دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"زود قضاوت کردم"

اون روز که موضوع ماشین خریدن برای مهردخت و چک دادن من ،  پیش اومد، خیلی بهم ریختم و اذیت شدم .


 شاید ده دقیقه از موضوع نگذشته بود که برای شما نوشتمش که فکر میکنم به دلیل عصبانیت زیادم بود . 


حتما " مرور ماجراهای زندگی مشترک سابقم دلیل اینهمه بهم ریختگی و ناراحتیم بوده که انقدر زود و بد قضاوت کردم . 


یه چیز جالب هم اینکه هیچ کدوم از شما عزیزانم متوجه اشتباهم نشدید ..


 مطمئنم که بین جمعمون تعدادی هسستند که اتومبیل های صفر ثبت نام کردن و شرایط خرید به این صورت رو می دونند (مثل خود من) ولی هیچکس حواسش نبوده . 


شرایط ثبت نام و تحویل ماشین از کمپانی به این صورته که کسی که چک میده ماشین به نامش میشه و تا پایان پاس شدن چک ها حق به نام کردن به غیر وجود نداره . 


یعنی درواقع آرمین باید پول نقد رو بده ، من برم با چک هام کمپانی پول رو بدم بهشون چک ها رو هم بدم و حواله ی اتومبیل رو بنام خودم بگیرم 



اینچنین بود که من در پایان اون روز وقتی با ناراحتی کمتری به موضوع فکر میکردم به خودم گفتم:  وااااااا، مهربانووووو !!!!



درضمن از اون موقع که من گفتم دسته چکم تموم شده باید تقاضای جدید کنم آرمین پیگیری نکرده قکر کنم باید خودم وقتی گرفتم اگه خواستم بهش بگم دسته چک جدید گرفتم 



قضاوت نکنید کار بدیه اونم از نوع عجولانه ش 


************

خوب از همین کامنت اول واجب شد من یه توضیح بدم در مورد اینکه نوشتم زود قضاوت کردم منظورم چی بوده 


منظورم این بود که من از این ناراحت بودم که آرمین میخواد یه ماشین بنام خودش بخره و توقع داره من قسمتی (تقریبا" نصف) از  مبلغ رو چک بدم و بهش اعتماد کنم که بره چک ها رو پاس کنه . 


درصورتیکه الان متوجه شدم اون درقبال چک هایی که اگر من قبول کنم بدم باید به من اعتماد کنه و کل ماشینی که وجهش رو پرداخت کنه بنام من بخره . 



البته برای آرمین کار سختی نیست که اعتماد کنه چون من هیچوقت به اعتمادش خیانت نکردم ولی برعکس برای من جدا" سخته چون بارها به اعتماد من خیانت کرده . 



نوشتن این پست هم اصلا" دلیل براین نیست که بگم این کار رو می کنم یا نمی کنم .


 در بدترین حالتش اینه که آرمین چک ها رو پاس نکنه و در این صورت من یه ماشین خریدم با نصف قیمت 

نظرات 22 + ارسال نظر
... شنبه 2 تیر 1397 ساعت 09:27 ق.ظ

پیشاپیش تولدتون مهربانوجان مهردخت جان وجناب اقای نفس مبارک

ممنون سه نقطه نازنین

... شنبه 2 تیر 1397 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام مهربانوجان منم اردیبهشت ثبت نام کردم ماشین به نام خودمه ولی چکهاش شخص دیگه ای داد

سلام عزیزم
چه جالب پس میشه

مجید شفیعی شنبه 2 تیر 1397 ساعت 08:34 ق.ظ

سلام

من اومدم بگم ماهت مبارک ماه بانوی مهر ماندگار در قلبهای مان

سلام مجید جانم
چقدر تو ماااهی

هانیه پنج‌شنبه 31 خرداد 1397 ساعت 09:01 ب.ظ http://www.khodamylove.blog.ir

سلام من که بودم پول نمی دادم

دمت گرم

نفیسه (رامونا خانوم) سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 10:44 ق.ظ

مهربانو جان کامنتم رو دیدی؟ درباره اون خیریه و جهیزیه و اینها؟! چون خواسته بودم که خصوصیش کنی نفهمیدم که دیدیش یا نه؟!

اره رامونا جانم .. ببخش من بهت ایمیل هم دادم ولی حتما یه جای کار اشتباه بوده که نرسیده . خیلی ازت ممنونم و حتما" درصورت نیاز مراجعه می کنیم عزیزمن خدا برکت بده

غریبه یکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت 10:49 ق.ظ

سلام
زندگی جالبی است با توجه به اینکه از هم جدا شده اید ولی هنوز ارتباط دارید یک کم برای من همچین دیر حصمه ( کی برد بعصی از حروف را ندارد به خاطر ان از مشابه استفاده می کنم )
باز هم اگه نصف پولش را بدهد و نصف بقیه اش را شما بدهید
مهر دخت صاحب یک خودرو نو می شود
حالا بیا شما یک دویست شش بر دار دو سومش را شما چک بده دویست شش خیلی بهتر است
ما در زندگی مشترک نا خود اگاه به این نتیجه رسیده ایم‌همیشه صامن من باشم و حاج خانم مامور خرید و تسویه
و غرولند البته

سلام غریبه ی عزیز .
متوجه موضوع کیبورد هستم
آره واقعا خیلی خیلی راحت با هم در ارتباطیم بدون هیچ جبهه گیری و ناراحتی البته من از اول روش و اصرارم برای دوام این رابطه بوده چون معتقدم همه ی زوج هایی که از هم بچه دارند و متارکه می کنند بچه ها باید تو مجیط دوستانه و به دور از تنش بزرگ بشن و به میزان تقریبا مساوی از نعمت پدر و مادر برخوردار باشن و این می طلبه که مثل دوتا انسان بزرگسال این ارتباط رو حفظ کنیم .
آرمین که اوایل (حدود10-12 سال) بعد از جدایی معمولا کارشکنی میکرد ولی اونم چند سالی میشه که دیگه واقعا اذیت نمیکنه و فهمیده برای تربیت و رشد مهردخت اینطوری بهتره .
غریبه جان درمورد موضوع مالی و این ماشین باید بگم شما و حاج خانوم سلامت باشید و همچنان زندگیتون برقرار .
من با توجه به سرمایه گذاری که تو شغل دوم کردم و هنوز بهره برداری نداشته دستم خیلی خالیه و نمیتونم اینطوری به ماجرا نگاه کنم .

ابی دریا شنبه 26 خرداد 1397 ساعت 09:13 ب.ظ

سلام مهربانو جون
عکس چند تا از کارامو گذاشتم که گفته بودم میذارم

سلام عزیزم به به الان خدمت می رسم

رها سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 02:54 ب.ظ http://www.rahashavam.blogsky.com

سلام مهربانو جان
ببخش که بیربط مینویسم
اما شما برای من مثل خواهر بزرگتری. میشه لطفا در مورد بلوغ مهردخت جان،، نحوه برخوردتون با پریود و آگاهی ایشون از طرف شما بنویسید که مادرای دختر داری مثل من از تجربه تون استفاده کنند
ممنونم.

سلام عزیزم
اختیار داری خانومی . قبلا نوشتم عزیزم ولی به زودی دوباره درموردش می نویسم

نسرین سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 02:17 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

ترجیحآ اون چیز بزرگ یه تکه سنگ گنده باشه که کارساز باشه

نسرین سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 02:17 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

در ضمن یکی دیگه از کاراش همینه که الآن کرده. یه چیزی گفته چون یرای چند لحظه می خواسته یه غلطی بکنه، بعد به هر دلیلی پشیمون شده یا عرضه شو نداشته

جالبه مهربانو، بابای مزدک هم پونزده سال پیش غیر مستقیم چیزی شبیه کار آرمینو بمن گفت.
گفت من یه سنت هم کمک خرج نمیدم. چیزای بزرگ براش می خرم که یه عمر تو چشمش بمونه!
مقیاس و طرز فکر این مشابه بشرها اینه.
بهش گفتم برو بمیر
وقتی اونقدر فهم و شعور ندارن که یه بچه باید بخوره، جای خواب راحت و امن داشته باشه، یکی پشت سرش باشه که بدونه موقع مشکلات کجا بره وووو چیز بزرگ بخوره تو سرشون

نسرین سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 02:12 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

و تو بهترین هدیه به من

هیچکس جای تو رو توی قلب من نمی گیره. هیچ کس.

تو برای من اسطوره ی از خودگذشتکی و فداکاری هستی. وقتی می بینم یه میمونی مثل آرمین بازم روش میشه روت حساب باز کنه دندون قروچه ام می گیره. عصبانی میشم.


جالبه می بینم بعضیا نگران اینند که مهردخت رو پدرش حساب نکنه یا خدای نکرده....
در طی این همه سال با شخصیت پایینش، مهردخت رو از خودش مرخص کرده. دیگه برای نگران بودن در این مورد دیره

برای اولین بار دیدم کامنت قبلیم بخاطر با گریه نوشتن، پر از غلط و غلوطه
همش تقصیر آرمینه


قربون محبتت عزیز نازنینم
آخ نسرین جون برو دعا کن مهردخت کامنت سراسر ابراز علاقه ت به پدرش رو نخونه

اسرین شنبه 19 خرداد 1397 ساعت 01:24 ب.ظ

من ماشینم رو از ایران خودرو گرفتم. به اسم منه و چک رو کسی دیگه داد

عه چه جالب اینطوری نبودااا

ملیکا شنبه 19 خرداد 1397 ساعت 05:24 ق.ظ

جمهربانو جان سلام
من واکنشم به این موضوع به قول شما نسبت به سابقه آرمین بوده،
من تصور کردم که چرا قبل از اینکه موضوع رو به مهردخت بگه، اول با شما در میون نذاشته،چرا بعد از سالها که مى خواد کارى براى دخترش انجام بده، باز روى شما حساب مى کنه.
من فکر کردم ماشینو به نام مهردخت مى زنه!با این وجود، اینکه بازم از شما بخواد که چک بدى،برام ثقیل بود!
تو خیلى مهربون و با گذشتى مهربانو.

سلام ملیکا جون
قربون محبتت عزیز دلم .

بهمن سه‌شنبه 15 خرداد 1397 ساعت 02:09 ب.ظ

سلااااااااااااااااام مهربانو خانم جان
منو میشناسی!؟
همونی که مدتها شب و روزم رو با خوندن دل نوشته های از سوز دلت سر میکردم!
همونی که وقتی به وبلاگت ورود میکردم حتما باید با خودم یه بسته دستمال کاغذی میآوردم!
میدونم که خیلی بی غیرتم!
میدونم که ظاهرا مهربانوی مهربان رو فراموش کرده ام ولی خدا میداند که نه...
مهربانو جان
باور کنید اونقدر مشغله ی کاری دارم که فرصت سر خاروندن رو ازم گرفته...
اونقدر مشغله دارم که حتی به فکر بازنشستگی زود هنگام افتاده ام ولی چه کنم که نصف بیشتر حقوقم رو بابت اقساط ظالمانه بانکها میدهم و امکان ترک کار برایم نیست...
راستش امروز که به یمن تقویم کشور چند روزی تعطیل هستیم هر چند توی این تعطیلات پیگیر چند کار اداری هستم! اما گفتم سری به دوستان عزیز و قدیمی بزنم و بگم که همچنان به یاد آنها هستم و دعاگویشان
بگم که هیچوقت مهر و محبت خواهرانه شماها رو فراموش نکرده و نمیکنم...
بگم که چون خواهری گرانقدر برام عزیز هستید و بهتون احترام میذارم.
امیدوارم هیچ وقت هیچ مشکل لاینحلی در زندگیتان پیش نیاید. الهی آمین
به امید دیدار

سلااام داداش بهمن عززیزم
فکر کن همه ی این خاطرات خوبی که ازت دام فراموش بشه . یا اون شب ها بخیر که با نگین و نسرین و خودت چقدر کامنت رد و بدل میکردیم و خوش بودیم
در جریان مشغله های زندگی هستم بهمن جان . همین که لابه لای اینهمه شلوغی یادمون هستی دنیا دنیا ارزش داره و ممنونتم که کامنت گذاشتی .. یادت باشه که همیشه دعا گوی خودت و مژگان خانم عزیز و دوتا پسر دسته ی گلت هستم . در پناه خدا باشی و همیشه باعزت و سربلند .. به امید دیدار

زیبا سه‌شنبه 15 خرداد 1397 ساعت 10:05 ق.ظ http://roozmaregi40.blogfa.com/

آدما عوض میشن مهربانوی عزیزم. به نظرم نمیشه ادمها رو از روی عملکرد گذشته شون سنجید. اگر اینجور بود که خداوند تبارک جای توبه رو باز نمیگذاشت.
البته در این مورد نمیخوام بهت بگم‌چکار بکنی. ولی کاش قبل از صحبت با مهردخت اول با شما مشورت‌میکرد. حالا الان‌اگه شما موافقت نکنید یک‌جورایی هیبت پدرانه اش شکسته میشه که نتونسته ماشین رو برای دخترش بخره

زیبای عزیزم گل گفتی .. همیهش جای امید برای تغییرات بهتر هست ولی برای همینه که ما با خالق مهربونمون قابل قیاس نیستیم و جنبه ی خیلی از مسائل رو نداریم . من به واسطه ی مهردخت از آرمین و راه و روش های زندگیش دور نیستم و متاسفانه تو این سالها تغییرات قابل توجهی ندیدم شاید برای همینه که هنوز اعتماد برام سخته .
خوشبختانه فعلا پیگیر موضوع نشده .. و جالبه مهردخت هم جریان خرید ماشین رو جدی نگرفته

ساناز سه‌شنبه 15 خرداد 1397 ساعت 08:57 ق.ظ

سلام مهربانو جان
چون ماشین برای استفاده مهردخته و خریدش باعث خوشحالی دخترتون میشه و باعث میشه فکر کنه پدرش هم داره برای خوشحالیش تلاش میکنه؛ به ریسکش می ارزه
شما فرصت را به پدر مهردخت میدی برای اثبات محبتش حالا بقیش با خودشه که چجوری خودش را به بچش ثابت کنه

سلام ساناز جون .
کامنتت قشنگه و پر از بار مثبت ولی متاسفانه من الان بلحاظ مالی در شرایطی نیستم که این ریسک رو بپذیرم ( میدونی که تو کار جدیدی سرمایه گذاری کردم)

افشان دوشنبه 14 خرداد 1397 ساعت 09:18 ب.ظ

شکیبا یکشنبه 13 خرداد 1397 ساعت 09:10 ق.ظ http://shakiba-a.blogfa.com/

مهربانو جان درست میگی قضاوت عجولانه کاریه که 95% مواقع آدم پشیمون میشه. ولی همیشه تجربه هایی که از گذشته برامون به یادرگار مونده باعث میشه قضاوت کنیم. به نظرم قضاوتت عجولانه بود ولی طبیعی بوده.

عزیزمی شکیبای نازنین

نسرین یکشنبه 13 خرداد 1397 ساعت 01:30 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

دلیل ناراحت شدن من این نبود مهربانو
من ناراحت شدم که تو دخترکتو بزرگ ردی و بهترین امکانات رو براش با از خودگذشتگی هات فذاهم کردی.
مالی و معنوی
فصل های گرم و سرد، هم کار خونه، هم اداره هم مدرسه ، فقط تو بودی و تو.
آرمین کجا بود؟
چه کرد؟
کی دست دختر کوچولوشو گرفت؟
خب، حالا می خواد کاری کنه؟ بفرما.
چرا بازم باید روی تو بار بذاره؟!!

بنظرم بازم ماشین صفر خریدند اشتباست. بخاطر اینکه اگه می خواد کاری کنه باید خودش تنهایی انجامش بده، هم بخاطر نداشتن تجربه کافی مهردخت.

نسرین جانم ، عززیز دلم تو بهترین هدیده ی بلاگفا به من هستی

سمانه یکشنبه 13 خرداد 1397 ساعت 12:21 ق.ظ

من شرایطشو نمیدونستم ....وای مهربانو من عاشق شخصیتتم چقدر راحت قبول میکنی اشتباهاتو ...ن ما ارمینو میشناختیم ک بخوایم رودررو بشیم و ن ...خیلییی خیلی خانومی

قربون محبتت سمانه جانم

سینا شنبه 12 خرداد 1397 ساعت 11:46 ق.ظ

به اعتقاد بنده این کاملاً معقول و منطقیه که ما در تعامل با آدمها، سابقه شون رو در نظر بگیریم و به آدم بد سابقه اعتماد نکنیم. وگرنه چرا میگن "آدم عاقل دو بار از یه سوراخ گزیده نمیشه؟"

وانگهی اصل نگرانی تو هنوز به جاست. اگر آرمین مبلغ چکها رو تأمین نکنه تو کماکان موظف خواهی بود که کیسه مبارک رو شل کنی.

درسته سینا جان سابقه خیلی مهمه .

اررره دیگه تهش باید هر چند وقت یه بار یه چک نسبتا توپولی پاس بنومایم

هاله شنبه 12 خرداد 1397 ساعت 11:29 ق.ظ

ولی به نظرم شما هم اشتباه متوجه شدید مهربانوی عزیز
شما که ماشین صفر لازم ندارید و اگرهم لازم دارید که خودتون می تونید برید ثبت نام کنید چه احتیاجی به آقا آرمین هست که دستورم بهتون بدن

هاله جون درست میگی من الان تصمیم به خرید ماشین صفر ندارم ولی موضوع ناراحتی من چیز دیگه ای بود . یه مطلب به انتهای پست اضافه کردم اون رو هم بخون لطفا عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد