دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"فکر کنید ، پاسخ بدید"

فرض کنید برای یکی از نزدیکانتون خواستگار میاد . خواهر یا دخترتون مثلا" ...


متوجه میشید که پدر و مادر داماد ، هر دو از بچه های شیرخوارگاه بودند و به فرزندی هم پذیرفته نشدن ، خودشون به سن رشد رسیدن اومدن بیرون و کار کردن و تشکیل خانواده  دادن .. 


واکنش شما در این مورد چیه ؟ اصلا" درمورد بچه هایی که از شیرخوارگاه میان چه نظری دارید؟ 

این سوال مربوط به ماجرای پست بعدمه 

نظرات 21 + ارسال نظر
مامان هیراد دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 04:43 ب.ظ

پدر من کارمند بهزیستی بوده و با خیلی از این افراد آشنا هستم هیچ تفاوتی ندارن با بقیه و بسیار نازنین هستن خیلی هاشون هم پدر و مادرشون کاملا مشخص و معلومن اونهایی هم که نیستن بالاخره معصوم بدنیا اومدن .این فرهنگه غلطه که وقتی می خواهیم کسی رو تحقیر کنیم میگیم بی پدر و مادر .

باهات موافقم عزیز دلم . خدا هیراد عزیز رو برات نگه داره

یاس ایرانی جمعه 24 اردیبهشت 1395 ساعت 11:54 ب.ظ

سلام‌ مهربانوی عزیز...
امیدوارم حالتون خوب باشه.... به نظر باید این دید منفی کنار گذاشته بشه.... خود ازدواج به مشاوره و تفکر نیاز داره... دو تا آدم باید قبل ازدواج باید خودشونو شناخته باشن و به همه مسایل واقف باشن....فیلم « نقش نگار» رو اخیرا دیدم که بی ارتباط با این موضوع نیست همه چیز خوب به تصویر کشیده شده از مشکلات یه نفری که توی بهزیستی بزرگ‌ شده الان به سن ازدواج رسیده.... پارسال تو برنامه ماه عسل هم یه برنامه به این موضوع اختصاص داده شده بود و یه آقای مشهدی که سرپرست این پسران بزرگ شده در بهزیستی شده بود من که متاثر شدم... اگر دوست داشتین نگاهشون کنین...

سلام یاس عزیزم
ممنونم تو هم خوب باشی الهی
نقش نگار رو خریدم ببینم ماه عسل رو ندیدم حتما جالب باید باشه .. میرم دانلود می کنم

سانیا چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 10:57 ق.ظ http://saniavaravayat.blogsky.com

پدرو مادر طرف پرورشگاهی بودند خوب . چه ربطی داره مهم خود شخص هست و اینکه الان پدر مادرش زندگی خوبی دارند و معقولند .وگاتها میبینیم خانوادههایی که اینجوری نیستند ولی ارزو میکنی کسی رو نداشتند که اینجوری اسفالت نم یکردند مارو والا...
مهم ذات طرف هست و نوع تربیت و شخصیتش که الان داره 70 درصدش تو جامعه رقم میخوره نه تو فامیل

"بیشتر تو جامعه رقم میخوره "اینو راست میگی واقعا

علی امین زاده سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 02:57 ب.ظ http://www.pocket-encyclopedia.com

به نظرم زیاد این فاکتور رو دخالت ندید چون ممکنه تفکر و تصمیمون احساسی باشه. خیلی از مثلاً خانواده های باشخصیت و با اصل و نسب دارای مشکلات حاد هستند.

به نظرم بدون در نظر گرفتن اصل و نسب پدر و مادر، رفتار اونها، طرز تفکرشون و رفتار فرزندشون باید ارزیابی بشه.

رک بگم، بعضی ها از ازدواج دنبال زندگی راحت هستند که با پول والدین همسرشون عشق و حال کنند. مشخصه که همچین دیدی در وصلت با چنین فرزندی چندان به نتیجه نخواهد رسید.

علی جان خواهش میکنم برام ادرس درستت رو بذار با این ادرسا وارد وبلاگت نمیشم
اینا مال خود خودته

اعظم سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 12:37 ب.ظ

سلام خوبین تبریک و خسته نباشید به شما و دختر گلتون برای کارهای زیبای نمایشگاه وامید موفقیت های بزرگتر در سایه سلامت.(کلا ادبی شد)
همیشه موفق باشید
---------------------------
برای این پست هم یه جمله تو اینترنت خوندم:اگه میخوای اصیل یاشی دروغ نگو.
واکنش نمیخواد یه لحظه خودتونو جاشون بزارین و ممکن بود شما جای این پدر یا مادر بودین اونوقت راحت با قضیه کنار میاین و بعد براتون فقط انسانیت داشتنشون مهم میشه.

سلام اعظم جانم .. ممنونم عزیزم ، عااالیم .
ممنونم از کامنتت عزیزم مثل خودم فکر میکنی

زری سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 12:33 ب.ظ

به نظر من حتما یه نکات مثبتی داره از جمله اینکه پدر و مادرش انسانهای خودساخته ای هستن و قدر خانه و خانواده رو میدونن و به نوعی با چنگ و دندون زندگی رو ساخته ان.
اما شاید یه نکات منفی ای هم داشته باشه، به هر حال این خودساختگی خیلی ارزون و راحت بدست نیومده و هزینه هایی برایش پرداخته ان و خب این استرس هست که شاید صدمات روانی خرده باشند.
یه نکته دیگه، ببین مهربانو جان آدم وقتی داره وصلت میکنه حتی یه گوشه نظری به عمع و دایی و... طرف مقابل هم میندازه. حالا تو شرایط این مدلی همه ی بارها و کنکاش ها و به قولی ارزیابی فضای خانوادگی و ... رو داماد و پدر و مادرش هست یعنی رو اونها زوم میشه. از این نظر حساسیت بیشتره وگرنه فی نفسه خود موضوع و از شیرخوارگاه بودن آدمها دلیلی برای رد کردن و ضعف اونها نیست. فقط فضا عوض میشه و این خیلی طبیعیه . کما اینکه اگر داماد اروپایی هم بود این حساسیت به نوعی دیده میشد

عزززیز دلمی زری جون کامنتت عااالی بود

ماتیوس سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام مهربانو جان، سال نو مبارک (با خجالت)
از نظر خود من اصلا اشکالی نداره فقط ممکنه اون پدر و مادر به مناسبات اجتماعی و عرفی این مراسم چندان آگاه نباشن (چون خودشون تو خانواده بزرگ نشدن) منظورم به آداب و رسوم و یا حتی برخورد با شخص جدید ه عنوان عروس ...
که این هم می تونه خوب باشه و هم می تونه یکمی مشکل ایجاد کنه، یعنی طرف پیش فرضی تو ذهنش نیست برای برخورد با فرد جدید الورود ... (البته اینها تصورات منه چون برخوردی نداشتم تا به حال)
من در کل اصلا با این چیزها مشکلی ندارم، اما فردی مثل همسرم که در پشت ظاهر امروزیش خیلی سنتی فکر می کنه، اصلا نمی پسنده یه همچین چیزی رو...
ولی خود من به صرف اینکه پدر و مادر پسر پرورشگاهی هستن کل قضیه رو زیر سوال نمی برم. ان شالله اونچه که به صلاحشون هست پیش بیاد

سلام ماتیوس عزیزمن سال نوی تو هم مبارک عزززیزم
ماتی جان با همسریمشکل پیدا نمیکنی سر این چیزا؟؟ من که با دوستم حسابی قاطی کردیم

فریبا دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 11:25 ب.ظ

به نظر من پدر و مادری که خودشون از محبت والدین به بهره بودن ،نهایت محبتشونو نثار فرزندشون می کنن و خانواده براشون جایگاه ویژه تری داره .چه اشکالی داره وقتی همه ی جوانب امر مثبت باشه .با همین پیوندهای قوی برای نسل های بعدیشون اصالت هم خواهند ساخت مهم انتخاب درسته.هر چند من همیشه معتقدم همه چیز رو شاید بشه با پول خرید جز اصالت و نجابت .امیدوارم از فاکتور دوم بی بهره نباشن. ( با تبلت نوشتم همونیم که گهگاه به خودم جسارت میدم و با وجود دوستان بزرگوار و با سوادی که همراهی تان می کنن ظهار نظر می کنم

فریبای نازنین ممنون از کامنت قشنگت
خانم شما خیلی بزرگواری و اینو بدون که همه ی مهمانان این خونه ی مجازی برای من عزیز و محترمند و بسیار مشعوف میشم کامنتت رو میبینم .. در واقع گهگاهی به من افتخار میدی

نسرین دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 07:48 ب.ظ http://nimerahebehesht.blogfa.com

سلام عزیزم..بعد از مدتها امدم نت و گشتم تا پیدات کردم دلم تنگ بود برا نوشته هات خدارو شکر که خوبین.دختر منم داره پایانامشو مینویسه ارشدشو گرفت و من خوشحالم
برای دخترت خیلی خوشحالممم
در مورد بچه شیرخوار گاهی من اصلا دلم نمیاد کمترین تردیدی بکنم که ذره ایی با دیگران فرق دارن شاید حساستر باشند که اونم یه ذره رعایتشونو بکنیم مشکل حله .گاهی خیلی با عاطفه ترن.با محبت تر..من اگر باشم دخترمو میدم تا زنده هم باشم حمایتشون میکنم...
قربونت برم وای چقدر دلم میخواست باهات حرف بزنم

نسرین عزیزم باور کنم که خودت هستی؟؟
اصلا باورم نمیشه ، اینهمه درمورد تاثیر انرژی در جهان خونده بودم ولی به این وضوح لمسش نکرده بودم .. دیروز درحالیکه خیلی دلم هواتو کرده بود اومدم وبلاگت گفتم شاید سر نزنی ولی کاش بشه یه کامنت برات بنویسم .. دیدم کامنت هات بسته ست با دلتنگی اومدم بیرون .. بعد رفتم وبلاگ آبی دریای مرضیه جون دیدم اون هم یاد تو کرده و انگار دنبالت گشته .
امروز دوتا شاخ زیبا درآوردم وقتی کامنتت رو دیدم ، یعنی چه حسی باعث شد بیای پیدام کنی ؟؟
تو رو خدا یه صفحه داشته باش بتونیم از هم خبر بگیریم . دختر نازت رو ببوس و خیلی خیلی بابت پایان مرحله ی ارشد به هر دوتون تبریک میگم .

پونی دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 03:54 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com

شوخی نکردم که
الان در عربستان همایش برگزار می کنن با عنوان:
آیا زن انسان است؟

عنوان همایش حتی با این نتیجه هم به پایان برسه که بله زن هم انسان است بار منفی داره
چطور آن ناخوشاینده
طرح اینکه پدر یا مادر یک بچه ای پرورشگاهی بودند و آیا دختر به پسر آن ها بدهیم یا ندهیم هم نوعی بار منفی داره

مگر نه اینکه برتری به تقواست
الان چند درصد مردانی که با زن هایشان بدرفتاری میکنند و آن ها را کتک زده یا طلاق می دهند فرزندان پدر و مادر های شیرخوارگاهی هستند؟
تقریبا هیچ

میدونم پونی جان چی میگی ، ولی اصلا" موضوع این نیست که من با مطرح کردن این موضوع بخوام بچه های شیرخوارگاه رو به چالش بکشم ... یعنی چی؟؟ مثلا من اگر بخوام درمورد موضوعی که برام پیش اومده پست بنویسم ، ننویسم چون اصلا مطرح کردنش اشکال داره؟؟
مگه مسائل دیگه ای که تا حالا نوشتم غیر از این بوده ؟؟

شادمانه دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 12:31 ب.ظ

پدر یا مادری آموختنی ست، اگر در محیط خوبی رشد نیافته باشد و اگر محبت ندیده باشد احتمالا نمیتواند بخوبی محبت کند

قفل و کلید دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 11:57 ق.ظ http://ghoflklid.blogsky.com/

خیلیم خوشحال میشم میدونم دوماد تو خانواده ابی بزرگ شده که عشق هست و قدر خانواده داشتن به اون بچه خوب یاد داده شده

شادمانه دوشنبه 20 اردیبهشت 1395 ساعت 10:46 ق.ظ

کسی که شیرخوارگاه بوده، بطور میانگین از نظر عاطفی از بقیه سردتر و رشد نیافته تر خواهد بود. این مسئله روی مسائل و بحرانهای بعدی سایه خواهد افکند.
مگر اینکه فرصتهای اجتماعی ناشی از هوش و پشتکار باعث شده باشه که اون فرد کاستی های دوران کودکی رو بواسطه موفقیتهای بعدی تا حدی کمرنگ کنه. اما پاشنه اشیل خواهد بود
با همه اینها این یک فاکتور از میان انبوهی فاکتور برای سنجیدن هست
بنظرم شرط اول اینه که هر فرد در درجه اول به توانایی ها و کاستی های خودش اشنا باشه، اونوقت شاید بهتر بتونه تصمیم بگیره
ممنون که سرزدی

شادمانه ی عزیز ممنون از ثبت نظرت .. البته نمیدونم منظورم رو خوب نوشتم یا نه .. پدر و مادر این خواستگار منظورم بود .

khorshid یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 11:17 ب.ظ

سلام مهربانو جان
به نظرم به مشاوره خانوادگی و معاشرت لانگ تایم بیشتری نسبت به بقیه خونواده ها احتیاج دارن. چون یک مقدار شرایطشون متفاوت بوده و اینکه میدونم خونواده های معمولی هم بدون مشکل نیستن و برای اونها هم مشاوره و معاشرت لازمه. من دبیرستان که میرفتم یه تعدادی از این مدل بچه ها میومدن مدرسه ما. البته این مدلی بودن که پدر مادرشون جدا شده بودن و بچه ها رو نگه نمیداشتن و اینها توی یه مرکز شبانه روزی نگهداری میشدن. یه مقداری روحیاتشون متفاوت بود. البته توی بچه های عادی هم گاهی اون رفتار دیده میشد. ولی مثلا توی هر کلاس از بین بچه های معمولی ممکن بود یه نفر اخلاق خاصی داشته باشه ولی بین اونها میدیدی این رفتار شایعه. نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه؟ منظورم ایجاد بدبینی نیست یه مقدار ریزبینانه تر شاید مناسب باشه

سلام خورشید نازنین .
دقیقا می فهمم چی میگی عزیزم

پونی یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 10:37 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

واقعا این الان دغدغه ذهنیه؟
به نظر من طرح این سوال خودش یه جور نژاد پرستی
یا فخر به ریشه یا آبا اجداده
همه انسانند

هااااا؟؟
دعوا داری بیا کوچه پشتی

نازلی یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 10:10 ب.ظ http://www.1aseman-deltangi.blogsky.com

منم باشم اصلا برام مهم نیست اتفاقا خیلی هم خوبه. دونفر که توی این دنیا بیرحم تونستن با همه سختی ها و تنهایی ها زندگی خودشون بسازن حتما پسرشون هم نازپرورده بار نیاوردن. دختر دایی من با چنین پسری ازدواج کزد تازه همسرش خودش تو پرورشگاه بزرگ شده بود,و خانواده ای نداشت

چقدر جالب .. ممنونم که تجربه عینیت رو برامون نوشتی نازلی جون

سهیلا یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 08:54 ب.ظ http://rooz-2020.blogsky.com/

اصلا مگه مستقل تر و با پشتکارترازاین موجودات هم داریم که به تنهایی روی پای خودشون ایستادن...؟
منکه بادیده ی احترام بیشتری بهشون نگاه میکنم و براشون ارزش قائلم

عزززیزمی

روناک یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 06:02 ب.ظ

من خیلی خیلی نگران میشم.این یه واقعیته که بچه ای که دور از محیط خانواده در بهزیستی بزرگ میشه خیلی مشکلات و درگیری های روحی پیدا میکنه.خیلی کمبودهای مادی و معنوی رو تجربه میکنه از طرفی چون اون دو تا فرد پدر و مادر دوماد هستن و سنی ازشون گذشته و احترامشون واجبه نمیشه راحت بهشون گفت بیاین تو جلسات مشاوره شرکت کنید و ..اما حتما حتما از خواهر یا دخترم خواهش میکنم با یه مشاور حرفه ای پیش بره هم خودش هم اون پسر و خب احتمالا مشاور کم کم اگه ببینه لازمه پدر و مادر رو هم حضوری ملاقات میکنه.در کل نمیخوام شعار بدم.من دوست ندارم و نگرانم برای این ازدواج که رفتار این پسر بعدها چگدنه خواهد بود.خودش این قضیه رو چه طور میبینه.اینکه هیچ اقوام نسبی نداره اذیتش نمیکنه و ....ولی شرط اصلی خود دختر هست مسلما.من فقط میتونم نگران بشم دی

روناک جون ممنونم نظرت رو شفاف نوشتی .. بنظر من مشاوره در همه ی امور واجب و لازمه و صد البته نقطه نظراتت رو میپسندم .
خوبه درعین حال که نگران میشی اما از منطق دور نمیشی . این قابل تامله

نگین یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 05:18 ب.ظ

مهم اصل و نسب آدما نیست به نظر من
اونی که مهمه شخصیت و ذات آدمهاست
ای بسا کسانی که در بستر خانواده بزرگ میشن ولی شخصیت و منش قابل قبولی ندارن
و چه بسا کسانی مثل همین هایی که اسم بردی رو پای خودشون می ایستن و زندگیشون رو میسازن خیلی هم آدمهای شریف و خوبی هستن

به نظرم اگه فرصت شناخت و معاشرت به این دو جوان داده بشه و هر دو طرف بعد از شناخت کافی همدیگه رو تایید و انتخاب کنن این مسئله ای که گفتی چندان هم حائز اهمیت نیست ..

یکی از آشنایان ما که بچه دار نمیشد یه پسر ناز یکساله از شیر خوار گاه آورد .. الان دوازده سالشه اینقدر هم پسر گلیه که نگو ...

خدا حفظش کنه
با نظرت کاملا موافقم نگین جان

نسرین یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 03:55 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

دخترمو تشویق می کنم با این خونواده وصلت کنه اگه پسره رو دوست داره.
افتخار می کنم که دو نفر واقعن زندگیشونو رو پاهای خودشون ساختند.

مررسی عزیزم

مارال یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 02:40 ب.ظ http://maralvazendegi.blogfa.com

سلام عزیزم.منم خوشحالم که سر زدی.دخترمم خوبه خدا رو شکر.بوسس
من فکر می کنم این شرایط بستگی به نظر خود دختر هم داره.بقیه مراحل مثل همه ازدواج هاست.فکر نکنم اگه من باشم مخالفتی بکنم.

قربونت خوب باشید الهی . ببوسش از قول من . صرفا" نظر خودت رو میخوام بدونم که گفتی برام
مرررسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد