حضور همه ی خانم های مارپل و مستر پوارو های جمع عرض شود :
خانوم دال من بیدم ، پسر نوجوان کنجکاو ، مهردخت جان بید (نکته ی انحرافی داستان) ، آقای الف ، برادر اینجانب و همسر برادر ، نسیم جان و دست آخر همسایه مهناز، نام حقیقیش فاش نخواهد شد .
البته من شنیده م که مهناز بعد از ماجرای دوست بی نزاکتش، جایی عنوان کرده که خواننده این خانه ست و البته از مهربانو بعیده که دروغ بگه دوستم بی ادبی کرده!!!!!!
به هر حال از من انتظار نداشته و جور دیگه ای روی من حساب می کرده .
لازمه از همین جا خواهش کنم ، مهناز و همه ی مهناز های احتمالی اگر خواننده ی این نوشته ها هستند ، اصلا وقت گرانبهاشونو هدر ندن و مطالبی که حتی ذره ای با منش و رفتارشون سنخیتی نداره رو دنبال نکنند چون همه می دونند که یکی از اهداف نوشتم ، ترویج رفتارهای درست و مطابق منطق و محبت و آداب شهروندیه و اگر چیزی رو خودم بلد نباشم انتظارم اینه که از شما یاد بگیرم .
لطفا اینجا نیایید و باعث نشید من توذهنم دوستانی رو مجسم کنم که برام گل و بلبل کامنت میذارن ، ولی اگر پاش بیفته سر یه زباله که میتونست به راحتی بگه مهربانو من در جریان نبودم ، بعد از این به اون قسمت توجه میکنم .....و منم بگم مهم نیست مهناز جان ، پیش میاد ... همین !
حالا طبق گفته های نسیم ، مهناز کلا دختر خود رای و یک کلامیه و زیر بار قبول حرفی جز حرف خودش نمیره .
ولی من یه مژده براش دارم : مهناز خانوم زندگی به طرز کاملا منطقی شما رو ادب خواهد کرد ،
یا باید رفتارت اصلاح بشه ، یا به خودت میای و میبینی بسیار تنها و دوست نداشتنی هستی.
فقط امیدوارم زود تر مستاجر جدید بیاد و این بار من میدونم با برادر جان که بدون گزینش من همسایه نیاره .(ایکون مهربانوی خط و نشون بکش)
کامنت دونی رو میبندم تا به ادامه ی بحث در همان کامنت های قبل ادامه بدیم .
راحت شدید ، نذاشتید دو روز پست با رمز و راز بنویسم ، همه تون پته م رو ریختید رو آب . شکلک هم ندارم بذارم (ایکون چشمک و گل و بوسه فراووووون)عاااااقا خوابم میاد ببینید ساعت چنده آخه خیر سرم کارمندم .....(گررررررریه)