دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"تا هستیم"

سه شنبه بعد از ظهر بود که خبر دادن عموی بزرگ و بیمارم فوت شده . 


همه ی خاطرات بچگی ، اون مهمونی های 50-60نفره ی فامیلی و بگو بخند ها و بزن برقص هاپیش چشمم ظاهر شد . گاهی حرف هایی که میزدن و همه از خنده غش و ریسه می رفتند و ما بچه ها هیچی ازشون نمی فهمیدیم ... 


حالا دیگه خیلی سال میشه که از این خبرا نیست .. اصلا دورهمی پیش نمیاد، اگر هم بیاد بین خودمون و خانواده ی خودمونه . دیگه کار به فااامیل نمی کشه مگر به رسم عزا و عروسی . 


الان بیشتر میعادگاه فک و فامیل شده اینستاگرام و پست هایی که آن لاین ، راست و دروغ از زندگی هم میخونیم . 


چهارشنبه صبح خاکسپاری بود و من برای شرکت در مراسم، اداره رو تعطیل کردم . دلم سوخت یه دختر عموی ناز دارم که ساکن سوئده و پنج سال بود که ایران نیامده بود . 

طفلک هر چی گفت منتظر بمونید فردا میام، همه گفتن ژانویه ست نمیتونی بلیط گیر بیاری و اتفاقا بلیطش رو هم خرید و باز برادرش گفت من همه ی هماهنگی هام رو انجام دادم پیش پرداخت هم دادم نمیتونم بهم بزنم. باز هرچیدختر عموم گفت همه ی خسارت ها رو من پرداخت میکنم، قبول نکرد.

 من خودم اصلا موافق به تعویق انداختن خاکسپاری نیستم ولی این طفلک واقعا فردا پنج صبح ایران بود 

یه آدم ( از نظر من بی ادب) هم تمام مراسم رو آنلاین براش فیلم گرفت و اون طفلک اون طرف بصورت آنلاین خودش رو تیکه پاره کرد . 

باباااا این چه کاریه، گناه داره، تنهاست اون فیلم رو پاک نمیکنه و تا ابد میخواد بشینه هی ببینه و این غم تکرار بشه . 


یه چیز دیگه هم بگم . پسر بزگ این عموی من ، شونزده سالش بوده که جنگ شروع میشه و فکر میکنم جزو نفرات اولی هست که شهید شده . انگار عموم ده روز قبل از فوتش میره سر خاک پسرش و خیلی باهاش حرف میزنه و همه رو فیلم گرفته بودن . دیروز تو مراسم سومش اون فیلم پخش شد و بازم این دختر طفل معصوم و البته همگی تحت تاثیر قرار گرفتن و هلاک شدن . 


نمیدونم، من به موندگاری و تشدید غم معتقد نیستم .. و بنظرم همه باید کمک کنند تا عزادار مراحل سوگواری رو با حداقل آسیب به خودش و کاملا محترمانه بگذرونه . با همدردی ، صحبت کردن و یادآوری از خاطرات قشنگ . 


امیدوارم تن خودتون و عزیزانتون سلامت باشه و وقتی که وقتش برسه .خدا بهمون صبر بزرگی بده تا بتونیم با این قسمت واقعی زندگی کنار بیایم . 


دوستتون دارم 

نظرات 39 + ارسال نظر
میترا شنبه 21 دی 1398 ساعت 10:13 ب.ظ

تسلیت عرض میکنم روحشون شاد

ممنون عزیزم

amir چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت 11:14 ب.ظ

گریه و سبک شدن اینجور مواقع خیلی خوبه بهتره فراموش بشه اتفاقات تلخ

تا مدتی داغه و فراموش نمیشه

amir چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت 11:12 ب.ظ

سلام.
تسلیت میگم.داستان مشابهی رو ما داشتیم با پدربزرگ عزیزم.فقط یک ربع تا بیست دقیقه.هر چی گفتیم صبر کنید ما از تهران برسیم بزرگترها گفتن مردم معطللن نمیشه

فکرشو بکن یه ربع چی بود اخه حسرت به دل ادم بمونه

سلام
ممنونم . خدا رحمت کنه . چه بی انصاف بودن

ریحانه چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت 09:24 ق.ظ

خدا رحمتشون کنه مهربانو جان.
من یه تجربه ای دارم متفاوت گفتم بگم واستون.
مادربزرگ من دوسال پیش فوت کردند و من و چندتا از نوه های دیگه ایران نبودیم و نمیتونستیم مراسم رو شرکت. کنیم. روزهای خیلی سخت و غمگینی بود. ولی خودمون از اقوام دورتر که بهرجال کمتر درگیر مراسم بودند خواهش کردیم که از مراسم برای ما فیلم و عکس بفرستند. خیلی دردناک بود ولی با دیدنشون آروم می شدیم و انگار که اونجا حضور داشتیم. کلی گریه کردیم ولی سبک شدیم.
خواستم بگم ممکنه اون کسی که فیلم میگرفته نیت خیری داشته

ممنون عزیزم . خدا مادر بزرگ و همه ی رفتکان شما رو هم رحمت کنه .
ریحانه جون شرایط آدم ها با هم متفاوته . معمولا پدر از مادر بزرگ نزدیکتره(استثنا هم هست) ضمن اینکه موقع خاکسپاری دختر عموی من بلیطش دستش بوده یعنی کمتر از 24 ساعت بعد می تونست روی مزار سوگواری کامل کنه. به هر حال این پروسه برای همه سخت و ناگواره امیدوارم خدا بهمون قدرت بده به موقع درست عمل کنیم . خیلی خوشحالم که دیدن فیلم برای شما موضوع رو راحت تر کرده و درگیر مشکلات بعدی نشدید عزیزم .

متولد ماه مهر چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت 08:48 ق.ظ

تسلیت می گم مهربانو عزیز

ممنون دوست گلم

صفا سه‌شنبه 17 دی 1398 ساعت 10:14 ب.ظ https://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

سلام مهربانو جان تسلیت میگم روحشون شاد برای شما و سایر بازماندگان صبر و بردباری آرزو میکنم . چه ساعات سخت و دردناکی دختر عموتون داشته خدا بهشون ارامش بده .

سلام عزیزم .
خدا رفتگانت رو رحمت کنه صفا جون . خیلی طفلکی تک و تنها هم اومده

مجید وفادار سه‌شنبه 17 دی 1398 ساعت 02:43 ب.ظ http://vafadarfaz.blogfa.com/

سلام
تسلیت

سلام وفادار جان . ممنونتم

الی سه‌شنبه 17 دی 1398 ساعت 11:20 ق.ظ http://elhamsculptor.blogsky.com/

خدا رحمتشون کنه و به بازمانده ها آرامش بده

ممنون الی جانم

غریبه سه‌شنبه 17 دی 1398 ساعت 09:43 ق.ظ

سال
روحشان شاد و تسلیت به بازماندگان باد
بعضی ها عادت دارند یادگاری جمع کنند هم در شادیها و هم در غم ها
من هم اعتقاد دارم که خاطرات غم انگیز که باعث افسردگی می شود بهتر است به تصویر کشیده نشود

سلام ممنونم خدا رفتگانت رو بیامرزه.

Peepbo سه‌شنبه 17 دی 1398 ساعت 09:27 ق.ظ

تسلیت میگم مهربانوجان خدا به دخترعموتون صبر و ارامش قلب بده

ممنون عزیزم الهی آمین

سحر جدید دوشنبه 16 دی 1398 ساعت 11:24 ب.ظ http://kamandmaman

مهربانو جان ...تسلیت میگم عزیزم ...بقای عمر عزیزانت را از خدا آرزو مندم

ممنون عزیزم . خدا رفتگانت رو رحمت کنه قربونت برم

لیدا دوشنبه 16 دی 1398 ساعت 04:29 ب.ظ

مهربانو جان تسلیت میگم بهت

ممنون لیدا جان

ماجد دوشنبه 16 دی 1398 ساعت 04:23 ب.ظ

سلام مهربانو جان
عرض تسلیت و آرزوی صبرو آرامش دارم برا شما و همه عزیزاتون, علی الخصوص دختر عمو دور از وطن

سلام ماجد جان . ممنون دوست من خدا رفتگانت رو بیامرزه

سوفی دوشنبه 16 دی 1398 ساعت 11:11 ق.ظ

تسلیت میگم بانوی مهر. انشالله که سایه ی پدر بزرگوارتون بر سر فامیل باشه سالهای بیشمار و تن عزیزانتون سلامت باشه.
من هم هیچ وقت معنی این کارهارو نفهمیدم، یعنی چی فیلم گرفتن؟! چرا خاطره ی تلخی از عزیزمون تو ذهن مون بمونه؟ وقتی شانزده سال پیش دایی نازنین ام توی جوانی بر اثر تصادف از دنیا رفت پدربزرگ ام گفت نمیخوام کسی عکسی از پسرم تو این حال بگیره، میخوام هنوز همون داوود قدبلند و رشید توی ذهن ها باشه نه اینطور ضعیف و آروم و آرمیده آخ آخ خیلی خیلی سخته بخصوص که از عزیزت دور باشی( دایی ام رو شش سال ندیده بودیم، هلند بود و ما ایران، طفلی بابابزرگ و مادربزرگ ام بعد از شش سال ... رو دیدند، آخ آخ بازم با یادآوریش قلبم گرفت). بگذریم.
خدا به دل دخترعموتون صبر زیادی بده و غم آخرش باشه.

عزززیزم ممنونم خدا رفتگانت رو مخصوصا دایی نازنینت رو رحمت کنه . چه تجربه ی مشابهی در مورد دایی هامون داریم عزیزم

آوا دوشنبه 16 دی 1398 ساعت 10:29 ق.ظ

سلام مهربانو جانم
خیلی از متاسفم...غم آخرتون باشه..نباید فیلم مراسم رو براش میفرستادن...یکی از دوستان من برای دیدن مادرش اومد ایران هنوز دو روز از برگشتش نگذشته بود که خبر دادن مادرش مرحوم شده...اصلا طفلکی شوکه شده بود...خواهر و برادراش گفتن تو بچه کوچیک داری نمیخواد بیایی...خیلی بیتابی میکرد...از طرفی موقعیت مالی هم اجازه نمیداد دوباره برگرده...یکی از اقوام اومد بهش محبت کنه از تمام مراحل بخاکسپاری فیلم گرفت و فرستاد...دیگه انقدر این بنده خدا با دیدن فیلم غصه خورد و زار زد آخر کارش به بیمارستان کشید...بعد ازاون هم شدیدا ناراحتی اعصاب گرفته و تحت درمانه...شوهرش خیلی از اون فامیل شون که فیلم فرستاد شاکیه و همه ش اون رو مقصر تمام این دردسرها میدونه...

سلام عزیزم
ممنونم عززیز من . خدا رفتگانت رو بیامرزه . آخی عززیزم چقدر ناراحت شدم طفلکی روحیه ش رو بدجوری باخته .. خیلی فوری نیاز به کمک داره

سحر دوشنبه 16 دی 1398 ساعت 09:05 ق.ظ

سلام مهربانو جان
تسلیت میگم بهتونخدا عموی گرامیتون رو رحمت کنه و روحشون شاد.
اتفاقا من هم هفته گذشته یه مراسم خاکسپاری رفتم که مشغول فیلمبرداری از تمام صحنه ها بودن برای دختر مرحومه که ایران نبود... به نظرم بسیار کار اشتباهیه

سلام عزیزم ممنون از محبتت دوست من
سحر جان احیانا" ما هر دو تو یه مراسم نبودیم؟

کیهان دوشنبه 16 دی 1398 ساعت 08:54 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

تسلیت مهری عزیز
بقای عمر بازماندگان
و ...
راستش حرف شما کاملن درسته آخه چه کاریه که هی غم را تشدید کنی و بنظرم همان است که گفتی بیان خاطرات قشنگ و یاد های خود از آن مرحوم و در همین حد و الا غمگین بودن ما که دردی را دوا نمی کنه.
برایتان شادی و آرامش آرزو می کنم.آمین

ممنون کیهان عزیز
برای تو هم متقابلا سلامتی و شادی ارزومندم

مریم یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 11:27 ب.ظ http://navaney.blogfa.com

سلام عزیزم
تسلیت میگم
غم اخرتون باشه
چه رسم مزخرفی،ختم پدر شوهر من فیلم بردار اومد،اگه بدونید بعدش چه داستانی شد،فکر کن همش دوربین زوم شده بود روت
شور همه چی رو در میارن

سلام عزیزم ممنونم
ای باباا عججججب

جودی یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 08:53 ب.ظ

عزیزم تسلیت میکم خدا رحمتشون کنه

ممنون جودی نازنینم

زری یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 02:19 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام تسلیت میگم، موافقم که تا میشه باید سعی کنیم اثری از مراسم باقی نمونه وگرنه فراموشی اش سخته حتی پریروز یه مطلب خوندم در مورد این فضاهای مجازی و اینکه نمیگذاره طرف بتونه راحت فراموش کنه و به زندگی عادی اش برگردد حتی به نوعی میگفت اینها اون تنها نعمت فراموشی را که خدا به آدم داده را از آدم میگیرند:(

سلام زری جانم ممنون .
آره دقیقا به نکته ی خوبی اشاره کردی

الهامم یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 10:42 ق.ظ

خدارحمتشون کنه...
دختر جوون یکی از بستگان ما هم ده سال پیش فوت کرد از غسالخونه تا وقتی که دفنش کنن فیلم گرفتن کلا اعصاب همه بهم ریخته بود...

ممنون الهام جون
من واقعا متاسفم از این رفتار

نگین یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 08:42 ق.ظ

ای وای اصلاً یادم رفت بهت تسلیت بگم عزیزم

امیدوارم روح عمو جان قرین آرامش باشه و خدا به شما و بازماندگان ایشون صبر و شکیبایی بده عزیزم ...
شریک غمت هستم نازنین ...

عزیز دلمی نگین جان خدا شهرام نازنینت رو رحمت کنه و بقیه ی عزیزانت سلامت باشید

نگین یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام عزیزم

چون خودم بتازگی این درد سنگین رو تجربه کردم میفهمم چی میگی مهربانو جان.. بعضی حرفها و رفتارها، کمکی که به بازمانده ها نمیکنه هیچ، حالشون رو به مراتب بدتر هم میکنه ..
و آدم گاهی توی رودربایستی نمیتونه جوابی بده و فقط دردش سنگین تر میشه ...

امیدوارم کسانی که به هر شکلی به آتش غم و غصه دامن میزنن یه روزی بخودشون بیان ...

الهی که همیشه شاد و تندرست باشی و عمر طولانی و با عزت داشته باشی کنار عزیزانت

سلام نگین جانم
دقیقا همینطوره عزیزم خدا بهت صبر بده چه داغ ناگهانی سنگینی بود
قربونت برم برای تو و عزیزانت هم همینطور باشه

آسو یکشنبه 15 دی 1398 ساعت 08:33 ق.ظ

تسلیت میگم عزیزم

ممنونم آسوی گلم

شادی شنبه 14 دی 1398 ساعت 10:13 ب.ظ

سلام عزیزم
تسلیت می گم و امیدوارم غم آخرتون باشه
ایشالا که روح عموتون هم قرین رحمت و آرامش ابدی باشه
مهربانو جان متاسفانه تو ایران ما اصلا فرهنگ مناسبی برای عزاداری و دل کندن از عزیزانمون نداریم و اگر احیانا کسی درست و اصولی بخواد برخورد کنه هم توی جو حاکم، متهم به بی احساسی و سرد بودن روابط میشه.
و اینطور میشه که با هر بار از دست دادن نزدیکانمون (که لاجرم همه باید تجربه کنیم) بارها و بارها آسیب روانی می بینیم.

سلام شادی جون
ممنون عزیز دلم . متاسفانه کاملا درست می گی .

نیروانا شنبه 14 دی 1398 ساعت 07:47 ب.ظ

و این میشه که من به یقین میرسم که دوربین بدترین اختراع بشر بوده
از بچگی هم باهاش ارتباط خوبی نداشتما‌
از بس ی ندید بدید ازم عکس گرفته بود چشمام به نور فلاش حساس شده بود تا جایی که ی روز هر چی عکس ازم گرفته بود ریز ریز کردم
تا جایی که برای ثبت نام دانشگاه عکسی رو دادم که اول دبیرستان گرفته بودم
میدونم کاربردهای قشنگی هم داره
ولی گاهی حس میکنم اونقدر حواسمون می‌ره پی ضبط صحنه یا ژست برای عکس که حتی از اون لحظه عالی هم حظ کافی و کامل نمی بریم

ای بابا نیروانا جونم تو عصبانی نشو خوشگل من .. اگه دوربین بد بود اینهمه عکس و فیلم خوشگل از بچه هامونو کجا ثبت می کردیم ؟
شما خودتو ناراحت نکن بیا یه بوس به من بده عکس هم نمی گیریم

Baran شنبه 14 دی 1398 ساعت 02:27 ب.ظ http://haftaflakblue.blogsky.com/

خدا رحمتشون کنه.روحش شخد باشه...خدمت شما و خانواده محترم تون تسلیت عرض میکنم.غم آخرتون باشه.وازخداوند برای شما عزیزان صبر و سلامتی آرزومندم....به قول ما گیلک ها،خودا شیمی سروسایه ی بداره=خداوند پدرمادرتونو به اتفاق عزیزان شون حفظ کنه
عزیزدلی مهربانو جان،
دوستت دارم و
پیشونی بهتراز ماهِت رو می بوسم...

ممنونم باران مهربونم .خدا تو نازنیم با محبت رو برامون نگه داره و تن درست و شاد کنار عزیزانت باشی . قربون این لهجه ی شیرینت

یه مادر شنبه 14 دی 1398 ساعت 02:08 ب.ظ

سلام مهربانو جان تسلیت میگم امیدوارم روحشون در ارامش باشه .من هم با این رسم جدید که تو این مراسم فیلم میگیرن وبرای بقیه میفرستن اصلا نمی تونم کنار بیام.کاش به جای اینکارا همونطور که گفتی سعی کنیم خانواده سوگوار رو هرچه زودتر به شرایط عادی برگردونیم.

سلام عزیز من . کاش اینطور باشه که بهترین کار دنیاست

Azi شنبه 14 دی 1398 ساعت 01:34 ب.ظ

عزیزم تسلیت میگم ... امیدوارم روح عموتون قرین آرامش باشه

ممنون آزی جانم

ترمه شنبه 14 دی 1398 ساعت 01:32 ب.ظ

سلام
تسلیت میگم
دیدن جنازه و حضور توی مراسم جدا از اون مسئله دیدار آخر و خداحافظی، واقعا از لحاظ روحی کمک میکنه به پذیرش واقعیت مرگ و اون حجم عظیم از اندوه و غصه.
من زمانی که مادربزرگ و عموم فوت کردند جوان بودم، حدود ۱٨ و پدرم ما رو صدا میکرد که ببینیم و خداحافظی کنیم، شاید اون لحظه شوک وارد بشه به آدم ولی در طی کردن درست این مرحله کمک کننده است.
البته هستند کسانی که دوست دارند عزیزشون رو به همون صورت که آخرین بار زنده دیدند در خاطرشون حفظ کنند و تمایلی ندارند به دیدار بعد از فوت.
امریکا که دوره ولی ما داشتیم که پسر بزرگ متوفی دبی بود، بقیه عمدا اجازه ندادند طفلک برسه به مراسم به دلیل اینکه چندبار شیفت نگهداری از مادرش رو نبوده.اینقدر مهربان و همدل یک روز بعد از فوت مادر

سلام ترمه جان
من با خداحافظی و تخلیه ی غم بدون آسیب رسوندن به خودمون کاملا موافقم . تجربه ی مشابهت رو دارم دایی نازنین و جوونم تو 14 سالگی من فوت کرد دقیقا زمانی که تو کلاس زبان منتظر نشسته بودم بیاد دنبالم و نیومد .. نذاشتن من متوجه بشم تا مراسم سومش و من هنوز هم خواب میبینم منتظرش نشسته م
دختر عموی من سوئد بود ولی واقعا درحقش ظلم شد ولی این چیزی که میگی نهایت کینه توزی و شقاوت بوده در حق پسر مرحومه .. خیلی دلم سوخت عزیزم خدا صبر بده بهش

نوشین شنبه 14 دی 1398 ساعت 01:15 ب.ظ http://nooshnameh.blogfa.com

روحشون شاد باشه مهربانوجانم.
منهم کاملا با نظرت موافقم. واقعا ثبت این خاطرات رو نمیفهمم. متاثر شدم برای شرایط دخترعموت

ممنونم نوشین نازنینم . قربون محبتت عزیز دلم

فایزه شنبه 14 دی 1398 ساعت 12:58 ب.ظ

خداوند قرین رحمت فرمایند.
متاسفانه خیلی از ادمها نمیدونند که چطور از فضای مجازی استفاده کنند.
خدابه دختر عمو وباقی بازماندگان صبر عطا فرماید

ممنونم فائزه جانم .کاملا درست میگی

ونوس شنبه 14 دی 1398 ساعت 11:53 ق.ظ

تسلیت میگم عزیزم
روحشون شاد
چه ظالمانه با دخترعمو رفتار کردند

ممنون ونوسی .. اره کلمه ی ظالمانه مناسبه واقعا

لیلی۱ شنبه 14 دی 1398 ساعت 11:40 ق.ظ

منم موافق اینکارا نیستم که هی یادگار درست کنی بعضیا برعکس فکر میکنن باید سنگ تموم بذارن تو یاداوری هرچیزی که خود صاحب عزا یادش نیس

مطمئنم بیشتر جنبه ی خودشیرینی داره

سهیلا شنبه 14 دی 1398 ساعت 10:59 ق.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

خدا رحمتشون کنه.ولی بهتره تو همین ایام هر چی گریه دارن بکنن.اگر نه بعد براشون معضل میشه.

ممنون سهیلا جان اره واقعا تخلیه ی غم خیلی بهشون کمک میکنه به شرط اینکه به خودشون آسیب نزنن

سینا شنبه 14 دی 1398 ساعت 10:34 ق.ظ

یکی تعریف می کرد که در مراسم ختم یک پسر جوون، خواهرش هی سر خودش رو می کوبید به دیوار. من بهشون گفتم جلوی این بنده خدا رو بگیرید و گرنه اینهم می میره، همه شون به من حمله کردند که وظیفه شه، برادرش مرده باید سر خودش رو بکوبه به دیوار!

وااای سینااا اونا دیگه چه وحشی هایی بودن !!!

Aftab mahtab شنبه 14 دی 1398 ساعت 10:02 ق.ظ

تسلیت میگم مهربانو جان، روحشون شاد

ممنونم عزیز دلم

نسرین شنبه 14 دی 1398 ساعت 09:58 ق.ظ http://yakroozeno.blogsky.com/

آخ تسلیت میگم... اگر باه دختر عموت نزدیکی کنارش بنیشن و ازش بخواه اون فیلم را حذف کنه. واقعا! دردناکه.
یادشون گرامی

مسیحی ها چند روز در سردخونه جسد را نگه میدارن. فکر میکنم اون زمان چون از سردخونه خبری نبوده و موجب بو کردن و کرم زدن میشده این رسم بوده و مونده.
منکه تا آخر عمر فکر می کنم نتونستم با مادر و برادرم خداحافظی کنم و از این بابت دلتنگم.

ممنونم نسرین جان. چندین بار ازش خواستیم قول داد گفت پاک میکنم نمیدونم واقعا اینکاررو میکنه یا نه .
عزیز دلم خیلی برات ارزوی صبر دارم

تیلوتیلو شنبه 14 دی 1398 ساعت 09:21 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

خدا رحمتشون کنه
منم هیچوقت آدمهایی را که از این مراسم فیلم میگیرن و بعدش بدترین قسمت این هست که برای نزدیکان میفرستن درک نکردم
انشاله که در کنار عزیزانتون به سلامتی و شادی روزگار بگذرونید

ممنون عزیز دلم . تو و عزیزانت هم سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد