دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

" شبیه درد و دل کردن های دوستانه قسمت دوم"

دارم کامنت های تایید نشده رو نگاه می کنم ، به کامنتش میرسم که  دوازدهم بهمن سال گذشته برام فرستاده بود و عنوان کرده بود که مشکلی داره و اگرچه اهل کامنت گذاشتن نیست ولی سالهاست خواننده ی وبلاگه و در حال حاضر نیاز داره  موضوعش رو خصوصی عنوان کنه . 


کامنتش نه آدرس داشت نه ایمیل . 


چون نمیتونستم رو کامنت خصوصیش ،جواب بنویسم اومدم  رو یه پست جداگانه نوشتم که فلانی  جان ، کامنت خصوصیت رو دیدم ولی راهی نیست برای اینکه بهت جواب بدم بیا حداقل یه راهی بذار . 


 اتفاقا یکی از دوستان عزیزمون به شوخی نوشت : خوشبحال فلانی که براش بصورت ویژه 


می نویسی. 


فلانی متن رو خوند و اومد خصوصی نوشت این آدرس ایمیل منه و این هم شماره موبایلم ولی چون پشت کنکورم زیاد از تلگرام استفاده نمیکنم .


 خلاصه براش ایمیل زدم که فلانی جان بگو چی شده من درخدمتم . 


گفت : من پدری دارم که خیلی برام با ارزشه و دچار بیماری هستم که ممکنه سال دیگه زنده نباشم .


 میخوام براش یه یادگاری تهیه کنم و هدیه بدم . یکی از عکسای خودش رو میخوام بصورت ترام دربیاد .. ممکنه به مهردخت بگید ببینم انجام میده و هزینه ش چقدره؟ 


خیلی از اینکه گفته بود بیماری خاصی داره که ممکنه سال دیگه زنده نباشه متاثر شدم . 


بهش گفتم عکس رو بفرسته تلگرام تا به مهردخت بدم . 


عکس  سیاه و سفید خیلی قدیمی از یک پسر بچه بود . کیفیت عکس به دلیل گذشت سالهای زیاد خیلی پایین بود . 


داستان  رو به مهردخت گفتم و عکس رو نشونش دادم . گفت : بعضی قسمت ها محو شده . 


گفتم مشکل نداره یه کاریش بکن و قبول کرد .


 البته فلانی همراه این عکس ، عکس یه ترام پررنگ و کامل رو هم فرستاده بود و نوشته بود که منظورم این کاره .  


مهردخت براش نوشت که براش انجام میده ولی این رو بدونه که اگر الگو کیفیت بالاتری داشته باشه ترام کامل تر و بهتری هم از کار درمیاد . 


از فلانی پرسیدیم سایز کار رو میخواد چقدر باشه و درضمن کی باید دستش برسه .. گفت : سایز A3 باشه و برای نیمه اسفند ماه خوبه آماده بشه . 


البته قبلا گفته بود که دوست چندین و چند ساله ش قرار بوده انجامش بده ولی زده زیرش و بدقولی کرده . و خیلی از دستش عصبانی بود . 


قیمت کار رو پرسید . گفتم چقدر برای این کار میتونی هزینه کنی؟ گفت : 40 هزارتومن چون باید از پولام لباس عید هم بخرم و .. 


بهش گفتم : سایزی که تو میخوای بین 100 تا 150 تومن هزینه میبره ولی اشکالی نداره تو همون مقداری که میتونی پرداخت کن .


بهش هم گفتم از دست دوستت ناراحت نشو چون اونم حتما " برآورد کرده دیده این چهل تومن با موادی که باید مصرف کنه خیلی فاصله داره و برای همین منصرف شده . جواب داد: اون از کنار من خیلی گیرش اومده و باید جبران می کرد . (از این لحن عنوان کردنش تعجب کردم و بنظرم عجیب اومد یه دختر کم سن و سال از این ادبیات استفاده کنه)


 مهردخت گفت : من از پول خودم راپید هایی که کم میاد رو میخرم و انجامش میدم . 


ولی من قبول نکردم و گفتم :  نه مامان جون لوازمی که لازمه رو بگو من می خرم تو همین که وقت میذاری و بدون اجرت کار رو انجام میدی کافیه . 


فلانی خیلی تشکر کرد و گفت : نمیدونم چطور محبتتون رو جبران کنم .


 گفتم : همین که دختر خوبی هستی و میخوای از پدر قدردانی کنی کافیه . 


ازش پرسیدم بیماریت چیه . گفت : مشکوک به ام اس هستم . 


راستش خیلی جا خوردم چون عنوان کرده بود که از بیماری خاصی رنج می بره و شاید سال بعد دیگه زنده نباشه . 


بهش گفتم: چه حرفی میزنی اولا" که مطمئن نیستی ، یه دکتر از روی یه آزمایش معمولی همچین نظری داده بعدشم من کلی دوست و آشنا دارم که سالهاست مبتلا به ام اس هستند و ازدواج کردن و بچه دار شدن و دارن تو این مملکت در سمت های مختلف کار می کنند . 


حرفش رو گذاشتم به حساب اینکه بچه ست و متوجه نبوده و بیماریش رو بزرگ جلوه داده .


 ازش پرسیدم چرا انقدر مدیون پدرت هستی ؟گفت : من خیلی بچه بودم که مادرم از پدرم جدا شده و من با پدرم بزرگ شدم و بخاطر من متحمل زحمات زیادی شده و از زندگی معمولیش گذشته . 


زمان می گذشت،لوازمی که لازم بود رو خریدم و مهردخت کار رو شروع کرد و صد البته، هم زمان با امتحانات ترم اول دانشگاه و کارهای شلوغ آخر سال بود . 


 چیزی به آماده شدن کار نمونده بود که از فلانی آدرس برای پست کردن کار گرفتیم . 


آدرسش زاهدان بود .


 فلانی اصرار داشت که کار رو برام قاب کنید و بفرستید . 


گفتم : فلانی کار میخواد مسیر به این طولانی پست بشه با قاب خیلی سنگین میشه و هزینه پست میره بالا . 


گفت : اخه شهر ما قاب فروشی نداره .


 گفتم : همچین چیزی نیست و امکان نداره زاهدان قاب سازی نداشته باشه . 


   عکس انقدر محو بود که گوش پسر بچه اصلا پیدا نبود .


 مهردخت نواقص اینچنینی کار رو هم برطرف کرد . سیزدهم اسفند کار برای پست آماده شد . چون ترام  روی کاغذ پوستی انجام میشه و خیلی نازکه باید روی یک سطح چسبیده بشه تا صاف بمونه .


 مهردخت کار رو روی مقوا با چسب کاغذی چسبوند و داد به من .


 فردا صبح جلوی اداره ماشین رو پارک کردم و با یه تاکسی سریع خودم رو رسوندم به پست خونه .


 کار رو تو یه کارتن مخصوص گذاشت و از همه طرف چسب کاری و محکمش کرد . پست پیشتاز انجام دادم . 

نیم ساعتی طول کشید و مرخصی ساعتی رد کردم .


هزینه ی پست ده هزارو هشتصد و پنجاه تومن (تقریبا" یازده تومن )شده بود ولی پول بسته بندی رو  هم سه هزارتومن جداگانه گرفت . 


از برگه ی رسید پست که  مبلغ ده هزار و خورده ای رو داشت عکس گرفتم و فقط همون رو برای فلانی فرستادم . 


دلم نمیخواست از هزینه ی بسته بندی و کرایه ای که برای رسیدن و برگشتن به پست خونه پرداخت کرده بودم حرفی بزنم . 


مهردخت عکس کارت بانکیش رو براش فرستاد و نوشت : لطفا" چهل تومن هزینه کار و ده تومن هزینه ی پست ، جمعا" پنجاه تومن به حساب کارت واریز کن. 


(البته هزینه ی پست تقریبا" یازده هزارتومن بود)



دو روز بعد فلانی به مهردخت پیغام داد که عکس مچاله و پاره و کثیف به دستم رسیده . 


چشمای مهردخت گرد شده بود ولی من یه حدسایی زده بودم .


 به مهردخت گفتم : براش بنویس یه عکس از تصویر مچاله و پاره و کثیف برات بفرسته .  فوری نوشت کاری پیش آمده بعدا می فرستم . 


حدسم تقریبا" داشت درست از آب در می اومد بعد از چند روز یه عکس عین همونی که باید می بود فرستاد . 


مهردخت براش نوشت: خوب الان کجای این عکس مچاله و پاره و  کثیفه ؟؟ 



گفت اون پایین که کاغذ پوستی به مقوا چسبیده پاره ست .


 مهردخت هم  نوشت من این کاغذ رو برای اینکه صاف و تمیز بمونه از لبه چسبوندم رو مقوا . 


قاب سازی این کاغذ رو از مقوا جدا میکنه و بعد از پاسپارتو کردن (حاشیه سازی) برات قاب میکنه بنابراین اون قسمت چسب بریده میشه و اصلا جزو کار نیست . 



نوشت : اهااا متوجه شدم بعد خیلی شیک و تمیز تلگرامش رو پاک کرد .!!!



بیست و یکم اسفند بهش اس ام اس دادم که چرا تلگرامت رو پاک کردی ؟ جواب داد تلگرامم فارسی بود خودش پاک شد الان درگیر مریضیم بعدا میام . 


نوشتم ان شالله بهتر میشی . 


بیست و هفتم نوشتم : بهتری ؟ جواب نداد فرداش   زنگ زدم جواب نداد .  



هشت فروردین  اس ام اس دادم : فلانی واقعا ارزش اعتماد ادما به هم انقدره؟؟ تو بخاطر همچین موضوعی کلاه برداری میکنی؟؟


فوری جوابمو داد و سال نو رو تبریک گفت و عنوان کرد قلب پدرم ناراحت شده و درگیر عمل قلبش هستیم باید بالون بذارن من دست تنهام و بقیه تا آخر ماه نیستن 


این درحالیه که فهمیده بودم پدرش ازدواج کرده و همچینم دست تنها نیستن


 فکر کن یه مردی داره عمل قلب میکنه و فوقش اونایی که باید باشن رفتن مسافرت و الان ما تو بیابون گیر کردیم و اصلن هم نمیشه بهشون خبر داد که این موضوع پیش آمده و بیاید . . . 


نمیدونم این جور آدما حتی یکمی بهره ی هوشی هم ندارند و نمیدونند این حرفای بی سرو ته برای احمق کردن طرف فایده نداره؟؟ 



نوشتم از دستت ناراحتم . 


همین مسیج چند ثانیه ای رو که الان دادی میتونستی زود تر بدی . من چند بار حالت رو پرسیدم و جواب ندادی . بهت میگم چرا جواب نمیدی؟ باز به روی خودت نمیاری . 


نوشت شارژ نداشتم وگرنه زود تر جوابت رو میدادم 


دیگه سراغی ازش نگرفتم تا امروز که نهم اردیبهشته . 


فقط هفته ی پیش که قسمت اول پست "شبیه درد و دل های دوستانه " رو نوشتم زود اومد کامنت خصوصی گذاشت که شماره کارت رو بده . 


میدونستم بازم داره بازی میکنه ولی شماره کارت و عکس کارت رو ایمیل کردم و همونطور که حدس میزدم هیچ خبری نشد . 


**** 


فلانی نمیدونه  بابت کاری که براش انجام دادیم ، چندین برابر چیزی که بعنوان پول رایج مملکت قرار بود بریزه بحساب ، اجرت معنویش رو هر دوتا مون گرفتیم . 


من سربلند شدم از اینکه وقتی به مهردخت  شرایط رو گفتم : چشماش برق زد و گفت اشکالی نداره مامان ، با پول خودم لوازم رو می خرم بذار کسی که میخواد از پدر زحمتکشش قدردانی کنه تو زحمت نیفته . 


اونم جواب قلب رئوف و آرامش درونش رو گرفته که همه چیز رو با پول نمیسنجه . 


تو این دنیا هیچ کاری بی نتیجه نمی مونه نه کار خوب و نه کار بد . 


متاسفم از اینکه برای یه موضوع به این کوچیکی ( انجام یه کار هنری) دست به دروغ و سیاه کاری میزنی . 


گاهی وقت ها آدم ها برای مسائل خیلی بزرگ ناچار به انجام خطا میشن . 


بخاطر هزینه ی درمان .. بخاطر گرسنگی و چیزهای از این قبیل که واقعا" حیاتی هستند . 


اما حیف از کرامت انسان که بخاطر یه هدیه خدشه دار بشه . 



 اون 40-50 تومن اصلا " مبلغ مهمی نبود .. همون رو هم برای اینکه شئونات خودت حفظ بشه میخواستم پرداخت کنی که احساس کنی کار مهمی انجام دادی و از اندوخته ت برای پدرت هدیه تهیه کردی .


 میدونم اینها که نوشتم برای تو مفهومی نداره که اگر قادر به درک موضوع بودی اصلا این مسائل پیش نمی اومد . 


حیف از اعتمادی که سلب بشه . 


 به اعتماد هم خیانت نکنیم . این بدترین کار ممکنه . 


*************


یه خبر خیلی خوب هم بدم و اونم اینه که مبلغ چهار میلیون تومن توسط یکی از بین خودتون به حساب واریز شده . 


چون این نازنین فرشته خو دوست نداره ، هویتش مخفی میمونه وگرنه اسمش رو توبوق و کرنا می کردم . 


این چیزها خیلی باارزشه برام ، خیلی خیلی زیاد .


 ببین من چه خوشبختم که بابت نقل قول از دوستان هم انقدر اعتبار پیشتون دارم که همچین شگفتی می آفرینید .


 درضمن این اصلا دلیل نمیشه که از عزیزان دیگه هم که مبالغ کوچیک رو واریز کردن تشکر نکنیم . 


همه ی این مبالغ با عشق و اعتماد واریز شده و هرچه درتوان بوده ست . 


این یعنی  هنوز دنیا خوبی های خودش رو داره . 


اگر بدونید تو شیراز چه جشنی به پا شد؟؟ 


دوستِ خانم آناهیتا که پول رو به حسابش واریز کردید ، وکالت خوندن و در همین زمینه کار می کنند . 


رفتند با صاحبخونه قولنامه رو نوشتند . 


آناهیتا و بقیه دوستانِ خیر با بقیه پول مشغول خرید و تهیه لوازم اولیه تشکیل یه زندگی برای این مادر درد کشیده و بچه هاش هستند . 


خدا رو شکر کار هم براش دست و پا شده . همون خانوم وکیل دنبال گرفتن کارت ملی و کارهای دیگه ست . 


لازم به ذکره که رویا اسم واقعی این خانم نیازمند نیست و برای حفظ امنیت و آرامشش این اسم مستعار انتخاب شده . ( رویاهای این رویا حقوق مسلم و اولیه ی یک زن و یک مادره)


دوستتون دارم  

نظرات 21 + ارسال نظر
مهرگل چهارشنبه 2 خرداد 1397 ساعت 03:00 ب.ظ

سلام مهربانوی نازنینم
میدونم چقدر بده که اعتماد آدمی این جور جواب داده بشه اما خب چه میشه کرد دیگه دنیا پر هست از این مدل آدم ها و نمیشه کاریش کرد
مهربانوی عزیزم تو جواب خوبی هات رو گرفتی و باز هم خواهی گرفت. به نظرت این دل بزرگ و مهربونت جواب کمی هستش؟! یا این قدرت تفکر و انسانیت بالای تو در مقابل مشکلات و سختی ها
و یا دختر با تربیت و فهمیده ات. یکم که به گذشته ات یه نگاهی بندازی میبینی چقدر خانوم باتدبیری هستی که حداقل یکی مثل من آرزوی شجاعت و انسانیت و صلابت و محکم بودن و قدرت و زیبایی روح تورو داره

سلام به روی گل مهرگلم
قربونت عزیز دلم خدا شما دوستای نازنین رو برام نگهداره که وجودتون مثل نسیم خنک وسط کویر داغ و سوزانه

یاس شنبه 15 اردیبهشت 1397 ساعت 01:42 ب.ظ

سلام مهربانو جان روزتون بخیر
من خیلی وقته خواننده ی اینجا هستم ولی خیلی کم کامنت گذاشتم راستش میخاستم بگم مطمعنا کار این آدم خیلی زشت بوده و حتما چوبشو میخوره ولی من الان یه لحظه دلم از شما گرفت منم زاهدانی هستم کاش شما که هیچ اسمی از ایشون نبردین شهرشم نمیگفتین آخه همینجوریش به خاطر محرومیتو مسائلی که خودتون میدونین اسم شهر من بد شده ولی به خدا ما اینجور آدمایی نیستیم خوب و بد همه جا هست واقعا و همشهری های من خیلی هم انسان، شریف و با آبرو هستن من از شما معذرت میخوام انشالله سلامتو شاد باشین ببخشید زیاد حرف زدم.

سلام عززیز دلم روز و همه وقتت بخیر

ای جانم ، ناراحت نشو قربونت برم این چه حرفیه .. تو تمام دنیا آدم های خوب و بد وجود دارند این مختص یه منطقه ، یه شهر و حتی یه قاره نیست . چرا باید مهربونی و سخت کوشی مردم اون منطقه بخاطر نادونی کسی که نوشتم زیر سوال بره .. واقعا" اعتبار مردم یه شهر با یه نوشته از بین میره؟؟

اصلا این فکر رو نکن .. من باید درمورد تقاضای بیجای فلانی مینوشتم که میخواست تا اونجا پیش بره که کار قاب شده با سایز A3 رو براش به شهر دوری مثل زاهدان بفرستم که حتی هزینه ی قاب و مسافت طولانی رو هم بدم ، پس لازم بود مقصد رو عنوان کنم .
با همه ی این حرف ها خوشحال شدم که اقلا" بخاطر دفاع و حمایت از شهر و همشهریانت ، نوشته ی من رو مستحق گذاشتن یه کامنت بدونی .
من دست مردم شریف و درستکار هرجایی تو کره ی زمین رو میبوسم .

مریم شنبه 15 اردیبهشت 1397 ساعت 09:46 ق.ظ http://mari-jooon.blogfa.com

سلام مهربانوی مهربان
یعنی اصلا اسمت برازندته ها
الان که پستتو خوندم اصلا به نظرم اون عکس پدرش نبوده و قطعا برا کس دیگه ای بوده
به نظرم این وسط شما برندی که دخترت اینجوری داوطلبانه میخواسته کمک کنه و خودت حتی هزینه پست رو هم نگفتی،و اینکه با یه پست چقدر برای اون خانوم تونستی کمک جمع کنی(من هنوز عذاب وجدان دارم که نتونستم کاری بکنم)
راستی منو یادته؟پام شکسته بود و عمل کرده بودم،بعد از اون باز همل پشت عمل و شب عید باز هم شکستگی

سلام عزیز دلم
قربونت محبت داری مریم جانم . چه فرقی داره اصلا عکس کی باشه .
اصلا ناراحت نباش مریم جون این کمک ها ادامه داره و همیشه راه برای گرفتن دست همنوعان بازه . زندگی بالا و پایین داره و قرار نیست همیشه همه مون بتونیم کمک کنیم .
آره قربونت .. یادمه اون موقع که پام تو گچ بود برام نوشتی .. الان بهتری عزیزم؟؟

شیوا پنج‌شنبه 13 اردیبهشت 1397 ساعت 12:47 ق.ظ

سلام مهربانو جون
می خواستم یه مساله ای رو باهات درمیون بذارم چون از قلب مهربونت باخبرم و می دونم هر کاری از دستت بربیاد برای کمک به بقیه انجام میدی
راستش من یه مدت هست که افسردگی شدید گرفتم. دکتر بهم گفته باید یه ویلای 3000متری با ساحل اختصاصی تو اسپانیا داشته باشی و سالی یکی دو ماه بری اونجا ریلکس کنی شاید کم کم خوب شی. گفت یه BMW 720 و یه پیانوی گرند هم باید توی ویلات باشه تا تاثیر لازم رو توی روحیه ات داشته باشه.
حالا اگه می خوای تحقیق هم بکنی اشکال نداره، تحقیق کن، برو تو اینستاگرامم همه سلفی های اخیرم این شکلیه هر چی هم پست گذاشتم در حال ناله بودم

همچنین خاطر نشان می سازم که ؛
امروز دست گیر
که فردا
از دست رفته است
انسان خسته ای که نجاتش بدست توست

امیدوارم به اندازه کافی تاثیرگذار طاهر شده باشم. و در آخر یه ضرب المثل از نیاکان عزیزمان را یادآوری می کنم که ؛
برای همه مادر نباشید ، برای شیوا زن بابا
لطفا کلید ویلام رو برام پست پیشتاز کن ، اگه میشه قابش هم بگیر

حالا از مسخره بازی های من بگذریم خداییش خیلی حرصم گرفت ما هم یه مورد داریم از اینها. یه بچه گوگولی و بامزه هست که مامان بهش کمک می کنه. این گوگولی یه مامان بی تربیت و رومخ داره. چند برابر پولی که ماهانه باید براش بریزیم ، می ریزیم به حسابش بعد میره به مسئول بهزیستی میگه چند ماهه مقرریم رو ندادن ! یا مثلا یه بار زنگ زده بود گوشی مامان خاموش بود فرداش زنگ زد با داد و بیداد که وقتی زنگ می زنم یعنی کار دارم ! خلاصه که کاش همش از اون آدمهای مستحقی که خیلی با آبرو و با شخصیت و محجوب هستن به پست آدم های خیر بخورن

سلام شیوا جونم
شیییییطون منو اذیت میکنی ؟؟
اینو که میگی باید رسما" با پشت دست بزنی تو دهنش کل دندوناش بریزه پایین
آره واقعا کاش اینطوری باشه

شکیبا چهارشنبه 12 اردیبهشت 1397 ساعت 11:25 ق.ظ http://shakiba-a.blogfa.com

سلام مهربانو جان.
تو فضای مجازی اینطور آدما زیاد هستن . سال 88 یکیشون از من 200 تومن گرفت به بهونه گرفتاری و تا الان خیری ازش نیست. شما چون خودت دلت پاکه همه آدمها رو مثل خودت میبینی. کار شما و مهردخت دلی بوده پس بدون اجر هم نمی مونه.
خوشحالم که پول جور شد. خدارو شکر.

سلام شکیبای عزیزم .
قربونت برم عزیزم ممنون از محبتت . آره خدا رو شکر خیلی به طرز شگفت انگیزی مشکل اولیه این بنده خدا حل شد

یاس ایرانی سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1397 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز...
با خوندن این پست و پست مربوط به کارگرتون واقعا متاسف شدم ... چقدر آدم ها راحت از اعتماد دیگران سوء استفاده می کنن!!! اینو بگم این نوع سوءاستفاده رو حتی تو یک محیط کاری همسر من تجربه کرده... همکارشون ازشون مبلغی برای خرید خونه درخواست کردن به عنوان قرض... بعد از مدتی این فرد کاملا ناپدید شدن و وقتی همسرم پرس و جو کردن گفتن از کارش استعفا داده و رفته یه شهر دیگه! این فرد حتی شماره تلفنشم رو عوض کرد و هیچ ایمیلی رو جواب نداد!
تجربه های اینجوری، اعتماد رو از بین می برن و باعث بدبینی میشن...
امیدوارم این فرد دست از کلاهبرداری برداره...

دست مهردخت عزیز هم درد نکنه ... هنرمندا روح لطیف و بزرگی دارن ... ان شاءالله تو کاراش خیلی پیشرفت کنه
مهربانو جان به نظرم اگر کاری رو از طریق اینترنت قبول می کنین مبلغی رو پیش پرداخت بگیرین ...
دوستتون دارم می بوسمتون

سلام یاس نازنینم
موردی که گفتی دقیقا دزدی در روز روشن بوده .
قربونت برم ممنونتم . اصلا" راه درستش گرفتن پیش پرداخته ولی واقعا" تا حالا نشده که به عزیزان این خونه کاری رو بفروشم و پیش پرداخت بگیرم .
احساس منم متقابله عزیزم . روی ماهتو از دور می بوسم

رهآ سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1397 ساعت 05:14 ب.ظ http://Rahayei.blogsky.com

دوست دارم بدونم وقتی این نوشته رو میخونه چه حالی میشه ... شرمنده؟ پشیمونی؟ بی خیالی ...؟!

چقدر غم انگیزه اگر حس بی تفاوتی داشته باشه

طلوع ماه سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1397 ساعت 12:58 ب.ظ http://mmnnpp.blog.ir

مهربانوی عزیز.همیشه میخونمتون و لذت میبرم.
کاشکی امثال این خانوم این کارها رو نمیکردن تا ادمهای مهربونی مثل شما ناامید نشن از اعتماد کردن.
خیلی دوستتون دارم بانوی مهربان.

ممنون عزیزم . منم دوستت دارم و به وجود دوستان فهیمی مثل تو مفتخرم

شادی سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1397 ساعت 08:42 ق.ظ

ارزش بعضی آدم ها همینه
چقدررررر خودشون رو ارزون میفروشن
چقدر من متاسف میشم که یه آدمی چقدررر میتونه مفت مفت خودش رو از انسانیت ساقط کنه

دست تو رو باید بوسید با این دختری که تربیت کردی

قربونت شادی عزیزم .. ممنون که همراهی

مادر دو دختر دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 09:48 ب.ظ

افرین به شما وه مهردخت عزیزکارتون پسندیده بوده.شرمنده به فلانی تو رو خدا این همه پیغام پس غام دروغ به خاتر پنجاه هزارتومان شک نکن گیر میاد مریض میشه وخدا براش میرسونه.من خدم امسال تو مناطه زلزله شده میرفتیم کمک میبردیم به خدا از کاره بعضی خجالت میکشیدم مثلا بچه نداشتن ولی شیر خشک میگرفتن با زور یا پوشکه بچه بعدا میفروختن بعضی ها هم تا نمیرفتی زیز چادراشون نمی اومدن بیرون خجالت میکشیدن .من با چشم خودم یکی دیدم باوضعیت خوب تو شهر ولی رفت کمکهای مردم گرفت جمع کرد بعد پسرش تو شهر ماشین صفرش زد به دکله مخابرات هیچی ماشین کاملا داغن شد 30 میلیون از طرف مخابرات جریمه شد وکیل گرفت کلی دردسر کشید که پول کردن 15 میلیون .مطمن باش کاره خدا بی جواب نیست

قربونت عزیزم محبت داری . میدونم متاسفانه هم خبرهاشو شنیدم هم گاهی برخورد داشتم با ادم هایی که بویی از انسانیت ببردن و چشم و دل سیر نبودن و به دروغ خودشون رو نیازمند جلوه دادن و امکانات یه عده آدم واقعا نیازمند رو بالا کشیدن .
بهشت و جهنم همینجاست

نسرین دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 05:12 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

نمیشه ولی حداقل کاریه که می تونه برای جبران کار ناپسندش بکنه.

شیرین دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 02:14 ب.ظ

خیلی کارا اصلا ارزش مادی‌شون مهم نیست. کاش فقط کمی روی انسانیت توجه میشد تو جامعه تا اینهمه بی اعتمادی به وجود نمیومد.متاسفانه من این مدل آدم‌ها رو زیاد دیدم دور و برم. نمک بخوریم ولی نمکدان نشکنیم لطفا..

لططططططططططططفا"

دختر بزرگه بابایی دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام
درسته که شما خیلی بیشتر هزینه کردید و 50 تومن هیچ ارزشی نداره ولی باید شرمنده بشه به خاطر کار زشتش و بیچاره اگه سر پدرش هم اینطوری کلاه بگذاره. به نظرم لازمه معرفیش کنید تا زمینه ایجاد یک دزد دیگه فراهم نشه. بعد فکر میکنیم موجوداتی مثل سعید مرتضوی از کجا اومدن و چطوری به این درجه از پستی و حقارت و پدرسوختگی رسیدن
مهربانو جان ببخشید که تا حالا تو هیچکدوم از درخواستهای خیریه تون شرکت نکردم که علتش بی اعتمادی نیست که میدونید ندیده بیشتر از چشمهام بهتون اعتماد دارم و میدونم از خانواده بزرگواری که دارید جز بزرگی و کرامت نمیشه توقع داشت. ولی به خدا اینقدر از این موارد دور و برمون هست و اگه خدا قبول کنه در حد توانم سعی میکنم کمک کنم که دیگه شرمنده میشم که بیشتر از این نمیتونم.
ان شالله خدا به اندازه دلتون به شما و مهردخت عزیزم رزق و روزی بده

سلام عزیزم
راحت به کسی که نمی شناسید اعتماد نکنید . این فلانی آدرسش زاهدان بود . اسم های وبلاگی که میتونن کاملا جعلی باشند البته من ادرس کامل پستی رو با نام و نام خانوادگیش رو هم دارم ولی کلا" به کسی که هویتش براتون مجهوله اعتماد نکنیم .
عزیزم درمورد کمک های خیریه همین امروز داشتم به نسرین جون میگفتم از صبح که اومدم به دوتا از بچه های بیمار با نام بیماری اس ام ای کمک مالی کردم یه بیمار دیگه هم هست که دستاش بر اثر برق گرفتگی قطع شده (همه ی این ها تو رسانه های عمومی هم براشون درخواست کمک شده یعنی کاملا شناخته شده و معتبرند) خیریه وحدت و دوستان دیگه مثل رویا هم هستند که بصورت موقت یا دائم درخواست کمک دارند و ما با درآمدهای محدودمون واقعا برامون سخته به همه شون کمک کنیم . اینا رو گفتم که بدونی از صمیم قلب درک میکنم و همیشه به دوستانم میگم نیازمند ، نیازمنده و هیچ فرقی نمیکنه که کدوممون کجا داریم کمک میکنیم چون به هر حال نیت ما اینه که در حد توانمون دست همو بگیریم .. به لطف اوضاع و احوال کشورمون و بی مسئولیت مسئولین این نیازمندا یکی دوتا نیستن و طبیعیه نمیشه هوای همه رو داشت . پس قربونت ضمن تشکر از حسن نظرت نسبت به من و خانواده م ازت خواهش میکنم که هر کسی رو میشناسی و میتونی کمک کنی و اصلا خودت رو معذب نکنی برای کسانی که معرفی میکنیم .
مهم اینه که هنوز رگ غیرتمون می جنبه و بی تفاوت نیستیم .
خدا به تو و زندگیت برکت و سلامتی بده

نسرین دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 01:06 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

آخه ایشون یه جورایی میشه گفت مریضه. منهم براش دعا کردم خدا شفاش بده.

اون دوست اولیش هم بهش کمک نکرده خوب می شناختتش و تجربه داشته لابد وگرنه کدوم دوسته که بتونه ولی موقع نیاز کمک به رفیقش نکنه؟

مهم نیست. اگه یه جو مروت و وجدان هنوز داشته باشه، پول رو می ریزه به حسابت بعد خبر میده. یه عذرخواهی کوچولو هم میکنه که دیر شد و سخت پس داده.

مهم اینکه عشق خودمی



حتی اگر پول رو بریزه به حساب ، کار غیر اخلاقی ش توجیه نمیشه .
تو هم خواهر خوب منی

نوشی دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 09:57 ق.ظ

مهربانوی عزیزم سلام

دراینکه تو و مهردخت عزیزم قلب بزرگ و رئوفی دارید هیچ شکی نیست اما فکرنمیکنی تو این ماجراهای به وجود آمده یه مقدار خودت هم مقصری . ما درفضایی نیستیم که بتونیم 100% به همدیگه اعتماد کنیم . من حسم اینه که طرز برخورد شما متاسفانه به یه سری آدم سودجو فضای سواستفاده رو میده عزیزم . شما حتی هنوز نمیدونی طرف واقعا دختر بوده یا پسر . درسته که فرهنگ جامعه باید درست بشه و لی یکی از راههاش اینه که خودمون نسبت به مسائل حساستر باشیم تا همه بدونن باید به حریم احترام بذارن . توی این دوره و زمونه مهربونی کردن هم راه و رسم خودشو داره و دیگه نمیشه به همه با نگاه فردینی نگاه کرد .
انشالا که عزیزم دیگه از این دست مسائل برات پیش نیاد .

سلام نوشی جانم
محبت داری عزیزم . چرا قربونت قبول دارم و اعتماد صد درصدی تو همه ی موارد درست نیست ولی درمورد کارهای مهردخت بارها دوستان وبلاگی سفارش کاردادند و بعد از اینکه کار به دستشون رسیده هزینه رو پرداخت کردند اصلا هم جنسیت طرف و هیچ چیز دیگه ش مهم نبوده . متاسفم که این اتفاق افتاده.. واقعا قصدم پیش گرفتن روش فردین نبوده اما احتمال نمیدادم کسی به این دلیل و با همین مبلغ ناچیز حاضر به خیانت در اعتماد بشه .
ممنونم امیدوارم برای هیچ کسی پیش نیاد واقعا

طناز دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 09:22 ق.ظ

شما فوق العاده ای.

شما هم حرف نداری

سینا دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 07:50 ق.ظ

پیشنهاد می کنم اسم و فامیل و آدرس و شماره تلفن و ایمیل و هر چیز دیگه ای که از اون کلاه بردار عوضی می دونی در یک پست ثابت بالای وبلاگت بذاری و به خوانندگانت بگی که مواظب این شخص باشن و گولش رو نخورن. تا حسابی آبروی نداشته اش بره. یکی دیگه شون سال 92 به پست من خورد و دویست هزار تومن بالا کشید.

نه سینا جون واقعا نیاز نیست . این ها رو نوشتم که هم بخونیم و حواسمون جمع باشه هم بخونه و بدونه که خیلی کار بدی کرده تو عالم صداقت و اینکه بی هیچ چرا و اگری خواستیم کمکش کنیم به اعتماد خیانت کرده .

نسرین دوشنبه 10 اردیبهشت 1397 ساعت 05:19 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

خدای من!
چقدر خوشحالم که پول جور شد...
می خوام از ته دل بهت بازم بگم بهت افتخار می کنم که اینقدر معتبری که نقل قولت هم کار درمانده ای رو راه میندازه.
شک ندارم خیلی انرژی روی کار گذاشتی.

و به خودم هم می بالم دوستی مثل تو دارم.

نادیده و ناشناخته دست اون دستتو به گرمی می فشارم چون کسی که بتونه از مقدار زیادی پول بگذره، صد در صد انسان شریفیه و از خود گذشته.
صاحب قلب بزرگیه و در اینمورد شک ندارم.
هر دو مانا باشید.

در مورد اول باید بگم دلم براش سوخت. کسی که فکر کنه زرنگه و می تونه اینطوری به خواسته اش برسه، نمی دونه ممکنه هر کس دیگه ای جای تو یا مهردخت بود، ممکن بود دیگه به کسی اعتماد نکنه. وگرنه پول همیشه در راه رفت و آمده.

براش آرزوی سلامت (بخصوص روان و روح اش) می کنم.

مرسی بابت خبر خوبت نازنینم

قربونت نسرین نازنینم لطف تو نسبت به من اندازه نداره
شک نکن که قلب بزرگ و دریایی داره .
ممنونم که با وجود اینکه کار درستی نکرده دعاش کردی .. تاثیر دعا خیلی بیشتر از انرژی منفی برای طرف و خودمونه

پونی یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 ساعت 08:29 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

درود
چقدر یاد خودم افتادم
طرف با التماس که داره میره مکه و پول نداره سیصد دلار ازم گرفته
دوتا پسر شش هفت سالشو هم برده حج عمره
چهار ساله پس نمیده
تف به دنیایی که آدما رو توش اینقدر ارزون میفروشند
به روزم و منتظرتان
این نوشته های شما درسیه برای همه
که احترام سر جاش اما نسیه نباید کاری کرد

درود پونی عزیز
خیییلی دیگه جالبه مکه رفتن با پول یکی دیگه که راضی هم نیست !!!!!

غریبه یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 ساعت 05:18 ب.ظ


با سلام
خوشم میاد در حین این که دست خیر داری رو در بایستی هم نداری دنبال حقت هم می روی
متاسفانه اینگونه زرنگ بازی ها همیشه بوده و هست و باعث بی اعتمادی مردم می شود
ولی خوبی نزد خدا گم نمی شود و در جاهایی به کمک آدم می آید که آدم انتظارش را ندارد


سلام غریبه جان . متاسفم واقعا .. بهتره خیلی راحت اعتماد نکنیم یه تحقیق کوچیک هم سر راه کارهای خیر باشه چون اینطوری پیش بره مردم دیگه انگیزه ای برای کمک به دیگران ندارند

... یکشنبه 9 اردیبهشت 1397 ساعت 04:19 ب.ظ

این قلب واسه شمااین یکی هم واسه مهردخت هرچند که لیاقتتان خیلی بیشتر از این هست و:وخیلی بیشتر از این هم برای اون فرد که از اعتماد شما سواستفاده کرد


جااانم سه نقطه ی خوشگلم حالت چطوره ؟؟
قربون تو و اینهمه قلب قرمز که بهم چسبید . من قلبمو تقدیم اون عزیز فرشته خو میکنم خوندی آخر پست رو؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد