سلام و صد درود به دوستان گلم .اومدم خونه رو آب و جارو کنم چه گرد و خاکی نشسته اینجا
حال و احوالتون چطوره عزیزای دلم ؟ چرخ روزگارتون به روال می چرخه ؟ امیدوارم جواب همگی مثبت باشه
من و خانواده شمعدانی هم خوبیم و روزگارمون مثل سابق میگذره.
برای باز شدن باب گفتگو چیزی که این مدت فکرمو مشغول کرده، سریال افعی تهرانه... بیاید بهم بگید اصلا سریال های شبکه خانگی رو تماشا میکنید؟ اگر جوابتون مثبته اسم اونایی که دوست داشتین رو بگید و لطفا دلیلش و در واقع نقاط قوت و ضعفشون رو هم بگید . سریال افعی خیلی برام مهمه در موردش حرف بزنیم.
***
یه نکته مهم :
عزیزانی که برای من کامنت خصوصی میذارین و تاکید دارید خصوصی بمونه و جواب هم میخواید ، خب یه ادرس از یه جایی باید داشته باشم که جواب بدم دیگه؟تو ذهنم که جواب باشه به دردتون نمیخوره که.. یا آدرس غلط که هر چی سعی میکنم رمز گشایی کنم ببینم ممکنه کجاش غلط باشه و به نتیجه نمیرسم که فایده نداره!
دوست عزیز فریبا جان با شما هستم لطفا یه آدرس درست برام بفرست .
هیچی دیگه دوستتون دارم و دلم براتون خیلی تنگ شده
هفته ی پیش رفته بودم دیدن دوستم که مترون یکی از بیمارستان های دولتیه .
(مترون همون رییس کل پرستارهاو ماماهای یک بیمارستانه که شیفت صبح کار میکنند و اتاق اختصاصی دارند و کارشون دفتری و مدیریتیه.)
وقتی یه فرصت کوچولو پیدا کردیم تا بتونیم دو کلام با همدیگه صحبت کنیم ، بهش گفتم : منصوره جان من خیلی بیجا میکنم میگم 23 سال کار کردم خسته شدم . همه ی 23 سال کارمندیِ من رو که جمع کنی قد یه روز کار پر استرس وپر مسئولیت تو نمیشه .
متاسفانه ارتباط مستقیم و تنگاتنگ فقر و کم سوادی و کم هوشی رو اونجا لمس کردم . چه بسا افراد نخبه و تاثیرگزاری در کل دنیا داریم که از دل فقیر ترین خانواده ها بیرون اومدن ، منکرش نیستم ولی اکثریتی که دچار سه معضلی که اشاره کردم بهشون ، کاملاً شامل این ارتباط مستقیم هستند.
هوا گرررم بود، خانومه دوتا بچه ی حدود 4 تا 6 سال کنارش راه می اومدن خودشم با یه دست پرونده رو گرفته بود و با یه دستش نوزاد پتو پیچ شده ای که از شدت گریه بنفش شده بود رو تکون می داد و عاجزانه به دوست من میگفت بچه م خودشو خراب کرده من چکار کنم؟
منصوره با مهربونی گفت سرویس های بهداشتی اون طرفند برو بچه رو تمیز کن . اصلاً این ساختمون برای چی اومدی؟ گفت: هااا
دو بار هم سوالش رو تکرار کرد ولی خانمه هیچ ایده ای نداشت بابت اینکه چرا اومده قسمت اداری
منصوره بهش گفت: شما باید ساختمون های رو به رو بری. بذار من یکی رو پیدا کنم بیاد همراهت کمکت کنه .
منصوره همکلاس دوران دبیرستان منه ، همیشه به صبوری و مهربونی معروف بود . اون روز بهش گفتم : منصوره واقعا تو باید تو بیمارستان کار میکردی ، من یک ثانیه هم نمیتونم مثل تو صبور باشم . گفت: شوخی نکن ... هیچوقت من مثل تو نیستم ، همه میدونند اگر من صبورم ، انگشت کوچیکه ی تو هم نیستم . گفتم: والا شاید تو زندگی حرفت درست باشه ولی تو کار اصلاً.
خلاصه که از همین تریبون دست کادر درمان مخصوصاً پرستاران عزیز رو میبوسم و مجدداً بهشون خسته نباشید میگم و عرض ارادت ... چقدر هم خوووب قدرشما ها رو سیستم میدونه وااااقعاً
****
یکی از چالش هایی که در زمینه ی قنادی این اواخر گذروندم ، پخت شیرینی های خشک برای افراد وگان یا همون مصرف کنندگان محصولات صد درصد گیاهیه . خب من کیک و شیرینی های رژیمی زیاد درست کردم ولی وگان رو تا حالا تجربه نکرده بودم .
اینکه تو شیرینی کره ی حیوانی، تخم مرغ و حتی عسل چون یک حیوان تولیدش کرده وجود نداشته باشه برام خوشایند نبود. فکر میکردم خروجی ترکیبات گیاهی بعنوان شیرینی چی میتونه باشه؟ اصلا خوشنزه میشه؟ یا اینکه فوقش یه مدل بتونم درست کنم و هیچ تنوعی نداشته باشه ... ولی وقتی رفتم دنبالش بابت تنوع و مزه ش کاملاً غافلگیر شدم . از بین چندین سری شیرینی فقط پنج مدل انتخاب کردم و درست کردم و نتیجه ش شد این:
خیلی دلم میخواد گیاه خواری رو بعنوان سبک زندگی تجربه کنم ولی سالهاست بهش فکر میکنم و در خودم نمیبینم بتونم اجراش کنم . لطفاً تجربیاتتون رو به اشتراک بذارید
*********
درمورد جمع آوری برای مورد همیاری که بهمون معرفی شده بود باید بگم : ممنونم که بازم مثل همیشه صرفاً بر پایه ی اعتماد و لطفی که دارید از مال خودتون بخشیدید و من رو واسطه ی امن رسوندن کمک هاتون به بیمار نیازمند انتخاب کردید . در این زمانه ای که همه ی خیرین ، نه یکی بلکه چندین مورد حمایتی رو در اطراف خودشون دارند ، بخشیدن بدون چشمداشت کار بسیار بزرگیه.
کاش مسئولین مملکت ( هر مملکتی، مال خودمون که دیگه شده باتلاق متعفنی از دزدها) از بین خیرین که پاک ترین قلب های دنیا رو دارند، انتخاب می شدند .
همگی شما که درکامنت ها اسامیتون مشخصه بعلاوه ی نسرین عزیزم و دوستانش و اون دوستان خاموشی که واریز میکنند و اطلاع نمیدن وخانواده ی خودم و فرشته ی مهربونی بنام مانی تنها چیزی که میتونم براتون آرزو کنم اینه که در گرفتاری هاتون ( که بی تعارف شامل حال همه ی جانداران میشه ) از اون جاهایی که انتظارش رو ندارید دست هایی نامریی گره های کور رو براتون باز کنند.
آخرین خبر از آقای بیماراینه که چهار روز درهفته دیالیز میشن و بقیه ی روزها هم تحت ویزیت و آزمایشات پیش نیاز پیوند هستند.
ظرف امروز فردا ، وجه مورد نظر رو به شماره شبای بیمارمون واریز میکنم . اگر بعد از واریزی بازم به شماره کارت واریز کنید میمونه برای موارد بعدی .
دوستتون دارم