت فرناز جون پس دوبار دیدی ؟
دوست دارم ایلیا رو‌تو این نقش ببینم ولی دیگه فرصتش نیست

سینا پنج‌شنبه 10 اسفند 1396 ساعت 11:07 ب.ظ

حتی منم دلم خواست

این حتی ت عاالی بود

پونی پنج‌شنبه 10 اسفند 1396 ساعت 08:40 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

درود
عجب نمایش همه چی تمومی بوده
خوش بحالتون

درود
اره واقعا همه چی تموم ...کاش واقعا برای شهرستان ها هم اجرا داشت

نسرین پنج‌شنبه 10 اسفند 1396 ساعت 05:26 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

لباساشونو خودم دوخته بودم دیگه...
هیچم بهت حسودیم نشد
رفتی که رفتی

اصلن ازت قهرم
اگه بیام تهران زندگی کنم میرم میشم جاروکش سالن وحدت تا تمام نمایشنامه ها رو بتونم مجانی ببینم بعد نشونت میدم که اصلآ هم قچقچی غصه بلت نیستم

ای جاانم نسرین فقط یه دره فکر کن اگه بیااای ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد