دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

" به زندگیمون معنا بدیم"

 یه تشکر بلند بالا دارم از تک تک شما نازنین ها که با کامنتای شیرینتون ، تولدم رو قشنگتر و خاطره انگیز تر کردید 


اون روز بعد از اینکه پست تولدم رو گذاشتم ، تو اداره چنان سورپرایزی شدم و چنان جشن تولدی بپا شد که تو خوابمم نمی دیدم . یه روز حتما براتون ازش مینویسم و فیلماشو میذارم 


" توجه کنید آقایون داداشااام  ، شاید با دیدن عکس های پایین فکر کردید یه پست خانمانه نوشتم ولی اینطور نیست . لطفا" تا انتها همراهمون باشید" 



از مدتی پیش تو پیج های مختلف عکس سبد هایی رو در مدل ها و سایزهای متفاوت می دیدم که خیلی زیبا و کاربردی بودند . اما هیچوقت به اسمشون توجه نکرده بودم . تا اینکه متوجه شدم   نتیجه ی نوعی بافت با قلاب و کار دست بنام تریکو بافی ، محصولی به این زیباییه . 


البته اصل ماجرا اینطوری شروع شد که با یکی از دوستان صحبت می کردم گفت خواهرم  امروز داره میره کلاس قلاب بافی سیصدو پنجاه تومن هزینه کلاسشه . 


گفتم دوره ی قلاب بافی با این هزینه خیلی ارزون و مناسب به نظر میاد . گفت : آخه همین یه روزه . 


من خیلی تعجب کردم و گفتم قلاب بافی خیلی ریزه کاری داره با یه روز گمان نکنم چیز زیادی یاد بگیره . 


گذذذذشت تا یه روز دوستم گفت داره میره حسن آباد برای خواهرش تریکو بخره .


 برام عجیب بود،  چون تا اون موقع تریکو رو جنس نوعی پارچه میدونستم و بنظرم ربطی به نخ و قلاب بافی نداشت . اما دوستم گفت که اون کلاسی که گفتم  خواهرم رفت ، اسمش تریکو بافی با قلابه . 


همینطور که با هم صحبت میکردیم من تو نت سرچ کردم و دیدم به به همون سبد های زیبایی که دوست داشتم هستند . 


به دوستم گفتم : برای خواهرت سخت بود ؟ گفت : نمیدونم والا ولی اون بیست روزی میشه که هی می بافه و می شکافه و به اون خانمی که رفته بود پیشش زنگ میزنه سوال می کنه . 


در حین صحبت ، دیدم دی وی دی های آموزش  تریکو بافی  رو تو نت برای فروش گذاشتن . 


تصمیم گرفتم حالا که وقت کلاس رفتن ندارم از روی  دی وی دی یاد بگیرم . 


یکمی بعد به فکرم رسید که تو آپارات خیلی از آموزش ها رو قبلا دیدم . رفتم سرچ کردم دیدم بععععله اونم هسسست 


از دوستم خواهش کردم یه قلاب و یه نخ هم برای من بگیره .

 

بهم گفت یه صفحه هایی هم برای کفی می فروشن یه دونه هم کفی گرد برات می خرم فعلا با اون سرگرم باش .


بعد از ظهر سر راه برگشت به خونه ، خرید ها رو از دوستم گرفتم و رفتم خونه و مشغول شدم .


دوساعت بعد وقتی با هم چت می کردیم عکس سبد بافته شده رو براش گذاشتم شگفت زده شد  و این اولین کار من بود 



اینم زیره ش که کفی چوبی داره 



بعدش هوس کردم بدون کفی چوبی  ببافم 



بعد زیر بشقابی بافتم 



و مربا های توت فرنگیمو گذاشتم روش که یه عکس خوشگل بگیرم 



مینا جون ازم خواهش کرد براش دوتا سبد گرد با طرح قلب های کوچولو ببافم 



اینم یکیشون برای نون 



دلم از این سبدا خواست و بافتمش 



باهاش عکس خوشگل گرفتم 



تولد دوست عزیزم شد . توش شیرینی گذاشتم و با کاغذ شفاف و روبان تزیین کردم 



مینا برای تولد دوستش سفارش  سبد با در داد 



دیدین با نخ تریکو چه چیزای قشنگی میشه بافت؟ حالا اینا یک صدم تنوع وسایل و مدل های این هنر زیبا نیست .

 سرچ کنید تو گوگل ببینید چه چیزایی میاره


به همین چهارتا چیزی که  بافتم نگاه نکنید ، من خیلی آماتورم ولی سعی میکنم فوت و فنشو یاد بگیرم  لطفا اگر کسی این هنر رو بلده بهم بگه تا ازش کمک بگیریم 


رسیدم به اصل موضوع و چیزی که منظورم از نوشتن این پست بوده :


حتما شما هم در اطرافتون دوست و آشنا، یا قوم و خویشی دارید که بیشتر اوقاتش رو به بطالت می گذرونه ، معمولا نیاز مالی هم داره و از زمین و زمان و شرایط و خانواده و ترک دیوار حتی،  ایراد میگیره و متهمشون می کنه که نذاشتن به شکوفایی برسه...  ولی پر واضحه که مقصر اصلی ماجرا فقط خودشه.


همه ی راه ها با اولین قدم شروع میشه و متاسفانه عده ای حاضر نیستند،  اون اولین قدم رو بردارند . در واقع انگار حوصله ندارند لباس مناسب راه رو بپوشند و دستشونو بگیرن به زانو و بلند شن راه بیفتن . 


خوبه که در هر شرایط و موقعیتی که هستیم ، راهی برای پرمعنا تر کردن زندگیمون پیدا کنیم .


بچه که بودم یه روز  رفته بودیم پیک نیک .. 

یه موقعیتی پیش اومد که من و مامان کنار یه نهر زیبا دوتایی راه می رفتیم . مامان یه تکه چوبی که روی آب شناور بود و داشت از دور تر ها به ما نزدیک میشد رو نشونم داد و گفت ببین مهربانو الان این تکه چوب از جلوی ما رد میشه و دیگه هیچوقت و در هیچ شرایطی نمیشه اون لحظه ای که اون چوب رد شد رو دقیقا  با همون شرایط بازسازی کنیم . 

اون لحظه دیگه تموم شده و رفته . همه ی زندگی ما به همین صورت می گذره و باید قدر لحظه ها رو بدونی . 


این خاطره و کلام مامان سالهاست آویزه ی گوشم شده .. راست می گفت ، اصلا من کی دبیرستان رو تموم کردم؟کی همسر مردی بنام آرمین شدم ؟کی ازش جدا شدم ؟ کی  مامان شدم ؟؟ ...

 چند روزه من وارد چهل و هفتمین سال زندگیم شدم و چند روز دیگه مهردخت بیست سال رو تموم میکنه . 


درست به چشم برهم زدنی گذشت و می گذره ... 


 اگر اثری از خودم بجا نذارم  ، دلم می گیره ،.. باید مفید باشیم ، وابسته و بیهوده نباشیم و برای لحظه هامون معنای قشنگی بسازیم . 


چه خانم باشیم چه آقا در درجه ی اول انسانیم و از قدرت فکر و اندیشه برخورداریم . چقدر  روزها رو شب می کنیم بدون اینکه حتی  نصف اون زمان رو کاملا اثر بخش و مفید بودیم ؟؟ 


متاسفانه من این بی انگیزگی و بطالت رو ، این روزها زیاد میبینم .. از خانم های خونه ای که همسر و فرزند دارند اما با افتخار میگن هفته هاست برای خانواده شون آشپزی نکردن و خدا پدر رستوران های اطراف رو بیامرزه ، تا آقایونی که یا بیکارن یا از کاری که می کنن ناراضین و همیشه در حال غر زدن و اعتراضند ، تا نوجوون هایی که همیشه حوصله شون سررفته و همیشه گوشی های موبایل  تو دستشونه و خودشونو از دنیای واقعی جدا کردن . 


داشتن عشق و احساس مفید بودن هیچ ربطی به تحصیلات نداره و قرار نیست اگر کسی پست مهمی تو اجتماع داره نقش های دیگه ی زندگی رو کم رنگ بازی کنه .


من عاشق  آقای دکتری که میز خوشگل ناهارخوری باغ رو خودش درست کرده و دوستم که کانال آشپزی داره و در ضمن استاد دانشکده پلی تکنیک و دانشجوی دکتراست و نازی عزیزم که تخصص جراحی عمومی داره و درضمن خیاط خوبیه ، هستم . 


لطفا" از مهارت ها یا کار آفرینی های خودتون و یا خانواده و دوستانتون برامون بنویسید ، یا خدای نکرده اگر مواردی رو دارید که عمر گران رو به بیهودگی می گذرونند . 


دوستتون دارم 


راستی دیروز هشتم تیر ماه بود و دقیقا شش ماه از عملم گذشت .. سی و یک کیلو کاهش وزن به راحتی و با سلامتی داشتم و فکر کنید که قبل از این شش ماه ، همیشه سه تا کیسه برنج ده کیلویی به بغل می دویدم تو زندگیم 

نظرات 68 + ارسال نظر
Amir شنبه 15 تیر 1398 ساعت 01:54 ب.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

من درست متوجه نشدم ، این دوتا که گفتید اسم بازیگر فیلم سرود کریسمس بودن ؟


راستی شما چه کتاب هایی رو خوندید که جالب بودن و ارزش خوندن یا گوش کردن داشتن ؟ /

بله . البته بصورت صدا پیشه ولی میدونی که این فیلم بصورت سه بعدی کارشده و کاراکتر ها کاملا بصورت هنرپیشه های واقعی کشیده شدن . مثلا اسکروچ کاملا شبیه جیم کریه .. من وقتی میبینم اصلا احساس نمیکنم دارم انیمیشن می بینم

من سه شنبه ها با موری و ملت عشق رو صوتی شنیدم .. اونایی که حضور ذهن دارم صدسال تنهایی ، ژان کریستف ، جان شیفته ، همه ی آثار بزرگ مثل بینوایان . بلندی های بادگیر ، جین ایر ، آنا کاره نین ، بربادرفته . عشق سالهای وبا ، دشمن عزیز . خاک خوب و مادر پرل باک . جنگ و صلح . جنایات و مکافات . درخت انجیر معابد . همسایه ها . شوهر آهو خانم . کلیدر . بادبادک باز .کوری و ...
نه امیر جان کاش نمینوشتم چون خیلی خیلی زیادن و هنوز هیلی هاشونو ننوشتم .

خان دایی شنبه 15 تیر 1398 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.khan-dayiii.blogfa.com

سلام دایی

چه طورایی

تو اخر هفته ها کجا غیب میشی

سلام دایی جان .
قربون شما .
هاااا؟؟ چی فرمودین؟

کیهان شنبه 15 تیر 1398 ساعت 09:07 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

کیهان شنبه 15 تیر 1398 ساعت 08:48 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

روز دختر بر شما مبارک مهری عزیز
و هم چنین بر پرنسس زندگی ات

ممنونم کیهان جان . لطف داری دوستم

ماه شنبه 15 تیر 1398 ساعت 12:14 ق.ظ

سلام مهربانی عزیز و هنرمند و خوش تیپ
تولدت مبارک، من معتقدم از آن فرشته هایی هستی که خدا بهشون نگاه می کنه به آنها و به آفرینش خودش آفرین می گی، ماشاا... به این همه تلاشت، باعث افتخاری خانومی
می گن چون ذات خانومها با آفرینش همراه هست، آشپزی، هنرهای دستی با ذات و روحیاتشوت خیلی سازگاره و همین باعث حال خوبشون هست. همیشه حال دلت خوب باشه الهی.
آنهایی که زیاد می خوابند وکم تلاشند شاید افسرده اند و نمی دونند و شاید انگیزه ای برای بیداری ندارند خانومی. شاید مراجعه به یک مشاور بهشون کمک کنه با قدمهای کوچیک شروع کنند تا انگیزه شون بیشتر بشه.

سلام ماه جانم قربون محبتت عزیز دلم
چه کامنت زیبا و پر محبتی نازنین .. دمت گرم روزم رو ساختی
دقیقا همینطوره خانم ها بطور کلی با ظرافت و زیبایی عجین هستند . یکی از بارز ترین دلایلش همونطور که گفتی افسردگیه .. حتما مشاور می تونه کمک کنه ولی اصل موضوع خواستن خود اون افراده که قبول کنند به کمک نیاز دارند نه اینکه بی خاصیت بودنشون رو با افتخار جار بزنند و با دیده ی تحقیر به کسایی که دارن برای زندگیشون تلاش می کنند نگاه کنند . چند وقت پیش یکی از همکاران قدیمی که با ازدواج با یه آقای متمول احساس کرد دیگه نیاز به کار بیرون نداره به دوستم گفت : وااا برام خیلی جالبه شما هنوز تو اداره عمرتون رو هدر می دیدو از زیبایی های زندگی با خواب طولانی و رستوران های لاکچری و ارایشگاه و مزون های رنگارنگ بی بهره اید !!!!!!!!!!

داااغون بود یعنی از بی کلاااسی

جودی جمعه 14 تیر 1398 ساعت 10:39 ب.ظ

مرسی مهربانو جان که ایده های زیبات رو با ما در میون ﮔذاشتی و اینکه دوستان تحصیل کرده ت هم کارهای دلی میکنن دوست من تازه رفته یه کلاس هنری و غبطه میخوره چرا ده سال پیش نرفته الان حرفه ای شده بود تو کارش و درامدزایی کنه برا خودش اما از سر غرور من تحصیلکردم زشته بیخیال بوده من خودم الان که وقت ندارم ولی وقتم پیدا منز. کنم اول خواب بعد تلویزیون موانع اصلی پیشرفت منن :))

خواهش میکنم جودی جانم .
ای جاان چه تصمیم خوب و عالی گرفته . از قول من خیلی بهش تبریک بگو
جودی جاان یه چیزی برات بگم ازم قبول کن . آدمیزاد به عادتاش زنده ست . یعنی به هر چیزی با هر شرایطی عادت میکنه . دور از جون از مرگ عزیزان بدتر نیست . نمیگم با عادت درست میشه ولی محکوم به ادامه راه هستیم . حالا عادت های پیش و پا افتاده که به سبک زندگی بر می گرده مثل خواب و دیدن تی وی و ... خیلی زود عادت میشه هم انجام دادنش هم ندادنش کافیه یکم اراده کنی و پاش بایستی .
میبوسمت عزیزم

khatoon جمعه 14 تیر 1398 ساعت 11:01 ق.ظ

سلام مهربانوی عزیز
روز دختر رو به شما دختر دیروز و دختر نازنینت تبریک میگم
عهههه خصوصیم نیومده؟ پس دوباره مینویسم برات

سلام به روی ماهت خاتون جان خودم
مرررسی عزیزم برای تو و گل دخترت هم مبارک باشه
دستت درد نکنه نازنین

نگین شیراز پنج‌شنبه 13 تیر 1398 ساعت 10:20 ب.ظ

راستی عزیز مهربونم

میخواستم بابت تمام همراهی ها و همدلی هات تو این روزهای سخت و غمگینی که داشتم ازت تشکر کنم .. هیچوقت محبت هات و دلداری دادن هات رو فراموش نمیکنم نازنینم...

امیدوارم تن عزیزت همیشه سلامت باشه و دلش خوش و زندگیت لبریز از آرامش

قربون تو نازنینم سختی و غم بی تعارف برای همه هست و دوستان واقعی ادم خیلی حال ادمو خوب میکنند . متاسفم که نزدیک هم نبودیم و نتونستم برای چشمای بارونیت شونه ی امنی باشم . الهی تو عروسی بچه ها همو ببینیم
برای تو و عزیزانت هم چنین باشه

نگین شیراز پنج‌شنبه 13 تیر 1398 ساعت 10:18 ب.ظ http://parisima.blogfa.com

سلام مهربانوی عزیز و هنرمندم

عزیزم تولدت رو با کمی(!) تاخیر تبریک میگم و امیدوارم سالهای سال کنار نفس گرامی و مهردخت جان گلمون به خوبی و خوشی سپری کنی با تن سالم و دل خوش ...
شرمنده که بموقع نتونستم تبریک بگم ولی این چیزی از ارزشهای من کم میکنه آیا؟

کارهای دستی هم عالی شدن و بعنوان یه مبتدی خیلی تمیز و خوب در اوردی ... اصلا هر چیزی که آدم با دست خودش درست کنه یه خوشمزگی دیگه داره انگار ...
من وقتی بچه هام کوچولو بودن براشون زیاد بافتنی میبافتم و وقتی کسی میپرسید خودت بافتی؟ همچین باد مینداختم به غبغب و میگفتم بعععععله که حس میکردم ده کیلو چاق شدم

از بابت آدمهای منفی و تنبل یه چیز جالبی خوندم:

از آدمهای منفی فاصله بگیرید زیرا آنها برای هر راه حل، یک مشکل میسازند!!!

سلام نگین نازنینم
قربونت عزیزم مررسی . الهی آمین ممنون از آروزهای قشنگت . الهی برای تو و عزیزانت هم سلامت و ارامش و شادی باشه .
اختیار داری دوست من ارزش وجود تو خیلی خیلی بیشتر از این حرفاست .
واقعا کار دست خیلی حس خوبی به ادم میده .
جمله خیلی باحاال بود خدایی از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم و حقیقته محضه

فرشته پنج‌شنبه 13 تیر 1398 ساعت 10:09 ب.ظ

سلام عزیزم بلاخره یه پست گداشتین که منم ابراز وجود کنم داستان زندگیتونو خوندم ودرس های زیادی گرفتم چندین ماهه که یه کار شروع کردم که از یه فیلم اموزشی دانلود شد ویادگرفتم وحسابی سرمو گرم کرده ادرسم @fereshteh40173008اگه بهم سر بزنین خوشحال میشم

سلام عزیزم .
قربون تو فرشته جان محبت داری عزیزم . رفتم پیجت رو دیدم و کییف کردم . ماشالله به تو و اینهمه ذوق و هنرت . خیلی بهت افتخار میکنم عزیزم و تو پست بعدی آدرست رو میذارم که یه معرفی هم از جانب من داشته باشی برای توسعه ی کسب و کار زیبات

pony پنج‌شنبه 13 تیر 1398 ساعت 06:38 ب.ظ http://artachef.blogsky.com/

آدرس وبلاگ آشپزی منه

مرسی


مررسی از تو فقط لطفا بازم مطلب بذار ، حدود سه سال از اخرین مطلبت گذشته

خان دایی پنج‌شنبه 13 تیر 1398 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.khan-dayiii.blogfa.com

سلام هنرمند

هنر جدید از خودت بروز ندادی دایی ببینه؟

می دونی که ما حامی هنرمندا هستیم...

البته هنرمندهای سفید و اینا

وگرنه سیاها یکی دیگه حامی باشه من توانایی ندارم

سلام خان دایی .
نه این روزا خیلی شلوغم هنوز فرصت نشده .
بله بله میدونم شما حمایت از سفید پوستا در اولیت برنامه ی کاریته .
عیبه خان دایی تبعیض نژادی خیلی وقته منسوخ شده

pony پنج‌شنبه 13 تیر 1398 ساعت 01:14 ق.ظ

درود
چقدر خوب و سریع لاغر شدین

منم وبلاگ آشپزی دارم و تقریبا هر کاری میکنم !!
خیلی زیبا بافته ای

خانمم کلی پول میده مجله و وسایل گیپور بافی و ملیله دوزی میخره ده روز بعد میذاره کنار

درود پونی جان . بله خیلی راحت و عالی کم می شدم البته میدونی که لاغر شدن با سرعت هم خیلی خوب نیست ولی از طرفی سرعت لاغری تو اسلیو همون شش ماهه .
چقدر جالب نمیدونستم پونی جان . اگر برات ممکن بود وبلاگت رو معرفی کن استفاده کنیم .

فکر میکنم همسر جان یکمی کم حوصله ست و زود خسته میشه .. طاقت بیاره نتیجه ش عااالی میشه .
ممنونتم

شیرین چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 10:27 ب.ظ

مهربانوی نازنیم تولدت هزاران بار مبارکت باشه. الهی که همیشه تنت سلامت و لبت خندون باشه. راستش من سالهاست قلاب‌بافی میکنم و مدتی هم تریکو بافی کردم که مچ دستم درد گرفت و گذاشتمش کنار ولی تو یوتوب پراز ویدیوهای خوبه که ترکیه‌ای‌ها هم مدل‌های عالی و تمیزی رو آموزش میدن. حتما استفاده کنید که عالیه و مجانی.

ممنونم شیرین جونم . الهی باری تو هم این آرزوهای زیبا محقق بشه
چقدر عاالی . آره فکر می کنم در طولانی مدت به دست ها آسیب می رسه . چند تا از ویدویو هاشون رو دیدم و ازش یاد گرفتم البته چون زبونشون رو نمیدونم یه چیزایی رو هم مجبور شدم بارها ببینم تا بفهمم . در کل خیلی مفیده

سمیرام چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 02:46 ب.ظ http://youneverknow.blogsky.com

خب خداروشکر

نگران شدم مبادا نرسیده باشه آخه با گوشی فرستادم و یادم نمیاد آخرش بعد از ارسال نظر، پیام نظر شما پس از تائید ... رو آورد یا نه!

سمیرا جون بین اینهمه کامنتی که بلاگ اسکای اینروزا قورت داده کامنتای تو خیلی خوشگل ثبت شده

سمیرام چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 02:21 ب.ظ http://youneverknow.blogsky.com

مهربانو جونم من دیشب با گوشی ام اینجا براتون یه پیام فرستادم امیدوارم نپریده باشه تا شرمندتون نباشم پیام دادید جواب نداده باشم

شما عزیز منی سمیرا جون .. کامنتت رو خوندم ولی نمی دونستم خصوصی برام نوشتی یا نه . برای همین منتشر نکردم . اگر اجازه میدی که منتشرش کنم

سارا چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 02:03 ب.ظ http://brightred.blogfa.com/

سلام مهربانو جان مرسی از حضورت عزیزم

سلام ساراجان . قربونت خانومی

بی ربط چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 01:24 ب.ظ http://idleuser.blogfa.com/

چه هنر عالی و جالبی.

واقعا امان از کسانی که از همه چی ایراد می گیرن و خودشون حاضر به انجام هیچ اقدامی نیستن.


ممنونم

ساغر چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام‌.خیلی عالی هستید.چقدر خوب که مشوق دیگران میشید و جرقه ای در ذهن دیگران روشن میکنید.واقعا ادم چقدر هی بناله و انرژی منفی باشه.باید وقتی تن سالم و بی درد داریم استفاده کنیم و مفید باشیم.هر چند که من خودم ادم بی هنری ام.من شاغلم در کار ثبت اسناد.یه پسر ۴ ساله و یه همسر خوب دارم.گاهی با خودم میگم که اصلا از زندگیم خوب استفاده نمیکنم.شما باعث شدید که منم به خودم بگم از وقتم و عمرم بهتر استفاده کنم.مرسی خانم مهربانوی عزیز.خدا قوت

سلام ساغر جااانم . ممنونم عزیز دلم خوب شما دوستانم هستید که بهم انرژی و انگیزه می دین .خدا گل پسر و مهربان همسر رو برای تو و تو رو برایاونا نگهداره . عزیز دلم منم ممنونتم

Amir چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 12:04 ق.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

راستی شما اون انیمیشن سرود کریسمس رو 6-7 بار دیدین؟ دمتون گرم

من کتابش رو سالها قبل خونده بودم و شنیدن نمایش صوتیش فوق العاده بود یعنی زنده بود انگار و منم اونجا بود و وجدانم یا شاید ذهنم مثل ارواح 3 گانه سکانس به سکانس زندگیم رو نشونم میداد.

آررره خیلی دوسش داشتم .. جیم کری و گری اولد من فوق العاده ن
منم حس مشابهت رو داشتم

Amir چهارشنبه 12 تیر 1398 ساعت 12:01 ق.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

سلام
خواهرم از اینا زیاد درست کرده قشنگه ، هم برا کادو دادن و هم استفاده های خلاقانه
دست سازه ها خیلی خوبن

سلام
چقدر عاالی دستشون درد نکنه . کارهای دستی عااالین

khatoon سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 11:45 ب.ظ

سلام مجدد
آشنایی با شما باعث افتخاره
براتون یهو کامنت خصوصی گذاشتم نمیدونم ثبت شد یا نه؟

سلام عزیزم
قربونت محبتت عزیز دلم. نه متاسفانه ثبت نشده خاتون جااانم

سمیرا سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 10:56 ب.ظ http://samisami64.blogfa.com

چقدر نااازن اینهاااا که بافتی‌..خیلییی خوشم اومد.خیلییی

خواهرای بزرگترم زمانی که مجرد بودن کلاس خیاطی و مکرومه اینا

میرفتن..الان هم پرده های خونشون.رو کشای مبلاشون و...کار

خودشونه ..با این که شاغلن اما خیلی ماشالا با حوصله اند..

منم گهگداری خیاطی میکنم ..از اینورم عاشق اشپزی ام و راستش

ریا نباشه ترجمه هم انجام میدم..کتاب الفنت من رو ترجمه کردم و خیلیی
خوشحالم مهربانو جونم..

از وقتی که گوشی لمسی رو گذاشتم کنار باز به قبل برگشتم و شادترم..

و طبق برنامه پیش میرم..

مرسی که با نوشته هات بهمون یه عاااالم انرژی میدی

آره سمیرا جون .. حالا اینا خیلی ساده ن گوگل سرچ کن ببین چه چیزایی هست
به به چه خواهر خانوم های کدبانو و با سلیقه ای ماشالله .
شما هم که عااالی هستی . کتاب مرد فیل نما رو میگی؟؟ به به سمیرا جاان برات یه کف مرتب زدم عزیزم . خدا روشکر که حالت خوبه و از اوضاع لذت میبری .. منم ممنونم که با همراهیت بهم انرژی و انگیزه میدی عزیزم

سمیرا سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 10:49 ب.ظ http://samisami64.blogfa.com

شیطونه میگه عکس تازگیامو بذارم براشااااقا منم وزن کم

کردم ..قشنگگگگگ پهلو مهلووو خوجل موجل اینااا..قصد ازدوامم ندارما

گفده باشماااا

عشققق منیییی عزیز دل ملمممم

به به چه شیطون خوبی
ولی من برات خواستگار پرو پا قرص دارم سمیرا بیشتر فکر کن
شما هم عزیز منی زیااااد

رهآ سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 04:58 ب.ظ http://rahayei.blogsky.com

چقدر من روحیه ت دوست دارم مهربانو جانم.
چه کارای قشنگی.
اون قلبی رو خیلی خوشم اومد. افرین. :)

من همیشه تو سایت های مختلف عکس نمددوزی و کارهای نمدی میدیدم، و خب همیشه هم با خودم میگفکتم کاش من بلد بودم! قبلن هم تو وبلاگم نوشتم که از خیاطی متنفرم :| البته بعدها فهمیدم نمد و خیاطی هیچ ربطی به هم ندارن! ی روز زد به سرم و رفتم بازار کلی نمد خوشگل و نخ و وسایل مورد نیاز نمددوزی خریدم و برگشتم خونه! استارتش زدم اونم با درست کردن ریسه های قلبی برای در اتاق خواب. و خب هر موقع که میبینمشون باورم نمیشه که کار خودم باشه! راستش همیشه فکر میکردم که سخته کار با نمد .. ولی دیدم خیلی هم راحته :)
حتا برای شب یلدا فروشم داشتم :) تم یلدا ...

الانم باید اعتراف کنم از بهمن ماه دست به نمد نزدم ... :| باید دوباره برم سراغشون :)

ولم خواست کامنتای این پست بخونم :)

به به چقدر عاالی عزیزم . ازت خواهش میکنم دوباره سراغ این هنر زیبا برو .. مخصوصا که اینهمه بهت حس و حال خوب داده و درآمد هم داشتی و بدون سختی .
منم عکس نمدها رو میبینم خیلی خوشم میاد ولی تاحالا امتحان نکردم .. کاش انجامش بدم البته بهتره منم از این شاخه به اون شاخه نپرم همین تریکو بافی رو بهتر و متنوع تر یاد بگیرم و بعد ...

سحرجدید سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.kamandmaman.com

وبازهم حماسه آفریدی ....عالی هستی ......خدا قوت ....بنده با اجازتون ....کارهای هنری میکنم ....شماره دوزی ....گه گاهی هم خیاطی ...با وجود گردن درد از رو نمیرم ....این کارا رو برای دلم میکنم ...ولی تو یه دوره کلی شکلات درست کردم و از طریق اینیستا فروختم و کلی کیف کردم .....البته الان دنبال پیشرفت در شکلات سازیم که فروشمو بیشتر کنم و بیشتر کیف کنم

ای جاانم سحر عزیزم . به به چقدر عاالی ، ان شالله کار رو توسعه بدی همسایه جانم . منم برسم خدمتت جهت شاگردی و فراگرفتن این هنر زیبا و خوشمزه

sonia سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 02:28 ب.ظ

سلام
با خوندن این پست من یاد خواهرم افتادم که همه مشکلات زندگیش رو از چشم بقیه می بینه درحالیکه در سن 19 سالگی با جنگ و دعوا با یک فرد بسیار نا مناسب ازدواج کرد و یک سال بعد عروسی بدون داشتن شرایط مالی و روحی مناسب بچه دار شد به این بهانه که حوصله نداشتم قرص بخورم.الان هم از عالم و آدم خصوصا پدر بیچاره من متوقع هست و شرایط بعد زندگیش رو از چشم اون می بینه و بیشتر اوقات شبانه روز رو یا مشغول دعوا با همسرش هست یا در خواب سپی میکنهو این میون من بیشتر از همه غصه دار پدرم هستم که بار مالی زندگی اون ها رو هم به دوش می کشه بدون اینکه حتی قدردانی از جانب خواهرم ببینه. همسرش هم سر هیچ کاری بیشتری از دوماه تا به حال دوام نیاورده و بدون پس انداز و بیمه روزها رو میگذرونن. کاش می شد خواهرم به خودش میومد و سعی می کرد مسئولیت انتاخب اشتباهش رو خودش قبول کنه و انقدر پدرم را تحت فشار قرار نده. تنها آرزوی من شادی و آرامش پدرم هست. ببخشید که تقریبا بی ربط از موضوع نوشتم برای شما چون این روزها دوباره خواهرم و همسرش مشکلات جدیدی برای ما بوجود آوردن اینجا سر درددلم باز شد.

سلام سونیا جون خوش اومدی عزیزم .. نه اتفاقا چه کار خوبی کردی نوشتی هدف واقعی من هم از نوشتن این پست همین بود که اشتباهات و بررفتاری هایی که میبینیم رو بازگو کنیم و بتونیم فرهنگ سازی کنیم .
خیلی متاسف شدم از روش زندگی خواهرت منم مثل تو از صمیم قلبم آرزو کردم که به طریقی متوجه اشتباهاتش بشه و بتونه زندگیش رو از این باتلاقی که درست کرده نجات بده .
عزیزم اینجا شاید مستقیم نتونیم کاری برای هم انجام بدیم ولی بازگو کردن مشکلات هم خودش باعث کم شدن فشار های روحی میشه . من و بقیه دوستان در خدمتتیم و آماده ی شنیدن .. پس راحت باش .
برای پدر مهربون و بزرگوارت سلامتی و عمر باعزت خواهانم

ملیکا سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام مهربانو جان هنرمند. آفرین و هزار آفرین، خوشم میاد که معطل نمى کنى، فورى اقدام مى کنى، با ذوقى که دارى همه رو به شوق میارى، اصلأ داستان زندگى همینه. من قلاب بافى رو بلدم اما این نوعش رو ندیده بودم خوشحال شدم مخصوصأ این که دوستى واقعأ به کار نیاز داره حتمأ بهش معرفى مى کنم، البته من و یکى از خواهرها دورهء انقلاب فرهنگى تا دانشگاهها باز بشه و کنکور بدیم ،مبادرت کردیم به یادگیرى انواع هنرها از قالیبافى و خیاطى گرفته تا گلسازى و ...تا الآن که از انواع سازهاى موسیقى رو بچه ها مشغولن.البته یکى از خواهرها و خواهرزاده ها استاد نقاشى با رنگ روغن هستند، اما به نظر من باید از هر فرصتى براى یادگیرى استفاده کرد، آدم هنرمند هیچوقت احساس افسردگى نمى کنه، ممنون مهربانو جان، از خدا سپاسگزارم براى وجودت.

سلام به ملیکای نازنین خودم
قربون محبتت عزیز من خیلی لطف داری . به به ملیکا جون چون قلاب بافی میدونی این هنر رو خیلی خیلی راحت و تمیز انجام میدی . امیدوارم دوستت هم استفاده کنه و براش راخ روشن و خیری ایجاد بشه .
عزیزم چقدر شما هنرمند و عاالی هستین و چقدر خوبه که از انقلاب فرهنگی که اتفاق ناخوشایندی بوده فرصتی برای رشد و تعالی خودتون درست کردید .
دقیقا همینطوره هنر زبان بین المللیه و یه هنرمند هیچوقت تنها و غریب و درمانده نیست . منم خدا رو برای داشتن دوستان خوب و فهیمی مثل خودت هزار بار شکر میکنم

مینا سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 01:24 ب.ظ

ممنونم ازت مهربانوی عزیز برای دختر کوچولوی ما دعا کن

مینا جانم مطمئنم دخترکوچولوتون با داشتن عمه ی دلسوز و مهربونی مثل تو خیلی در گرفتاری و مشکلات نیست . درسته همه مون مشغول زندگی های خودمونیم ولی میدونم که حواست بهش هست

نوشی سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 10:25 ق.ظ

قربونت برممم مهربونم
من تهرانم و طرف یوسف آباد . فکر کردم اون همکارت کلاس خاصی رفته که مزاحمت شدم .به نظرم پارک لاله باید از این کلاسا داشته باشه .مرسی مهربانوی عزیزم .

خدا نکنه دوست نازنین من
آره خواهر اون انگار سمت سعادت اباد رفته بود یه خانمی تو خونه چند ساعتی بهش یاد داده بود ..آره پارک لاله حتما داره .. عزیز منی .. بی خبرم نذار

نوشین سه‌شنبه 11 تیر 1398 ساعت 10:07 ق.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

مهربانو جون دیشب رفتم خریدم و کلی اطلاعات دستم اومد. نخها سایز مختلف داره.کاملا کیفیتهاش مشهود بود که کارای دیوا ترک خیلی خوب بودند. من اسپاگتی ایرونی گرفتم فعلا. خوبیش این بود هرچقدر میخواستی میفروخت.
دیشب یه سبد متوسط با کفی بافتم دو رنگ. متاسفانه اینجا نمیتونم برات عکس بفرستم. اگر تو فضاهای دیگه داشتمت شاید میشد...
امشب هم برم یه بدون کفی و یه دونه هم با کفی بزرگتر ببافم دستم راه بیفته.
برنامه دارم در آینده پاف و پادریشم تست کنم و انواع سبدهای دسته دار و فانتزی. اینقدر از ویدیوهای پریسای نازنین خوشم اومد... به نسبت بقیه خیلی روونتر توضیح میده.
اتفاقا خواهرزاده ام هم تشویق کردم .
واقعا ازت ممنونم مشوق شدی که من بعد از یکسال عملی کنم.اینقدر حس خوبی داشتم دیشب حین بافتنننننن.

بازم ممنونم و میبوسمت

به به عزیز دلم چه فعال و آماده ای
مبارکت باشه عزیز دلم . خانوم از من جلو زدی یکمی صبر کن بهت برسم
آخ جون میشه اشکالاتمو ازت بپرسم و حل المسائلم بشی
آره پریسا عالی توضیح میده . مخصوصا که می گه خوب بریم ببافیمشون انقدر خوشم میاااد
عزیز منی والا اینطور که معلومه تو هم داری مشوق من میشی که بیشتر و متنوع تر دنبالش کنم
***** راستی برای وبلاگت کامنت گذاشتم لطفا بخونش

هوپ... دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 10:11 ب.ظ

آره برای من هم به هم ریخته!

نینا دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام مهربانوجون راستش چندسال پیش کلاس خیاطی رفتم آزمون دادم ومدرک قبولی گرفتم الان میخوام واسه خودم خیاطی کنم اما اصلا به خودم اعتماد ندارم واگه یه جای کارو خوب ندوزم زود خودمو میبازم نمیدونم با این کمبود اعتماد به نفسم چیکار کنم ر
میشه لطفا راهنماییم کنید

سلام نینا جاانم . چقدر عاالی من یکی از علاقمندی های زندگیم یاد گرفتن خیاطی و دوخت بوده .. اون موقع ها ما تو مدرسه درس حرفه و فن داشتیم و بهمون دامن ها و یه چیزای دیگه رو اموزش میدادن . من با ترکیب چیزایی که یاد گرفتم یه پیراهن لمه ی خاکستری با یقه ی دراپه و دامتی که جلوش تا زانوم بود وپشتش تا روی زمین کشیده میشد دوختم و .. واای چه عروسی خوبی باهاش رفتم و چقدر پیراهن خوشگلی شد . اما حیف که دنبالش نکردم الان خیلی خوشحالم مهردخت رشته ش طراحی لباسه و مرتبط با دوخت . میخوام بگم که خیلی خیلی عاالیه و بهت غبطه می خورم .از قدیم گفتن کار نیکو کردن از پر کردن است . خیلی زیاد اجرا کن نمیدونم تا جالا پیش کسی کار کردی یا نه ولی اینکه بری تو جایی و مدتی بدون حقوق یا با حقوق خیلی کم پیششون کار کنی خیلی خیلی مفیده . تو اجرای کار ریزه کاری ها و فوت و فن هایی وجود داره که تا برات پیش نیاد تجربه نمیشه . یکی از دوستان من سه تا خواهر هستند که هر سه تا مهندسند و شاغل اما تو سن کم همگی به دوخت علاقمند بودند و تو محل خودشون یه خیاطی کوچیک رفتن و کار رو یاد گرفتن . الان لباس شب و پالتو میدوزند برای خودشون کیف میکنی .
عزیز دلم پر قدرت و محکم جلو برو و مطمئن باش فکر بسیار خوب و بجایی بوده

نوشین دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 04:47 ب.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

عزیزدلی مهربانوی نازنین. منم میبوسمت.اصلا ما تیرماهی های عاشق هنر چه میکنیم منم 24 تیرم عاشق هنرهای دستی و آشپزی و شیرینی پزی و ...سعی میکنم در حد توانم انجام بدم. جالبه منم تو سرچهام ویدیوهای پریسای هنرمند رو یافتم و تئوریشو یادگرفتم چون پایه ی قلاب بافیو بلدم... از الان ذوق دارم برم لوازمشو بگیرم.
دقیقا همونطور که گفتی کاش فرهنگ استفاده از تکنولوژی بیشتر بشه. انجام خیلی کارا به واسطه تکنولوژی بهتر و راحتتر شده.... (منم به این شکلک میگم بوس پروتزی )

ای جووونم همه تیر ماهیاااا
به به برو زودتر بخر نوشین جان بباف کلی برامون عکسای خوشگل بذار
بوس پروتزیت بهم چسبید هم ماهی خوشگل هنرمندم

هوپ... دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 04:41 ب.ظ http://be-brave.blog.ir

چقدرررر قشنگ بودن! حض کردم دیدمشون! چقدر سایتت با گوشی خوب شده

هنر دستی؟ این روزا تلاش میکنم توی آشپزی پیشرفت کنم و ماهرتو بشم. به دوخت و دوز زیاد علاقه ای ندارم راستش

قربون نگاهت هوپی جونم .
ولی من الان دو سه ساعته وبلاگمو باز میکنم قالب یه چیز دیگه ست و بهم ریخته
به به من عاشق آشپزیم عزیزم .. خیلی خوبه و خیلی عشق داره . انشالله موفق باشی

نوشی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 04:12 ب.ظ

مهربانو جان سلام مجدد
کلاس آموزش تریکو بافی کجا برگزار میشه ؟ خیلی برام جذابه . از اونجاییکه من قلاب بافی بلد نیستم فکر نکنم خودم بتونم یاد بگیرم بهتره برم کلاس . جایی رو میشناسی عزیزم ؟

سلام به روی ماهت عزیزم
نوشی جان خیلی جاها تو نت اموزش گذاشته . بسته به محل رفت و آمدت یکیش رو انتخاب کن .. حتی تو اینستا خیلی کلاس های اموزش داره فارسی هم بزنی تریکو بافی میاره . باز اگه دوست داری من برات سرچ کنم بگو .. کدوم سمت برات راحت تره ؟ یه سری آموزش های ویدیویی تو نت هست با این ادرس من بیشترش رو از روی اون یاد گرفتم http://parisacrochet.ir/
الان تو سایت قسمت تماس با ما رو دیدم ادرسشون هرمزگانه
ست الکترونیکی : info@parisacrochet.ir
اینستاگرام : parisa_crochet@
شماره تماس : ۰۷۶۴۲۲۲۸۳۶۰ (ساعات اداری و صرفا جهت پشتیبانی خرید)
آدرس : هرمزگان – شهر میناب – محله پاکوه – بلوار امام خمینی – کوچه زنگوئی جنب دفتر اسناد رسمی رهگشای – طبقه همکف

khatoon دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 03:51 ب.ظ http://memories-engineer.blogsky.com

راستی یادم رفت بگم کارهاتون عالی بود خصوصا اینکه با پشتکار و همت خودتون به بار نشسته واقعا جای تحسین داره

ممنونم عزیز دلم .. چقدر خوبه تو دوست جدیدم شدی

khatoon دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 03:40 ب.ظ http://memories-engineer.blogsky.com

منم با اینکه شاغلم ولی به شدت از بیکاری بیزارم برای همین همه جور هنری رو تجربه کردم و نمونه کار هم دارم
از مکرومه بافی و کوبلن دوزی گرفته تا هویه کاری و خیاطی...
اخیرا هم برای پر کردن اوقات فراغت بعداز وقت اداری مشغول ادامه تحصیل هستم

ای جااان چقدر عااالی بزن قدش خاتون جان ما تیر ماهی های عاشق هنر اینطوری هستیم دیگه ..
ولی ماشالله بهت من دیگه واقعا حوصله ی ادامه تحصیل ندارم

نوشین دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 03:08 ب.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

یاد خاطرات کودکی و نوجوونیم افتادم. برای عروسکهام لباس میدوختم. گلسازی با پارچه جیر یاد گرفتم...مروارید بافی و کوبلن و ... یادش بخیر. البته الانم که شاغلم باز کارهای کوچولو انجام میدم و البته که هر روز در حال بدو بدو اما خوشحالم که تنبل نیستم . یه وقتایی کیک یا دسری درست میکنم. اصلا علاقه ای ندارم مربا و یکسری خوراکیها رو آماده بگیرم ... متاسفانه در نزدیکانم خانومایی هستن که خانه دارن و بدون بچه و هر روز به بطالت میگذرونند و من به جاشون حرص میخورم. خانومی که زمان مجردیش کلی کلاس خیاطی و گلدوزی و دوک بافی و قلاب بافی ، قالیبافی رفته و چقدر میتونست مشغول باشه و منبع درآمدی داشته باشه....

آخی یادش بخیر .. منم یاد همه ی این کارهای جالب افتادم .. چه خوب بود زمان ما اینهمه در دنیای واقعی چیزای خوب خلق می کردیم .. نه اینترنتی بود نه گوشی موبایلی .. نمیتونم بگم کاش همونطور بود چون بشدت به تکنولوژی معتقد و وابسته م ولی کاش فرهنگ استفاده ش رو داشتیم
دقیقا همینطوره متاسفانه همه مون چنین ادم های بی مصرفی رو دور و برمون داریم

نوشین دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 02:50 ب.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

مهربانوی دوست داشتنی، هر پستت چیزی برای یادگرفتن و تجربه کردن داره و از این بابت واقعا ازت ممنونم. این پستت به یادم انداخت که بیش از یکساله کارهای تریکو بافی رو دیده بودم و چقدر دوست داشتم اما اینقدر امروز و فردا کردم و نگرفتم که پستت به یادم انداخت. امروز چنتا ویدیوی آموزشی دیدم و ظرف این یکی دو روز حتما میرم برای خرید لوازم. مطمئنم که میتونم انجامش بدم. زمان دیدن ویدیوها، دستهای خودمو به جای دستهای اون بانوی هنرمند میدیدم.

مرسی عزیزم بابت به اشتراک گذاشتن اینهمه حس خوب. لطفا از هنرهات بازم عکس بذار. همیشه سلامت و شاد باشی

ممنونم نوشین جااانم تو محبت داری عزیز دلم .
آخی انشالله چه خوب .. عاالی شد یادت افتاد و مطمئن باش خیلی راحته و میتونی یعالمه کارای خوب با دستای هنرمندت خلق کنی .
عزیز منی مررسی بابت همراهیت نوشین جانم .بیا یه بوس بده ببینم

کیهان دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 02:31 ب.ظ http://mkihan.blogfa.com

ببخش مهری عزیز گاهی آنقدر اشتباهات تایپی دارم که خودم هم شرمنده می شم.از بس عجولم

اختیار داری کیهان جان همه مون اشتباه تایپی داریم .. اصلا مهم نیست مغزمون درستش می کنه

کیهان دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 02:28 ب.ظ http://mkihan.blogfa.com

مرسی مهری عزیز راستش بیش از این نمی توانستم بازگویم انچه که بر ما گذشت و می گذرد.
بنده هم شبیه بابا عباس و البته بسیار کوچکتر از ایشان و خودم را قابل مقایسه نمی دانم با ایشان.یادته اون کامنتی که در مورد ایشان برات نوشتم؟شاید درد دل خودم هم بود

بله دوست من خوب یادم هست .. متوجه شدم .. بزرگی و بزرگوار

کیهان دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 02:15 ب.ظ http://mkihan.blogfa.com


شادی هایت همیشگی و تن ات سلامت و عمرت دراز و قلبت سر شار از شور و کهر و جوانی وع تشق باد.آمین

ممنون کیهان عزیزم . امیدوارم ارزوهای قشنگت برای خودتم باشه

خان دایی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.khan-dayiii.blogfa.com

گاهی هم استراحت کن دایی

همش در حال فعالیت و زحمت کشیدنی

تو هنرم نداشته باشی ما قبولت داریم

آآخ گفتی دااایی .. خیلی فعالم ولی امتحان کردم دیدم خودمم خوشم میاد اصن استراحت بهم نیومده .
مررسی دایی جون که انقدر هوامو داری

خان دایی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 12:18 ب.ظ http://www.khan-dayiii.blogfa.com

من خیلی هنرهام زیاده دایی
بخوای اموزش میدم
ولی خوب هزینه کلاس هام بالاست

کلاسات مناسب چن ساله اونوقت؟؟

نازلی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 10:52 ق.ظ

عزیزم عالی بودن . باوجودیکه کار اولت هست اما خیلی خوبه و بنظر خیلی تمیز میاد .منم مدتها قبل در اینستا این بافته ها دیدم و عاشقشون شدم . فکر میکردم بافتنش خیلی سخت باشه
سرفرصت امتحانش میکنم . سخته ؟
هنرهای دستی علاوه بر بعد هنری و ارزشمندی که داره خیلی خیلی در روحیه افراد موثره . من وقتی دستم به قلمو و آبرنگ میرفت روحم پرواز میکرد مهربانو .خیلی آماتور بودم اما واقعا لذت میبردم .
یک زمان هم طراحی و نقاشی روی پارچه امتحان کردم که اتفاقا با استقبال روبرو شد اما مشله و تایم کاری اجازه نداد دنبالش کنم
در جامعه ای که درصد بسیار کمی در رشته و جایگاه مرتبط و مناسب با رشته تحصیلی کار میکنند و اشتغال زایی سخته و حتی پیدا کردن یک شغل معیارش شده یک نون بخور و نمیر ، مشاغل هنری و خانگی خیلی خوب جواب میده و محاسن زیادی داره . بزرگترین نکته اش همون اتلاف وقت هست که گفتی
درک نمیکنم خانمهایی که تمام طول روزشون به تلوییون دیدن و تلفن و اینترنت و کارهای خونه میگذره . با خودم میگم واقعا نمیپوسن ؟
یعنی من ابخاطر عمل معده ایستاده برات کف میزنم . عالی شدی .م با 8-9 کیلو اضافه وزن دیگه راههای تنفسیم میخواد مسدود بشه و مامانم هرچیزمنفی تو زندگیم و کارم و ... ربط میده به این 9 کیلو تو چطوری 31 کیلو تحمل میکردی ؟
چند روز قبل فیلم پاستا ریونی از بهاره رهنما دیدم .کل فیلم فکر میکردم واقعا این چرا زودتر عمل نکرد ؟؟؟؟؟؟؟

عزیزمی نازلی جون .. اتفاقا برعکس خیلی خیلی راحتن .
تو لیست عمری که به بطالت از خانم های خونه می گذره " خوااااب" رو اضافه کن نازلی جون من نمیدونم یعنی چی یه انسان ساعت سه بعد از ظهر از خواب پاشه تازه ببینه زندگی یعنی چی !!!!!!!!!!!
الان که بهم میگن خوشحالی سبک شدی میگم دارم پرواز می کنم . یه همکاری هم دارم خیلی شیطون و شوخه . اون روز بقیه رو گذاشته سر کار میگه فهمیدین چه خطری از سرمون گذشت ؟ همه میگن نه چی شد ؟
میگه مهربانو از جلوی فن طبقه دوم رد شد . نه خیلی سبک شده داشت باد میبردش من پریدم مچ پاشو گرفتم نجاتش دادم

مررسی قربونت برم که انقدر بهم انگیزه میدی

نوشی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 09:40 ق.ظ

به به مهربانوی هنرمند من ، دلم رفتتت خانم چه با سلیقه . بافتنش راحته ؟؟؟ من عاشقه این سبدا م و چقدر نیازشون دارم . لطفا یه پست آموزشی هم بذار دلبندم

مهربانو جان منم عاشقه اینم که یه آدم مالتی تسک باشم . خودم شاغلم و مدیربازرگانی یه شرکت دارویی با یه عالمه استرس و مشکلات امروزی با دوتابچه شیطون بلا . ولی درعین حال سعی میکنم زندگی ، رفت و آمد ، مهمونداری و ... همه چی رو با هم داشته باشم . چون منم مثل تو نازنینم معتقدم زمان خیلی زود میگذره و از طرفی دلم میخواد دختر و پسرم هم سعی و تلاش رو یاد بگیرن . البته انصافا بگم خیلی خسته هم میشم ولی بهرحال این روش رو ترجیح میدم . جالبه که خیلی از نزدیکانم که خانم خونه هستن اصلا حوصله این روش زندگی ندارن و میکن خستن و به قول تو هرچیری رو آمادش رو ترجیح میدن .

نوشی جااانم قربون لطفت
آره عزیزم راحت تر از اون چیزی که فکرشو کنی و خیلی سریع هم بافته میشه من هرکدومشون رو نیم ساعت وقت گذاشتم چون خیلی زود بالا میاد .
ای جااانم من اصلا با اینهمه فعالیت و وقتی که برای کار و زندگی میذاری چی بگگگگم
خسته نباشی و خدا بهت قوت بده . من کهیر میزنم وقتی میبینم خانم های خانه دار پیاز داغ و هویج خورد کرده شونم از فروشگاه می خرن
منم خیلی خسته میشم ولی بهم مزززه میده . یه جورایی هایپر اکتیویم
میبوسمت عزیزم

باران پاییزی دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 09:39 ق.ظ http://baranpaiezi.blogsky.com

مهربانو خانوم آفرین به شما. پست تون عالی بود عالی و عالی تر از اون تفکر تون در مورد زندگی

ممنونم باران پاییزی عزیزم . محبت داری

سیمین دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 09:30 ق.ظ

خیلی قشنگن مهربانو جان،مخصوصا کارهای آخریت عالین. آفرین من ولی هیچ وقت به کار هنری علاقه نداشتم ولی تا تونستم از کار هنری حمایت کردم و تو خونه ام پره از این جینگیل ها.
مهربانو جان من آریام دوازده سالشه و گیر داده تو تابستون دستبند ببافه و بفروشه و یا موقعی که می رفتیم کوه ،چای کوهی می چید و به اطرافیان می فروخت و یا عاشق آشپزیه و آشپزیش از منم بهتره ... ولی همسرم موافق کارهاش نیست و بهش می گه مثلا وقتتو بذار زبانت و با خوندن داستان قوی کن یا تدریس زبان برو و ... اصلا هم کار منو نمی پسنده ،من میگم همینکه با کار سالمی چند ساعت از بازی رایانه ای دور باشه کافیه ولی اون می گه تو با موافقت هات داری بهش جهت می دی و این کارها جهت درستی نیست والله موندم.

مرررسی سیمین جونم . واسه همه حمایتات مرررسی
آره آخری که خیلی خوشرنگ و باحاله ، مهارتم داره بیشتر میشه .
سیمین جون اتفاقا بنظرم پدرشون با منع کردن آریاجون بخاطر دنبال کردن علاقمندیهاش داره بهش جهت مخالف میده .
از من می شنوی حتما حتما زودتر آریا جون رو پیش مشاور ببر تا سمت و سوی روحیه و شخصیتش و علاقمندیهای بر همون اساسش رو کشف کنید . مثلا اگر اینهمه به آشپزی علاقمنده میتونه آشپزی بین الملل بخونه و هزارون رشته و فن دیگه در همین ارتباط . بهت تبریک میکم چون گل پسر مشخصه بازرگان خیلی خوبی هم میتونه باشه . همین که سعی در تولید و فروش محصول داره نشونه ی فوق العاده اییه .
بنظرم اصلا غفلت نکنید و با پیشنهاد رشته هایی که خودتون بهش علاقمندید یا آریا ، چشمه ی ذوقش رو خشک نکنید .
(مشاور یادت نره سیمین جونم)

Zari دوشنبه 10 تیر 1398 ساعت 09:02 ق.ظ

راستی میخواستم بپرسم ، این تریکوها توپی هست یا کیلویی؟ قیمتش؟

بصورت کلاف می فروشند عزیزم . تقریبا قیمت بین 35-40 تومن هست . بعضی ها وزنش بیشتره و همون قیمته ولی مسلما کیفیتش کمتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد