دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

بازنده / قسمت هشتم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پست موقت دوستانه 2

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بازنده / قسمت هفتم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بازنده/ قسمت ششم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چرا قدر زندگیش رو ندونست"

دیروز سی ام دی بود . 

داشتم پالتومو برمیداشتم برم اداره مهردخت بیدارشده بود نشسته بود تو تختش 

-سلام مامانی داری میری ؟

-سلام دخملم آره... یه بوس بده . 

بوسه ای روی صورت ماهش نشوندم .

-مامان امروز سی امه ؟

-آره عزیزم تولد پدرته .

- کاش میشد خوشحالش کنم 

-چرا نشه ؟

-چکار کنم؟

- باهاش قرار بذار ، برو پیشش ، یا هر چی که دوست داری . 

-میشه دعوتش کنم خونه مون؟

-آره عزیزم چرا نشه؟

-آخ جووون .. واقعا؟؟ 

-میدونی که میشه .

-چیکار کنم براش؟ 

- یه هدیه ، یه کیک و یه شام خوشمزه . 

-مرررسی مامان . 

-من داره دیرم میشه بهم زنگ بزن . 


مهردخت تاعصری به کارای درسیش رسید .. به گفته خودش خونه رو همچین مرتب کرد و شست و سابید که قابل لیس زدن بود

بعد ساعت شش اومد دم اداره رفتیم جین وست یه پلیور آجری رنگ خوشگل برای پدرش خرید . ملزومات لازانیا و سوپ تره فرنگی رو هم خریدیم و چون دیگه وقت نداشتیم کیک بپزیم از کافه کندیز یه کیک خوشگل رد ولوت هم خریدیم و اومدیم خونه . 

مهردخت راست می گفت. .. واااقعا خونه از تمیزی برق میزد . 

پدر مهردخت ساعت 8/5 با اسنپ اومد که به منع عبور و مرور نخوره . 

 من برق شادی رو تو چشمای هر دو می دیدم .. خیلی بهشون خوش گذشت .  مهردخت موقع کیک بریدن ، با دهنش آهنگ  رقص برره ای رو زد و برای پدرش رقص چاقو کرد.. من از هردوشون فیلم می گرفتم . 


آخرِشب ، برادرم  مهرداد ، تلفن کردو پرسید کی اونجاست ؟ 

بهش گفتم : امشب  تولد آرمینه،  مهردخت براش تولد گرفته ، اومده خونه مون. 

مهرداد گفت : یه روز ازش می پرسم چرا قدر زندگی خوبش  رو ندونست . 


دوستتون دارم