دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"تابو ها و فرهنگ سازی"

سلام به دوستای خوبِ خودم 

امیدوارم تا اینجای سال جدید، همه چیز بر وفق مرادتون باشه و با سلامتی روزهای خوبی رو گذرونده باشید . 


تو حال و هوای پست  نسرین جون که در خصوص تابوهای ایرانی بود، مونده بودم که یکی از همکارها اومد(پیرامون  دعوایی که این اواخر با مدیر ارشد و دوتا از دخترای جوون قسمت کرده بود) یکمی دور هم صحبت کردیم، بعد مسیر صحبت به یه جهتی رفت که به اینجا ختم شد . 

-نمیدونم والا چی بگم ، بد زمونه ای شده . قبلا ها خانم های کاسب، جاشون مشخص بود ، قیافه شون مشخص بود ، الان میری وکیل بگیری میبینی وکیله هااا ولی کاسبم هست . 

دکتر میری ، خانوم دکتر کاسبم هسسست. 

دور از جون شما ها که میشنوید، خانوم کارمنده ولی کاسبم هست . مهربانو ناراحت نشی یه وقت . 

-نه باباااا راحت باش، حق داری . البته بین مردا هم کم نیستناااا. 

-آره خدایی حق داری .. مردا هم بیشتریااا خرابن . 

- حالا من میدونم تو منظورت چیه . اینهمه سال رفتی واسه همه ی بچه ها زدی، حالا بنظرت میاد کسی که  خوش خدمتیشو می کردی گذاشته تو کاسه ت ؟

-آررره مهربانو، دیدی چطوری منو به این دخترا فروخت؟

- من از واقعیت ماجرای دعوای  شماها خبر ندارم، ولی بطور کلی همیشه بهت میگفتم این کارا رو نکن، درست نیست .. خودت رو ارتقاء بده ، انقدر سعی نکن دیگران رو بکشی پایین تا دیده بشی. 


حرفم براش صرف نداشت چون گفت :


-حالا از بحث دور نشیم ... میگم الان هزینه یه پرونده با خانوم وکیل پنجاه تومنه ولی به جان مادرم پنج تومن خرج خودش کردم و نتیجه گرفتم. (جان مادرشو الکی قسم نمیخوره ، چند ساله مادر کهنسالشو با بهترین شرایط نگهداری میکنه . حدود پونزده سالی هم میشه که بعد از یکسال زندگی ، توافقی از همسرشم جدا شده)


مهربانو میرم دکتر .. همین وضعه، باباااااا تو متاهلی ، آخه یعنی دیگه نمیتونی تشخیص بدی کی سالمه کی خرابه. 


- متاسفانه اخلاق خیلی کمرنگ شده . من قبول دارم حرفتو ولی حس میکنم بحثت جنسیتیه . من میگم اخلاق و فرهنگ در همه ی گروه های جنسی و سنی،  کم رنگ شده .


یکی از بچه ها که از همه ی حرفای رد و بدل شده تو همون جمله ی اول جا مونده بود، گفت :


-فرهاد خان، میگی جاشون مشخص بود منظورتون شهرنوعه؟

-آره دیگه . 

من:

-فرهاد،  خوبه تو سن و سالت به اون وقتا قد نمیده، همچینم حرف میزنی ، این جوون ها فکر میکنن تو بیست و چهارساعت تو شهر نو  پلاس بودی. 


- نه نبودم ، ولی چون دوتا از زندایی های من از اونجا اومده بودن ، همیشه خیلی درمورد اون محل کنجکاو بودم . 


جوون ها:

- واااااا .. یعنی چی زن دایی هاتون؟

-اون وقتا، گاهی بعضی از مردا یا عاشق خانومای اونجا میشدن، یا نذر میکردن  یکیشون رو که بهش حس عاشقانه پیدا میکردن، بدهی هاشون رو  پرداخت کنند و بیارنشون بیرون،  آب توبه بریزن سرشون و باهاش ازدواج کنند. 


هر دوتا زندایی های من که اومدن تو خانواده ی ما بسیار خانم های نجیب و مهربونی هم بودن و هر دوتا دایی هام واقعا خوشبختندو آرامش دارند. 


- ووووی چه کاری بوده آخه؟!!!نذر یعنی چی؟ مگه نذر این شکلی هم داریم؟


من: 

- کاری نداریم خیلی تابو شکنی بزرگی بوده هااا. اتفاقا خیلی دمشون گرم بچه ها. 

آررره .. چه فرقی میکنه اسمش نذر باشه یا هرچی.. فکر کنید چقدر کار بزرگیه آدم یکی رو از اون فلاکت بیاره بیرون و بهش زندگی سالم هدیه کنه . چون بعضی از اون خانم ها اصلا اونجا به دنیا اومدن و اتفاقا سلامت هم هستند یا یه زمانی بنا به دلیلی گیر افتادن اونجا و الان دیگه نمیتونن خودشون رو نجات بدن. 


- شما خودت میتونی قبول کنی  با کسی که کارش تن فروشی بوده زندگی کنی؟

- نمیدونم ، سوال سختیه ... چون واقعا باید در شرایطش قرار بگیرم و بعد تصمیم بگیرم . 


******

داشتم ناهارم رو می خوردم ولی درعین حال تو دنیای تابوها غرق بودم . اولین موضوع تو دنیای دخترانه،  موضوع عادت ماهیانه ست . این طبیعی ترین اتفاق زنانه که از نظر من، از همون کودکیم هیچوقت نه عجیب بوده ، نه خجالت آور ... به همین منوال وسایل مورد استفاده در این دوران( از قبیل نوار بهداشتی یا تامپون و شورتکس)  هم هیچوقت پنهان کردنی  نبوده . 


مهردخت رو خیلی زود با عادت ماهیانه آشنا کردم ، فکر میکنم همون چهار یا پنج سالگیش بود که عادت داشت بپره بغلم و از سه طبقه پله های خونه بالا و پایین ببرمش (میدونید که برعکس من، قد بلند و استخون درشت هم بود از اولش)

 بهش گفتم : مامانی ، خودت بیا،  من کمرم درد میکنه نمیتونم بغلت کنم... و وقتی تو دو سه روز هی تکرارش کردم ، گفت: مامان بیا ببرمت دکتر(آخی کوووچووولو میخواست منو ببره دکتر مریض شدی کمرت درد میکنه . 


دیدم ، باید براش بیشتر توضیح بدم و گفتم : 

نه عسلک ، مریض نیستم .. پریود شدم . ما خانم ها این اتفاق هر ماه برامون میفته ، چون خونریزی داریم یکمی خسته و بیحالیم و ممکنه درد هم داشته باشیم . خودت هم از چند سال دیگه هر ماه پریود میشی.


البته آدم واااقعا نمیدونه از دست این بچه ها چکار کنه چون همین توضیح من باعث شد مهردخت خانوم همیشه با موضوع پریود مشکل داشته باشه و بشدت درموردش واکنش نشون میده .. وقتی بهش میگفتم چرا این کارا رو میکنی دختر ، آخه از پریود طبیعی تر هم داریم که تو قایمش میکنی؟ 

جوابم داد که : من از ضعف و ناتوانی بیزارم و دلم نمیخواد کسی احساس کنه این بلاا سرم اومده(خیر سرم می خواستم بچه مو آگاه بار بیارم ، زدم کلا داغون کردم ماجرا رو)

عجیب نییییست؟؟!!!


یادتونه سال 92 که خودم عمل هیستریکتومی( برداشتن رحم ) داشتم ، اومدم تو وبلاگ براتون نوشتم .. و هیچ مشکلی ندارم بابت اینکه دوستان عزیز اینجا از هر دو جنس هستند هم خانوم هم آقا . بعضیا انقدر با دستگاه تناسلیشون مشکل دارن که میرن رحم بر میدارن میگن کیسه صفرا عمل کردیم (تو همین اداره ی خودمون خیلی از خانوما کیسه صفرا عمل کردن)


لطفا اگر دوست دارید  تجربیات تون رو در ارتباط با تابوهای خودتون ، بچه هاتون یا خواهر و برادر و راهکارهایی که برای  تابو شکنی ها دارید بنویسید تا بیشتر یاد بگیریم . 


*********

یه نکته مهم: 

مشارکت شما دوستان نازنینم برای آخرین کیس حمایتی " سیروس" عالی بود . خدا به همگی تن درستی و برکت بده. به سیروس رسیدگی کردم، کمک  هزینه برای دارو و مواد غذایی پرداخت شد .. براش توضیح دادم از جانب من نبوده و کمک و مشارکت دوستانم بوده . خیلی خیلی تشکر کرد. 

با توجه به اینکه حمایت انجام شده هنوز پول تو صندوقمون داریم . جریان دلآرا کوچولو رو میدونید؟ مبتلا به بیماری SMA  هست . 


درمورد SMA:

حق زندگی عادی از کودکان «SMA» سلب شده، آن‌ها گرفتار  نقصی مادرزادی‌اند، «عارضه‌ای شایع در میان بیماری‌های عصبی- عضلانی که با تخریب سلول‌های عصبی، بیمار، قدرت و توانایی حرکت و کنترل عضلات خود را از دست می‌دهد و به‌تدریج همه عضلاتش تحلیل می‌رود و فلج می‌شود.»


این فیلم از اوایل اسفند تو شبکه های مجازی می چرخید و برای تهیه داروش تقاضای کمک های نقدی می کردن 


آدرس پیج اینستای دلآرا 
delara_help_sma @
من و خانواده م به صورت شخصی در حد توانمون کمک کردیم ولی یکی از خوبان از بین خودتون پیشنهاد کرده از صندوق خیریه ی خودمون هم کمک واریز کنیم . 
گفتم باهم مشورت کنیم و در این مورد هم نظر بدید، البته منظورم این نیست که کمک براش جمع کنیم ، از همون پول هایی که داریم یه مقدار که توافق کنیم با هم براش واریز کنیم .

 درضمن کاش با هم فکری کنیم ببینیم میتونیم یه کار ماندگار شروع کنیم ، که صرفا هر کیسی بهمون معرفی شد یه مبلغی نریزیم براش بگیم خدا نگهدار. 

دوستتون دارم  







نظرات 29 + ارسال نظر
یاس ایرانی دوشنبه 23 فروردین 1400 ساعت 12:33 ب.ظ

سلام مهربانو جان
به نظر من ما خودمون تابو ها رو ایجاد می کنیم‌ تا وقتی که خودمون منطقی با هر چیز برخورد کنیم تابویی به وجود نمیاد... تابو یه سد فکری هست که خودمون درست کردیم ... نادیده گرفتن خیلی چیزا و تابو قلمداد کردنش مشکلی رو حل نمی کنه... تو‌سال های دهه هشتاد که ما دانشجو بودیم صحبت کردن در مواردی مثل هم‌ جنس .گرا. یی یا تر. نس جندر تو دانشگاه ها هم با احتیاط بود... یا الان اینجا هم هستن کسانی که بخوان این افراد رو از حقوق انسانیش محروم کنن ... به نظر من با آگاهی که ایجاد شده نسلی که آموزش دیده بالاخره در تمام جهان حقوق این افراد در نظر گرفته میشه هر چند که سرعت فسیلی داره... همسر منم خیلی مواقع موضع می گرفت ولی الان خیلی راحتر با هم در این مورد حرف می زنیم و مطمئنم خیلی از پدر و مادرها با این موضوع منطقی تر برخورد خواهند کرد ... من به واسطه دوستم با دختری آشنا شدم که تر.نس بود و پدر و مادرش حتی اجازه مراجعه به پزشک و درمان یا جراحی رو بهش نمی دادن... جمع دخترها پذیراش نبودن و...
و مشکلات فراوانی که باهاش روبه رو بود...
بهرحال امیدوارم از نظر فرهنگی و آموزشی جامعه به سمت و سویی بره که با چالش های زندگی بشر راحت تر برخورد کنه...
عزیزم دلآرا جون کوچولو و ناز ... امیدوارم پیشرفت علم و تکنولوژی به یاری این بیماران بیاد... دست گلتون درد نکنه به فکر دلآرای عزیز بودین

سلام عزیزم
دقیقا تابوها سدهای فکری ما هستند
منم امیدوارم که بالاخره این سطح فرهنگ یه تکون اساسی بخوره .
الهی آمین دست همه ی دوستان درد نکنه

هلیا شنبه 21 فروردین 1400 ساعت 10:04 ب.ظ

مهربانی نازنین خیلی ممنونم از لطف و محبتت. من امشب فرصت داشتم که بیام و دست‌های ماه فروردین رو بخونم و رسیدم به این. لطف داشتی و شرمنده کردی. خودم این مدت درگیر کار دلارا بودم. یه مجری ایرانی آلمانی پیدا کردم که در این مدت در حال گفت و گو باهاش بودم تا بالاخره کیس رو پذیرفت تا در موردش در صفحه اش صحبت کنه. خودش کلا در مورد این بیماری در آلمان فعالیت می‌کنه. امیدوارم کار بیشتری ازم بر بیاد. باز هم از محبت همیشگیت ممنونم. این نظر رو هم به صلاح دید خودت اگر خواستی نمایش نده. اگر خواستی نمایش بده. به عهده خود شما عزیزم.

قربونت هلیا جون
ممنونم که برامون نوشتی . دستای سبز و مهربونت رو میبوسم که بفکر این دختر کوچولی دردکشیده هستی .

مجید وفادار شنبه 14 فروردین 1400 ساعت 08:09 ب.ظ http://vafadarfaz.blogfa.com/

سلام مهربانوی گرامی و عزیزم
روزگارت به خیر وخوشی
ممنون از حضورت و اینکه بعد از مدتی به یادم بودی


من چند بار اومدم کامنت گذاشتم دیدم محل نمیکنی دیگه نیومدم

سلام با وفاااا
ممنونم اختیار داری من یاد همه ی دوستان هستم ولی گاهی انقدر شلوغم که ...
متاسفانه از اردیبهشت سال گذشته تا همین اواخر گرفتاریهای زیادی داشتم که دوستان خبر دارن
نگووو که قراره کامنت هامون رو‌گرو‌گروکشی کنیم که اصلا به سن و‌سالمون نمیاد
خلاصه که خوش اومدی رفیق قدیمی

نسرین پنج‌شنبه 12 فروردین 1400 ساعت 01:32 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

هنوز کامنت اتم عزیز را تایید نکرده بودی وگرنه از خوانندگان وبلاگش هستم و میدونم جوان بسیار خوش فکر و روشنی هست. همیشه نظرات خوب و روشنفکرانه ای داره و اینبار هم


کاملا موافقتم

زهرا چهارشنبه 11 فروردین 1400 ساعت 12:08 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

چقدر اتم و غزال عزیز زیبا نوشتن....حرف های غزال یه حرفاییه ک ‌چند تانسل ممکنه خانم ها توسینه هاشون نگه دارن و ازهیچ کس هیچ کاری هم برنمیاد

دقیییقا

نسرین چهارشنبه 11 فروردین 1400 ساعت 03:31 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

کامنت غزال عزیز عالی بود.


و اتم جان

اتم چهارشنبه 11 فروردین 1400 ساعت 01:14 ق.ظ

خواستم نظرم رو بگم که دیدم غزال اشاره خیلی قشنگی کرد.مرسی از شما و نسرین خانم که این بحث رو بالا آوردین.

قضیه داشتن یا نداشتن سکس نیست. آدم ها آزادن و انتخاب هاشون متفاوت. قضیه این هست که جامعه در مقابل انتخاب یکسان افراد با جنسیت های متفاوت یکسان برخورد نمیکنه)double standard)

هیچ مشکلی نیست یه عده از مردم سکس خارج از ازدواج رو بد یا خوب بدونن. عقیده و نظرشون هست. فقط وقتی میخوایم قضاوت کنیم باید حواسمون باشه که باید این قانون برای همه ( اعم از زن و مرد) ولی وقتی شما از یه ارتباط دوظرفه حرف میزنی از یک عمل یکسان حرف میزنی( سکس) ولی به یه طرف کاری نداری یا حتی ممکنه تبلیغ هم میکنی که مردونگی هم میاره و طرف دیگه با دقیقا همون عمل میشه خراب ( طرف مونث)اینجاست که جامعه بیراهه انگار داره میره. یا هردو طرف دارن کار اشتباهی انجام میدن یا هردو کارشون مشکلی نداره.
ما عمل رو قضاوت نمیکنیم. عمل به علاوه جنسیت رو قضاوت میکنیم. این هست که بهش میگیم سنت یا فرهنگ و این چیزی هست که باید شکسته بشه. ( نظر شخصی)چون منطقی نیست.
فرض کنید من با شما دست بدم. بعد یکی بیاد بزنه تو گوش من که چرا با مهربانو خانم دست دادی بعد دقیقا بیاد از شما تقدیر کنه که همون عمل دست دادن رو انجام دادین. جامعه با زن و مرد یکسان برخورد نمیکنه حداقل در این موضوع خاص.

عزیزمی .. بله کامنت غزال جون گویای حرف دل همه مون بود.
اون مثال دست دادن عااالی بود . هیچ حرفی نمی مونه . کاملا باهات موافقم

نگین سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 09:18 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

فکر کنم من منظورم رو درست ننوشتم ..
اون خانم مسن توی صورت خودش زد، نه صورت اون آقا!!

(اصطلاحاً لٌپش رو چنگ زد)!!

آهااان . از این عواااا خاک برسرم ها بوده پس

مینو سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 06:11 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام
من در منطقه ای و در نسلی به دنیا مدم که همه این مسایل تابو بوده.حرق زدن در مورد مسایل جسمی زنان ، طلاق گرفتن، در باره پریود صجبت کردن و غیره.ولی در مورد جوانها در حال حاضر فکر نمیکنم این مسایل مطرح باشه.
در مورد کمک ها ، پیشنهادم اینه که اگر امکان فراهم بیارید که برای عده ای کار ایجاد بشه ، کمک بزرگی هست.مثلا حرفه ای یاد بگیرند که خود کفا بشوند.

سلام مینو جانم
کمرنگ تر شده عزیزم ولی از بین نرفته .
این بهترین حالت حمایته عزیزم

غزال سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 05:46 ب.ظ https://otaaaq.blogsky.com/

وای مهربانو جان عجب جواب خوبی به این آدمها میدادی. همونطور که گفتی متأسفانه فرهنگ نادرستیه که امیدوارم به مرور زمان، با آگاهی و همین بحث هایی که توی گروههای خودمونیمون میشه تغییر کنه.

قربونت عزیزم . منم امیدوارم نازنین

Maneli سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 05:11 ب.ظ

هی وای من
خوب شد ادامه ندادم

Maneli سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 04:36 ب.ظ

عزیز دل منی
کاری نکردم
وظیفم بود داداش کوچولوی مهربون و دوست داشتنی خودمه❤❤❤
یک سوال من نفهمیدم زن کاسب یعنی چی؟


زنِ کاسب اسم دیگه ی زنان تن فروشه

زهرا دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 11:45 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

الان ک گفتین دقت کردم دیدم اینجاSرو باحرف بزرگ نوشتم ک باید کوچیک باشه وبدون فاصله....الان درستش کردم اگ منظورتون این بود والان ک گفتین ی بار دیگ خودم سرچ کردم ک ببینم پیدامیکنه یا نه ک دیدم پیدا کرد اخ تاچند وقت پیش مرورگرها پیدا نمیکردن اصلا....مررررررسی ک توجه کردین

ای جااانم
آررره درست شد عزیزم

زهرا دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 11:39 ب.ظ http://Saat sheni1531.blogfa.com

سلام عزیزدلم...دقیقا منم اگ متوجه میشدم حتما سقط میکردم چون بنظرم گناه بزرگی درحق اون بچس بدنیا اوردنش
ادرس اشتباهه؟ متوجه منظورتون نمیشم...میشه راهنماییم کنید
انقد باهاش سرکله زدمو نتیجه نگرفتم ک داشتم نا امیدمیشدم

سلام زهرا جون .
آدرس وبلاگی که برام گذاشتی رو میگم

غزال دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 06:42 ب.ظ https://otaaaq.blogsky.com/

سلام مهربانو جان،
برای من خیلی جالبه این قضیه که اون آقای همکار گفتن دو تا از دایی هاشون با اون خانومها ازدواج کردن و نذر کردن و آب توبه روی سرشون ریختن. آیا کاری که دایی های ایشون کردن دو طرفه نبوده؟ اونا هم رابطه ی خارج از عرف داشتن دیگه.اونها خریدار بودن و یه عده هم فروشنده. من تفاوتی توی عملشون نمیبینم حقیقتا. این نیاز داشته بخره و اون هم از سر نیاز یا هر دلیل دیگه ای عرضه کننده بوده. حالا من اصلا با این رابطه هم کاری ندارما، نمیگم بده. میخوام بگم همونطور که گفتین، مشکل این تفکیک جنسیتیه. اینکه آقایون آزادن ولی خانومها نه. اینکه اگر امشب توی شهر ما 100 تا خانوم به شوهرشون خیانت کردن، 100 نفر هم پارتنر داشتن برای این خیانت که احتمالا اکثرا آقا بودن. اینکه یه بخش از جامعه مورد انتقاد قرار بگیره، داستان دیوار کوتاهتره. میدونم که هدف شما از شرح ماجرا اشاره به تابوشکنیه. فقط خواستم بگم این تفکیک جنسیتی و درجه دو دونستن زنها، میتونه ریشه ی خیلی ازین تابوهها باشه.
اصولا توی بحث پریود یا حتی لباس زیر زنانه به نظر من شاید مشکل اینه که جامعه میخواد منکر زن و ویژگی هاش بشه. چرا اینجا فروشگاه لباس زیر بازه و کسی پشت هزارتا پرده پنهانش نمیکنه؟ هیج مردی هم نمیره سرک بکشه توش بی دلیل. خلاصه که این تابوها یه بخش زیادیش به نظرم ازین میاد که زن ها جایگاهی که باید توی جامعه ندارن و باید وجودشون رو پنهان کنن.البته این نظر منه.

مرسی که این بحث رو پیش کشیدی عزیز. این ازون سوالاتیه که همیشه توی ذهن من بوده. اینجوری نظر خیلی از دوستان رو میشنوم.

سلام عزیزم
متاسفانه تو فرهنگ قدیمی و سنتی ما، خیلی از کارها برای خانوم ها منع و برای آقایون مجاز بوده . دقیقا به همین موضوع اشاره کردم و وقتی گفت : دیگه نمیشه زن سالم رو از زن کاسب تشخیص داد بهش گفتم و همنطور مرد ها ی خراب هم تعدادشون کم نیست .

یادمه تازه که جدا شده بودم ، به آقایون متاهلی که بهم پیشنهاد ازدواج یا ارتباط پنهانی میدادن ، با خوشرویی صحبت هاشون و گلایه هاشون از همسرشون رو میشنیدم و بعد میگفتم باشه قبول میکنم بهش فکر کنم ولی یه شرط دارم و اونم اینه که : بری یه مجوز مکتوب به همسرت بدی که درصورتیکه علاقمند به ایجاد ارتباط عاطفی یا جنسی یا هردو با مرد دیگه ای داشت ، شما هیچ مشکلی نداری .
معمولا ناراحت میشدن و میگفتن یعنی چه ؟؟ می گفتم یعنی اگر این کار برای تو ممکنه باید برای همسرت هم ممکن باشه . الانم 1400سال قبل نیست که معلوم نشه بچه ها مال کی هستن. خیلی راحت میشه از بارداری جلوگیری کرد و نهایتا حتی پدر بچه رو مشخص کرد.

عزیز منی ممنون که همراهی و تو بحث مشارکت میکنی

شیرین دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 04:23 ب.ظ

راستش تابو که زیاااده تو جامعه‌ی ما ولی چیزی که بیشتر برای من عجیبه اینه که خود خانمها بیشتر باعث این تابوها هستن تا آقایون. الان خیلی از آقایون مشکلی با شنیدن پریود شدن یه خانم ندارن اما خودشون با گفتن پریودم یا خرید نواربهداشتی در ملاعام مشکل دارن که به نظرم گذر زمان میتونه کم‌کم بهترش کنه.
راستی مهربانوی عزیزم براتون ایمیل هم فرستادم آیا به دستتون رسیده؟

شیرین عزیزم ؛ سینا جون هم دقیقا به این مورد اشاره کرده و چقدر درست و بجاست .
بله منم امیدوارم
آره عزیزم ایمیلت رو گرفتم متاسفانه یه وقتایی جایی که نباید چک میکنم و بعد فراموش می کنم که جواب ندادم .. درست مثل ایمیل تو که پشت چراغ ترافیک دیدمش .
چه ایمیل خوبی هم بود عزیزم الان جواب رو مینویسم

زری .. دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 03:05 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام مهربانو جان
آدمهای تابو شکن را همیشه دوست دارم اما آدمهای جوگیر را نه :) شاید یه ذره شبیه بیاد اما واقعا فرق داره، تابو شکنی زاییده ی عقل است اما جوگیر شدن دقیقا از خالی بودن مغز ناشی میشه.

سلام عزیزم
کاملا باهات موافقم .. اتفاقا صبح تو گروه دوستانه مون یکی از سری عکس هایی که جدیدا دختر بچه ی به اصطلاح سلبریتی که تازه از ایران رفته و خورد خورد لخت میشه رو میدیدم و فکر میکردم جالبه که اسم این کارهای جوگیرانه ش رو تابو شکنی گذاشته و چقدر مرز این دورفتار ظریفه

سینا دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 09:40 ق.ظ http://sinadal.blogsky.com

این هم یکی از اون تابو هایی هست که از نا آگاهی آب میخوره در ابتدا از جانب خود خانومها که خیلی از اونها هنوز نتونستن به عنوان یک جریان طبیعی بهش نگاه کنن و در وهله ی دوم از جانب آقایان .

تو فامیل ما که هر خانومی جراحی های اینطور(صرفن زنانه) انجام میده به سمع و نظر بقیه میرسونه! اصلنم عیب به حساب نمیاریم.

درسته سینا جان
فامیلتون رو دوست دارم

رضایی دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 12:51 ق.ظ

در جمع گوزیدن ،تابوشکنی است

تایید کردن کامنت شما هم تابو شکنی است

ربولی حسن کور یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 08:40 ب.ظ

کپی پیست کردم
چون معنی دوجمله برخلاف همدیگه است

ماااشالله
بیخودی که آقای دکتر نشدین
(حواستون خیلی جمعه)

نگین یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 07:55 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

مهربانو جان با کمک از صندوق خیریه به دلارا کوچولو موافقم، اگر هم نیاز به مبلغ بیشتر بود حتما در حد توانم کمک میکنم عزیزم ..

ولی منم واقعا برام سواله که چرا خدا بچه ای نصیب پدر و مادر میکنه که اینطور زجر بکشن از دیدن بیماری جگرگوشه شون؟ میدونم میگن تو کار خدا نباید چرا بیاریم اما این علامت سوال توی ذهن من همیشه وول میخوره و هیچوقت هم جوابی براش پیدا نکردم ..

در مورد تابو ها هم من خودم تا جاییکه در توانم بوده با بچه هام قبل از رسیدن به سن بلوغ حرف زدم (حتی در مورد پسرم) و خوشحالم که تا جاییکه آگاهی های خودم اجازه میداده اونها رو هم آگاه کردم ..

بیا اینم بگم بخندی .. یه بار توی یه جمع که کلی خانم و آقا نشسته بودن، یکی از آقایون گفت خواهرم مریضه حال نداره نتونست بیاد .. منم پرسیدم خدا بد نده، مشکلشون چیه؟ اون بنده خدا هم برگشت صاف و صادق گفت خونریزی شدید داره ...
آقا یهو یکی از خانمهای مسن و مذهبی مجلس همچین کوبید تو صورتش که گفتم این دیگه از دست رفت،باید از نو بسازنش

یه آقای دیگه تو فامیل داریم الان دیگه سنی ازش گذشته، اون قدیما که من ابتدایی بودم، ایشون هر وقت میخواست خانمشو صدا بزنه میگفت آقا مصطفی یه لحظه تشریف بیارین (اسم پسر بزرگشون مصطفی بود)
بعد من میدیدم بجای آقا مصطفی، والده آقا مصطفی!!!! میاد
یا مثلا میگفت دیروز رفته بودیم یه جایی آقا مصطفی رو هم برده بودیم .. بعد با خنده اضافه میکرد: وقتی میگم آقا مصطفی رو برده بودیم، یعنی مادر آقا مصطفی رو برده بودیم!!!

چند شب قبل داشتم اینا رو برای بچه هام تعریف میکردم پسرم میگفت نعععع مامان بگو که داری شوخی میکنییییییی!!!

ممنونم نگین جون

ای وااای کار به زدو خورد کشیده یر پریود
آررره دیگه یه جورایی بچه های الان اصلا درکی از اینهمه مسایل عادی که برای ما غیر عادی بوده ندارن

Maneli یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 06:06 ب.ظ

سلام سلام صد تا سلام
سال نو مبارک
الهی که سلامتی و شادی و برکت و یه عالمه اتفاقای خوب باشه امسال
من در این مورد قشنگ یه کتاب حرف دارم
ولی چون باید برم سر کار
فقط یه خاطره تعریف میکنم
سال دوم دانشگاه بودم با یکی از دوستام نیاز مبرمی به خرید نوار بهداشتی پیدا کردیم و رفتیم داروخانه روبروی دانشگاه ، اصلا پرسنل خانم نداشتن، اومدیم بیرون. اینقدر صبر کردیم تا یه خانم رد شد و ازش خواهش کردیم برامون بره از داروخانه بخره. طفللک رفت خرید و کلی هم دعوامون کرد.
وقتی به مامانم گفتم هم کلی دعوام کرد که مگه از پشت کوه اومدی ، خوبه تو خانواده فرهنگی هستی و این مسائل رو بد میدونی
ولی جالبه وقتی اومدم کانادا دیدم دوستای غیر ایرانیم هم وقتی حالشون خوب نیست اهسته میگن که دل درد دارم.
سالها هم با همایون بحث داشتیم. اصلا نمیدونست که قبلش ادم افسردگی داره و بعدش درد داره
میگفت تو غیر عادی هستی
تا اینکه پزشکمون براش کاملا شرح داد.
این یکی از انشاهای من
دوستت دارم هزاااارتا

سلام مانلی جاانم سال نوی تو هم مبارک
قربونت برم عزیز جون که تو کوران مشکلات داداش کوچیکه انقدر همراه و مهربون بودی " درست مثل سینا و نسرین جون"
عزززیزم نسل ما چقدر پر از این خاطره هاست
من بیششششششششتررر

نسرین یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 05:58 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

جناب ربولی کدوم قسمت مشکل داشت؟ خدا بدادم برسه...
زندایی که لو رفت همونروز دوست پسرشو بیرون کرد و باهاش قطع رابطه کرد.
اما داییم دیگه بهش اعتماد نکرد منتها خونه و وسایل رو گذاشت برای همسر و دخترشون و با لباس تنش از خونه اومد بیرون.
ماهیانه هم بهشون خرجی می داد تا زندایی ازدواج کرد... آهااان... زن دایی ازدواج کرد ولی دو ماه هم نشد که طلاق گرفت. می گفت نتونسته کسیو جای داییم قبول کنه.
حق با شماست ببخشید.

ربولی حسن کور یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 05:23 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
خدا خیرتون بده این روزها بدشون نمیاد کاری کنند که آقایون خود خانمها رو فراموش کنند چه برسه به پریودشون
سال پیش که سریال پایتخت پخش شد توی یکی از کانالهای طنز تلگرامی نوشته بود هما حامله است چون همه ماه رمضانو روزه گرفت
راستی دو جمله از کامنت خانم نسرین را کپی پیست میکنم:
خونه شون رو کرد به اسم زن داییم و دخترشون و ماهیانه بهشون خرجی و پول برای قبض آب و برق میداد تا زمانی که زن دایی دوباره ازدواج کرد.
ولی زندایی اولی همون روزی که لو رفت، از اون دوست دایی قطع رابطه کرد و دیگه هم ازدواج نکرد.

سلام
چی بگم
آررره یادمه
چی شد کپی پیست کردین؟من یاد مسعود شصتچی که شاعر شده بود افتادم

نسرین یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 04:53 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

یه جمله از قلم افتاده بود، از نظر مالی مشکلی نداشت ولی بدجوری لطمه ی روحی خورد چون عشقی که به اون همسرش داشت زبانزد همه بود.
آره خیلی خیلی قلب بزرگی داشت.

نسرین یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 02:55 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

وضع مالی داییم خوب بود و مشکلی نداشت دوباره خونه و زندگی درست کنه. مدت کوتاهی پیش ما موند و بعد رفت جایی کرایه کرد و زندگیشو دوباره ساخت. ولی حالا که فکر می کنم می بینم چقدر زیر فشار روحی بوده و هیچکس نفهمید.
یک سال بعد دوباره و اینبار با یک پرستار ازدواج کرد و سه تا بچه داشت که همگی تحصیلات عالی کردند. ولی زندایی اولی همون روزی که لو رفت، از اون دوست دایی قطع رابطه کرد و دیگه هم ازدواج نکرد. چندبار اومد خونه ی ما به مادرم التماس می کرد به دایی بگیم اشتباه کرده، کسی جای او رو در قلبش نمی گیره و دیگه تکرار نمیکنه ولی دیگه داییم بهش اعتماد نکرد.
زندایی اون دختر بیچاره رو در هجده سالگی تشویق به ازدواج کرد که اونم سرنوشت خوبی پیدا نکرد. پسره معتاد بود و تمام سرمایه ای که داییم بهشون داد خونه بخرند را به آتش کشید. سالی یک بچه هم به تعدادشون اضافه میشد...
راستش باهات موافقم. داییم یه لوتی تمام عیار قدیمی بود. یادش بخیر.

بحث مالی نیست واقعا دل بی کینه داشتنه .
من کسانی رو میشناسم که خیلی وضع مالیشون عالیه ولی از سر لجبازی طرفشون رو به خاک سیاه مینشونند .
چه سرنوشت تلخی
واقعا لوتی بودن

نسرین یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 01:33 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

من یه دونه دایی بیشتر نداشتم. او هم با یکی از همین خانم ها ازدواج کرد و همهء فامیل هم ازش استقبال کردند. بچه دار نمیشد، داییم گفت مهم نیست یه دختر یکساله از پرورشگاه آورد که هممون دوستش داشتیم و به مرور اونقدر شیرین زبون بود که خیلی زود فراموش کردیم دختر ژنتیکی اونا نیست.
اما بعد از پنج سال یک روز داییم میاد خونه و می بینه همسرش با بهترین دوستش خلوت کردند. هیچی نگفته بود. با دیدن وضعیت، کتش را برداشته بود و از خونه اومده بود بیرون.
خونه شون رو کرد به اسم زن داییم و دخترشون و ماهیانه بهشون خرجی و پول برای قبض آب و برق میداد تا زمانی که زن دایی دوباره ازدواج کرد. یک پر کاه از وسایل مرفه را هم بیرون نبرد.
مهربانو او واقعاً عاشق زندایی بود. زن دایی هم بنظر می آمد عاشق اوست نمیدونم چرا بهش خیانت کرد!
در مورد تابوی پریود. متاسفانه مادر منهم خیلی درینموارد بسته بود. زمانی که برای اولین بار برای من پیش اومد نمی دونستم و وحشت کردم. رفتم خونه و به او گفتم: یه طور بدی شده. با نگرانی پرسید: چکار کردی؟
گفتم بخدا هیچی! و بعد با سختی براش گفتم. لبخندی زد و گفت: چیزی نیست، زن شدی.
همین!
بعد خواهر بزرگم کمی برام برام توضیح داد و روشنم کرد. اما باز موقع ازدواج همین بلا سرم آمد!!!
باید این تابوها را برداشت. باید به دختر بچه ها و پسر بچه ها آگاهی داد. این مسایل زشت نیستند، جرم نیستند، غیر طبیعی هم نیستند، یک امر طبیعیه.
من فکر می کنم بخصوص در مورد دو روز قبل از موعود پریود که چقدر دختر یا زن از افسرده میشن و دردی که دارند هم مضاعفش میکنه باید بخصوص به پسرها اطلاعات داد.
تا این آگاهی ها را به بچه هامون ندیم و راهکار بهشون نشون ندیم، این تابو در ایران شکسته نمیشه.
در مورد کمک مالی به این دختر کوچولوی خوردنی و شیرین، من کاملاً موافقم. کی مهمتر از بچه های مریض؟
بنظرم خرج کسانی کنیم که می خوان حرفه ای یاد بگیرن و پول برای ثبت نام در اون آموزشکده ندارند. یا برای کسی که درس را تمام کرده و مکانی داره اما برای خریدن وسایل کار مشکل داره استفاده کنیم.
منهم هر زمانی پول موجود در صندوق خیریه کافی نموند، درخدمتم.

ای داااد چی بگم ؟ چقدر بد و چقدر دایی جان با معرفت بودند
میدونی بدترین اتفاقی که این وسط میفته اینه که اون آدم(دایی) کلی جلوی همه چیز ایستاده تا این کارو کرده و پشت اون خانوم ایستاده و بعد اون خانوم پشتش رو خالی کرده . این خیلی دلشکستگی عمیقیه
کاملا درست میگی عزیزم باید از خودمون شروع کنیم .
برای دل ارا ممنونم

زهرا یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 01:18 ب.ظ http://Saat sheni1531.blogfa.com

سلام عزیزدلم...درمورد مسئله ی تابوباید بگم من خودم توخانواده ای بزرگ شدم ک توسن کم مادرم بهم اموزش کاملو داد و خودمم دخترمو ازسن کم با مسئله پریود ک یه امر کاملاطبیعیه و هرخانومی تجربه میکنه وهراقایی هم بنظرم درموردش اطلاعاتی داره،اشناکردم حالادرحد سن خودش مثلامیدونه که من یه وقتایی ازدستمال مخصوص استفاده میکنم(به نوار بهداشتی که توکمد میبینه میگ دستمال مخصوص مامان) ولی متاسفانه توجامعه وفرهنگ غلطی ک بین مردمه این مسئله بی حیاییه و اگ تویه جمعی بگیم علت بیحالی پریوده تبدیل ب یه ادم بی شخصیتی میشیم ک ادب وشخصیت خانوادگی نداریم(البته اینم بگم ک توهرجمعی نه ولی بیشترجمع ها اینطورن)
امیدوارم ی روزی مردممون به سطحی ازاگاهی وفرهنگ برسن ک پذیرش یه سری مسائل ساده و طبیعی روداشته باشن
درمورددلارای عزیز هم خیییییلی ناراحت شدم،حرفم شاید اصلا قشنگ نباشه ولی خدایی هدف از بدنیا اومدن ی بچه ی معصوم بانقص مادرزادی چیه...عذاب اون طفل معصوم وپدرومادرش!! قربون خدابرم اخ چرا.......واین کودک فک کنم نیاز ب یه حامی داره ک همیشه کمکش کنه

سلام زهرا جون
ای جاانم "دستمال مخصوص مامان " متاسفم که باید تایید کنم و بگم بله از نظر خیلی ها اگاهی و صحبت در این مورد بی حیاییه !!!

من تو اداره میبینم که خانم ها کل ماه رمضان رو ادای روزه داری می کنن . می گفتم وااا مگه شما پریود نمیشید ؟؟ میگفتن چرا مخصوصا ادا در میاریم که آقایون نفهمند کی پریود هستیم !!!(خدایی آقایون در این حد بیکارن؟ یا علاقمند به نگهداشتن تاریخ پریود همکارای خانوم ؟)
آمییین منم امیدوارم
منم بارها به این موضوع فکر کردم که وااقعا هدف از خلق و عذاب پدر و مادر طفلک چیه؟؟
من اگر از چنین نقص هایی باخبر باشم بدون هیچ تردیدی سقط جنین انجام میدم .. میدونم خیلی ها موافق نیستن ولی من ذره ای شک هم نمیکنم حتی اکه بگن احتمال بیماری 50-50 یا حتی 30-40 درصده .

زهرا جون میدونی ادرس وبلاگت غلطه؟

سینا یکشنبه 8 فروردین 1400 ساعت 12:54 ب.ظ

مهربانو جان به نظر من اگر تابو شدن چیزی دلیل عقلانی و منطقی نداشته باشه، همون بهتر که اون تابو شکسته بشه. اما در مورد ازدواج با زنان تن فروش، متاسفانه تجربه نشون داده که خیلی وقتها این خانمها به گذشته خودشون بر می گردند و این وسط کسی که نابود می شه اون مردیه که سعی کرده بود اونها رو از این کار دور کنه. سالها پیش داستان زندگی فردی رو خوندم که تصمیم گرفت به یکی از این زنها کمک کنه. مادرش به شدت مخالف بود و می گفت کمکش کن ولی نه به عنوان همسرت. اون پسر گوش نداد و با اون خانم ازدواج کرد و یکی دو روز بعد هم مادر پسره از شدت ناراحتی خودش رو حلق آویز کرد. طولی نکشید که اون خانم هم به گذشته خودش برگشت .

بعد از این داستان تلخ بذار یه خاطره از اولین آشناییم با عادت ماهانه خانمها تعریف کنم که به قول معروف بشوره ببره. وقتی کوچیک بودم متوجه شدم که عمه ام مدتیه نماز نمی خونه. خیلی برام عجیب بود، برای همین دلیلش رو ازش سوال کردم. گفت خانمها ماهی چند روز کثیف (!) میشن و توی این چند روز نمی تونن نماز بخونن. موضوع برام عجیب تر شد تا جایی که رفتم از اون یکی عمه ام سوال کردم که قصه این کثیف شدن ماهی چند روز شما چیه؟ اونهم بعد از اینکه کلی خندید یه خلاصه کوچیکی در حد فهمم برام گفت.

راجع به کمک به اون دختر کوچولو هم با کمال میل حاضرم سهم کوچیکی را به عهده بگیرم.

موافم سینا جون .. در خیلی از موارد این کار بنظر خطرناک میاد.. به سرپرستی گرفتن یا ازدواج و ... چون احتمال اینکه مثال " اصل بد نیک نگردد، آنکه بنیادش بد است" کار کنه خیلی بیشتره تا اینکه طرف کلا متحول بشه . برای همین منم نمیدونم چنین کاری می کردم یا نه . باید خیلی زمان بگذره و خیلی اعتمادم جلب بشه ...
چقدر بامزه بوده که بالاخره اون یکی عمه خوب و منطقی برات توضیح داده
ممنونم دوست من .. برای دل آرا کمک جداگونه جمع نمیکنیم . از همون هایی که جمع شده اگر همه موافق باشن یه مبلغی اختصاص میدیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد