دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

یه ذره با فرهنگ باشیم

اگر میخوایم اتفاقای خوب تو مملکتمون بیفته و فرهنگمون ارتقا پیدا کنه ، لازم نیست  منتظر اتفاقای عجیب و غریب باشیم . یا حتما یه موضوع شگفت انگیز پیدا کنیم و درموردش ساعت ها میزگرد و سمینار بذاریم .. تغییر حال خودمون و آدمای اطرافمون گاهی با دقت در مسائل به ظاهر پیش و پا افتاده ی روزمره انجام میشه... 

کافیه به اندازه ی خودمون احساس مسئولیت درمقابل وقت و انرژی و لطفی که دیگران برامون میکنند، داشته باشیم . 


بعنوان مثال همین موضوعی که این چند روزه اتفاق افتاده و باعث شده من کلی بشینم باخودم فکر کنم و دچار چالش بشم که بعد از این ، در شرایط مشابه چه رفتاری نشون بدم و آیا  یه بهانه بیارم و از نفر بعدی عبور کنم؟ ، یا یه راهکاری بذارم که طرف نتونه هر جور که دلش خواست رفتار کنه؟ 


از زمانی که بابا به کرونا مبتلا شد و ما اتفاقی با دکتری اشنا شدیم که تونست بابا رو از اون شرایط بد نجات بده و بعد از اون هم داماد خاله م رو که به مراتب وضعیتش وحشتناک تربود و بیمارستان جوابش کرده بود و روراست خودمون هم اصلا امیدی به زنده  موندنش نداشتیم، تعریف این دکتر تو فامیل  دوست و آشنا پخش شد. 


حالا واقعیتش هم اینه که دکترمون خیلی جوانه اصلا آدم شناخته شده ای نیست، حتی مطب نداره و تو چند تا بیمارستان کار میکنه ، تنها وجه تمایزی که با بقیه داره اینه که خیلی مطالعه ی گسترده درمورد بیماریها و داروها و اینکه تاثیر چی با چی بیشتر میشه یا اصطلاحا" چی با چی تاثیر دارو رو خراب میکنه داره و درضمن شرکت های دارویی ایرانی و خارجی رو خوب میشناسه و میگه هر کارخونه ی داروسازی ، همه ی داروهاش خوب و قابل اعتماد نیستند.. مثلا فلان برند ویتامینش  خوبه و اون یکی برند ، مسکن هاش . 


درمورد تزریقات صحیح نظرات جالبی داره که من قبلا از کسی نشنیده بودم و ندیده بودم که رعایت کنند. مثلا" تزریقات عضلانی رو معتقده ویتامین ها باید رو باسن چپ تزریق بشن، زاویه ی دست نود درجه و سوزن عمیق در عضله فرو بره و در حین تزریق، دست چرخش داشته باشه و با دست دیگه موضع  رو حالت ویبره بدن... 


یا درمورد ماساژ شرایطی رو عنوان میکنه که انقدر جزییات داره من اصلا یاد نگرفتم . 


خلاصه به نظر میاد رعایت این نکات باعث میشه که مریض ها نتیجه ی بهتری از درمان می گیرند.


از بحث دور شدیم .. 


 حالا روش اقای دکتر اینطوریه که خودش مستقیم با بیمار یا خانواده ش ارتباط نمیگیره، یه منشی بسیار دلسوز و بیست و چهار ساعته داره بنام خانم ملکوتی، که حواسش از خانواده ی مریض بیشتر جمعه . 


من که کسی رو معرفی میکنم باید چند روز متوالی با خانم منشی در ارتباط باشم به اندازه ی هزار تا پیام رد و بدل میکنیم دکتر بررسی میکنه و اعلام میکنه که میتونه مریض رو بپذیره یا نه و نسخه اولیه رو صادر میکنه و اگر لازم باشه وقت ویزیت حضوری میذاره و میره مریض رو میبینه و اونجاست که تازه ویزیت دریافت میکنه و خانم منشی به من میگه : مهربانو جان شماره ی من رو بده به خانواده ی بیمار تا من باهاشون در ارتباط باشم و دیگه با شما کاری ندارم . 


اهااا راستی در ابتدای ماجرا من برای خانواده ی مریض توضیح میدم که اگر میخواید از این دکتر استفاده کنید باید مو به مو دستوراتش رو اجرا کنید ، داروهایی که میگه از چه برندی تهیه بشه باید از همون برند بگیرید ، مواد غذایی که میگه مصرف کنید دقیقا باید همونطور باشه ، اگر فکر میکنید توان و حوصله ی اجرا رو دارید بریم جلو  وگرنه نه وقت خودتون رو بگیرید نه بقیه رو . 


حالا تو این مدت که ما سه نفر بیمار بودیم ، خبر رسید که گویا نوه ی عمه ی خدابیامرزم چند روزی بوده که یه سری علامت داشته، هی خاله ش که دختر عمه ی من باشه و تازه از یه کشور اروپایی اومده خانواده ش رو ببینه بهش میگه پدارم جان شما شاید کرونا داری بیا برو یه تست بده ؛ پدرام هم میگه نه من سینوس هام مشکل داره و چیزیم نیست!!


 حتی برای سینوس هاش به بیمارستان مراجعه کرده اونا هم براش یه تزریقی انجام دادن و چند ساعت هم بعد از تزریق  نگهش داشتن تو بیمارستان و خداحافظ . 


حالا من خودم حالم بده تلفنم یه ریز داره زنگ میخوره ، برداشتم مامان مصی بود گفت: مهربانو ، پدرام انقدر حالش بد بوده انگار درحالیکه ناخوناش سیاه شده رسوندنش بیمارستان، توروخدا ببین میتونی با خانم منشی ارتباط بگیری؟ آذرجون (مامانش) داره خودشو میکشه . 

گفتم : چشم مامان جون 


قطع کردم اومدم به خانم منشی پیام بدم ، بابا عباس زنگ زد. همون داستان رو گفت ، گفتم درجریانم چشششم 

بعد از باباا، همون خاله اروپاییه که دختر عمه م باشه، بعدش مادر پدرام و بعدش یکی دیگه ازخاله هاش تماس گرفتن گفتم بقرعان اگه مهلت بدید من به منشی پیام میدم . دادم و همونی که انتظار داشتم شنیدم 


مریض تو بیمارستانه و از بیرون دکتر دیگه ای نمیتونه دخالت دارویی کنه . 


چند روز بعد مریض رو اوردن خونه و دوباره تلفن ها شروع شد. 


بعد از اینکه هزار تا پیام بین من و خاله اروپایی و همسر پدرام و بعد منشی و دکتر و دوباره این چرخه چرخیده ، من به خاله اروپایی گفتم : سیما جان شماره من رو بده به همسر پدرام دیگه شما برو کنار که هی این پیغاما با تاخیر نرسه . 


واقعیتش اینه که پدرام دوساله ازدواج کرده ولی ما چند سالی میشه همو ندیدیم و من اصلا با همسرش آشنا نبودم، ماشالله انقدر دیگه رفت و امد ها کم شده و به عزا و عروسی منتهی شده (دوسالم هست که دیگه به میمنت وجود ویروس نحس کرونا نه عزا داریم نه عروسی)... 


خلاصه تازه ما باخانم پدارم سلام علیک کردیم و قرار شد پیغاما رو تند تند جواب بده (چون گوشی رو ول میکرد میرفت ، من صدتا زنگ زدم که لطفا جواب منو بده دکتر منتظره)


آخرش شب شد، دکتر نسخه رو داد و خانم منشی بهم گفت: مهربانو جان شماره ی منو بده به خانومش بگو به من پیغام بده تا وقت ویزیت رو بذاریم و این حرفا . 


منم دادم و دیگه نفس راحتی کشیدم . 


(فکر کنید همه ی این مدت دستم به ابمیوه و غذا و داروی خودمونم بوده)


فردا عصر خانم منشی بهم پیغام داده که : مهربانو جون از مریض په خبر ؟بهتره؟


من چشمام از تعجب  داشت می پرید بیرون گفتم والا خبر ندارم مگه شما در ارتباط نیستین؟ 

گفت: نه هیچ پیامی نگرفتم . 

زنگ زدم پرس و جو.. 

فکر میکنید چه جوابی گرفتم؟ 

- واااا ببخشید مهربانو جون یادم رفت اطلاع بدم ، ما تصمیم گرفتیم با پروفسور فلانی بریم جلو 

-دست شما درد نکنه 


حالا این وسط نمیدونم خاله اروپایی و مادر پدرام ، با عروس خانم مشکلی داشتند یا نه،  چون از من خواهش کرده بودند یه گزارش هم از روند کار به خودشون بدم . بهشون گفتم از همسر پدرام بپرسید ، گفتن نه قربونت لطفا خودت به ما بگو!


حالا زنگ زدم بهشون میگم همسر پدرام بعد از دوروز به من همچین چیزی گفته 

میگن : دستت درد نکنه کلی تو زحمت افتادی ، چی بگیم؟؟حالااا حتما صلاح دونستن با فلانی پیش برن . 


تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که به مامان مصی و بابا عباس گفتم لطفا دیگه از من توقع نداشته باشید وقت و بی وقت از این کارا برای کسی انجام بدم . 

********

خب میبینید، خدایی این موضوع بجز فرهنگ دیگه به چی ربط داره؟؟ 


دارم فکر میکنم که به خانم ملکوتی (منشی دکتر) پیشنهاد بدم که از اول برای مشاوره هم ویزیت بذارن که اگر واقعا کسی تصمیم داره ادامه بده ، این کارو بکنه ... میبینید رفتار یه عده باعث میشه که آدم از اول شرط مالی رو بیاره جلو و این خیلی بده . کلی هم جلوی خانم ملکوتی و دکتر شرمنده شدم


دوستتون دارم . 


 پینوشت: چیزی که تعریف کردم کاملا واقعی بود ، مطمئن باشید منطورم با کسی از بین دوستان این خونه نیست، چون یکی دونفر ازم اینجا کمک خواستن و بعد متاسفانه حال بیمارشون وخیم شد و چون تهران نیستند مجبور شدن با دکترهای قبلی خودشون پیش برن و نتونستن با دکتر ما ادامه بدن؛ من شرایطشون رو درک میکنم و اصلا با این مورد که تعریف کردم قابل مقایسه نیست . 



نظرات 40 + ارسال نظر
غزال سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1400 ساعت 06:46 ب.ظ

مهربانو جان من باز هم با تأخیر خوندم پست ها رو، ولی واقعا ناراحت شدم.
نمیدونم از خودخواهی یا طلبکاریه، اما بعضی از ماها اصلا متوجه ارزش و اهمیت وقتی که برامون میذارن نیستیم. متوجهِ وقتی که فامیلمون، همسرمون، خانوادمون و یا هرکس دیگری میذاره. من این رو بیشتر در آدمهای همیشه طلبکار دیدم.
و حق با شماست، باید از خودمون شروع کنیم تا جامعه درست بشه.
امیدوارم همه بیشتر فکر کنیم به توقعاتمون از دیگران.

امیدوارم از همه کسانی که مبتلا شدن به این ویروس لعنتی، هر چه زودتر رفع کسالت بشه.

خوش اومدی عزیزم خودت رو اذیت نکن اولویت با برنامه های اصلی زندگیه تو هر وقت باشی خوبه عزیزم
عزیز منی نازنیین
الهی امیییین

مینو پنج‌شنبه 23 اردیبهشت 1400 ساعت 11:59 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام
واقعا وضعی شده که آدم میترسه کاری برای دیگران انجام بده.یکبار در همین ارتباط پستی در وبلاگم نوشتم که بخاطر همین مسایل چقدر از طرف خانواده خودم تحت فشار هستم.
پدرم در زادگاهمان املاکی داشت که همگی سند هایی مربوط به تقریبا هشتاد سال قبل داشتند که متراژ مشخصی نداشتند.همه خواهر و برادرها به بهانه های مختلف که ما کار اداری انجام نداده ایم یا مریض هستیم و توانایی پیگیری نداریم، انجام این کارها را به عهده من گذاشتند.در هر مورد ی نظر خواهی میکنم که مثلا فلان نقشه بردار هزینه اش فلان قدر است وو روال کارش این است.اول موافقت میکنند .بعد که با طرف قرار گذاشتی و کار را شروع کرد، تماس میگیرند که فلانی ارزان تر حساب میکند.دوستم گفته فلان مهندس کارش بهتر است.نه کار را انجام میدهند ، نه دست از این حرفها و طلبکاریها بر میدارند

سلام مینوی عزیز
اون پست رو یادمه و چقدر ادم مایوس و کلافه میشه تو این شرایط

نوشی چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 ساعت 01:58 ب.ظ

یعنی اصلا و ابدا این مدل آدما رو درک نمیکنم که این روزا خیلی هم زیاد شدن.
درکت میکنم عزیزدلم .

نوشی جانم متاسفانه اخلاق در خیلی زمینه ها کم رنگ شده

مهرگل چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 ساعت 08:59 ق.ظ

قطعا بیشتر ما آدما از این جور موارد تو زندگیمون کم ندیدیم
یه بخش بدی که خوبی کردن داره متاسفانه اینه که بعضا تبدیل به وظیفه میشه حالا نه اینکه آدم دلش تشکر بخوادا نه ولی همینکه دیگه مدام از آدم انتظار داشته باشن واقعا رو مخه!!!!!!
همسر من هم اینطوریه و انقد بدون درخواست و سریع به یک سری از آدمها کمک کرده حالا خودش همه ی این کارارو وظیفه خودش میدونه درحدی که با وجود اینکه خودمون مستاجریم شب و روز فکر خرید خونه برای پدر و مادر خودشه درحالیکه اونا صاحبخونه بودن ولی به امید خرید خونه ی بهتر در محله ای بهتر اونو فروختن و خودشون رو مستاجر کردند و به لطف شرایط ارزش پولشون اومد پایین و به اتکای گل پسرشون به راحتی از پولشون خرج کردن طوریکه الان با پولشون یه پراید هم نمیتونن بخرن ولی عین خیالشون نیس چون گل پسرشون موظفه براشون خونه بخره

وااای این دیگه خیلی ناجوره مهرگل جان
درکت میکنم

ملیکا چهارشنبه 22 اردیبهشت 1400 ساعت 05:06 ق.ظ

سلام مهربانو جون
کاملا درک می کنم چقدر بهت فشار روحی اومده، حالا تصور کن که چند سال پیش یه پسر از دوستان از یه دختر توی فامیل ما خوشش اومد و اصرار و اصرار که من قصد ازدواج دارم و لطف کنید و یه جلسه معارفه بگذارید و برای آشنایی و بقیه داستانها...
از نظر ما هم از هر لحاظ مناسب هم بودن ، سن و تحصیلات و خانواده و اعتقادات و ...
بلاخره یه جلسه گذاشتیم و بعد ۲ ساعت اینا چنان بهم علاقه مند شدن که پسر مورد نظر کلی از ما تشکر کرد و گفت هر چی شما امر کنید من همون کارو انجام میدم و همه چی به اختیار و خواست شما... البته که با این سرعت نمی شد کاری انجام داد فقط از این که از هم خوششون اومده بود خوشحال شدیم و به آقا گفتیم که فعلا تماس بگیرید تا جلسه های دیگه رو اوکی کنیم و بیشتر شناخت پیدا کنید.
خلاصه این آقا رفت و دیگه حتی یه زنگ هم نزد!!!
همسرم چند بار باهاش تماس گرفت اصلا راجع به این موضوع صحبت نکرد و بهونه آورد که نمی تونم الآن صحبت کنم!
از اون طرف‌ اون دختر نازنین ناراحت بود از این وضع و از چشم ما می دید و می گفت اون آقا پیش من انقدر اظهار خوشحالی و رضایت داشت حتما شما از این وساطت ترسیدین و طرف رو منصرف کردین!
و تا مدتها حاش بد بود.
البته می تونست‌ این پسر زنگ بزنه و بگه اصلا منصرف شدم و شرایطم جور نیست نه اینکه جواب نده و در حالت انتظار نگه داره!
هنوز هم موندم که چرا اونطوری کرد و از این که انقدر به ما اصرار کرده بود و من اونارو شام دعوت کرده بودم تا بیشتر فرصت آشنایی داشته باشن... و این که ما از اون دختر خانم چقدر شرمنده شدیم! هیچی براش مهم نبود.
گاهی وساطت ها به ضرر آدم تموم میشه. ببخش که طولانی شد مهربانو جونم.

سلام ملیکا جون
واااای چه موقعیت بدی !!!!
هر چی فکر میکنم میبینم خیلی شما اذیت شدید این وسط
خب بابااااجان یه زنگ خودت بزن به دختر خانوم بگو مشکل چی بوده مسلما هر قدر بد باشه از این کاری که کردی خیلی بهتره

زری .. سه‌شنبه 21 اردیبهشت 1400 ساعت 09:25 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

ای بابا، این جور مواقع که من حرصی میشم از بیشعوری طرف، بابام میگه اگر عقل داشت که این روزگارش نبود میبینم راست میگه آدمهایاینطوری متاسفانه تو بقیه ی زمینه های زندگیشون هم داغووون هستند و به نوعی انگار عقلشون به کارهاشون نمیرسه، یعنی واقعا اینقدر سخته که زنگ بزنی و تشکر کنی و اطلاع بدهی که منصرف شده ای؟ حالا پول ویزیت و غیره پیشکش! بنظر من رک بهش میگفتی عروس جان میدونم خیلی سرت شلوغه و وقتت ارزش داره نمیتونی برای دیگران بذاری اما تو این مورد خاص از اون وقت گرانبهات در حد یه تلفن کردن و خبر دادن استفاده میکردی!
اووووف اون کامنت یاسی! بیچاااااره یاسی!

متاسفانه همینطوره و پدر درست میگن عزیزم
اررره واقعا یاسی خیلی ادیت شده من اصلا موضوع خودم یادم رفت

غریبه دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 03:32 ب.ظ

با سلام
یک زمان که تجارتخانه داشتم
برای کمک به خلق الله
شماره چند آژانس را داشتم
گاهی می آمدند خواهش می کردند که برایشان آژانس بگیرم
من هم زنگ می زدم
یک‌بار خانمی خواهش کرد که اگه شماره آژانسی دارم زنگ بزنم من هم زنگ زدم آژانس آمد
خانمه نبود
راننده اعتراض کرد گفتم مشکل نیست خواستم کار خیر کنم هزینه اش را هم می دهم
گفت نه نمی خواهم ولی این آویزه ی گوش کن شما که زنگ می زنی اگه وسط راه راننده را خف کردند تو مقصری

سلام
بله واقعا این مشکلات هم ممکنه پیش بیاد

هوپ... دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 02:01 ب.ظ

خدا قوت و صبر بده بهت.
میدونی اینطور وقتا نمیشه هم بگی به من چه؟ چون ممکنه مشکلی پیش بیاد و تا عمر دارن بگم تقصیر مهربانو بود.

ممنونم عزیزم
اصلا با وجدان خودمم درگیر میشم هوپی جون

سیمین دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 01:23 ب.ظ http://jafaripour1@gmail.com

مهربانو جان خدا بهت خیر بده عزیزم
من برادر جاریم که سی و پنج سالشه و بچه کوچیک داره متاسفانه درگیر کرونا شده و هفتاد درصد ریه اش درگیر شده و بیمارستان بستریه و دوبار خون عوض کردند و یک بار ریه آب اورده رو تخلیه کردند و الانم کاملا دیوونه شدند و نمی دونن چیکار کنند .ای کاش دکترتون صفحه ای داشتند تا ازش مشاوره می گرفتن

سیمین جانم
خیلی از خوددن این موضوع متاسفم شدم عزیزم خدا بهشون رحم کنه
دکتر ما متاسفانه هیچ صفحه ای نداره و واقعا هم وقتی یه بیمار تحت نظر و درمان یه تیم پزشکیه نمیشه هیچ مداخله ای کرد . به فرض الان دکتر دیگه ای بیاد دارویی بده شما چطوری میتونی ببری بیمارستان بهش بدی ؟ اگر بیمارستان بفهمه که خیلی بد میشه تازه اگر پنهانی هم باشه برای مریض خیلی خطرناکه چون ممکنه تداخل دارویی بشه و جون مریض به خطر بیفته
دکتر ما یا هر دکتر دیگه ای فقط زمانی میتونه چیزی تجویز کنه که مریض تحت نظر کسی دیگه نباشه

الهه دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 01:11 ب.ظ

سلام واقعا که بعضی افراد ابتدایی ترین اصول رفتار درست را رعایت نمی کنن.اوایل بهمن ماه همسرم کمی ریزش مو پیدا کرده بود که مادرشون که قضیه رو شنید سریع به خواهرشون گفتن وقت بگیره از دکتر پوست ومویی که ما میدونستیم چقدر پولکی و از دید خودمون اول باید تیروئیدش چک میشد تا اگر لازم بود به دکتر پوست مراجعه کنه ولی چون مادر شوهرم به مو خیلی حساسن بدون هماهنگی وقت گرفتن و همسرم هم تو رودربایستی مادر وخواهرش رفت دکتر البته تا آخرین لحظه منتظر بود من چیزی بگم و از رفتن منصرف بشه ولی من گفتم حالا لطف کردن وقت گرفتن برو دیگه .خلاصه رفت دکتر هم طبق انتظاردرمان چند ده میلیونی پیشنهاد دادن به نفع جیب خودشون .همسرهم هنوز وقت نکرده بود به دکتر تیروئیدش سر بزنه تا تصمیم بگیره .کرونا گرفت وقضایای بعدبش پیش اومد بعد از بهبودی .یکی از سوالاتش این بود یعنی ممکنه بخاطر یک ساعت نشستن تو مطب مملو از جمعیت دکتر پوست مبتلا شده باشم .منم بهش دلداری میدادم قضیه رو سختش نکن حالا هر جا مهم اینه بخیر گذشت والبته مامانت از دستت ناراحت نشد.

سلام الهه جان
خیلی از خوندن مشکلی که پیش امده بود متاسف شدم امیدوارم که بخیر و سلامتی باشه
عزیزم شما اینهمه اذیت شدی و هزینه دادی فقط بخاطر رعایت حرمت بزرگترها و جبران لطفشون .. من صرفا توقع یه اطلاع دادن با پیام واتس اپ داشتم .
کاش بقیه هم انقدر مثل شما محترمانه رفتار کنند

افروز دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 10:03 ق.ظ

کافیه اطرافیان بفهمن یه کاری برا یکی انجام دادی، دمار آدمو درمیان و طلبکارانه انتظار دارن همون کارو براشون انجام بدی.

بله افروز جان متاسفانه این مشکل هم هست

Mani دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 02:59 ق.ظ

مهربانو جان عزیز

شما، منشی‌ و دکتر خیلی‌ بزرگواری کردین

خیلی‌ خوشحالم خوب هستین و کرونا به خیر گذشت

همگی‌ تندرست باشید

ممنونم مانی جان شما لطف داری دوست من
برای شما هم تن درستی و عاقبت بخیری باشه

مادر دو دختر دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 12:37 ق.ظ

عزیزم به بزرگی خودت ببخشش ، متاسفانه اینجور ادمها و رفتارها باعث میشه که ادم جرات کمک کردن به کسی نداشته باشه

فدای تو عزیزم .. نه واقعا چیزی نیست که من ببخشم ، اعتراف میکنم خیلی ناراحت شدم اون موقع ولی خب .. نمیشه همه رو با یه چشم دید .. من نمیتونم اگر کاری از دستم برمیومد انجام ندم .. امیدوارم اونا هم دیگه با کسی تکرار نکنند

سحر جدید دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 ساعت 12:30 ق.ظ http://kamandmaman

وای مهربانو جان‌...چقدر کار زشت و بی فرهنگی و واقعا به نظر من بی اصالتی کردن ....والا یه عذر خواهی ازشما میکردن و منصرف شدنشونو توضیح میدادن و از شما خواهش میکردن به منشی اطلاع بدین ...والا این چند ساعت غیب شدن .....معنی نداره

دقیقا همینطوره عزیزم فقط یه اطلاع دادن ساده بود

ترمه یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام

اتفاقا الان من دقیقا در همچین شرایطی هستم، فقط شانسی که آوردم خود منشی زنگ زد و وقتی که براشون گرفته بودم و تصمیم رفتن نداشتند رو کنسل کرد.

می‌دونید وجه دیگه این قضیه چی هست؟ جدا از فرهنگ و شعور و آداب معاشرت، این افراد شاید پیش خودشون فکر کنند حالا طرف کار خاصی نکرده یا وقت چندانی نگذاشته. شاید اینطور باشه، اما آدم در این جور مواقع داره از اعتبار خودش خرج می‌کنه، یعنی شما از کوپن اعتبارت نزد شخص ثالث داری هزینه می‌کنی، که این غیر قابل جبرانه، از کوپن اعتبار آدم پیش طرف کم شده، و شاید در مورد اورژانسی و مورد نیاز بعدی دیگه نشه به طرف رو انداخت، اینه که آدم رو عصبانی می‌کنه

سلام ترمه جون
واقعا شانس اوردی خود به خود کنسل شده
دقیییقا همینطوره عزیزم .. کاش همه خودشون رو جای هم بذارن

nahid یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام کاملا درک میکنم
من که در این جور مواردواقعا اضطراب مواجه شدن با چنین رفتارهایی را میگیرم
چون غالبا عکس العملهای این چنینی دیدم

سلام ناهید جون
ماسفم واقعا

لیلی۱ یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 11:32 ب.ظ

مهربانو جان باور میکنم چون تجربه شو دارم تو این مدتی که کرونا اومد من کلینیک نرفتم و پشت سرهم تو واتس اپ و ... درخواست مشاوره داشتم گاهی هم میخواستن حالا ک گفتگو از طریق چت ممکن شده با چت مشکلشون را در کسری از ثانیه معجزه واررحل کنم بعد تصمیم گرفتم یک سیم کارت بگیرم شخصی رو هم بعنوان منشی در نظر گرفتم و سیم کارتو دادم و هرکس میگفت میگفتم بامنشی هماهنگ بشین اگر تشخیص میدادیم تلقنی میشه که هیچ اگر خیلی ضروریه میرفتم کلینیک خلاصه سرتو درد نیارم که منشی کلافه شد روزی دهها نفر پیام که وقت مشاوره میخایم بعد ول میکردن میرفتن بعد حالا وقت تنظیم میشد هزینه مشاوره رو میپرسیدن بعد بدون خداحافظی میرفتن دنبالشم نمیگرفتن یکی نیس بگه عزبزمن ۱ کیلو گوجه سبز میخرین ۱۰۰ هزار میخورین ی دکتر میرین ۳ تا ۳ تا میفرسته داخل ۲ دقیقه طول نمیکشه ۷۰ تومن میگیره حداقل اونوقت برای ۴۵ دقیقه شیره جان ی مشاور را میکشید زورتون میاد ۱۵۰-۶۰ تومن پول بدین؟ حالا کو تا ما بافرهنگ بشیم و این چیزا رو درک کنیم والا ما تورم و گرانی را میفهمیم ولی مردم حاضرن دهها نوار قلب و ازمایش بکنن ولی برای روانشون هزینه نکنن

خدا به دادتون برسه لیلی جون .. کار با موجودات مخصوصا ادم ها خیلی خیلی سخته . متاسفم واقعا ما در سال هزینه های غیر ضروریمون واقعا زیاده ولی فرهنگ استفاده و هزینه برای مشاور خیلی کم
حالا البته کلی هم فرهنگ سازی شده مثلا و مردم خیلی نسبت به مشاور و تخصصش اگاه شدن

یاس ایرانی یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 08:21 ب.ظ

سلام مهربانو جان
امیدوارم حالتون خوب خوب شده باشه عزیزم
پست قبل دیدم دست قشنگتون زخم شده ان شاالله که خوب شده
با این قلب مهربونی که دارین مطمئنا برکاتش به زندگیتون بر می گرده... کاش تامی می تونست پیشتون بمونه ...
متاسفانه احساس مسئولیت در بعضی آدما خیلی ضعیفه... در عصر تکنولوژی راحت می تونستن اطلاع بدن... کم نیستن کسایی که ساعت ها براشون وقت میذاره آدم ولی در نهایت کاری رو خودشون می خوان انجام میدن حتی اگه راهشون اشتباه باشه، که یه جورایی از اعتماد به نفس پایینشون هست ...
تو شرایطی که خودتون درگیر مریضی بودین باز هم قلب مهربتون نذاشته نسبت به اطرافیان بی تفاوت باشین امیدوارم دکتر محترمی که معرفی کردین درک کنن ...
می بوسمتون و آرزوی سلامتی و شادی براتون دارم

سلام یاس عزیزم
ممنونم قربونت خیلی بهتریم
دستمم خیلی بهتر شده
خیلی دلم میسوزه برای اون پسر مطلوم و نازنینم
قربونت دوست گلم ممنونم از ارزوهای قشنگ و لطف و مهربونیت
الهی سلامتی همیشه رو سر خودت و خانواده ی عزیزت سایه گستر باشه

طیبه تی تی یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 06:17 ب.ظ

سلام
الهی دورت بگردم
چقدر اذیت شدی
امثال اینا باعث میشن چرخه محبت کمرنگ بشه و بی اعتمادی پررنگ

سلام نازنین
خدا نکنه طیبه جانم . متاسفم واقعا البته منم اون موقع خیلی عصبانی بودم حالا فکر میکنم شاید خیلی شرایط خاص داشته اونم ولی کاش یه زنگ میزد

سپیده یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 05:20 ب.ظ http:// detari.blogfa.com

همین رفتارها باعث شده که حس اعتماد، نوع دوستی از بین بره متاسفانه! کلا این آدما تکلیفشون با خودشون هم مشخص نیست...

متاسفانه همینطوره

مریم یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 04:12 ب.ظ

وای مهربانو جان چه صبری دارین ، من بودم دیوانه می‌شدم !
چند وقتی بود به لطف مادرشوهر ، ما همیشه نگران وضع کاری و معیشتی آبدارچی موسسه بودیم‌که به خاطر کرونا بیکار شده ، یعنی روزی نبود که دنبال کار نباشم براش ، هر چند وقت یکبار هم به بهونه‌ای گلریزان میکردم‌و یه مبلغ جمع میکردم می‌فرستادم براش ! تا اینکه یه کار خیلی خوب با حقوق مناسب و بیمه و مزایا براش پیدا کردم ! خواهر هرچی من به این آقا اصرار کردم حداقل برو محل کار رو از نزدیک ببین‌، گفت نه ممنون ! من بیمه‌ی بیکاریم تازه درست شده ، تو میوه فروشی سرکوچه هم کار میکنم ! دیگه نمیخوام برم سرکار دیگه اصلا شاخ درآوردم ! به مادرشوهر هم گفتم سر جدت از این به بعد کم عذاب وجدان بگیر و پخش کن ! طرف اصلا تو مود کار کردن نیس

عزززیزم
ای داااد ، چقدر ادم اذیت میشه در برخورد با چنین کسانی ، میدونم چی میگی مریم جون متاسفانه تجربه اینطوری هم دارم .
به مادر همسر نازنینت سلم گرم منو برسون

نیلوفر یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 03:55 ب.ظ

مهربانو جان تو هیچوقت مهرت رو از دیگران دریغ نکردی و همیشه در حد توانت گره گشا ی دیگران بودی ،طبعا برکت این بزرگ منشیها هم برمیگرده تو زندگی خود آدم.میدونم که ناراحت شدی ولی نباید بزاریم رفتار و کردار ادمها روشی که بهش اعتقاد داریم و تغییر بده.البته که مطمئنم الان فقط کمی عصبانی هستی:)
البته من از ریز مکالمات و حال و هوای کلامی که بینتون جاری شده خبر ندارم ولی شاید همسر پدرام از اول هم به خاطر اصرار خانواده شوهر راضی به درمان با این دکتر شده یا شاید بعدا این پروفسور رو پیدا کردن و فکر کرده اون بهتره.خب چرا باید زنگ میزده و این تغییر و گزارش میکرده به خانم منشی.(البته اگر قرار گزاشته بودن که دوباره در تماس باشن و یا وقتی گرفته که کنسل نکردنش باعث اتلاف وقت مریضهای دیگه شده فرق داره)در غیر اینصورت اونها یک سرویسی میدن و اینکه بابتش تا یک مقطعی پولی دریافت نمیکنن انتخاب خودشون هست که البته از بزرگواریشونه ولی رابطه صرفا کاریه. نمیدونم البته شاید من سالها دور بودم معنی روابط برام تغییر کرده و یا کلا دارم اشتباه فکر میکنم.شاید گاهی هم عدم اعتماد به نفس مانع هست که مانع میشه دیگران با صراحت و به دور از شرم نظر و تصمیم اشون رو بیان کنن و بعد با جواب ندادن و پنهان شدن سعی میکنن فشار رو از روی خودشون بردارن.خلاصه کلام اینکه عوامل زیادی دخیل هست و ابعاد متفاوتی داره و بهترین کار هم گفتگوی صادقانه است تا اگر سو تفاهمی پیش اومده و یا شخص از روی نا آگاهی مرتکب رفتار نادرستی شده با گفتگو موضوع روشن شه درسها ی لازم گرفته شه و کینه ها هم از بین بره.

نیلوفر عزیزم درست میگی البته خیلی لطف داری به ن .. همین الان که مدتی از ماجرا گذشته دیگه انقدر ناراحت نیستم .. فقط چون قول و قرار با دکتر و منشی گذاشته شده بود شرمنده شدم که یه خبر ساده هم نفرستاده .
اینکه طبق روتین ادم از جایی وقت می گیره میره هزینه ی ویزیت هم میده و دکتر مثلا گوشزد میکنه که باید فلان ازمایش ها انجام بشه و برگردید ، میشه رابطه ی کاری از اونجا به بعد دیگه مهم نیست مریض میره ازمایشگاه و برمی گرده یا نه . خبر دادن هم نمیخواد
ولی وقتی کسی از طرف ادم، واسطه میشه که یه دکتر اصلا بپذیرتش بعد کلی اطلاعات رد و بدل میشه و قرار میذارن که پیام بده بیام برای ویزیت و .. تو هیچ تماسی نگیری دیگه صرفا رابطه ی کاری نیست . شما باید خودت مستقیم به منشی اطلاع بدی که منصرف شدم یا به رابطت بگی و اون بهش اطلاع بده (شما ی نوعی رو منظورمه )
بنظرم این رفتار دقیقا به همون عدم اعتماد به نفس و ادب و فرهنگ مربوطه .
عزیز دلمی شما

مخمور یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 03:45 ب.ظ http://mastoori.blogfa.com

سلام مطلبی بگم که شاید خیلی مشابه نباشه اما روی این موضوع هم باید فکر کرد
یکی از نزدیکان دارویی مصرف مسی کنند برای قلب که چند وقتی است به سختی گیر می آید
چند روز پیش برادرم زنگ زدند که آشنایی سراغ نداری من خسته شدم انقدر دنبال این دارو گشتم
دوروزی گذشت . یک روز که به دفتر مسئول دفتر مدیر عامل گروه صنعتی که در آن مشغول هستم رفته بودم . جناب مدیر عامل را دیدم . با توجه به شناخت مختصری که از لطف ایشان نسبت به افراد زیر مجموعه دارند و محسنات اخلاقی اشان که بسیار رقیق القلب هستند و اگر کاری از دستشان بر بیاید انجام می دهند و با توجه به اینکه آن روز هم حالشان خوش بود همه شرمساری و جسارت و .. را جمع کردم و از ایشان درخواست کمک نمودم که اگر جایی آشنایی دارند معرفی کنند
فرمودند عکس دارو را بفرست خبر می دهم
شب پیام دادند که با این دوز و ساخت این کشور موجود است اگر می خواهید سریع بگویید تا بگویم برایتان تهیه کنند
من هم با شرمساری و تشکر از لطف و ... ازشون خواستم که تهیه کنند با علم به اینکه می دانم هیچ وقت هزینه آن دارو از من نمی گیرند و من باید جور دیگری که حمل بر جسارت یا ناسپاسی و .. نباشد تشکر کنم
شب به برادر جان گفتم دارو تهیه شد فقط با توجه به شناختی که دارم به همسر محترم ات نگو چه کسی تهیه کرده است و چگونه
حالا چرا این حرف را گفتم ؟
چون می دانم از فردا خرده فرمایش های این عزیز شروع می شود و فکر می کند مدیر عامل یک گروه صنعتی با 25 هزار پرسنل انقدر بیکار است که من می توانم هر لحظه که اراده کنم مزاحمشان شوم و یا درخواستی از ایشان داشته باشم ( به قول خودمانی هی کوپن بسوزانم )
حدسم درست از آب درآمد
دیشب زنگ زده می شود به آن آشنایت بگویی 5 بسته دیگر دارد با همان قیمت مناسب بگیرد و من بدهم به یکی از اقوام برای افراد دیگری که به او سپرده اند گفتم نه نمی شود . آن دو بسته برای خودت هم برای مصرف شش ماه آینده ات کافی است . بعد از شش ماه هم خدا بزرگ است

سلام
اولا چقدر خوشحال شدم از وجود چنین انسان ارزشمند و محترمی در سمت مدیر عامل مجموعه با خبر شدم
خدا حفظشون کنه و دست رو برای کار خیر باز تر کنه
بعد هم متاسفانه از وجود همچین کسانی هم (مثل همسر برادرتون) کاملا باخبرم . تا دمار از روز گار طرف درنیارند ول کن نیستند .

خوب شد گفتید نه .. چون حتما ادامه دار میشد

سمیرا یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 10:49 ق.ظ

چقدر مهربونی مهربانو جون از این آدما خیلی دیدم متاسفانه
شمام مریض بودی چقدر تو زحمت افتادی

عززیزمی سمیرا جون .
مکلی نیست بیشتر شرمنده شدم

سپیده یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 10:40 ق.ظ

تازه خودشون هم قبول ندارن بی فرهنگن و یا حداقل رفتارشون بی فرهنگیه!!

اگه قرار باشه بپذیرن باید اصلاح کنن خودشون رو

شارمین یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 09:47 ق.ظ http://behappy.blog.ir

سلام مهربانو جان.
خودت بهتری دیگه؟

چه قدررتاسف‌برانگیره رفتارهایی که باعث می‌شه بقیه تو انجام کار خیرشون تجدید نظر کنن

سلام عزیز دلم
خدا رو شکر خوبم
متاسفم واقعا

متولد ماه مهر یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 08:02 ق.ظ

دقیقا درست می فرمائید خانمی

عزیز منی

یاسی یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 07:56 ق.ظ

سلام مهربانو جانم...اینجور آدمها خیلی زیادن متاسفانه ...یکی از اشناها با ما تماس گرفت گفت خواهرش بیماری سرطان سینه داره و از داروهای شیمیایی گریزانه...چون توی مراحل اولیه ست میخواد با داروهای گیاهی درمان کنه..توی این وضعیت خراب پست...نزدیک 800 دلار پول داروهاش شد که ازشون نگرفتیم چون وضع مالی جالبی ندارن ولی مشکل پیدا کردن مسافر بود که با خودش ببره ایران و بدستشون برسونه...دیگه نگم برات که با چه دردسر و منتی یه نفر راضی شد اینکارو بکنه و یه مبلغی هم طلب کرد که اون رو هم پرداخت کردیم...بعد از دو هفته آقایی که داروها رو برده بود تماس گرفت که پس چرا نمیان داروها رو ازش تحویل بگیرن!!؟؟ من میخوام برم شمال کشور تا یه هفته دیگه بیشتر تهران نیستم...حالا ما هم زنگ میزنیم خونه خواهر بیمار هیشکی جواب نمیده..آخرش که به هزار پیغام و بسغام پیداش کردیم برگشته میگه خواهرم تصمیم گرفته با همون داروهای شیمیایی پیش بره چون میگن اثرشون قویتر و سریعتره..دیگه به این داروها نیازی نیست..بگین اون مسافر برشون گردونه برای خودتون!!!
واقعا مایه تاسفه...آدم فقط میتونه براشون آرزوی عقل و شعور کنه...

سلام یاسی جون
بله متاسفانه زیاااادند
واای من اصلا موضوع خودم یادم رفت با این چیزی که نوشتی
واااقعا خدا شعور بده بهشون

ریحانه یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 07:19 ق.ظ http://transportation-postdoc.blogfa.com/

به نظرم مشکل اصلی اینه که شما نقش وسطه را بازی کردید. همون اول باید شماره منشی را میدادید به خانوم پسرعمه. خواستن صحبت میکنن نخواستن نمیکنن. به نظرم یک سری اختلاف نظر بین خانم پسر عمه و دیگران وجود داشته و همین باعث این موضوع شده.

محبت شما و بزرگواری شما در حد معرفی عالیه. ولی بعدش باید رها کنید و خودشون با منشی در تماس باشن.

ریحانه جون همونطور که در پست توضیح دادم روش کار دکتر به این صورته که هر کسی ، کسی رو معرفی میکنه خودش باید با منشی درتماس باشه تا زمانی که دکتر نسخه رو میده و بد منشی میگه حالا شماره ی منو بده به طرف و دیگه خودشون با هم در ارتباطن ...
من نمیتونم به منشی و دکتر بگم بیا روشت رو تغییر بده و خودتون در ارتباط باشید چون قبول نمیکنه .

امیدوارم با این توضیح که دادم متوجه جریان شده باشی عزیزم ... واقعا هیچ جذابیتی نداره ادم بخواد این وسط واسطه باشه

سینا یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 02:02 ق.ظ

بعضیا آدم رو از خوبی کردن پشیمون می کنن .

یه همچین چیزایی

سارا یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 ساعت 01:22 ق.ظ

سلام. کارشون اصلا درست نبود. اما من حدس میزنم پدرام و خانومش از اول علاقه ای نداشتن با دکتر شما پیش برن. احتمالا خاله اروپایی و مادر پدرام و بقیه خاله ها و فامیل ها پاپیچ اینها شدن، اینها هم گفتن بذار با بی محلی و دیر جواب دادن و این جور کارها یک کاری کنیم پشیمون بشن (رفتار پسیو-اگرسیو؛ خیلی هم رفتار زشتیه. سوءتفاهم نشه که من دارم تاییدشون میکنم). من خودم به شخصه تا کسی شخصا چیزی رو از من نخواد براش کاری رو انجام نمیدم. خیلی اگه طرف رو دوست داشته باشم زنگ میزنم بهش میگم فلانی به من گفت در بهمان مورد نیاز به کمک داری، اگر بخوای من بهت کمک کنم. من خیلی از سنگ روی یخ شدن بدم میاد برای همین پیشگیری میکنم

سلام سارا جون
احتمالا همینطور بوده من وسط ماجرا که اونا اصرار میکردن ما رو درجریان بذار متوجه این موضوع شدم .
واقعیتش من اصلا نمیدونستم اینا با هم هستن یا نه . ضمن اینکه عمه ی خدا بیامرزم و همسرشون درحق پدر و مادر من خیلی لطف داشتن . هیچ جور نمیشد تقاضای دختر عمه ها رو نادیده بگیرم از طرفی فکر میکردم همه بخاطر پدرام مستاصلند و حرفاشون یکیه، هیچ آشنایی قبلی هم با همسر پدرام نداشتم که مستقیم ازشون بپرسم یعنی شماره هاشونم نداشتم ...
تجربه شد دیگه

ونوس شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 08:17 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

من که خیلی حرص خوردم از دستشون
حالا نهایت تصمیم هم گرفتن دکتر عوض کنن باید اطلاع میدادن که در جریان باشی

دقیقا

عمه خانم شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 08:12 ب.ظ

سلام مهربانوجان
بنظرم قبل فرهنگ بی مسئولیتی اون آدم را میرسونه که به هردلیلی اگرنخواسته با اون دکترادامه بده، حداقل باید انقدراحساس مسئولیت میکرد که خبر بده ما با فلانی درمان را دنبال میکنیم، ببخشید زحمت شما شد. نه اینکه اینطوری رفتارکنه

سلام عمه خانم جانم
درست میگی عزیزم

رها شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 07:55 ب.ظ

سلام مهربانو جان. یکی از موارد که من حداقل سعی خودم را میکنم تا توی زندگیم رعایت کنم، اینه که اگه کسی بهم لطف کرد یا کاری برام انجام داد، جوری رفتار نکنم که دفعه آخرش باشه و برای افراد دیگه مشابهش رو انجام نده. متاسفانه یه سری افراد احساس میکنند دیگران وظیفه شونه براشون کاری انجام بدهند و نیازی به تشکر یا عذرخواهی نمی بینند. من به دلیل شغل پدرم که جز کادر درمانه مشابه این رفتار را زیاد دیدم افرادی که سالها اسم آدم رو نمی آورند پیداشون میشه و توقع دارند براشون بهترین دکترها بدون نوبت و رایگان پیدا بشه و یا حتی بدتر توقع کمک در دستکاری آزمایشاتشون رو دارند یا انجام آزمایش و تهیه داروی رایگان و بعد هم میروند و پیداشون نمیشه تا دفعه بعد. متاسفانه این افراد باعث میشن که آدم از کمک به افراد دیگه هم منصرف بشه.
امیدوارم سلامتی و شادی مهمون همیشگی خونتون باشه عزیزم. بلاخره بنده خدا مهم نیست، خدا حتما جواب نیت خیر و پاکتون رو میده.

سلام عزیزم
خدا اون پدرت رو بیامرزه .
عزززیزم پس بارها خودتون با این موارد مواجه شدین .. کاملا درکتون میکنم .
قربونت عزیزم مشکلی نیست ، من فقط جلوی دکتر و خانم منشی خیلی شرمنده شدم
فدای تو

صفا شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 07:41 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid

اینطوری میشه که آدم‌ها دیگه نسبت به هم بی‌تفاوت میشن.
البته حالا انشااله زنگ نزدن و اطلاع ندادنشون عمدی نبوده و به دلیل بیماری همسرشون و استرس داشتن واقعا فراموش کردن اطلاع بدن.
آفرین به این دکتر و منشی مسول،واقعا تو این وانفسای بی‌توجهی آدمها به همنوع، وجود چنین اشخاصی مایه دلگرمی هست.

متاسفانه بله همینطوره صفا جون
منم امیدوارم اینطوری باشه چون واقعا شناختی از اخلاقش ندارم .
خدا کنه پشیمونش نکنن مردم

زهرا..‌. شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 07:00 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام عزیزم من فک کنم بیشترازخودت حرص خوردم ازدست اون خانم بی فرهنگ... مخصوصا ک خودتون تو بی حالی و شرایط خوبی هم نبودین واین همه وقت گذاشتین براشون خب ی پیام بده‌‌ حداقل...
چ دکتر باشخصیت و دست بخیری ولی متاسفانه بعضیا باعث میشن اوناهم ازکاری ک میکنن پشیمون شن
دکترالنا خیلی دکترخوبیه اما قبل ازهرچیزی رسید واریز ویزیتو باید براش بفرستم تا بتونم باهاش صحبت کنم..‌.اینا باید توهمچین شرایطی قراربگیرن شاید بخاطر پولی که میدن قدربدونن
واقعا ما باید رفتارهای روزمره خودمونو درست کنیم تا شاید یکم ارتقا فرهنگی داشته باشیم

سلام زهرا جون
وااالااا
متاسفانه این روزا همه حرف پول رو اول میزنن و کمتر پیدا میشن کسانی که یه راست نرن سراغ موضوع پول و پرداخت ...
خدا کنه این دکتر رو مجبور به تغییر روش نکنند . مسلما من با این یه مورد طرف بودم و اونا موارد مشابه زیاد دیدن .
دقیقا

سهیلا شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 05:31 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

دیگه این جور اتفاق ها میافته . حداقلش این هست که برای زحمتی که میدن به طرف مقابل ، ارزش قایل باشن و اطلاع بدن.از بس شما مهربان و فداکاری اینجوری رفتار میکنن.به نظرت چطوره اون روی مهربانو رو به اینا هم نشون بدی.

قربونت عزیزم لطف داری ..والا تکرار بشه مجبورم خدمتشون برسم

نسرین شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 03:59 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

خیلی دلم برات سوخت. از همه جهت.
بخصوص وقتی از روی آشنایی به خانم منشی و دکتر تماس گرفتی و بعد...
فکر خوبیه باید پول ویزیت جلو بگیرن. مردم که مسخرهء دست کسی نیستن.
نه عزیزم، بیشتر مردم فکر می کنند دیگران باید همه چیو درست کنن خودشون هیچی.

قربون تو خواهر جون .
والا تا اونجایی که متوجه شدم اقای دکتر و تیمشون هم ادمای خیر و درستی هستند ، معمولا برای اون ساعت های زیاد مشاوره پولی دریافت نمیکنند فقط اگر ویزیت انجام بشه پول میگیرن ، معمولا ویزیت ها هم کمتر از یکساعت و نیم - دوساعت نیست .
نمیدونم بگم به خانم ملکوتی قبول میکنه یا نه .

لیلا الف شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 03:37 ب.ظ

منم یکی دوبار مورد مشابه برام پیش اومده و تصمیم گرفتم دیگه لطف نکنم
میدونی با این رفتارا فقط آدم رو دلخسته میکنن و واسه کسی که واقعا به کمک نیاز داره آدم نمی‌توانم کمکی بکنه

همون دیگه لیلا جون چند نفر ادم بی مسئولیت باعث میشن یه عده ای از دریافت خدمات وا بمونند .

ربولی حسن کور شنبه 18 اردیبهشت 1400 ساعت 03:34 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
عجب
امیدوارم که هیچ وقت توی خانواده تون عزا نداشته باشید
اما دست کم یه اطلاعی باید بهتون میدادن وا!

سلام دکتر جان
ممنونم الهی برای هیچکس غم نباشه .
همون دیگگگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد