دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"سلام من دارسی هستم "



سلام  من دارسی هستم ، دختر کوچولوی خانواده 

میدونم مامان مهربانو قبلن درمورد من براتون نوشته . 

دیشب مهردخت و مامان  منو بردن هم اولین واکسن رو زدم ، هم شناسنامه برام گرفتن . 

اینجا داریم میریم بیرون .مامان منو بغل کرده ، اگه اون موقع میدید چطوری دارم بهش نگاه میکنم دوتا ماچ گنده ازم می گرفت ولی حواسش به مهردخت بود که داشت ازمون عکس مینداخت . 



دکتر پوست گردنمو گرفت و بهش واکسنمو زد . یکمی دردم اومد و برای اولین بار یه میوووی کوچولو گفتم . 

تازه اینم شناسنامه مه . دکتر به مهردخت گفت : جلد قرمز میخوای؟ مهردخت گفت : آقای دکتر این نارنجیه ، چون قرمزی هست که توش رنگ زرد داره . 

دکتر گفت : نه بابا قرمزه . مامان گفت : آقای دکتر ، مهردخت آرتیسته.. درمورد رنگ ها باهاش کل کل نکنید . بعد همه شون خندیدن . 

من دوباره به مامان نگاه کردم ببینم مامانم فهمیده  اون پسر دانشجو خوشتیپه که از اول رفتیم تو کلینیک ، همه ی حواسش به مهردخت بود یا نه ؟ 

دیدم آره .. مامانم قششنگ فهمیده ، یه لبخندی هم رو لبش بود که ای باباااا ، ببین مهردخت اصلا تو باااغ نیسسسست . 

پسر خوبی بود چون به توصیه دکتر همه ش پشت گردن منو ماساژ میداد .. دستاشم خیلی بوی خوبی میداد ، برای خوش خدمتی جلوی مهردخت همه ش منو ناز میکرد میگفت : تو چقدر خوشگل و ملوووسی 



ولی تو راه برگشت خیلی بهم سخت گذشت چون جیش داشتم و نمی رسیدیم .. منم هی بی قراری میکردم و میو های کوچولو می گفتم .. مهردخت می گفت مامان ، دارسی چشه ؟ 

مامان گفت: نمیدونم حتما بخاطر واکسنشه . بعد گفت: ای واای مهردخت نکنه جیش داره . 

حالا خوب شد مهردخت پرتم نکرد پایین . نازم کرد گفت : بمیرم برات الان می رسیم دارسی کوچولووو.

چند دقیقه بعد رسیدیم و من زود پریدم تو خاکم و ...

بعدم از اون غذا خوشمزه های مامان پز خوردم . البته من عاشق مرغشم ولی قاطیش ، سیب زمینی و هویج و کدو هم داره . 

سه شنبه پیش 810 گرم بودم ، ولی دیشب 935 گرم شدم . 

من خیلی دختر خوبیم چون هر شب کنار تخت مامان تو جای خوشگلی که خودش برام بافته میخوابم . 


صبح هم با هم بیدار میشیم . امروز یه کار بدی کردم مامانم خیلی ترسید .. داشت آماده میشد بره اداره من هی زیر پاش می چرخیدم دوبار نزدیک بود بخوره زمین 

بعدم گفت دارسی سکته م دادی  فکر کردم لهت کردم 

طفلکی هول هولکی رفت بیرون . من دلم براش تنگ میشه ، میدونم اونم همه ش دلش پیش ما دختراس . 

چند بار مهردخت بهش گفته : تو دارسی رو از من بیشتر دوست داری؟ مامانمم گفته : مهردخت این چه حرفیه . 

درک میکنم که اصلا من و مهردخت با هم قابل مقایسه نیستیم ولی خوب هم مامانم هم مهردخت خیلی دوسم دارن 

تازه شم میدونم شماها هم منو خیلی دوست دارید . 

راستی این لیست قیمت هاست که این پایین می بینید . دعا کنید خدا به مامانم کمک کنه .





دیگه همین دیگه ... 


همه چیز خوبه فعلا " 

مثل مامان مهربانو 

منم میگم : 

خیلی دوستتون دارم 

نظرات 50 + ارسال نظر
taraaaneh یکشنبه 13 مرداد 1398 ساعت 08:44 ق.ظ http://taraaaneh.blogsky.com

سلام. با اینکه من عاشق سگم و هیچوقت به گربه توجهی نداشتم ولی دراسی کوچولو دلم رو برد. ضمنا . نوشته هاتون رو دوست دارم و‌آروز میکنم که به کمک فیزیوتراپی دردها کمتر و کمتر بشه.

سلام ترانه جون
ای واای دارسی خیلی خوبه
ممنونم عزیز دلم

متولد ماه مهر یکشنبه 13 مرداد 1398 ساعت 08:31 ق.ظ

سلام چرا پس کامنتهای من نمیاد

باز قورتش دادد؟؟

مهرگل شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 02:17 ب.ظ

سلام مهربانو جان خوبی؟
چقد دلم براتون ( یعنی برای نوشتن براتون) تنگ شده بود. آخه نمیدونم سر این سیستمم چه مشکلی پیش اومده بود میتونستم بخونم اما نظر نمیتونستم بدم. راستش الانم نمیدونم ایمیلم رو درست وارد کردم یا نه . ( نمیدونم نقطه وسط رو داشت یا نه) آخه من حافظه ام افتضاحه و معمولا تو سیستم همه چی رو ذخیره می کردم که دیگه این اسم ایمیلم نیست نمیدونم چرا؟!
فقط خواستم سلامی بدم و عرض ادبی بکنم و بگم دارسی عزیزم چقدر نازه خدا براتون نگهش داره
دوستون دارم
بوس بوس

سلام مهر گلکککم .
عززیزم من چقدر دلم برات تنگ شده بود و فقط دعا میکردم هر جا هستی خوب باشی
خدا رو شکر که خوبی عزیزم . چه خوب شد امروز ازت کامنت دیدم
ممنونم عزیز دلم خدا عزیزان تو رو هم برات نگهداره .
منم یه چیزایی که ذخیره میکنم و جایی یادداشت بر نمیدارم دقیقا همین مشکل برام پیش میاد .
قربون محبتت .. بوس بوس

pony شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 10:22 ق.ظ

مثلا برای خرگوش، پماد چشمی تتراسایکیلین و قطره سیپروفلوکساسین و پماد ان ان و ازین چیزا میرنم که مال آدماست. هرکدوم دو سه تومن قیمت داره، با راهنمایی دوست دامپزشکم که الان آلمان رفته ، خیلی از دارو ها مشترکه

متاسفانه از حس مهربانی آدما سو استفاده میشه در اینگونه موارد.
الهی به جز واکسن نیاز به هیچ مداخله پزشکی نباشه

ممنونم پونی جان . شب اول تو معاینه اولیه دارسی بنظر اومد یکمی سرما خوردگی داره دکتر مشیری هم براش قطره چشم رو تجویز کزد و ما هم دوتا شو 7-8 تومن خریدیم از داروخانه ی معمولی هم گرفتیم .
واکسنش که دوتا بود دویست و خورده ای شد . ممنون از دعای خوبت

غریبه شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 09:42 ق.ظ

با سلام
خدا را شکر که به جای دارسی یک نوه ی خوشگل داریم
البته هر وقت باباش مسافرت می ره او هم اسهال استفراغ میگیره و مامانی نصف شب زنگ می زنه بابا بیا این دختر را ببریم درمانگاه مفید
ویزیت اش بدون دفترچه فکر کنم ده تومن است و داروش هم کمتر از پانزده تومن
والله کی می توانست با این هزینه ی درمان دارسی نوه دار بشه
فکر کنم با اضافه شدن یک عضو هزینه ی خانواده چند برابر شده
ولی خدا روزی رسان است
وقتی به اسم دارسی بر می خورم

یاد ویلیام ناکس دارسی می افتم که در زمان اکتشاف نفت چقدر کلاه سر دولت وقت گذاشت

سلام غریبه
خدا نوه خوشگلت رو نگهداره ما هم در زمان نبودن بابا همین مشکل تب و بی قراری رو برای مهردادمون داشتیم .
خدا شما رو هم برای دخترتون حفظ کنه که در نبود همسر کمک حالش هستید .
خیلی دارید سخت می گیرید . هزینه ی خورد و خوراک دارسی کلا یک روز درمیون یک عدد فیله ی مرغ - یه هویج کوچیک - یه سیب زمینی کوچیک- یه کدوی کوچیک همه پخته و بصورت میکس شده ست . گاهی برای تشویق نصف قاشق چایخوری پنیر و گاهی هم یه نعلبکی کوچیک شیر بدون لاکتوزه .
این خوراک برای دو روزشه دیگه نه غذای کنسرو میدم نه غذای خشک . بزرگتر هم بشه همین میزان برای هر روزشه پس این مقدار هزینه ی هنگفتی به خانواده تحمیل نمی کنه . درمانش هم درست مثل یه بچه ی کوچیک که سالهای اول زندگیش نیاز به واکسیناسیون داره ، اینم همینطوره چند بار به فاصله دوماه واکسن های دویست تومنی داره بعد میشه سالی یک بار .
البته من اصلا دوست ندارم بچه ها رو با حیوانات خانگی مقایسه کنم و بگم بچه ها نیاز به آموزش و تحصیل و .. دارند ولی حیوانات ندارند .
پس شما هم نوه ی نازنین خودت رو اصلا با دارسی مقایسه نکن
الهی خدا نگهدارش باشه و سایه ی با محبت شما و همسر و پدر و مادر خودش رو روی سرش داشته باشه و انسان خوب و موفقی بار بیاد .

ببوسیدش از قول من

Amir شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 01:11 ق.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

گفته بودید که به ایمیل شما جواب دادن درسته؟

این سری به من که گفتن وبگذر بدردت نمیخوره جانم!!! خلاصه یه گیس و گیس کشی داریم و البته من متن جوابشونو تو پست گذاشتم که بدقولی نکرده باشم .

البته یاداور هم شدم که وبلاگ شخصیه حالا احتمالا بعیدم نیست ها شاید منو ساسپند کنن قبل کچل شدنشون

یه بار دیگه تشکر کنم از دوستانتون در بیان که راهنمایی های خوبی بهم کردن اگه بیان رفتین آدرس بذارید فقط.یا هر جایی که رفتید . نهایتش اینه که ایمیل بدم دیگه تا بعد.

آره هم به ایمیل اولم جواب داده هم به دومم . بذار متنشو برات بذارم
تو دومی گفته بودم هر کاری میکنید بکنید ولی جون مادرتون بذارید کد وبگذرمو بذارم
جوابش اینه :
با سلام



کاربر گرامی با تشکر از توجه شما. در حال حاضر تقریبا تمام سرویس های مطرح دنیا امکان دسترسی کاربر را به قالب صفحه شخصی خود نمیدهند که یکی از دلایل اصلی آن استفاده نادرست تعداد قابل توجهی از کاربران چه به عمد و یا غیرعمد از اسکریپت ها می باشد که باعث از بین بردن امنیت دیگر کاربران، ایجاد تبلیغات پاپ آپ متعدد آزادهنده و ضربه زدن به اعتبار سایت می باشد. از این رو ما نیز برای حل مشکلات موجود و رفع آن، مجبور به انجام این اقدام شدیم.

در حال حاضر هیچ یک از کاربران قادر به قرار دادن اسکریپ دیگر سایت ها در وبلاگ خود نیستند.


از این که شرایط موجود را درک میکنید و ما را در ارائه سرویس بهتر همراهی میکنید از شما سپاسگزاریم.
موفق باشید


بی خبر نمیرم امیر جان مطمئن باش . منم بدون شما ها دوام نمیارم

x جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 10:11 ب.ظ http://malakiti.blogfa.com

الهی بگردم
چقدر گوگولیه
باورت نمیشه چند بار تو این چند روزه پست های دارسی رو خوندم و ذوقشو کردم
هیچ وقت دوست نداشتم حیوون خونگی داشته باشم اما واقعا ذوق شما و احساساتتون و کوچولوتون رو داشتم :)
راستی ... مهردخت عجیب شکل خودته مهربانو جان ... عجیب :)

ای جااانم . چقدر خوب که پست رو دوست داشتی عزیزم .
آره قربونت همه درمورد شباهتمون میگن .. البته بنظر من خیلی هم شبیه پدرشه
اینا از طرف دارسی

pony جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام
قدمش مبارک

من مغزم سوت کشید

برای خرگوشام من تا بحال پنجاه تومن خرج نکردم، صد انگل تزریق کردم، ضد قارچ زدم و ....

اتانازی سگ نهصد هزار تومن؟؟؟؟؟

یا غریب آقا امام رضا

با یه کوچولو مطالعه بیشتر مشکلات رو میشه حل کرد

سلام مرسی پونی جان .
خرگوشات سالم باشن الهی .
مطالعه زیاد کردم ولی به هر مطلبی نمیتونم اعتماد کنم . دارو ها هم ارزون نیستن . بعدم پونی جان قیمت خیلی چیزها (نه فقط دامپزشکی) تو تهران خیلی بیخود و بی جهت گرونه . وقتی قیمت ملک و مطب اینهمه بالا ست رو همه ی خدمات تاثیر میذاره

khatoon جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 09:22 ب.ظ

چه خوش زبونه این پیشی ملوس

مرررسی خاله جونم بیا خونمون خودمو برات لوس کنم با هم شیکم بازی کنیم

مهسا جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 12:28 ب.ظ

احتمالا با این خرجا برای حیوونا که بلکه از تنهایی نجاتتون بده ازون دسته نیستین که سر نذریای محرم و اربعین و عید قربون و کمک به یمن و سوریه یاد فقرا میفتین؟؟؟ها؟!
خداوشفاتون بده واقعا

نه مهسا جان از اون دسته نیستیم . اتفاقا خیلی هم تنها نیستیم و زندگی شلوغی داریم .
ممنونم از دعای قشنگت

راتا جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 03:36 ق.ظ http://dokhtarikhakestari.blogfa.com

ای جانم با این دارسی کوچولوی ملوس ماااچ گنده به لپت پیشی کوچولو
مهربانوجون من فکر کردم این عکسه مهردخته واقعاماشالله زدم به تخته
چقدددم ک خوشگل و دلبری حسابیم رفتی تو دل من

عزیزمی راتا جون قربون نگاه قشنگت عزیزم

سما جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 01:08 ق.ظ

با این حساب دامپزشک ها هم باید وضع مالی خوبی داشته باشن

بله سما جون ، مخصوصا که الان نگهداری از حیوانات خانگی بیشتر از سابق شده . فقط خدا کنه به منظور کسب درامد صرف این رشته رو انتخاب نکن

رها پنج‌شنبه 10 مرداد 1398 ساعت 11:31 ب.ظ

تو چقدر مهربونی مهربانوی عزیزم من برا بچه هام اینقدر حوصله ندارم چه برسه به گربه، بهت حسودیم میشه
با خوندن نوشته هات آرامش میگیرم
دوست دارم

عززیزم رها جون خدا بچه های گلت رو نگهداره برات .
منم با حضور گرم دوستان عزیزم آرامش می گیرم

رهآ پنج‌شنبه 10 مرداد 1398 ساعت 09:12 ب.ظ https://ra-ha.blog.ir

وااای مهربانو جانم چقدددر خوب نوشتی. :)
من ی روز فسقل بیارم خونتون با دارسی بازی کنه، خودم که میترسم ولی فسقل کلی لذت میبره :))))

و خب راجع به عکس اینکه من اول فکر کردم مهردخت :) ماشالله :* خوش به حال مهردخت با مامان جان خوشگلش :) :*

ای جان قربون فسقل تیرماهیت بیار خونه مون مهردخت و نفسم باشن با خودم و فسقل میشه شهر تیرماهی ها
قربون محبتت عزیز دلم مرررسی

سیمین پنج‌شنبه 10 مرداد 1398 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام مهربانو جانم
ماشالله ناز و جوونید.
خیلی پست جالبی بود و من همچنان از گربه خونمون می ترسم .نزدیکمم میاد که بهش غذا بدم میگه خخخخخخخخ

سلان سیمین نازنینم
ممنونم دوست من .
طفلکی اول سکته میکنه بعد غذا میزنه به بدن

ملیکا پنج‌شنبه 10 مرداد 1398 ساعت 06:10 ق.ظ

سلام مهربانو جان
اول ماشاالله به خودت،هزار بار ، فکر کردم مهردخت جونه تو عکس،
حسابى اسپند دود کن. دوم این دارسى جون که واقعأ عشقه.
از هزینه هاى دامپزشکى هم که نگو،من که همش دعا مى کنم این گربه هاى حیاط مریض نشن، هر کدوم حداقل دو سه بارى بسترى شدن، یکیشون تا یک ماه بسترى بود!
دستت هم درد نکنه بابت بافت اون جاى خواب براى دارسى، عالیه مهربانو جان.

سلام ملیکا جونم
قربونت عزیز دلم محبت داری . آره بخدا عششق من و مهردخته
آخی عزیز م راست میگی میدونم چقدر سخته خدا واقعا بهتون توان و برکت بده .
خوااهش میکنم قربونت عزیزم خیلی راحت توش لم میده خانوم خانوما

نازلی چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 11:24 ب.ظ

اومدم در خصوص پست بنویسم که اما عکس که دیدم اول دچار بحران هویتی معکوس شدم با مهردخت اشتباه گرفتم و بعد هوش از سرم پرید و شعر گویان و سوت زنان دور میشوم

تو به تحریک فلک فتنه دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام

لیست مخارجی که گذاشتی کمرم رو شکست و شاکر شدم بخاطر فوبیام

نااازلی جونم قربونت برم من که کلی ذوق میکنم از کامنتاتون یهو دیدی همه ی صفحه رو خودشیفته طور پر کردم از عکسای خودم
فوبیات رو عششق است

جودی چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 11:03 ب.ظ

قدم نورسیده مبارک

ممنونم عزززیزم

خان دایی چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 09:14 ب.ظ http://www.khan-dayiii.blogfa.com

دایی گربتون موشم میگیره؟

شنیدم اونورا موش زیاده

والا منم فکر کردم عکس دخترته..
گفتم گربه بغلشه کلی ذوق داره

تصوری از ذوق کردن تو نداشتم دایی

الان دیگه داری دایی
اینورا موش زیاد داره درستم شنیدی فقط موضوع اینه که اینجا موشا گربه می گیرن

نیلوفر طلایی چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 07:18 ب.ظ

واییییییییییییییی ای جانمممممممممم دلم ضعف رفت دلم خواستش جیگر خوشگل ناز الهی قربونش بشم خودم تنهایی ببخشید من الان نمیتونم ادامه ی کامنت رو بنویسم همین الانشم دارم به زور مقاومت میکنم اخه وقتی یه چیزی بیش از حد جیگر باشه دست خودم نیست کنترلمو از دست میدم و دلم میخواد این موجود جیگرو فحش بدم انقدر که دوسش دارمواسه ی من چطوری خوابیده خدااااااااااااااااااا

خدا نکنه نیلوفر خوشگلم
خیلی ملوووسه بخدامنم هی مبخوام بچلونمش هی میگم مهربانو مواطب بااااش

نوشی چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 04:40 ب.ظ

فدات شم من با دیدن اون عکس برق از سرم پرید .
واقعااااااااا خودتیییی ؟؟؟؟؟
هم سن مهردخت جان شدی . فکر کردم همکلاسی مهردخت جانی
ماشالاااااااااا
دارسی هم خیلیییییی خوشگله حیف که من فوبیا دارم . ولی خیلی گوگولی و خواستنیه

خدا نکنه عزززیز دلم .. بخدا به دلیل ذوق مرگی می میرم هااا
دارسی از راه دور میبوستت خاله نوشی

نگین چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 03:55 ب.ظ

بخدا منم در مورد عکس خواستم بگم اولش فکر کردم مهردخته، ولی نگفتم .. گفتم حالا میگی نگین خانوم تو هم چایی شیرین بازی در نیار ببینم!!

ولی دیدم زری جان گفتن، منم شهامت پیدا کردم بگم

هزار ماشاالله بهت عزیزم ...
برای سلامتی و آرامشت دعا کردم خیلی ...

ای خدااا نگین جونم مرررسی

الهی درد و بلا از خودت و عزیزانت دور باشه نازنینم

نگین چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 03:52 ب.ظ

مهربانو جان مشکل وبلاگ آقا بهمن حل نشده ها
من هرچی آدرسشون رو تایپ میکنم یا از روی لینک وبلاگ تو میرم، باز نمیشه ..
تو گوگل هم سرچ کردم دریای زندگی، بازم باز نشد
زدم اقیانوس زندگی،، رودخونه زندگی،، استخر زندگی، بابا لااقل حوض زندگی، بازم نشد که نشد

والا با این بلاگسکای هاتون


از دست تو نگین خدا خیرت بده خیلی خندیدم

نوشین چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 02:43 ب.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

مهربانو جون خداییش منم اولش که عکستونو دیدم شک کردم بین خودتون و مهردخت. هزار ماشالللله
راستی بابت قرص انگلش دکتر چی گفت؟ هر سه ماه تکرار میشه.قرص اولشو خورد؟

عزیزمی نوشین جون
بله یه قرص کامل بهم داد نصفش کردم ، نصفشو نگه داشتم اون یکی رو با 5 تا سرنگ انسولین آب حل کردم بعد از محلولش یه سرنگ دادم دارسی خورد

صفا چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 01:27 ب.ظ http://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

ماشااله مهربانو جون بزنم به تخته فکر کردم عکس مهردخت هست
گربه هم ائایل هزینه هاش زیاد میشه من هم چند سال پیش یک بچه گربه آوردم و هربار پسرم برای واکسن و چک آپ میبرد کلی هزینه میکرد و در مقابل حیرت من میگفت خوب مامان فکر کن دارم برای بچم خرج میکنم و ن در مقابل این استدلال قوی سکوت میکردم
الان هم که تعدادشون دوتا شده به اسم هوشنگ و هدیه و واقعا عضوی از خانواده میشن ....

قربونت صفا جون ممتونتم
باید گفت : تو باید اول درآمد داشتی بعد بفکر بچه دار شدن می افتادی
ای جوونم دختر و پسرن گوگولیاا خدا نگهشون داره

کیهان چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 11:48 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

خداوند مامان مهری عزیز را برایتان حفظ کند.آمین
و همچنین به ایشان ثروت فراوان عنایت فرماید تا از پس هزینه های شما بر آید. باز هم آمین
مهری عزیز فکر کنم اگر یه دو قلو داشتی هزینه اش کمتر از دارسی می شد!!

منون عمو کیهان جان الهی آمین
دو قولووو واای نگو که اصلا اسم بچه میاد گریه م می گیره

زری چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 10:35 ق.ظ

ماشاالله عکس را فکر کردم مهردخت هست. ماشاالله بهتون
وای هزینه ها خیلی بالاست! سالیانه بنظرت چقدر بشه؟

ای جاان بابا مردم از ذوقم بخدا انقدر گلید شما
زری جون عقیم سازی که فقط یک باره هزینه ش
غذا رو هم من خونگی درست میکنم و خدا رو شکر چقدر دارسی دوست داره و اصلا دیگه طرف غذاهای دیگه نمیره . یه دونه فیله مرغ یه هویج یه سیب زمینی و یه کدو همه ی اینا در اندازه ی کوچولو میندازم فقط اب خالی روش می ریزم یعنی پیاز نمک و هیچ چیز اضافه نمیکنم میپزه . بعد میکس میکنم . برای دو روزش کافیه که هر روز 4-5 وعده به اندازه یه اسکوپ بستنی کوچیک (یا یه قاشق غذا خوری پر) میدم می خوره .
واکسن ها الان که بچه ست هر دوماه تکرار میشه تا سه دفعه که هزینه داره بعد میشه سالی یه بار .
اینطوری هزینه هاش زیاد نیست ولی ممکنه مثل خودمون خدای نکرده یه بیماری خاص بگیره و باید درمان بشه اونموقع هزینه داره دیگه .

بهمن چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 09:23 ق.ظ

با این لیست قیمتهایی که دیدم خدارو شکر میکنم که بجای دارسی، دوتا پسر گردن کلفت دارم که با هیچ بادی مریض نمیشن...


جاانم خدا نگهشون داره دادااش

بهار چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 08:59 ق.ظ

مهربانو جان. سلام
ای جانم دارسی گوگولی خوجمل خدا حفظش کنه
عزیزم برا چک اپ شش ماهه بری کلینیک دانشکده دامپزشکی خیلی به صرفه ست اینجوری دانشجوها هم کیس جدید میبینن هزینه اش هم خیلی کمه و البته متخصص هم داره
بعدش چرا من فکر میکردم مهردخت مامان این بچه ست؟

سلام بهار جون ممنونتم عزیزم .
محیطش عفونی نیست بهارجون؟ گربه های خونگی نسبت به خیابونی ها خیلی اسیب پذیر و سوسولن ها نبرم یه وقت مشکل مضاعف بشه ؟
والا خودمم دلمو صابون زده بودم مهردخت مامان بشه ولی گفت مامان فقط مهربانوعه ، مهردخت خواهری بیش نییییست

مریم چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 08:07 ق.ظ http://navaney.blogfa.com/

چقدر قشنگ تعریف کردین
اینقد که از دارسی خوشم اومد
اون عکس هم من اولش فکر کردم مهردخت جون هستن ، بزنم به تخته

عزیزمی مریم جون .. قشنگ خوندی عزیزم .
نگووو جدی میگی؟؟کلی ذوق کردم بخدااا

نسرین چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 02:06 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

الآن یه نگاه سرسری کردم به قیمتای دامپزشک... یعنی برای عقیم سازی یه گربه باید اندازه حقوق یکماه یه کارگر پرداخته بشه!!!
همه ی زحمتاش بکنار، این ریزش مو همه جای خونه یه جا. اگه با این یکی می تونستم کنار بیام شاید منم وسوسه میشدم بیارم


هزینه ها بالاست نسرین جان فقط خوبیش اینه که یک بار اتفاق میفته خیلی هاش مثل همین عقیم سازی . الان دارسی دوماه و نیمه شه تا شش ماهگی به بعد که وقت عملشه باید پول جمع کنم
درمورد موهاشون هم من گربه ی موبلند برای همین نگرفتم . میدونی که انواع مختلفی دارن و مثلا دارسی از نوع موکوتاهه . بعدشم ریزش مو با شونه کردن و تغذیه مناسب کنترل میشه

طیبه چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 12:04 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام عشقم
چه خوب از زبون دارسی نوشتی
قشنگ ملموس و باورپذیر و خیلی راحت و سبک نوشتی.آفرین .آفرین

سلام نازنین تی تی من
قربونت عزیز دل

Amir سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 10:31 ب.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

راستش نمی دونستم هزینه درمان شون اینقد بالاست
بیمه ندارن؟؟؟ همه اش آزاده؟

فکر میکنم تنها بیمه ای که حیوانات رو پوشش میده تو ایران بیمه ی داناست باید تحقیق کنم ببینم شرایط ویژه ای داره یا نه

ونوس سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 09:57 ب.ظ

اومدم یکم درد و دل کنم و برم خخخ(شکلک نمیشه بزارم مجبورم احساساتمو اینطور بروز بدم)
دخترم عصر گفت می خوام گرررربه بیارم خونه!!!
هنگ کردم بخدا. قشنگ بخودش وعده وعید داده و گفتم حالا با هم صحبت می کنیم؛ فکر میکنه بیشترین دلیلم هزینه هاش هست میگه همینجوری میده خانمه نمیخوام پول بدم که...
بخاطر علاقه عجیبش هر آگهی استخدام تو دامپزشکی و پت شاپ ها میدید میرفت مصاحبه. بهش میگفتن کوچولو دیده میشی و ردش میکردن. کیس آخری دو هفته پیش التماس کرد باهاش برم. خانمه مهربون گفت سنت کمه ولی جون علاقه داری تفریحی بیا پیشمون. با وجود راه دور روز در میون میره. حالا یکی از منشی ها که تو خونه ش بقول خودش 70 تا گربه داره بهش گفته یک گربه بهت میدم هروقت خواستی برگردون. حتی دوروز تو هفته خواستی ببر و.. خلاصه اینم جوگیر شده و حرف گوش نمیده.
صلوات نذر کنم تا رایش برگرده انشالا. تو هم بیست تاشو بفرس لطفا

ای جااان ونوسی چقدر حیوانات رو دوست داره که حاضره بره فقط اونجا وقت بگذرونه و با اونا باشه عزززیزم از قول من ببوسش خیلی روحیه ی باارزشی داره .
دارم میشمرم

تازه عروس سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 09:34 ب.ظ http://Mrs-alef.blogsky.com

چطوری جلوی خودتونُ میگیرین فشارش ندین نچلونیدش؟

سعی خودمونو میکنیم عزیزم ولی گاهی کنترل از دستمون خارج میشه

Amir سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 09:15 ب.ظ http://mehrekhaterat.blogsky.com

پست جالب و بامزه ای بود

سمیرا سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 07:47 ب.ظ http://samisami64.blogfa.com

دارسی اینجوری حرف نزن اخه بلا

میااام قورتت میدمااااا
.
.
.
وای مهربانو عین کتاب قصه های نی نی ها

نوشتی این پست رو...مدل نازنازویی خوندمش و کییف کردم

منووو نخور سمیرا جون میترسم چنگت میندازماااا
ای جااان خوشحالم دوستش داشتی

آوا سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام مهربانو جانم

آخی...این پیشی خانم چقد نازه...واقعا هم توی عکس خیلی قشنگ بهت خیره شده...

سلام آواای عزیزم .
قربون محبتت آره بخدا عکسو میبینم دلم براش ضعف میره

نسرین سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 06:10 ب.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

میووو...

جااانم پیشی خوشگل مهربووونم

نگین شیراز سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 06:01 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

ای جونم .. ای جوووووونم دارسی کوشولوی شیرین زبووووووووووون

مهربانو جونم امیدوارم به ازای هر ثانیه عشق و محبتی که به این کوچولوی دوست داشتنی میدین خدای مهربون سبد سبد عشق به زندگیتون جاری کنه ... دستای مهربون تو و مهردخت جانم رو میبوسم عزیز دلم ...

خوشگل خانوم واسه هرسه تاتون اسپند و صدقه فراموش نشه لطفا ...

یعنی عششششششششق کردم با این پستت ..

سلام خاله نگین مهربون میدونم چقدر دوستم داری
قربونت نگین جانم خدا به تو و خانواده ت هم خیر و برکت بده . شرمنده م میکنی بخداا

نیروانا سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 05:45 ب.ظ http://Life-career.blog.ir

بهههه سلام میس دارسیییی
چطوری دخمل بلای گوگولی
چه پست خوشمزه ای
ما که عااااشقتیم
ببین بیا ی وبلاگ خودت بزن کلی پست دلبرانه این شکلی برامون بنویس
من قول میدم اول از همه پستای تو رو بخونم حتی قبل از وبلاگ مامان مهربانوت

سلام خاله نیروانای عزززیزم
مررسی خیلی مهربونی شمااا .
یعنی رو دست مامانم بلند شم ..

لیلی۱ سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 04:11 ب.ظ

واای خدا مردم چقدرررر این پست بامزه و خوندنی بود
دوستون دارم

عززیزمی لیلی جان منم همینطور

ونوس سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 01:22 ب.ظ

وااای دارسی چگده تو گوگولی
فیلمهات باز نشد ببینم نانازی
ولی میگم به مامان مهربانو بگو اون تشک خوابتو لبه هاشو همسطح کنه و زیرت یکنواخت صاف شه
تو عکس انگاری لبه های تشکت چون گرده رفته داخل و حس کردم سرت پایین تر از بدنت قرار داره و دلم سوووخت
از طرف من مامان مهربانو رو ی گاز محکم بگیر

مرررسی خاله ونوووس شما خودتم خیلی خانم گوگولی هستین
خاله فکر کنم چون مامانم تو دشکم پشم شیشه پر کرده و هنوز نوعه ، رو هوا ایستاده اون بالش قلبیه رو برای همین گذاشته که من راحت لم بدم ولی بهش میگم هر کاری که برای بهتر شدن جای خوبم لازمه انجام بده .
هر وقت ذوق میکنم مامان یا مهردخت رو گاز بگیرم ،مهردخت انگشتشو برام تکون میده بلند میگه دارررررسی نععععع .
مامانم میگه دعواش نکن . مهردخت میگه اگه نکنم دوروز دیگه دستامونو میکنه میخوره

نوشین سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 01:05 ب.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

حقیقتا تعرفه هاش با جای دیگه متفاوته اما به همون نسبت هم وقت بیشتری میزاره.آخرین بار داشت در مورد عقیم سازی گربه نر برامون می گفت. الان جزئیات صحبتش یادم نیست. خیلی از کلینیکا نرهارو بدون بخیه جراحی میکنند و ماده که البته ناچارا بخاطر درآوردن کل تخمدانها نیاز به بخیه و مراقبت بیشتر داره اما دکتر مشیری نرها رو هم بخیه میزنه چون خیلی دقیقتر جراحی میکنه که چسبندگی و اینا هم ایجاد نشه.
متاسفانه اون شک باهامونه دیگه... واسه کارای خیلی جدی منم دیگه نمیتونم جای دیگه برم .
سیمبا بیضه نهان داشت که خداییش دکتر قبلیش به کمک معاینه اولیه مامان نوشین متبحر بدون سونوگرافی پیداش کرد و با جراحی عقیم سازیش یکی شد.

تعرفه واکسن و ضدانگل و ایناشم بالاتره که نمیدونم علتش برندشونه یا نه.
در مورد تزریق ریکاوری من اولین بار تو کلینیک دکتر مشیری دیدم. دکترهای کرج هیچکدوم بعد از بیهوشی آمپول ریکاوری تزریق نکردن که پت رو هوشیار بهت تحویل بدن . الان که آمپولش خیلی گرون شده که دیگه که هیچی... اما دکتر مشیری همچنان استفاده میکنه که باعث میشه با اثرات بیهوشی عوارض کمتری داشته باشه

ای جااان به این مامان نوشین متبحرر
آره عزیزم منم متوجه شدم که اگر چه همون کاری که دکترهای دیگه ممکنه انجام بدن ، انجام بده ولی جزییات و متریال مورد استفاده ش باعث میشه کارش متمایز تر از بقیه بشه .

مهتا سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 01:04 ب.ظ

منم به دوستداران دارسی کوچولو اضافه شدم

عززیز دلید شمااا

فرشته سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام مهربانو جون عاشقتم
من 7 تا تریر دارم یکی هم بچه همسایه مونه شدند 8تا عاشقشون هستم اماامان از سروصدا وهزینه ها کلی هم دادگاه وپااسگاه وبهداشت وشکایت هم ازما شده اما من پای بچه ها وایستادم گربه خیلی نگهداریش راحتتره اما واقعاا دیگه مثل قبل نمی تونید مسافرت ومهمونی برید یا مهمون دعوت کنید اماواقعاادم رو اروم میکنند

سلام فرشته ی نازنین
دختررر هشتا تریر شیطون و دوست داشتنی رو چطوری نگه میداری ؟؟
ای جااانم هر کدومشون یه واق کوچولو کنن که میشه سمفونی
عززیزم ماشالله بهت خدا توانت رو زیاد کنه .
بله اصلا یه دونه گربه با یه دونه سگ هم قابل مقایسه نیست از لحاظ راحتی نگهداری .
دقیقا پر از عشق و برکتن

نوشین سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 12:22 ب.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

ای جون دلم واکسن زده بچه با اون صدای ریززززش
خیلی با نمک تعریف کردی مهربانوجون هنرمند. چه جای خواب خوشگلی. چقدر خوب که عادت کرده جای خودش بخوابه.
مهربانوجون میبینی این فینگیلا چقدر تمیز و باهوشن. تا مجبور نشن جایی جز خاکشون دستشویی نمیکنند. سندی چون بیهوشی گرفته بود دیگه نتونسته بود تا خونه صبر کنه شانسا پد گذاشته بودم تو سبدش خودشو راحت کرده بود اما نگم از سیمبا جان که یکبار قشنگ جیش کردن بعد از عقیم سازی تو بغلم که تا یکسال بوش از ماشین نمیرفت

والا تعرفه های دکتر مشیری کلا بین المللی شده هزینه های عقیم سازیش و ... اووووف خدا به همه صاحبان برکت بده و توان مالی بسیار

مهربانو جون میگم اون دانشجوی خوش تیپ یک آقای قدبلند و چشم و ابرو مشکلی و فیت نبودند احیانا که دستان کشیده ای هم داشتند؟!!!
اگر همونی باشه که منم دیدمش به چشم برادری خوب چیزیه

والا اکثر آقایون کوررنگی دارند کلا و فقط چنتا رنگ اصلی رو تشخیص میدن

آره کوووشووولووو
قربون محبتت نوشین جون . خدا رو شکر کلن خیلی خوش قلقه . راحت خودش رو با شرایط وفق میده .
عزززیزم . خدا بهمون کمک کنه . نوشین جون من چون تازه کارم قیمت عقیم سازی رو انگار از پدر کیانا جون پرسیدم گفت حدود 400 ولی الان دکتر مشیری 750می گیره
آدم تا وقتی نمیدونه که نمیدونه ولی الان که مشیری رو میشناسم فکر میکنم نکنه جای دیگه کارشون به خوبی دکتر مشیری نباشه

آره نوشین جون مشخصاتش همونه ولی فکر کنم یکم روشن بود البته بنظرم .. نگران دارسی بودم درست نتونستم چشم چرونی کنم بنظرم دفعه پیش نبود .
آررره راست میگی این یه حقیقت اثبات شده ست که میزان کوررنگی در اقایون بیشتره

تیلوتیلو سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 12:04 ب.ظ http://meslehichkass.blogsky.com

چقدر پست با نمکی بود
ولی من محو عکس خودت بودم
و به فکر فرو رفتم که اصلا برام قابل تصور نیست بتونم با حیوان خانگی کنار بیام
برات یه عالمه آرزوی خوب دارم
کنار هم روزای خوبی را تجربه کنید
میدونم که کلی براتون حس خوب و انرژی به ارمغان داشته این کوچولوی دوست داشتنی

عززیزم با روحیه ی لطیفی که من ازت سراغ دارم و عاشق طبیعتی ، حتما با حیوونای کوچولوی دوست داشتنی هم خوب کنار میای ولی شاید فرصتش پیش نیومده باشه.
ممنونم از دعاهای قشنگت . الهی آمییین

نینا سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 11:32 ق.ظ

واااااای چه پست با مزه ای بود دارسی چقدر نازه من که دلم میخواد بگیرمش بچلونمش
مهربانو جون واقعا خیلی با انرژی مینویسید دستتون درد نکنه

قربونت عزیزم از خودتون انرژی می گیرم

لبخند ماه سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 11:11 ق.ظ http://Www.labkhandemoon.blogsky.com

وای دارسی تو چقدر خوش زبونی..
به مامان مهربانو بگو یه اسپند رو آتیش بندازه
بزنم به تخته
ما هم عاشق همتونیم

مرررسی چقدر مهربونید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد