یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما ، هم سوخته پروانه
سیامک ِنازنین ِعسل چشم من ، چه غریبانه رفتی و مثل شمع سوختی و مثل پروانه آتش گرفتی ..
عصر امروز در سکوتِ وهم انگیزِِ خانه ی ابدی تو ، در سومین روز پرکشیدن تو ، برمزارت سیر گریستم ..
ای نازنین ،تو را با خفتن و خاموشی ،چکار؟ تو را با آرامش و سکوت چکار؟
ای سرو ِخوش ادا ، از تو رفتن و از ما واماندن بی تو ، چرا؟؟
**********
امروز صبح به فکر تسلیتی از طرف خودم و بردیا و مینا و مهرداد برای مراسم سیامک جان بودم و یادم اومد تو سایت " خیریه نیکوکاران وحدت" چیزی در این مورد دیده بودم .
همونطور که سایت رو باز میکردم با موسسه تماس گرفتم . خانوم آقایی عزیز مثل همیشه با محبت راهنماییم کرد .. هم تاج گل های مصنوعی داشتند ، هم بنر های ایستاده .
ازش خواهش کردم جمله ای که دیشب موقع خواب درمورد سیامک جان تو ذهنم بود رو روی بنر درج کنند :
از تو ، به یک پریدن
از ما، هزار افسوس ...
گفتند تا یکی دوساعت دیگه کار چاپ انجام میشه . هزینه ش رو کارت به کارت کردم ، و تا ظهر بنر آماده بود .
خوشحال شدم که هم تونستیم یه پیامی برای عزیزمون داشته باشیم ، هم از خیریه خرید کردیم که هزینه ش برای همون عزیزان تحت پوشش صرف میشه .
مطمئنم روح پاک و عزیز سیامکمون بیشتر شاد میشه .
ببینید چقدر قشنگ و عالی کار کردند:
دستشون واقعا" درد نکنه ، بدون اینکه از قبل هماهنگ کنم و یا به زحمت بیفتم سریع و با کیفیت آماده شد .
این بنر هم رو هم ببینید ، عکس خیلی قشنگی از سیامک کنارشه . از طرف محل کارش تقدیم شده بود :
سرنوشت هر کدوم از انسان ها چیه؟؟
کی میدونه چه آینده ای در انتظارشه و کجا نقطه ی پایانشه ؟؟
این عکس چهارتا فسقلی هاییه که تو پست قبل از شون نوشتم ، در فروردین ماه سال شصت و پنج.. زندگی با هرکدومشون چه بازی ها داشته
از سمت چپ: مینا ، سیامک ، متین و مهرداد
و این نقطه ی پایان بر دفتر زندگی سیامک ما بود . یادش تا ابد در دل های ما ، جاویدان .
ساعت نمایش این پست رو ، در آخرین لحظه های یکشنبه یازدهم خرداد که مصادف یا سوم عزیزمون بود ، ثبت می کنم ولی درواقع الان ساعت دو و سی دقیقه ی بامداد دوشنبه ست .
همه ی کامنت های مهربون شما عزیزانم رو خوندم ، تو این هفته ی تلخی که به من گذشت ، اجازه دادید شیون کنم و از داغ دلم بنویسم.. شما هم صبورانه تحمل و هم دردی کردید .
الهی غم نبینید و الهی تو شادی هاتون شریک باشم .
هیچوقت محبت هاتونو چه از طریق کامنت چه از تماس های تلفنیتون ، فراموش نمیکنم . این آخرین چیزهاییه که در مورد سیامک نوشتم و از پست بعد دوباره زندگی مجازی سابقمون رو از سر می گیریم . اشک و ناله کافیه
برای سیامک همیشه خندان ، خیرات میکنم . و دخترک ماااهم رو عاشقانه تر درآغوش می گیرم . خدا به دل داغدار پدرو مادرش صبر بده آمین .
*********
ببخشید که کامنت ها رو بی پاسخ تایید کردم ، پاسخ من برای تک تکشون عشق و تشکره .
میدونم تا فردا عصر نمیتونم بیام اینجا و جواب بدم ، پس کامنت های این پست رو هم تاییدی نمیکنم تا پشت سر هم نمایش داده بشه . دقت کنید برای خصوصی ها حتما" تیک رو بزنید .
دوستتون دارم .
با مهردخت عزیزم ، گل های امید و زندگی رو به رسم تشکر از شما عزیزان همراهمون ، گذاشتیم .