دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

"یک یاد داشت کوچک"

دوستان نازنینم ، منتظر خبر از تکتم عزیزم تا من رو به اون خانوم محترم وصل کنه و ببینیم این مادر دلشکسته رو چطور میتونیم برای زندگی جدیدش آماده و درواقع مسلحش کنیم. 


ممنونم که صبورید و مثل همیشه با کمک ها و همکاری بی دریغتون چراغ مهربونی و کمک به همنوع رو روشن نگه میدارید. 


متاسفانه چون اداره ی ما با یک سوم پرسنل داره کار میکنه ، روزایی که میایم سرکار ، انقدر کار سرمون ریخته که واقعا وقت کارای غیر اداری نمی مونه . 


دلم پیش شماست و دوستتون دارم 

ما و حواشی بابک خرمدین

لطفا" یادتون نره پینوشت رو بخونید"


تو این مدت خیلی تئوری های متفاوت درمورد قتل بابک خوندیم .


 از تناقض گویی های پدر  بابک گرفته ، تا شایعه  اینکه همه ی این سناریو، فقط برای تشویش اذهان عمومی چیده شده و  قراره فکر ما از یه اتفاق وحشتناکی که میخوان رقم بزنند، منحرف بشه. 


خُب این دومی خیلی بنظرم منطقی نیست . چون ما ثابت کردیم که  فکرمون منحرف نشه هم با منحرف بشه مون یکیه . 

اینهمه گند بالا آوردن  تا حالا، مگه اتفاقی افتاده؟ اصلا چرا اونا باید بخاطر منحرف کردن ما ، رنج چیدن و اجرای سناریو رو تحمل کنند؟؟ 

همه کار میکنن، صاااف هم تو چشممون نگاه میکنند . دیگه بدتر از زدن هواپیمای اوکراینی که نیست؟؟ هسسست؟؟ 


من فکر کنم، موضوع اینجاس که ما بخاطر تصوری که از پدر و مادرمون داریم و اون حس قداستی که همراه اسمشون میاد ، نمیخوایم ذهنیتمون بهم بخوره و تصویر پدر و مادر رو  بعنوان قاتل ، اونم با اون درجه از شقاوت، بپذیریم . برای همین هی میگیم حتماً کاسه ای زیر نیم کاسه ست و باز اینا میخوان حواس مارو پرت کنند و این بار پدر و مادر بدبخت بابک رو انداختن جلو تا سوژه بشن. 


میدونید این چند روز به این موضوع فکر میکردم که پدر بابک در جنگ حضور داشته، اونجا عراقی ها رو با لذت می کشته (منظورم این نیست که هر کسی تو جنگ شرکت میکنه، نیروهای دشمن رو با علاقه میکشه؛ طبق اظهارات خودش که میگه خیلی هاشون  رو کشتم و الانم هر چی عرب ببینم میکشم ؛ میگم)


 کسانی که شخصیت های بیمار دارند تو جنگ ها،  احساس قهرمان بودن میکنند و اون بخش شخصیت بیمارشون رو ارضاء میکنند و معمولا ممکنه به قهرمانان بزرگی هم تبدیل بشن ...

 بعد از اینکه جنگ تمام میشه دوباره احساس خلاء میکنند و برای اغنای اون حس قهرمانی و خونخواریشون، یا یه راهی برای کشت و کشتار پیدا میکنند(حالا در سرزمین های دیگه حتی) ، یا با کشتن ادمای اطرافشون مثل مسافرای تاکسی و حتی بچه هاشون  میخوان به ذهن بیمارشون خوراک برسونند... 


همونطور که قبلا هم دیدیم تقریبا همه شون میگن : ما بخاطر پاک کردن فساد از روی زمین این کارها رو می کردیم . (نمونه ش خفاش شب و عقرب سیاه) و حالا پدر بابک میگه دامادم ، دخترم، پسرم همه فاسد بودند ، حتی اون دوتای دیگه هم فاسدن و ازاد بشم اونا رو هم می کشم!!!


خلاصه اینکه اگر خدای نکرده،  من یه روز تو این مملکت کاره ای بشم ، بشدت درمورد پدر و مادر شدن، سختگیری میکنم و واااقعا سیستمی طراحی میکنم که همه ی زوج ها از یه فیلتر سفت و سختی رد بشن و اول تایید صلاحیت بشن که اصلا میتونند پدر یا مادر نسبتاً خوبی ( با استانداردهای متوسط) بشن یا نه .  که مطمئنم تقریبا نود در صد رد صلاحیت میشن (حتی خودم)


میبینید که منم غرق ماجرای تایید صلاحیتم " فکر کردین منم نمیتونم ستاد انتخاباتی راه بندازم؟"


حالا ماجرای بابک و بابک ها ، دل همه مون رو به درد آورده ولی واقعا کم ندیدیم مادری که به بچه ی کوچیکش برچسب دروغ گو و حسود و بدذات و دزد و ... چسبونده این مادر کم روح لطیف بچه ش رو مثله میکنه؟ 


یا پدرانی که با شلاق و کمربند به جون بچه هاشون افتادن که باید درسخون باشی و از بچه های مردم یاد بگیری  چجوری پول درمیارن  و نمازت رو اول وقت بخونی و ... 


شاید همه ی اینکه تبدیل به آدم های منفعل شدیم و نمیتونیم صدامون رو برعلیه ظلم بلند کنیم ، اینه که بصورت ناخوداگاه تو ذهنمون حک شده بزرگترا قابل نقد نیستند و ما در هر حال باید احترامشون رو حفظ کنیم و راضی باشیم .


 من یادمه بچه بودیم یه دختر همسن و سال خودم تو دوستامون بود که اغلب با مادرش دعواش میشد.  دعوا هم سر این بود که همیشه مامانش در مقابل سوال های اون یه جواب داشت :" همینه که هست" . بگو چشم، بگو خدا رو شکر ، اعتراض نکن . حالا سوالا این بود: 

  چرا خاله اینا ویدیو دارن مانداریم؟ یا چرا ماشین اونا خارجیه مال ما پیکان ؟ یا چرا دختر اونا اجازه داره بره شب جایی بمونه و من اجازه ندارم؟ و از همین قبیل . 

کاش مامانش بهش نمیگفت همینه که هست . حق نداری اعتراض کنی و بیشتر براش  توضیح میداد و میگفت: دخترم روش ما اینطوریه که یه قوانینی داریم برای رفت و آمد یا ما داریم برای فلان کار هزینه میکنیم و فعلا درمورد ماشین اینطوریه . 

متاسفانه خیلی از والدین با دیکتاتوری رفتار می کردن و برای حفظ جایگاه بزرگتریشون به انداختن فاصله بین نسل ها اعتقاد داشتن و  ما یادگرفتیم که  نپرسیم و نخواهیم . 


از اینا بدتر، قوانین وحشتناکیه که برای مجازات پدرهای قاتل وضع شده.

 در همه جا شعار میدن که بچه ها امانت های الهی در دست شما هستند ولی وقتی بحث قانون و حق حیات میشه. پدری رو که به زندگی فرزندش پایان داده خیلی مقصر نمیدونند و حق مالکیت زندگی فرزند براش تعیین میکنند. 


این چه وضعیه؟ یادتون میاد تا حالا چند تا پدر ، بچه های خودشون رو از هستی ساقط کرده ن به جرم اینکه معاند بودند و فاسد؟؟


 مشهورترینشون  گیلانی  که حکم اعدام دو پسرش رو خودش صادر کرد یا جنتی که نذر کرده بود اگر پسرش اعدام بشه ، چهل روز روزه ی شکر بگیره. 


خب این چیزها سالهاست داره در ذهن  پدرهای بیمار ، مشروعیت و مستند میشه و انتظار دیگه ای نمیشه داشت.

 خانواده ی خرمدین از یه کره ی دیگه نیستند اونا همین دور و برخودمون هستند و تو آپارتمان خودشون حمام خون راه انداختن . 

خدا عاقبت ما و نسل های قبل و بعدمون رو بخیر کنه. ...


اینم دستور پخت نون پوآچا ... بشوره ببره این تلخی ها رو 


مواد مورد نیاز برای خمیر:

خمیر مایه خشک فوری نصف قاشق غذا خوری 

شکر  یک قاشق غذاخوری

شیر ولرم نصف لیوان 

آب نصف لیوان 

روغن مایع نصف لیوان

نمک نصف قاشق مربا خوری

آرد تقریبا سه لیوان 

طرز تهیه:

تو یه کاسه ی گود، خمیر مایه و شکر و شیر ولرم رو بریزید و کاملا با چنگال هم بزنید تا حل بشن بعد یه دربذارید رو کاسه و ده دقیقه جای تاریک بذارید بمونه تا خمیر مایه فعال بشه(یکمی کف میکنه و پف میکنه)


بعد از ده دقیقه، روغن مایع و نمک و اب رو به مواد قبلی اضافه کنید و هم بزنید، حالا آرد رو با کنترل اضافه کنید هم بزنید و ورز بدید تا یه خمیر نرم و لطیف که خیلی کم به دست بچسبه، به دست بیاد. (حواستون باشه آرد ها با هم متفاوتن هیچوقت میزانشون دقیق نیست)


حالا روی ظرف خمیر رو بپوشونید و یکساعت بذارید جای گرم و تاریک استراحت کنه. بعد از یک ساعت خمیر رو بردارید ومثل فیلم ادامه بدید.


مواد لازم برای داخل نون :

پنیر هر مدلی که دوست دارید(من لیقوان و پیتزا استفاده کردم) 

با لیقوان تنها هم درست کردم عالی شد.

زرده تخم مرغ برای رومال نون ، کنجد، سیاه دانه یا تخم آفتابگردان یا کنجد یا هر چی دوست دارید.

دوستتون دارم



پینوشت: دوستان از روی همه شرمنده م ،موارد حمایتی  چند تا با هم پیش اومده و مجبورم این جدیده رو هم معرفی کنم. وقتی از تکتم جان دوست سالهای قدیم این وبلاگ ماجرا رو شنیدم خیلی دلم به درد اومد .. داریم دنبال یه راهی میگردیم تا بتونیم برای مادر بچه یه کاری کنیم تا از این ببعد بتونه زندگیشون رو اداره کنه . عجالتا" هزینه های درمان سنگین و این کوچولو خیلی خیلی بازور اومده به این دنیا 


صحبت از یک دختر بچه ی دو ساله هست. 


این  کوچولو با زور دوا و  درمان به دنیا اومده (واااقعا" زورکی آوردنش جهنم)  از یک سالگی درگیر درمان نرمی استخوان (راشیتیسم) میشه و به مرور پس انداز خانواده تموم  می شه و مجبور میشن پول نزول کنند. 

یهو به خودشون میان که پنجاه میلیون  رفتن زیر قرض .  اصل پول ،  پونزده میلیون بوده و بقیه اش نزول!!! 

که بابتش سفته دادن .

قرض بابت دارو و شیر خاصی که این دختر کوچولو بخاطر مشکل آنزیم کبدیش  باید می خورد، بوده.  بعد با آزمایشات تخصصی تر تشخیص میدن که  بچه علاوه بر فقر شدید ویتامین دی و مشکل استخوان، به هیپوتیروئید هم مبتلاست.

حالا  باید تا دو سال تحت درمان باشه و هر دو ماه باید تا دو سال آزمایشات تخصصی انجام بده و روند درمان رو کامل کنه!

میگن هر چی سنگه مال پای لنگه ، این وسط پدر این دختر بچه  کرونا گرفت و چند روز پیش متاًسفانه فوت کرده.


مادر بچه هم همزمان با همسرش به نوع خفیف کرونا مبتلا شد و تو خونه قرنطینه شد ... صاحبکارش  هم  عذرش رو  خواست  و حالا مادر داغدار با یه بچه ی بیمار ،  حتی پول برای هزینه ی خرید مایحتاج روزانه رو هم نداره.


نمیدونم با چه رویی (بعد از پست دیه) بازم کمک بخوام ولی واقعا نمیتونستم بی تفاوت هم بمونم .

 لطفا هر قدر که میتونید، واقعا هیچ اجباری نیست ، میدونم این روزا چقدر همه تحت فشارن و بعضیامون کمک های ثابت  ماهانه به افراد تحت پوششمون داریم. پس راحت باشید و اگر میتونستید ، کمک کنید . 


شماره کارتمون که همیشه همینه :

6037697574285711

بنام معصومه سعیدی فر 

میدونید که  پشتیبانی دولت عاالیه و  مردم همه در امن و امانند ، همه جا آرومه و ما خیلی خوشبختیم و اصلا بودجه های دولت صرف مردم دیگه ی دنیا و گسترش اهداف پوچ و اینا هم نمیشه .