دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

دست های سبز

دیروز نشسته بودم پشت میزاداره م و داشتم به یکی دوتا از پرونده هایی که قرار بود روشون کارکنم ، نگاه می کردم ..

ساعت تقریبا ده و بیست دقیقه رو نشون میداد ....

از اون طرف مدیر قسمت ، تلفنی بحث می کرد و صدای بلندش رو اعصابم رژه می رفت ، در واقع تو عالم خودم بودم که ناگهان همکار کنار دستیم  گفت :

- مهربانو ؟

- هوووم ؟؟

- یه هواپیما تو مهرآباد سقوط کرده ؟؟

- هااان؟؟

عینکم رو با ناراحتی درآوردم و گفتم :

- مهران ، چرت و پرت نگو .(سر جریان اینکه دوست دبیرستانم ، بیست روز بعد از امتحاای سال چهارم ، درست چند ساعت بعد از مراسم ازدواجش که اینهمه منتظرش بود،  تو اون هواپیمای حامل عروس دامادها بود و  سقوط کردند ، همه میدونند که چقدر به این موضوع حساسم .. )

- بخدا شوخی نمیکنم مهربانو ، جام جم آن لاین ، نوشته:  ساعت ده و ده دقیقه ، یه هواپیما که عازم طبس بوده ، سقوط کرده .

همه ی دیروزم خراب شد ...

یک لحطه صورت شیطون و شاد آزاده که از عشق پر ماجراش با سعید که نمیدونم از دوران دبستان یا راهنمایی تو دلشون جوونه زده بود و بالاخره خانواده ها راضی شدند بعد از امتحانا بچه ها ازدواج کنند و دست از سر یه محله بردارند ، از نظرم دور نشد .

مادر آزاده که مهمون دایمی آسایشگاه روانی شد و ...

بگذریم ..

جز طلب صبر عاجل برای بازماندگان این ثانحه ی دلخراش ، هیچ کاری از دستمون بر نمیاد ، البته لعنت فرستادم به عوامل این اتفاق .

هرچند معتقدیم تا پیمانه ی عمر کسی پرنشده ، از دنیا نمیره ،ولی نمیتونم سوداگران زر و زور رو  که با بستن قرار داد های کثیف با شرکت هایی که هواپیماهای فرسوده و خارج از استانداردشون رو به ما می فروشند ، لعنت نکنم .

 همه ی این  اتفاق ها یادمون میاره که چقدر این زندگی بی ثبات و موقتیه و چقدر هر لحظه میتونه پایان عمرمون و در واقع رسالتمون تو این دنیا باشه .

اگر به زندگی با این دید نگاه کنیم که هر کدوم از ما ماموریتی از طرف ناشناختنی بر دوشمون مبنی بر پراکندن عشق و رسوندن یاری یه همه ی موجودات هستی از هرنوع نژاد و رنگی ، سنگینی میکنه  ، از لحظه لحظه های عمرمون غافل نمیشیم و روزی رو به شب نمیرسونیم ،  مگر حرکتی در جهت آسون تر کردن زندگی کسی کرده  باشیم .

*******

به وسیله یکی از دوستان خوب و نازنینم از شرایط زندگی یک مادر اطلاعاتی پیدا کردم که گمان کنم راه برای کمک بهش زیاده .

متن رو بخونید و اگر تمایل داشتید به هر نوعی که براتون مقدوره از این بندگان خدا دستگیری کنیم :

خانوم محترم و نیازمندی  هستند که از راه سنگ دوزی لباس، ماهیانه درآمدی داشتند، ولی از ابتدای سال کارگاهشون تعطیل شده و تاحالا نتونسته کار بگیره ، متاسفانه با یه دختر بچه بیکار مونده ، چند باری توسط دوستان کار تایپ بهش دادن ولی همه ش موقتی بوده ..

تو این دنیا عمویی داشته که حمایتش می کرده اما تو یه تصادف فوت شده .

خانوم مجکم و مطمئنیه که تقریبا" سی و خورده ای سن و لیسانس ادبیات داره . دخترشم سیزده چهارده ساله ست .

خلاصه اگر کسی مناسب با هنر یا تحصیلات ایشون کاری سراغ داره معرفی کنه ...

یک زن تنها تو این مملکت یا باید شغلی داشته باشه یا یه همسر و حامی تا بتونه با آرامش و امنتیت روزگار سپری کنه .

**********

مورد دیگه مربوط به دختر نیازمندیه که پاش نیاز به جراحی داره .. مطمئنم تو دایره ی دوستان بی ریای این خونه افرادی رو داریم که تو کادر پزشکی مشغولند یا آشنا دارند شاید بصورت مالی یا درمانی بتونیم کمک رسانی کنیم .

متن ایمیل رو بخونید :

یه دختر خانوم که برای عمل پاش نیاز به کمک داره هزینه ی عملش  تقریبا حدودا 10 میلیون میشه

پدرش کارگره یه شرکته. یکی از همکارای پدرش جویای این بود که من براش یه وامی جور کنم اما متاسفانه نتونستم.

 شاید بشه  یه مقدار از هزینه عملشو جور کنیم. یا شاید با معرفی یه بیمارستان یا دکتری که هزینه عملش پایین باشه یا هر طریق دیگه ای هم بشه کمک کرد.


هر اطلاعاتی که نیازه تا تایید بشه  بخواهید تا تهیه کنم.

*******

حواستون هست خونه م چه سوت و کور شده؟؟ دیگه نه کسی سر به سر کسی میذاره .. نه کسی شبونه با روروئکش ویراژی میده ، نه کسی که بیخوابی به سرش زده اینجا رو محیط شاد و امنی میدونه برای دور هم بودن و درد دل کردن .

اما هیچ چیز به اندازه ی آرامش و آسایش دوستانم مهم نیست و ملزم به  احترام هستم برای  هر تصمصمی که عزیزانم  جهت عدم حضورشون در این خانه دارند  ...

 دلم خیلی تنگ میشه ولی ...

***********

گل های باغ سلامتی و دوستی رو با مهردخت اینجا گداشتیم برای اونایی که هستند و اونایی که نیستند 

پینوشت: فرنگیس عزیز از همه ی دوستان برای کامنتای دلسوزانه شون تشکر کرد .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد