دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"شاهکار نمایشی"

نمیدونم دوباره چقدر طول میکشه تا شاهد یه کار بی نظیر دیگه باشم .. 


"مجلس ضربت زدن "



دیشب به دیدن این شاهکار درام - تاریخی رفتیم . 

وقتی نویسنده بهرام بیضایی باشه ، کارگردان محمد رحمانیان ، امیر جعفری و مهتاب نصیر پور و اشکان خطیبی هم بازیگر ، توقع در حد دیدن شاهکار پیش میاد که خدا رو شکر تحقق پیدا کرد . 


قسمتی از دیالوگ علی ابن ابی طالب :


حقیقت من کجاست؟ 
من کجا هستم؟ حقیقت من کجاست؟ شما مرا از من گرفتید. خیالات خود را به من چسباندید. خون از شمشیرم چکاندید و سرهای دشمنان به تیغ ذوالفقارم بریدید! درِ شهر علم ام خواندید و از آن به درون نرفتید! شما با من چه کردید؟ وای بر آن که برده کند، و آن که بندگی خواهد! وای بر آن که نام و خون کسی را نان و آب خود کند! شما با من چه کردید؟ سوگند خوردید به فرق شکافته ی من برای رواج سکه‌های قلب تان! 
ای بالانشین، که حیا افکندی، دور نیست که افکنده شوی! و ای ستم بَر، که در مظلومیتِ خویش پنهانی، تا کی ثنای ستمگر؟ ای زاده ی دروغ و بالیده در ریا، به شمار بارهایی که به نام ام سوگند خوردی برای فَریفتن خویش و دیگری و من و خدا، به همان شمار دانستم و به روی ات نیاوردم؛ شرمی از فردا کن که آینه روبه روی ات گیرند. ذوالفقار این است، نه تیغ دو دم! 
آن ها که خود را به من می بندند، کاش آزادم کنند از این بند! 
شما با من چه کردید؟ ای شما که دوست داران منید! من کجا هستم؟ بر صحنه ی شما حقیقت من کجاست؟ ....

اشک ریختید برمظلومیت من تا ساده دلان را کیسه تهی کنید ...



خانم سانیا سالاری عزیز از همین تریبون بهتون تبریک میگم ، اینکه در اولین کار جدیتون به این زیبایی دیالوگ های سنگین رو با تسلط کامل اجرا کردید بسیار قابل ستایش و قدردانیست . امیدوارم شاهد موفقیت های روزافزون شما باشیم 


********

انگار قسمتی از وجودم همچنان در سالن تاتر شهر جامونده . 


اگر میخواید به خودتون یا دوستانتون لطف کنید و تا نمایش ت و ق ی ف نشده برید ببینید . بلیط ها در سایت ایران کنسرت خرید میشه البته اگه چیزی مونده باشه 


از انتهای نمایش ویدئوی یک دقیقه ای تهیه کردم ، از این بالا تو نماشا هم آپلود کردم ولی نمیدونم چرا قابل پخش نیست .. برای سایت پیغام گذاشتم ببینم مشکلش رفع میشه ؟؟


*******

 خبر رفتن یکی از بزرگ مردان تاریخ سینما، عباس کیارستمی، شب بود که به دستمون رسید ، یکی از دوستانم دو سه ساله به نیوزلند مهاجرت کرده و میشه گفت مدت زیادی از کارکردنش تو یه شرکت نمیگذره . 


هنوز تو تلگرام داشتیم برای هم خبرها و عکس های پیرامون این موضوع رو می فرستادیم که گفت : مهربانو باورت میشه رسیدم شرکت میبینم همکارام  روی وایت برد اتاقم چنین چیزی نوشته و عکسش رو برام فرستاد . 


یه چیزایی هست که خیلی برامون غرور آفرینه ، و لذت و شیرینیه این سربلندی با هیچ چیز قابل قیاس نیست . 


 یادش تا ابد گرامی و روحش شاد باشه.



***************



نظرات 15 + ارسال نظر
علی امین زاده سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 07:43 ق.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

غریبه شنبه 26 تیر 1395 ساعت 04:19 ب.ظ

من هم دیدم
البته علی ما هم مثل علی آن زمان تنها و غریب است
و طلحه و زبیر و معاویه در چهره های متفاوت دور و برش فراوان
اما همان دیالوگ را قشنگ توانستی احساس اش را با قلمت منتقل کنی

قربانت غریبه جان چقدر خوشحالم کار رو تو هم دیدی

نسرین شنبه 26 تیر 1395 ساعت 01:03 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/



happy birth day to Mehrdokht

نادی پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام مهربانوی عزیزم

دیالوگ زیبا و پرمعنایی است ..کاش مخاطب این هشدارها گوش شنوایی داشته باشند...
بهت غبطه می خورم که توفیق تماشای چنین آثار فاخر رو داری..
کاش فیلم ضبط شده تاترها رو میشد پیدا کرد..

شاد و سلامت باشی مهربان

سلام نادی جان نازنینم .
وااااقعا " این گوش شنوا عااالی بود .
کاش میشد بقیه هم از این موهبت برخوردار باشند .
همچنین عزیز من

ماتی چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 06:54 ب.ظ

ممنون که وقت گذاشتی و برام نوشتی ... با اجازت کامنتت رو یادگاری نگه می دارم برای خودم
واقعا بهت حسودیم می شه که می ری تاتر، من اصلا وقت نمی کنم، بعد به ترافیم مرکز شهر که فکر می کنم کلا پشیمون می شم .
شاد و پیروز باشی مهربانو جان

قربون محبتت ماتی جانم .
چه کنم والهه منم داغوونم میبینی که چقدر شلوغم ولی اینم تو برنامه های مهمه دیگه
تو هم خوب خوب باش عزیز من

دزیره چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 08:23 ق.ظ http://diary1.blogfa.com

خیلی از دست دادن اینگونه آدما دردآوره.
دلم برات تنگ شده گل گلی.

عزیز منی دزیره جان .. دخملی بزرگ شده ماشالله برگرد به بلاگستان عزیزم

نسرین چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 03:02 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

مهربانو جان سلام
سفارش اون مریضی که خواسته بودی شد. طول کشید تا برادر زاده ام بتونه آشنایی پیدا کنه کاش دیر نشده باشه.
امیدوارم خوب بشه بدون عوارض بعدی مننژیت

سلام عزیزم . دست تو و بقیه درد نکنه .. امیدوارم منم دعا میکنم عزیزم

هوپ... چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 01:14 ق.ظ http://be-brave.blog.ir

من هم به راحتی ویدئو رو دیدم
همون نمایشیه که امیرجعفری با یه گریم وحشتناک بازی میکنه؟ جای ابن ملجم؟
دیالوگ امام علی اونجایی که میگه: به شمار بارهایی که به نام ام سوگند خوردی برای فَریفتن خویش و دیگری و من و خدا، به همان شمار دانستم و به روی ات نیاوردم...
کاش سوگند دروغ نبود!

بله دقیقا همین دوست عزیزم .
خوبه که دیدی

مارال سه‌شنبه 22 تیر 1395 ساعت 12:34 ب.ظ http://maralvazendegi.blogfa.com

وای مهربانو جونم مرسی.احتمالا ما هم برنامه ریزی کنیم و دو سه تا تاتر خوب بریم.دوست هنر دوست خودمی دیگه.می بوسمتون.تو و دختر گلت رو

عزیزمی مارال جان .. عالیه حتما برو کارهای خوب و با ارزش رو ببین عزیزم . منم تو و بهار جونو می بوسم عزیز دلم

نسرین دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 02:37 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

آره عزیزم من راحت دیدمش.

پونی دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 12:58 ق.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

درود

روح عباس آقا شاد

آدم حسابی بود ...

ما که محرومانیم از اتفاقات فرهنگی مملکت چون تئاترش

سلام پونی جان .. به معنای واقعی ادم حسسسسابی
چقدر دیدن این نمایش براتون لذت بخش میشد واقعا

مینو یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 06:38 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

چه دیالوگ فوق العاده ای را انتخاب کردی.
روحش شاد اقای کیا رستمی

مینو جان کاش تهران بودی .

... یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 04:22 ب.ظ

نسرین یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 03:13 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

بذار منم یه بار به تو بگم خوشبحالت که می تونی تیاتر ایرانی ببینی.
این ویدیوی آخر نمایش نشون میداد چقدر مردم با احتارام تشویق می کردن معلومه همه راضی بودند.
کیا رستمی قرار بود جزو داوران اسکار امسال باشه اگه اشتباه نکنم. او بین المللی شده بود و دکتر احمقش نمی دونست. وگرنه بخاطر شهرت خودش هم که شده بود جون کیارستمی بزرگ رو نجات می داد نه اینکه بسپرتش به دست یه جراح نه چندان حاذق

قربونت برم نسرین جون آره واقعا از این نظر خوشبحالمونه .

نسرین جونم مگه ویدئوی آخر قابل پخشه؟؟ برای خودم که وسطش زده غیر قابل پخش؟؟

بعدا نوشت : عه چه خوب الان با گوشیم اومدم وبلاگم دیدم راحت پخش میشه پس کامپیوتر اداره پشتیبانی نمیکنه .
کیارستمی واقعا حیف بود .. پرنده ی نازنینی بود که از قفس تن پر کشید ... حیف و صد افسوس

سانیا یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 01:44 ب.ظ http://saniavaravayat.blogsky.com

خدا رحمتش کنه این مرد نازنین رو ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد