دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"سرمان به موضوعات حاشیه گرم است ، اصل مطلب رو بیخیال "

عصر روز شنبه بود ، از صبح انقدر کار داشتم و بدو بدو کرده بودم که ساعت چهار بعد از ظهر،  موتورم ریپ میزد . اینترنت گوشی رو قطع کردم و خودم و به تختخواب خنک و نرمم سپردم . نمیدونم داشتم چه خوابی میدیدم که اینهمه آرامش داشتم و خوش بودم . 

لعنت به این شانس ، بازم صدای زنگ گوشی بلند شده بود و روح غوطه ور در ابرهای پفکی سفید ، با چنان سرعتی به جسمم برگشت که صدای گرومپ گرومپ قلبم داشت سرم رو متلاشی میکرد . 

مینا بود . 

- الووو ، سلاااام . 

- علیک سلام مینا خانوووم . 

- ای وااای ببخشید خوابیده بودی ؟ اخ اخ یادم نبود شنبه ست . برو بخواب .

-برو بابا ، چی چیو بخواب ، دیگه پروندیش خواهر . چه خبر ؟؟ 

- ای وااای مهربانو یه چیزی شده اول به تو زنگ زدم . 

گوشام تیز شد 

-چی شده ؟ خیر باشه ؟؟ 

یه اس ام اس برام اومده الان برات میفرستم بخونش . 

صدای دینگ دینگ اومد ،  پیامک ها رو باز کردم 

مالک محترم خودرو به شماره انتظامی ایران 55-!!!-ج !11

خودروی شما به دلیل ارتکاب تخلف در مورخ 06/13/95 ساعت 15:27 در سامانه ثبت گردید. لطفا" جهت رسیدگی به امورات خودروی خود شخصا" با در دست داشتن مدارک هویتی به پ ل /یس  ام/نیت  اخ /لاق/ی تهران بزرگ واقع در ....(میدونید که کجاست)مراجعه فرمایید 

-واااا، مینااا این چیه دیگه 

-چه میدونم ، من اصلا" نمیدونم چی میگن ، از چند نفر هم پرسیدم میگم همون پل/ یسای نا مح/سوس هستند . یادته اون هف/ت هزار نفر رو؟؟ 

-اهااا، یعنی واقعا" دارن کار میکنند؟؟ اصلا کجا بودی اون ساعت؟

-میدونی که امروز مرخصی گرفته بودم بریم با ساره برای خونه ی جدیدش سرویس ناهارخوری بگیریم ؟ 

-آرررره . 

-خوب رفتیم خرید دیگه . 

- ای باباااا، حالا چیکار میکنی ؟ میری وز/را؟ نمیری؟ کی میری؟ 

-اصلا هنگ کردم . اینا یا برای بد ح / جابی میگیرن یا صدای پخش ماشین و حمل سگ و این چیزا ، منم که هیچکدوم رو ندارم . 

تازه خیر سرم فردا هم مسافرم . 

-ولش کن مینا ، برو مسافرت برگرد حالا از چهار نفر بپرسیم ببینیم چی به چیه . 

مینا مسافرتش رو رفت و برگشت . 


تو این مدت از هر کی فکر میکردیم ممنکنه اطلاعی داشته باشه پرسیدیم ولی هیچکس دقیق نمیدونست همه شنیده هاشونو بیان می کردند و اطلاعاتشون با هم فرق میکرد . خلاصه مینا  و بردیا چهارشنبه صبح پاشدن رفتن همون جایی که معرف حضورتون هست 



کاشف به عمل اومد که جرایم کد بندی شده ست و کد جرم آبجی ما افتادن شال از سرشون در حین رانندگی بوده ، اتفاقی که برای همه ی ما خانم هایی که رانندگی میکنیم  ، کاملا عادیه ، بجز زمانی که مقنعه سرمونه . 


مراحل کار برای بار اول که این پیامک میاد اینه که باید ماشینتون بخوابه پارکینگ ، بعد هزینه پارکینگ بعلاوه ی کل خلافی خودرو پرداخته بشه تا بعد از طی مدت زمان مورد نظر اتومبیل از توقی/ف در بیاد . 


مینا و بردیا متوجه شدند که چند روزه توقی/ ف خودرو از یک هفته به بیست و یک روز تغییر کرده . کلی اصرار کردند که ماشین ما رو همون یک هفته بخوابونید ، کار و زندگی داریم و کارمندیم و این چیزا .. اما متاسفانه سوال نکردند که اصلا" شما بر چه اساسی میگید شال از سر افتاده ، آیا عکس دارید ؟ 


نمیدونیم اصلا" چیزی بابت اثباتش ارائه میدن یا میگن همینه که ما گفتیم ، نیازی هم به اثباتش به شما نداریم .


 خلاصه عینه بچه های حرف گوش کن رفتن ماشنو گذاشتن پارکینگ ، البته به تور یه برادر مهربون خوردن که زیادی مهربون بوده و گفته ، ما که هوای کارمندا رو خیلی داریم .. 


ما که نمیذاریم شما اذیت بشید و ... حالا کدوم بانک کار میکنی؟  و ... 

من مینویسم تاریخ مراجعه همون موقع تا یک هفته بیشتر نشه ، شما هم الان که برگشتی بانک یه وام باحال برای من جور کن و .. اینا ...


این بردیا هم هی به من زنگ میزد میگفت : مینا مثل هاپو پاچه یارو رو گرفته میگه اقا هر چقدر دستور داری برام بنویس من کاره ای نیستم به شما وام بدم . 


هی بهش میگم بگو باشه ، یا این یارو رفیق بشیم هر وقت کارمون گیر میکنه یه زنگ بهش بزنیم اینم با مهربونی گره کارمونو باز کنه . پاچه ی منم گرفت . بیا تو نصیحتش کن شاید قبول کنه . 


گفتم بردیا جان اگه نمیخوای منم پاچه ت رو بگیرم ، تلفن رو قطع کن .


اونم گفت : ای باباااا شما ها هم چقدر بی انعطافید ... فرتی گوشی رو قطع کرد . 


خلاصه ... دوستان داخل و خارج بدانید و ببینید(همون بدنیدخودمون ) چه اوضاعی داریم . 


اونایی که خارج تشریف دارید برای ما بینوایان داخلی طلب صبر و تحمل فراوون و اون هایی که همین داخل هستید ، حواستون رو جمع کنید . مامان و بابا که پیشنهادشون این بود که همه جا مقنعه سر کنید 


و جواب ما بهشون  اااای خدا از دست شما که همیشه دنبال چشم گفتید . 


*********

میدونید که این چیزا خیلی مهمه ، اصلا" زهرا و امثال زهرا که تو مملکت ما فراونند ، دغدغه ی اصلی نیست ، این مسائل  بیخودی  رو همین ماها که شال از سرمون میفته و به احتمال قوی جامون قعر جهنمه باید حل کنیم ، بقیه هم که کارای مهم و مسئولیت های اصلی رو دارن ، باید هوای شال ما رو داشته باشند . 

میدونید چیه اونا خوووووووبن 



نظرات 15 + ارسال نظر
زهرام شنبه 27 شهریور 1395 ساعت 03:22 ق.ظ http://zkh.blogsky.com

سلام مهر بانوی عزیز .چی میشه گفت واقعا اوضاع اسف باریه دیدن بچه هاو حتی مردان و زنانی که دورن سطل های زباله برای امرار معاشخودشون هستن. ان وقت میان به افتادن روسری و شال گیر میدن البته این بهانه ایی برای پر کردن جیبشون از کجا معلوم اونیکه گزارش کرده یی غرض بوده یا شماره رو درست دیده بارها یرای خودم یا همکارهام جریمه هایی اومدم که اصلا اون شهر یا اون قسمت از شهر گذر نکردیم. خدا عاقبت مون بخیر کنه.راستی سادمون باشه وسط اوبان هم بودم حواسمون به حجابمون باشه تا رانندگی.

سلام زهرا جان
میدونم دقیقا به صحت و سقمش شک داریم و در عین خال کاری هم نمیشه کرد . وقتی برای ترخیص ماشین رفته بود هم کلی ازارشون رسوندن باید میرفتن وزرا برگه رو ارائه می دادن بعد خیابون زنجان برای یه کار دیگه و نهایتا پتارکینگ برای گرفتن ماشین . هر کدوم یه سر شهر . نمیدونم جواب این مردم ازاری ها رو کی پس میدن

پونی جمعه 26 شهریور 1395 ساعت 11:21 ق.ظ

کنار رفتن الیاف پنبه و کرک شتر و گوسفند و بز و نمایان شدن الیاف موی انسانی ، امنیت اخلاقی ما آقایان را تهدید نموده و بیشتر از فلاش زنون و آرگون چشممان را کور نموده و خطر آفرینی روحی و جسمی به دنبال دارد.

اره وااااقعا

khorshid پنج‌شنبه 25 شهریور 1395 ساعت 10:25 ب.ظ

سلام
نه مهربانو جان. کلی تجربم رو در مورد همین قضیه و.ز.ر.ا نوشته بودم. الان نمیشه. حالا ان شالله فرصت شد دوباره مینویسم. امان امان

سلام خورشید نازنین چقدرم سخته یه مطلب رو تو حال و هوای خاصی بنویسی و از بین بره و دوباره بخوای بنویسیش ، چون اون حال و هوا دیگه نیست .

khorshid پنج‌شنبه 25 شهریور 1395 ساعت 03:32 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز
من دو سه روز پیش یه کامنت طولانی گذاشتم. ثبت هم شد ولی به نظرم به شما نرسیده.

سلام خورشید عزیزم من کامنت تایید نشده ازت ندارم بذار اخرین کامنتت رو پیدا کنم
اهان ایناهاش
مربوط به پست دختر دلبندم به تو سخت می گیرم
بود

غریبه پنج‌شنبه 25 شهریور 1395 ساعت 02:17 ب.ظ

سلام
من یکی خیلی در موقع رانندگی حرص می خورم از اینکه راننده بغلی راهنما نمی زنه لایی می کشه از سمت راست سبقت می گیره جلو هر ایستاده ای یهو ترمز می گیره ورود ممنوع می ره صراط ظهر صدای ضبطش گوش فلک را کر می کند
با یک دست فرمان را گرفته با آن دستش داره با گوشی حرف می زنه
اتوبان را دنده عقب می ره سپر به سپر چسبانده هی چراغ می زه که کنار بری از آن چراغ هایی که چند ثانیه آدم را نا بینا می کنه
ببین تمام این قانون شکنی برای ما سخت است پس احترام به قانون به همه ی ما آرامش می ده
به قول معروف قانون بد از بی قانونی بهتر است
اگه با همه ی این تخلف ها همی طور عمل بشود فکر می کنم
بالاخره ما هم مثل آنور آبی ها درست می شویم

سلام
منم بابت همه ی اینها حرص می خورم البته اعتراف میکنم که تا همین چند وقت پیش پشت فرمون با گشیم صحبت می کردم ولی الان فقط هندز فری استفاده می کنم . باعات موافقم کاش همه ی قانون شکنی ها جریمه داشت

تکتم چهارشنبه 24 شهریور 1395 ساعت 11:54 ق.ظ

وا ویلا
یه بار منو دوستمم گرفتن اونم شالش افتاد بود .بیسیم زده بودن تو مسیر موتوری جلومونو گرفت

خلاصه که رانندگی با شال خیلی سخته بهتره مقنعه سرکنیم

خاموشی که الان روشن شده چهارشنبه 24 شهریور 1395 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام
خاموش میخوندمت
مملکت قانون داره
حجاب هم یکی از این قوانینه
من نمیدونم این حرفایی که درمورد وام و این چیزا نوشتی درسته یا نه
اگه درست باشه کار اون آقا خییلی زشت بوده
قبول دارم
اختلاس زیاد داریم
دزدی زیاد داریم
اما اینا هیچ ربطی به هم ندارن
قانون حجاب، جدای از قانون اختلاس و دزدیه
اونی که دزدی میکنه گناهش به پای خودشه
اما ما هم وظایف خودمونو داریم
گذشته از بحث دین و اسلام، حجاب، قانون مملکت ماست، و کسی که توی این جامعه زندگی میکنه ملزم به رعایتشه...

سلام

بله بله شما درست میگی، حجاب قانون مملکت ماست ، البته با توجه به اینکه قوانین اینها از هم جدا هستند انتظار ما مردم اینه که در اون موارد هم همینقدر پیگیر باشند و تا رسیدن به نتیجه و محاکمه ی مجرم موضوع رو دنبال کنند . تعجب ما برای اینه که چرا تو رسیدگی و دنبال جرائم سنگین که ضررش متوجه احاد مردم میشه انقدر تعلل هست ولی برای هدایت ما به بهشت انقدر ساعی میشن ؟؟!!!

درمورد چیزهایی که درمورد وام نوشتم ، نوشتی" نمیدونم درسته یا نه "یعنی به صحت و سقم نوشته هام مشکوکی ، چرا برای خوندن نوشته هایی که بهشون مطمئن نیستی وقت میذاری و ایا واقعا انقدر این موضوع تو مملکت ما بعید بنظرت میاد ؟؟؟

آسمان سه‌شنبه 23 شهریور 1395 ساعت 11:38 ق.ظ

مهربانوی عزیز

من نیت کرده بودم که برای مادر و دختری که شما گفته بودید مبلغی واریز کنم که امروز که آمدم شماره حساب را بردارم دیدم که گفتید مبلغ جمع آوری شده. می خواستم بدونم همچنان می تونم مبلغ رو واریز کنم و ازتون خواهش کنم برای خود ایشون استفاده بشه؟

ممنونم

عزیزم امیدوارم به جان و مالت سلامت و برکت برگرده . آسمان جان چون مشکلات این مادر ادامه داره ، و هر چند وقت یکبار لازم میشه برای بچه ش خرید کنه و بره ببینتش پس کمک های ما هم ادامه دار خواهد بود اگر بگی دقیقا چه مبلغی واریز کردی و مشخصات واریزیت رو بدی منم کاملا برای زهرا و دخترش می فرستم تا همونی باشه که نیتت بوده .
منم از تو ممنونم عزیزم

زری دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 07:38 ب.ظ

اااااای خدااااا، میخوام بگم از ماست که برماست که میبینم دیگه خدااایی اینقدر هم حقمون نیست. نمیدونم داریم تقاص چیرو تو این جامعه پس میدیم

چی بگم بخدا دلم خووونه دهنمو ببندم خیلی بهتره

فریدا دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 12:43 ب.ظ

وای مهربانو جان
وضعیت شرکتهای خصوصی رو که میدونید
من هنوز حقوق ماه قبلم رو نگرفتم ... احتمالا تا آخر این هفته بگیرم
ببخشید که هنوز مبلغی پرداخت نکردم
هنوز وقت هست برای واریزی??

فریدای عزیزم نه اینکه مشکلات حقوق تو این مملکت رو میدونم ، بلکه اینم میدونم که غیر از این ، همه چقدر گرفتاری های ریز و درشت مالی دارند و گاهی کمک کردن حتی به میزان ناچیز هم سخت میشه . بنابراین اصلا خودت رو ناراحت نکن . همیشه هم وقت برای کمک کردن هست عزیزم

نسرین دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت 01:50 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

وقتی ضاربی به کسی صدمه میزنه، ضارب مقصره و باید تنبیه بشه. باد روسری رو برده پس جناب باد باید جریمه بشه!
می فهمم که خواهر و برادرت از بس عصبی شدن بخاطر یه حرف مسخره، دیگه فقط می خواستن تموم بشه قضیه ولی باور کن بعید هم نیست اینا عکس بگیرن که کسی نخواد اعتراض کنه.

یه سوال گنده دارم.
اگه کسی سگ داشته باشه و بخواد از این ور شهر بره اونور مثلن واسه اسباب کشی، اونوقت تکلیف چیه؟
باید قلاده شو ببندین پشت سپر ماشین و با سرعت دو کیلومتر در ساعت برونید اونور شهر؟!!!

اینا حتا فکر هم نمی کنن و قانونای ساعتی تعیین میکنن؟

به هیچکدوم هم جواب ندی ، همه رو می تونم حدس بزنم.
اینا اگه یه ذره عقلانی تصمیم می گرفتن، وضع مملکت بهتر از این بود. اصل رو ول کردن به چه مزخرفاتی چسبیدن! اونوقت میگن چرا جوونا از کشور فراری شدن؟!!!
نمی دونن؟!!!

من سر سوزنی کمکت بودم عزیزم. دست همه بخصوص تو، عمولی گرامی و علیرضا بیشتر از هر کسی درد نکنه.

خوااااهر من شما چرا میخوای سیستم رو دورررر بزنی ، تو ماشین نشستی شالت رو باید با سوزن ته گرد به کف سرت پیچ کنی که هییییچ بااادی نندازتش .. بععععله چی فکر کردی؟؟
نه اتفاقا نسرین جون اینا خیلی رااااحت میتونن بگن چون مامور ما گزارش کرده از نظر ما قطعیه هیچ لزومی هم نداره برای شما اثباتش کنیم . " هنوز نشناختیشون"
جواب سوال گنده ت هم اینه .. اصلا بیخود میکنید سگ نگه میدارید

فدای تو بشم عزیزم .. تو خیلی بیشتر از اندازه ت کمک میکنی هم مالی هم فکری

زیبا یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 09:16 ب.ظ http://roozmaregi40.persianblog.ir/

واقعا جریمه میکنند؟! پس حواسمون باشه .
من فقط یک شعر بعد از خواندن این پستت به ذهنم رسید که خدمتتون مینویسم:
در کف شیر نر خونخواره ای جز به تسلیم و رضا کو چاره ای؟!

خیلی هم حواستون باشه ، البته دفعه اول فقط باید پول پارکینگ و خلافی ماشین رو بدید از دفعه های بعد بابت " جرم مرتکب شده " هم جریمه ی سنگینی دریافت میشه

الی یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 08:23 ب.ظ http://elhamsculptor.blogsky.com/

فعلا که تمام مشکلات مملکت تو همین چهر تا نخ موی ما خانوماست

میدونی همین چهارتا نخ چهارتا نخا میشه چقدر نننننخ

نسرین یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 01:37 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

دلم براتون میسوزه. اینا فکر کنم از یه کره ی دیگه اومدن...
خیلی برای زهرا خوشحالم عزیزم

تو هم واقعن خسته نباشی

حق داری دلت بسوزه نسرین جون دعامون کن
فدات شم عزیز دلم تو خودت سهم بزرگی تو کمک داری مهربونم

مهدی یکشنبه 21 شهریور 1395 ساعت 01:34 ب.ظ

هی خدا

خدا خسته نمیشه از این ادماش؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد