دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"با هم خواهیم رقصید"

دیروز فیلم  رقص کادر درمان بیمارستان های مخصوص بیماران مبتلا به کرونا رو  می دیدم و غرق افکارم بودم  . مهردخت اومد بالا سرم و گفت : مامان داری گریه می کنی؟ به خودم اومدم دیدم نم اشک صورتم رو خیس کرده و صدای بالا کشیدن دماغم مهردخت رو بالای سرم کشونده بود. 

- چیزی نیست دخترم،یکم احساساتی شدم . 

-چی باعثش شده؟ 

فیلم رو نشونش دادم و گفتم : ببین سالهای سال، زن و مرد رو از هم جدا کردند، هی دیوار کشیدن بینشون و متاسفانه با  همین جداسازی، مشکلات و عوارض جدی گریبانگیر نسل جوونمون شد. هم نسبت به هم کنجکاوی کنترل نشده ای پیدا کردن و هم همدیگه رو به موقع نشناختن و مجبور شدن برای کنار هم بودن، ازدواج های شتابزده انجام بدن و یا دچار طلاق عاطفی شدن و یا آمار طلاق رو بالا بردن. 

از ترس مامور و بگیر و ببندها ، پای جوون ها به خونه های هم باز شد و متاسفانه آمار روابط هیجانی قبل از ازدواج هم بالا رفت . حالا این اشکی که بی اختیار از چشمم میاد ، هم اشک شوقه و هم افسوس .... 

با  دیدن این فیلم ها نور امیدی تو دلم روشن شد که شتاید نسل جدید و جوون ایرانی باور کنه که میشه در کنار هم بود، با هم کار کرد ، به دل های دردمندِ هم ، مرهم گذاشت و با هم گریه کرد، با هم خندید و با هم  رقصید و به غضب الهی هم گرفتار نشد. 

دیر یا زود ، کرونا بالاخره تحت کنترل بشر درمیاد و از این روزها مشتی خاطرات تلخ و شیرین بجا میمونه . 

یادم افتاد فروردین امسال اون تور کزدستان رو رفتیم و چقدر خاطره ی قشنگی تو ذهنمون ثبت شد . یادش بخیر تو راه برگشتن از اورامانات در ارتفاع بلند سفید پوش از برف حدود سی نفر  دستای همو گرفتیم و رقص کردی کردیم . 

یاد باد آن روزگاران یاد باد ... 

دوستتون دارم 


نظرات 21 + ارسال نظر
بهمن چهارشنبه 13 فروردین 1399 ساعت 09:17 ق.ظ http://www.life-bahman.blogsky.com

اگه عکاس رو هم حساب بکنیم که باید حساب کرد و اگه فرض کنیم که همه با هم عکس گرفتین و کسی خارج از کادر دوربین نیست؛ که حتما همه توی عکس هستین و کسی دلش نمیاد از یه همچی عکس تاریخی صرف نظر بکنه جمعا میشین 24 نفر پس چطوری میگی حدود سی نفر...!؟
بگذریم!
احتمالا مهربانو مثل همیشه با مهربانیش چند نفر هم توی ذهنش به جمع دوستاش اضافه کرده.
حتما نگین بانو و نسرین خانم و سهیلا خانم و مینو خانم و خان دائی و حتی منو بین جمع دیده که آمارش شده سی نفر
راستی مهربانوی مهربان
عیدت مبارک.
امیدوارم هرچه زودتر روزهای کرونائی رو با سلامتی و دل خوش به روزهای بی کرونا برسونی و بازهم مثل همیشه منبعی سرشار از انرژی های +++++++++++++.... برای خودت و همه ی عزیزانت باشی.

چند نفر تو سفر داِئم در حال نامزد بازی این گوشه و کنارا بودن دقیق فکر کنم 28 نفر بودیم
اونجوری بخوام حساب کنم خیلی بیشتر از سی نفر میشیم داداش بهمن

ممنونم . الهی برای همه بهترین ها پیش رو باشه

خواننده خاموش یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت 12:13 ب.ظ

مهربانو اون توییت بود. از کانال توییتگرام کپی کردم. دوسته من نبود
+قربونت

چه فرق میکنه رفیق جان؟

خواننده خاموش شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 08:09 ب.ظ

‏با رفیق پرستارم که تو پخش کرونا کار کرده صحبت کردم، گفتم حاجی فیلم رقصت کی بیرون میاد؟گفت ما مثه اسب داریم کار میکنیم وقت این کارا رو نداریم.
جالب اینجا بود که گفت اکثر این کلیپا برای بخش کرونا نیست! بچه‌های بخشای دیگه میرن لباس میپوشن کلیپ رقص میدن بیرون تا اینستاشون لایک بخوره

*حواس_پرت*

+نمیدونم دیگه چقد واقعیت داره.

بنده خداهااا ... میدونم خودمون یه شب یه چشمه ش رو تو بیمارستان مسیح دانشوری تجربه کردیم . ازدحام جمعیت بیداد می کرد.
احتمالا همینطوره که دوستتون می گفت من نیت رو نمیدونم بابت چی بوده ولی خروجیش که امید و عشق بین همنوعانه رو دوست دارم

خاموش جان مرسی کامنت گذاشتی

amir شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 05:36 ب.ظ http://mehrekhaterat.blog.ir/

دقت کردید که مرحله بعدی اژدها و شهاب سنگه ؟
2 مرحله قبل رو یادتونه ؟ همون که داخل کیکها قرص بود ؟ فهمیدید که اون قرص ها پادزهر این مرحله کرونا بود ؟؟

یعنی اگه این مرحله ها رو هم رد کنیم خود خدا خودش رسما وارد کار میشه

آررره
با بیل افتادن دنبالمون

amir شنبه 24 اسفند 1398 ساعت 05:33 ب.ظ http://mehrekhaterat.blog.ir/

نمیدونم این چند روز حس میکنم این اخرین باریه که دارم به وبلاگای دوستام سر میزنم

قرار نشد دم از بیوفایی بزنی هاااا

طیبه جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 09:38 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام مهربانوجان عشقم
من میگم اینا که خیلی باحالند و می رقصند و من تو خانوادم ام چندین نفر نزدیکانم کادر درمان یا اداری بیمارستان هستند و خدا شاهده که خیلی فشار کار روی اونها زیاده مخصوصا این روزا.چه اشکال داره روحیه بخشی با رقص و شادی که از هزاران سال پیش در وجود ما ایرانی ها بوده.تازه من خودم هم چون اتاقم تو اداره تنها هستم و گاهی هم با اقایون و بعضی سالها با خانوم ها هم اتاق بودم ، مواقعی که با اقایون هم اتاق نبودم اوقات بیکاری که در فواصل کار پیش میومده برای دلم می رقصیدم تو اداره.

اشکی که هم از سر شوق و هم از سر حسرت بوده رو کاملا درک می کنم.

سلام عزیز دل
آره طیبه جون من حتی احتمال میدم این افراد در بخش های مخصوص کرونا که ازدحام جمعیت بیداد میکنه مشغول نباشند ولی حرکت ، حرکت قشنگ و امید بخشیه .
چقدر باحااال واقعا تو اداره می رقصی .. چه امنیت و ارامش خوبی داره اتاقت کاملا خصوصی بوده .
اخرین رقص من با یونیفرم به زمان مدرسه برمیگرده که یکی کشیک میداد بقیه دِ بررررقص
فدا ی شما و گل پسر خوشتیپت

مریم جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 06:18 ب.ظ http://navaney.blogfa.com

متاسفانه اینقدر آمار طلاق عاطفی بالا رفته که جوان‌ترها جرات ازدواج ندارن
ولی امیدوارم ی روزی رو ببینم که بچه های ما تو محیطی شاد و به دور از هرگونه غم و غصه روزگار بگذرونن
این کرونا هم بالاخره میگذره

متاسفم عزیزم همینطوره .
ان شالله منم خیلی امیدوارم تغییرات اساسی داشته باشیم .
آری شود ولیک به خون جگر شود .. اینم یه بازی جدیده.

صفا جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 05:07 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

کاملا باهات موافقم که ممنوع کردن روابط سالم و پنبه و آتیش دونستن دختر و پسر نتیجه کاملا معکوسی میده و جوونها رو حریصتر و غیر منطقی میکنه .
در مورد اون دوستمون هم به نظرم به دلیل شرایط خاص و تحت فشار بودنشون دچار زودرنجی و سوتفاهم شدن .
خود من یک تجربه این شکلی دارم آدرس اینستاگرام خواهرم رو که نقاش هست و نقاشی رو سفال و سرامیک انجام میده برای دوستی که خواننده وبلاگش قابل توجه بود فرستادم و ازش خواهش کردم بازدید کنه و اگر صلاح دونست در وبلاگش هم اعلام کنه. اما این خواست من عملی نشد و من هم هیچ قضاوتی در مورد اون دوستمون نکردم به هر دلیل اون حق داشت هر تصمیمی که صلاح میدونست بگیره .

عزیز منی صفا جون خوشحالم من به عنوان مادر یک دختر خانوم و تو بعنوان مادر دوتا آقا پسر گل نظراتمون در این مورد مغایرت نداره .
صفا جون شایدکامنت نرسیده یا عکس العمل اون دوستت هم یه چیزی تو مایه های همین اتفاق من بوده و فراموشی سبب شده .. شاید هم برات کامنت نوشته و سوالی پرسیده و کامنتش احتمالا بهت نرسیده ... کی میدونه ؟؟

amir جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 01:56 ب.ظ http://mehrekhaterat.blog.ir/

گمونم شما هنوز اون انیمیشن رو ندیدید که میگه

-الکل ، پرستار ، رقص ، خطر ؟
_ الکل ، ملکل ، رقص ، مقص ، فعلا بی خطر!
----------------------------

https://www.instagram.com/p/B9cADt-gBui/

غریبه جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 09:22 ق.ظ

با سلام
در ا ارتباط با مطلب قبل نویسنده تا حدودی زود رنج است درخواستی داشته خب آدم می تواند درخواست ها را قبول کند و یا نکند
چون سبک و سنگین می کند و به این نتیجه رسیده که قبول نکند نباید باعث دلگیری شود

سلام
درست میگی دوست من . و مطمئنم فشار زیادی رو دوستمون بوده حق هم داشته .. بی مهری به دست نوشته ی ادم نهایت کم لطفیه .

نسرین جمعه 23 اسفند 1398 ساعت 03:42 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

این پستت ایولله داره / عالی بود و باهاش صد در صد موافقم.
حالا بگگو ببینم توی عکس کدومش تویی؟
بگو قلب تصویر عشق منم.
فدایی داری

فدات نسرین جونم . تو که عزیز منی و امکان نداره پیدام نکنی ولی برای دوستان دیگه می نویسم :
اون سه نفر که وسط ایستادن من وسطی هستم که سویشرت آبی تنمه خانم کناریم شال قرمز سرشه .

دلم برات یه ذره شده

غریبه پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 08:24 ق.ظ

سلام
دادن روحیه به خود است و لازم است
در دوران جنگ وقتی آبادان در حال سقوط بود یک خلبان اف چهار در جمع ما بود می رفت ستاد و بر می گشت کلی خبر های خوش می آورد
بالاخره یکی از دوستان گفت جناب سروان می دونم دروغ می گویی ولی بگو حرفات آرام بخش است
امید است همیشه شادی و سلامتی بر کشور ما حاکم باشد

سلام
آخی چه خاطره ای نوشتی غریبه
الهی آمیییین

سهیلا پنج‌شنبه 22 اسفند 1398 ساعت 07:56 ق.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

فکر کنم میخوان بعد از جریان کرونا بگیرنشون.این کارو خوب بلدن.

خوبه ماسک و عینک و این چیزا دارن

ماه چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 10:23 ب.ظ

با آرزوی عاقبت بخیری برای مهربانی عزیز، خانواده محترمت، خوانندگانت و خواننده دل نازکت
انشاا... همتون تنتون سلامت و دلتون شاد و لبتون خندون
مهربانو یاد پست اول سالت افتادم یک دفعه آنکه میگفتی واقع بین باشین

ممنونم عزیزم الهی عاقبت تو و عزیزانت هم بخیر باشه دوست من .
چه سالی هم شروع شد

سمیرا چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 08:29 ب.ظ http://Samisami64.blogfa.com

چقدم عکس دسته جمعیتون قشنگه ...

چه لبخندایی همه به لب دارن..ادم کیففف

میکنه

جای من خالی خالی خیلییی خاالییی بوده به خدااااا

مرسی عزیز من . آره واقعا جای همه ی دوستان عزیزم خالی بود

سمیرا چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 08:24 ب.ظ http://Samisami64.blogfa.com

من عاااشق رقص هستم و طرفداررر شدیددددش
روزی چند ساعت میرقصم ...اصن این ژن رو
خانوادگی داریم
.
.
.
به نظر منم برای روحیه ایجاد کردن افراد بیمار خیلی خوبه کای انرژی مثبت از طریق اهنگهای شاد و همین قر دادن منتقل میشه

چقدر عالی سمیرا جون . ان شالله همیشه دلت خوش باشه و بدنت در حال رقص و شادی

نازنین چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 06:38 ب.ظ

اینکه روابط زن و مرد در جامعه باید سالم و عاری از مسائل جنسیتی باشد را همه عقلا تایید میکنند. ولی در سنین جوانی عمدتا نمیتوانند این مساله را مدیریت کنند و روابط کاری و درسی و سالم به روابط هیجانی یا احساسی مبدل میشود و اینجاست که یک ازدواج ناشی از احساس صرف و بدون لحاظ کردن سایر تناسبها پیش می آید. نمیدانم شما براساس کدام جامعه آماری قضاوت میکنید، من هم متخصص نیستم و حداقل وقتی هم کلاسی های دانشگاهی خودم در دوره لیسانس را نگاه میکنم از نه نفر، سه نفر رابطه دوستی داشتند که با دوستانشان ازدواج کردند، دو نفرشان جدا شد و نفر دیگر از زندگیش شاکی بود. سه نفر اصلا ازدواج نکردند. ۵ نفر دیگر که رابطه ای قبل از ازدواج نداشتند و ازدواج کردند یک نفرشان کارشان به جدایی کشید و بقیه زندگی نرمالی دارند. پس در جامعه آماری کوچک آماری اطرافم به تحلیل متفاوتی از شما میرسم.

منم متخصص نیستم و براساس تجربیات شخصی و مشاهده ی اطرافیانم نظر میدم . فکر میکنم نظر من و شما با هم مغایرت نداره چون من گفتم اگر روابط هیجانی و جنسی پیش از ازدواج رو از حذف کنیم مسلما دختر ها و پسرها انتخاب و ازدواج مناسب تر و تضمین شده تری خواهند داشت .. چیزی که شما هم نوشتید همین منظور رو می رسونه
" ۵ نفر دیگر که رابطه ای قبل از ازدواج نداشتند و ازدواج کردند یک نفرشان کارشان به جدایی کشید و بقیه زندگی نرمالی دارند."
از 5 نفر 4 نفر در شرایط نرمال هستند . حالا می رسیم به این موضوع که بنظر من این مهم ، اون وقتی محقق میشه که جوون ها در محیط امن و آروم نسبت به هم شناخت پیدا کنند و از هم جدا نباشند . یه مثال میزنم :
همه ی پسر و دختر های دوست و فامیل ما که حدود 5-6 سال از من مسن تر هستند در مدرسه هایی درس خوندن که مختلط بودند . بعضی از همکلاسی هاشون تو تیم های ورزشی هم بودند و بخاطر فشردگی کلاس ها وقت تعویض لباس نداشتند . من این موضوع رو بارها شنیدم که فلان همکلاسی ما که دختر بود کنار ما می نشست درحالی که بلوز و شلوارک (کاملاکوتاه) پاش بود و ما هیچ نگاه کنجکاوانه و هوس آلودی نسبت بهش نداشتیم .
میدونی نازنین جان تجربه به من ثابت کرده از هر چی منع بشیم و پنهان کنند نسبت به اون کنجکاو تر و حریص تر میشیم .
خود من همه ی همبازی ها و بعد ها در نوجوانیم بیشتر دوستانم پسر بودند ولی هیچوقت درکنارشون حس ناامنی و یا نگاه نامربوط ندیدم.

لیلی۱ چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 05:04 ب.ظ

بله مهربانو جان خدارو چه دیدی میگن گاهی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...

امیدوارم بخواهد عزیزم

نیکی چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 03:43 ب.ظ

از نظر من رقصشون کار قشنگ و روحیه بخشی بود...
درباره پست قبلی هم حق با شماست مهربانو جون شما متعهد نشدین که به همه کمک کنین حتی اگه اون شخص بهترین آدم روی زمین باشه...اما یه چیزی رم دلم نمیاد نگم... آدما تو شرایط سخت دل نازک و حساس میشن و شاید سالها طول بکشه تا متوجه زود یا بد قضاوت کردنشون بشن... برای اون مخاطبتون آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم روزی به خیلی بالاتر و بهتر از اون هدفی که دارن برسن ...

:لبخنددر مورد رقص هم نظریم.
نیکی جان خودمم احساس میکنم این دوستمون به دلیل اینکه خیلی برای کتابش زحمت کشیده و متاسفانه کتاب مورد بی مهری واقع شده دلش شکسته .. موضوع ارتباط ما هم مزید بر علت شده . امیدوارم مدتی بعد که از حساسیت و خشمش کم بشه بتونه از صمیم قلب عذر منو بپذیره

حمیدرضا چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 02:24 ب.ظ https://www.khodrofanni.blogsky.com

سلام

اتفاقا من فکر می کنم رقص پرستارها و دکترها در بیمارستان به مسخره شدن کرونا و دست کم گرفتن کرونا منجر شد.

این قضیه رقص را یک گروه تفکری با هدفی مشخص کلید زد و دنباله ی آن متاسفانه بعضی ها که نمی دانستند شدند مهره ی آن گروه تفکری.

واقعا متاسفم.

سلام
من فکر نمی کنم کسی بخاطر دیدن رقص ، اپیدمی کرونا رو دست کم بگیره، بنظرم صرفا یه احساس روحیه بخشی و امید رو زنده میکنه
ولی اینکه آیااین حرکت مهندسی شده بوده و با هدف شوم درگیری بیشتر بوده یا نه رو نظری ندارم . چون بطور کلی معتقدم خیلی از اتفاقات از نظر ما ساده، کاملا با منظور و هدف به وقوع می پیونده.

soly چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.soly61.blogsky.com

جملاتتون چقدر انرژی بخش بود .واقعا افکارتون ستودنی است.

ممنون دوست عزیز . از خوندن کامنتت خوشحال شدم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد