دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

شتر سواری و پچ پچ های ...

داریم با مهسا به سمت ناهار خوری می ریم تا غذاهامونو بذاریم وارمر خارجکی یا همون گرمکن فارسیکی

از دور دیدم سپیده هم داره میاد .. این سپیده رو خیلی دوست دارم ، هم رفت و آمد خانوادگی داریم ، هم تو اداره یه زمانی کنار هم می نشستیم و دوستی عمیقی داشتیم .. چون اون از قسمت ما منفک شده و سرشونم خیلی خیلی شلوغه وقتی اتفاقی همو میبینیم کلی ذوق میکنیم .

درحالیکه از دور دستامونو برای هم تکون میدادیم:

-:سلاااام مهربااانو جوووونم

-: سلام عزززیزم

حالا دیگه به هم رسیدیم .

-: چطوری ، خانومی ؟ خانواده چطورن؟؟

-: همه خوبن .. مهردخت جانمون چیکار میکنه؟؟

-: خوووبه ، اونم مشغول درساست .

مهسا گفت: سپیده ، مراسم خاکسپاریه مادر خانوم رمضانیه ، تو هم میای؟

-: مهربانو تو میری؟

-: نه عزیزم .. اولا" که خیلی کار دارم ، ثانیا" بنظرم مراسم خاکسپاری خیلی خصوصیه .. حالا ختم باشه بعدا" میرم . تو هم که شلوغی؟؟

-: آره بخدا ما که داااغونیم .

مهسا: پس انگار خودم باید تنهایی برم .

ما هر دو : ان شاءالله شادی بری مهسا جان .

من: مبااارکت باشه سپیده جون ، مژه هات رو کاشتی؟؟

-: آره مهربانو خوب شده؟؟

-: قشنگ شده بهت میاد ، شدی عینه سرندی پیتی ..

سه تایی خندیدیم

-:خانومه گفت ، برات طبیعی میکارم .. گفتم نه خانوم طبیعی که مال خودمه ، دلم غیر طبیعی میخواد

من: چه جراتی کردی ولی ؟

سپیده: چطور؟

من: اون روز مریم داشت تعریف میکررد ، می گفت مژه ها رو دونه دونه میذارند زیر پلک و با چسب مخصوص می چسبونند . گفتم : چسبش چطوری بود ؟ گفت: مثله چسب ناخون

من وحشت کردم .. آخه اگه یک قطره ش بره توی چشم ، باید چشم رو تخلیه کنند دیدین چسب ناخون چطوریه که ، از همین چسب قطره ایاست که همه چیو به همه چی میچسبونه .. فکر کن بره تو چشم

هر دوتاشون: ااای وااای مهربانو ، چه وحشتناک

مهسا به سپیده گفت : چرا بعضی جاهاش نداره؟

سپیده: آخه ریخته .. عینه ناخونه دیگه .. می افته باید بری ترمیم . اولش کلی پول دادم حالا هم هر ماه باید برم افتاده ها رو بذارم کلی هم دوباره برای ترمم پول بدم .

مهسا  رو به من : مهربانو میای بریم بذاریم؟؟

- : نه بابا ، من از اولش هم خیلی به ریمل زدن وابسته نبودم .. الان هم مشکلی ندارم .

سپیده : خوشگله ها ولی خیلی بدبختی داره ، رو چشمامون نباید بخوابیم ، با شامپو بچه بشوریم .. اوووه هزارتا دنگ و فنگ داره .

من: بیخیال بابا من که نمیذارم .. خوب بچه ها بیاید برم سر جاهامون ، الان مدیرا نصف بدنشون فلج شده 

********

هنوز چند دقیقه از نشستنم نگذشته بود که تلفن میزم زنگ خورد.

-: مهربانو جون میتونی صحبت کنی؟

-: آره سپیده جون تویی؟بگو عزیزم.

-: مهربانو ، کاش به روت نمی آوردی که من میه کاشتم.

-: چرا؟؟

-: حالا مهسا میره اینور اونور صحبت میکنه .. همه جا پر میشه

-: نه سپیده .. مهسا که دوست خودمونه .. با کسی هم ارتباط نداره .

-: میدووونم ، یعنی میگم همینطوری حرف پیش میاد .

-: گمان نمیکنم ولی اگه دوست نداری من بهش میگم در این مورد با کسی صحبت نکنه .

-: میگی؟؟ مشکلی نداره؟ 

-: نه عزیزم ، بهش سفارش میکنم .. اینطوری که خیالت راحت میشه؟ 

-: آره .. میدونم از رو قصد نمیگه ولی میگم یه وقت حواسش نباشه .. 

-: باشه سپیده جون ولی ، بقول خودت مژه هات کاملا غیر طبیعی بود .. فکر نمیکنی دیگران خودشون متوجه میشن ؟ بعدا" یه وقت فکر نکنی از جانب کسی گفته شده .

-: راست میگی ولی .. چیکار کنم ، دلم میخواست دیگه .

-: میدونم عزیزم ، منظورم اینه که تو حساسی به این موضوع ، خواهی نخواهی ممکنه جلب توجه کنه و دروردت صحبت کنند ، باید آمادگیش رو داشته باشی .

**********

مهسا رو دیدم و بهش سفارش کردم : مهسا جون راستی درورد کاشت مژه های سپیده با کسی صحبت نکنی.

-: نه .. باشه ، خوب شد یادآوری کردی ولی بقیه هم میبینند دیگه .. تازه ناخوناش هم کاشته و لاک داره ، اگهنگرانه موقعیتشه که نباید اینطوری بیاد اداره .

-: درست میگی مهسا جون ، حرفت رو قبول دارم . چون سپیده سفارش کد منم به تو انتقال دادم وگرنه کاملا" منطقی میگی ، منم اینا رو بهش گفتم .

*********

تا چای رو آروم آروم بخورم ، فکرم درگیر مسائلی که بالا نوشتم بود .

صرف نظر از درست یا غلط بودن این کارها که بعنوان زیبایی انجام میشه ، اگر یه خانوم دوست داره ازشون استفاده کنه ، چرا باید نگران صحبت های همکاران دیگه و بعدش سرو کار پیدا کردن با ح ر است باشه .

از اون طرف ما که پذیرفتیم داریم ت یه اداره با قوانین مشخص و تعریف شده ، کار میکنیم و هر کدوممون برای اومدن به اینجا دلیل خاص خودمون رو داریم یا صرفا" به دست آوردن پول و گذروندن زندگیمونه ، یا استفاده از مهارت به ازای علم و دانشیه که بهش مجهزیم ، یا هر دوتای اونا .. چرا با سرباز زدن از اون قوانین اجازه میدیم بهمون توهن بشه و کسانی که اصلا" . ابدا" در حد و حدود مانیستند بخوان با الفاظ نخصوص خودشون با ما برخورد کنند؟

آخه مگه شتر سواری دولا دولا هم میشه ؟

من یا کاری در این زمینه ها انجام میدم یا نمیدم . اگر انجام دادم ،انتظار رو به رو شدن با همه ی عوابش رو دارم . خودمو که نمیتونم گول بزنم بگم ، ظاهرم تغییر به این بزرگی کرده ، ولی کسی نفهمه .

کاش وقتی تصمیمی می گیریم همه ی جوانب بعدش رو پیش بینی کنیم و خودمون رو برای موقعیت جدید آماده کنیم . با تو روخدا درموردش حرف نزنید ، ایجاد حساسیت نکنیم و نقطه ضعف دست کسی ندیدم .. فکر کردن به عواقب کاری که میکنیم باعث میشه عجولانه تصمیم نگیریم و از کرده هامون هم اظهار پشیمونی نکنیم .

این که موضوع کوچیکی تو زندگی محسوب میشه اما تصمیمات بزرگی می گیریم که لازمه حتما" به ماجراهای بعد از اون تصمیم فکر کرده باشیم .

فکر میکنید چند درصد از کسانی که اقدام به جدایی میکنند ، بعد از طلاق احساس پشیمونی بهشون دست میده؟؟

متاسفانه باید بگم در صد زیادی . چون عجولانه تصمیم میگیرند و فقط میخوان خشمون رو تخلیه کنند و به عبارتی حال طرف مقابل رو جا بیارند .. اگر به عواقب طلاق فکر کنند ، بدونند روزهای سختی در انتظارشونه ، شاید برای نجات رابطه شون راه های بیشتری رو برند و اگ موفق نشدند اون موقع با اطمینان جدا شن و هرگز پشیمون نشند .

درست مثل من 

*******

دوست دارم گاهی از کارهای مهردخت اینجا بذارم تا شما هم مثل من شاهد پیشرفتش باشید .. البته هنوز تکمیل نشده.. خدا به آدم مادر دستپاچه و هول نده

این کار اسمش ترافارده ، روی مقوای چوب پنبه با رنگ اکرولیک کار میکنند .. متخصصین فن که کاملا" به جریان آشنا هستند ؟

انقدر انیمیشن هایی تو مایه ی عروس مرده رو دوست داره ، این طرح رو انتخاب کرده .. خدا رو شکر نگفتند اون که بغل خانومه ست شوهرشه و بدآموزی داره


پینوشت مهم: مرآت عزیزمون رو که همه می شناسید و دوستش دارید ، مسابقه ی وبلاگ نویسی دارند و بازدیدکنندگان از وبلاگش تو برنده شدنش موثرند .. پس با یه حرکت خود جوش همه حمله به سوی وبلاگ مرآت جانمون با آدرس :http://sahra7777.blogfa.com


************

گل های زیبای آخرین فصل پاییز از طرف من و مهردخت تقدیم شما .