دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

سلااااااام ، سال نو مبارررک

سلام عزیزای دل مهربانو ، والله خودم میرم  تاریخ آخرین پست رو میبینم ، کلی خجالت می کشم . 

اصلا" سابقه نداشته بعد از بازگشت ظفرمندانه م به بلاگستان ، اینهمه ازتون دور بمونم ... ولی یه خبر خوب دارم 

تعجب نمی کنید این موقع روز که باید اداره باشم براتون پست گذاشتم ؟؟


نه ، اشتباه نکنید ، مرخصی نیستم ، اداره م .. ولی خبر خوب اینه که بعد از این چند سال که از داشتن اینترنت محروممون کرده بودن ، دوباره سرعقل اومدن و بهمون اینترنت دادن 


هرچند ترافیک کارمون وحشتناکه ولی دیگه بیشتر میتونم پیشتون بیام و بخونمتون و بنویسم . 


مدت هاست از منزل ، نمیتونم پشت دستگاه بشینم چون انقدر با مهردخت کااار داریم که نگفتنیه .. فقط همینو بگم که اگر اون موقع ها بین ساعت دوازده تا دو نیمه شب مخصوص دنیای شیرین بلاگستان و دورهمیمون بود ، الان اون هم به کارهای عقب افتاده و مخصوصا" کمک و همراهی مهردخت اختصاص داره . 


نمایشگاه امسال به مدت یک هفته از چهارم اردیبهشت برگزار میشه و به زودی عکس تابلوهای خوشگل مهردخت رو براتون میذارم . 


با اجازه تون فعلا برم سرکارم تا از دادن اینترنت پشیمونشون نکردم