دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"تمرین کنیم، قضاوت نکنیم"

من تو حال خودم بودم و اصلا حواسم به دور و برم نبود. با شنیدن جمله ی" بفرما اینم مهربانو " به خودم اومدم ، مژگان، همراه یه دختر خانم دیگه که زیاد تو اداره دیده بودمش و بعدا" فهمیدم اسمش طنازه ، جلوی میزم ایستاده بودن. 


سلام و علیک کردیم .. مژگان گفت: مهربانو جون ، این طناز خانوم دنبال تو میگشت،  من آوردمش پیش تو . 

گفتم :  من قصد ادامه تحصیل دارما ، گفته باشم ...

دور و بری ها همه زدن زیر خنده .

ادامه دادم : خیر باشه، جانم من در خدمتم . 

طناز با همون خنده ای که تو صورت زیر ماسکش بود،  گفت: مهربانو خانوم شما لاغر شدید؟ 


گفتم : نه لاغر نشدم .... خییییلی لاغر شدم . چهل و یک کیلوی ناقااابل . 

هی زد به در و تخته و گفت : " مااااشالله، ماشااالله" 

گفتم: مررسی عزیزم،  ولی من سر حرفم هستم و قصد ادامه تحصیل دارم . 


دوباره همه خندیدن و طنازگفت : آخه نه اینکه منم خیلی لاغر شدم، (از میز فاصله گرفت تا بهتر ببینمش) .. میخواستم ببینم،  شما هم مثل من لیپوماتیک کردین؟


با دقت نگاش کردم و گفت : عه مبارکه . بسلامتی . 


با دلخوری گفت : معلوم نیست؟ 


گفتم : چرا الان که دقت کردم، متوجه تغییراتت شدم... ولی خب اگه تازه اینکارو کردی،  هنوز ورم داری و خودشو خیلی نشون نمیده ، بعد تو مانتوی اداره هم که اونطوری که باید ، نشون نمیده .  ضمن اینکه ، همیشه خوب و خوشگلی و آدم به بدنت کمتر توجه میکنه. 


کاملا" دلخوریش برطرف شد .. چون مژه های لمینت شده و بیش از حد بلندش رو با طنازی، چند بار بهم زد و گفت : ای وااای مررسی عزیزم . 


بعد بهم گفت: شما نمیخوای برای صورتتون کاری انجام بدید؟ 

به خط خنده م اشاره کرد .


 گفتم : چرا رو راست ، دنبال دکتر خوب می گردم . 


گفت: البته چند وقت پیش خیلی لاغری رو ی  صورتتون  بیشتر تاثیر گذاشته بودا،...  ولی الان خیلی خوب شدید. بخدا جدی میگم .


گفتم : میدونم عزیزم.. همیشه همینطوره .. بعد از یه کاهش وزن اساسی ، آدم ، مدتی چهره ش لاغر تر بنظر میاد. ولی یواش یواش چربی های باقیمونده در سطح پوست جاهای خالی رو پر میکنند.  با این وجود بهتره این خط خنده تا عمیق تر نشده به فکرش باشم .

راستی  من عمل اسلیو معده انجام دادم،  نه لیپوماتیک .


مژگان که تا الان ساکت بود،  گفت: مهربانو به حرف طناز گوش ندی هااا،  خدایی خودشو ببین، کوبیده از اول ساخته . 


قبل از اینکه چیزی بگم ، طناز با ناراحتی گفت: ای بابااا باز شروع کردی؟ من دوست دارم هر عمل زیبایی که  میاد ، انجام بدم . مگه تو پولشو میدی انقدر ناراحتی؟ رو کرد به من، مهربانو جان خسته م کردن انقدر ازم ایراد می گیرن ... بابااا من دوست دارم چکارم دارید ؟ 


گفتم : راست میگه خب چرا اذیت میکنی؟ ، بنظرم اگر کسی دوست داره به هر دلیلی ، میتونه انجام بده .. پول خودشه، بدن خودشه، به کسی ارتباط نداره . 

طناز با خوشرویی ، اسم و آدرس اینستاگرام دکترش رو برام نوشت و گفت: مهربانو جون دکتر من خیلی خوبه .. من زاویه ی فک، گونه، پروتز لب، لیپوماتیک ، همه رو پیشش انجام دادم و راضیم.  برو خواستی پیشش مشاوره کنی،  خودم باهات میام ، تخفیف هم برات می گیرم . 

ازش تشکر کردم و بهش گفتم میرم پیج دکترش رو میبینم . 


وقتی رفت،  چند تا از بچه ها گفتن : ملکه ی پروتز اداره با تو چکار داشت؟ گفتم : طناز رو میگید؟ الان لقبش اینه؟ چکار دارید بابااا.... خب دوست داره . 


بعد از ظهر سرم خلوت شد . رفتم تو پیج اینستاگرام دکتر طناز . 


تا چند دقیقه باورم نمیشد این که عکسش تو پیجه، دکتر باشه . ولی واقعا بود . 

با خنده به دوستام گفتم : بچه ها بیاید این دکتره رو ببینید!!!

اومدن کلی خندیدیم.

 کامنت ها رو خوندیم و بیشتر خندیدیم . دست آخرم گفتم : من بیجا میکنم برم زیر دست این باباا




عصری اومدم خونه .. نشستیم با مهردخت به گپ زدن و از روزمون تعریف کردن . 

یهو یاد ماجرای دکتر افتادم ، جریان رو برای مهردخت هم تعریف کردم و هی داشتم مسخره بازی در می آوردم ، عکس اقای دکتر رو اوردم و گفتم : مهردخت بیا ببینش ، فقط باید بهش گفت: "جووون بابااااا"


مهردخت نگاش کرد و لبخند زد و گفت : چه جااالب !! آره خدایی تصورات آدم از آقای دکتر یه چیز دیگه س .

 حالا وقت گرفتی ازش؟ 

- نه بابااا ، من زیر دست این نمیرم . 

-چرا اونوقت؟؟ 

-آخه قیافه شو ببین ، اصلا شبیه دکترا نیست!

همونطور که اخمشو تو هم کشیده بود . 

- چه ربطی داره مادرِ من .. متاسفم واقعا ، درمورد تو اینطوری فکر نمیکردمااا .

اقلا"  بگو رفتم کارشو دیدم، از کارش خوشم نیومد .. به قیافه ش چکار داری؟

 اصلا" گیرم که این آقا دوست داره قیافه ش این شکلی باشه ، شاید اصلا گرایش جنسی خاصی داره .

 اینا چه ربطی به طبابتش داره؟ مسائل خصوصی آدما ست چه ربطی به تخصص شون داره؟؟ 


خنده رو لبام ماسید .. خیلی خجالت کشیدم چون مهردخت راست میگفت و من داشتم براساس قیافه ش دکتر رو قضاوت می کردم . 

یکمی سکوت کردم بعد گفتم : راست میگی مهردخت .. باز گیر افتادم .. 

خیر سرم با اینهمه تمرین برای قضاوت نکردن ، باز هم اسیرشم .

 ولی یه حرفی هم دارم ... خب میدونی چیه،  یه چیزایی هم هست به نام عرف .. نوع لباس پوشیدن ،  آرایش و رفتارها، معرف آدمه . 

به هر حال،  خارج از عرف عمل کردن،  توجه رو جلب میکنهدیگه.. . 

ولی راست میگی ،  من حق نداشتم بخندم بهش،  یا مهارتش رو زیر سوال ببرم . 


مهردخت گفت :حالا ازش وقت می گیری؟ گفتم : نه .. چون قیافه ی مریضاشو دیدم ، صورت هاشون خیلی غیر طبیعی شده . 

 خندید و گفت: یعنی پلنگ شدن . 

خندیدم و  گفتم: آررره 


دوستتون دارم 

نظرات 21 + ارسال نظر
ریحانه پنج‌شنبه 20 شهریور 1399 ساعت 01:51 ق.ظ

به نظرم بد هست، چون حتی اگر نخوایم هم از روی شخصیت قضاوت بکنیم، از لحاظ جراحی هم بد هست. زاویه سازی صورت مرد با زن خیلی فرق داره. این زاویه سازی دخترونه کرده و به نظرم بیشتر بیانگر اینه که من فقط همین کار را بلدم و مستقل از اینکه به صورتت چی میاد، فقط همین نوع زاویه سازی را بلدم.

والا ریحانه جون نمیدونم خودش انجام داده یا از همکارانشون کمک گرفتن به هر حال باهات موافقم و اصلا نمیپسندم

شادی چهارشنبه 19 شهریور 1399 ساعت 09:11 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

منم حاضر نیستم برم زیر دست این آقای دکتر یوزپلنگ چون احتمالا معیارهای زیبایی برای ما و ایشون متفاوته
و چقدر جالب که بچه‌های امروز خیلی راحت با همه چی کنار میان و اصلا قضاوت نمی‌کنن . دختر منم همینطوره و به مسئله گرایش‌های مختلف جنسی و نگرش و قضاوت در این مورد خیلی حساس هستن و محترمه براشون.
به نظرم نسل‌های بعد چارچوب های ذهنی شون خیلی خیلی بازتره و به تدریج دارن آمادگی پذیرش دموکراسی رو بدست میارن.

وااای یوز پلنگ منو کشششت
اره عزیزم و این قشنگترین قسمتشه" آمادگی پذیرش دموکراسی"

افروز سه‌شنبه 18 شهریور 1399 ساعت 02:09 ب.ظ

مهربانو جان خیلی خوشحالم که مینویسی، از خواننده های قدیمی وبلاگت بودم ولی چند سال اخیر که وبلاگ نویسی کم رنگ شد من هم سراغ وبلاگ خونی نرفتم تا چند روز پیش که به وبلاگت سر زدم، خیلی ذوق کردم از اینکه وبلاگت به روز بود
امروز حال خیلی بدی داشتم، به فکرم رسید برای بهتر شدن حالم به وبلاگت سر بزنم و پستهای چند سال اخیرت رو بخونم
ممنون که هستی

افروز نازنین امیدوارم حال دلت خوبتر باشه عزیزم منم کلی ذوق کردم که دیدمت . ممنونم که تو هم بعد از این مدت بازم یادم کردی نازنین

صفا سه‌شنبه 18 شهریور 1399 ساعت 12:03 ب.ظ https://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com/

جالب بود اینکه قضاوت نکنیم واقعا مهم هست . آفرین به مهردخت که اینقدر خوب و منطقی فکر میکنه .و آفرین به مامانش با این تربیت درست .

عزیز منی صفا جااانم

طیبه یکشنبه 16 شهریور 1399 ساعت 06:35 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog

والا مهربانو جونم من قبل از لاغر شدنت هم تو رو می پسندیدم
اما خودم هم دوس دارم ۶ کیلو کم کنم، هرچی که سعی می کنم هیچی نخورم بازم نمیشه
تو خوب شد کم کری چون وزن بیشتر کمردرد و اینا میاره ، خب منم همینطور اگه همینجور پیش برم( از کرونا به این ور ماهی یک کیلو اصافه کردم) اخر ۱۴۰۰ باید برم مثل تو عمل کنم ۴۱ کیلو کم کنم

شما که عشق جان خودمی
طیبه جان بعد از سالها امتحان کردن رژیم های مختلف دیگه مطمئنم نمیشه هیچی نخورد و بدن واقعا اسیب میبینه لطفا این کارو نکن .
فقط همینطور مراقب باش و کنترلش کن که بالا نره
نگو توروخدااا خیلی فاجعه ست خودمم دیگه باورم نمیشه چطور با اون وزن زندگی می کردم

ملیکا شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 11:54 ب.ظ

سلام مهربانو جان
گفتگوی بین تو و مهردخت جان رو که می خوندم فکر کردم صحبت های بین بهار و منه!!!
چه خوب که بچه ها به این خوبی اند،
خدارو شکر، واقعا راست میگی باید تمرین کنیم.
اما به نظر من صورت زیبای تو هیچی لازم نداره، فقط گاهی بخور بده و با گلاب صورتت رو مرطوب کن و حتما خودت بهتر بلدی مهربانو جان ، ماسک میوه های مختلف برای تغذیه ی پوست...
بماند که من که از شما از لحاظ سنی بزرگترم، هیچکدوم این کارهارو نمی کنم از تنبلی!

سلام عززیزم
ای جاانم من و شما تقریبا همسن، دختر خانومامون هم با هم همسنن و چقدر مثل هم فکر میکنیم .
عززیز دلم مشکل همون تنبلیه که منم دارم البته خدایی گاهی وقتا ساعت دوی صبح دارم کارای قبل خواب رو انجام میدم و رسما چرت میزنم
اینکه تو خیلی به من لطف داری جای خود عزیزم ولی صورتم خیلی لاغر شده

آسمان جمعه 14 شهریور 1399 ساعت 12:58 ب.ظ

خواهش میکنم مهربانو جان، پزشک عمومی هستند ،که فکر میکنم از بعد از فارغ التحصیلی و دوره طرح ، کار زیبایی انجام میدن.
بله، درست میفرمائید.

ممنونم آسمان عزیز

شیرین پنج‌شنبه 13 شهریور 1399 ساعت 05:21 ب.ظ

از خدا که پنهون نیست از خلق خدا چه پنهون که منم مثل شما فکر کردم وقتی عکس رو دیدم! خب چیکار کنم باباااا دست آدم نیست ناخواسته این فکرا میاد تو کلم که واقعا این دکتره و مدرک معتبر هم داره؟! راستی اون خانم طناز هم احساس میکنم وسواس گرفتن برای ظاهرشون خیلیا این اتفاق براشون میوفته که هی دلشون میخواد عملهای زیبایی انجام بدن و متاسفانه نسبت به چهره‌شون ناراضین همیشه. خیلی مهمه که خودمون رو دوست داشته باشیم و بعدش به فکر سلامتی روح و جسممون هم باشیم‌.

عزززیزم .. چه کنیم راست میگی واقعا این حس ناخوداگاه میاد سراغمون.
بله عزیزم موافقم حساسیت زیادی پیدا کرده و کلا ناراضیه ولی خب سرزنش کردن نداره اگه اطرافیان میتونن باید کمکش کنن تراپی کنه .

هوپ... پنج‌شنبه 13 شهریور 1399 ساعت 09:42 ق.ظ

یک نفر ازین دکترا هست که از دوست دخترش به عنوان نمونه کار استفاده میکنه. خدایا یه بار پیجش رو داشتیم میدیدیم دود از کله امون بلند شده بود. افتضاح بود. افتضاح
یه اقای دکتری هم چند ماه پیش ریکوست داده بود اکسپت کردم. بعد از سه روز انفالوش کردم. چون عکساش رو مخم بود. زاویه فکی ساخته بود واس خودش ( البته کار خودش نبود) که به شدددددت تابلو و اگزجره بود. و تمام عکساش سلفی و با تاکید بر ظاهر جدیدش بود. این زوایا رو برا دخترش هم نمیپسندم چه برسه به پسرش!

منم مثل خودتم هوپی جان زوایای مصنوعی رو دوست ندارم انحناهای طبیعی رو می پسندم

آسمان چهارشنبه 12 شهریور 1399 ساعت 07:36 ب.ظ

سلام خانم مهربانو. آقای دکتری که عکس شونو گذاشتید، پزشک هستن و دانشگاه سراسری ایران هم خوندن و از نظر اخلاقی هم به عنوان یه همکلاسی، رفتار بد و نسنجیده ای ازشون به شخصه ندیدم.

سلام آسمان عزیز. ممنون بابت توضیح مختصر و مفیدتون . البته که اصلا" نیاز نبود و من با تلنگر دخترم متوجه شدم که با اینهمه تمرین ، "قضاوت نکنیم" هنوز اندرخم یک کوچه ام.
چیزی که باید برای من و امثال من مهم باشه تخصص ونمونه ی کارهاشونه .
راستی کاش شما بتونید کمک کنید، من هر چی میگردم تخصص ایشون رو پیدا نمیکنم . نمیدونم پزشک عمومی هستند که کار زیبایی انجام میدن یا تخصص جراحی زیبایی دارن ؟ به هر ترتیب کسی که در حوزه ی زیبایی کار میکنه نمونه کارهاش رو باید مریض بپسنده که به همون علت که تو خط آخر نوشتم، من نپسندیدم چون من صرفا" انتظار اصلاح صورتم رو دارم که بر اثر افزایش سن و کاهش شدید وزن پیش امده ولی اغلب بیمارهای دکتر بسیار جوان هستند و تغییر سایز تو صورتشون رو میخواستن که محقق شده .

اگر درمورد پیدا کردن مدرک و رزومه شون میدونستید، خوشحال میشم کمک کنید .

XX چهارشنبه 12 شهریور 1399 ساعت 05:35 ب.ظ

اینکه آدرسش مشخص نیس بریم حظ بصر؟ اسمش چیه لطفا؟

شیطون نشووو دختر

شارمین چهارشنبه 12 شهریور 1399 ساعت 02:26 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.


منم از اون افرادی هستم که گاهی قربانی ظاهرم میشم!!! حالا نه این که پلنگ باشم مردم بگن این چه استاد دانشگاهیه یا چه مشاوریه ها! نه... ولی حداقل ۱۰_۱۲ سال کمتر از سنم به نظر میام!! پیش اومده طرف یه جلسه میاد مشاوره بعد میگه این که کم سن و ساله معلومه بی تجربه س! یا وقتی با دانشجوهای یه کلاس واسه اولین بار کلاس دارم، اولش فکر میکنن دانشجو هستم! دانشجوهای ارشد و دکتری هم تا اواسط جلسه اول با یه حالت "برو بینیم بچه! تو مگه چیزی ام بلدی؟" باهام برخورد میکنن تا کم کم یه خودی نشون بدم کوتاه بیان! البته دو سه ساله برخلاف میل باطنیم، تیپم رو رسمی تر و خانمانه تر کردم (حداقل واسه جلسات اول) و حتی روی صدا و طرز راه رفتنم هم کار کردم تا جبران بشه! و خب الان قضاوتها خیلی به واقعیت نزدیکتر شده

سلام عزیزم
ای جااان قبلا تو وبلاگت در این مورد نوشته بودی ببین تو چقدر خاص هستی بین خانم هایی که سعی میکنن هی سنشون رو پنهان کنند تو سعی میکنی چهره ت رو مسن تر نشون بدی

غریبه چهارشنبه 12 شهریور 1399 ساعت 10:40 ق.ظ

با سلام
کاملا دختر گلت منطقی گفته
قضاوت خیلی سخته
من دو سه بار قضاوت کردم بعد کلی از خداوند طلب مغفرت کردم
اما تحقیق خوبه مخصوصا در مورد پزشک

سلام غریبه ی عزیز .
دقیقا همینطوره

کیهان چهارشنبه 12 شهریور 1399 ساعت 08:28 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

درود بر شما
به هر حال در همه دنیا هر شغلی پرنسیپ خاص خودش را داره!
ربطی هم به کشور خاصی نداره!
شما در همه جای جهان از یه پزشک متخص یا یه سیاستمدار یا یه مهندس ارشد یا ... انتظارات خاصی هست از قبیل رفتار طرز بر خورد و لباس پوشیدن و حتا شیوه راه رفتن و شیوه حرف زدن و آرایش و غیره....
به هر حال رفتار ها و شکل و شمایل ما تا حدود زیادی می تواند معرف ما باشد در جامعه و بر مبنای همین فرم تا حدود زیادی ما رفتار و اعتمادمان را به طرف مقابل نشان می دیم!
بعد از این ویترین است که ما حالا باید ببینیم طرفمان در تخصص خودش چند تا چقدر متبحره!
به هر حال به قول شما من که حاظر نیستم حتا موهامو بدم دست این فرد کوتاه کند چه برسد به اینکه جایی از بدنمو بدم دستش!!!(چی گفتم)

درود بر تو کیهان عزیز
آره خب منم در جواب مهردخت همین ها رو گفتم ولی فکر میکنم بررسی تخصص طرف، در اولویت بیشتری قرار داره .
هیییچی درست گفتی کیهان جان منظور رو کاملا رسوندی

سمیرا(راحله) چهارشنبه 12 شهریور 1399 ساعت 07:55 ق.ظ http://Samisami64.blogfa.com

سلام به روی ماه مهربانوی عزیز...وقت بخیر عزیزم
.
.
.

عمل زیبایی اینام به نظر من حد داره...

مثلا خود من برا خط وسط پیشونیم نیاز صد در صد به بوتاکس دارم امااااا

زیادی دست کاری کردن صورت رو دوس ندارم حس میکنم از فرم طبیعیه خودش خارج
میشه....انصافن چیزایی که خالقمون آفریده برازنده مونه و زیباست حتما که برامون خلق کرده پس چرا هی بریم دست ببریم تو کارش ؟؟؟هوووم؟؟؟؟

سلام عزیز دلم همه ی اوقات تو هم بخیر
با حرفت موافقم نازنین ولی گاهی وقت ها، آدما با ناهنجاریهای ظاهری به دنیا میان و کلا اعتماد به نفسشون دچار اختلال میشه . نمیتونم بگم اون مشکلات رو چون آفریده ی خالق محسوب میشه باید نادیده گرفت، در چرخه ی طبیعت ، وراثت و ژن ها گاهی دست به دست هم میدن و یه سری نازیبایی هایی خلق میشن که نیاز به اصلاحشون احساس میشه ولی بعضی ها واقعا نسبت به این موضوع حساسیت و وسواس بیش از حد دارند و انقدر این کارها رو تکرار میکنند تا کلا تبدیل به یه چیز دیگه میشن .. منم اینو نمی پسندم

سحر جدید سه‌شنبه 11 شهریور 1399 ساعت 05:47 ب.ظ

این دکتر خط خنده که هیچی .. با این تیپ روح و روان آدمم درست میکنه والا


آرررره؟؟

منجوق سه‌شنبه 11 شهریور 1399 ساعت 12:36 ب.ظ

ولی خداییش لبهاشو خوب درست کرده نشون میده مهارتش خوبه
یک زمانی یک ارایشگاهی کار میکردم با یکی دیگه رقابت داشت اون یکی برد چون کاملا ارایش میکرد و به خودش میرسید اما این یکی اصلا ارایش نمیکرد و خیلی ساده بود. مشتریهاش میگفتن وقتی ارایشگر به خودش برسه ادم بیشتر بهش اعتماد میکنه

منجوق جانم من لب این مدلی نه برای خانم هادوست دارم نه آقایون . بنظر من مهارتش در این زمینه خوب نبوده چون بعضی ها همین رو تزریق میکنن اصلا معلوم نیست البته تعدادشون خیلی کمه هااا

نوشین سه‌شنبه 11 شهریور 1399 ساعت 08:51 ق.ظ

عجب آقای دکتری ... والا دروغ چرا قضاوت نکردن در مورد ایشون کمی سخته.
مهربانو جون نمونه کار رو صورت خودش زده


آررره و ببین چه مهارتی داشته،
والا من دست راستمو نمیتونم خودم راحت لاک بزنم کلی میزنم بیرون

ربولی حسن کور دوشنبه 10 شهریور 1399 ساعت 09:57 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
کاش عکسشو نمیگذاشتین
از فرداست که مریضهاش میان و شروع میکنن به کامنت گذاشتن

سلام
اینجااا؟؟ گمان نکنم آقای دکتر .. فکر نکنم مهربانو معروف باشه

لیلی۱ دوشنبه 10 شهریور 1399 ساعت 08:19 ب.ظ

مهربانو پلنگ نشه صلبات

آرررره

سینا دوشنبه 10 شهریور 1399 ساعت 03:07 ب.ظ

اگه بری زیر دستش، اونوقت به قول امیر جعفری میشی پلنگ خسته، داف جا افتاده، شراب کهنه

تو کدوم فیلمش بود؟ یادت میاد؟

فیلم اکسیدان
از دست تو سیناااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد