دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"یاران چه غزیبانه رفتند از این خانه"

یاران چه غریبانه  رفتند از این خانه

          هم سوخته شمع ما ، هم سوخته پروانه

 

سیامک ِنازنین ِعسل چشم من ، چه غریبانه رفتی و مثل شمع سوختی و مثل پروانه آتش گرفتی ..

عصر امروز در سکوتِ وهم انگیزِِ خانه ی ابدی تو ، در سومین روز پرکشیدن تو ، برمزارت سیر گریستم ..

 

ای نازنین ،تو را با خفتن و خاموشی ،چکار؟ تو را با آرامش و سکوت چکار؟

ای سرو ِخوش ادا ، از تو رفتن و از ما واماندن بی تو ، چرا؟؟

**********

 امروز صبح به  فکر تسلیتی از طرف خودم و بردیا و مینا و مهرداد برای مراسم سیامک جان بودم و یادم اومد تو سایت " خیریه نیکوکاران وحدت" چیزی در این مورد دیده بودم .

همونطور که سایت رو باز میکردم با موسسه تماس گرفتم . خانوم آقایی عزیز مثل همیشه با محبت راهنماییم کرد ..  هم تاج گل های مصنوعی داشتند ، هم بنر های ایستاده .

ازش خواهش کردم جمله ای که دیشب موقع خواب درمورد سیامک جان تو ذهنم بود رو روی بنر درج کنند :

از تو ، به یک پریدن

       از ما، هزار افسوس ...

گفتند تا یکی دوساعت دیگه کار چاپ انجام میشه . هزینه ش رو کارت به کارت کردم ، و تا ظهر بنر آماده بود .

خوشحال شدم که هم تونستیم یه پیامی برای عزیزمون داشته باشیم ، هم از خیریه خرید کردیم که هزینه ش برای همون عزیزان تحت پوشش صرف میشه .

مطمئنم روح پاک و عزیز سیامکمون بیشتر شاد میشه .

ببینید چقدر قشنگ و عالی کار کردند:


دستشون واقعا" درد نکنه ، بدون اینکه از قبل هماهنگ کنم و یا به زحمت بیفتم سریع و با کیفیت آماده شد .

این بنر هم رو هم ببینید ،  عکس  خیلی قشنگی از سیامک کنارشه . از طرف محل کارش  تقدیم شده بود :


 

 سرنوشت  هر کدوم از انسان ها چیه؟؟

کی میدونه چه آینده ای در انتظارشه و کجا نقطه ی پایانشه ؟؟

این عکس چهارتا فسقلی هاییه که تو پست قبل از شون نوشتم  ، در فروردین ماه سال شصت و پنج.. زندگی با هرکدومشون چه بازی ها داشته

از سمت چپ: مینا ، سیامک ، متین و مهرداد



 

و این نقطه ی پایان بر دفتر زندگی سیامک ما بود . یادش تا ابد در دل های ما ، جاویدان .


ساعت نمایش این پست رو ، در آخرین لحظه های یکشنبه یازدهم خرداد که مصادف یا سوم عزیزمون بود ، ثبت می کنم ولی درواقع الان ساعت دو و سی دقیقه ی بامداد دوشنبه ست .

همه ی کامنت های مهربون شما عزیزانم رو خوندم ، تو این هفته ی تلخی که به من گذشت ، اجازه دادید شیون کنم و از داغ دلم بنویسم.. شما هم  صبورانه تحمل و هم دردی کردید .

الهی غم نبینید و الهی تو شادی هاتون شریک باشم .

هیچوقت محبت هاتونو چه از طریق کامنت چه از تماس های تلفنیتون ، فراموش نمیکنم . این آخرین چیزهاییه که در مورد سیامک نوشتم و از پست بعد دوباره زندگی مجازی سابقمون رو از سر می گیریم . اشک و ناله کافیه

برای سیامک همیشه خندان ، خیرات میکنم . و دخترک ماااهم رو عاشقانه تر درآغوش می گیرم . خدا به دل داغدار پدرو مادرش صبر بده آمین .

*********

ببخشید که کامنت ها رو بی پاسخ تایید کردم ، پاسخ من برای تک تکشون عشق و تشکره .

 میدونم تا فردا عصر نمیتونم بیام اینجا و جواب بدم ، پس کامنت های  این پست رو هم تاییدی نمیکنم تا پشت سر هم نمایش داده بشه . دقت کنید  برای خصوصی ها حتما" تیک رو بزنید .

دوستتون دارم .

با مهردخت عزیزم ، گل های امید و زندگی رو به رسم تشکر از شما عزیزان همراهمون ، گذاشتیم .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد