دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

" مهربانو و دندانپزشکی"

خوندن پست  وبلاگ هوپ عزیز ( که یه خانم دندانپزشکه عزیزه )باعث شد ، مطلبی درمورد حال و هوای این روزهام در دندانپزشکی رو بنویسم . 


بیمه ی تکمیلیِ اداره ی عزیز و وزین ما ، برای هر خانواده سالیانه مبلغ یک میلیون و نیم هزینه ی دندانپزشکی در نظر گرفته ، با کسی هم شوخی نداره که یه نفر مجرده ، یه نفر سه تا بچه داره با خانومش میشن پنج نفر ، کلا " یک و نیم بیشتر نیست .. عیب نداره دستشونم درد نکنه ...والله ، با این آرداشون 


بعد از ایمپلنت دندون چهارم از بالا ، که دوسال ازش می گذره (پست های مربوط بهش رو که یادتونه؟؟) 

دیگه فقط به معاینات سطحی بسنده کرده بودم .


 دو سه هفته پیش به خودم گفتم مهردخت که امسال گرفتاره، وقت نداره ولی خودم برم دوباره معاینه ببینم چه خبره اگه کاری لازمه انجام بدم ، بدم که تا آخر سال مهلت دارم وگرنه این یک و نیمه می سوزه . لازم به ذکر است (انگار دارم نامه اداری مینویسم )اداره مون چند سال پیش یه چند هزارمتری زمین ، در فاصله ی پانزده دقیقه ای از اداره مون، که خودشم نفهمید دقیقا" منظورش چی بود خرید.. 


یه بار گفتن کل اداره و موسسه خدمات رفاهی و مخلفاتش قراره اونجا مستقر بشه ، یه بار گفتن نه ، فقط خدمات رفاهیش اونجا باشه و .. 



خلاصه فعلا" یه مجموعه ی بزرگ از خونه های تعاونی مسکن بعلاوه ی بعضی از قسمت های متفرقه ی اداری و یه مرکز پزشکی احداث شده . شواهد امر نشون میده ، زمین فوتبال ، سالن های والیبال و بسکتبال ، استخر و سونا و رستوران و .... در دست احداث می باشد. 



خلاصه تصمیم گرفتیم زنگ بزنیم دندانپزشکیش که خیلی تعریفش رو می کنند و وقت بگیریم . برای سه شنبه ی دو هفته پیش دو تا وقت معاینه برای من و همکارم دادند. ساعت ده صبح .  



ساعت نه و نیم اومدیم جلوی در ساختمون و گفتیم سلاملکوم ما میخوایم بریم کلینیک سرویس کی میره ؟ (اخه در طول روز چندین بار سرویس میره اونجا و برمی گرده ولی ما ساعتش رو نمیدونستیم) 

گفتند سرویس ساعت نه رفته ، یه ماشین دربست گرفتیم و ده دقیقه به ده جلوی میز پذیرش ایستاده بودیم . خانم منشی برامون پرونده تشکیل داد و گفت بفرمایید بنشینید .. 



عاقا ساعت ده شد ، ده و نیم خبری از صدا کردن ما نشد . یکربع به یازده رفتم گفتم ببخشید ما دوتا ساعت ده وقت معاینه داشتیم .



خانم منشی به تابلویی اشاره کرد که روش یه جملاتی نوشته بود که معنیش این میشد " فکر نکنید اگه وقتتون ساعت دهه ، ساعت ده میرید تو ، بشینید صبور باشید " 

و اضافه کرد : مریض قبلی هنوز داخل هستند . 



با لب و لوچه آویزون برگشتیم نشستیم سرجامون . ساعت یازده و نیم دیگه داشت احوالات من بهم می ریخت دوباره رفتم گفتم خانم ما از پرسنل هستیم با مرخصی ساعتی اومدیم اینجا ، گفتیمم که میخوایم بریم معاینه .


 دوباره تابلو رو نشون داد و گفت : من تقصیر ندارم مریض داخل هستند . ساعت دوازده و ربع دیدم یه اقای مسن و محترم از در مدیریت اومدن بیرون . 


رفتم پیششون شرح ماجرا دادم ، گفتم : من درک میکنم که وقت های دندانپزشکی خیلی دقیق نیست و اگر بیمار اورژانسی بیاد همه ی وقت ها رو جابجا میکنه ولی واقعا" طبیعیه بخاطر یه معاینه ی ساده ما دوساعت و ربعه نشستیم؟؟ 


گفت : اجازه بدید من بررسی کنم . کله ش رو کرد تو سالن پزشکان و گفت بفرمایید داخل . 

دوتایی با اخم و تخم رفتیم تو . 


دکتر جوون و خوشرویی (که بعدا فهمیدم دوسال از من کوچیکتره) گفت : سلام خوب هستید ؟ 


گفتم سلام . نه آقای دکتر . 


گفت : ای وای چرا ، خدا بد نده . 


دوباره غرغر هام شروع شد گفتم : برای معاینه دوساعت و بیست دقیقه ست نشستم . 


عذر خواهی کرد و شروع کرد از همون حرفای تکراری که یه وقت کار طول می کشه و ... لابه لای حرفاشم گفت یه بی حسی میزنیم ، گاهی بیست دقیقه طول میکشه یا مریض می ترسه و .. 


گفتم : ببخشید جسارت می کنم ولی بار اولم نیست دندانپزشکی اومدم ، البته مدیریت زمان و نحوه ی کار بنا برسلیقه ی شماست ولی همه جا وقتی بی حسی میزنن، مریض رو نگه میدارن ، یه معاینه رو چک میکنند تا اون بنده خدا بی حس بشه ، نه اینکه پزشک بشینه مریضش رو تماشا کنه تا بی حس بشه . 


گفت : حق باشماست ، قبلا هم همین ایراد رو از من گرفتن ، ولی من دوست دارم مریضم کنارم باشه تا بی حس بشه ، یه ذره چپ چپ نگاش کردم و گفتم : 


وقت ما ساعت ده بود شما اولین مریض رو نه دیدید، درسته؟؟ گفت بعله . 


گفتم: از نه تا دوازده و بیست دقیقه یکمی عجیب نیست؟؟


 حتی اگر مریض بترسه یکمی باهاش همدلی کنید ولی دیگه حق نداره همه ی حقوق دیگران رو هم پایمال کنه اگر وحشتش تا این اندازه ست با بیهوشی کاراشو بکنه . نمیدونم والله چی بگم . 



دکتر دوباره با خوشرویی گفت : بیاید حالا ناراحتی رو بذاریم کنار . 


گفتم : باشه الان دوباره وقت دیگران ضایع میشه . 


گفتم ببینید دکتر من این دندون رو دو سال قبل ایمپلنت کردم حالا قرینه ش ایراد داره گفتن باید ایمپلنت بشه چون با روش های دیگه مقاومت نداره . یا این رو ایمپلنت کنید ، یا همه ی دندونامو اگر کاری هست رو به راه کنید . چون میخوام خیلی هم از تعرفه ی بیمه م بیشتر نشه . 



همینطور که دندونا مو میدید منم اینه دستم بود و توضیح میداد ، گفت : نه من فکر میکنم بشه با روش های دیگه دندونت رو درست کرد و چند سال برات کار کنه ، یه جرم گیری ، این یکی اینطوری و اما این دوندون جلوییه خیلی تغییر رنگ داده اینم یه کاری کنیم . 


گفتم نه دکتر میترسم . گفت چرا؟ گفتم برای اینکه این دندون هیچی نداره یه تیکه دندون لاغر و داغونه ، بیست و نه ساله زیر بار نرفتم دست بهش بزنم چون می ترسم دوام نداشته باشه و من یهو ای مواد رو از دست بدم یا بشکنه و بمونم بی دندون اونوقت تا خودمو برسونم دکتر ، دق میکنم . 


گفت : بیا بهم اعتماد کن بهت قول میدم خوب بشه . 


گفتم: خالا یه عکس OPGبنویسید من دفعه دیگه میام ببینم چی میشه . گفت : باشه دفترچه ت رو بده . همینطور که دفترچه رو از کیفم در می آوردم ، با خنده و زیر لب گفتم : واااالله ، برای یه عکس دو ساعت و نیمه نشستم ، اصلا" نمیگن الان اداره کن فیکون شده چهارتا کشتی غرق شدن !!


با این حرفِ من دوتایی زدیم به خنده . گفت : بی خیال اینهمه کشتی دارید چهارتاشم غرق شه . 

خلاصه انگار دوست شدیم . 



دوستم هم نشست و یه نگاه اجمالی به دوندوناش کرد و عکس اونم نوشت ، کیفامونو بغل کردیم و دویدیم بیرون زود یه دربست گرفتیم پریدیم توش ، سه بار تو ماشین بهم زنگ زدن که از در اداره مستقیم بیا بالا فلان کار و فلان کار و فلان کار پیش اومده 


گفتم : من بهش میگم الان کشتی ها غرق میشن باورش نمیشه 


سه شنبه ی قبلی دوباره پاشدیم رفتیم کلینیک  و ده دقیقه بعد نشستم رو یونیت ، عکس رو دید توضیحات رو کامل کرد و گفت: 


این دندونت رو میتونم درست کنم اتفاقا وضعش بد نیست قول میدم حد اقل دوسال کار کنه . گفتم باشه . شروع کرد کامل خالی و ترتمیزش کرد و قالب گرفت . 


بعد گفت : میخوام برم سراغ دندون جلوییه . گفتم : دکتر توروخدا تو ذوق نزنه ، دو رنگ نشه ، با دوام باشه و ... 

گفت :بهت قول میدم .. گفتم باشه . 



عاقا این جناب دکتر شروع کرد به کار کردن و جوک گفتن ، خیلی هاشم شنیده بودم ولی حیلی بامزه تعریف میکرد ، منم عین ژله اون زیر تکون میخوردم . 


اها راستی اول کلی ازدندونم عکس انداخت . بعد نیم ساعت دوباره شروع کرد به عکس گرفتن . گفتم : ببینم : گفت : ببین ووووی چشمتون روز بد نبینه دوباره اون یه تیکه دندون دااااغوون زده بود بیرون . گفتم:  دکتر توروخدا ، خوب بشه هااا من دیوونه میشم زشت بشه . 


گفت : خیالت راحت . 


کار نداریم ، دوباره یه نیم ساعت گذشت و دکتر اجازه داد اینه رو ببینم 


گفتم : نه ، اصلا باورم نمیشه . ممکن نیست انقدر طبیعی .!!!!!


گفت : راااضی هستی ؟؟ گفتم : آآآره ..عاااالیه . 


خلاصه خوشحال و خندون و با نیش بااااز از سالن اومدم بیرون و تا همین الان که یک  هفته گذشته ، در حال تبلیغ خمیر دندون با لبخند به یاد موندنیم هستم 


فقط حیف شد همون موقع همه ی عکسا رو برام فرستاد ولی از اونجایی که کلا اون قسمت اینترنت وجود نداره ، هیچکدوم ارسال نشده و باید دوباره این هفته بگم:  بفرست دکی جاااان . 


حتما " میخواید بدونید چه بلایی سر دندونم اومده که به این وضع افتاده .. قصه ی غم انگیزی داره . 


گویا مهربانو خانم رو در سن چهار سالگی میذارن روی یه میز و میگن برقص . 


مهربانو قرتی هم مشغول قردادن و چرخیدن بوده که به وجد میاد و سرش گیج میره . میخوره زمین و لبش خون میاد ، مامان و باباش دندونای صدفی کوچولوش رو چک می کنند و میگن خدا رو شکر نشکسته . 


چند سال می گذره ، یه روز که مهربانوی هفت ساله ، یکی درمیون دندونای شیریش افتاده بوده و سرش رو پای مامانش بوده داشته بلبل زبونی میکرده ، مامانش از بالا نگاه میکنه میگه : وااای مهربانو ، پشت دندون جلوییه یه دندون دیگه در اومده .


 همون روزعصری میرن دندون پزشک و آقای دکتر میگن همون موقع که خورده زمین دندونش رفته توی لثه،  برای همین لق نشده و نیفتاده الان دندون اصلی که دراومده و شما خبر نداشتید ، غذا مونده بینش و کاملا" پوسیده . 


همون موقع دندون شیری رو کشیدن و دندون اصلی رو با مواد پرکردند و دکور گذاشتند .


 در سن چهارده سالگی یه بار دیگه دندون ترمیم شد ولی بعد از اون مهربانو جرات نکرد هیچ دکتری بهش دست بزنه . 


اینم از عکسای قبل که داشتم و این دندون جدید 



نظرات 30 + ارسال نظر
نسرین سه‌شنبه 18 آبان 1395 ساعت 12:57 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

کار دندونپزشکیت تموم شد؟
خوبی نازنین؟

قربونت نسرین جونم .
موضوع دندونپزشکی یه طرف اینهمه شلوغی اداره هم یه طرف .
جدیدا" کم میارم والله خیلی بیشتر خسته میشم
اینام مال تو

سوفی(شاپرک) دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت 12:53 ب.ظ http://ziyafate-zendegi.blogfa.com/

مهربانوی عزیز...چقد خوشحال شدم شما رو تو خونه جدیدم دیدم..امروز خونم یه مهمان عزیز داشت و خوشحالم خوندم روز پرمشغلتون به آسونی سپری شده...نمی دونم من رو به یاد دادرید یا نه؟! از شروع اولین وبلاگتون می خوندمتون و وقتی رفتین هیچوقت فراموشتون نکردم بس که شما نازنینین هستید ...بعدش وبلاگ مهردخت جان رو پیدا کردم و کلی خوشحال شدم و براتون نوشتم که کاش باشید و بنویسید...و ازین که هستید واقعا خوشحالم ...(اصن خیالم راحت میشه میام و میبینم هستین) شما خیلی نازنین هستید...امیدوارم همیشه سلامت و خوشبخت باشین

شاپرک جان قربون محبتت عزیزم ، فکر کن یادم بره عزیزم .. اون وبلاگی که مهردخت باز کرد و بعد از بستن وبلاگ اولم در سال 88 بود رو تو پیدا کردی و به بقیه خبر دادی ، مگه نه؟؟
شاپرک جون یادمه همون موقع ها غمگین و سوگوار فوت یکی از عزیزانت شدی ، پدر بزرگ یا ؟؟...
ترم های آخر دانشکده ت رو در یه شهر دیگه میگذروندی ؟؟ نمیدونم حافظه م درست کمک میکنه یا نه
دلم به شما خوشه و همونطور که میدونی دوست هر چی قدیمی تر محبت و عشقش هم قدیمی تر و با ارزش تر میشه

سوفی(شاپرک) دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت 06:31 ق.ظ http://ziyafate-zendegi.blogfa.com/

سلام مهربانوی عزیز...دندون نو مبارک
نمی دونم چرا این پستتون منو برد به اونموقع ها که هنوز تو وبلاگ اولتون بودین...خیلی خوبه که هستین...شاد باشین و خوشبخت

سلام عزیز دلم ممنونتم
آخی یادش بخیر باشه . تو هم همینطور .. چشمم از دیدنت روشن شد

... یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 10:33 ب.ظ

سلام چه لبخند زیبایی ماشالله .


چه دوست نازنینی ماشالله

نگین شنبه 15 آبان 1395 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

آقا سلام علیکم!!!

من فقط موندم آقای نفس چطور این لبخند ملیح و دلفریب رو میبینه و روزی هزار بار غش نمیکنه

حالا وارد معقولات نشیم دیگه

میگم مهربانو جان کاشکی زودتر به این آقای دکتر اعتماد کرده بودی!!! خداییش کارش بیسته ها ...
البته زمینه ی کار هم مساعد بوده انصافاً

دختر منم طفلی دو سال قبل دندونهای جلویی رو ترمیم کرد .. یعنی یه شب بخاطر درد شدید میگرن حالت تهوع بهش دست داد بعد پاشد دوید سمت حمام که کف حمام خورد زمین و دندونای جلوییش شکست

ولی الان بعد از ترمیم اینقدر ناز و خوشگل شده که نگو ..
فقط یادمه دکتر بهش گفت لواشک و چایی و قهوه زیاد نخور چون موادش رنگ میگیره و تیره میشه ...

بعد یه چیز دیگه بگم بهم نمیخندی؟
عکسها رو که دیدم خداوکیلی اولش دلم ضعف رفت واسه این لبخند شیرین و زیبا ، دعا هم خوندم برای سلامتیت

ولی بعدش ابلیس درونم فعال شد و گفت واسه مهربانو بنویس: لب ِخندوووووون، در ِ قندوووووون آخ لب خندون در قندوووون

ببخش دیگه، ابلیس درونم خیلی بی تربیته

اون عین ژله تکون خوردنت هم غش غش خنده مو برد تا خونه ی همسایه

علیک سلام خانوم خانوما
اخ نگین چقدر شماها مهربونید بخدا .. بابا کلوز آش خوبه ، بطور کلی معمولی بنظر میاد بخدا آخه تا قبل از این عکسا تو این 43 سال هیشکی اینقدر تحویلم نگرفته بود
اره واقعا دستش درررست خیلی خوب کار کرد . دمش گرم واقعا"
ای وااای دلم ریش شد بخدا من می فهمم چه حال بدی بوده ، تهوع خیلی سخته من هنوزم از بارداری تهوع های وحشتناک رو یادم میاد حالا فکر کن بخوای بالا بیاری لیز هم بخوری
خدا رحم کرده این تکنولوژی و مهارت دستای هنرمند پزشکا هست و میتونند ظاهر قضیه رو دوباره شکل اولش کنند وگرنه چه افتضاحی میشد
خوشبختانه من اهل هیچکدومش نیستم نه لواشک نه چای و نه قهوه
قربون تو اون ابلیس درونت کلی خندیدم نگین ، همین روزا عذرمو میخوان حواسم نبود اینجا اداره ست و مدیر جان بالای سرم بود منم تو وبلاگ با خنده غش غشانه
این به اون ژله هه در

زهرا شنبه 15 آبان 1395 ساعت 01:06 ب.ظ

سلام مهربانو جان من تازه با وبلاگت اشنا شدم اینقد [جذب شدم و دوس داشتم که چن روز ،تمام ارشیو و خوندم. موفق باشی

سلام زهرای عزیزم . خوش اومدی خانوم گل . خیلی ممنونم که وقت گذاشتی از آشناییت خیلی خوشحالم عزیزم

مینو پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 10:25 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

مهر بانو جان الان با این لبخند زیبا و با این دندونای خوشگل میتونی مدل تبلیغاتی دانپزشکی بشی.واقعا فوق العاده هست.

ای جااانم مینوی نازنین و مهربون چقدر لطف داری الان بمب انرژیم میرم دروازه رو می ترکونم

مداد پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 10:06 ق.ظ

چه لبخند زیبایی!!

چه نگاه زیباااایی

نسرین پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 12:49 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

نه بابا من اذیت بکنم؟ اصلن بهم میاد؟

گلنار خانم بخدا قصد شوخی داشتک وگرنه حیادت بچه بازی بیش نیست. در ضمن شما چه اسم قشنگی دارین

تکتم پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 12:31 ق.ظ

به و به و به
چ خنده ای چ دلبری

منیر چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 07:30 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.

یعنی تو همین جوری نشستی از این لبخند خوشگلا تحویل دکتر دادی اونم چپ و راست عکس گرفت؟؟؟ خخخخ

لحن این پستت با بقیه فرق داشت. لحن یه مهربانوی شیطون بود!

سلام منیر جونم
نه بابا لبخند کدوم بود گفتم که عکسای دکتر ارسال نشد برام اینا رو از عکسای گوشیم کات کردم اون بنده خدا فقط کلوزآپ دندون ها رو گرفت .. بعد فکر کن بی حسی زدی کلی هم دکورتو اوردن پایین بتونی از این عکسا بگیری
مهربانو خیلی شیطون میشود

فریدا چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 06:32 ب.ظ

جانم به این لبخند مهربون ...
زیبا زیبا زیبا
مبارک باشه مهربانو جان ...

عزززیز دلم ممنوننننتم

ملیکا...m چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 11:54 ق.ظ http://melika81.blogfa.com/

همینجوری گزاشتم

ملیکا...m چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 11:09 ق.ظ http://melika81.blogfa.com/

بهترین نقاش دنیا هم که باشی

زیباترین انتظار را

چشم ها می کشند …





سلام عزیزم به منم سربزن

سلااام

لیدا چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 07:40 ق.ظ

باورم نمیسه این همه سال با این دندون دو رنگ سر کردی.امان از دست مهربانو

جالب اینجاست هیچکس هم برای درست کردنش تشویقم نمیکرد . انگار نمی دیدنش

مامان تربچه چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 03:54 ق.ظ

سلام مهربانو جان
منم همین مشکل رو دارم بعد از مدتی که از ترمیم گذشت تغییر رنگ میده بازم...برای شما چه ماده ای به کار برده؟

سلام عزیزم . نمیدونم اگه بخوای دقیق می پرسم چون اسم چندین ماده رو اورد که فکر میکرد کدومو استفاده کنه
منم مطمئنم دوباره به مرور زمان تغییر میکنه و خیلی زود تر از بار اول .. عیب نداره حالا که میشه اعتماد کرد وسط کار نشکنه دوباره میریم درست میکنیم دیگه چاره چیه

نسرین چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 12:54 ق.ظ

تو زیباترین زن ایرانی هستی که من در تمام عمرم دیدم

آی حسود می طلبیم گلنار خانوم که من مهربانو رو دیدم کلی هم بغلش کردم و بوسیدمش و خونشون چند روز مهمون بودم...
شوخی نوتشم حسود دلگیر نشی ازم؟

عزززیز ددددلم کاش واقعا انقدر زیبا بودم ولی واقعیت اینه که تو چون خیلی دوسم داری اینطور حس می کنی (امیدوارم لایقش باشم )
گلنارو اذیت نکن نسرین شیطووون

رعنا سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 03:57 ب.ظ http://khaneye-del.blogfa.com

اختیار داری عزیزم تازه من از شما انرژی ویه جورایی از گذشته ها الگو می گیرم

عزیز منی

افشان سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 01:36 ب.ظ

ماجد سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 10:31 ق.ظ

سلام مهربانو جان عزیز
همیشه خوش دندون باشید در کنار خوش دندونی عزیزان

سلام ماجد عزیز .
ممنونم دندونت سلامت باشه

نازلی سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.n-nikan.blogsky.com

هی با خودم میگم لعنت بر شیطون نکن نازلی ...کن اینقدر چشم چرونی اما نمیشه
والا من قبل از شاهکار دکتر جذب اون لبخندهای ناز شدم
و اون چهره دوست داشتنی و زیبات
استغفراله

ااااای جااانم قربون محبتت وااای نازلی من میخوام ادامه تحصیل بدم قصد ازدواج هم ندارم
عزززززیز دلم ممنونتم چقدر انرژی بهم دادی

پونی سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 08:39 ق.ظ

دندان نو مبارک

دندونت سلامت دوستم

گلنار سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 12:26 ق.ظ

شوما چقدر زیبایی!!!!! خب تمام صورت مینداختین تا چشممون به جمالتون روشن بشه..... خوش بحال نسرین خانوم که شما رو دیده
پس ما چی؟ ما دل نداریممممم؟

ااای جانم قربون صفات گلنار جان .
نسرین کم خجالتم نداده توووو هم؟؟

نفیسه دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 09:25 ب.ظ

مهربانوی نازنین. دندونهای خوشگل و لبخند نوت مبارک. ایشالا همیشه لبهای قشنگت به خنده باز بشه. مهربانو جان می خواستم ازت خواهش کنم شماره اون دوست مشاورت رو که مهردخت جان رو می بری مطبش ازت بگیرم. برای دخترم احتاج به یک مشاور خوب و مطمئن دارم که جواب پس داده باشه. ممنون میشم اگر برام ایمیل کنی اسم و آدرسش رو. یا اگر سختته شماره مو بدم برام تلگرام کنی. یا هر جور دیگه که خودت راحتی . ممنونم عزیزم که انقدر همیشه مهربونی و دستت به کار خیره. روی ماهتو می بوسم.

مررسی نفیسه جانم قربون اینهمه محبتت .همچنین الهی همیشه شادباشی عزیزم

ادرس یوسف اباد خیابان 42 پلاک 4 طبقه ی سوم واحد 9
خانم فاطمه طهماسبی

رعنا دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 05:30 ب.ظ http://khaneye-del.blogfa.com

سلام مهربانوجان

خیلی قشنگ وعالی شده .دلبر تر وجذاب تر

سلام رعنای نازنیم
قربون محبتت خانومی ، شما خیلی ماااهی پر از انژی شدم

نسرین دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 03:23 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

اگه قول میده چشمها ، ابروها ،و دماغ و گونه و لب و چونه مو هم اینجوری مثل عکس تو بکنه برام یه وقت بگیر قربون دستت .
بعدش دیگه صد ساعت هم بگه می شینم ... اصلن میشینم پای تمام بی حسیای همه ی مریضاش

ای جااانم نسرین نازنین من ، آبجی جونم ممنوتم که اینهمه منو زیبا میبینی . دلم برات تنگیده بخداااا

مهدی دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام،مبارک باشه مهربانو
گروه کشتیرانی چه کارمندهای باکلاسی داررهههههههه!
مثل این عکس خارجی های تو مجلات شده.فقط باید می نوشتی : قبل از عمل،بعد از عمل
خیلی عالی شده

سلااام مهدی جان خیلی هم ممنون
ای وااای خجالتم ندید توروخدا باکلاسی از خودتونه
قبل از عمل بعد از عمل هم نوشتم فقط بخاطر تو

فرحناز دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام گلم. چه عالی کار کرده....... خیلی کار خوبی کردی که قبول کردی درست کنه برات. چون به مراتب خنده بهتری پیدا کردی
در مورد بیمه دندانپزشکی بگم که برا محل کار من دویست هزار تومان در ساله نفری.... مال شما عالیه عزیزم......

سلام فرحناز عزیزم ممنونتم ، خیلی میترسیدم و ممنون از اظهار لطفت قشنگ می بینی
ای وااای اصلا بری دندانپزشکی سلام علیک کنی دویست باید بپردازی

سینا دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 01:50 ب.ظ

باز خوبه شما این امکانات رو دارید. اینجا که هزینه های دندونپزشکی سرسام آوره و شرکتها هم هیچ کمکی نمی کنن.
من الان یکی از دندونام روکش می خواد و جرأت نمی کنم برم دنبالش. فکر کنم آخرش مجبور می شم ازت خواهش کنم توی همون شماره حساب صادرات برای روکش دندون من هم پول جمع کنی

اره بخدا میدونم چقدر مهمه . خیلی ها از مشکلات دندونشون چند برابر میشه ولی بعلت مشکلات مالی نمیتونن رسیدگی کنن
عزززیزم تو بیا ایران خودم برات با انبر دست می کشمش

هوپ... دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت 01:09 ب.ظ http://be-brave.blog.ir

سلام مهربانو جان، مبارک ترمیم جدید دندونت باشه، خیلی کارش تمیز و قشنگ بوده، من ک لذت بردم ؛)
ان شاالله با تذکر شما مدیریت وقت این آقای همکار بهتر بشه، ولی خدایی من هم اکثرا دوست دارم موقع بی حسی پیش بیمار باشم :)))

سلام عزیز دلم
ممنونتم خانم دکتر جانم
می خواستم بهش بگم اجازه میدین بغلتون کنم (بس که ذوق کرده بودم )باز گفتم بر شیطون لعنت
هوپ جان تو وووووووهم ؟؟!!!نه بابا ولش کنین بذارید بره بشینه یه گوشه هی با لب و لوچه کج و کوله ش مشغول باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد