دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

در حواشی نمایشگاه و جنگل انسان( قسمت اول )

بالاخره نمایشگاه با همه ی شور و نشاط و صد البته زحماتی که طلب می کرد ، به پایان رسید . 


پارسال من و مهردخت حواسمون نبود که قسمت سخت ماجرا همون روز آخره که یکربع زود تر همه ی بازدیدکنندگان رو به بیرون راهنمایی میکنند و بچه و اولیا شون رو نگه میدارند تا همه ، کار ها رو جمع آوری کنند و در واقع هنرستان رو برای نظافت و برگردوندن به شکل قبل آماده کنند .


روز آخر شد و من و مهردخت دست تنها موندیم با اونهمه قاب های بزرگ و شیشه ای . یادمه بند انگشتای دستم با سیم های پشت قاب ها بریده بود و دو روز از دست درد با خودم کلنجار میرفتم . 


امسال دیگه زرنگی کردم به مینا و مهرداد و هرکدوم از دوستامون که میخواستند بیان نمایشگاه ، گفتم پنجشنبه بعد از ظهر بیاید که هم مهردخت شیفته میتونید ببینیدش ، هم کمک ما کنید تابلوها رو بذاریم تو ماشینامون . 


روز پنجشنبه پشت میز اداره نشسته بودم که تلفنم زنگ خورد (تماس از طرف  هنرستان مهردخت بود )

-بفرمایید؟


- سلام خانم احوال شما . 


-ممنونم ، خانم سمیعی شما هستید؟ 


- بله .. ببخشید محل کارتون هستید مزاحم شدم . 


- اختیار دارید ، جانم درخدمت هستم . 


-مهردخت خونه نیست ؟ هر چی تماس میگیرم بر نمی داره .


-چرا ، ولی یکربع پیش به من گفت ، میره دوش بگیره ، ساعت یک و نیم شیفتش شروع میشه ، مشکلی پیش اومده؟؟


- نه مشکل که نه .. درمورد کار مریم کشاورز میخواستم باهاش صحبت کنم .. چیزی به شما نگفته ؟؟


- نه متاسفانه ، من میتونم کمک کنم ؟ 


- والله شما کار مریم رو دیده بودید ؟؟


-حوض ماهی رو میگید ؟ بله دیدم ، کار قشنگی هم هست . 


-بهتره بگیم بود .. آخه ما دیروز نزدیک ظهر بود متوجه شدیم کارش خراب شده . دوربین ها رو چک کردیم ، دیدیم مهردخت دست کرده تو حوض انگار کنجکاو بوده مواد داخلش چیه ،برده سمت بینیش بو کرده . 


-یعنی مهردخت کار مریم رو خراب کرده ؟ 


- اینطور به نظر میرسه . حالا مریم و خانواده ش میگن کار حدود ششصد هزارتومن قیمت خورده ولی راضی به ضرر مهردخت که نیستن با سیصد تومن هم راضی میشن .


-خانم سمیعی ، خود مهردخت نظرش چیه؟


-والله مهردخت جون میگه قبل از دست زدن من کار خراب شده بود . 


-پس اجازه بدید منم صحبت های مهردخت رو بشنوم ، درصورتیکه کار مهردخت باعث خسارت باشه ، حتما خسارت رو جبران میکنیم . 

- شما امروز تشریف میارید هنرستان؟ 


-بله بله حتما.. مگه اختتامیه نیست ؟

 

-چرا ... اصلا حواسم نیست ها ..


- اشکالی نداره ، خیلی خسته شدید . من ساعت پنج چند تا مهمون دارم میرسم خدمتتون ، مهردخت هم که از ساعت یک و نیم شیفتش شروع میشه .


- پس فعلا با اجازه .


-خدا نگهدار میبینمتون . 


*************


برگردیم به نمایشگاه و کار مریم کشاورز .


یه حوض های گچی آبی و کوچولویی تو بازار هست که اونا رو آماده تهیه می کنند .

 مریم یکی از اونا رو خریده بود و کفش رو با رنگ های زیبا ماهی های قرمز کوچولو کشیده بود . 


بعد با رزین  که ماده ی شیمیایی غیر قابل حل در آبه پر کرده  که این ماده مثل ژله می بنده . حالا اگر چیزی وارد این حوض بشه که بافتش رو خراب کنه عینه ژله وا میره و خراب میشه . 


به خونه زنگ زدم و برای مهردخت پیغام گذاشتم از حموم اومد بهم زنگ بزنه .


 وقتی زنگ زد و در مورد حوض مریم پرسیدم گفت : مامان من تو غرفه ی تصویر سازی نبودم ، نازنین و شادی اومدن بهم گفتن ، کار مریم خراب شده سه تایی رفتیم تو غرفه تصویر سازی دیدیم بعله ، بافت پاره شده و داره مواد وا میره ، منه فضول هم چون با رزین کار نکردم می خواستم ببینم چه بویی میده ، انگشت زدم تو فیلمم معلومه که هم خودم بو کردم ، هم نازنین و شادی . 


گفتم: اهااان پس اینجوری بوده ، الان دنبال مقصر میگردن کی بهتر از مهردخت فضول 


کاراتو بکن برو مدرسه ما و بچه ها هم ساعت پنج میایم پیشت . 


ساعت حدود پنج بود که با مینا و یه عده از باقالیون به مدرسه رسیدیم .


 مهردخت همون اولین غرفه تو طراحی ایستاده بود ، دسته گل خوشگلش رو بهش دادن و درمورد کارهای غرفه توضیحات رو داد. 


چند دقیقه بعد خانم سمیعی رو دیدم و بعد از حال و احوال بهم گفت : مهربانو جان دستم به دامنت صدای اینا رو خفه کن دیوونه مون کردن ..


 این خانواده ی کشاورز پدر ما رو درآوردن انقدر گفتن باید مهردخت خسارت رو بده . 


گفتم : عزیزم من صحبت های مهردخت رو شنیدم ، کار از قبل مشکل پیدا کرده بوده ، ضمن اینکه مگه من گفتم ، بچه م کرده ولی خسارت نمیدم ؟ 


اگر بهم ثابت بشه مقصر مهردخت بوده با کمال میل خسارت رو جبران می کنم . ولی  فکر میکنم اشتباه می کنید چون علاوه بر مهردخت نازنین و شادی هم بودن و اونا هم میدونند که کار از قبل مشکل پیدا کرده بود .


 همونطور که تو فیلم مهردخت رو دیدی ، انقدر بزنید عقب تا چیزهای دیگه رو هم ببینید . 


فعلا" برم که مهمونای سری دوم دارن میان ...



(قول داده بودم عکس بعضی از کارها رو براتون بذارم اینجا )


این دوتا تابلوی زیبا هر دو ویترای هستند ، بسیار زیبا و ظریف کار شدن 



این هم نقاشی های خط 



این ها کار پیش دانشگاهی هاست . همه ش با کاغذ های رنگ کوچیک که پانچ شده و چسبونده شده ، درست شده . (تمام تابستون پیش دانش گاهی ها میرن مدرسه و فقط یه کار فوق العاده انجام میدن بعد ، کار رو میذارن تو انبار تا سال بعد موقع نمایشگاه بیارنش بیرون . دلیلش هم اینه که در تمام سال تحصیلی پایه پیش ، مشغول خوندن دروس تِئوری هستند و اصلا" دست به کار عملی نمیزنند .. کنکور دارن آخه طفلک ها .


حالا ببینیم این تابستون که مهردخت جانم پیش دانشگاهی میشه ان شالله ، استاد تصمیم می گیره چه کاری رو انجام بدن 


اون موتور سواره رو ببینید چه هیجانی تو صورتشه ، والله اگه یه پسر شونزده ، هفده ساله داشتم فوری براش می خریدم ... 

اون شهر زیبا هم که عشق منه .. ببینید چه رنگ های گرم و زیبایی روش کار شده درضمن برجسته کاری هاش با مل که نقاشا ی ساختمونی کار میکنند ساخته شده 


نسرین جان اینم یه سورپرایز برای تو که ببینی تابلوی محبوبت  که پارسال از مهردخت خریدی ، امسال به عنوان یکی از کارهای برتر سال قبل ، تو نشریه ی روشنگر چاپ شده 



خوب ، پستمون حسابی طولانی شد .. ادامه ی ماجرا و پرداخت خسارت و اینا رو بذاریم برای بعد . 

دوستتون دارم 

نظرات 9 + ارسال نظر
مینو پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 05:29 ق.ظ http://milad321,blogfa.com

چقدر لذت میبرم که پا به پای مهردخت همراهی میکنی و اینقدر رابطه صمیمانه ای داری.
بقول شما بعضی ادمها را در موقعیت های خاص میشه شناخت.

عزیزمی مینو جان .
واقعا نمیشه در مورد کسی نظر داد مگر اینکه تو بحران ببینیمش

بهمن چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.life-bahman.blogsky.com

من موندم اگه مهردخت خانم نمیرفت هنرستان و گرافیست و نقاش نمیشد چکاره میشد ...
یعنی اِند ذوق و هنر رو دارن ماشااله .
خیلی خوشم اومد از کارهاش . و ایضاً از کنجکاویهاش ... اگه کنجکاو نبود که هنرمند نمیشد ...یا بهتره بگم که کنجکاوی لازمه ی هنره ...

ممنون داداش بهمن عزیز محبت داری .. من ذوق میکنم در مورد مهردخت و کارهاش تعریف های خوبی میشنوم ولی حقیقت اینه که تو کلاسشون بچه هایی هستند که اگر همراه مهردخت یه خط ساده بکشن ، اون خط رو انقدر ظرف و هنرمندانه میکشند که ناخوداگاه چشنات به وجد میاد ... یعنی میگم اونا ررررو ندیدی دادااااشم

نسرین مولا چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 04:23 ق.ظ http://tajavozmamnoo.blogfa.com/

دعوتید دوست گرامی به خوانش:

آیا زمان بازنگری در قوانین فرا نرسیده است؟

ممنون نسرین جان .
خیلی وقته که از وقتش گذشته

نسرین چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 04:22 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

امیدوارم زیر بار حرف زور نری مهربانو جان. دخترمون کنجکاوه ، فضول کدومه

به مهردخت خیلی افتخار می کنم. کاراش حرف ندارن. منم خوشحالم انتخاب خوبی داشتم برای خرید اون کار.
هر روز منتظر رسیدن تابلوی مسیح اش هستم. تا پستچی اومد بهت خبر میدم.

زیادی کنجکاوه نسرین جون ..
قربون محبتت بشم عزیزم .

غریبه سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 07:26 ب.ظ

سلام
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
عالی بود
خوبه تکنولوژی کمک می کند تا مجرم شناخته شود
درست مثل کار سابق ما حتی گوشی ها هم ضبط بهش وصل بود تا خطا ها مون بر ملا شود

سلام غریبه جان .
دقیقا" شنیدن کی بود مانند دیدن !!!
خطاااااها !!! کاش همه ی خاطی ها دستشون رو بشه نه اونایی که کمترین خطاها رو دارن

پونی سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 05:00 ب.ظ http://artachef.blogsky.com

درود
عجبا
من موندم این چه اثر هنری که با انگشت زدن یه باره به فنا میره!
نگو که خسارت پرداختی که حالمون گرفته میشه ها!
خسته نباشید
خیلی زیبا بود

سلام پونی جان
مسئله این است انگشت زدن یا نزدن
وقتی خسارتی وارد میشه باید پرداخت هم بشه دیگه ... چاره چیه قانون و مرامش همینه
سلامت باشی

آذر سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 04:31 ب.ظ http://kuchehdusti.blogfa.com

جیگر مهردخت فضولمو. کپی منه و البته دختر فضولتر از خودم

یه ژن قوووی از پدر و دایی کوچیکه ش تو خرابکاری به ارث برده

علی امین زاده سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

1- رزین رو که اگه از این رزین های ساخت فایبرگلاس باشه، مقدار استایرین و پر اکسایدش و حرارت مناسب باشه کامل ژل میشه و سفت. رزین شل و ول اصولاً به درد نمی خوره چون هیچ ثباتی نداره. پیشنهاد می کنم این رو به مدرسه بگید چون رزین کیور نشده (سفت نشده) عین ژله است و با کوچکترین تکونی خراب میشه.

2- خنده ام می گیره اون هفته بعد از مدتها اپرای مادام باترفلای رو گوش کردم که داستانش در مورد یه زن ژاپنیه. از اون روز هر وبلاگی میرم یا در مورد ژاپنه یا نقاشی ژاپنی داره یا هایکو نوشته! حالا هم نقاشی اون خانم ژاپنی توی وبلاگ شما.

نمیدونم والله ولی این حوضه انگار توش آبه ولی در واقع رزینه مثل ژله بسته ولی با تکون و اینا خراب نمیشه باید یه سورااخی شکافی چیزی ایجاد بشه تا خراب شه .
من کلا سبک ژاپنی و اصلا خاور دور و اینا رو دوست ندارم نمیدونم چه هیزم تری هم بهم فروختن که از هیچ چیزشون حتی سبک هنریشون خوشم نمیاد
اون کار هم چون تو نشریه بود عکسش افتاده . در ضمن نقاشی نیستا .. همه ش سوزن ته گرده که با نخ های ابریشم رنگی بافته شده . کار پیش دانشگاهی های پارسال بود

زری دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 06:14 ب.ظ

کارها که عالی بود . فقط من نفهمیدم کارهای امسال مهردخت کدوم یک از این عکسها بود؟ مهربانو جان زودتر بیا برامون خسارت و .... را بنویس من الان دارم از فضولی میمیرم نشه مثل سفرنامه و ... بیا زود بگووووو

سلام زری جان ممنونم ازت عزیزم کارهای مهردخت جزو کارهایی که تو این پست گذاشتم نبود . تو پست" باز هم فصل نمایشگاه" چند تا از کارهاشو گذاشتم عزیزم .
البته عکس آخر همین پست که نشریه ی روشنگر رو گذاشتم اون عکسی که روی میز توالت جعبه ی جواهره و ازش گردنبند مروارید اومده بیرون کار پارسال مهردخته
چششششم چشششم بخدا زود میام میگم بقیه شو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد