دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"در تکمیل و توضیح پست قبل"

سلام به همه ی شما دوستان نازنینم . مرسی بابت کامنت هاتون همگی بسیار عالی و تقریبا" از چند جهت موضوع رو بررسی کردید و جواب نوشتید و نزدیک صد در صد با مهردخت موافق بودید. 


البته بجزEli با آدرس ایمیل : eli@yahoo.com که احساس میکنم  کلا" دل پُری از من داره یا داشته و پاسخ به این کامنت رو فرصت مغتنمی دونسته 


اگر اجازه بدید به تک تک کامنت ها جداگونه جواب ندم چون همگی با مهردخت موافق هستند  و   این توضیحات رو باید برای همه بنویسم . 

حقیقتا" من آدمی نیستم که اگر خبر کشته شدن و یا حتی درد و رنجِ عده ای رو در فقیر ترین و محروم ترین نقاط دنیا بشنوم بگم : ولشون کن خیلی مهم نیست، اونا که ویژگی های خاص مثبتی نداشتند و برعکس برای مشکلات مشابه در بهترین و پیشرفته ترین نقاط دنیا، اشک بریزم و بگم حیف شد آخه چرا اینااا؟؟ 


من صرفا" منافع جمعی رو در نظر می گیرم و فکر میکنم بدنه ی جامعه از فقدان یک انسان دانشمند که میتونه مشکلاتی رو از دوش انسانهای دیگه برداره، ضرربیشتری می کنه تا از فقدان یک انسان معمولی . 


همه ی ما عزیزانی داریم که هیچ منفعتی برای بشریت ندارند ولی نمی تونیم تحمل کنیم ، خدای نکرده یه مو از سرشون کم بشه. پس واقعا" من به درد و رنج هیچ موجود زنده ای اعم از انسان و حیوان و گیاه، بی تفاوت نیستم . 

قبلا" هم براتون تعریف کردم، (نمیدونم کدوم پست بوده مربوط به چند سال قبل میشد)،  با وجودی که درمورد خزندگان فوبیا دارم ، اما نتونستم نسبت به ماری که تو فشم به وسیله ی کارگر باغ اسیر شده بود بی تفاوت باشم. 

 مردم و زنده شدم  ولی تک و تنها با خودم  آوردمش وتو راه تهران در شیشه رو بازو تو طبیعت رهاش کردم 


خودم همیشه تاکید می کنم " قضاوت ممنوع" بنابراین به هیچ عنوان قضاوت نمیکنم اون انسان الکلی خیابان گرد رو. 


اما بازم سر حرفم ایستادم پای انتخاب برسه و از نظر عاطفی هردو برای من یکسان باشند حتما کسی که برای جامعه مفید تره رو نجات میدم .


ضمن اینکه فرحناز جان و کیهان عزیز و لیلی 1 نازنین  هم مثل من فکر میکنند

دوستتون دارم