دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

مورد حمایتی پست قبل/ با حیوانات مهربان باشیم

سلام به روزی ماه شما عزیزانم، امیدوارم روزگارتون با سلامتی و دلخوشی بگذره. 

 عزیزانی  که برای کمک به درمان بیماری دوستمون زحمت کشیدن واریزی انجام دادن یک دنیا ازشون ممنونم، مبلغ بسیار کمی تونستیم جمع کنیم .از نظراقتصادی  همه مون تحت فشار شدید هستیم و اوضاع از این بدتر هم خواهدشد، بنابراین هیچ توقع و خدای نکرده فشاری برای واریز وجه نیست. من مبدونم یه عده ای که واریزی ندارن، دور و برشون دارن چند نفر رو حمایت میکنند، اینا رو گفتم که سوتفاهم نشه، ولی اگر احیاناً دوستانی هستند که تازه به جمعمون اومدن یا مثلا پست قبلی که اعلام نیاز کردیم و مورد حمایتی رو معرفی کردم، شرایط کمک نداشتن و الان نمیدونند هموز هم میتونند کمک کنند یا نه ، باید بگم بله و خیلی هم استقبال میکنیم از کمک ها. به همین منظور شماره کارت رو مجدد اعلام میکنم درصورت تمایل به واریزی ازش استفاده کنید. 

6037697574285711

معصومه سعیدی فر 

****

خب از اینجا به بعد میخوام درمورد تامی بنویسم، میدونم که تعداد کمی از شما، گربه ها رو دوست ندارید و انقدر دوست ندارید که حتی دلتون نمیخواد درموردشون چیزی بخونید یا بشنوید. پس لطفاً دیگه بقیه پست رو نخونید. 

میدونم که میدونید وای برای دوستان جدیدمون میگم که من و مهردخت بشدت عاشق گربه ها بودیم و همیشه با گربه های بیرون بازی می کردیم و بهشون غذا میدادیم . البته پدر مهردخت هم یه طرفدار گربه ی واقعیه و اکر ما از هم جدا نشده بودیم احتمالا اینجا الان شهر گربه ها بود


تقریباً پنج سال قبل من و مهردخت تصمیم گرفتیم یه گربه رو به جمع حانواده ی کوچیکمون اضافه کنیم . چند ماه من مطالعه و تحقیق کردم و از دوستان همین خونه کمک گرفتم تا با دنیای زندگی مشترک با یک گربه، آشنا بشم و بتونم تصمیم بگیرم که مامان یه پیشی بشم یا نه . بالاخره جواب سوال هامو گرفتم و با چشم باز قبول مسئولیت کردم . فردای روز تولد  بیست سالگی مهردخت، دارسی دختر کوچولوی نازمون پا به خونه مون گذاشت و نازه ما فهمیدیم که زندگیمون قبل از اومدن دارسی یه شوخی بود

دارسی درست سه سال بعد از اون روز قشنگ، همون روز و حتی همون ساعت از دنیا رفت و من و مهردخت و البته تامی رو که یک سال بود از شرایط سخت تو خیابون امداد و پسر گل خونه مون شده  بود رو در غم و حسرت همیشگی گذاشت. 

( همه ی این ماجرا ها قبلاً در همین خونه نوشته شده)

القصه الان نت و مهردخت و تامی با هم زندگی میکنیم و همونطور که حتماً می دونید، حیوانات خونگیمون دقیقاً  ارزشی به اندازه ی بقیه افراد خانواده دارن( البته درمواردی مشاهده شده که حتی از بعضی افراد، با ارزش تر و عزیزتر هم هستند)

برگردیم به موضوع من و تامی در دوهفته ی اخیر. 

تامی هم مثل همه ی گربه های دیگه عاشق دید زدن بیرونه. پنجره و بالکن براشون حکم تی وی داره . این پسر ما هم بیشنر وقتشو تو بالکن و رو لبه ی پهنش میگذرونه . از اونجایی هم که بالکن رو با فنس کاملا محصور کردم خیالم بابت خطر سقوط راحت بود اما دیگه فکر نمیکردم ممکنه یه حشره ی نابکار پسرمو نیش بزنه

تقریبا دو هفته پیش بود که حس کردم رنگ پاستیل ها و نوک بینیش بیش از حد معمول پررنگ شده چون درحالت عادی صورتیه کم رنگه. 

بنظرم ملتهب و کلافه بود و وقتی موضوع جدی شد که صورتشو خاروند و انقدر شدید خاروند که  یک زخم یک سانتی زیر چشمش انداخت!

بردمش کلینیک پیش دکتر نازنینش . اونجا متوجه شدیم که پشت گردنشو یه چیزی نیش زده و جای نیش و گازگرفتگیش کاملا مشخص بود. 

وقتی داشتیم دنبال جای نیش های احتمالی دیگه میگشتیم، یه غده  هم پشت گردنش پیدا کردیم 

موضوع خطرناک شد..

دلارام گفت: احتمالا این هیچ ربطی به نیش نداره و فقط یه غده چربیه ولی درستش اینه که این غده دربیاد بره پاتولوژی و ماهیتش مشخص بشه. 

هیچچچچی دیگه یکشنبه آقا تامی رو بردیم کلینیک و جراحی شد. دکتر میگفت : هشتاد درصد همون چربیه و چیز بدی نیست به هر حال رفته پاتولوژی و دوهفته بعد از جراحی جوابش میاد. یعنی هفته بعد. سه روزم پشت سر هم رفتیم کلینیک و آنتی بیوتیک تزریق کردیم.

تو این چند بارکه پشت سر هم رفتیم کلینیک، یه دختر خانمی با پسر خوشگلش اونجا بود که نمیشناختمش .بعدا معلوم شد که پسرش پنبه مجاری ادرارش مشکل پیدا کرده بود و بعد از چند بار دکترهای مختلف رو امتحان کردن، دلارام رو بهش معرفی کرده بودن و اومده بود اونجا. 

موضوع پنبه برای ما اونجا جالب شد که جای حملش خیلی خوب بود دقیقاًٌ یه چمدون ایستاده و چرخ و دسته دار بود که قسمت بیرونیش یه کاور طلق شفاف بود که بچه قشنگ میتونه توش بشینه . بیرون رو نگاه کنه و راحت حمل باشه . جای حمل تامی الان همین سیستم رو داره ولی کوله پشتیه که من فکر میکنم براش جای تنگیه و راحت نیست. خلاصه وقتی من دستم به تامی بند بود، مهردخت  شماره منو به مامان پنبه داد که بعداً برامون شماره کسی که جای حمل رو ازش خریده بفرسته. 

شد فرداش و من داشتم رانندگی می کردم که دیدم مامان پنبه پیغام داد و شماره طرف رو برام فرستاد و پشت چراغ بودم گوشی رو برداشتم پیغام تشکر بفرستم دیدم چند تا عکس از یه پیشی کوچولوی ناز پرشین و خاکستری بود . 

عکسارو پاک کرد نوشتم : صدف جان چی بود؟ چرا پاک گردی؟

گفت: اشتباه فرستادم .. این یه گربه ی نر سه ماهه ست که  دو سه هفته پیش یه نفر هدیه داد به یکی از آشناهای ما که یه پسریه بنام شایان که سی سالشه، غافل از اینکه این شایان و خانواده ش از حیوانات بدشون میاد ولی از سگ و گربه ها متنفرن

تو این مدت  صد بار خواسته رهاش کنه تو کوچه من نذاشتم حتی آوردمش خونه خودم  ولی دوتا گربه های من عصبی شدن و باهاش زد و خورد راه انداختن دوباره من دادمش یه خود شایان گفتم مهلت بده براش خانواده پیدا می کنم . 

خانواده هم پیدا کردم قرار بود بیان شنبه بچه رو ببرن ، حالا شایان  زنگ زده به من که به بچه لگد زدم انگار پاش شکسته. 

قیافه منو مجسم کنید با شنیدن این حرفا چه حالی شده بودم . از پری روز دنبال کارای این بچه ی طفلک هستیم .. راستی اون خانواده هم تا دیدن پای بچه شکسته گفتن: ما نمیخوایمش 

دردسرتون ندم الان بچه آتل بندی شده برگشته پیش صدف . براش وقت جراحی گرفتیم تا در اسرع وقت پیش دلارام جراحی بشه 

همه ی اینا رو گفتم که بگم: سرجدتون، قسم به شرافتتون تا کسی رو کاااملا نشناختین، از روحیاتش، از نظر موافقت بقیه افرادی که باهاش زندگی میکنند تو آوردن پت مطمئن نیستین، لطفا لطفا لطفابرای کسی هدیه موجود زنده نیاااارید. 

والا  این بدبخت ها، حس دارن، دل دارن وابسته میشن گناه دارن دست به دست نکنید

آخه مگه جایزه میدن کسی پت داشته باشه؟ خم رنگ رزیه؟؟ گناه دارن این زبون بسته ها گیر آدم نانجیب میفتن بچه بی پناه زدن داره لندهور؟؟ 

صدف میگفت آدمای بدی نیستنااااا، حتی دوتا بچه هم از خیریه تحت سرپرستی دارن ، دست به خیرن و نماز خون. گفتم : ای به کمرشون بزنه ، آدم خوب چیه ؟ اینا اصلاً شرف ندارن با حیوون زبون بسته این کارو میکنن. 

خلاصه که اعصابم خراب شده سر این بچه. 

لطفا اگر اطرافتون کسانی رو دارید که جونِ حیوانات براشون بی اهمیته ازشون بترسید. اینا خیلی خطرناکن . لطفا از بچگی فرهنگ سازی کنید که با حیوانات مهربون باشن. بدون اونا زندگیمون خیلی تاریک و افسرده ست. 

دوستتون دارم . 


نظرات 21 + ارسال نظر
نیکان یکشنبه 18 شهریور 1403 ساعت 10:11 ق.ظ

ممنونم
sinfaraji@yahoo.com

خواهش دوست من
ارسال شد

لیلی شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 04:00 ب.ظ http://leiligermany.blogsky.com

آدمی که به حیوانات آسیب می زنه انسان هاهم ازش در امان نیستند اونم بچه گربه که ظاهر ناز و جذابی داره

کاملا باهات موافقم لیلی جان

نیکان شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 12:31 ب.ظ

سلام میخواستم خاطرات زندگی مشترکتون و بخونم رمز داشت.میشه درخواست رمز کرد یا کلا سکرته؟

سلام عزیرم شما رو میشناسم کمابیش دوست من . ادرس ایمیل بده برات بفرستم

مهسا شنبه 17 شهریور 1403 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام مهربانو جان من یک مبلغ خیلی خیلی ناچیز (50 تومان) واریز کردم. ممنون از زحماتت

سلام مهسا جان ممنونم از محبتت عزیزم. بسیار با ارزشه مهسا جان تن درست باشی

الی سه‌شنبه 13 شهریور 1403 ساعت 12:01 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیزم
راستش چون علاقه ای به نگهداری حیوانات ندارم و تخصص و تجربه ندارم اصلا پست رو نخونده بودم ولی الان از سر کنجکاوی خوندم، فک کنم چون منو دیگه دورا دور میشناسی از وبلاگ قبلیم هم میدونین که من علاقه ای به نگهداری از حیوانات ندارم در واقع میترسم از حیوانات کوچیک و پرز و پر دار حیوانات بزرگ مثل اسب و شتر و ... اینا دوست دارما نمیدونم چرا نسبت به کوچیک ها فوبیا دارم مخصوصا پرندگان اما اما هرگز و به هیچ وجه تحمل اینکه آزار ببینن و زخمی بشن رو ندارم واقعیت حتی تو دوسال اخیر از تراپی هم کمک گرفتم تا ترسم ازشون کمتر بشه الان از گربه که نمیترسم از سگ هم همینطور مگر اینکه بخوان بیان خودشون باهام تماس فیزیکی برقرار کنن که ازین لمس بدم میاد اما کماکان ترس از پرندگان رو دارم، ولی بنا به دلایلی که دوستان گفتن موافق نگهداریشون الان نیستم (شاید بعدا نظرم عوض شه) اما یه دلیل دیگه هم برای من وابستگی هست که میاره و میدونم هم خودم هم اون حیوان بیگناه به شدت وابسته میشیم و من هم احتمالا میدونی که از هرنوع وابستگی شدید فراری ام،حتی وابستگیم با ادمها هم بخواد زیاد بشه خودم از اون آدم فرار میکنم (متاسفانه و این مشکل منه) و چون میدونم حیوان گناه داره و این عدم وابستگی رو نمیتونه تحمل کنه حتی ترسم نداشتم نگهداریش نمیکردم، اما در مورد این بی رویه غذا دادن بهشون در محیط های شهری منم به شدت انتقاد دارم حس میکنم چرخه زندگی این بیچاره ها رو بهم زدن، به جز کثیفی که ایجاد کرده اینا انگار از چرخه واقعیشون فاصله گرفتن زاد و ولد بی رویه میکنن و مشکلات هم برای ما هم خودشون ایجاد میشه، مثلا الان توی محل کار ما گربه 5 تا بچه آورده!!!! من الان نمیترسم و راحت رفت و امد میکنم اما همکارم میترسه بارداره و داره براش مشکل درست میشه اون یکی همکارمون بهش دائم غذا میده این گربه ها هم دیگه از توی حیاط دارن میان تو ساختمون اونروز صبح اومدیم دیدیم از کنار پنجره که باز بوده داخل اومدن نتونستن برن بیرون همه جا رو کثیف کرده بودن و فاجعه شده بود یعنی یک روز تعطیل بود تا همه جا رو تمیز کردن!! اون همکار باردار ترسیده! رئیسمون میخواست با تفنگ بادی بزنه حیوونا رو، چون کل شرکتش کثیف شده بود کارش تعطیل شده بود و یک جلسه خیلی مهم از دست رفت، اون همکاری که غذا داده بود شاکی بود که گربه ها هم حق دارن!! خلاصه دعوایی شد و رئیس تفنگ به دست اون همکار ترسیده اون همکار گریان! منم این وسط افتاده بودم که چه کنم، اخر به زور از رئیس یک ساعت وقت گرفتم که بزار حلش میکنیم مستخدم شرکت و یکی دو تا همکارا به زور این گربه ها رو گرفتن و بردن به باغ پدر یکی از همکارا! خلاصه تراژدی شد، در حالیکه روز اول به همکار غذا دهنده گفتم غذا این جا بهشون دان بد میشه ها!! گفت شماها ضد حیوان هستین! آخه هر چیزی اصولش رو داره من به رئیسمون هم حق میدم آخه منظره اونروز صبح فاجعه بود! اینجا محیط هم انسان هم حیوان هست، قرار نیست به هیچکدوم ظلم بشه! کاش افراط نکنیم، شده قضیه فمنیسم که دیگه الان از طرف خیلیها داره از حد میگذره و یک جنبش خوب از نظر من داره به انحطاط کشیده میشه از طرف خیلیها! چند وقت پیش هم تو ساختمون محل زندگی ما که یکی از همسایه ها گربه ها رو تو پارکینگ جمع کرده بود رو ماشین بنز (بنده خدا به ماشینش خیلی حساسه) همسایه خرابکاری کرده بودن و پنجول کشیده بودن اونم صبح یکیشون رو زیر گرفته بود من رفتم پارکینگ دیدم و اینقدر عصبی شدم و حالم بد شد که باهاش دعوام شد، اونم میگفت شما هم موافق گربه تو پارکینگ نبودین گفتم نبودم ولی راضی به کشتنشون نبودم که، اما چون همه شاکی بودن حق رو با قاتل گربه دادن کلی هم من که خودمم مخالف بودم و اون همسایه که گربه آورده بود فحش خوردیم! گاهی هم زیاد میبینم، که اینقدر چون از لحاظ زیاد شدن میرن زیر ماشین ناخواسته و له میشن، من هر روز کلی استرس دارم که نکه زیر بگیرمشون و هر جا پارک میکنم قبل سوار شدن میزنم تو ماشین که نمیرن اینا، اینقدر مسئله غذا دادن تو کوچه محله ها مخصوصا تو شیراز باب شده که داره دردسر بدی درست میکنه هم برا ساکنین هم برا خود گربه ها، کاش نکنیم این کار رو، زیاده روی تو هر کاری دردسر داره الان زندگی ما ادما و اون حیوونا با هم مختل میشه، به امید مسئولین هم نمونیم چون ما تو جهنم زندگی میکنیم اونا زندگی ما رو دارن به تاراج میبرن چه برسه حیونا، خودمون شروع به فرهنگ سازی اصولی کنیم، کاش دامپزشک های داوطلب برا عقیم سازی اصولی شون وارد عمل شن حتی اگر زمان ببره، کاش اونایی که میتونن شروع به کار کنن تو پیج هاشون که بازدید داره درباره نحوه غذا دادن اصولی و راه ندادنشون به ساختمونهای مسکونی چون باعث مرگ و میر میشه، همینطوری که همین فضای مجازی و تبلیغات مردمی کم کم به خیلی ها مهربونی و برخورد صحیح به حیوونا رو یاد داد این کارم شروع بشه کم کم درست میشه حتی اگر زمان ببره، تجربه نشون داده مردم میتونن با هم یه چیزایی که شدنی هست رو انجام بدن، ببخشید خیلی طولانی شد چون دیگه وبلاگ ندارم اینجا پرگویی کردم
الی از شیراز

سلام الی جانم
قربونت برم خواهر من هم از همه ی حیوانات مخصوصا اونایی که کوچیکن میترسه مثل جوجه ، حتی از نوزاد هم حوشش نمیاد و یه حالت چندش بهش دست میده حالا مثلا خیلی بهتر شده . چه خوبه با بعضی از ترسهات مواجه شدی .
عزیزم چه افتضاحی تو شرکت به پاشده بوده!
نه گناه دارن بخدااا ، جون دارن حس دارن کشتن عامدانه شون واقعا کار وحشتناکیه .
ببین من حامی حساب نمیشم ، حامی های واقعی همه ی زندگیشون رو صرف امداد میکنند ولی از حامی ها حمایت میکنم و بخشی از درامدم برای فعالیت های اونا صرف میشه .
واقعا دارن کار بی وقفه میکنند برای عقیم سازی های اصولی ، واگذاری و کمک های دیگه ولی خیلی خیلی سخته .
کاش این فرهنگ جا بیفته ، کاش مردم مهربون باشند و برای ساماندهی این اوضاع همگی کمک کنند .. میدونم حامی نما ها و آدم های بیخودی و حتی عوضی تو این حوزه زیاده ولی من واقعا نمیشناسمشون .. اونایی که من میشناسم انسانهای شریف و مهربونین که دارن واقعا خدمت میکنند.
کلینیکی که من تامی رو میبرم ، همه ی جراحی ها و عقیم سازی ها رو با نازل ترین قیمت( فکر کنم فقط بخشی از داروهارو محاسبه میکنند) دارن خدمات میدن .
با تحوه صحیح غذا رسانی و عقیم سازی کاملا موافقم
تو هر چی میگی من لذت میبرم عزیزم پرگویی کودومه؟؟

فرح شنبه 10 شهریور 1403 ساعت 10:10 ق.ظ

سلام اول بگم باحیوان آزاری که به شدت مخالف هستم همیشه هم میگم کسانی که حیوان خانگی دارند لطیف تر و عمیق تر هستن ولی دوست خوبم شما خودتون همیشه به افراد که کمک مالی داشتند یاری رسوندید پس همگی میدونیم چقدر نیاز وجود داره سنگدلانه به نظر میاد ولی تاوقتی انسان به کمک نیاز داره حیوان درالویت نیست منظورم شخصی نیست منظورم پول های گروهی هست کودک سرطانی داریم پول جمع کنیم برای عمل گربه یا سگ یا هرحیوان دیگه ای بله اگر درکانادا بودیم درامریکا بودیم انسانها نیازهای اولیه شون براورده شده بود خب خیلی مهربانانه برای نجات این مخلوقات هم کمک میکردیم

سلام فرح جان لطف داری غزیزم البته بیشتر کسانی که حیوان خانگی دارند رقیق القلب هستند ولی متاسفانه بین همین انسانها ، کسانی رو دیدم که بشدت غیر منطقی و گاهی بشدت سنگدل هم هستند.. جدیداً از وجودِ یه موجود متعصب نفهم که عاشق گربه هاست با خبر شدم که سگ های منطقه رو میکشه که مزاحم گربه ها نشن!!!
اما برگردیم به موضوعی که مطرح کردی عزیزم .. دیگه خودت میدونی من با کمک شما دوستانم چقدر برای باز کردن گره مالی از گره های زندگی همنوعان خودمون تلاش میکنم ولی اینکه بگم تا انسان نیازمند وجود داره کمک به حیوانات درست نیست رو اصلا نمیپسندم . اصلا ما کی هستیم که برای کم کردن درد یه موجود زنده نه بیاریم؟؟
بنظر من که باید هر دو در یک جهت فعالیت بشن ، هم انسان ها و هم حیوانات .. جان و درد یکیه تازه بیشتر وقت ها ما مسئول به وحود آمدن اون درد برای حیوانیم .. حیوانی که زبون بسته ست و کاری برای خودش نمیتونه انجام بده مگر ما به دادش برسیم .
ضمن اینکه هر کسی باید مالش رو درجهتی که دوست داره هزینه کنه همونطور که من نمیتونم و اخلاقی نیست پول شما رو که برای انسان کمک کردی به حیوان اختصاص بدم برعکسشم صادقه .
گروه هایی داریم که صرفاً برای کمک به حیوانات پول جمع می کنند و یه هیچ عنوان کار درستی نیست که اون پول به انسان ها اختصاص داده بشه.
اینکه شرایط ما مثل کانادا و آمریکا نیست دلیل نمیشه به حیوانات توجه نداشته باشیم .
ای بر باعث و بانیانش لعنت روی ثروت خوابیدیم و از انسان و حیوانمون در فقر و نداری دست و پا میزنند

نازنین جمعه 9 شهریور 1403 ساعت 08:22 ب.ظ

سلام مهربانو جان
مهربانی با هر موجود زنده ای نشانه انسانیت است. ولی من به شخصه جدا کردن انها از محیط طبیعی زندگی و آوردن در آپارتمان را نمی پسندم. الان از پنجره منزل ما دایم صدای پارس سگ میاد و وقتی بچه را به پارک میبرم پر از سگ است. شرایط دیگر به مرحله ی مردم آزاری رسیده که پیش همه ناپسند است.

سلام عزیزم
محیط طبیعی کوچه و خیابون پر از دردسر و خطر نیست .. سگ ها به اشتباه وارد زندگی شهری شدن حالا گربه ها که از دیرباز تو محیط خونه و حیاط و نزدیک انسان ها بودند( تاریخچه ورود گربه ها به زندگی شهری موجوده) ولی سگ ها فقط بصورت نگهبان در گله ها و باغ ها بودند . منم وجود اینهمه سگ طفلکی آواره رو تو خیابون درست نمیدونم .. اونایی که باید رسیدگی کنند، نمیکنند

مینا چهارشنبه 7 شهریور 1403 ساعت 07:51 ق.ظ

من نه گربه دوس دارم نه سگ ....خیلی خیلی میترسم از گربه بیشتر .حتی تو ساختمونمون ب چن تا گربه غذا میدن و اونا از گرما میان داخل و میان روی سقف ماشین من میشینن خیلی عصبی میشم ولی هیچی نمیگم و تحمل میکنم .. دخترمم دور نگه میدارم. .. البته بچه ام سگ دوس داره. التماس میکه سگ بیاریم ولی ولی ولی ولی احترام میذارم ب حیوونات.میگم نه مامان جون من از عهده اش برنمیام ..کره زمین فقط مال ما نیس ک اخه ... الان چشمام پر از اشک شد...انگار پای بچه خودم شکسته ....چقد ممکنه یه نفر اخه رفتارش غیر انسانی باشه ک ب کسی گربه هدیه بده ...مگه حیووون رو میشه کادو داد ؟ چقد ناراحت شدم ...اخرش کی میبره این زبون بسته رو ...آخ آخ. آخه چقد ما انسانها خودخواهیم ...شایان پات بشکنه الهی ...ک بفهمی دردش چقدره

بمیرم برات مینا جون چون دوست نداری میدونم چه عذابی رو هر روز تحمل میکنی
قابل تقدیره که هیچی نمیگی عزیزم
ای جاانم قربون اون قلب مهربونت بشم الهی بچه ت سلامت باشه عزیزم .
خدا رو شکر مخمل حالش خوبه پاش جراحی شد و جاش پیش صدف امنه . اوایل صدف رو نمیشناختم یه جاهایی ازش ناراحت هم شده بودم ولی تو این مدت متوجه شدم چقدر دختر مهربونیه و به چند تا کیس خیلی آسیب دیده کمک های معنوی بزرگی کرد. بعداٌ چند تا پارگی عمیق هم زیر پاهای کوچولوش پیدا شد.. بچه خیلی وقت بود دست این شیطان صفت آزار میدیده . خیلی شانس آورد نجات پیدا کرد

Fall50 سه‌شنبه 6 شهریور 1403 ساعت 07:25 ب.ظ

سلام مهربانو خانم. من یک سالی هست خواننده وبلاگ شما هستم وخیلی نوشتن تون حس خوبی به من میده‌خواستم بپرسم هنوز هم این شماره حسابی که گذاشتید می تونیم واریزی داشته باشیم واینکه آیا لازم خبرتون کنیم که چقدر کمک کردیم یا نه چراغ خاموش هم اوکی؟ مرسی

سلام دوست عزیزم خیلی ممنون از محبتت بله شماره کارت معتبره و کلا مخصوص کمک به هم نوعان نیازمندمونه
اگر درخواست کنید کامنتتون خصوصی بمونه منتشر نمیکنم . اگر راحت نیستید خبر بدید هم مشکلی نیست فقط مطمئن بشید که اسم درسته که یه وقت اشتباهی نره به حساب شخص دیگه

ملیکا دوشنبه 5 شهریور 1403 ساعت 11:12 ب.ظ

سلام مهربانو جان
خوبی نازنینم؟
شرمنده که خیلی وقته فرصت نکردم بیام اینجا سر بزنم، مسافرت بودم و الآن هم منتظر خواهر همسر که داره میاد و مقدمات پذیرایی و مهمونی‌رو جور می‌‌کنیم.
امروز گفتم بیام احوالی بپرسم که این خبرهای بد و ناراحت کننده‌رو خوندم
اصلا نمی‌فهمم تو سر این آدما چی میگذره که به این حد از قساوت و پستی میرسن که با یه حیوون به این کوچیکی و بی پناه، چنین رفتاری می‌کنن! ممنون از شما که انقدر حواست به این گربه‌های نازنین هست. خدا به وجودتون و زندگی‌تون برکت و خیر بده الهی.
امیدوارم که تامی جون هم بزودی خوب‌خوب بشه.اگه فرصت کنم مطالب قبل‌رو می‌خونم.

سلام عزیز دلم ملیکا جان
قربون محبتت دوست نازنینم همیشه به سفر و گردش و پذیرایی از مهمانان عزیز راه دور
دورت بگردم شما که خودتون تو مهربونی استاد من هستید بهار قشنگم رو ببوس برای تامی هم حیلی ممنونم عزیزم

دریا دوشنبه 5 شهریور 1403 ساعت 07:54 ق.ظ http://Taarikheman.blogsky.com

سلام مهربانو جان
دلم گرفت واسه اون گربه طفلی. نمیدونی چقدر از آزار دیدن حیوان ها عصبی میشم. نکته ای که راجع به هدیه دادن حیوان خانگی گفتی کاملا درسته. من حتی معتقدم نباید به کسی گلدان و گیاه هدیه داد (گل میشه هدیه داد ولی گلدان نه) چون گلدان نیاز به مراقبت و رسیدگی داره و ما نمیدونیم طرفی که داریم بهش هدیه میدیم اصلا توان یا علاقه مراقبت ازش رو داره یا نه. من واقعا بدم میاد کسی گلدان برام بیاره.
مهربانو جان یه مبلغ خیلی کمی واریز کردم به کارت.

سلام دریا جون
خیلی بجا گفتی عزیزم منم بخاطر تامی نمی تونم گل و گیاه نگهدارم مهردخت که وقتی پژمردن گیاه رو میبینه نابود میشه گاهی میبینم گریه هم میکنه و نازشون میکنه
دستت درد نکنه عزیزم پر از برکت باشی

مونا یکشنبه 4 شهریور 1403 ساعت 01:28 ب.ظ

مهربانو، من هم شخصا حیوان ها رو دوست دارم و بهشون آزار نمیرسونم. فرقی نمی کنه چه حیوانی. حتی مادرم اینها خونه ویلایی دارند و گاهی توی حیاطشون سوسک میاد و مامانم میخواد سوسک کش بزنه، من جلوشو می گیرم و میگم طفلکی توی خونه که نیومده، توی حیاط و فضای باز که حق داره زندگی کنه، چرا باید بکشیمش!
ولی اصلا نمیتونم حیوان خونگی رو توی خونه و محل زندگی و خواب و خوراکم بیارم. به هر حال حیوانه و بدنش و باکتریهاش با ما فرق داره، هر چقدر واکسن زده باشه و تمیز باشه. به اضافه اینکه حس کنترل و تسلط روی زندگی یه موجود دیگه رو دوست ندارم. یکی از دوستان ما سگ داره و چند روز سگش رو پیش ما گذاشته بود. به هر حال اون نمیفهمه و باید بهش بگی چه کاری رو اجازه نداره. مثلا رفتن روی تخت، یا توی دستشویی، یا سرک کشیدن توی ماشین لباسشویی یا یخچال وقتی درش بازه. یا پارس کردن وقتی صدای زنگ در میاد. ولی اصلا حس خوبی از این امر و نهی کردنها نداشتم. به اضافه احساس بدی که داشتم وقتی بیرون میبردیمش و پی پی می کرد و با بینیش همه جا رو بو می کرد و با همون بینی و پشت آلوده و شسته نشده میومد توی خونه! اونجا بود که فهمیدم من تا وقتی خونه حیاط دار یا باغ دار نداشته باشم سگ رو توی آپارتمان نخوام آورد!
تجربه گربه رو نداشتم ولی فکر نمی کنم با اون هم توی اپارتمان بتونم کنار بیام! البته که از کسی ایرادی نمی گیرم، هر کس شرایط متفاوتی داره.
با اون دوستمون هم موافقم که نوشتند زیاده روی نباید بشه. خواهرم توی اپارتمانشون یک همسایه داره، خانمیه که تنها زندگی می کنه. انقدر به گربه ها غذا داده که کلی گربه توی پارکینگ و حیاتشون ولو هستند همسایه ها شاکی از بهداشت و ظاهر ساختمونن. حتی توی تمام خیابونشون برای گربه ها غذا میپزه و میبره! به نظر من این دیگه اسمش مهربونی نیست، وقتی داره به انسان ها آزار میرسونه. یک خلا درونیه که خودشو به این شکل افراطی نشون میده.

در مورد مخمل، دلم برای حیوون سوخت، ولی عجیبه که اون آقا به بقیه گفته که حیوون دوست نداره ولی به اون بی فکری که حیوون بهش کادو داده نگفته!

مونا جون احساست رو‌کاملا درک میکنم. برای من هم نکهداری از سگ که مثل گربه دستشویی کردنش جا و مکان مشخصی نداره سخته البته شاید از نااگاهیم درمورد نگهداری از سگه. ای کاش شهرمون جای امنی برای حیوانات همشهریمون بود و ای کاش مسئولینی که وظیفه شون سامان دادن به این مسائله کوتاهی نمیکردن و شرایط حیوانات به این اسفناکی نبود. عقیم سازی های اصولی، ایجاد پناهگاه ها و دامپزشکانی که درخصوص غذا و بهداشتشون عملکرد مناسبی داشتن و هزاران چیز دیگه ای که در کامنت نمیگنجه
من هم با غذا رسانی های بیمورد و افراط در جمع اوری گربه ها تو محیط های مسکونی موافق نیستم
خیلی ها از جمله خواهرم واقعا میترسند و دیدن و رفت و امد دایمی گربه ها تو محیط زندگی اذیتشون میکنه وااقعا تو هر محله ای یه جای غیر مسکونی برای غذارسانی هست اونم اصولی داره که باید رعایت بشه از جمله اینکه غذا حتما خشک باشه که بوی بد و جمع شدن حشرات رو به دنبال نداشته باشه اگر از ظرف یکبار مصرف استفاده میشه یا بازیافت درمحیط زیست باشن یا حتما صبر کنیم غذا که تموم شد ظرف رو برای سری های بعدی جمع اوری کنیم و ….
منی که تحمل گرسنگی حیوانات رو ندارم و حتما یه مشت عذای خشک به هرکدومشون که ببینم میدم خودم وقتی باغ فشم هستیم به گربه ها غذای اضافه نمیدم چون اونجا باغه و چرخه زندگی مثل شهر نیست گربه ها میتونن از موش ها و قورباغه های نهر و … تغذیه کنند ولی داستان شهر فرق میکنه
اون کننرل روی زندگیشون رو منم درشرایط عادی نمیپسندم ولی میگم که حیواناتی که تو شهر کنارما هستن رو درخانه محدود کنیم و کنترل بهتر از اینه که گوشه ی خیابون با بدن شکسته و مجروح و از گرسنگی جون بدن واااقعا طاقتش رو ندارم
گربه ها (تنها حیونی که میتونم با خیال راحت درموردش نظر بدم چون باهاش زندگی میکنم و خیلی درموردشون خوندم و میخونم و باد میگیرم) هیچ باکتری، ویروس، بیماری برای انسان ندارند
سیستم دفع ادرار و مدفوعشون بشدت تمیزه و خودشون کاملا وسواس دارن براقشون هم انتی باکتریال و تمیز کننده هرنوع الودگیه
ضمناً جابجا شدن حیوان از محیط همیشگیش خیلی براش سخت و استرس اوره من هیچوقت تامی رو جایی نمیسپرم خیلی که مجبور باشم خونه مامان اینا میبرم جایی که تامی از بچگی بارها تجربه زندگی طولانی همراه خودم رو داشته مطمئنم سگ دوستتون خونه شما که مجبور بودید قوانین جدیدی براش بذارید خیلی سختش بوده
من دقیقا نمیدونم چطوری اون عوضی حیون دستش رسیده میگن هدیه بوده نمیدونم چقدر واقعیت داره

زری.. یکشنبه 4 شهریور 1403 ساعت 08:13 ق.ظ https://maneveshteh.blog.ir

ای بابا، چرا گربه را زده؟ اون آدم چه نفهم بوده که نشناخته گربه هدیه داده!!!!
امیدوارم از همین خونه ی خودت براش یه سرپرست خوب پیدا بشه.

دور و‌برمون پرشده از هیکل های بی مغز و بی قلب
زری جون بچه پرشینه همین الان کلی سرپرست سینه چاک براش صف کشیدن داریم بررسی میکنیم ببینیم کدومشون صلاحیت بیشتری دارن بمیرم برای dsh ها که پدرمون درمیاد تا یکیشونو واگذار کنیم

نسرین یکشنبه 4 شهریور 1403 ساعت 12:40 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

واقعا شرم آوره در مورد اون لگد زن بی دل. چرا قبول کرد؟
می تونست موقعی که بهش هدیه دادن بگه من گربه دوست ندارم.خیلی دلم سوخت

عزیزم پیامکت از اسکای اومد که پست جدید داری ولی آدرست ناکجاآباد بود. نمیدونم میتونی درستش کنی یا نه؟

با یه عده ی زیادی ادم روان پریش شدیم ۹۰ میلیون نسرین جان
ادرس رو‌تغییر ندادم نمیدونم چی شده که درستش کنم نسرین جونم

رها شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 10:02 ب.ظ

خیلی ناراحت شدم. آدمای به ظاهر خیر

ماندانا شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام دریا جان مهربان
خیلی برای پیشی کوچولو ناراحت شدم در کشوری که پدر با داس سر دخترش را می برد نمیشه انتظار محبت به یک گربه ضعیف و بی پناه را داشت.
من می توانم بعد از جراحی سرپرستی اش را بگیرم.
درحالی حاضر توی حیاط یک گربه با 3 تا بچه هایش را داریم ولی این اگر بیاید در داخل خانه نگهداری خواهد شد.
من با خواهرم زندگی می کنیم و خانه مان ویلایی است.
اگر با واگذاری آن به من موافقت شد لطفا اطلاع بده.
ممنونم

سلام ماندانا جانم
درست میگی واقعا هر روز داریم کلی اخبار وحشتناک از این موجودات دو‌پای سنگدل میشنویم
مخمل دیروز که شنبه بود جراحی شد براش کلی سرپرست پیدا شده داریم بررسی میکنیم که صلاحیت کدومشون بیشتره اگر بین این تعداد واگذار نشد حتما خبر میدم
لطفا یه شماره تماس بهم بده درصورت لزوم خبر بدم عزیزم تلفنت خصوصی میمونه پیشم مهربونم

سیتا شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام و درود
واقعن نمی فهمم این چه موجیء راه افتاده که اول میرن حیوون خونگی میارن بعد راجع به نکات نگهداریش تحقیق می کنن؟!
بابا یه کلام ختم کلام، همون قدری که یه کودک احتیاج به مراقبت، توجه، به روز شدن و هزینه کردن داره همون قدرم پت ها دارن حالا به یه نوعی دیگه.
اگه قرار بود بندازیم گوشه اتاق هر موقع دلمون خواست باهاشون بازی کنیم بعدش خفه خون بگیرن که عروسک بگیرید بیارید.
من خودم سگ خیلیییی دوست دارم. ولی در خودم نمی بینم بیارم تو محیط آپارتمان و باهاش زندگی کنم. بنابراین به همه اینو میگم که یه موقع کسی هدیه موجود زنده بهم نده.
یه کلامم شد صده کلام

سلام عزیزم
موج نفهمی و نادانی سیتا جان
اصلا نمیدونم تو کله های بی مغزشون چی میگذره
مامان مصی خودش رو کشته که براش یه سگ بگیرم ( چند بار هم اینجا نوشتم) من واااقعا هر کاااری که برام خیلی سخت هم بوده برای دلخوشی خانواده م انجام میدم مخصوصا پدر و‌مادرم ، ولی درمقابل این خواسته ی مادرم بشدت ایستادم چون مامان توانایی نگهداری پت نداره بابا هم موافق نیست . بردیا چند ساله سگ داره همیسه هم همراهشونه میارن خونه مامان اینا. پنی میاد تو بغل بابا هم میخوابه و مامانم خودشو میکشه براش ولی میدونم صلاحیت نگهداری ندارند

مژگان شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 05:42 ب.ظ

سلام و احترام به مهربانوی عزیز و دوستان
حقیقتا من به شدت حامی حقوق حیوانات هستم به طوری که تگر در مکان عمومی حیوان ازاری ببینم تذکر و گزارش میدم.
این رو گفتم که بدانید همه ی موجودات رو دوست دارم.
اما احازه بدید با این موضوع که ارزش حیوان با انسان مقایسه بشه مخالفت کنم.
متاسفانه جامعه ی ما همیشه درگیر افراط و تفریط بوده
قبلا حیوان آزاری مد بود و الان حیوان پرستی
در اینکه حیوانات بسیار دوست داشتنی هستن شکی نیست به خصوص گربه ها
ولی این موجی که راه افتاده در فضای مجازی رو اصلا نمیپسندم
اینکه برخی خودشون رو ادم خونگی یه پت میدونن
اینکه اطرافیان رو طرد می کنن به خاطر پت
اینکه پت رو با بچه مقایسه می کنن
اینکه برای پت جشن میگیرن (از خودمون بپرسیم آیا پت درکی از تولد داره؟؟؟)
بله وقتی مسئولیتش رو قبول کردیم باید براش
غذا بخریم کلینیک ببریم... ولی قشنگار نیست تولد رو برای یه بچه ی حامی طلب بگیرم که حداقل مفهوم تولد رو میفهمه؟
متاسفانه موجی به راه افتاده که ماها چون پت تو خونه داریم سایر افراد یا نیان خونه ما یا میان در حد انسان بهش احترام بذارن!!!!!!
از دید من این توهین به شعور و شان انسان هاست

ما باید اونها رو دوست داشته باشیم و به حقوق اونها احترام بذاریم
نه حیوان رو بپرستیم و به ادما توهین کنیم

جسارت به شخص خاصی نیس
نظرمو کلی گفتم

سلام مژگان جون امیدوارم خوب باشی
من با بخش بزرگی از کامنتت موافقم عزیزم
اما با اون جمله مقابسه ارزش انسان و حیوان موافق نیستم
از نظر من ارزششون به هیچ وجه کمتر از انسان نیست علی الخصوص حیواناتی که میتونند با ما زندگی کنند
اما با کلیت کامنتت موافقم. این تجملات و افراط هایی که درمورد پت های خونگی میبینم رو‌اصلا قبول ندارم
زیور الات ، ارایش حیوانات با لوازم ارایش ، گرفتن تولد ، ساخت ماکت های اشرافی بعنوان خونه پت ها و ….
بجز مسخره بازی و شو اف هیچی نیست .
اما بهترین نوع غذایی که درتوانم هست بهترین امکانات پزشکی و توجه به سلامت جسم و روان حیوانم برام مهمه . اینکه میگم بچه م واقعا از صمیم قلب میگم .
من سرپرست این خانواده م و مهرخت فرزندمه الان که بزرگه و وظیفه نگهداریش با من نیست ولی بعنوان همخونه م که درواقع عمیق ترین نوع پیوند عاطفی بینمون هست هرکاری برای سلامت و خوشحالیش انجام میدم . دارسی و تامی موجودات زنده ای بودن و هستن که بنا به خواست من وارد خونه م شدن پس اپنا هم همونقدر برام مهم هستن و درقبالشون که بی پناه و زبان بسته ن احساس مسئولیت دارم اینکه میگم بچه م واقعا حس فرزندخواندگی دارم بهشون این ها بچه هایی هستند که هرگز بزرگ نمیشن و نمیشه بگیم حالا برو دنبال زندگیت ولی به مهردخت میشه گفت
من هر سال روز تولدشون حتما ازشون عکس میگیرم .عدد سنشون رو یا با شمع یا هروسیله ای تو عکس نشون میدم که بدونم این عکس برای چه سنیه ولی میدونم هیچ درکی از تولد یا هر جشن و مراسمی نداره پس تولد نمیگیرم صرفا یه یادگاری از روند رشد و یالهای همزیستی کنارهمدیگه ست
عزیزم
اینا رو‌نوشتم نه برای پاسخ به نظرت چون نظرت کلی بود و مخاطب خاص نداشت، نوشتم که بدونی منم تا حدود زیادی باهات موافقم
با پرستششون کاملا مخالفم و توهین به هیچ کسی رو که لایق توهین نبست رو نمیپسندم ولی اگر کسی بیاد خونه م و‌بگه اه اه تو خونه ت حیوون داری، مریض میشید، نازا میشید و از این قبیل حرفای مسخره بهش میکم ما راحتیم شما ناراحتی نیا اینجا ولی واااقعا تا الان به چنین موردی برنخوردم
خواهرم به شدت از حیوانات میترسه ولی راحت میاد خونه من و برادرم فقط مراقبه تامی و پنی سمتش نرن که خدارو شکر اونا خیلی باهوشن و کاملا متوجه میشن که مینا دوست نداره سمتش برن و نمیرن

نرگس شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 12:27 ب.ظ http://azargan.blogsky.com

سلام عزیزم
والا من از گربه میترسم ولی بهشون ازارواذیت نمیکنم وهرکی هم بهشون اسیب میزنه کلی بهش تشر میزنم این زبان بسته ها چه گناهی دارن گیر ما ادم ها افتادن خیلی دلم میخواد ترس گربه ازم بره وباهاشون اشتی کنم امیدوارم بتونم ولی خیلی گناه دارن طفلی ها

سلام نرگس جون
شما دقیقا مثل مینا خواهرمی عزیزم
برای ارامش خودت اگر با ترست کنار بیای خیلی خوبه ولی اگر هم نشد مشکلی نیست عزیزم همین که با اسیب بهشون کاملا مخالفی عالیه

مهرگل شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 11:50 ق.ظ

مهربانوجانم سلام
من الان داشتم کامنت ای پست قبل رو میخوندم برا من نبود انگار نیومده (البته چیز خاصی هم نبود فقط گفتم که شرمندم انقدر کم واریز کردم)
امیدوارم این مورد حمایتی به زودی زود مشکلشون حل بشه.
واقعا باهات موافقم همیشه میگم توروخدا این بندگان خدارو اذیت نکنید حتی اگه ازشون بدتون میاد یا میترسید. گناه دارن بخدا اینا هزار برابر از انسان ها بی دفاع تر و مظلوم تر هستن. من همیشه دوس داشتم پت داشته باشم ولی به قول خودت تا از خودم و همسرم صد در صد مطمئن نشم نمیتونم هیچ کدوم از این زبون بسته هارو به خودمون وابسته کنم
به امید یه دنیای مهربون

سلام مهرگلکم
چرا فدات شم کامنتت هست براتم نوشتم که اصلا درمورد لطف و مهری که داری اینجوری نگو قربونت
الهی امین
بهترین کار رو‌میکنی عزیزم دقیقا اوردن پت در محیط خونه یه برنامه مادام العمره و جوانب خیلی خیلی زیادی رو باید سنجید

محبوبه شنبه 3 شهریور 1403 ساعت 11:31 ق.ظ

وااای دریا جون، چقدر ناراحت شدم برای اون گریه، من سالهاست گربه دارم و میدونم دیدن اینکه کسی حیوونات رو اذیت کنه، چقدر سخته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد