دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"حال گیری به سبک جدید"

آقاااااا چرا هیچ کدومتون نیومدید حال دهان و دندون ما رو بپرسید؟؟آآآآخه این چه وضعیه ؟؟ مسئولین رسیدگی کنند لدفن 

خوب نمیخواد وجدان درد بگیرید ، خودم براتون تعریف می کنم ..

***************

تا اونجا درجریان بودید که یکی از دندون های انتهای فک بالام شکست و طبق نظر پزشک باید ایمپلنتش کنم ، جناب پزشک در ضمن فرمایش کردند که فقط یک دندون  عقل داری که باید از شر این هم فوری خلاص بشی(اصن عقل مقل به ما نیومده) ، پس یکشنبه ی پیش خوذم  شجاعانه ، به مسلخ دندانپزشکی رفته و گفتم بکش ش بیرون . 

اون هم کشید ، ولی چه کشیدنی ، مسلمان نشنود،  کافر نبیند .. جای دندونم یه مستطیل یک در یک و نیم سانتی با مقداری از گوشت موشتای اطرافش دراومد .

 واااای خدا.. تو این یک هفته هر چی داروی مسکن و آنتی بیوتیک که فکر کنید عینه  نقل و نبات  مینداختم بالا تا بلکه عفونت و درد، دست از سرم بردارند .

فلذا(بقول پسرم امید خان)کامنتای بسیار بسیار زیبای شما حالمو خوب تر می کردند و با اون فک ورم کرده هر از گاهی ، خنده های دراکولایی سر میدادم و مهردخت جانمان هم برایتان بسی دعای خیر فرمودند .

*************

از چند روز قبل ، در راستای گران شدن بنزین یه عهد نامه بین خودم و خودم بسته بودم که:  دیگه از سرویس اداره استفاده میکنم و مگه مرض دارم با این اوضاع و احوال ماشین بیارم و این حرفا .

اما دیروز می خواستم قبل از اداره یه سر به مدرسه ی مهردخت بزنم  ، پس به تبصره های عهد نامه مراجعه کردم و با اتول خوشگلم راه افتادم ..

هم به مدرسه ی مهردخت ، رفتم هم یه سر رفتم هنرستان مجموعه شون و تقریبا" یک ربع هم با معاون اونجا صحبت کردم .

 طبق زمانبندی خودم همه چیز داشت سر وقت  انجام میشد .

ازاول خیابون رسالت  خوشحال و خندان وارد امام علی شدم که دیدم یاااا خود امام علی ، پ چرا اتوبان ترکیده؟؟

همینجوری مورچه وار حرکت می کردیم که یه جناب پلیسی با اشاره به ردیف ما فرمودند : حرکت کن ، حرکت کن (با لهجه ی هادی کاظمی در نقش سرباز زهره تو سریال شاهگوش بخونید ) و خط ویژه ی اتوبوس رو نشون دادند .

 ما هم ذوق مرگ ، انداختیم تو خط ویژه ...

عاااامو چشت روز بد نبینه ، همین که نیشمون باز بود و داشتیم به اون یکی لاین پز میدادیم ، وسط خط ویژه یک تصادف تمییییییز رخ داد ، بنابراظهارات  شاهدان عینی که هی عینه یویو میرفتند جلو تصادف رو میدیدند و می اومدند به ما عقبی ها گزارش میدادند ، قمبل مبارک ماشین جلویی دیگه شبیه قمبل نبود ، جلو بندیه ، عقبی هم تا شیشه جمع شده بود . 

هیچی دیگه نیم ساعت نشستیم تو خط ویژه اتوبوس و زیر آفتاب بهاری ویتامین D زدیم به بدن .

بعد هم کارت اداره مون هشت و  سی و یک دقیقه خورد و عینه بچه ی آدم مجبور شدیم بخاطر اون یک دقیقه از ساعت هشت صبح مرخصی ساعتی رد کنیم . 

خلاصه یادتون باشه به این علامت های انحرافی پلیس توجه  و خودتونو از سراط مستقیم دور نکنید . چون ممکنه حالتون به صورت ویژه در خط ویژه ، گرفته بشه . 

 **********

از اونجا که این روزها هیچ موردی پیش نیامده که بابتش برم بالای منبر و بخوام در بابش موعظه کنم ، لطف کنید حال گیری های ویژه ی خودتونو بنویسید تا دور هم باشیم و درضمن این ذوق ذوق دهن آسفالت شده ی منم بخوابه . 

*********

مهردخت جان یکشنبه، اردوی گلاب گیری کاشان بود .. این گل ها رو از باغ های گل محمدی، به ارمغان آورده .سهم هیچ کسی رو هم فراموش نکرده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد