دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

فرهنگ رانندگی

ساعت بالای سرم شروع به زنگ زدن کرد ... خدای من چقدر زود صبح شده .. با بدنی خسته و چشمانی که انگار خورده شیشه توشون موج میزد ، دست مهردخت رو از کمرم کنار گذاشتم و از تخت خواب بیرون اومدم . وقتی می خوابیدیم با صدایی که شبیه ناله ای از اعماق چاه بود ، گفت : مرررسی مامان جون و دستش رو دور کمرم انداخت ، انقدر مدت خوابیدنمون کوتاه بود و خسته بودیم که بدون ذره ای جابجا شدن تا شش صبح بی حس و بی هوش بودیم .. چند تا کار رو باید برای امروز آماده می کرد که مجبور شدیم تا سه و نیم صبح بیدار بمونیم .

به آقای راننده ی سرویس زنگ زدم و گفتم : دنبال مهردخت نیایید ، خودم می رسونمش .

صبحانه رو آماده کردم ، مهردخت هم از دست شویی ، تلو تلو خوران پای میز اومد ... در سکوت من میوه های زنگ تفریح رو تو ظرف های مخصوص جا سازی کردم ، مهردخت هم صبحانه ش رو خورد . لباس های مدرسه رو که می پوشید ، منم کیف آرشیو و کلر بوک ها رو مرتب کردم .

مهردخت با لباس کامل روی مبل سه نفره افتاد و بلافاصله با دهان نیمه باز، خوابش برد . من وسایل ناهار خودم رو آماده کردم .. کم کم لباس های اداره رو پوشیدم . چراغ های اضافه رو خاموش کردم ، مهردخت رو صداکردم و گفتم : پاشو دخترم ، دیرت میشه ، من دارم میرم ماشینو روشن کنم کیف آرشیو ت  و وسایل خودم رو میبرم .

تو هم نایلکس اضافه ت با کیف خودت رو بیار ....ماشین رو روشن کردم درپارکینگ رو باز کردم (تو فکرم بود خدا کنه زود تر بیان این در رو تغییر بدن و کنترلیش کنندتا من از این در باز و بسته کردن رها شم)میخاستم بیام سمت ماشین که ببرمش بیرون ، دیدم مهردخت اومد بره بشینه تو ماشین .

با دلخوری گفتم ، خوب مادر جان ، چرا سوار میشی .. بذار ماشینو ببرم بیرون زود در رو ببند بیا بریم ، الان دیرت میشه .

یهو مهردخت زد زیر گریه و مثل ابر بهار ،زار زد . با نگرانی رفتم طرفش .

-: الهی قربونت برم ، مامان چرا گریه میکنی؟؟

-: خدااا نکنه ، تو پله ها خوردم زمین .(خاطره ی زمین خوردنای خودم برام تداعی شد)

_: الهی بمییییرم برات ، چی شدی مــــــــــادر؟؟ (بی اختیار دستم رفت سمت کمرش و شروع کردم به ماساژ)

_: کمرم نیست مامان ، دستم مونده ریرم .

_:وااای مهردخت من خودم تو این پل ها خوردم زمین خیلی وحشتناکه .

_: من که اینهمه سال نخورده بودم .. آی دستم .

حالا مگه اشکای خودم ول می کنند؟؟

-: دست چپته دخترم .. بمیرم اینجاشه؟؟

_:مامان بریم دیر میشه .

_: ولش کن نمیخواد بری مدرسه .. بریم بالا .

_: نه .. چیزیم نیست خیلی کم درد دارم . بیتر ترسیدم

_: خواب آلود بودی دخترم .. حواست نبوده .. ترسیدی .. مطمئنی بریم ؟؟

-: آره مامان همون یه ذره دردم هم داره خوب میشه .

توماشین دستش تو دستم بود بهش گفتم .. اوایل که این خونه رو ساخته بودیم همه مون اقلا" یه بار خوردیم زمین . اون موقع ها پله های مرمر خیلی نو بودند و لیز، ما هم به اندازه ش عادت نداشتیم .. به مرور پله ها زبر شدند و سالها ست من ندیدیم کسی زمین بخوره .. تو هم شانس آوردی پالتو تنت بود .

رسیدیم . وسایلش رو بردیم مدرسه ، بوسیدمش و رفت .

و راه مدتی فکر م به مهردخت مشغول بود ، بعد درگیر ترافیک شدم .. با خودم گفتم از اتوبان ارتش نرم ، دارن عملیات مترو انجام میدن ، یه تکه از مسیر رو بستن خیلی ترافیک بدتره . برم از ازگل و کوچه پس کوجه هاش .

همه جای مسیر تو ازگل  خوب بود .. فقط یه کوچه تو اقدسیه کنار خونه ی مامان ایناست که معمولا تردد ماشین ها زیاده . رسیدم دیدم بعللله . آروم آروم میرفتیم تا یه پراید از کنارم با سرعت فراوون بهم رسید و تا ماشین جلویی حرکت کرد ، با پررویی سر ماشینش رو کج کرد و اومد جلوی من ایستاد .

گفتگوی درونیم شروع شد ...._:مهربانو ولش کن .. نگاش نکن ، بی فرهنگه دیگه .. برنامه سلام ایران تموم شده بود و پخش ماشینو روشن کرده بودم .

گروه آریان عزیزم این آهنگو میخوندن (که انگار به سفارش من خوندنش)

چقدر آسون می رن امّا ، لحظه هایی که تو رو دارم

ساعت انگار ، حتّی نداره چشم دیدن تو رو کنارم

تا میام با تو جون بگیرم

تا می خوام باز آروم بگیرم

می رسه وقت تلخ رفتن و

می بری قلبمو جونمو می میرم..

شروع کردم طبق معمول باهاش زمزمه کردن ..

مستیم از عشق

هر جا هر دم

حتّی وقتی

دوریم از هم..

از آینه چشمم بی اختیار به چشمش افتاد .. زود نگاهمو برگردوندم و بقیه آهنگ رو خوندم

آخه نفسی که عطر تو داره

آخه اون دلی که برات بی قراره

آخه چشمی که چشم انتظاره

مگه می شه بی تو نگیره بهونه

از آینه بغل طول خیابون پشت سرم رو نگاه میکردم .یه ماشین خیلی خیلی گرون و شیک داشت مثل باد انداخته بود تو لاین مخالف و می اومد .خون داشت جلوی چشمامو می گرفت . آهنگ دقیقا" به نقطهی حساس رسیده بود .

وقتی که با منی گرچه می دونم

نمی شه همیشه با تو بمونم

همه ی وجودمو نفسمو جونم

پُر می شه از تو و شعرای عاشقونه...

تا ماشین جلویی گاز داد ، اون ماشین متخلف خواست بچپه جلوی من .. اما مگه من گذاشتم ؟؟ چسبوندم به ماشین جلویی .. سپر به سپر حرکت کردیم .. اینم هی بال بال زد که بذار برم تو لاین .

راننده ماشینای پشتی و جلویی ها  داد میزدن : خانوم نذاری بره ها ...

یه عابر از پیاده رو گفت : افسر داره میاد .

تو همین هیر و ویر چون کاملا" چسبونده بودم به ماشین جلویی حس کرد که بهش ضربه زدم .. پیاده شد گفت : هههههی ، چه خبرته ؟ با کله و البته قیافه ی خشنم اشاره کردم .بشین تو ماشینت بابا . در حین اینکه مینشست ، گفت آشغاااااال .

آقا ما نفهمیدیم این آشغاله از دهنش کامل دراومد یا نه .. راننده ی عقبی پیاده شد رفت سراغش و یقه شو از تو پنجره گرفت . گفت: مرتیکه ، آشغااال هیکله ته . بیا بیرون از این خانوم عذر خواهی کن .

منم پیاده شدم . از لاین رو به رو هم ماشینا رسیده بودن به ماشین متخلفی که سعی داشت بیاد جلوی من . هم افسر رسید .

یارو اومد بیرون گفت : من که چیزی نگفتم ..

این یکی : گفتی .. البته وقتی میگی چیزی نگفتم یعنی " گه خوردم " ولی بلند و رسا بگو به این خانوم که من خودم آشغالم که تخلف کردم . بی ادبی هم میکنم . چون آشغالم حرف دیگه ای بلد نیستم بزنم .پس عذر خواهی میکنم .

به آقای فردین مسلک گفتم : آقا ولش کن .. انقدر موجود با ارزشی نیست که خودت رو اذیت میکنی .. من امثال اینو نمی شنوم .

رو کرد بهم گفت : نه خانوم این الان عذر خواهی میکنه تا دیگه از این غلطا نکنه .

رنگ متخلف شده بود گچ دیوار . گفت : خانوم عذر میخوام . بعد به فردین گفت : راحت شدی؟؟ فردینم گفت : آره ، تاحالا چند بار به دیگران مخصوصا" خانوما تهین کردی ، هیچی بهت نگفتن ؟؟ از این ببعد دهنت خواست باز شه اول مزه ش کن . پلیس راننده ی متخلفی که ماشین شیک داشت و لاین مخالف رو بسته بود و همین آقایی که سر صبح پی پی تناول کرد و تخلف اول رو اون انجام داده بود رو  یه جریمه ی سنگین کرد .. البته کلی خواهش و تمنا کردند که ماشینش رو نبرن پارکینگ که دیگه نفهمیدم چی شد ..

من و خیلی از عابرا و راننده های دیگه از فردین تشکر کردیم . یه نفر روش رو بوسید و گفت : اگه چهارتا مثل تو باشند بقیه آدم میشن دهنشونو باز نمیکنند که هرچی خواستن بگن.

عده ای هم از من تشکر کردند که با عملیات چسبودند سپر به سپر از ورود یه ماشین متخلف دیگه جلوگیری کردم .

رسیدم اداره از شانس خوبم یه جا پارک عالی هم پیدا کردم .چون یکربع به نه رسیده بودم مجبور شدم از هشت تا یکربع به نه مرخصی رد کنم ولی چسسسسسسسسسسبید .

من به هیچ عنوان راضی نمیشم یه راننده ی متخلف وقت و اعصاب دیگرون رو خورد کنه و

معمولا راننده های نفهم فکر میکنند به عقل ما نمیرسه بندازیم تو لاین مخالف و پنجاه تا ماشینو پشت سر بذاریم . اون موقع که ی ماشین از رو به رو میاد و گیر میکنه و کلی ترافیک بابت گره خوردن ماشین ها پیش میاد براشون مهم نیست .. فقط از خودخواهی بیش از حد میخوان کار خودشون راه بیفته .

آهان راستی  به راننده ی پورشه سواری که پشت من از این ژانگوله بازی ها میکرد و همین یکی ، پی پی خوره ، گفتم .. وقتی فرهنگ رانندگی نداری انگار لگن سوار شدی .. هم تو که ناشینت پورشه هم تو که پراید سوار شدی .

*********

متاسفانه از نظر فرهنگی خیلی مشکل داریم .. سعی کنیم با همین اتفاقی کوچیک و رعایت کردن خودمون ، به دیگران درس بدیم شاااااید پنجاه سال دیگه بتونیم ادعا کنیم که کمی فرهنگ و شعورمون بهتر شده .. البته به عمر ما که قد نمیده .. برای بچه هامون بهتر میشه .

*********

اون روز با مدرسه ی مهردخت تماس گرفتم ، گفتند حالش خوبه .. خدا رو شکر کردم و برای نیکوکاران وحدت وجه ناچیزی بعنوان شکرانه ی سلامتی پرداختم .

**********

داره چه بارون قشنگی میباره ... خدا نعمت سلامتی و برکت رو ازمون نگیره .. وسط همین بارون گل های زیبای تر و تازه رو با مهردخت جان که تا کمر از پمجره آویزونه و داره عکاسی میکنه پیشکش وجود عزیزتون میکنیم .

پی نوشت مهم : به این کامنت توجه کنید

نمیدانم با وبلاگ گیلاس آبی آشنائی داری یا نه . مدتی است پست ثابتی درمورد بیماری یک پسربچه 4 ساله داره که خانواده او وضعیت مالی خوبی ندارند و درحال حاضر لنگ حدود 3 میلیون تومان برای ادامه معالجات بچه میباشند.

این پول علیرغم این پست ثابت هنوز جمع نشده.  جزئیات دروبلاگ گیلاس آبی آمده bluecherry.blogfa.com و با مکاتبه با نویسنده وبلاگ هرگونه اطلاعات دراختیارت قرار خواهد گرفت.

 این همون کاره پست قبلیه که تکمیل شده .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد