دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"حرف، حرف مهردخته"

امروز شنبه ست ، همین پری روز که پنجشنبه بود، بعد از مدت ها اسمم رو برای اضافه کار رد نکرده بودم . قرار بود از صبح با مهردخت بریم بیرون و چند تا کار اداری انجام بدیم . 


1- قرار داد مهردخت رو با کارگزاری مفید از طریق دفاتر پیشخوان دولت کامل کنیم 

2- سیم کارتی که براش چند روز قبل از هجده سالگیش، اجبارا" به نام خودم خریده بودم، به نام خودش کنم .

3- سیم کارتی که برای مامانم اجبارا" به نام خودم خریده بودم و تو بیمارستان گوشیش رو گم کرده، بسوزونم و سیم کارت جدیدش رو بگیرم . 

(چقدر کارای اجباری می کنم )

درمورد کارگزاری، همه ی مراحل رو آنلاین طی کرده وبودیم حتی احراز هویت سجام رو بصورت آنلاین انجام داده بودیم و چقدر عااالی بود بدون هیچ دردسر و معطلی با گوشی خودمون ( اگر کسی قراره مراجعه کنه بدونید که آنلاین انجام میشه ). فقط امضاء قرار داد کارگزاری بود که باید حضوری انجام میشد. 

یکمی اعصابم خط خطی بود که چرا امروزم که نمیرم اداره باید ساعت شش و نیم بیدار بشم  مهردخت هم هی میگفت : مامان خیلی زوده داری عجله میکنی طبق معمول.

منم که میدونستم اونجا چه خبره هیچی نمیگفتم . 

از شب قبل بهش گفتم شناسنامه و کارت ملیت رو بذار کنار و گذاشت .. آماده شدیم و به مهردخت گفتم:  اون یکی کیفمو بده، این مال اداره خیلی سنگینه . داد و مشغول انتقال وسایل ضروری به کیف جدیده شدم ... ای خداااا، پس شناسنامه و کارت ملیم کو؟؟ 

من مطمئن بودم تو کیفمه ولی نبود. یادم افتاد هفته ی قبل بانسیم بیرون بودیم بعد از اینکه ازش استفاده کردم، به نسیم جون که صندلی عقب نشسته بود گفتم اینا رو لطفا بذار تو کیف من . زنگ زدم بهش : 

-نسیم جون سلام . اون روز شناسنامه ی منو گذاشتی تو کیفم؟

- سلام عزیزم .. نه گذاشتم رو صندلی ماشین . 

درحالیکه تو دلم غر میزدم؛ که دختر حسااابی اخه ادم شناسنامه رو میذاره رو صندلی؟؟ رفتم تو ماشینو کامل گشتم ...

 نه نبود که نبود .


 ناچارا" به سمت دفتر پیشخوان دولت راه افتادیم که حداقل کار مهردخت راه بیفته . 


دهههن مهردخت از جمعیتی که منتظر ایستاده بود بازموند.


-بفرما، مهردخت خانوم شما بودی میگفتی داری عجله میکنی؟؟

-مامااان .. من چه میدونستم اینطوریه !!!


نوبت گرفتیم. 


خدا رو شکر عمده ی جمعیت،  کارهای دیگه داشتن ولی تو قسمت ما،  شماره 600 اولی بودکه صداش کرد و شماره ما 616 بود. 


یعنی فقط 16 نفر جلوی ما بودند . یکمی خوشحال شدیم ولی یکساعت که گذشت و من دیدم هنوز شماره 608 داره تو باجه خودش به خودش پنالتی میزنه، فشارم رفت بالاااا. 


از چند نفر پرسیدم کار شما چیه؟ و درکمال تعجب دیدم تازه اول بسم لله کارن و اومدن همه ی مراحل رو حضوری انجام بدن . همه هم جوااان و گوشی های هوشمند گرون قیمت و مارک دستشونه . 

گفتم: باباااا یکم تغییر خوبه هااا... یکم ملاحظه ی خودتون و دیگران رو بکنید  درد نداره هااا. 


پس این گوشی ها به چه درد میخوره ؟ فقط بحث پز دادنشه؟؟

حالا یکی مسن باشه،  کار بصورت انلاین بلد نباشه یه چیزی ....

ولی شماهااا که همه جوان هستید و تکنولوژیش هم دستتونه چرا میگید بلد نیستنین؟؟ یعنی بلدینااا ولی حال ندارید انجام بدید ..چون  مسئولیت پذیر نیستین . 


همه هم شرمندهبودن و  تایید کردن،  ولی کو گوووش شنواا.


تو همین سخنرانی ها بودم که مینا خواهرم زنگ زد حال و احوال کرد . گفتم نه مینا حالم گرفته ست شناسنامه و کارت ملیم نیست . 


یکمی مکث کرد و گفت : مهربااانووو مگه یادت رفته!!! همین سه شب قبل،  کارت ملی و شناسنامه ت رو دادی به من .

گفتم واااا.. راست میگی؟؟ 


یعنی مینا می گفت هم من یادم نمی اومد. 


گفت: الان برات می فرستم . 


فرستاد ولی اون دوتا کار رو دیگه تو پیشخوان انجام نمیدادن .


 بدو بدو رفتیم امور مشترکین در کمال ناباوری ،  اونا هم انجام شد..


 ساعت یک بعد از ظهر بود و من به هر سه تا کارم رسیده بودم و شااااد بودم . 


برگشتیم خونه .. یه غذای مختصر خوردیم ، گفتم مهردخت من دارم از خواب می میرم .. گفتم منم .. گفتم بیا بخوابیم. 


عاقاااا من افتادم خوابیدم . ساعت پنج  بود سرم داشت از درد می ترکید .. 


مهردخت برام ژلوفن آوردخوردم .. یواش یواش سرم بهتر شد ولی اصلا از خواب سیرنمیشدم .


 یه چیزای محوی یادمه با مهردخت صحبت کردیم ولی نمیدونم چیا می گفتیم ..

 یه آن تصویر صورت مهردخت بصورت محو جلوی چشمام بود که میگفت : مامان برگرد میخوام برات "نوروبیون" بزنم . چرخیدم روی شکم ..

 سرم تو گودی بالش فرو رفته بود . یه سوزش خفیف حس کردم .


 مهردخت گفت : بمیرم برات دردت اومد ؟ گفتم نه خوب بود . 


دستمو گرفت مثل کتلت چرخوند دوباره رو کمرم خوابیده بودم . 


لحاف نازک و نرم رو تا زیر چونه م کشید بالا و همه جا تاریک شد.. فقط نرمی بدن دارسی رو ، روی صورتم حس میکردم .. فکر کنم داشت رد میشد ، دمش میمالید بهم و خوشم میومد . 


یه مدتی گذشت تا دوباره چراغ خواب روشن شد . مهردخت منو کشید بالاتر پشتم بالش گذاشت برام سوپ جو پخته بود .


 آروم آروم خوردم .. داغی سوپ و  طعم لیمو ترشش  خیلی مزه میداد . 


صد بار ازش تشکر کردم و گفتم خدا خیرت بده مهردخت انگار مریض شدم . 


میبوسیدم و میگفت : خسته ای نه مریض .. زود خوب میشی. 


نور طبیعی خورشید چشمامو قلقلک داد .. جمعه صبح شده بود و دارسی هم کنارم دراز کشیده بود . 


گوشه ی چشمشو باز کرد .. یه خمیازه طولانی کشید و دوباره خوابید . ساعت هشت و نیم بود ... چقدر سرحال بودم .. بیدار شدم دورو برمو نگاه کردم .


 رفتم سراغ مهردخت یعالمه بوسیدمش . خونه از تمیزی برق میزد . غذای دارسی رو دادم . رفتم دوش گرفتم .. صبحانه ، دوتا کاسه جوی دوسر باشیر پختم .. برای  خودم با دارچین و عسل برای مهردخت ساده و با پودر قند خیلی کم . 


مهردخت هم بیدارشد . بعد رفت دوش گرفت ..


 گفت: مامان دیشب برای اینکه صدای جارو ناراحتت نکنه ، فقط جارو نکردم .


 گفتم : الان خودم میزنم مامان جون . 


هیچکدوم از کارایی که دیشب کرده بود رو نفهمیده بودم .. 


گفت : تمام تخت رو گرد گیری کردم و تو یه ذره هم تکون نخوردی،  کلی وحشت کردم .. بغلت کردم بوسیدمت گفتی مرسی مامان ...

 ولی من اصلا یادم نمی اومد .. حتی فکر میکردم بیشترش رو از جمله تزریق نوروبیون رو خواب دیده بودم ولی واقعی بودند ..

یعنی  در این حد تو فضا بودم . 


ادامه ی روز خیلی پر انرژی گذشت یه خوراک بادمجون قرتی پختم و یه دسر شکلاتی ..


 به خواهر برادرا پیام دادم دلم تنگ شده عصری جمع بشیم خونه ی بابا اینا . همه خوشحال شدن جز مهردخت که با تندی گفت : مامان این چه کاریه؟ مگه تمام اول سال رو ما جایی رفتیم؟ الانم بدتر از اون موقع ست که بهتر نیست .


 مهرداد خان هم دم داد به حرفش که بله منم صلاح نمیدونم . لطفا رعایت مامان و بابا رو بکنید . 


خلاصه من با یعالمه غذا که با شوق پخته بودم موندم آویززون و حال گرفته . 


منصوره ی عزیزم (دوست دوران دبیرستانمه ) که هم خودش پرستاره هم همسرش(البته هر دو در مقطع مدیریتی هستن الان) پسرشون هم سال قبل دانشجو شده . 


هفته ی قبل دانشکده پسرش تو آمل ، نمیدونم چرا گفتن پاشید بیاین اینجا ، رفته و با کرونا برگشته و  فعلا  قرنطینه خونگیه .


 زنگ زدم گفتم منصوره شام نپز من دارم برات میارم . گفت : نه توروخدا اذیت میشی .. گفتم:  نه عزیزم قسمتت بوده 

بعد جریان خونه ی مامان اینا رو گفتم بهش . 


خونه هامون دور نیست با ماشین ده دقیقه، یکربع فاصله داریم . رفتم دم  خونه شون ماسک به صورت قربون صدقه ی هم رفتیم از ته دلم میخواستم بغلش کنم و ببوسمش ولی نمیشد .


برگشتم خونه .. مهردخت گفت: مامان هنوز عصبانی هستی  گفتم نریم خونه مامان مصی اینا؟؟ گفتم : از شرایط عصبانیم ، از تو نه . 


********


کارای مهرداد هم درست شده فکر کنم تا ماه دیگه میره کانادا براش خوشحالم و از شرایط بسیار غمگین . 


هفته ی قبل خیلی سخت گذشت . تقریبا سه هفته ی پیش آیفون 11 پرومکس 26 تومن بود.. یه عزیزی بیست تومن یکماهه لازم داشت (برام مهم بود کمکش کنم) دادم بهش که برگردوند گوشی رو بگیرم . هفته ی قبل با خبر ممنوعیت گوشی های بالای سیصد یورو همون گوشی شد 60 تومن ، صبح به 70 تومن رسید و دوباره با لغو خبر اومد پایین درحال حاضر به 40 تومن رسیده !!!


مهردخت اون روز خیلی گریه کرد نه بخاطر قیمت گوشی .. بخاطر شرایط وحشتناکی که توش گیر کردیم .. بخاطر مردمی که نه بخاطر گوشی، بخاطر حیاتی ترین و معمولی ترین خواسته هاشون در رنج و سختی افتادن. 


******** 


خدا عاقبتمون رو بخیر کنه .


عکس  دسر دیروز رو میذارم .. این پست خیلی طولانی شد ، پست بعد آموزشش رو میدم تا درست کنید و صفاااا


دوستتون دارم 





نظرات 37 + ارسال نظر
طیبه یکشنبه 5 مرداد 1399 ساعت 11:46 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com/

تعجب می کنم چرا این پستت رو ندیده بودم
من که هر روز میام وبت عزیزم
انشالا همیشه سالم باشید

فدات شم عزیز دلم گاهی پیش میاد

مریم یکشنبه 29 تیر 1399 ساعت 07:09 ب.ظ

خیلی ممنون عزیزم

خواهش عزیز من

مریم یکشنبه 29 تیر 1399 ساعت 01:29 ب.ظ

راستش عزیزم تحقیق انچنانی نکردم ولی چون فنی حرفه ای هست فقط میتونم دیپلم خیاطی کامپیوتر و شاید مدیریت بگیرم خیاطی رو که صرف نظر کردم میمونه فقط کامپیوتر اگر مدرک سیکل داشتم میتونستم دیپام بورس و اوراق بهادار بگیرم اگه این میشد عالی بود چون میخوام وارد بورس بشم ولی چون مدرک سوم راهنمایی ندارم نمیشه ممنون عزیزم

عزیزم تو دنبالش باش منم سعی میکنم برات بپرسم ..
خیلی تحسینت میکنم همچین تصمیمی داری

مریم پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام مهربانو جان من میخوام درسم رو ادامه بدم تا دوم راهنمایی نظام قدیم خوندم بعد ترک تحصیل کردم تقریبا سال84 .شما اطلاعی از این دیپلم های مدیریت و کامپیوتر که طی تقریبا 2سال میدن اطلاعی دارین من با یکی از لین موسسات صحبت کردم گفتن هزینه ش تفریبا3200 میشه من نمیدونم چقد این مدارک معتبر هستن من میخوام بعدش کنکور شرکت کنم میشه اگه اطلاعی دارین یا تو اطرافیانتون کسی رو میشناسین که منو راهنمایی کنه به من کمک کنه

سلام مریم جون چقدر عالیه این تصمیم عزیزم.
من اطلاعی ندارم عزیزم ولی فکر میکنم مدارکی که از سازمان فنی حرفه ای می گیرن کاملا معتبره . رو اون رشته ها تحقیق کردی؟ من خیلی قبولشون دارم و خیلی کاربردی هستن.
امیدوارم اگر دوستان این خونه اطلاعی دارن عنوان کنن

ونوس پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 11:54 ق.ظ http://calmdreams.blogfa.com

سلام مهربانو جونم
تولدتو با تاخیر تبریک میگم عزیزم و برات بهترترین هارو خواستارم
می دونی که خیلی دوستت دارم
دلم برای دارسی کوچولو هم تنگ شده

سلام عزیزم
ممنون ونوسی جونم .. بله که میدونم از قدیم گفتن دل به دل راه داره . فدای تو

غریبه پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 11:49 ق.ظ

با سلام
منهم ثبت نام در سلام کردم ولی احراز هویت در پیشخوان سه ساعتی وقتم را گرفت
البته من قبلا کد بورسی داشتم
همسرم گفت می خواهم سهام دارای ۱ بخرم گفتم دنگ فنگ داره
بالاخره دو میلیون پول را در بانک صادرات خواباند آنهم دو سه ساعتی طول کشید چهل تومن هم جریمه توقف ممنوع شدیم
احراز هویت در بانک شهر شد یک ماه قبلش من نوبت گرفته بودم
ثبت نام برای کد بورسی فارابی یک نیم روز
حالا میگه کاشکی پولم را گوشی می خریدم
ما هم پول خرید ماشین را به یکی قرض دادیم وقتی پس داد قیمت ماشین دو برابر شده بود
تازه خمس هم بهش خورد !
به قول یارو می گفت اگه پول را خرج کنی انگار پس انداز کرده ای ولی اگه پس انداز کنی انگار خرج کرده ای

سلام غریبه جان .
چه جالب منم پولم رو یکماهه قرض دادم به عزیزی و الان از نظر مالی کلی ضرر کردم ولی دوست داشتم بهش کمک کنم واقعا.

مریم پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 10:13 ق.ظ http://navaney.blogfa.com

به به عزیزم ، ممنون از توضیحات مفصل تون
برم برا آخر هفته امتحان کنم ، البته تو اینترنت هم سرچ کردم عکسش رو دیدم

خواهش قربونت برم . نوش جانت باشه

ماه پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 08:55 ق.ظ

سلام مهربانو جون. خوبین؟ خدا رو شکر که خسته بودی و زود خوب شدی.
منم با مهردخت کد بورسی گرفتم. یک سوال داشتم ازت. دیروز چهارشنبه 25 تیر یک عرضه اولیه بوده به نماد رافزا، کارگزاری مبین سرمایه فقط 5 یا6 سهم برای هرنفر خریده. خواستم ببینم کارگزاری مفید هم این عرضه اولیه را همین قدر کم خریده؟ یا قدرتش در بازار سرمایه از بقیه بیشتره؟ اگه اینجوری باشه کارگزاری م رو عوض کنم. ممنون

سلام عزیزم
ممنونتم قربون محبتت
بله همه ی کارگزاری ها همینه . نگران نباش

ربولی حسن کور چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 05:43 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
خدا کسی را گرفتار کار اداری نکنه
من امروز برای یه کار کوچیک چند ساعت الاف شدم

سلام
الهی امین . میدونم چی میگید دکتر جان

طناز سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 04:16 ب.ظ

سلام مهربانو جان خدا قوت.
اموزش دسر شکلاتی رو هم اگه امکان داره بذارید.

سلام عزیزم چشم گذاشتم تو پست بعدی

کیهان سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 08:35 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

شادی هایتان همیشگی

ممنون کیهان عزیز همچنین

pony سه‌شنبه 24 تیر 1399 ساعت 12:33 ق.ظ

سلام
منم یک گوشی چینی خریدم پنج و نیم

رد می نوت نه اس
دو ماهی میشه گربه سیاه دوماهه ای از کوچه آوردم خونه

گربه خوب و مهربونیه اما عادت بدی داره
موقعی که دراز کشیدم میپره رو پاک و شکارش می‌کنه و دندونا شو فرو می‌کنه به تنم

چکارش کنم؟

سلام
گوشیت مبارک .
و مبارک تر پیشی سیاه و نازته .
پونی جان گربه های بیرون بسیار شیطون و دوست داشتنی هستن . صد سال بگذره دارسی همچین رویی به ما نمیده
برای اینکه بهش بفهمونی ناراحت شدی کار بدی که میکنه اصلا بهش توجه نکن و اخم کن چون حالت های صورت رو خیلی خوب تشخیص میدن . میتونی انگشت سبابه ت رو بگیری جلوی صورت خودش و خودت و خیلی محکم بگی نع
اینم خیلی موثره

نیکی دوشنبه 23 تیر 1399 ساعت 08:23 ب.ظ

مهربانو جان چقد عطر زندگی میداد این پست مرسی...
چه خواب شیرینی بود و چقدم قشنگ تعریفش کردی بانو
چند روز پیش زیر فشار و هزار مشغله وقتی رسیدم خونه دم غروب غرق خستگی بودم یه شربت خنک خوردم و پلکام گرم و سنگین بودن به همسری پیام دادم در نزنه کلید بندازه درو باز کنه ...رفتم تو تختخواب خنک و باد خوبیم از پنجره میومد مدتها بود اونقدر عمیق و شیرین نخوابیده بودم .۴تا خواب شیرین با موضوعات مورد علاقه م دیدم خوابایی که واقعا اسرار آمیز بودن
مثلا تو یکیش من تو یه کلیسای قدیمی بودم فضا آروم بود و یه گوشه یه مرد با شمایل مسیح کلی کتاب قدیمی برای فروش داشت من الان اون کتابارو اصلا یادم نیست ولی تو خواب از دیدنشون خیلی متعجب و خوشحال بودم عجیب این بود مرد کتابارو با قیمت خیلی خیلی کمی بهم فروخت در حالی که تو خواب فکر میکروم اون کتابا اینقدر قیمتین که هیچ کس نمیتونخ بخره این یکیش بود ۳تای دیگه هم مثل یه رویای شیرین بودن نمی دونم چرا دلم خواست براتون تعریف کنم

قربونت عزیز دل
چه رویاهای شیرین و خوبی نیکی جان خیلی برام جالب بود . امیدوارم عطر خوش رضایت شامل همه ی لحظه های زندگیت باشه

رهاس دوشنبه 23 تیر 1399 ساعت 03:28 ب.ظ

سلام برای درمان کرونا این موارد را انجام بدین خیلی تاثیر داره

❶⇦فالوده سیب و عسل هر ۸ ساعت ۱ لیوان

❷⇦غرغره کردن مخلوط سرکه سیب خانگی و نمک، رقیق شده(نصف لیوان آبجوش ولرم و نصف لیوان سرکه +نصف قاشق چایخوری نمک) هر ۶ ساعت ۱بار

❸⇦هر ۱۲ ساعت در هر حفره بینی ۱قطره روغن بنفشه پایه کنجد

❹⇦شیر و عسل گرم را هر ۱۲ ساعت یکبار جرعه جرعه با قاشق بنوشید(یک کاسه کوچک شیر + ۱قاشق چایخوری عسل)

سلام ممنونم عزیزم

سوده دوشنبه 23 تیر 1399 ساعت 02:28 ب.ظ

افرین به مهردخت جان،از کلمه نه نمیتونم نه نمیشه متنفرم ،بیشتر این جور ادمها راحت طلب هستن همینه که پیشرفت نمیکنن ،انرژی که بعد از یک خواب عالی باشه اصلن قابل توصیف نیست که نتیجش میشه این خوراک بادمجون که حتمن خیلی هم خوشمزه باید باشه،این کرونا هم دست از سرمون برنمیداره

عزیزمی
ای جااانم مرسی عزیزم

مریم دوشنبه 23 تیر 1399 ساعت 08:18 ق.ظ http://navaney.blogfa.com

خوشحالم که ثمره این همه سال دوندگی و تلاش خستگی ناپذیرتون به بار نشسته ....مهردخت با این کارش نشون داد که حالا دیگه کم کم وقت استراحت مامان گلی پر از مهرش هست

آقا ی سوال جو دو سر چیه دیگه من نمیشناسم باید از عطاری بگیرم ؟

قربونت برم عزیز دلم .. اره وااقعا استراحت چه واژه ی شیرینی

عزیزم علاوه بر عطاری ها سوپر مارکت ها هم دارن من مارک oab می خرم خیلی عاالیه همه جا هم دارن سرچ کن گوگل بسته هاشو ببین تمیز و قابل اطمینانه
خواص بی نظیر جو دوسر :
سرشار از مواد قندی و ازوته همچنین پروتئین ، چربی ، فسفر ، آهن ، کلسیم ، ویتامین A , و گروه ویتامین های B است. کسانی که از بیماری های پوستی رنج می برند هیچگاه خوردن جو دو سر را فراموش نکنند.

خواص دارویی جو دوسر

1- درمان ضعف عمومی :جوشانده دانه های بدون سبوس یولاف در شیر که به آن یک زرده تخم مرغ اضافه شده باشد داروی بسیار مناسبی برای درمان ضعف مفرط ناشی از بیماری ها و همچنین تقویت کودکان و افراد مسن می باشد.

2- درمان یبوست و بواسیر : جوشانده آرد و دانه های جو دو سر که صبح ناشتا به مقدار 2 تا 3 فنجان به مدت 2 تا 3 روز مصرف می شود اثر ملین داشته، یبوست را از بین می برد و از طرف دیگر بواسیر را نیز درمان می نماید.

3- درمان سنگ کلیه : جوشانده 20 گرم دانه جو دو سر سبوس دار اثر مدر داشته و در درمان سنگ کلیه، انواع ناراحتی های کلیه، عدم دفع ادرار، آب آوردن انساج و ... به کار می رود.

4 - التیام زخمی : برای التیام زخم های کهنه و شدید می توان از خمیر آرد جو دو سر مخلوط با مخمر آب جو استفاده نمود.

خواص درمانی جو دوسر
* برای رفع یبوست جوی دوسر را بو داده آرد کنند مانند قهوه بجوشانید روزی 2 الی 3 استکان به مدت 3 روز صبح ناشتا میل شود.

* برای درمان نقرس 20 گرم جو را در 5 لیوان آب جوشانده روزی 4 لیوان میل شود.

* برای درمان آب آوردن انساج

* جهت درمان سرفه ، ورم حلق و حنجره و اخلاط خونی

* برای تقویت کودکان و افراد کهنسال و بیمارانی که دوره نقاهت را می‎گذارنند اگر جو را در آبگوشت یا شیر جوشانده میل کنند غذایی مقوی است البته جو پوست گرفته نباشد.

*برای درمان کمردرد، درد پهلو و قولنج‎ها، جوی دوسر را با سرکه پخته به صورت ضماد در محل درد بگذارید.

* برای رفع خستگی پاها، سرمازدگی و تاول زخم‎ها با جوشانده غلیظ کاه جو پاشویه کنید.
فواید جو دوسر در رژیم لاغری
به عقیده ی متخصصان تغذیه مصرف منظم سبوس جو دوسر به لاغری کمک می کند. اگر می پرسید چرا باید بگوییم که این ماده ی غذایی جلوی اشتها را می گیرد و باعث سیری طولانی مدتی می شود. سبوس جو دوسر سرشار از فیبرهای محلول در آب و فیبر پکتین است و می دانید که فیبرها به لاغری کمک زیادی می کنند. اگر در طول صرف غذا از این ماده ی غذایی میل کنید و آب کافی بنوشید فیبرهای موجود در آن داخل معده حجیم شده و به سرعت احساس سیری ایجاد می کنند.

از این ها گذشته سبوس جو دوسر اجازه ی انباشته شدن کالری ها در روده را نمی دهد. سبوس خاصیت چسبندگی بالایی دارد و برای همین به مواد مغذی و کالری های اطراف خود می چسبد. در نتیجه اجازه نمی دهد که کالری ها وارد خون بشوند و آن ها را از طریق مدفوع از بدن خارج می کند.

تفاوت سبوس جو دو سر با بلغور جو دو سر

بلغور از دانه ی جو دو سر درست می شود و سرشار از کالری و گلوسیدها بوده و فیبر کمی دارد. سبوس از پوشش فیبردار جو دوسر حاصل می شود که سرشار از بتا گلوکان است و این فیبر اصلی ترین و مهم ترین فیبر موجود در آن است.

تمام خواصی که در این مطلب ذکر شد متعلق به سبوس جو دوسر می باشد نه بلغور جو دو سر. علاوه بر این سبوس جو دو سر سرشار از پروتئین است. می توانید از این ماده ی غذایی در تهیه ی کیک، بیسکویت، مافین، خمیر پیتزا و غیره استفاده کنید.
اینم با سرچ رسیدم بهش

x یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 09:39 ب.ظ http://malakiti.blogfa.com

هووووف دختر
متنفرم از کار اداری
منم چند تا ازین مدل کارا دارم همش ازش فرار می کنم

هر چی هم فرار کنی بدتر و سنگین تر میشه

سهیلا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 07:34 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

چه دنیایی شده دوست گلم.

عزیز دلم
به قول مهران مدیری دیگه فایده نداره

نسرین یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 12:52 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

میسی گلم

ارزو یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 12:21 ب.ظ

ممنون عزیزم

سینا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 11:27 ق.ظ

مهربانو جان من اون سیم کارت را در ایران برای دخترم خریده بودم. شاید الان قوانین عوض شده باشه.

در اینجا شما با مراجعه به اولین سوپرمارکت می تونی سیم کارت هر اپراتوری را که خواستی با قیمت 5 دلار (حدود نودهزار تومن) بخری و کسی اسم یا سنت رو سوال نمی کنه. اگر دلت خواست بعداً می تونی اسم و اطلاعاتت رو به اپراتور اطلاع بدی.

چون تهیه سیم کارت نو خیلی در اینجا آسونه، مردم اون رو خرید و فروش نمی کنند و سیم کارت دست دوم وجود نداره.

سینا جان شاید قوانین سیم کارت های دائمی و اعتباری یا همراه اول با اپراتورهای دیگه متفاوته . سیم کارت مهردخت 0912 بود (همراه اول دائمی)

اینو از سایت کپی کردم:


شاید خیلی از نوجوانان علاقه دارند بعد از خرید ۰۹۱۲ خود ، سرشان را بالا گرفته ، سینه را ستبر کرده و با خیال راحت بگویند سند این خط بنام خودشان است،
اگر سن شما کم‌تر از ۱۸ سال است می‌توانید از سیم‌کارت استفاده کنید اما مطابق با بخشنامه های موجود و قانونی که سال هاست در بین مراکز خرید و فروش سیم کارت ۰۹۱۲ حاکم است ، شما می‌توانید از یک سیم‌کارت استفاده کنید، به شرط این که سند آن تحت نام سرپرست یا والدین شما صادر شود.



اما برای خطوط اعتباری و ایرانسل اصل و کپی شناسنامه پدر لازم هست ؟

برای خطوط اعتباری نیاز نیست.

فقط با کارت ملی که در اختیار دارید می توانید اقدام کنید و ثبت نام خود را انجام دهید اگر چناچه اگر چناچه کارت ملی در دسترس نداشتید با شناسنامه میتوانید ثبت نام کنید.

در کل خط های اعتباری را می توانید بدون نیاز به کپی مدارک پدرتان سند بزنید.

نتیجه نهایی :

برای خطوط اعتباری فقط داشتن اصل و کپی شناسنامه کافیست.

سمیرا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 11:26 ق.ظ http://Samisami64.blogfa.com

ای جااانمممم...چشم چشم ...برم یکی از پست ها رو
قسمت نظردهیشو باز بذارم بهت بگم

مرررسی دخمل

ارزو یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 10:30 ق.ظ

مهربانو جان یه مشورت دیگه من اصلا سهام عدالت نداشتم و تاحالا ثبت نام هم نکردم ولی نمیدونم اسمم چطور وارد لیست سهامداران شده من اون سی درصد که گفتن ازاد کردم میخوام با اون وارد بورس بشم به نظرت این کار درسته یا اشتباهه یکی از اشنایان که توی بورس خدمات میده گفتن میتونی ازاد کنی وا وارد بورس بشی این سوداوره ولی خب من نمیدونم چقد به این حرف میشه اعتماد کرد ممنون میشم اگه میتونی راهنماییم کنی

آرزو جان منم سهام عدالت ندارم . انگار در اون زمان یا باید ثبت نام میکردی و می خریدی(که ما نکردیم) یا به بعضی از ارگان ها و بازنشستگان و خانواده هاشون تعلق می گرفته . متاسفانه در این مورد هیچ اطلاعی ندارم .

ارزو یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 10:26 ق.ظ

ممنونم عزیزم که اینقد وقت گذاشتی و منو راهنمایی کردی به توصیه یکی از دوستان گفت کد بورسی بگیر و یه مدت فقط وارد پنجره نقل و انتقالات بشو و ببین و خریدی ندلشته باش تا اون موقع هم مطالعه تا یکم با راه و چاهش اشنا بشی انشالله بتونیم موفق بشیم همگی بازم ممنونم

خواهش عزیزم
ان شالله موفق باشی توصیه خوبی هم هست فقط بنظرم عرضه های اول رو از دست نده

سمیرا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 09:47 ق.ظ http://Samisami64.blogfa.com

و در آخر:

ما فدای این خانوممم خوشرو با این لبخند

ملیحش بشیممم

چه خوش رنگ و لعابه

خدااا نکنه دختر
قربون محبتت عزیزم

سمیرا کارخصوصی دارم باهات دختر.. کامنتاتو که بستی الان رفتم دیدم مامان بزگ تیرماهی خوشگل داری که
تولدش مبارک باشه عزیزم سایه ش بالای سرتون
یه ادرس ارتباطی بده منتظرم

سمیرا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 09:46 ق.ظ http://Samisami64.blogfa.com

عزیز دلمممم زحمتت نمیشه دستور پخت

جوی دوسر با عسل و دارچین رو برام بگی

میخام درست کنم..

سمیرا جونم عین فرنی درست کردنه دو سه تا قاشق جو دوسر رو بریز تو قابلمه کوچولو شیر هم بریز روش یکمی حرارت بدی و هم بزنی غلیظ میشه . اندازه 4-5 دقیقه
بکش تو ظرف یکمی که خنک شد با یه شیرین کننده مثل عسل یا انواع مرباها و دارچین و .. بریز نوش جانت
سینا که نوشته سیب هم رنده میکنه که فکر کنم عالی میشه

سمیرا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 09:43 ق.ظ http://Samisami64.blogfa.com

کلا برای کارای اداری و اینجور چیزا تو مملکت

ما باید کله سحر از خونه زد بیرون...

من فکر میکنم همینکه بعضی چیزارو یادت نمیاد
همون از بی خوابیه و زیاد خسته کردن خودت.
آخه منم این چند روز که مشغول جمع کردن

اسبابا و نقل مکان به خونه جدید بودیم

اینجور شدم...ذهنم یاری نمیکرد ...خوابمم

سه چهار ساعت بود بس که استرس جا به جایی
تو این گرونی داشتم....

آره بخداااا
ای جااان مبارکت باشه عزیزم به دل خوش باشه الهی

سمیرا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 09:39 ق.ظ http://Samisami64.blogfa.com

عرض به خدمتت که:

ما دخترا هممون جیگریمو

اینجوررر دلسوز مامانامون

خدا مارو براتون نگه داره مامان خانومای گل

فدااات سمیرا جونم آره بخدا جیگر تونو برم من

نوشین یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 09:10 ق.ظ

مهربانو جانم الهی همیشه تنت سالم باشه. مهردخت نازنین چقدر کار قشنگی کرده و چقدر خوبه که حسابی حواسش بهت بوده. باورت میشه من خواب اینچنینی آرزومه. شب بخوابم و صبح بیدار بشم همه چی خونه سرجاش باشه (واااای عالی میشه )
خدا رو شکر که فقط خستگی بوده و با استراحت حالت خوب شده

از شرایط حرف نزنم بهتره ...
الهی روزی برسه که حال دل هممون چند صباحی خوب باشه

ممنونم نوشین جان. آره قربونت باورم میشه چون سالها همین ارزو رو داشتم .
الهی آمین

آلبالو یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 08:41 ق.ظ

سلام

خدارو شکر که با همه سختیها زندگی جریان داره .

سلام عزززیزم
بعله بقول معروف " چون می گذرد ، غمی نیست"

سینا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 07:15 ق.ظ

من برای دخترم زمانی که زیر هجده سال بود سیم کارت به اسم خودش گرفتم و مشکلی نبود. قاعدتاً نباید مشکلی باشه. شما حتی ملک رو هم می تونی به اسم یک فرد زیر هجده سال بخری فقط تا وقتی که به هجده سال نرسیده خودش نمی تونه بفروشه و باید ولیش امضا کنه. سیم کارت که از ملک مهمتر نیست.

صبحونه جو دو سر با شیر را من تازه کشف کردم و از اون موقع هیچ صبحانه دیگه ای بهم نمی چسبه. من سیب رنده شده و دارچین اضافه می کنم. عاشقشم

قوانین ایران فرق میکنه سینا جان . اتفاقا همین پنجشنبه که رفته بودیم به نام خودش بزنیم، یه آقایی اومده بود برای دختر و پسرش سیم کارت بخره اون آقای فروشنده گفت حتی اگر یک روز به پایان 18 سالگیش مونده باشه به نام خودشون نمیشه .
اره خب واقعا سیم کارت در مقابل ملک هیچه ولی ...
وااای ایده ی سیب رنده شده چقدر جذابه امتحان نکردم ... رفت تو برنامه م

ارزو یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 12:55 ق.ظ

عزیزم یه سوال دیگه اول باید کد بورسی بگیری بعد سجام ثبت نام کنی یا نه فرقی نداره اول سجام بعد کد بورسی

سجام مهمه عزیزم اول سجامت رو انلاین ثبت نام کن حتی احراز هویتتم آنلاین انجام بده بعد کارگزاریت رو انتخاب کن اونم انلاین ثبت نام کن بعد برو نمایندگی کارگزاریت و سندش رو امضا کن . مال مفید الان تو بعضی از پیشخوان های دولت فقط انجام میشه قبلش لیستشون رو از نت بگیر . کارگزاری های دیگه رو خبر ندارم (بخاطر شرایط کرونا خیلی از دفاتر قوانینشون رو تغییر دادن حتما اول تلفنی سوال کن از پشتیبانی ها شون)

ارزو یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 12:49 ق.ظ

سلام مهربانو جون میخواستم بدونم کارگزاری مفید بهتره یا سامان .شما تحقیق کردین یا همینطوری انتخاب کردین مفید رو.واینکه میشه بگین چقد با دنیای بورس اشنا هستین من اشنا نیستم و صفره اطلاعاتم ولی میخوام وارد بشم و بتونم درامدی داشته باشم برای خودم.و اگه براتون مقدور هست بگین با چقد میخواین وارد بورس بشین.اگه منبعی هم هست بهم معرفی کنین من بچه کوچیک دارم و وقتم کمه اگه میشه یه منبع ساده و اسون ولی موثر بهم معرفی کنین ممنون میشم ببخشد سولللتم زیاد بود ولی به کسی دسترسی ندارم برای راهنمایی موفق باشین

سلام ارزو جان .
من سامان رو نشنیدم ، ولی مفید و فارابی رو زیاد شنیدم و میدونم از کارگزاری های خوب هستن .
ببین عزیزم من خودم از اواخر سال گذشته به توصیه یکی از دوستان کد گرفتم و مشغول شدم . راه های کار کردن دربورس بنظرم سه تاست
1-سواد و تجربه ی بورس رو داشته باشی (با مطالعه ، شرکت درکلاس ها و سالیان سال انجام دادنش تجربه ش به دست میاد )که قدرت تجزیه و تحلیل پیدا کنی و بنابر اون خرید و فروش در زمان مناسب رو انجام بدی
2- یه منبع آگاه داشته باشی که یا از ماجراهای بعضی از شرکتها خبر داشته باشه و بصورت محرمانه اطلاعات رو در اختیارت بذاره یا واقعا بلد باشه (همون شماره 1) و تو بهش اعتماد کنی و بر اساس اطلاعات اون خرید و فروش کنی
3- مثل من و تو و مهردخت ، چیزی بلد نباشه درضمن خیلی هم سرمایه برای این کار نداشته باشه و بخواد با پول های کوچولویی که میتونه ازش صرف نظر کنه تو بورس وارد بشه که در این صورت مطمئن ترین راه خرید " عرضه اول" هاست که همیشه پول کمی میخواد و همیشه هم سود آوره . من با همین روش از اواخر سال هرچی عرضه اول اعلام شد خریدم با 200-300 تومن و کمی کمتر و بیشتر.. تقریبا اوایل تیر ماه دوبرابر سود داده . ببین همین پولایی که به چشم نمی اومده رو پس انداز کردم و شد دوبرابر . اما چیزی که هست اینه که تو همین الان پول لازم داشته باشی تصمیم بگیری بفروشی ، ممکنه اصلا قیمت و شرایط طوری باشه که کسی ازت نخره پس واقعا باید از اضافه ی پولت این کار رو انجام بدی .
این کل بضاعت اندک من بود که در اختیارت گذاشتم امیدوارم برات مفید باشه .
آهان یه چیزی هم بگم کارگزاری مفید یه ایتم داره که تیک میزنی و خودش میره همه عرضه اولا رو برات میخره فقط قبلش خبر میده که تو حسابت رو به اندازه ی لازم پر کنی . احتمالا خیلی از کارگزاری ها این امکان رو دارند .

نسرین شنبه 21 تیر 1399 ساعت 05:05 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

خوشحالم کارهاتون انچام شد.
مهربانو این بدن تو داره داد و فریاد می کنه از خستگی. از بس ازش کار می کشی و استراحت کافی بهش نمیدی. دیگه تلافی کرده، ازش خوشم اومد
ولی زن داداشت عجب بی مبالاتی کرده!
خوشم آمد مهردخت خونه رو تر و تمیز کرده برات شام هم چخته. نوش جونت. و آفرین بر او.

وضع ایران که خیلی خرابه، نمیشه کبک وار سرمونو زیر برف کنیم. خدا بخیر بگذرونه.

کاش منهم بودم از این دسرا می خوردم. بنظر خیلی خوشمزه میاد.
تبریک بخاطر درست شدن کار مهرداد.

می دونم نسرین جون
فدات عزیز دلم .. جات خیلی خالیه پیشم ولی اصلا دلم نمیخواد اینجا باشی

Baran شنبه 21 تیر 1399 ساعت 04:26 ب.ظ https://haftaflakblue.blogsky.com/

به بهخدایا مهربانو رو به اتفاق همه ی عزیزانش همیشه سلامت و خوش و خُرم...نگهدار باش

عزززیز دلی باران مهربان من .. الهی برای تو هم چنین باشد

زری شنبه 21 تیر 1399 ساعت 03:53 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام.
خدا روشکر با استراحت و خوابیدن خوب شدی. دست مهردخت درد نکنه حال کردم از فهم و شعور و حس مسوولیت پذیری اش.
من کاملا مهردخت را درک میکنم، یعنی اگر تو این مملکت یکی تضمین میکرد که اینقدر تورم نمیبود پنجاه درصد دلیل رفتن من از اینجا از بین میرفت. با هر گرون شدنِ یهویی معنی اش اینه ارزش ما و اعتبارمون همینقدر میآد پایین.(ارزش معنوی و انسانی منظور نیست. به معنی حقمون برای یه زندگی با حداقل معاش)
با کامنت نیلوفر مخالفم ولی خب درست نیست بخوام تو کامنتها جواب کامنتی دیگر را منتقدانه بدهم.

سلام زری جون
قربون محبتت .. من هیچوقت نمیتونم با خیال راحت بگیرم بخوابم اغلب مواقع همه ش تو فکرم تا پاسی از شب بچرخم توخونه و کارهای خورده ریز خونه رو انجام بدم ولی پنجشنبه شب بهم ثابت شد اگر من همه ی کارها رو ریز به ریز انجام ندم ، مهردخت حواسش به همه چیز هست و کاملا آگاهانه و با مسئولیت پذیری کامل همه چیو انجام میده . اشتباه خود ماست که مسئولیت ها رو سلب میکنیم .
منم دقیقا مثل خودت فکر میکنم زری جون

نیلوفر شنبه 21 تیر 1399 ساعت 03:11 ب.ظ

البته سخت بودن شرایط بر کسی پوشیده نیست ولی همین که شما همون یکماه پیش هم توانایی مالی خرید یک گوشی لوکس رو داشتی یعنی حداقل قشر متوسط وضعش اونقدرها هم بد نیست.تو همین اروپا هر کسی نمیتونه گوشی ایفون داشته باشه،الان خیلی از مردم تو صف دریافت غذای رایگان می ایستند و خیلیها دارن تو همین کشورهای مرفه با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنن.البته که داشتن رفاه حق همه انسانهاست.ولی متاسفانه عدم شفافیت در سیستم و تبلیغات رسانه ایی منفی مدیای خارج از کشور همیشه سعی داره وضعیت رو وخیم تر از چیزی که هست نشون بده و مردم رو روز به روز افسرده تر و دلزده تر کنه.شرایط همه جا وخیمه ولی فقط مال ما رو تو بوق و کرنا میکنن.تا همین قبل از کرونا طبق امار خیلیها در همین قاره اروپا سر گرسنه زمین میزاشتن.

بله درسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد