دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"در گیری های بی مورد جنسیتی "

چند ماه پیش ، یکی از دوستان عزیز و قدیمی بهم گفت میخوان یه گروه درمورد تعلیم و تربیت کودکان راه اندازی کنند و ازم اجازه گرفت تا من رو هم به گروه اضافه کنند .. ازش تشکر کردم .


گفتم : عزیزم مهردخت چند روز دیگه پا تو هفده سالگی میذاره ، قطعا" دیگه روش های کودک خیلی مد نظر من نیست . گفت : میدونم ولی دوست دارم باشی حتی اگر مطلب هم نذاری .


خلاصه بگم که من بیشتر اونجا خواننده م الحق مطالبی رو هم از کتاب ها میذارن جالبه و برای مادران امروزی مفید واقع میشه .


تو لابه لای متون بعضی از اعضا دعا های مخصوص رو هم میداشتند .. یا مثلا" تکه هایی از انعام یا زیارت عاشورا . این رو هم بگم که گروه چند ماهه راه افتاده ، تازه نیست که بگم بخاطر بار عرفانی این روزها مطالب مذهبی درج میشه .


خلاصه من که اونجا نقش آباژور رو بازی میکنم (به هرکی مطلب کم میذاره خودم میگم آباژور)

میدیدم که بعضی از اعضا خواهش میکنند که از درج مطالبی که به تربیت کودک ربط نداره خودداری کنند . و قانون و هدف گروه رو یادآوری میکنند .


به این ترتیب مشخص شد که بیشتر اعضا از نظر مذهبی در جایگاه خاصی هستند و براشون این موضوع ، مهمه .


حالا جریان از جایی شروع شد که مدیر بی نوای گروه پیشنهاد داد که پدرانی هم که تمایل به دونستن این نکات دادرند رو عضو کنند ، هم اونا مطلب بذارن ، هم از مطالب ما استفاده کنند ..چون به هر حال پدران هم در زمینه ی تربیت و پرورش کودکان نقش عمده ای دارند .


عاقا چشمتون روز بد نبینه .. تقریبا" مدیر گروه رو به سیخ کشیدند که ازت توقع نداریم و اگه مرررد بیاد تو گروه ما یک ثانیه هم گروه رو نگه نمی داریم و چرا میخوای محیط امن و راحت اینجا رو به مخاطره بندازی ....


خلاصه برخوردی کردند که من همینطور پشت تلفن همراهم فکم خورده بود رو میییییییز .


اصلا" درباورم نمیگنجه که چطور مادران محترم و امروزی احساس می کنند که وجود چند تا مرد تحت عنوان پدر کودک ، میتونه محیط مجازی رو به خطر بندازه ..


دقت کردم دیدم هیچکدوم از خانومایی هم که اعتراض کردند حتی عکس ندارند که بگم نمیخوان عکسشون دیده بشه همه بجای عکس دوتا دست به  حالت دعا ... چند تا شمع سوخته و جانماز و یا بچه هاشونو گذاشتن ...


خلاصه مدیر گفت بابا ببخشید اشتباه کردم فقط پیشنهاد دادم و اینا تا قبول کردن ..


حالا هر چند روز یه بار لابه لای مطالب مدیر رو قسم ایه میدن که نکنه مرد تو گروه آوردی و خبر نداریم . مدیر قسم میخوره که نه همچین کار نکردم . بعد میگن پس فلانی کیه اسمش علیه ؟؟


بعد اونی که اسمش علیه و عکسشم یه پسر کوچولوهه  میاد میگه علی منم اسمم مثلا" مریمه

علی هم پسرمه با اسم پسرم اومدم


من موندم کسانی که انقدر تفکیک جنسیتی تو رفتاراشون دارند و انقدر مرد گریز هستند اصلا" چطور میتونند بچه هاشونو درست و با دید واقعی نسبت به برابری حقوق انسان ها تربیت کنند؟؟ خلاصه اوضاعی داریم ..



*************



یکشنبه هفته قبل رفتیم نمایش فهرست ، کار زیبایسه ساعته  از رضا ثروتی ، بابازی یه دوجین از بپه های کارگاه بازیگری که انصافا" باید بگم کارگاه کجا بود ، کاملا" حرفه ای کار کردند مخصوصا" پسر بچه شش ، هفت ساله ی زیبایی که با هنرمندی هر چه تمام تر بازی میکرد و دیالوگ اول و آخر نمایش رو اجرا کرد .


چهارشنبه هم نمایش سه جلسه تراپی رو دیدیم که صابر ابر عزیز و خانم الهام کردا بازی میکردند و برعکس نمایش فهرست ، کار خلوت و جمع و جور در یک ساعت و نیم بود .


موضوع اینه که هر دو نمایش درمورد گره های بزرگ شخصیتی که در بزرگسالی انسان ها رو گرفتار میکنه و همه شون هم به دوران کودکی برمی گرده .


البته فهرست که مشخصا" تاثیر جنگ بر روان کودکان بود . 


تو نمایش فهرست سیمین سینمای ایران (فاطمه معتمد آریا )ردیف بالای سرم و جناب خسرو سینایی عزیز هم ردیف های پایین نشسته بود .


اینم جمعیت بیست و دو نفره ی ما ، که نصف سالن رو اشغال کرده بودیم



خوشحالم از اینکه مهردخت تو این سن که متاسفانه بچه ها زورشون میاد دو خط کتاب مطالعه کنند با فضای نمایش و فیلم آشناست و بعد از دیدن اون ها میره نقدشون رو می خونه و نظر خودش رو می نویسه .

******

یعالمه دوستتون دارم ، از زندگی و روزهای باارزشتون خوب استفاده کنید .


نظرات 25 + ارسال نظر
علی امین زاده سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

تربیت بدون در نظر گرفتن جنسیت والد، سم بسیار مهلکی است. برخی والدینی که با هم اختلاف دارند از بچه به عنوان اهرم فشار بر طرف مقابل استفاده می کنند. شاید این مساله تا حدود سنین 16-17 سالگی کارآمد باشد اما از آن به بعد که رفته رفته بلوغ فکری حاصل می شود، بچه از دست آویز شدنش مطلع می شود و با والدین قطع رابطه خواهد کرد! نمونه هایش را زیاد دیده ام.

گاهی، یکی از والدین کوتاه می آید و در این صورت هم پس از رسیدن به بلوغ، کودک متوجه این کوتاه آمدن می شود و رفته رفته از والد سلطه گر منزجر خواهد شد.

رفتاری که متاسفانه زیاد دیده ام این است که مادران دوست دارند بین پسرشان و پدرش جدایی بیندازند. گاهی، با این بیان که نمی خوام کارهای بد باباش رو یاد بگیره.

خوب یا بد، کودک، از حدود 7 سالگی علاقمند به دنبال کردن رفتارهای والد همجنس است و منع کردن او از دنبال کردن پدرش باعث می شود که او در بین اعضای دیگر خانواده دنبال این الگو بگردد یا در بیرون از خانه این الگو را پیدا کند.

کودک تربیت شده با چنین خط قرمز جنسیتی در اولین حرکت، پدر و مادر را طرد خواهد کرد. فقط تا بلوغ فکر کودک صبر کنید!

علی اقا ممنون از کامنت خوب و پر بارتون چیزی که من دقیقا" تجربه کردم همین مورد درمورد دخترم و پدرش بعد از جدایی ما بود
وقتی جدا شدیم مهردخت فقط چهارسالش بود . برعکس رفتارهای معمولی که شما ازشون یاد کردید من سعی کردم درمورد پدر مهردخت هیچ توضیحی ندم و حتی گاهی وقت ها رفتارهای بد پدرش رو توجیه میکردم که نسبت به اون بدبین نباشه . چون میدونستم نقش پدر ولو زمانی که از هم جدا شدیم هم در تربیت بچه م موثره و باید بدونه اگر چه ما با هم نمیتونیم زندگی کنیم ولی اون پدرشه و احترام و اطاعت از اوامر درست و بجا و منطقیش وظیفه ی فرزنده
خدا رو شکر درست هم نتیجه داد و فکر میکنم مهردخت خیلی خوب تربیت شده
با وجودی که بارها گفته اصلا ادامه زندگی تو و چدرم به صلاح نبوده ولی از نظرات و راهنمایی های پدرش بهرمنده و می بینم خوب بهش گوش میده و عمل میکنه .

الهام یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 08:04 ق.ظ

سلام هرچند خیلی دیر شده ولی تولدتون مبارک
اگر سایتی که ازش خرید اینترنتی زیورآلات تایپو گرافی کردید رو بزارید
ممنون میشم

www.nikangroup.com

سلام الهام جان ممنون از لطفت عزیزم
ادرس سایت رو برات گذاشتم

ماهی سیاه کوچولو شنبه 20 تیر 1394 ساعت 12:51 ق.ظ http://1nicegirl8.blogsky.com

ای بابا
اینکه مشکلی نداره
مردا میان تو گروه بگن یا الله تا زنها چادری شالی روسری چیزی سرشون کنن
دیگه هند هم ماهواره پرتاب کرد و ما هنوز اندر خم کوچه علی چپیم...
این بانوان محترم از گناه میترسن لابد یا اینکه میترسن به گناه افکنده کنن
مهربانو جان بی زحمت یه سر برو کابینتارو سر بزن ببین اسید دارین
نبود جرم گیر هم قبوله نبود وایتکس هم خوبه حالا نبود ناچارن یه لیوان مایع ظرفشویی بیار بخورم دارفانی رو وداع بگم


ازدست تو ماهی شیطون بلا ...
والله راست میگی خودمم میخوام سم نباتی بخورم نمیدونم درد کدومش کمتره

پونه پنج‌شنبه 18 تیر 1394 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام بر بانوی مهر
حقیقتش منم نمی فهمم چرا نمی تونیم نگاه انسانی به هم داشته باشیم من با اینکه تو محیط کارم در خصوص برخورد و ارتباط با آقایون تجربه خوبی نداشتم ولی تمام تلاشمو برای اینکه این موضوع رو به همه مردها تعمیم ندم می کنم تو همکارا موفق نشدم ولی این گروه دوستای وبلاگیم اولین گروهیه که با حضور آقایون و خانومها راه انداختم که انصافا هم تا حالا همه قوانین رو رعایت کردن و مشکلی پیش نیومده
ترس اکثر خانمها از این موضوع به دلیل برداشت ها و برخوردهای بد شوهراشونه نگران عدم پذیرش این موضوع از طرف شوهرشون هستند احتمالا

سلام پونه جانم
والله منم نمیفهمم ، هم از شوهرم جدا شدم هم تو خیلی از جوامع باهاشون مشکل داشتم ولی واقعا ددم نسبت به همه بد نشده .
واقعا نمیدونم یه خانوم که شوهرش تا این حد این روابط رو قبول نداره چیکار باید بکنه

من و دخملی پنج‌شنبه 18 تیر 1394 ساعت 12:54 ق.ظ

سلااااام مهربانوی عزیزم. چقد خنگ بودم عقلم نکشید آدرس وبت رو بلاگ اسکای امتحان کنم ببینم هستی یا نه . الان تو وب قبلی دیدم نوشتی.هرچند این مدت برام فرصت خوبی بود از اعتیاد به نتم کم کنم و زیاد وبلاگ خونی نداشتم. ولی اعتراف میکنم دلم تنگ شه بودااا.
منم عزین گروه ها داشتم که با آقایون مشکل دارن. نظری نمیتونم بدم ولی میدونم که خیلی ها دردشون اومدن مرد نیست دردشون تعصب بیجای همسرشونه که خدا نکنه بفهمه تو یک گروه که زنشون عضوه مرد هم هست روزگار زن بیچاره سیاهه.
مهردخت خانمی رو ببوس از طرف من .

سلااام عزیز دلم چه حرفیه نازنین خیلی هم گلی .
متاسفم ئاقعا کاش همه ی انسان ها باهم دوست یاشند و هیچ مردی تعصب کور نداشته باشه
تو هم اون موش موشکتو ببوس حتما خانوم گلی شده راستی تولدش هم مباااارک

ترانه چهارشنبه 17 تیر 1394 ساعت 11:30 ق.ظ

سلام خیلی از وبلاگتون خوشم اومد
بیشتر پستاشو خوندم
اما تو این پست نظر گذاشتم
موفق باشید

سلام ترانه جون
ممنون عزیزم محبت کردی خوش اومدی به جمع ما

tarlan دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 11:05 ب.ظ http://tarlantab.blogsky.com/

وقتی خود زنها اینجور برخوردها رو دارن متاسفانه اقایون هم برخورهاشون اونی میشه که الان در جامعه داریم مردهارو همین زنها تربیت کردند نقاش منزل ما به همسرش میگفت منزل دفعه اول که شنیدم کلی خندیدم بهش گفتم عباس اقا منزل کیه بنده خدا سرخ شد و گفت مادر احمدرو میگم بازم نگفت همسرم .دوستت عجب صبری نداره من بودم همونهارو حذف میکردم ....
خدا حافظ دختر گلت باشه و راه زندگیش باز باشه

بله دقیقا همینطوره .. متاسفانه هر وقت کسی پسر دار میشد میگفتن خوبه راحتی تربیت پسر سخت نیست ولی دختر خیلی سخته تو این مملکت ، همیشه می گفتم تو رو به خدا اینطوری فکر نکنیئ .. انگار میخواید پسر رو به امان خدا رها کنید اونوقت میشن مثل علف هرز و بعد ها همسران و پدران به دردنخوری تحویل اجتماع میدید .

ممنون از لطفت عزیزم خدا عزیزای تو رو هم برات حفظ کنه

peepbo یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 12:31 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیزم
خیلی خوشحالم که وبلاگ جدیدتونو پیدا کردم(هنر کردم البته که از رو لینک وبلاگ قبلی اومدم

سلام عزیزم . منم خوشحالم که دوستام دور هم جمع میشن . خوب کردی عزیزم دوست بودن هننننره

ونوس بلاگفایی یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 12:16 ب.ظ

این دوست مدیرت عجب صبری داره هاااا
من جای اون باشم زودی وبو میترکوندم تا اینهمه دستور و فرمایش نفرمایند.
گروه گل باقالی تون تموم تهرونو گرفته تو مشتش ها... کم کم دارین معروف میشین

ونوس بلاگفایی رو خوب اومدی
اره بخدا منم همچین حوصله ای ندارم
اررره گل باقالیا مااااهن عینه شماهااااا .. خدایا چقدر خوشبختم

سهیلا یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 08:51 ق.ظ http://rooz-2020.blogsky.com/

مهربانو جونم سلام
کی این پست رو فرستادی رو هوا و من متوجه نشدم؟
آی گفتی...منم تو یه گروه موفقیت و انگیزشی عضو هستم. طفلی مدیر گروه پیرش دراومد از بس گفت تو گروه مطالب مذهبی و سیاسی و شعر و جوک نگید.زبونش مو درآورد...نه ببقشید انگشت اشاره اش مو درآورد...خخخخ
بعدم که همین پیشنهاد رو داد که آقایون هم میتونن عضو بشن قیامتی به پاشد که بیا و ببین.
انگار موفقیت مختص خانماست و آقایون باید برن یه گوشه بشینن ماستشون رو بخورن
خلاصه که مملکت نیست قربونت برم...دیوونه خونه ست


بیگ لایک به کامنت پونی و نگین جون.....

سلام به روی ماهت عزیزم
والله هوا نفرستادم .. مزنم زمین هوااا میره
سهیلا نمیدونم چجوری میشه خبر داد .
بلاگفا رو گول میزدم بعد از پستم یه خالی میبستم و حدف می کردم نشونش میداد ولی اینجا رو نمی دونم

والله گاهی فکر میکنم رسما در یک دیوانه خانه ی بزرک دور هم حال میکنیم .. خودمونم هستیما ... نه که بگی استثنا داریم

بهمن یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 08:17 ق.ظ http://www.life-bahman.blogsky.com

سلام مهربانو خانم جان
مرررررد گریزی یا از اون طرف به قضیه نگاه بکنیم ززززززن پوشی ! متاسفانه ریشه در فرهنگ سنتی و مذهبی مون داره ...یعنی ما ایرانیها ظاهرن قبل از تشرف به دین اسلام هم اینقذه توی فکر ناموسمون بودیم ...
دوستی دارم مهندس ، فوق لیسانس ، مدیر و مدبر با کلی دبدبه و کبکبه و روشنفکری ...
من دوست صمیمیشون هستم .
رفتیم خونه شون . با خانومم . ایشونم تازه ازدواج کرده بودن . شنیدم که گفت رضا چن تا چائی بیار !!!
با تعجب به خانومم گفتم رضا کیه ؟ گفت نمیدونم .
از دوستم پرسیدم ، گفت اسم برادر خانوممه آخه ما تازه ازدواج کردیم و هنوز بچه نداریم ...

سلام داداش بهمن خان جاااان
از برادر زن بجای زاپاس استفاده می کرده

مینو یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 02:05 ق.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام مهربانو جان
این بی اعتمادی خیلی ریشه دار و عمیقه.اضافه کنید این مطلب را که خانم ها بعضی مطالب را دوست ندارند در حضور آقایان مطرح کنند.برای بعضی هم کلا اسم جنس مخالف ،نامحرم حساب میشود.
امیدوارم خودت و مهر دخت عزیز سلامت و شاد باشید

سلام مینوی عزیزم
برای تو هم ارزوی سلامت و شادی دارم نازنین

تنهادرغربت شنبه 13 تیر 1394 ساعت 11:50 ب.ظ

مهربانو جان اخرین پستت رو که مربوط به دوسال پیش بودروخوندم
عرق سردی رو بدنم نشست ... فکر کردم بخاطر همین نیستی
اصلن یادم نمیاومد همچین پستی رو قبلن نوشته بودی
تااینکه تاریخش رودیدم ویه نفس راحتی کشیدم

باورت نمیشه خودمم خوندم جا خوردم
بعد تاریخشو دیدم خیالم راحت شد .

شادمانه شنبه 13 تیر 1394 ساعت 03:07 ب.ظ

سلام
وب لاگتون جدید شده؟یا من اونقد نیومدم که برام تازگی داشت؟
اگه جدیده که مبارک باشه و اگه من دیر کردم پوزش!

اما در مورد مطلبتون بنظرم یه چیزایی قرارداده. الزاما قراردادها نبایستی منطق اولیه داشته باشند. به خودی خود نه تفکیک مفیده و نه روابط بدون تفکیک
سخت نگیرید زندگی همه ش دورروزه برای ما که هردوروز در جنگ و ترحیم گذشت!!

سلام چطوری سادمانه جان .
والله اون قدیما ما تو بلاگفا می نوشتیم ولی حالا بعد از ترکیدن بلاگفا و از بین رفتن مطالب سال 93 به بعد کاربران ، من و تعدادی از دوستان به بلاگ اسکای اسباب کشیدیدم

درمورد مطلب هم ما نیستیم که سخت می گیریم ، اونایی که هی میگن مرد نیاد ، خاک عالم نکنه اومده سخت می گیرن .. ما کلا ساده بگیریم چه تو تحریم چه غیر تحریم

خانم اردیبهشتی شنبه 13 تیر 1394 ساعت 02:27 ب.ظ http://mayfamily.blogsky.com

سلام
راستش من هیچ وقت نتونستم زنان یا مردانی را درک کنم که براشون جنس مخالف یک موجود عجیب و غریب و متفاوت و گاهی کثیف و مزخرفه!!!!
به نظرم روی دلیل به وجود اومدن این احساسات باید تامل کرد.
فقط یک نکته مهربانو جان. به نظرت بهتر نبود اسم هاشون را تو عکس ها پاک کنی؟

سلام اردیبهشتی جان
آره واقعا " درکشون برای ما سخته .
والله همه اسامی مستعار دارن حتی همونی که بنظر واقعی می اومد چون باید دویاره میربردم تو پینت و قلم می گرفتم و دوباره آپلود می کردم ترجیح دادم کلا اون چند تا عکس رو حذف کنم

مجید شفیعی شنبه 13 تیر 1394 ساعت 01:02 ب.ظ

سلام

پست متاسفانه ای بود و ممنون از درمیون گذاشتنش

:(

@}----
:)

و تیکه دومش مممممممممممممممممم بود

سلام مجید جان بعله واقعا متاسفانه

نادی شنبه 13 تیر 1394 ساعت 11:57 ق.ظ

سلام به مهربانوی عزیز

شاید دلیلشون غیر از این بوده که با حضور اقایان مخالفت کردن..
.
زندگی همواره بهترین پرده های نمابشش را پیش چشمان تو و عزیزانت بنمایاند♡♡♡♡♧♧♧♧

مرررسى عزیز دلم
الهى براى تو و عزیزانت هم بهترین ها مقدر بشه
چه دلیلى وقتى خودشون با شفافیت میگن امنیت گروه به خطر مى افته ؟

نیما شنبه 13 تیر 1394 ساعت 10:33 ق.ظ

سلام خانم مهر بانو
آدرس خونه جدید رو تو وبلاگ قبلی اشتباه نوشتید لطفا اصلاح فرمایید
1- bahari52 به جای bhari52
2- بعد از blogsky یک فاصله اضافه حذف شود
ممنون

سلام آقا نیما
ممنون از تذکرت دوست عزیز اصلاح شد

غریبه شنبه 13 تیر 1394 ساعت 10:26 ق.ظ

من هم مثل همان فامیل نگین خانم ام وقتی بخوام اسم همسر را ببرم میگم ننه ی حسین
بالطبع ایشان هم میگویند بووی حسین
خب این جماعت نسوان مرد گریز هستند فکر می کنند مردها لولو خرخره هستند
شاید بی ربط هم نمی گویند

غرررریبه باااازم ؟!!!!

رها شنبه 13 تیر 1394 ساعت 10:17 ق.ظ

سلام بر مهربانوی جانننننننننننننننننننن.
بازم بوی سوختن ک چه عرض کنم جزغاله شدن دلم میاد.
میدونی مهربانوجان من عاشق تاتر هستم ولی توی شهرم اصلا بهایی داده نمیشه...
خوشا براحوالت نازنین....
نمیدونی چقدر غنج میزنه دلم وقتی چهرت میاد توی ذهنم و انگار دارم رو در رو باهات صحبت میکنم...
مهربانوجان جسارت منو میبخشی میشه از مدیر گروه اجازه بگیری و منو اد کنی اصلا تو گروهی که شما باشی.
به خدااااااااااااااااااااااااااااا بچه ی آروم و سربه راهیم..

سلاااام رهااای عزززیزم
اخی حیف باشه اره عزیزم میدونم چقدر امکانا شهرستان ها هر چند بزرگ در مورد تاتر کمه .
قربونت برم رها جون چند روزه به همین دلایل گروه حذف شد ماسفانه من اصلا مطلبی نداشتم . و تو خیلی گلی
شاید خواست با اعضا جدید دوباره گروه رو بسازه اونوقت روی چشمم

ملیحه شنبه 13 تیر 1394 ساعت 09:08 ق.ظ

سلام مهربانوی عزیز
انشا ا.. همیشه به خوشی.

مرررسى ملیحع جونم

شیوا شنبه 13 تیر 1394 ساعت 08:15 ق.ظ

سلاممهربانو جون
واااای خاک عالم مرد تو گروهتون هست ؟؟؟ مرررددد؟؟؟
یاد دو سال پیش افتادم. تو یه دانشگاهی از دانشگاه های یه شهر تقریبا بزرگ استان قرار بود درس بدم. اولین جلسه که رفتم سر کلاس 97 نفریشون ، اولین چیزی که شنیدم صداهای متعجبی بود با مضمون :" دختـــــــــره کهههههههه " ، " بچه هااااا دختــــــــــــــر " همین جوری که جلوم رو نگاه می کردم گفتم حتما کل کلاس پسرن ! رفتم پشتتریبون به سمت کلاس چرخیدم دیدم اینها که نصفشون دخترن ! یه جوری می گفتن دختره انگار بار اوله می بینن

به صورت یواش یواش و زیر پوستی دارین فاطمه معتمدآریا رو هم گل باقالی می کنین هاااا ! این بار دومه یا اون عکسه مربوط به همین نمایش بود؟

سلاااام عزیزززم
دخترررری که
شیوا جون تو اون نمایش خودش بازیگر بود اینجا تماشاچی
درضمن اسم اون تونل بود این یکی فهرست ... ازت امتحان میگیرم هااااا بعد جریمه ت میکنم از روی پستام ده بار بنویسی

mahpari شنبه 13 تیر 1394 ساعت 03:34 ق.ظ

ارزو میکنم
که همیشه برید بگردید و خوش بگذرونید.

مرسی ماه پری جون همچنین

نگین شنبه 13 تیر 1394 ساعت 03:15 ق.ظ

مهربانو جان تو پست قبلی هرکاری کردم کامنتم ارسال نشد و من خیلی حرص خوردم!

امیدوارم عمر طولانی و با عزت از خدا بگیری و به پای نازنین دختر گلت خوشی کنی و به مدارج عالی برسونیش
بازم تولدت مبارک عزیزی که وجودت سراسر مهر و نوره

امیدوارم شمعهای روی کیک تولدت اینقدر زیاد بشن که دیگه فوت برای خاموش کردنشون کافی نباشه و مجبور بشی کمپرسور بیاری

مهربانو واقعا چرا من نمیتونم مثل آدمیزاد کامنت بذارم؟
تو میدونی ؟ لطفا منو هم قانع کن

در مورد پست یادمه یه فامیل داشتیم که دبیر بود
وقتی میخواست خانمش رو صدا بزنه میگفت آقا مصطفی!!
مصطفی اسم پسر بزرگش بود !!!

بعد یه بار تعریف میکرد میگفت : دیروز رفته بودم جایی کار داشتم آقا مصطفی رو هم برده بودم .. بعد آهسته گفت :
وقتی میگم آقا مصطفی رو برده بودم یعنی والده آقا مصطفی رو برده بودم

یعنی صد تا کلّه معلق میزد که اسم خانمشو نیاره !!!

هیچوقت نفهمیدم اینجور آدمها رو ...

فدات شم نگین جون میدونی چرا نمی تونی؟؟ آخه تو یه پریه شیطون و خوش قلبی آدمیزاد نیستی که
کله معلق رو خوب اومدی

پونی شنبه 13 تیر 1394 ساعت 12:11 ق.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

مرد کلا مورد بی خودیه اصلا تربیت بچه هم به اوشون هچ ربطی نداره !

خوبه همه ائمه و رسل مرد بودنا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد