ی ماه سال گذشته ، قرار داد مستاجر ملک سه خوابه ای واقع در منطقه ی پردیس ( حومه ی شرقی تهران) به پایان می رسید ، که با توافق طرفین قرار دادبرای یکسال دیگر ، تمدیدشد .
مستاجر ، خانم کهن سال و باسلیقه ای بود که با پسر بزرگسال خود زندگی میکرد.
هم از وسایل شیک و مرتب و هم از سر و روی آراسته و هماهنگی لاک ناخن با رژ لبش ، میشد فهمید که این خانم چقدر زندگی رو دوست داره و برای زیبایی ارزش قائله .
متاسفانه هنوز مدت زیادی از تمدید قرار داد نگذشته بود که خانم شین ، تماس گرفت و با صدای بغض آلودی گفت: تصمیم داره به آمریکا برگرده و ایران رو با همه ی علاقه مندی هاش ترک کنه .. قبلا" گفته بود که کلا" شهروند اونجا حساب میشه و برای زندگی هیچ مشکلی نداره ولی علاقه ش به وطن باعث شده ، خونه و زندگیش رو رها کنه و برگرده .
وقتی فهمیدم بخاطر آزار و اذیت پسرش که سنی ازش گذشته بود تصمیم به این کار گرفته خیلی ناراحت شدم .... متاسفانه گله میکرد که پسرم رعایت اخلاق و حرمت من رو نداره ، از اینکه تو خونه م نگهش دارم و بهش سرویس و امکانات بدم ، حرفی نیست ولی رفتارهای نامناسبی میکنه و مهمون های ناشایستی تو خونه میاره و به تذکرات من اهمیت نمیده .
چند روز بعد خونه روتحویل داد و از ایران رفت .
دوباره خونه ، به بنگاه املاک سپرده شد تا همسایه ی جدیدی پیدا بشه .
چند روز بعد خانم مسن سال دیگه ای همراه دامادش که بنظر میرسید همه کاره ی مادر خانم باشه ،به دفتر املاک مراجعه کردند و روز پونزدهم اسفند 92 قرارداد رو برای یکسال آینده نوشتند و خونه رو تحویل گرفتند .
همراه خانوم جیم دخترو پسر بیست و چند ساله ش زندگی میکردند . که تا دیدارهای بعد این دختر و پسر دیده نشده بودند .
فروردین و اردیبهشت بصورت عادی گذشت و فصل خرداد فرارسید . کرایه ی خرداد ماه پرداخت نشد ، مالک خونه می گفت : مردم گرفتارند یک ماه دیر کرد مهم نیست ..ماه دوم و سوم هم گذشت .
خط تلفنی که خانوم جیم برای برقراری ارتباط داده بود ، خاموش بود .. امروز ، فردا ، هفته ی بعد و تا سه هفته ی بعد همچنان برقراری ارتباط ممکن نبود .
مدیر ساختمان میگفت : دختری بسیار بددهن و بارفتاری بسیار زننده و نامناسب در این خانه بعنوان دختر خانوم جیم رفت و آمد میکرد که تقریبا" یک شب درمیان با پسر خانواده بخاطر دیر آمدن ها و نشست و برخاست با آدم های مشکوک کتک کاری و فحاشی میکرند .
الان هم دوسه هفته ای میشه که هیچکدومشون دیده نمیشن. به دلیل اینکه پول پیش ، از مستاجر گرفته شده بود ، نگرانی مالی وجود نداشت ، میموند بحث کرایه های ماهیانه که فعلا کاریش نمیشد کرد.
یه روز جمعه صبح ساعت 10 مدیر ساختمون تماس گرفت : کامیون آمده و داره اسباب های خانوم جیم رو بار میزنه . ضمن اینکه ازابتدا تا حالا هیچ پول شارژی داده نشده و هیچ قبضی هم پرداخت نشده .
صاحبخونه از مدیر خواهش کرد که تلفن رو ببره بده دست خانوم جیم .بعد از سلام و علیک
- کجا تشریف میبرید خانوم جیم ؟ خیر باشه .
- من تصمیم به پس دادن منزل دارم ، لطفا" فردا ساعت 10 صبح به دفتر املاک بیایید تا قرار داد رو فسخ کنیم .
- ای بابا ، خانم شما الان مدت هاست تلفنتون رو خاموش کردید و هیچ تماسی ندارید الان هم میگید فردا بیایید قرار داد فسخ بشه؟؟!!!
- حالا شده دیگه .. من تو شمال پلاژ دارم و معمولا نیستم .. حالا هم دارم اسباب میبرم ، فردا صبح به دفتر املاک بیایید و تلفن قطع شد .
صحبت های بین خانواده ی مالک :
- !!!! این دیگه چه برخوردی بود؟؟ یعنی چی؟ این چه طرز برخورد بود؟؟
- عیبی نداره ، مردم مشکلات دارند این مادر هم گرفتار بچه های ناتو شده ، نمیدونه چه کنه . حالا فردا میریم دفتر املاک ، ببینیم چکار میکنیم .
- آخه پول پیشی که دادن ، دادیم به مستاجر قبلی ..
- باشه خوب ما هم یکساله خونه رو اجاره دادیم .. حالا ضرر و زیان که نمیگیریم ولی باید منتظر بمونه تا خونه دوباره اجاره بره .
فردا صبح مالک خونه که کارمند بود مرخصی گرفت و همراه پدر به پردیس رفتند و منتظر خانوم جیم شدند .
تا چند ساعت بعد خانوم جیم نیامد و تلفن ها هم همچنان قطع بود .
***********
حتی از پرونده های املاک شماره ی داماد شون رو که روز قرار داد آمده بود پیدا کردند .. داماد سر املاک داد و بیداد کرد و گفت: کارهای اون خانواده به من ربط نداره منم دارم دخترشونو طلاق میدم .!!!
تا یک ماه دیگه هم وضع همین بود . دوست و آشنا شروع کردند به نظر دادن:
: برید تکلیف خونه تونو مشخص کنید ، اگر تو خونه تون کارگاه تولید مواد مخدر راه بندازن چی؟؟ اگر کارهای خلاف کنند چی؟؟ اگر...
هی این ها رو گفتند و دل صاحبخونه رو خالی کردند .
یک روز دوباره مدیر ساختمونبه مالک زنگ زد و گفت :
امروز تو ساختمون اساب کشی یکی از واحد ها بود .. من فهمیدم این همون راننده اییه که اسباب های خانوم جیم رو از خونه تون برد . رفتم ازش تلفنش رو گرفتم به این بهانه که قراره هفته ی دیگه اسباب کشی کنم ، میخوام از شماه کامیون بگیرم .
بهش زنگ بزنید و ازش بخواید آدرسی رو که اسباب خانوم جیم رو برده ، در اختیارتون بذاره .
مالک با تشکر تلفن رو گرفت و با شماره ی مذکور تماس گرفت ، انقدر خواهش و تمنا کرد و همه ی مقدسات رو پیش کشید تا بالاخره راننده زبون باز کرد و آدرس یکی از کوچه پس کوچه های رودهن رو داد.
دوباره مالک همراه پدر به املاک پردیس مراجعه کردند و گفتند ما آدرس منزل جدید خانوم جیم رو داریم چون در دفتر املاک تو قرار داد بسته شد بود . تو حل این مشکل کمک کن و راه چاره ای پیش پای ما بگذار .
حالا دیگه مالک بینوا به پول نیاز پیدا کرده بود ، چون در این مدت ، معامله ای انجام شده بود که مالک روی اجاره ی خونه حساب باز کرده بود ..
متاسفانه الان نه اجاره ای درکار بود نه میتونست خونه ی خالیش رو به کسی دیگه اجاره بده تا مشکل مالیش رو حل کنه .
از همون همسایه های پردیس ، مرتب ، برای واحد خالی تماس میگرفتند و میخواستند خانه رو اجازه کنند ، ولی بلحاظ قانونی، منزل همچمنان در رهن خانوم جیم بود . البته تو این مدت به شواری حل اختلاف هم مراجعه شد و اونجا گفتند که به شایعات توجه نکنید . اگر تو اون خونه قتل هم اتفاق بیفته به شما ربط نداره و تحت پیگرد قانونی نیستید ، چون خونه رو کسی دیگه از شما اجاره کرده و همه هم شاهدند که شما به اون منزل رفت و آمد ندارید .
**********
املاکی، همراه صاحبخونه به آدرس جدید خانوم جیم رفتند . از مدیر ساختمون خصوصی پرسیدند که چنین کسی رو میشناسید ؟؟
مدیر ساختمون گفتند : خانومی مالک این آپارتمانه و تو همون تاریخ که شما میگید با خانم جیم قرار داد بسته و اسباب آوردند اما از همون تاریخ رفتند و تا حالا برنگشتند .
البته دختری با خانوم جیم بود که بسیار بد دهن و بد رفتار بود من به مالک گفتم که اگر این دختر با مادرشون بخوان زندگی کنند من اجازه نمیدم و باید قرار دادفسخ بشه .. قول دادند و مکتوب کردن که این خانوم اینجا با مادرش زندگی نکنه .
مدیر ساختمون رود هن ، با مالک تماس گرفت و پرسید آیا اولین اجاره پرداخت شده ؟؟ مالک خونه ی جدید گفت : نه .
همه به املاکی که قرار داد این خونه ی رود هنی بسته شده بود رفتند .
این املاکی به اون یکی گفت : من همکار خودتم و متاسفانه این خانوم جیم دردسر سازه . املاک جدید گشت و شماره ی جدیدی از خانوم جیم پیدا کرد .
شب با خانوم جیم و شماره ی جدید تماس گرفتند . خانوم جیم گوشی رو برداشت و غافلگیر شد .
مالک به خانوم جیم گفت : شما روزی که اسباب میبردی گفتی فردا بیایید بنگاه تا قرارداد رو فسخ کنیم .. میدونی که من کارمندم ، مرخصی گرفتم و اینهمه راه آمدم، شما نیامدید . باز هم تلفن هات رو جواب نمیدی .. من مشکلات خودم رو دارم چرا نمیایید تکلیف خونه ی من رو معلوم کنید تا من مستاجر جدید بیاورم ؟؟ خونه رو خالی کردید و انداختید اونجا ، نه کرایه میدید ، نه فسخ میکنید .
خانوم جیم گفت: تو میخوای من از اون خونه برم ؟
مالک : من غلط کردم که بخوام ... شما پونزده اسفند خونه رو برای یکسال اجاره کردی ..دوماه عادی گذشت ولی بعدش گم شدید ، بعد اسباب هات رو بردی گفتی فسخ میکنم .. خودت رو بذار جای من ، اصلا" منظور شمارو از این کارها نمی فهمم...حالا برنامه ت چیه؟؟
- : هیچی .. من همه ی پولای عقب افتاده رو واریز میکنم . و می مونم .
-: باشه ، فقط ترو خدا تلفنت رو خاموش نکن .
چند روز بعد همه ی معوقه ها پرداخت شد.از موضوع بیست روز گذشت .. روز بیست و یکم خانوم جیم تماس گرفت و گفت :
- میخوام قرار داد رو فسخ کنم . فردا صبح بیاید بنگاه .
- من کارمندم خانوم ، آدم شما نیستم که هروقت دوست داشتی بیام اونجا .فردا ساعت پنچ بعد از ظهر میام .کلید خونه و قراردادت رو با خودت بیار .
- شماهم پول منو بیارید .
فردا ساعت پنج همه در دفتر املاک بودند ..
- خانوم جیم ، بریم برای تحویل منزل .
- من کلید نیاوردم .
- واااا .. پس چطوری خونه رو تحویل بگیریم ؟ بریم دنبال کلید ساز؟
- من که پول کلید رو نمیدم .
- اشکالی نداره خودمون میدیم .
- آخه قرار داد رو هم نیاوردم .
فشار خون مالک انقدر بالا رفته بود که اگر چیزی دستش بود میزد پیرزن موذی رو می کشت .
- الان باید چکار کنیم؟
- قرار داد و کلید تو یه چمدون تو تهران پارسه .
- بابا مسخره کردی ما رو خانوم جون ؟؟.. ما از تهران هربار این راه رو میایم یه جور بازی در میاری .
- جوش نزنید الان میرم میارم .
- الان بری کی برمیگردی؟
- هر کی .
خانوم جیم سوار یه دربست شد و رفت .. در حالیکه مالک نمیدونست تا کی باید منتظر بمونه ..
نیم ساعت بعد خانوم جیم با کلید و قرار داد برگشت .
- شما تا تهران پارس رفتی و اومدی؟
- کلید و قرارداد رو میخواستی که آوردم . دیگه چی میگی؟؟
وقتی در باز شد ، چشمان مالک سیاهی رفت .. خونه ای که از خانوم شین مثل دسته ی گل تحویل گرفته شده بود ، تبدیل به مخروبه ای ناشناس شده بود .
- دستگیره های درها چرا باز شدند؟ چرا لامپ ها رو باز کردید؟
- لامپ صدتومنه ، میخرم میذارم جاش.
- خانوم لامپ های خونه همه کم مصرف بودن اگه شما صد تومن میخری یه جین هم برای من بخر .
- چرا کابینت رو باز کردید گذاشتید زمین؟دور قاب کانال کولر چرا دراومده؟
- شده دیگه .
- سقف چرا دوده گرفته ؟
- قلیون میکشیم .. دوده کجا بود؟ !!!
- خانوم جیم . من خونه رو به این صورت تحویل نمی گیرم . خونه باید نظافت شه و تقریبا شبیه اونی که بهتون تحویل دادیم بشه .
قرار شد پنج روز بعد دوباره به بنگاه برند و خونه رو تحویل بگیرند .
*************
دردسرتون ندم . پنج روز بعد وقتی برای تحویل و فسخ رفتند کارها انجام نشده بود . با این وجود مالک گفت اشکالی نداره فقط قرارداد رو فسخ کنید ، تموم بشه . وقتی دسته چک رو درآورد تا چک فردا صبح رو برای بقیه ی پول پیش بده ، خانوم جیم قبول نکرد و گفت : پول نقد بهم بده چک قبول نمیکنم .
مالک هم گفت : اگر برم فردا برگردم، خسارت ها رو ازت کم میکنم . پول کمیسیون بنگاه رو هم باید بدی و درضمن یه برج کرایه ی ماه آینده که طبق تعرفه ی ضرر و زیان بود و نمیخواستم ازت بگیرم ، خواهم گرفت .
با این وجود پیرزن لج باز گفت چک فردا رو نمیگیرم و رفت .
فردا دوباره مالک به پردیس رفت با پول نقدی که قرض کرده بود . همه ی ضررهایی که گذشت کرده بود رو هم کم کرد . پیرزن هم ناله و نفرین کنان و سینه کوبان که سیاه بخت بشی ، خیر از جوونیت نبینی ...از بنگاه خارج شد و همه ی کشمکش این چند ماه که بالاخره سر از کار این خانواده در نیاوردیم تمام شد .
وقتی به مالک بینوا زنگ زدم تو راه برگشت بود و هق هق گریه می کرد .. میگفت مهربانو انقدر پیرزنه برام سینه کوبید که بی حال شدم .
دو روز بعد از املاک تماس گرفتند که زن و شوهر جوونی خونه رو پسندیدند .
مالک اصرار کرد که حتما" مطمئن شوید پول آماده ست و ادم های خوبی بنظر میان تا برای قرار داد به پردیس بیام .
املاک اطمینان داد که همه چیز خوبه .
وقتی شب برگشتند و پرسیدم چی شد ؟
گفتند: زن و شوهر بچه سال بودند .. پسره به التماس افتاده بود که من پولم آماده نیست ولی جور میکنم .
مالک گفته : خوب پسر جان مگه مجبوری خونه ی سه خوابه اجاره کنی وقتی پول نداری .. دو نفر آدمید اول ازدواجتون برید یه خونه ی یه خوابه بگیرید انقدر هم عذاب نکشید .
دست آخر مالک رو کشیده کنار و گفته من رفتم از طبقه ی خیلی بالا زن گرفتم ،الان میخوام جلوی خانواده ی زنم کم نیارم این خونه رو بگیرم خیلی خوب میشه ولی پونصد هزارتومن بیشتر ندارم .. شما قرار داد ببندید تا وقتی اسباب بیارم پول رو جو میکنم .
اما مالک محکم ایستاد و گفت الان دو میلیون بریز به حساب . وقتی تا هفته ی دیگه هشت میلیون پرداخت کنی کلید رو بهت تحویل میدیم .. پسره کوتاه اومد و دومیلیون رو ریخت به حساب ..
چند روز بعد تماس گرفتند که ما داریم اسبابمون رو از شهرستان میاریم . مالک گفت : هشت میلیون چی شد ؟ مستاجر (آقای گاف) گفت : دارم براتون چک رمز دار میارم .. مالک گفت : پس تو بنگاه قرار میذاریم شما چک رمز دار رو بده منم کلید میدم .
گاف گفت : آخه ما نصفه شب میرسیم اون موقع بنگاه نیست ، میخواید بیاید سرجاده به ما کلید بدید ما هم چک رو بدیم ؟ مال گفت : نه من چجوری نصفه شب بیام تو راه .
یکساعت بعد گاف تماس گرفت که من دروغ گفتم اصلا" هنوز راه نیفتادم ساعت یازده ظهر فردا بیاید بنگاه .
فردا مالک ساعت یازده صبح به دفتر املاک رفت . متوجه شد که ساعت نه صبح گاف به بنگاه امده و اصرار کرده که کلید رو بده من تو خیابون نمونم ، قراره یه نفر برام چک بیاره .
مالک عصبانی شد و به دفتر املاک گفت : شما بیخود کردید که بدون هماهنگی من و گرفتن چک ، کلید رو دادی .
مالک و بنگاه دار ، چندین بار با گاف تماس گرفتند که تو کجایی؟؟ ، گفت : قراره یه نفر بیاد فرودگاه مهرآباد به من چک بده ، من اومدم اینجا .
دود از کله ی مالک و بنگاه دار ، با هم ، بلند شد
مالک با عجز و ناتوانی گفت :
من چقدر بشینم تو پردیس تا تو از فرودگاه مهرآباد برگردی .. ؟؟
خلاصه تا چند ساعت بعد هم هی با این حرف که الان اتوبان همت هستم الان ورودی پردیسم و الان سر خیابونم.... گذشت ، تا اینکه گوشیش رو خاموش کرد .
مالک و بگاه دار به حرفای گاف شک کردندکه اصلا" و راه باشه ، به درب منزل رفتند متوجه شدند که سه خانوار همراه با بچه های کوچیک و زیادشون همراه خانوم گاف تو خونه هستند .
خانوم گاف جلوی در آمد و گفت : اصل موضوع اینه که شوهر من هیچ پولی نداره و همه ی این حرفا دروغ بوده ، شما هم بیجا کردید الان اومدید درخونه ی من ، توخونه م مهمون دارم و آبروم رفت !!!!!!!!!!!!!!
قیافه ی مالک رو تجسم کنید
خلاصه اون روز مالک ، بنگاه رو تهدید میکنه که اینا رو از اینجا بلند کن تا دیوانه نشدم .خودت کلید دادی خودتم درستش کن .
دوباره ده میلیونی که دست صاحبش داداه بودند رو با شرمندگی پس گرفتند ، فردا ساعت شش بعد از ظهر در دفتر املاک قرار گذشتند که قرار داد رو فسخ کنند .
وقتی رسیدند گاف نیامد ..
مدیر ساختمون هم مرتب به مالک زنگ میزد که : اینا کین اومدن تو این آپارتمان .. پوشک های کثیف بچه هاشونو گذاشتند پشت در ، همه ی ساختمون بوی مدفوع گرفته .
انقدر هم زیادند که انگار یه لشکر تو خونه ست .
آخر سر بنگاه دار به گاف زنگ زد که مرتیکه بلند شو بیا بنگاه عینه بچه ی آدم وگرنه با پلیس میام جلوی در و....
نیم ساعت بعد گاف آمد و با توپ پر ....وقیحانه چشم دوخت به مالک و گفت من وسایلم تو خونه ست ، اگه بخوای بلندم کنی باید بهم خسارت بدی وگرنه هیچ غلطی نمیتونید بکنید .
دست آخر گاف دوتا پس گردنی و اردنگیه محکم از بنگاه دار خورد و چند تا حرف رکیک هم ازش شنید تا گفت : ... خوردم همین فردا صبح وسایلم رو میبرم .
*********
از جمله خسات های وارده در این مورد دوم ، شکستن کلید های آسانسور و شکسته شدن چند تا شیشه ی پنجره بود که باور میکنید همه ش توسط بچه های مهمون ها اتفاق افتاده بود .
دست آخر هم متوجه شدیم که همه ی اون داستان ها که از طبقه بالا زن گرفتم و.... دروغ بود ، گاف در نظر داشت این خونه ی سه خوابه رو همراه چند خانواده ی کوچیک اجاره و دستجمعی زندگی کنند، یه چیزایی تو مایه های هتل آپارتمان .!!!!!!!!!!
مالک بینوا دوباه به کسی که بهش ده میلیون قرض داده بود ، مقروض شد و خونه تخلیه شد اما مالک دچار بدبینی و افسردگی شدیدی شده بود و مرتب بدوبیراه به هرکسی که به دیگران رحم کنه و دلسوزی کنه ،می گفت .
دست آخر هفته ی قبل ، خونه به یه مادر و دختر ظاهرا" موقر اجاره داده شد با پول پیش بیست میلیون . .. مالک بینوا که جرات نمیکرد اطمینان کنه ولی انقدر از بیچاره ها تضمین گرفت که دیوانه شون کرد . البته هنوز هم میترسه بالاخره یه چیزی از توشون دربیاد .خدا کنه واقعا" موقر و انسان باشند .
حالا بشنوید از آپارتمان خودمون .
یادتونه نوشتم ،"یه واحد یک خوبه برای رهن و اجاره داریم؟"
شنیدم بردیا با یه عروس و داماد که همین دو هفته ی قبل عروسیشون بوده قرار داد بسته .. تو دلم غوغا بود که اینا چجور آدمایی هستند که میخوان بالای سر من زندگی کنند .
روز پنجشنبه ، نسیم جون گفت : مهربانو روز شنبه برای ایزوگام پشت بوم میان ، در جریان باش .
صبح روز جمعه یعنی همین دیروز ، کله ی سحر زنگ واحد من زده شد .. باز کردم میگم بعله؟
دیدم چندتا کارگر ایزوگام کارند .. گفتند : اومدیم کار رو شروع کنیم .. گفتم : قرار روز شنبه بود الان چزا؟؟ گفتند دیگه اومدیم خانوم .. نه نیااار
" قابل توجه اونایی که ایران نیستند ، اینجا همه چیز عشقی انجام میشه نه براساس قول و قرار داد... "
ساعت ده صبح انقدر از خاک و سروصدا کلافه بودم رفتم بالا به یکی که کمتر شبیه کارگرها بود گفتم : آقا چه خبره؟ انتن ماهواره ها رو جمع کردید ، کولر ها قطع شده ، آب قطعه .. دیدم بنده ی خدا یکمی منو نگاه کرد و گفت : شما مهربانو خانوم هستید ؟ خواهر آقا مهندس ؟؟
گفتم : بعله ..
گفت : من همسایه ی جدیدتونم .
- وااای ، ببخشید آقا شما اونجا چکار میکنید؟؟
- آقای مهندس کار داشتند به من گفتند بالای سرشون بایستم . .
- نه توروخدا ، اجازه بدید من میام بالا ..
- نه خانوم ..مگه میذارم ، این کار خیلی کثیفه .. اصلا مناسب شما نیست.
قیافه ی من .
تا بعد از ظهر انقدر دیدم این بنده خدا رفت بالا و اومد پایین از خجالت مردم .. یه بار هم در رو باز کردم چیزی بذارم پشت در ، دیدم یه خانوم جوون گوگولی داره از پله ها میاد بالا .. با لبخند به هم سلام دادیم
- حتما شما عروس خانومید ؟
- بعله .. همین ده روز قبل ازدواج کردیم . ببخشید موقع اسباب آوردن سرو صدا کردیم ..
- نه عزیز دلم ، مبارکتون باشه .. الهی خوشبخت بشید و این خونه براتون بشه پر از خاطرات قشنگ و رویاابی باشه .. ان شالله وقتی خونه خریدید و از اینجا رفتید دوستای خوبی برای هم شده باشیم .
- وااای ممنونم ، چه حرفای خوبی زدید .. ان شاللله .
" امید وارم فردا که روز عیده بتونم یه هدیه ی کوچولو و یه سبد گل براشون بگیرم و با یه کارت تبریک برای پیوندشون بذارم جلوی در خونه شون .
من رسم دارم برای همه ی عروس و داماد هایی که وارد این خونه میشن همین کار رو میکنم و البته اینو از مامانم یاد گرفتم .
ولی این دوتا خیلی ماهند و مهرشون حسابی به دلم نشسته .
*************
همه ی ما به اندازه ی کافی مشکلات روزمره ی خودمون رو داریم ، حالا سر یه خونه اجاره کردن اینهمه سوهان روح بشیم ، دروغ بگیم ، کلاه بذاریم .. بی حرمتی کننیم ، تا کجا ؟؟ تا کی ؟؟ چرا گره هایی که به آسونی با دست باز میشه رو با دندون باز میکنیم ؟
سر از رفتار مستاجر اول که کلا" در نیاوردیم .دومی که کلاش ودروغگو بود و با مظلوم نمایی حتی سر بنگاه دار رو کلاه گذاشت و اینم از سومی که با نهایت لطف و خوشرویی کاری که اصلا" وظیفه نداشت رو انجام داد ..
حالا ببینه من چطور براشون از جون مایه میذارم و هر کاری از دستم بربیاد برای رفاهشون انجام میدم ...
کاش خوب باشیم ، کاش انقدر دستورات ادیان مختلف رو برای هم واگویه نکنیم ، همه ی ما بنده ی خدا هستیم و باید سر بندگی و تعظیم برای خالق مهربون و با گذشتمون فرود بیاریم ....
اون یکانه ی مهربون ،هیچ کار سختی از ما نخواسته.. تو هیچ کدوم از ادیان واقعی و برحقش ،نخواسته ما کارهای عجیب و غریب کنیم تا مورد لطفش باشیم .. اون خورشید رو آفریده و دستور داده بی دریغ برسر همه بتابه ...تا همه خوشحال باشند و در کنار هم راحت زندگی کنند و برای خوشبختی هم تلاش کنند .. زندگی ها رو خودمون سیاه و تلخ می کنیم ..
کاش مهربون و درست باشیم ، چه مسلمون و چه مسیحی ، چه زرتشتی و چه یهودی و... فقط آدم باشیم ... همین
"عیدتون مبارک باشه "
گلهای زیبای عیدانه رو همراه مهردخت عزیزم براتون اینجا گذاشتیم ، همه ی زندگیتون معطر از بوی خوش انسانیت و رضایت خدا و خلق خدا باشه