می دونید که مهردخت امسال پیش دانشگاهیه و تیر ماه آینده باید کنکور بده .
طبق رسم پیش دانشگاهی ها ، نوروز هر سال ، اردوی مطالعاتی نوروزی برگزار میشه . پیش از عید در آخرین جلسه ای که برگزار شد ،
برنامه ی اردو رو بهمون دادند که از صبح روز چهارم فروردین به مدت هشت روز از ساعت هفت صبح تا شش بعد از ظهر بچه ها با تجهیزاتی که در منزل درس میخونند ، به مدرسه میرن . بنابراین نیاز به صبحانه ، میان وعده ی صبح ، ناهار و مخلفات و میان وعده ی عصر دارند . تقسیم بندی شد که هر کدوم از این وعده ها رو اولیاء یکی از دانش آموزان تهیه کنه و به مدرسه برسونه .. البته تعداد بچه ها چهل و یک نفره ولی برای چهل و پنج نفر تدارک دیدیم .
شب قبل از شروع اردو ، وسایل مهردخت رو تو چمدون گذاشتیم شامل یه زیر انداز سبک ، دوتا پتوی مسافرتی یه بالش و رل دستمال کاغذی و صندل رو فرشی و این چیزا...
و یه ساک پر از کتاب و جزوه برای مطالعه ی دو روز اول
بعد بیخوابی زد به سرمون و تا ساعت سه صبح از هر دری سخنی گفتیم و گوسفندا رو از اول به آخر و از آخر به اول شمریم و بالاخره بی هوش شدیم . صبح بدو بدو وسایل رو گذاشتیم تو ماشین و به سمت نونوایی سنگک گاز دادیم .
بالاخره یکربع به هفت صبح ، میز صبحانه شامل نان سنگک برش خورده و داغ ، کره ، پنیر مربای توت فرنگی و چای آماده بود . می خواستم از میز عکس بگیرم که تا بخودم جنبیدم دیدم چهل و یک دختر زیبا و سرشار از انرژی دوره م کردن و با سال نو مبارک و بوسه برای صبحانه ازم تشکر می کردند .
بچه ها وسایلشون رو تو کلاس ها پخش کردند و هر گروه بنا به سلیقه ی خودشون کتابخونه و فیش های مطالعاتی درست کردند
این کلاس مهردخت ایناس
مهرخت تو این دوتا عکس آخره
باور کنید اینجا کمپ ترک اعتیاد نیست ، اینجا اردوی مطالعاتی نوروزیه
"باور کنید اینجا کمپ ترک اعتیاد نیست ، اینجا اردوی مطالعاتی نوروزیه"
واقعا باورش سخته خخخ
وای مهربانو جان نمیدونی با دیدن عکس خوشگلش چطور از ته دلم آرزو کردم موفق و عاقبت بخیر باشه ...
یادم به سالی که بچه های خودم کنکور داشتن افتاد ...
انشاالله همه شون موفق باشن و هرچی که خیر و صلاحشونه براشون رقم بخوره ،
بهترین ها رو برای نازگل خوشگلمون آرزو دارم
ممنون نگین خوش قلب و مهربوونم

الهی آمین قربون احساس پاکت
مهربانو جون اجازه!؟ بازم خصوصیتون نرسیده ولی عمومیه رسیده لطفا میشه عمومی بفرستید من تاییدش نمیکنم چون ظاهرن فقط خصوصی ثبت نمیشه! شرمنده بابت خرابیه وبلاگمون
من الان کلی بابت خصوصیه کنجکاوم
فرستادم عزیزم
مرسی عزیزمم
راستی کامنت خصوصیتون نرسیده بهم چیزی ثبت نشده بود
راست میگی؟؟
دوباره فرستادم
سلام مهربانو جون سال نوتون مبارک بانو ...عزیزم مهردختمون امسال کنکوریه
امیدوارم موفق باشه ... با اینکه عکس واضحی از شما ندیدم ولی نمی دونم چرا حس کردم مهردخت چقد شبیه شما می خنده
قبلترها گفته بودید مهردخت و پدرش و شما هرسه شبیه هم بودین ولی از نظرم بازم ندیده مهردخت بیشتر شبیه شماست
سال جدید سال پر از سلامتی و خوشی باشه
سلام سوفی قشنگ و نازنینم







هنوز بین علما اختلاف نظر هست که مهردخت بیشتر شبیه منه یا پدرش ، باور کن خودمونم نفهمیدیم
الهی برای تو و خانواده ی گلت هم همینطور باشه .
یه کامنت خصوصی تو وبلاگت گذاشتم
آرزوی موفقیت برای مهر دخت عزیز دارم
ممنون پونی جان ، محبت داری
سلام مهربانوی عزیز
سال نو مبارک
امیدوارم سالی سراسر تندرستی و دلخوشی باشه برا شما و همه عزیزاتون
آرزوی موفقیت مهردخت خانم و همه دوستا و همسناشو دارم.
میگم حیف نیست این جمعا فامیلی و دوستانه رو توی این ایام عیدی از این بچها خالی کردن؟ پس نشاط جمع چه میشه!؟
سلام ماجد عزیز سال نوی تو هم مبارک
آآآمین .
والا چی بگم ؟؟ واقعیتش بین خودمون هم جمع فامیلی پررنگی وجود نداره ، اغلب یا مسافرت هستند یا به دلیل اینکه سر کار میرن بعد از ظهر ها به امورات دیگه می پردازند ، اصلا مثل بچگی های ما که همه ش این ایام به دید و بازدید و مهمونی های پرجمعیت فامیلی و پیک نیک می گذشت ، نیست
آخی عزیزم.
انشاالله همشون موفق بشوند ودر جایگاهی که دوست دارند قرار بگیرند.(این دعا از صمیم قلبمه براشون)
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام



عیدت مبارررررررررررررررررررررررک
سالت پر از برکت
سال قبولی تو کنکور برای مهردوختت باشه و پر از سلامتی
سلاااام به روی گل آقا مجید و خانواده دوست داشتنیش
ممنون از محبتت
قشنگ معلومه از نظر گرمایی ، در نظر نگرفتند این طفل های مردم تو موقعیت مناسبی نیستند.
اونجاباید هنوز سرد باشه
برای همشون اول سلامتی و بعد موفقیت آرزو دارم
خسته نباشی عزیز دل نسرین
هوای تهران سرده نسرین جان ولی بچه ها هم خیلی سرمایین ، مهردخت با دما راحته و میگه رادیاتورها داغ داغ هستند .
ممنون نازنینم
سلام
یادش به خیر امتحان نهایی ششم
صبح کله سحر بار و بندیل را دوش می گرفتیم و به صحرا می زدیم راه می رفتیم درسها را از بر می کردیم فکر کنم از صبح تا غروب آفتاب چیزی حدود سی کیلو متر راه می رفتیم و جانوری و گیاهی و فیزیک و شیمی را به زور تو مخ می گنجاندیم تازه شب که می شد زیر چراغ خیابون ها زیلو پهن می کردیم و ریاضی حل می کردیم
تعجب آور بود منی که تا کلاس نه هر سال نیم دوجین تجدید می آوردم یک ضرب با معدل نسبتا خوب دیپلم گرفتم !
سلام
اتفاقا" بابا با دیدن عکس ها همین رو گفت .. که چهارماه قبل از امتحانات با یه تیکه مقوا و یکمی نون و پنیر تو تپه های عباس آباد ساعت ها درس میخوند .
متاسفانه امروز بچه ها انقدر درگیر حواشی هستند که تکنولوژی به ارمغان آورده ، همه سعی دارن تو یه محیطی نگهشون دارن که به دور از هر هیاهو یی باشه تا بتونند ساعت بیشتری رو درس بخونند .
ایشالله همه شون موفق باشن، به خصوص مهردخت عزیز
ممنون سینا جان
انشالا موفق باشه و سال خوبی رو رقم بزنه برای خودش مهردخت عزیز
ممنون عزیزم دختر گل تو هم همچنین