دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

عزا یا عروسی؟

سلام عزیزانم . امیدوارم که تو این هوای آلوده کمتر آسیب دیده باشید . من که انگار وسط گلوم یه نارنگی گیر کرده .. نفس کم میارم و یه قسمت روی گردن و زیر فکم به شدت دردناکه . انگار غدد لنفافم عفونت کرده . البته بدون هیچ تب و یا علامت سرماخوردگی . باید برم یه چک آپ کلی بشم . چیز عجیبیه ماجرای گردنم . 

******

قرار بود اواسط دی ماه جشن ازدواج مهرداد و خانم گلش برگزار بشه . با یه کترینگ خوب قرارداد بسته بودن ، حتی نیمی از کارت های عروسی پخش شده بود که عمو فری فوت کرد . 

خدا هیچ خانواده ای رو داغدار نکنه و بلا از همه مون دور باشه ولی به هر حال مرگ جزو لاینفک زندگیه . 


خودتون رو تو موقعیت ما قرار بدید و برام بنویسید تو این شرایط  چه تصمیمی می گیرید . 

بعدا براتون مینویسم که ما قراره چکار کنیم ، عروسی رو فعلا" کنسل کردیم یا اینکه مراسم برگزار میشه ؟؟ 

دوستتون دارم