دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

چالش دل آرا

بعد از اینکه پیشنهاد دوستمون رو درمورد دل آرا مطرح کردم ، چالش کمک به این دختر کوچولوی ناز تو ذهنم شکل گرفت ... یه سری فکر منفی و مزاحم میومد سراغم که : اگر به هر دلیلی خانواده ی دل آرا موفق به تهیه ی دارو و طی مراحل درمان برای این کوچولوی دوست داشتنی  نشدن، تکلیف پول های جمع آوری شده چیه؟ آیا خانواده ی دلشکسته ش حاضر و راضی به هزینه کردن این پول (که همه میدونیم مبلغ هنگفتی خواهد بود) در یه جای درست و به جا هستند؟ 

اما خودتون میدونید مطرح کردن این موضوع ، جسارت  خاصی رو می طلبه . از طرفی هم ، همه جا صحبت این بود که بشتابید وقت داره از دست میره . 

بالاخره دیروز  مبلغی که از طرف خودمون درنظر گرفته بودم رو واریز کردم 




و امروز  به توصیه ی یکی از دوستان عزیز همین خونه ، یه سر به استوری های شاهین صمد پور زدم ، دیدم بعععله دقیقا همون چیزایی که من درگیرش بودم رو طبق تجربه های قبلیش مطرح کرده . 


راستش اولش حالم گرفته شد ، با خودم گفتم کاش هنوز اقدامی برای واریز نکرده بودم ولی بعد با خودم فکر کردم درسته که  پنجاه میلیارد خیلی پول زیادیه،  ولی   خیرینی که دست به دست هم میدن و برای کمک آستین رو بالا میزنند  هم،  کم نیستند.. بهتره حالا که واریز انجام شده،  به کاری که کردیم شک نکنیم و  به درمان  دل آرا  امیدوار بمونیم . 


اما واقعیت اینه که بنظرم وقتی یه موضوع حمایتی در سطح ایران برجسته میشه و حتی فراتر از مرزها مطرح میشه ، باید یه راه و رسم درست و درمونی  برای حمایت وجود داشته باشه و وجود زیر نظر مرجع شناخته شده ای (نمیگم  مرجع قانونی چون بعید میدونم همچین چیزی واقعیت داشته باشه) خانواده ی دریافت کننده ی کمک، یه آیین نامه ای امضا کنند و متعهد بشن درصورتیکه پول های جمع آوری شده خرج بچه ی مورد نظر نشد، برای موارد حمایتی دیگه هزینه بشه . درست مثل همین روشی که در خیریه ی کوچولوی خودمون داریم و پیش آمده که برای مورد حمایتی خاصی پول جمع کردیم ولی در مدت زمان  جمع آوری وجوه،  از اختصاص  همه یا بخشی از پول به همون مورد منصرف شدیم و با مشورت با هم در جای بهتری خرج کردیم (مورد کبری خانوم).

****

دیشب رفته بودم سوپر مارکت و داشتم با عجله خرید میکردم ، چشمم افتاد به جعبه های بیسکوییت هایی که تو پست قبل آموزش داده بودم و گفتم من عاشق طعم نوستالوژیک اونا هستم . 

جعبه ی کوچیکش رو قیمت کردم 196 تومن . یادم افتاد سالها قبل که ناخون  انگشت شصت پای مهردخت رو پیش دوستم عمل کردم ، براش یه جعبه از همین بیسکوییت بردم به قیمت 19500 تومن 



یه جوری قیمتا رفته بالا که احساس میکنم از اون سالها تا این سالها، صد ها سال گذشته !!!


***


همون روزی که قرار بود بردیم موهای تامی رو کوتاه کردیم . خانومی که مسئول این کار بود گفت باید بهش آرامبخش بدیم .. گفتم فکر نمیکنم نیاز باشه. گفت : تاحالا هیچ DSH  ی رو بدون ارامبخش، اصلاح نکردم . 

گفتم حالا شروع کنید اگر لازم بود بعد اقدام کنید که قبول کرد . 





برای اون خانم هم توضیح دادم که ما امروز یه مورد کَنِه دیدیم و لطفا حواسشو جمع کنه ببینه چیز دیگه ای هم هست که خدا رو شکر،   هر چی دقت کردیم هیچی نبود . 


حال تامی خیلی بهتر شده ، اشتهای فوق العاه ای که داره مطمئنم ، خیلی زود تر از چیزی که انتظار داریم سرحال میشه. هشتاد درصد بوی بدش از بین رفته (آخه دیگه نه غذای خشک میخوره و نه آنتی بیوتیک) غذاهاشم کاملا پر آب بهش میدم . 

پری روز صبح مثل همیشه غذاشونو آماده کردم و دادم ، دو ثانیه نشد تامی همه رو خورد و احساس کردم بازم میخواد . رفتم ظرفش رو از آب مرغ پر کردم ، بازم سریع همه رو خورد ، بعد رفت یه گوشه نشست و هر دو دقیقه یه بار آروغ میزد.. یعنی مرده بودم از خنده .


حالا دارم فرق های بین گربه های نژاد دار و DSH ها رو کاملا میفهمم . اینکه دارسی چقدر ظریف و شکننده ست و البته بسیار مبادی آداب ،(بیخود نیست گاهی لیدی دارسی صداش میکنیم) و اینکه تامی چقدر استخون داره و با وجود اونهمه بلایی که سرش اومده چه قدرت بدنی بالایی داره. 


روز دوم بود ، برای اینکه بتونم از لونه بیارمش بیرون و یه تحرکی داشته باشه یه تیکه از مرغِ غذاش  رو گرفتم دم در لونه ش ، که به این هوا بیاد جلو ازم بگیره ، فکر میکنیم چکار کرد؟؟ قشنگ با پنجه ش گوشت رو از دست من قاپ زد چپوند تو دهنش 

فقط دلم میخواست یه دوربین، قیافه ی مات و مبهوتِ من رو میگرفت 

قشنگ احساس میکرد الان مثل سابق، کف خیابونه و تا دیر نشده باید غذا رو بقاپه. 


این روزا هر وقت خونه هستم و میتونم ،  بغلش میکنم و میام رو راحتی میشینم و سعی میکنم بدنش رو ماساژ بدم تا خون تو عضله هاش به گردش دربیاد و با عدم تحرک و تحلیل رفتن عضلاتش مبارزه کنم . 


گاهی زیر دستم میلرزه که نشون میده هنوز کاملا اعتماد نکرده و احساس امنیت صد در صدی نمیکنه . با مهردخت قرار گذاشتیم  روزی دوبار ملافه هایی که روی تشکش پهن میکنیم رو عوض کنیم و یک بار اتاق رو جارو برقی بکشیم و پنجره ها رو هم باز کنیم تا هوا تهویه بشه . این کار کاملا برای بهبودش موثر بوده . وقتی مهردخت مشغول تمیزکاریه ، من تامی رو تو قسمت های دیگه ی خونه می چرخونم ، با دقت همه جا رو نگاه میکنه و بو میکشه ، دارسی هم به حالت بی تفاوتی رسیده ، یعنی دیگه گارد نمیگیره و غر نمیزنه ، حتی خیلی وقتا پشتشو میکنه و مشغول دید زدن پنجره یا لیسیدن خودش میشه و وقتی بلافاصله بعد از تامی بغلش میکنم با وجودیکه دماغشو تند تند تکون میده و معلومه حواسش به بوی تامی هست، با منم دعوا نمیکنه . 

ولی با همه ی اینا خیلی به اتاق خواب من که حالا با تامی مشترک هستم حساسه و از هر فرصتی برای اینکه ببینه اونجا چه خبره استفاده میکنه . 




دعا کنید تامی  پیشمون موندگار بشه ، نه اصلا دعا کنید هر چی براش بهتره اتفاق بیفته "شاید یه خانواده ی خیلی بهتر از ما پیدا کنه " کی میدونه؟؟


دوستتون دارم 




نظرات 24 + ارسال نظر
فرزان یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 04:39 ب.ظ

سلام روز خوش تازه با وبلاگتون آشنا شدم . چه گربه نازی دارید . .من عاشق گربه هام

سلام فرزان جان .
خوش آمدی از آشناییت خوشحالم .. ممنونم پس یک نقطه اشتراک بزرگ با من و دخترم و کلی از دوستان این صفحه داری

ملیکا یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 03:35 ب.ظ

مهربانو‌ جان سلام مجدد
بهار خدمت خاله مهربانو جانش خیلی سلام می رسونه و تشکر می کنه از این همه عشق و لطف و محبت و نگاه خوب و کمک هات به موجودات الهی.

سلام عزیزم
جااانم به قربان قلب مهربانش

هلیا یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 12:54 ق.ظ

سلام مهربانوی نازنین که واقعا سرشار از مهر و عاطفه ای. پست رو که خوندم خواستم درباره قرارداد خانواده دلارا با انجمن دیستروفی توضیح بدم که دیدم چند نفر از دوستان اینجا نوشتن و چقدر از این موضوع خوشحال شدم که حالا خیلی ها پیگیر شرایط دلارا هستن. از همه ممنونم و خوشحال که شما و دوستانتون و خیریه تون اینقدر پر از مهر و همراهی و هم دلی هستید. امیدوارم دلارا دارو بگیره و هر چه زودتر همه نتیجه ی کار خیرشون رو ببینن. روی ماهت رو می بوسم مهربانوی نازنینم.

سلام هلیا جانم
بله عزیزم خوشبختانه موضوع دل آرای نازنین فرا تر از مرزها پیگیری میشه .. به امید عافیت همه ی بیماران .
منم میبوسمت عزیز دلم

نسرین شنبه 28 فروردین 1400 ساعت 04:49 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

ایشالا میشه. بخصوص که رفیعه از طریق فیس بوک خبردار شده و می گفت ایرانی ها در تمام دنیا خبرشو پخش کردن و امکانش هست که مقدار مورد نظر جمع بشه.

دقیقااا .. امیدواریم عزیزم

نسرین شنبه 28 فروردین 1400 ساعت 09:43 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

چقدر دردناکه که درمان نداره ولی طبق اون کامنت دوستت، جای امیده برای افرادی که براشون سوال شده که اگر نشه، پول چی میشه.
رفیعه دوست من خیلی سخت به این موارد کمک میکنه. اعتماد نداره و میگه همشون دروغ میگن. ولی امروز تلفنی بهم می گفت پنجاه دلار کمک کرده به دل آرا.
اگر سلامتی باشه هر مشکل دیگه را میشه حل کرد.

بله نسرین جون من رفتم قرار دادشون رو هم دیدم . امیدوارم حال دلآرا خوب بشه و خودش دراینده حامی بزرگی برای دردمندان باشه

عمه خانم جمعه 27 فروردین 1400 ساعت 11:57 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

من عاشق لیدی دارسی شدم که با خانمی تمام، تامی را قبول کرده

داره سعیشو میکنه عمه خانوم جون. یکی از نشونه هاش اینه که بیشتر غذا میخورره عقب نمونه

ملیکا جمعه 27 فروردین 1400 ساعت 04:12 ب.ظ

سلام مهربانو جان
خدا خیرت بده با این همه نیکوکاری نازنین.
امیدوارم همیشه تو این راه موفق باشی و گره گشای موجودات الهی.
چه خوب که تامی هم به غذا خوردن افتاده، با این جور رسیدگی هاتون حتما روز به روز بهتر هم میشه.
مهربانو جان بیمارستان دامپزشکی نیکان تو نیاوران هم بد نیست، بهار قبلا گربه هارو می برد بیمارستان دامپزشکی اول کامرانیه جنوبی اما خیلی گرونه بعد از چند سال کادر که عوض شد دیگه می بره نیکان. الآن هم نارنگی پاش می لنگه و کف پاش کمی سیاه شده قراره که شنبه بیان ببرن.بیشتر از لحاظ این میگم که یوسف آباد دوره ، بازم شما بهتر می دونی عزیزم.

سلام ملیکا جانم
ممنون از لطفت عزیز دلم ، دل ارا که با کمک خود شما ممکن شده
ملیکا جون یکی دوبار جای دیگه غیر از دکتر مشیری رفتم حال دارسی بهتر نشده دوباره با گردن کج برگشتم پیش خودش دیگه میترسم تکرار بشه . الان نهال جون اصرار داره تامی رو هم مثل بقیه گربه هاش ببریم کلینیک همیشگیش (اکسیر تو سید خندان) عقیم کنیم با 240 تومن . ولی مشیری حدود 1500 میشه من موندم چکار کنم ، همه ش میگم اگه نبرم مشیری یه اتفاقی برای بچه بیفته چکار کنم .. این شده دغدغه ی این روزام از طرفی واقعا هزینه ها زیاده و برام سخت شده .
جااانم نارنگی طفلکی ببین کجا شیطونی کرده چی شده . بهار عزیزم رو ببوس بگو خاله مهربانو خیلی دوست داره و بهت افتخار میکنه دختر مهربونم

ماجد جمعه 27 فروردین 1400 ساعت 01:49 ب.ظ

سلام مهربانو مهربان
ممنون از اقدام و زحمات شما
خوشبینانه حقوقم تو ده سال گذشته ده برابر شده، این بیسکوییت تو چند سال ده برابر شده؟

سلام ماجد عزیز
قربان محبتت ،
واااقعا

نیروانا جمعه 27 فروردین 1400 ساعت 11:00 ق.ظ

ی حسی بهم میگه مامان مصی تامی رو می بینه و نظرش در مورد گربه ها شدیدا تغییر میکنه و تامی خوشبخت میره پیش مامان مصی مهربون

نیروانای عزیزم منم خیلی امیدوارم بودم این اتفاق بیفته ولی همین دیشب دوباره خواهش می کرد براش سگ حمایتی بگیرم
حالا که ما خودمونم داریم به تامی وابسته میشیم

ترنج جمعه 27 فروردین 1400 ساعت 02:38 ق.ظ http://khoor-shid.blogsky.com

خانواده دلارا امروز تو صفحه قراردادی گذاشتند که اگر خدای نکرده نتونن دارو رو به دلارا برسونن، پول به یک بچه دیگه با همین مریضی برسه‌. دارو هم برخلاف اونچیزی که خیلی ها میگن، واقعا موثر بوده تا الان‌ برای بچه هایی که بهشون تزریق شده. بدون دارو اکثر این بچه ها دو سال بیشتر عمر نمی‌کنند در حالیکه بچه هایی که دارو گرفتند الان ۵ ساله هستند و رشدشان نرمال هست مثلا خودشون راه میرن و یا بدون دستگاه تنفس می‌کنند. واقعا امیدوارم پول دارو درست شه و این بچه بتونه یک زندگی نسبتا نرمالی داشته باشه

چقدر خوشحالم کردی ترنج جان . الهی آمین .. خدا برای همه ی آدمای گرفتار و همه ی تن های بیمار ، شفا و عاقبت بخیری مقدر کنه

محبوبه پنج‌شنبه 26 فروردین 1400 ساعت 06:09 ب.ظ

چقدر این تامی جیگره، دم دارسی رو تو فیلم دوم دیدم، دل آدم ضعف میره
منم سالهاست که گربه نگه میدارم، بعضی رو از نوزادی از خیابون پیدا کردم. تازه اون موقع بود که فهمیدم مادر بودن چقدر سخته، هر دو ساعت شیر بده، شکمشون رو گرم کن که دل درد نگیرن و...
ولی هنوزم برام لذت بخش ترین کار دنیاس، آرامشی که پیدا میکنم، قابل وصف نیست. تامی هم به مرور بهتر میشه ایشالا.

ای جاانم آره واقعا رسیدگی به نوزاداشون مثل مادری کردن برای بچه های خودمونه
قربونت عززیزم

نسرین پنج‌شنبه 26 فروردین 1400 ساعت 02:53 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

درست میگی متوجه حرفت نشده بودم. الآن کامل توضیح دادی فهمیدم.
خب درینصورت فقط باید یکی مثل خودت متعهد و درستکار این مسیولیت را قبول کنه که فکر نکنم کسی چنین بار بزرگی برداره.
باز هم الآن کاری از دستت بر نمیاد به جز اینکه امیدوار باشی پول جمع شده، بچه هم بهبود پیدا کنه.
یه نکته بگم شاید آروم بشی.
اینجا اگر کسی بخاطر همین موارد شکایت کنه، نه تنها پول اصلی بلکه مقدار میلیونی بابت ضربه روحی اون طرف باید پرداخت بشه.
حالا تو هم اگر کسی مریضشو از دست داد اون مقدار پول را به حساب این بگذار.
مثلا یادمه مریضی بود که توی یکی از بیمارستان های شیراز ساپورت می کردم. بچه ای بود که پدر و مادرش تمام زندگیشونو فروخته بودن و از روستاشون به شیراز اومدن تا عمل فکر کنم پیوند جگر دختر بچه شونو انجام بدن. نگار برادر زاده ام نرس او بود و براش پول جمع می کرد چون خرج بیمارستان بیشتر از دارایی پدر و مادر بود. اونا حتی نمی تونستن تو مسافرخونه بمونن و توی حیاط بیمارستان می خوابیدن! نگار از خونه براشون غذا می برد...
بچه که خوب شد مرخصش نمی کردن چون پول کم داشتن. این بود که نگار شروع کرد براشون جمع کردن تا بچه مرخص بشه. ولی روز آخر کسانی که کمک کرده بودیم یه مقدار دیگه روی هم گذاشتیم تا خرج برگشتنشون به روستا، مدت بیکاری مرد خونه و تلنبار شدن قبض ها و خریدن وسایل ضروری که فروخته بودن را فراهم کنیم.
در ایران مدتی که بچه آدم مریضی سختی داره، خیلی از همه نظر عقب میرن. اگر من یکی از کمک کنندگان به اون بچه ای که از بین رفت بودم، اصلا ناراحت نمی شدم پدر و مادرش پول را پس ندن.
خدای نکرده به همین هزینه ی کفن و دفن فکر کن! در همه ی دنیا این هزینه بالاست.
منظورم اینه که اگر همه بخوان به این نکته منفی فکر کنن کسی کمک نمی کنه و پول جمع نمیشه. باید مثبت فکر کنیم بنظرم وگرنه اون بیمار چه شانس زنده موندن داشته باشه چه نداشته باشه، میمیره.
دارم فکر می کنم اون 50 میلیارد برای بعضیا تو مملکت نفت و هزار سرمایه ی دیگه الآن مقدار قابل توجهی نیست. ولی خب، اینجور آدما خوابند.
و دیگه اینکه، اینطور درمان ها باید مجانی باشه و دولتی. و نیست.

نسرین جون دقیقا همینطوره این درمان ها باید دولتی انجام بشه ولی این موضوع تو مملکت ما شوخی محسوب میشه . متاسفانه اینطور که تازه داره اطلاع رسانی میشه در تمام دنیا، درمانی برلای sam وجود نداره و متاسفانه حتی نزدیک به درمان هم نشدن فقط با این خرج ها کمی سختی زندگی کم میشه براشون

مهرگل چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 10:45 ب.ظ

بابا ایول به صبر و حوصله و حس مسئولیت شما و مهردخت جان
احسنت به شماها
من مسئولیت زندگی خودمم نصف و نیمه انجام میدم
دمتون کلا خیلی خیلی گرم

عزیزمی مهرگل جان

غریبه چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 03:49 ب.ظ

با درود
هزینه تهیه دارو دو میلیون دلار است
حداکثر چهار ماه فرصت تهیه هست
تاکنون فقط شش درصد جمع آوری شده است

درود
بله همون حدود 50 میلیارد

سینا چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 02:03 ب.ظ http://sinadal.blogsky.com

واسه این تامی یه جری هم پیدا کنید دیگه

فکر کنم به خورده لاته بچه
بچه که بودم یه آقایی همسایه خونه قبلیمون بود بعد همه ی گربه های محله رو اسم گذاشته بود ظهرا حدود بیست /سی تا گربه میومد در خونه شون این غذا می داد
گاهی هم کباب واسشون درست میکرد
ولی خب یکم ظاهر آقاهه ترسناک بود و من ازش خوشم نمیومد

حتماااا واقعا فقط جری مون مونده
یه خورده از یه خورده بیشتررر
چه جذاب فکر کن براشون جوج میزده
یعنی چجوری بوده

نسرین چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 12:49 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

عزیزم به این فکر کن که اون طفلک هنوز زنده هست و کلی خرج داره. کی میدونه چی پیش میاد و کِی؟
توی اون مقطع فکر کردی کار درستیه و انجام دادی، دیگه بقیه اش بسته به وجدان اون طرفه. فکرشو نکن دیگه.
برات پیام میذارم در مورد آلما. هر کی پیداش کرد به اون یکیمون خبر بده. چون فکر می کنم بدرد تو هم بخوره در مورد کتابت. البته نمی دونم ویراستاری قبول کنه یا نه؟

نسرین جون موضوع چیز دیگه اییه شاید تو پیج اینستاگرام نداری و من هم خوب توضیح ندادم سوئتفاهم شده
بحث این نیست که خانواده برای بچه خرج میکنن یا نه موضوع اینه که چند سال قبل برای دوتا بچه با همین بیماری پول جمع شد اون موقع هر دارو 2 تا 3 میلیارد تومن بود . یکی از بچه ها دارو گرفت ولی درمان نشد فقط دیگه دستگاه تنفسی رو برداشتن و خودش تنفس می کرد اون یکی پولش جمع شد ولی قبل از خرید دارو بچه از دست رفت و متاسفانه خانواده ش پول رو ندادن خرج یه کار دیگه ای به همین اندازه واجب بشه و همه ی پول رو برداشتن برای خودشون
حالا هزینه ی دارو با توجه به دلار این روزها حدود 50 میلیارد تومنه بحث اینه که با 50 میلیارد زندگی چندین بیمار متحول میشه اگر خدای نکرده خدای نکرده بچه از دست بره تکلیف پول می میشه؟ من نظرم اینه که باید یه سیستم نظارتی قوی رو این مسئله کنترل کنه و همون اول یه رضایت نامه و تعهد قانوی گرفته بشه که به هر دلیلی پول ها خرج بچه نشه برای موضوع مهم دیگه ای خرج بشه
باشه عزیزم امیدوارم پیدا بشه

یاسی چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 05:49 ق.ظ

دستت درد نکنه مهربانو جانم...چه پیشی های نازی هستن هر دوشون..

ممنونم عزیز دلم

ارزو چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 03:30 ق.ظ

سلام مهربانو جان،راستش‌ من خودم هم کمک کردم اما بعدش خوندم که این بیماری درمان نداره متاسفانه
دکتر سروش محمدی تو اینستا یه سری مطلب گذاشته

سلام عزیزم
بمیرم برای دل اون مادر و پدر

سینا چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 02:11 ق.ظ

سلام

۱- راجع به موضوع دلارا این کلیپ رو هم ببین:
https://www.instagram.com/tv/CNlJe1xhdkr/?igshid=t9x6ceuvstx3

۲- الکساندر دوما نوشته کسی که اشتها داره مریض نیست. ایشالله در مورد تامی هم صادق باشه.

۳- لطفا بگو DSH مخفف چیه و به چه معنی است؟

این گلها هم برای شما

سلام سینا جون
1-مرسی دوست من میرم میبینم
2-خودمم همین اعتقاد رو دارم
3-domestic short hair واژه ی اصلی این هست سینا جان
DSH مخفف عبارت Domestic Short hair cat یا به عبارتی گربه شورت هیر یا موکوتاه خانگیه و طیف وسیعی از گربه ها رو شامل می‌شه. در واقع اگه گربه‌ای در زیرمجموعه نژادهای خالص گربه قرار نگیره معمولا اون رو دی اس اچ می‌دونن.
ازونجایی که اصطلاح دی اس اچ برای گربه های خیابانی به طور کلی استفاده می‌شه به این گربه‌های موبلند گاهی گربه DSH موبلند و گربه DSH مو متوسط می‌گن.
مرررسی دوست من

مریم سه‌شنبه 24 فروردین 1400 ساعت 11:40 ب.ظ http://navaney.blogfa.com

عزیزم
من متوجه نشدم,یعنی این پول به موقع جمع نشه,دیگه به درد دل آرا نمیخوره؟
امیدوارم هرچی خیر هست براش پیش بیاد
در مورد تامی کوچولو هم به نظرم حالا تا بیاد به محیط جدید عادت کنه طول میکشه,ولی معلومه خیلی سختی کشیده
از تذکرت تو کامنت قبلی هم ممنونم

مریم جون منم همین برداشت رو دارم .
آمییین
فدای تو خانم گل و نازنین

زهرا..‌. سه‌شنبه 24 فروردین 1400 ساعت 05:36 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام عزیزدلم...اتفاقا یکی از چیزهلیی ک ازاول ماجرای تامی تو ذهن من شکل گرفت این اختلاف بین اونو دارسی خانم بود ک خب دارسی نژاد داره وممکنه خیلی باهم متفاوت باشن...وای چقد دارسی بامزه فوضولی میکرد،خب گناه داره ببرینش اتاق بفهمه چ خبره اون تو راسی دارسی چقد بامزه دمشو تکون میداد(فیلمو دوباردیدم بخاطر دم دارسی)
با اون بخشی که درباره خرج کردن ومدیریت کمک های مردم هم گفته بودی کاملا موافقم واقعا خداکنه توشرایط تصمیم های درست وبجاگرفته بشه

سلام زهرا جون
میاد تو اتاق ، اما با نظارت خودم . چون فعلا بخاطر همون موضوع ایدز نباید از چیز مشترک استفاده کنند یا بهم چنگ بزنن.
آررره دیگه داره دور از جونش از فضولی هلاک میشه
آمییین

ربولی حسن کور سه‌شنبه 24 فروردین 1400 ساعت 05:17 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
میخواستم بپرسم DSH چیه که در ادامه خودم متوجه شدم.
پس اهل تبعیض نژادی هم بودین و نمیدونستیم
بارها اون بیسکوئیت ها را توی فروشگاهها دیدم (البته توی ماههای اخیر کمتر) و هربار هزینه های واجب تری داشتیم

سلام

ای بابااا
ماااا هم

نسرین سه‌شنبه 24 فروردین 1400 ساعت 04:12 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

در مورد تمام مواردی که توضیح دادی انرژی مثبت می فرستم عزیز دلم. نیت تو همیشه خوب بوده، نتیجه خطا نمیره.
دلم برای دارسی خیلی سوخت. انگار حس میکنه دیگه مرکز توجه خانواده نیست
و البته می دونم فعلاً باید تحمل کنه تا تامی کاملاً خوب و قوی بشه.
مادر و دختری، خسته نباشید

فدای تو عززیزم
بخاطر همین چپ و راست باهاش حرف میزنم و قربون صدقه ش میرم تا این حس رو نکنه .
مرررسی قربونت برم

زری .. سه‌شنبه 24 فروردین 1400 ساعت 04:02 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

وااای قیافه تو بعد از قاپیده شدن تیکه گوشت باحال بود :)))
با همین ماشین موزر ها که ریش تراش هستند، با اینها موهاش را کوتاه کرد؟ مثل اینکه شونه ی مخصوص میذارند روی ماشین که بلندتر بگیره و کمتر کوتاه بشه. درسته؟
آرامبخش لازم شد؟
خوشحالم حالش رو به بهبوده. جواب آزمایش نیومده هنوز؟
مهربانو کجا دکتر میبریشون؟ همین شرق تهران کلینیک معتمد چی معرفی میکنی؟
+ در مورد اون ساز و کار برای مدیریت پول باهات موافقم.

آررره شاخام زده بود بیرون
بله زری جون با همین موزر هااا ولی کلا موزرها برای آدم ها هم شونه های مختلف دارن که سایز بلندی مو رو مشخص میکنند .
درمورد تامی گفت با درجه صفر بزنم میشه کاملا پوست ولی میخوای یه درجه بلند تر بزنم که بشه مثل کرک .
گفتم آره همین خوبه .
نه دیگه ببین چقدر آروم خوابیده طفلک مظلوم آرامبخش لازم نداشت
من پیش دکتر مشیری یوسف آباد میبرم . دکتر گرونیه ولی تخصص و تجهیزاتشو قبول دارم . اگر خواستی بگو شماره و آدرس بدم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد