دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"بفرمایید عروسی "

سلام دوستان نازنین و مهربونم .


روز یکشنبه آزمایش کاملی که دکتر برام نوشته بود رو انجام دادم و فردا بعد از ظهر جوابش آماده میشه . دیروز هم سونوگرافی از گردن رو انجام دادم .


 دکتر میگفت تو دو سه ماه گذشته، هر روز یکی دو نفر برای سونوی گردن بهم مراجعه کردن که برام خیلی تعجب آوره چون قبلا ، هر ماه یکی دو نفر مراجعه کننده داشتیم .. همه هم  مشکلشون در سمت چپ گردنه . 


به من گفت همون غده ی لنفافته که بزرگ شده و مشخصه با یه میکرب یا ویروس تو بدنت مبارزه میکنه .


 ازش پرسیدم که خوب این میکرب یا ویروس چیه که نه تب دارم نه علامت بیماری های دیگه ؟؟


 گفت نمیدونم، احتمالا" جواب آزمایشاتت مشخص میکنه، ولی به هر حال مقدار بزرگیش هم انقدری نیست که بشه بهش توجه خاص کرد .. یکمی بزرگ شده .. 


گفتم بله الان کوچیکه و دردش هم اصلا زیاد نیست . سه هفته قبل انقدر دردناک بود که حتی شالم رو روی گردن نمی تونستم تحمل کنم .


 خلاصه ببینیم جواب آزمایش چی میگه . راستی با توجه به اینکه کم کاری تیرویید دارم ، روی این غده هم کاملا تمرکز کرد و گفت نسج و بافت تیروییدت کاملا سالم و طبیعیه .


خدا رو شکر خیالم راحت شد . میدونید که اصلا وقت بیمار و رنجور شدن رو ندارم .. خیلی کار دارم .. خیلی ... 


هنوز راه زیادی تا دیدن مهردخت تو لباس باشکوه عروسی و بغل کردن بچه های نانازیش دارم 


حرف عروسی شد . 


کامنتای قشنگ و دلسوزانه تون رو خوندم . خیلی لطف کردید که تجربیاتتون رو دراختیارم گذاشتید . 


مهرداد به هر دری زد نتونست جشن رو جابجا کنه.. البته کترینگ مشکلی برای کنسل کردن نداشت یه وجهی رو بعنوان هزینه کنسلی میگرفت ولی مشکل اساسی اونجا بود که گفت : چون الان  بعد از ماه های حرامه و ترافیک جشن ها زیاده ، دیگه نمیتونم تاریخ بعدی رو باهاتون هماهنگ کنم ، حدااقل تا بعد از عید ممکن نیست .


 با توجه به اینکه مهرداد و خانمش خونه شونو یکی دوماهه رهن کردن و محل کار مهرداد هم عسلویه ست و برنامه کانادا هم در پیشه ، همه چیزشون قاطی میشد .


 خوشبختانه خاله هم خواهش کرد مراسم رو برگزار کنیم و رضایتش رو اعلام کرد. 


بنابراین پنجشنبه هفدهم دیماه جشن ازدواج پر ماجرای مهرداد و همسر عزیزش انجام میشه ..


 مسلما" جای خالی سیامک نازنین و پدر مهربون و با معرفتش بین ما خالی خواهد بود ، نه حالا ، تا سالیان سال هم درد از دست دادنشون فراموش نمیشه ، فقط به نبودنشون عادت میکنیم . 


این دوتا عزیز ، ادم های معمولی نبودند که زخم نبودنشون هم برای بازماندگان معمولی باشه . خدا به داد دل خاله برسه ..


 نبودن سیامک رو با عمو فری تقسیم میکرد حالا داغ هردوشونو باید تنهایی به دل بکشه . 


جشن ما هم اون رنگ و بوی طبیعی خودشو نخواهد داشت ، یه شاد باش و بدرقه ی به یادموندنی برای این دوتا دلداده دوری کشیده ست صرفا".


 الهی حضور ارواح رفتگانمون ، دعا  و محبت اون ها در حق این دوتا جوون باعث خوشبختیشون باشه . 


*********

میدونید معرفت  چیزی نیست که به آسونی از یاد بره . دلم میخواد انقدر خاطره ی خوب از خودم بجا بگذارم که بعد از رفتنم از صمیم قلب به خوبی یادم کنند . نمونه ش عمو فری .. 


شاید برای خیلی ها سوال بشه که چطور یه شوهر خاله انقدر عزیز و گرامی میشه ..


 موضوع همینه که عمو فری اصلا برای من شوهر خاله نبود .. سمبل معرفت و مهربونی بود ...


 خیالم به سالهای دوری پر میکشه .. حدود سی  و دوسه سال  قبل شاید .. 


روزای سخت و سیاه بعد از جنگ . میدونید که به واسطه ی شغل بابا ،شروع جنگ رو تو خرمشهر بودیم و قبل از سقوط شهر خودمون رو با بدبختی به تهران رسوندیم ، تهران یه خونه موکت کرده داشتیم .. همین !!!


 به فاصله ی دو سال مینا و مهرداد به دنیا اومدن یعنی سال شصت و شصت و یک ..


تو یه مقطع زمانی بابا کارش رو از دست داد .. یه خانواده ی شش نفره ی جنگ زده با دوتا شیرخوار .. 


خیلی سخت بود و متاسفانه یا خوشبختانه من بچه ی بی تفاوتی نبودم که اتفاقات خونه از نظرم مخفی بمونه .. همیشه غمخوار خانواده بودم و سر از همه چیز درمی آوردم .


 (میگم متاسفانه .. چون برای یه بچه، فهمیدن مشکلات خانواده و نگرانی های اقتصادی و وضع سلامت افراد خونه خیلی زیاد و سخته و من اصلا" حاضر نیستم یه بچه مثل خودم انقدر بار غم رو شونه هاش باشه ... من و خیلی از بچه های نسل من اصلا بچگی نکردیم )



یه روزی فهمیدم که عمو فری که زمان ازدواجش با خاله ، رییس کارگزینی هتل کنتینانتال سابق یا لاله ی فعلی بود و از یه پرستیژ و کلاس خاصی برخوردار بود وبعد از جنگ  کارش رو از دست داده بود و تازه تازه،  با بدبختی خودش رو تو یه شرکت خصوصی بند کرده بود ، بعد از ساعت کارش میرفته بخاطر ما مسافرکشی میکرده تا بتونه کمک حال پدر من باشه . 


الهی از هر چی خیر و برکاته معنویه نصیب روحش بشه ..


 این مرد که این کاره نبود و ناوارد ، رفته بود سمت فرودگاه و خواسته بود از اونجا مسافر سوار کنه ... راننده های دایم اون مسیر که خودشونو رو مالک مسافرای اون محدوده می دونستند ، ریخته بودند سرش و حسابی کتکش زده بودند .


 سال های بعد ماجرای  پررو بازیش که نمیخواسته از راننده های دیگه کم بیاره و کتک خوردنش رو از غول تشن های اونجا تعریف میکرد و ما کنارش از خنده ریسه می رفتیم . 


روحش شاد .. میبینید چقدر این مرد نازنین مهربون بود .. آخه کی میره پنهانی برای باجناغ و زن و بچه ش همچین فداکاری بکنه !!!


بگذریم .. سرتون رو درد نیارم . ممنون که کنارم هستید و با هم تلخی ها و شیرینی روزگار رو میگذرونیم نازنین های عزیز من 



دوستتون دارم .


بچه ها لطف داشتند متن کارت عروسی رو گفتند من بنویسم ، مهردخت خانم هم با تخصصش تو فتوشاپ اسم عروس و


 داماد رو از وسط کارت حذف کرد تا راحت بذارمش اینجا 


نظرات 26 + ارسال نظر
فرنوش پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 08:24 ق.ظ

سلام. تبریک میگم مهربانو جان. انشالا خوشبخت بشن و به پای هم پیر شن. انشالا قسمت دختر گلتون. خدا عموفری رو رحمت کنه و روح مهربونش رو قرین آرامش ابدی بکنه. ببخش که دیر پیام میدم. من همین امروز پست جدید رو دیدم.

سلام فرنوش جانم . خواهش میکنم عزیز دل راحت باش همیشه که نت دم دست و شرایط مهیا نیست .
خدا رفتگانت رو رحمت کنه و شادی رو نصیب خودت و عزیزانت

یاسی شنبه 19 دی 1394 ساعت 09:57 ق.ظ

روحشون شاد وطلب صبر زیبا برای خاله نازنینت

به به مبارک باشه، عشقشون مستدام، من چون خودم عاشق شدم وازدواج کردم، آدمهای عاشق رو دوست دارم. متن کارتشونم متفاوت وزیبا

ایشالا هرچه زودتر حالتم خوبه میشه وازمایشات سالم بودنت رو نشون میدن

ممنون یاسی جانم
خدا گرمای عشقت رو زینت بخش همه ی زندگیت کنه عزیزم .
خووووبم ، مشکلی نیست عسل خانوم

مجید شفیعی دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام مهربانوی جان

خدا رحمتش کنه

مبارک باشه نازنین


سلام مجید جانم .
ممنون از لطفت دوست عزیزم

عشق جانان یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 04:24 ب.ظ

سلام

بسیار کار خوبی کردید که آزمایش دادید و پیگیر هستید
امید است که مورد خاصی نبوده و سالیان سال سایه تان بر سر خانواده مستدام باشد

خدای تعالی آن دو عزیز از دیده غایب اما در دل دائم الحضور را شاد و قرین رحمت واسعه الهی فرماید .
همچنین آرزوی شادی و خوشی برای دو جوان عاشق می کنم
امید است که سالیان سال در کنار همه عزیزان شادی های بسیار رقم بزنند .

سلام
ممنون دوست من .. همه ی این دعاهای زیبا رو متقابلا من برای شما دارم

مژگان شنبه 12 دی 1394 ساعت 01:15 ب.ظ

مهربانوی گرامی خوشحالم که مراسم به تعویق نیفتاد. امیدوارم به نحو احسن انجام بشه و به همگی خوش بگذره.
خداوند روح سیامک عزیز و پدرمحترمشون روهم قرین رحمت کنه.
ایشااله خبر عروسی دختر گلتون رو اینجا اعلام کنید.


آآاخی مژی جون فکر کن واقعا " یه روز بیام اینجا بنویسم " مهربانو مادر زن می شود "
ممنونم عزیز دلم

ملیحه شنبه 12 دی 1394 ساعت 09:08 ق.ظ

سلام مهربانوی عزیزم
انشا ا.. مبارکشون باشه و سالیان سال کنار هم با عشق زندگی کنن.
خوب کاری کردین. منم مثل نسرین جون مطمئن بودم که خاله نمیذاره بچه ها مراسمشون به هم بخوره.
روح آقا سیامک و آقا فریدونم شاد.

سلام عزیز دلم .
ممنون نازنین الهی برای سوگل خودت باشه قربونت

آذر شنبه 12 دی 1394 ساعت 09:06 ق.ظ http://kuchehdusti.blogfa.com

عزیزم انشاله همیشه به عروسی و جشن. خدا عمر فری با مرام و سیامک رو هم رحمت کنه. انشاله خاله ات هم به زودی عروسی اون پسرش رو جشن بگیره و نوه ها دورش رو بگیرن و بار غمش رو سبک کنن

الهی آمین . چه ارزوهای خوبی اذر جون

زیبا جمعه 11 دی 1394 ساعت 03:45 ب.ظ http://bivafaii.persianblog.com

جالبه مهربانو جان!هفدهم دی ماه سالگرد عقد من هم هست . بیست سال به سرعت برق و باد گذشت!یادمه طوفان عجیبی اون شب بود و مهمانام هم.مجبور بودن مسیری را داخل محوطه ساختمان پیاده بیان و گلهای دستشون در تاراج باد حسابی از شکل افتاده بود امیدوارم برادرت و همسر نازنینش خوشبخت بشن.

آآخی زیبا جون بهت تبریک میگم عزیزم خدا خانواده ی گلت رو برات حفظ کنه .
چه خاطراتی برای ادم زنده میشه

تیام پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 09:37 ب.ظ

خوشبخت بشند الهی....سالیان سال باسلامتی جسم وروح درکنار هم زندگی کنندوشما هم لذت خوشی های اونارو ببرید

ممنون عروس خوشگل عزیزم . تو هنوزم عروس خانوم بلاگستانی هاااا

فریدا پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 07:19 ب.ظ

سلام مهربانو جان
ای جونم
الهی خوشبخت بشن و خوشبخت بمونن همیشه در کنار هم
هم.کارت قشنگ و ملیحه هم متن سنگین و باوقار
اگه یه روزی عروس شدم دوس دارم متن کارت عروسی ام همین متن باشه
خدا غرق رحمت کنه عزیز از دست رفته شمارو
روحشون شاد باشه
چه مهربون بودن
یه حالی شدم وقتی خوندم بخاطر شما چکارایی کردن
دعا میکنم دل خاله تون آروم بگیره

سلام فریدای عزیزززم .
ان شالله فریدا جان ، ان شالله که با کسی که لایق قلب مهربونته پیوند بخوری عزززیزم .

شیوا پنج‌شنبه 10 دی 1394 ساعت 03:34 ب.ظ

سلام مهربانو جون
مبارک باشه خوشبخت و شاد و سلامت در کنار هم زندگی کنن

سلام شیوا جونم .
ممنونم عزیزم الهی تو هم بالاخره یه نفر رو قابل بدونی و شریک همه ی روزهای اینده ت کنی با خوششششبختی

نسرین چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 11:14 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

آهان من دقت نکردم. خوب بود گفته بودی مهردخت با فتوشاپ اسما رو حذف کرده

تو رو باید کشت بعد دار زد و بعدش خفه نموده بید... این کم خوابی داغونت میکنه خانم. نکن!

ایملت رسید و مشعوفمان کرد و جواب همی بدادیم.
سلام مخصوص برسون و بگو چاکریم به مولا

اااای جااانم خانوم موووولای گل من
بعد از همه ی بلاهایی که سرم اوردی یه بوس و بغل و نون خامه ای بدهکارمی هاااا
تو خاانومی عزیز ددددل

ش.ر چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 10:25 ب.ظ

مهربانو جان الهی شکر که مشکل خاصی تو گردنت نیس
خوشا به سعادت تون که انسانهای خوش قلبی همچون عمو فری رو در اقوام نزدیک تون داشتین روحشون واقعا شاد
الهی که عروس و داماد همیشه همینطور عاشق بمونند و خوشبخت بشن
ایشالا عروس شدن و خوشبخت شدن مهردخت جون

ممنون عزیز من .
خدا همه ی انسان های خوبش رو با عزت و خوشبختی تو این دنیا نگه داره و تو اون دنیا قرین رحمت لایزالش کنه .
ان شالله .. چه روز خوبیه وقتی مهردخت عاشق بشود .

بهمن چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.life-bahman.blogsky.com

خب خدارو شکر که این دوتا نوگل باغ زندگی میرن سر خونه و زندگیشون . خدارو شکر .
بانو مواظب خودتون باشید ... وضعت خیلی خرابه ... دارم نگرانت میشم ...
آخه از قدیم گفتن " از کوزه همون برون تراود که در اوست ...
باور کن جدی میگم ...
برو جوابتونو به نسرین بانو بخون ببین چه سوتی دادی !!!
نوشتی : " نشرین دعوام نکن الان می خوابم "

خب اینا همه نشونه است ... وقتی کسی " سین " رو "شین " تلفظ بکنه میگن وضعش خرابه ! ولی وقتی کسی " سین " رو " شین" بنویسه میگن این آدم دیگه از دست رفته ...
اگه من اونجا بودم نمیذاشتم بیشتر از اینا گرفتار بشی ...
خدا به دادمون برسه ! مهربانو داره از دست میره ...

وااای بهمن خدا نکشه تو رو مرردم از خنده .
آقای وضع درست ، بیا برای گل پسرات استین بالا بزن تو هم از عروسی و روبوسی بنویس دیگه

علی امین زاده چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

همه ی احساسهای من و تو:
http://www.pocket-encyclopedia.com/?p=1530
ready up و منتظر حضور سبزتان

یاس ایرانی چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز....
تبریک میگم .... ان شاالله خوشبخت بشن این دو جوان عاشق...
یاد عمو فری و سیامک عزیزتون هم گرامی باد.... چقدر خوبه عمو فری براتون خاطرات خوش جا گذاشته.... الهی روحشون قرین رحمت باشه....

سلام یاس زیبای ایرانی .
ممنونم نازنین . بله کاش ما هم همین خاطرات خوب رو بجا بذاریم

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 03:22 ب.ظ

خیلی تصمیم خوبی گرفتید.امیدوارم خوشبخت بشن.و شما هم سالیان دراز با سلامتی زندگی کنی و خوشبختی مهردخت رو ببینی و البته قول هم بدی همیشه اینجا برامون بنویسی با این قلم شیرینت.❤️❤️

ممنون دوست نهان و ناپیدای من . کامنتت که خیلی شیرین و دلنشینه مطمئنم خودتم خیلی گلی .
الهی آمین

فریبا چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 02:19 ب.ظ

الهی مبارک باشه
و خوش به سعادن کسی که خاطرات زیبایی تو ذهن بازماندگانش نشانده باشد .

ممنون فریبا جون .
واقعا خوش بسعادتش

غریبه چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 01:56 ب.ظ

خداوند رحمتش کند حقیقتا یک فرشته بوده است
خوب ما هم مثل شما طعم تلخ جنگ و جنگزدگی و رفتار اقوام را دیدیم به طوریکه بعضی وقتها همان زیر بمباران و موشک باران را ترجیح می دادیم تا پناه بردن به اقوام

خدا رحمت کنه رفتگانت رو دوست من .

ثنا چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 01:13 ب.ظ

مبارک باشه ان شالله خوشبخت بشن .

ممنون ثنای عزیز

آرزو چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 12:16 ب.ظ

ایشالا که به سلامتی باشه و همیشه همه همسزا کنار هم خوشبختی و آرامش رو لمس کنن
امیدوارم روح همه رفتگان هم شاد باشه مخصوصا عمو فری و سیامک

مرررسی ارزو جان .
الهی آمین

محدثه چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 10:53 ق.ظ http://entezareshirin86.blogfa.com

سلام عزیزم.خیلی خیلی مبارکه.ایشالله خوشبخت بشند. ایشالله عروسی مهردخت جان.
روح شوهر خاله عزیزتان هم قرین آرامش.

سلام محدثه جان .
ممنون عزیز دلم . ان شالله

علی امین زاده چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 08:13 ق.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

اوه! تاکسی های فرودگاه؟! اون هم مهرآباد!!؟؟

چقدر خاطره دارم ازشون!

جدیداً مد شده به مقصد نمی رسونن تو رو: تا ببینن خیابونه ورود ممنوعه سر خیابابون پیادت می کنن.
قبضشون پیش من محفوظه! دلم نمیاد شکایت کنم. اما این حضرات باید بدونن طبق قبض تا شعاع 2 کیلومتری محل درج شده باید مسافر رو برسونن. دور زدن از کوچه بالایی برای مسافری که نمی تونه راه بره زیاد برای اینها سخت نیست!

باز هم تجدید خاطره

ونوس چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 07:31 ق.ظ http://calmdreams.blogfa.com

ایلاهی بگردمممم
مبارکشون باشه انشالا و خوشبخت شن
جای تو باشم میگم مهرداد اینا از کانادا برام کارت دعوت بفرستن و منم برم
((( خدارو شکر من ضایع نشدم و یکی از "یا" هام همین گزینه بود که طبق روال جشن برگزار میشه"
نوشته کارتشون هم خیلی ساده و نازه
هر وقت از عمو فری میگی من گوله گوله اشکم جاری میشه روح نازنین عمو فری و سیامک نازنین شاد.
روح اونهام شاد میشه با شادی شما


ونوس شیطون و عزیز من . الهی عروسی دختر نازت
نه تو رو خدا گریه نکن دیگه عروووسیه

زری چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 12:43 ق.ظ

مبارک باشه عزیزم، خوشبخت بشوند انشاالله

ممنون زری نازنین . ان شالله برای بچه هامون باشه

نسرین چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 12:32 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

خیلی تو فکر گردنت بودم ... خوشحالم تا حالا چیز بزرگی نبوده تا جواب آزمایش رو گرفتی لطفن خبرمون کن چی بوده.

و اما عروسی:
بهترین تصمیم رو گرفتید و منطقی ترین رو.

اونا با قلبها و عشق پاکشون در کنار حامیانی چون شما حتمن خوشبخت میشن.

مهربانو جان یه اشتباه ادبیاتی تو کارت زیباتون هست عزیزم. آخرین کلمه باید می خوانیم باشه نه می خوانند! وگرنه هم متن قشنگه هم انتخاب دو درخت در کنار هم.
من شک نداشتم خاله نمیذاره این دوتا اول زندگیشون به در بسته بخورن.
یاد عمو فری هم گرامی

قربونت عزیزم چشم حتما بهت خبر میدم .
ممنون نازنین ان شالله همه ی عروس و داماد های خوش قلب دنیا خوشبخت بشن .
ببین اونجا که جای خالی داره اسماشونو تو کارت نوشتن
متن اینطوریه
مهرداد و سیما
شما را به عاشقانه ترین شب زندگی خود فرا می خوانند .
اگه ایراد داره هم که دیگه نباید صداشو در بیارن چون کارت ها چاپ و پخش شده .. اینم یادگاری میمونه از مهربانو

وای برم لا لا که دارم بیهوش میشم .. نشرین دعوام نکن الان می خوابم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد