دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

از خیال تا واقعیت

تی اگر خواننده ی زیر ده سال هم داشته باشیم ، بعید میدونم از دنیای رنگارنگ و خیال انگیز والت دیزنی خبر نداشته باشه ...

صد البته دخترا بیشتر درگیر این ماجراها میشن تا پسرها ، ولی حتی  پسر هم که باشی ، وقتی میبنی یه شاهزاده ی زیبا ،برای انتخاب زیباترین دختر شهر به همسری خود ، ضیافتی برپا میکنه و در اولین لحظات شروع جشن ، دختری بی اندازه زیبا ، خیره به چشمانش از راه می رسه و بی اختیار به سمت هم میروند و تمام شب رو با هم میرقصند و ...

ناخوداگاه خودش رو در قالب شاهزاده  با همه ی مخلفات زندگیش میبینه ...


خداییش کدوم دختر دوست نداره بجای اینا باشه


این خیال پردازی ها خیلی شیرینه ولی تاثیرات منفی هم بر ذهن بچه ها میذاره .علاوه بر بیداری جنسی ،  وقتی بچه ها تو ذهنشون حک میشه که یه دختر فقیر، میتونه با دیدن یه شاهزاده در کنار رود خونه و یا با صدای آوازی توی جنگل ، نیمه ی گمشده ی خودشو پیدا میکنه و میره هفت شبانه روز براشون جشن ازدواج می گیرند و اون دختر نبدیل به ملکه ی کشور میشه و سالهای سال با هم خوشبخت و سعادتمند زندگی میکنند ، این الگو برداری صورت می گیره که عشق در نگاه اول جواب میده و میشه ندیده و نشناخته و فقط با یه صورت و اندام زیبا مهمترین انتخاب زندگیت رو انجام بدی و اتفاقا همه چیز هم به خوبی پیش بره ...

اما انگار حتی روانشناسای همون فرهنگ هم ؛ به این نتیجه رسیدند که جا انداختن این الگو کار درستی نیست و در دراز مدت به سلامت خانواده و افزایش آمار طلاق کمک کرده .

حالا مدتیه که دارم انیمیشن هایی با مفهوم پربارتر می بینم و از اینکه فرهنگ بچه ها رو به واقعیت پذیری عادت میدند خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که بالاخره به این موضوع مهم پرداخته شد .

چند شب پیش فیلم زیبای ملفیسنت رو همراه مهردخت دیدیم .

این فیلم براساس داستان رمانتیک و قدیمی زیبای خفته ساخته شده . برای توضیح جریان ملفیسنت ابتدا  به داستان زیبای خفته اشاره می کنم.

انیمیشن زیبای خفته اولین بار  توسط شرکت والت دیسنی در سال 1959 ساخته شد.

داستان از جایی شروع میشه که شاهزاده ی مهربان و ملکه ی سرزمین زیبایی ، بعد از سالها صاحب فرزند دختری میشن، بعد درجشن نام گذاری دخترشون همه ی پریان اون سرزمین رو دعوت میکنند که هر کدوم برای بچه شون دعای خیر کنند ..

پریای مهربون یکی یکی جلو میان و هرکدوم نعمتی رو از نعمت های خدا برای دختر زیبا آرزو می کنند . ناگهان باد سردی در قصر وزیدن می گیره و صدای قهقه های ترسناک یک زن فضا رو پر میکنه .

پری سیاهپوشی  بنام ملفیسنت ، با یک کلاغ بر شونه ش وارد میشه و از شاه گله میکنه که چرا دعوتش نکرده .. شاه با ناراحتی فریاد میزنه که از من و خانواده م دور شو ولی ملفیسنت میگه منم برای دخترتون آرزویی دارم .

و بعد با حرص و بدجنسی خاصی آرزو میکنه که دختر درشب تولد شونزده سالگیش انگشتش رو با سوزن یه دوک نخ ریسی مجروح کنه و به خواب ابدی فرو بره و تنها درصورتی بیدار بشه که یه عاشق واقعی بوسه ای رو با نهایت احساسش به لبای دختر بنشونه .

ملفیسنت باز هم خنده های عصبی میکنه و قصر رو ترک میکنه . شاه به سه تا پری ماموریت میده که دخترشونو ببره تو دل جنگل،  بزرگ کنه و در شب تولد وقتی از زمان طلسم گذشت به قصر برگردند .

سالها میگذره و پری بدجنس ، دختر رو پیدا میکنه ....

درست در روز تولدش تو جنگل قدم میزده و آواز میخونده که شاهزاده ای سوار بر اسب سپید صداشو می شنوه اونها عاشق  و با قول و قرار هایی از هم جدا میشن  .. وقتی دختر پیش پریان محافطش برمی گرده تعریف میکنه که با یه پسر آشنا شده ، پری ها ، با ناراحتی میگن اما اون یه غریبه بود و دخترک با اطمینان میگه نه من همیشه اونو تو خواب می دیدم .

در غروب همون روز سه تا پری دختر رو به قصر برمی گردونند اما در یک لحظه بالاخره انگشت شاهزاده خانوم با یه سوزن نخ ریسی زخمی میشه و به خواب ابدی فرو میره .

پسر پادشاه که صبح اون روز با دختر آشنا شده بوده به هر آب و آتیشی میزنه تا خودشو به قصر برسونه و بعد از رسیدن و پیدا کردن محبوبه ش بوسه ای عاشقانه و از ته دل بر لبهای دخترک میزنه و طلسم باطل میشه . همه شاد و خوشبخت میشند و ملفیسنت بدجنس مثل دود غلیظی به هوا میره و نابود میشه .

این همون داستان اولیه و قدیمی بود که مطمئنم همه ی بچه ها بعد از دیدنش تا مدتی درگیر این قصه بودند و خودشونو میدیدند که یا خوابند و شاهزاده ای زیبا برای بوسیدنشون میاد و یا خودشون شاهزاده ند و دارن میرن تا بوسه ی مورد نظر رو به لب دختر زیبای سرزمین پری ها بزنند .

حالا کمپانی هوشمند و کم نظیر والت دیسنی سالهای سال،  بعد از ساخت زیبای خفته ، فیلم بسیار زیبایی با بازی آنجلینا جولی در نقش ملفیسنت در 2014 با همین نام ساخته و روانه ی پرده های جادویی سینما کرده


پیشنهاد میکنم اگر برای دیدن این فیلم اقدام می کنید بقیه ی پست رو نخونید ، هرچند که انقدر بازی ها و جلوه های ویژه زیبا هستند که اگر شرح کامل داستان رو هم بدونید هیچ لطمه ای به هیجان دیدنش وارد نمیشه ولی خود دانید ..

من میخوام داستان این فیلم رو تعریف کنم و با زیبای خفته مقایسه ش کنم ، " نگی نگفتی"

فیلم از اونجایی شروع میشه که دوتا سرزمین زیبا در کنار هم بودند که یکیش توسط پادشاهی مغرور که همیشه میل به کشور گشایی داشت ، و دیگری توسط پریان مهربون و زیبا اداره میشد .

راوی داستان تاکید داره که در سرزمین پریان همه به هم اعتماد داشتند و کشورشون براساس محبت و اعتماد موجودات اداره میشد پس هیچ پادشاهی برای حکومت نیاز نبود .

فقط دختر زیبایی که از همه ی پریان ، بالهای بزرگتری داشت ، راهنما و بزرگ سرزمین شناخته شده  و همه از محبت و راهنماییش بهره مند بودند اسم این پری زیبا ملفیسنت بود .

یه روز پسر بچه ای فقیر ،  از کشور همسایه، به سرزمین پریان میاد و از نهر آب جواهر میدزده .. ملفیسنت با خبر میشه و به پسر میگه جواهرات ته رود مثل همه ی امکانات دیگه ی این سرزمین برای همه ی موجوداته و کسی حق برداشتن و دزدی نداره .. پسر بچه و پری با هم دوست میشند و به رسم دوستی دست همدیگه رو می فشرند ،با فشردن دست ، پری آزرده میشه و دستش خون میاد .. پسر می پرسه چرا این اتفاق افتاد و پری جواب میده ، تو انگشت تو حلقه ی فلزی بود و بدن ما با فلز میسوزه .. پسر همونجا حلقه رو درمیاره و به جای دوری پرتاب میکنه . پری از این حرکت خوشش میاد . فکر میکنه کسی که بخاطر آسایش دوستش از تنها شیء باارزشش می گذره ، قابل اعتماده و ارزش دوستی داره .

سالها از این موضوع میگذره و درشب شانزده سالگی ملفیسنت ، بوسه ای با همه ی وجود به پسر میده و بهش میگه تو یه روزی اومدی از سرزمین من جواهر بدزدی ولی امروز بزرگترین سرمایه ی زندگیم یعنی قلب و احساسم رو به تو تقدیم کردم ..

بالاخره پادشاه همسایه ، هوس تصرف سرزمین پریان به سرش میزنه وقتی برای کشور گشایی حمله میکنه ، ملفیسنت با بالهای بزرگ و نیرومندش شکستش میده و میگه تا من حافط این سرزمینم تو دستت به این خاک نمی رسه .

پادشاه شرط میذاره که هر کسی پری زیبا رو شکست بده ، من دخترم رو و پادشاهی کشور رو بهش پیشکش میکنم .

پسر حریص و خائن پیش پری عاشق بر می گرده و با تکرار قصه ی عشقشون ، پری رو فریب میده و بهش داروی خواب آور میخورونه .. پری به خواب میره و پسر بالهای بزرگ و زیبای اونو  با یه رنجیر فلزی قطع میکنه و به عنوان هدیه پیش پادشاه می بره ..

ضجه های ملفیسنت بعد از اینکه از خواب بیدار میشه از درد دیدن خیانت ، نه از دست دادن بالهاش همه ی جنگل رو پر میکنه .. روزهای زیادی به گریه و زاری برای احساش و جای دردناک بالهاش میگذره .

جشن ازدواج عاشق خائن با دختر پادشاه و بعد از اون تاجگداریش و تصرف سرزمین پریان برگزار میشه و پسر به خواسته های دنیویش میرسه .

وقتی ملفیسنت غمگین و دلشکسته تو جنگل قدم میزنه میبینه سربازای پادشاه کلاغی رو به دام انداختند ، دلش میسوزه و با جادویی کلاغ بدبخت رو نجات میده . کلاغ برای تشکر درخدمت پری درمیاد و بهش میگه من حاضرم برای تو هر کاری انجام بدم .

ملفیسنت میگه من بالهام رو از دست دادم تو بعد از این بجای من پرواز کن و برام خبر بیار .

بالاخره یه روز کلاغ میگه شاه و ملکه دختر دار شدند و امروز جشن نامگزاریه ..

از اینجا داستان عینه نسخه ی اصلی میشه . پری دلشکسته و غمگین با صدای قهقهه های ترسناکش و کلاغی روی شونه ش ،  وارد قصر میشه و دختر شیرین و کوچولو رو طلسم میکنه .

کلاغ بعدا" بهش میگه اگه تو میخواستی انتقام بگیری چرا یه راه برای باطل شدن طلسم گذاشتی و اون اینه که با بوسه ی یه عاشق واقعی همه چیز به حالت عادی برگرده؟

پری زیبا با چشمانی غمگین به کلاغ میگه ، هرگز طلسم باطل نمیشه چون هیچ عشق واقعی وجود نداره .

باز داستان جلو میره .. دختر پادشاه همراه پری های محافظ تو جنگل و در دوقدمی پری دلشکسته بزرگ میشده .

ملفیسنت برای ترسوندن و اذیت دختر دست به شکلک درآوردن میزنه ولی چون ذاتا" مهربون بوده بچه همیشه به روش میخندیده و نهایتا " پری غمگین هم خنده ش می گرفته .. سالها میگذره و محبت عمیقی بین دختر و پری شکل می گیره و اغلب اوقات رو با هم می گذروندند .

معمولا" پری برای کلاغ درد دل میکرده که چقدر از اون آرزوی بد ، پشیمونه و دنبال یه راهی برای باطل کردن طلسمه . بالاخره شاهزاده سوار براسب سفید از راه میرسه و تو جنگل با دختر پادشاه خوش و بش ساده ای میکنند .

وقتی آرورا برای پری از دیدن پسر تعریف میکنه پری از شدت ناراحتیش به دخترک میگه که من تو رو نفرین کردم اما دلیلش رو نمیگه .. دختر که از شنیدن ماجرا ناراحت شده بود از پیش پری فرار میکنه .

زمان موعود از راه میرسه و سه تا پری محافط ، آرورا رو برای بردن به قصر همراهی می کنند .

با همه ی تلاشهای پری غمگین برای جلوگیری از اون اتفاق  ، انگشت آرورا با سوزن زخمی میشه و دختر به خواب عمیق فرو میره .

کلاغ و پری برای رسیدن پسر پدشاه به قصر و بوسیدن آرورا تلاش میکنند ولی وقتی پسر بوسه ای اجباری به لب دختر می نشونه و طلسم باطل نمیشه با تعجب ازش می پرسند مگه تو عاشق نیستی؟؟ پسر به سادگی میگه این زیبا ترین دختریه که دیدم ولی ما امروز صبح با هم آشنا شدیم و این برای پیدا کردن احساس عاشقی خیلی کمه ، ما هیچ شناختی از هم نداریم !!!

وقتی ملفیسنت ناامیدانه و گریان بالای سر آرورا از پشیمونی حرف میزده و قسم میخورده که برای خوشبختی و زنده شدن دختر همه ی تلاشش رو میکنه ، بوسه ای از سر مهر و عشق واقعی به پیشونی آرورا میکنه و درست در همین لحظه ست که دختر زیبا چشماشو با خوشحالی باز میکنه و از از پری دلشکسته میخواد تا اونو به جنگل و پیش خودش برگردونه .

پادشاه خبیث از دیدن ملفیسنت تو قصر خودش عصبانی میشه و سعی در نابودی پری داره .. آرورا که فهمیده همه ی این سالها چه پدر خیاننکار و کثیفی داشته ، بالهای ملفیسنت رو که در  شیشه ای زندانی بودند ، آزاد میکنه . بالها پرواز می کنند و به پشت صاحبشون می شینند ..

پری زیبا و دختر پادشاه با کمک هم پدر رو شکست میدند و دوباره سرزمین به همون صاحبان اصلیش یعنی پریان میرسه .. و هیچ قانون و حکمی بجز دوستی و اعتماد توش اجرا نمیشه .

*********

این فیلم به سادگی و زیبایی هر چه تمام آموزش میده که عشق درنگاه اول برای زیربنای یک زندگی مشترک ، کافی نیست .. میشه با زیباترین موجود زندگی آشنا بشیم اما تنها از راه شناخته که عشق واقعی محقق میشه .

عمیق ترین عشق ، صرفا " با جنس مخالف تجربه نمیشه ، بلکه محبت خالصانه ی یک مادر یا مادرخوانده میتونه بهترین محافط زندگی باشه .

خیانتکاران نهایتا" بازنده ی میدان هستند و همیشه در همین دنیا، جزای اشتباهات و ظلم خودمونو خواهیم دید .

و در آخر انتقام هیچ تجربه ی خوشایندی نیست .

راستی یه انیمیشن زیبای دیگه هم چند وقت پیش با همین مضمون دیدیم " فروزون " در مورد عشق واقعی دوخواهر نسبت به همه که خواهر بزرگ تر  تونست  با حرکتی از عشق حقیقی طلسم یخی خواهر کوچکتر  که  خودش باعث آن شده بود رو باطل کنه


**********

گل های زیبای عشق واقعی رو با مهردخت عزیز اینجا گذاشتیم ، امیدورام فضای زندگیتون پر از عطر عشق های واقعی باشه 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد