دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

نه یعنی نه

یکی از معضلاتی که تقریبا همه باهاش درگیر هستیم یا بودیم " نه گفتن و نه شنیدنه".

این که چرا نه گفتن ، انقدر سخته، موضوعی بود که همیشه گوشه ای از ذهنم رو اشغال میکرد . گاهی با خودم می گفتم ، حتماً تمرینمون کمه. 

اولین موردی که پیش اومد اصلا گوش نمیکنم چه درخواستی داره، بی برو برگرد، میگم "نه" .

 از قضا مسائلی هم پیش می اومد که واقعا نمیشد قبول نکنم ، یا اگر میگفتم " نه" بعدً  انقدر حس عذاب وجدان داشتم که نابود میشدم .

حدس میزدم  منشاء ش از دوران  کودکی باید باشه ولی نمیدونستم دقیقا  چی باعث شده، تا اینکه به مطلب جالبی برخوردم و دیدم بعله... 

سلیگمن " روانشناس آمریکایی" معتقده سبک بیان انسان ها در کودکی شکل می گیره و در واقع مبنایی برای آینده شه. پس اگر به شخصیت، آزادی ، حق انتخاب و احساسات کودک بی اعتنا باشیم ، اون نه " نه گفتن " رو یاد می گیره و نه " نه شنیدن" رو. 


حالا این بی اعتنایی ها چی میتونن باشن؟

کودک:                                                                               والد:

میل ندارم، سیر شدم                               نه ، بخوررر، چیزی نخوردی که

دوست ندارم بیام                                       نه حتما باید تو هم بیای

گرممه                                                                نه بپوش هوا سرده، سرما میخوری

دوست ندارم ظهر بخوابم                       نه بگیر بخواااب 

این لباس رو دوست ندارم                    نه همین خوبه بهت میاد 

نمیخوام بغل خاله/ عمو برم                  نه   اونا خیلی دوسِت دارن بهشون برمی خوره

اینها والدین سختگیری هستند که به خواسته های کودک اهمیت نمیدن و " نه گفتن" این بچه ها در آینده تبدیل به " شرم" میشه. 

البته از اون طرف  در خانواده ای که والدین اقتدار کافی ندارن و معمولا کودک تصمیم گیرنده ست ، کودکان " نه شنیدن" رو یاد نمیگیرند . این والدین " بی تفاوت" یا "سهلگیر " هستند و این بچه ها هم به اندازه ی قبلی ها آسیب می بینند ، چون تحمل نه شنیدن رو ندارند و به خودشون اجازه میدن که به راحتی به حقوق دیگران تجاوز کنند . 

حالا جامعه ای رو تصور کنید که کل سیستم آموزشیش کودکان مطیع رو پرورش میده و " نه گفتن" تو این جامعه ، به معنای بی ادبی و گستاخی تلقی میشه و خانواده ای که آموزش کافی برای فرزند پروری ندیده ، کودکانش با کمک علم غیب، نه گفتن و نه شنیدن رو یاد نمی گیرن و واقعیت اینه که تربیت های شکل گرفته در ما، حتی طولانی مدت ، به راحتی از بین نمیرن . 


این خصوصیات نسل ما بود که باعث شد "نه گفتن" برامون انقدر سخت باشه . بعد ما خودمون شدیم والدین، و خواستیم مثل پدرو مادرهامون رفتار نکنیم و به نظرات بچه ها احترام بذاریم ، که متاسفانه احتیار همه ی امور رو دادیم به بچه هامون و اونا از اونطرف بوم افتادن .... حالا خیلی راااحت و بدون ذره ای تامل بچه های ما " میگن :ننننع " و چون اصلا تحمل نه شنید رو ندارن ، چپ و راست دعوا میکنند و اسید می پاشن و ... 

همین مهردخت خانوم،  چند بار که بهش گفتم:

-بچه جان، چرا انعطاف نداری و مثلا انقدر راحت  به پدرت که خواسته بیاد براش کاری انجام بدی گفتی ننننع !!

گفته 

-چون از قبل تصمیم داشتم بشینم فلان کار رو انجام بدم . 

- خُب ، کارت رو بعداً انجام میدادی که به پدرت  نه نگی. 

- نه مامان ، من برنامه ریزی کرده بودم ، بابام باید از قبل هماهنگ میکرد ، چرا فکر میکنه من بیکارم و اون هر وقت اراده میکنه میتونه وقتِمنو بگیره؟

من در حالی که فکم خورده زمین، سکوووت میکنم و عمیق نگاهش میکنم و اون متاسفانه ادامه میده :

سعی نکن من رو مثل خودت کنی !!!!!!!!!!!!!( و من خیلی از شنیدن این جمله ناراحت میشم، چون همیشه به خودم افتخار میکنم که بچه ی خوب پدر و مادر هستم و حتی به دیگران تا اونجا که درتوانم هست کمک میکنم و به درخواست هاشون پاسخ مثبت میدم ، و حالا مهردخت خانوم میگه این ویژگی تو ، مففففففت گرونه )!!!

از ما که گذشت؛ تو رو خدا در مورد تربیت بچه ها خییییلی مطالعه کنید 

**********

 اینم کلیپ تولد که مهردخت جان زحمتش رو کشیده



الان رفتم دیدم خیلی از ویدیو های اموزش کیک و شیرینی که گذاشته بودم پست های قبلی پاک شدن انگار 

نمیدونم چرا

دوستتون دارم مراقب خودتون باشید 


پ ن : لطفاً برای تکمیل توضیح احساسم درمورد حرف و عملکرد مهردخت در این زمینه به اولین کامنت که نسرین جون نوشته و پاسخ من مراجعه کنید 





نظرات 33 + ارسال نظر
مهرناز دوشنبه 28 تیر 1400 ساعت 01:27 ب.ظ

چی بگم والو
میدونی من مثل خودت فکر می کنم و به شدت هم از آدم هایی که رفتار زندگی ما رو نکوهش می کنن دلگیر میشم.
البته روابط شما و مهردخت فرق می کنه مادر دختر در مورد زندگی هم نظر میدن ولی مثلا وقتی یه دوستی بهم میگه چرا انقدر برای مادرت یا پدرت یا هر عزیز دیگه ای مایه میگذاری و خودتو فدا کردی و ... دلگیر میشم....
هر آدمی حق داره به صورتی که خودش صلاح میدونه زندگی کنه ولی حق نداره شیوه زندگی دیگران رو قضاوت کنه ضمن اینکه من بچه خوب پدر مادر بودن رو برکت زندگی میدونم.

اینم نظر شخصی من

میدونم چی میگی مهرناز جون
خدا برات بسازه دختر .. برای والدین هم که هر چی انجام بدیم بازم کمه

مهرگل جمعه 18 تیر 1400 ساعت 04:21 ب.ظ

راستش من ترجیح میدم مثل مهردخت باشم و بدون انعطاف بتونم نه بگم تا اینکه مثل خودم مدام تو نه گفتن معذب باشم و یه جا هم که نه میگم بلافاصله دفعه بعدش میگم آره که عذاب وجدان نه قبلی رو بشوره ببره
ولی به هرحال موافقم که بهتره بتونن نه بگن همه ی آدم ها منتهی حداقل تو برخی موارد یکم منعطف تر بگن و ابته نه شنیدن رو هم بلد باشن

ای بابااا

صفا چهارشنبه 16 تیر 1400 ساعت 01:16 ب.ظ http://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

دوست عزیز در پست جدیدم نیاز به همفکری دارم .
https://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com/1400/04/11/post-202/

خوندم صفا جون برات نظر گذاشتم .از دوستان هم دعوت میکنم پستت رو بخونن موضوع مهمیه که مطرح کردی

الهه دوشنبه 14 تیر 1400 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی پیکوفایل هم سایت خیلی خوبیه بعد تو وبلاگت بلاگ اسکای هست زود وصل میشی به پیکوفایل چون رمز و نام کاربری میخواد که تو با وبت وصل میشی بهت فقط هر چی خواستی اپلود کنی تو یه فولدر یه اسمی مثلا کیک ها یا هر چی بنویس تا گم شون نکنی یه سایتی هم هست اسمش نماشاس سایت اپلود ویدیو هست من چند سال پیش زیاد کلیپ میذاشتم اونجا ولی الان فعال نیستم فقط میرم سر میزنم اینم به بلاگ اسکای وصله ان شاءالله که موفق و سلامت باشی همیشه عزیزم و خانواده ات هم همیشه سلامت و شاد باشن و خدا حفظشون کنه

سلام الهه جون من درحال حاضر همه ی ویدیو ها رو با نماشا درست میکنم . نسرین جون چک کرد گفت همه چیز درسته نمیدونم شاید نت من ضعیف بوده اون موقع پست ها رو نشون نمیداد.
فدای تو ممنون از محبتت

ملیکا دوشنبه 14 تیر 1400 ساعت 04:59 ق.ظ

سلام مجدد مهربانو جان
اولا که کلیپ بسیار زیبایی بود، دست مهردخت جون نازنینم درد نکنه،ماشاالله همه
می درخشین.
در ضمن مهربانو جان یه تجربه ای اخیرا در مورد کم کردن قند خون همسرم داشتیم که حدود دو ساله متوجه شدیم قند خونش حدود ۳۴۰ هست! همه جور دارو از جمله متفورمین و آکاربز و … مصرف کرد ولی چندان فایده نداشت و باید خیلی ملاحظات انجام می داد تا قند خونش به زیر ۳۰۰ بیاد.
اما اخیرا کسی توصیه ای کرد که هر روز صبح ناشتا یک لیوان آب که از شب قبل سه چهار تا بامیه توش خورد کردید بخورید بعد از چند روز خیلی قند خون پایین میاد و الآن هنوز یک هفته نشده، قند خون همسرم رسیده به ۲۰۰ . خانمی به نام مهردخت در مورد دیابت از شما سؤال کرده بود گفتم این تجربه رو بگم البته باید مراقب افت قند هم در مورد افراد دیابتی بود. تو گوگل هم سرچ کنن، همه فواید و مضراتش رو نوشته.
ببخشید مهربانو جانم.

سلام عزیز دل
قربونت دوست من ممنونم
میدونستم که بامیه کاهش دهنده ی قند خون هست ولی این روش رو بلد نبودم مرسی عزیزم که گفتی

صفا یکشنبه 13 تیر 1400 ساعت 09:39 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid

به نظر من اگر کسی به راحتی نه میگه در صورتی که از نه شنیدن هم ناراحت نشه و به طرف مقابل هم حق نه گفتن بده ایرادی ندارد .

البته که خیلی بهتره ولی کاش همه رعایت انصاف رو بکنند و معرفت هم در نظر بگیرند و اگر از دستشون برمیاد کمک رو از هم دریغ نکنن

عمه خانم یکشنبه 13 تیر 1400 ساعت 07:47 ق.ظ

سلام مهربانوجان
اولا تولدتون مبارک
دوم دست مهردخت جان درد نکنه
سوم واقعا نه گفتن و همزمان نه شنیدن یک هنر بزرگه

سلام عمه خانوم جون
مرررسی قربونت

nahid شنبه 12 تیر 1400 ساعت 11:15 ب.ظ

تولدت مبارک مهربانو جان

مررسی ناهید جانم

الهه جمعه 11 تیر 1400 ساعت 06:27 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی تربیت بچه ها خیلی سخته واقعا خدا به همه پدرمادرها کمک کنه در مورد کلیپ های حذف شده ات به نظرم بهتره تو پیکوفایل اپلود کنی یا لااقل لینک اپلود شده رو بزاری تو وبت شاید اینجوری حذف نشه

سلام الهه جان
برم ببینم پیکو فایل چجوریه

رها جمعه 11 تیر 1400 ساعت 04:16 ب.ظ http://Rahashavam.blogsky.com

بسیار جالب بود مهربانوی عزیزم
اتفاقا دیروز مورد مشابه ای توجهم رو جلب کرد پدر بزرگ آلیس یه بسته قرص جوشان اورد و به آلیس گفت یه دونه بخور خیلی برات خوبه و آلیس محکم گفت نه نمیخوام بعد من همش بهش میگفتم دستش رو رد نکن پدر بزرگته و بزرگتره و... آلیس هم با تعجب نگام میکرد که من دوست ندارم چرا اصرار میکنی. یعنی انقد ما دور دادیم بهشون به راحتی نه میگن در حالیکه من همش نگرانم طرف ناراحت بشه
ولی از اون طرف وااسفا اگر بخوان نه بشنون چنان سماجت میکنن که من یکی که انقد مثلا اقتدار دارم تسلیم میشم.
حالا ببینم این نسل با بچه هاشون چه میکنن ایشالا با همین فرمون دو نسل آینده تعادلی برقرار میشه هم راحت نه میگن هم پذیرششون برای نه شنیدن بالا میره به قول شما از ما که گذشت

چقدر جااالب
فقط من موندم که ما که خودمون محصول تربیت خانواده سالاری بودیم کی و چگونه بچه هامون رو فرزند سالار بار اوردیم؟

نگین پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

الهی بگردم قشنگ خانوم تولدت هزار هزار بار مبارک

اینقدر از دیدن کلیپ ذوق کردم که تمام حرفهایی که در مورد "نه" گفتن ردیف کرده بودم یادم رفت

مهربانو جان فقط اینو میتونم بگم که نسل جدید با نسل ما در هیچ زمینه ای قابل قیاس نیستن، فکر کنم قبلا هم اینو گفتم که ما راحتی دیگران رو به راحتی خودمون ترجیح میدادیم و مدام نگران بودیم مبادا مباداااااا کسی از دستمون ناراحت بشه. در حالیکه نسل بچه های ما اولویت اولشون راحتی و آرامش خودشونه و زیاد هم براشون اهمیتی نداره اگه کسی دلخور بشه. البته تا حدودی حق دارن ولی بقول دوستان لحن صحبتشون اگه کمی ملایم تر بود بهتر بود!

آهان اینم بگم که من با این سن و سال( مدیونی اگه فکر کنی بالاتر از هیجده میرم) هنوزم که هنوزه جرات نه گفتن به پدرم رو ندارم. پدرم علاوه بر اینکه نسل قدیمه، یک عمر با دیسیپلین خاص نظامی گری زندگی کرده و اصلا کسی که بهش نه بگه کمترین حکمش اعدام با کپسول گازه! نه ببخشید منظورم اتاق گاز بود

قربونت برم بازم تولدت مبارک زیبای مهربون، برم یه هفت هشت ده دور دیگه کلیپ رو ببینم کیف کنم

زری .. پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 08:56 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

بنظرم نسل جدید دچار یک خودخواهی و خودمحوری خاصی شده اند، حقیقتا من این ویژگی افراطی اشان را نمیپسندم. قبول دارم ادم نباید خودش را قربانی دیگران کنه اما اینقدر هم سفت و سخت سر منافع خودش بایسته هم اصلا درست نیست. این نظر منه، شاید اشتباه کنم و یا کسی بیاد بگه این مرز سفت و سخت که تو میگی را کی معلوم میکنه؟ میدونم این چیزها مسایلی هست که تو موقعیت خاص باید تصمیم گرفته بشه. فقط منظورم این بود اینکه بعضی ها به صورت یه اصل و اساس لایتغیر بدون سنجش سایر مسایل فقط خودشون و منافع لحظه ای خودشان را میبینند اصلا درست نیست.

منم کاملا با نظرت موافقم زری جون

مهردخت پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 11:15 ق.ظ

سلام بانوی مهر دریا
در مورد این پستتون باید بگم که واقعا نه گفتن و نه شنیدن واقعا یه مهارته که طبق گفته شما از کوچیکی آدم یاد میگیره، من با نه شنیدن اکثر اوقات کنار میام، اما نه گفتن به بزرگترا رو یکم سختمه ولی با دوستام اوکی هستم.
چه کلیپ زیبایی، ان شاء الله خدا همگیتون رو حفظ کنه کنار هم
ببخشید یه سوال
اول که مامانم خیلی سلام پرمهری به شما رسوندن و گفتن از شما بپرسم که چه میوه ها و غذاهایی برای دیابت خوبه؟ مثلا چند بار در روز باید میوه بخورن و اینکه میوه ها رو بذارن در معرض بخار آب، قندش کمتر میشه؟ ممنون میشم راهنمایی کنید

سلام عزیزم
ممنونم عزیز دلم
خدمت مامان سلام و احترام من رو برسون ،سیب‌های شیرین و آب‌دار چون فیبرهای محلول و ویتامین سی و آنتی‌اکسیدان دارن عالیه.
گیلاس ماده ای داره که باعث تولید انسولین و درنتیجه کاهش قند خون میشه. گیلاس با بیماری‌های قلبی، سرطان و بیماری‌های دیگری که بین افراد دیابتی شیوع داره مبارزه می کنه.تقریبا هر روز نصف فنجون خوبه. آلوی سیاه هم میوه ی مجاز و خوبیه . حدود یک یا دوعدد در روز .از گریپ فروت غافل نشید.روزی یه نصفه بزرگ یا یه دونه کوچیک عالیه. آواکادو که اگر با این قیمت های سرسام اورش میوه ی خوب و بسیار پرخاصیتی برای همه ی مردم حساب میشه. توت فرنگی هم خوشمزه س هم مدتی فرد بیمار رو سیر نگه میداره.پرتقال و گلابی و کیوی هم خیلی خوبن.برای دیابتی ها نشاسته خوب نیست پس باید تو خوردن نون و برنج و سیب زمینی هم مراعات کنند . با ارزوی سلامت برای مامان و بقیه عزیزان

رابعه چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 11:21 ب.ظ

بزرگترین هنری که یه فرد داره قدرت نه گفتن است که متاسفانه در هم نسلان ما حکم کیمیا داره آفرین به مهردخت خانم عزیز.

دقیقا

پریسا مامان امیرارسلان چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 09:59 ب.ظ

تولدت مبارک عزیز مهربون

خممنونم پریسا جانم

طیبه چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 05:16 ب.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام عزیزم عشقم
چه کلیپ قشنگ و چه جمع صمیمانه ای، خدا حفظتون کنه
من آرزومه نیکان مثل مهردخت جان باشه از هر لحاظ ولی از همین الان از مدل بعضی حرفاش خوشم نمیاد و همون مفت گرونه ی خودت برام تداعی میشه اما قطعا به روی خودم نمیارم و زیرسیبیلی رد می کنم میره،در قالب شوخی و خنده و فان یه چیزایی یادآور میشم بهش ولی عبور می کنم
اما به عنوان دوست مادرش، به مهردخت جان افتخار می کنم

سلام طیبه ی سیه چشم زیبام
ممنونم عزیزم خدا عزیزای تو رو هم نگهداره.
میدونم چی میگی عززیزم
ممنون از محبتت خاله طیبه
نیکان نازنینمو ببوس

زهرا..‌. چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 04:51 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام عزیزدلم
خداکمکمون کنه چون واقعا تربیت بچه ها خیلی سخته....یه وقتایی واقعا نیاز ب یاددادن ندارن یه جوری رفتاروگفته هامونو تحلیل میکنن وجوابمونومیدن که دهنمون بسته میشه،حرفشون درسته ها ولی انگار هنوز ماخودمونم توان پذیرشش رونداریم....رفتار مهردخت خیلی خوب بود که برای خودش و زمانبندی زندگیش ارزش قائله اما ناراحتی شما روهم میفهمم(اگر منم بودم ناراحت میشدم!!)
کوچولوی ۳ساله من چندروز پیش بهش گفتم مامانی میشه داری میای تو اتاق گوشی منوهم بیاری گفت نه مامان چون عروسکمو بغل کردم اگ چیز دیگ بردارم خسته میشم وممکنه ازدستم بیوفته!!!!! یه جورایی بهم برخورد ک انقدر راحت بهم میگ ن البته ب خودم گفتم من اشتباه گفتم بایدمیگفتم گوشیمو بیاربرام
کلیپ تولدتون هم عالی بود امیدوارم تولد ۱۲۰سالگیتونو در کتار عزیزانتون جشن بگیرید و خدابهتون عمرباعزت وطولانی بده

سلام زهرا جون
بارها من خودم رو بخاطر اینکه با لحن دستوری چیزی نخواستم ملامت کردم .
مثلا میگم میای با هم بریم خرید . میگه نه مامان . با تعجب میگم : چرااا اونوقت؟
میگه : چرا نداره که خب فرض کن صرفاً حوصله ندارم . اصلا چرا ازم سوال میکنی پس؟
میگم :عادت ندارم دستو بدم
نانااازی خسسسته میشه
بابت کلیپ ممنونم ، انشالله درکنار هم

هاله چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 04:49 ب.ظ

بنظر من مهردخت جان حق داره‌ ولی خب یه کم انعطاف هم لازمه. البته شاید اگه شما درخواستی داشته باشین ، بخاطر رابطه نزدیکتری که باهاتون داره اون انعطاف دیده بشه.
خواهر زاده من همسن مهردخت جانه و خیلی رک میگه الان نمی تونم. آدم یهو شوک میشه

درسته هاله جون همون انعطافه از تیزی حرف کم میکنه و پذیرشش بیشتر میشه

آسو چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 04:03 ب.ظ

سلام بر مهربانوی مهربانی های عزیز تولدت مبارک مهربونم ان شالله تولد ۱۲۰سالگیتون

سلام عزیزم ممنونم نازنین

نسرین چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 03:20 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

دلیلش همینه، شک نکن. هیچکس دوست نداره اشکال کار یا عیبشو بهش بگن. حتی یه گلی مثل تو

شارمین چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 02:57 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.
مهربانو جان من فکر می‌کنم این که از حرف مهردخت ناراحت شدی، حق داری. نه به خاطر این که محتوای حرفش بد یا اشتباه باشه. فقط به این دلیل که حرف درستش رو به شیوه‌ی درستی نگفته.

به نظرم خیلی خوبه که نسل جدید، نه گفتن و موندن سر حرف خودشون و اهمیت دادن به خواسته‌هاشون رو یاد گرفتن. ولی کاش درست نه گفتن و اهمیت دادن به بقیه در حد متعادل و توجه به دلالت‌های کوتاه‌مدت و درازمدت خواسته‌هاشون رو هم یاد گرفته باشن و از اون ور بوم نیفتن :)

سلام عزیزم ، دقیقا همینطوره خیلی وقت ها بهش تذکر میدم که لحنش رو کمی منعطف تر کنه .
ای کاش این اتفاق می افتاد

افروز چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 01:27 ب.ظ

مادر من تحمل نه شنیدن نداشت، من بچه ی اول هستم و بیشترین تاثیر رو گرفتم،از جواب نه عذاب وجدان میگیرم، بر عکس من، برادرم همیشه مخالفه و نه میگه
بچه ی اولم مثل خودم قدرت نه گفتن نداره، میدونم که بخاطر تربیت خودم اینطور شده، خیلی تمرین کردم که بچه ی دوم رو اینطوری تربیت نکنم حتی روی خودم هم تاثیر داشته و یکم قدرت نه گفتنم بهتر شده

چقدر موضوع تربیت تخصصی و جدیه و اغلب بهش توجه خاصی نمیشه . خوشحالم تغییر کردی افروز جان هر چند کم بازم خوبه

باران چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 12:30 ب.ظ http://julia88.blogfa.com/

متاسفانه ما درگیر تربیت غلطی بودیم که بجای اینکه ادم خوبی برای خود باشیم باید ادم خوبی برای دیگران میبودیم و چون هیچ وقتم همه اطرافیان نمیتونن همزمان از ما راضی باشن یه احساس عذاب وجدان با خودمون به همراه داشتیم. من نه خودم میخوام دیگه اون good girl برای دیگران باشم نه ازدختر ایندم این انتظار رو خواهم داشت.
دختر باهوشی دارید. خدا حفظش کنه براتون

درسته عزیزم .. واقعا همیشه فکر این بودیم که دیگران از ما راضی باشن
فکر میکنم مامان خیلی خوبی میشی .
ممنونتم عزیزم

منجوق چهارشنبه 9 تیر 1400 ساعت 11:25 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

منکه هربار به یکی گفتم "نه" چنان انتقامی از من گرفت که نگو و نپرس

واااقعا؟؟ اونا از همون کسانی بودن که طاقت "نه شنیدن "ندارن

لیدا سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 09:55 ب.ظ

براوو به مهردخت.

بابا اینا دیگه خیلی با ما فرق دارن

غزال سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 06:33 ب.ظ

سلام مهربانو جان،
چقدر خوب و دقیق این مشکل رو بررسی کردین. واقعا برای مهردخت جان و طرز فکرش خوشحالم. آفرین به شما که همچین دختر عاقل ومهربونی رو پرورش دادین. اینکه اول برای خودش و وقتش ارزش قائله، یعنی خودش رو دوست داره و نتیجش اینه که بقیه رو هم دوست داره. کاش مادرهای آگاه مثل شما، بیشتر بودن.
اون قسمتی رو که ناراحت شدین از حرفش، با توجه به پاسختون به کامنت نسرین جان، رو می فهمم. ولی خدایی کیف کردم از رفتار مهردخت جان
چه کلیپ زیبایی امیدوارم سالهاس سال کنار عزیزانتون این روز قشنگ رو جشن بگیرین.

سلام عزیزم
ممنونم ازت غزال جان .
فدای شما .. یکی از فانتزیام اینه که یه بار تولدم رو درکنار دوستان بلاگستان و همه دور هم جشن بگیرم .. البته که جزو ارزوهای محاله چون هر کدومتون یه گوشه ی دنیایید

نیکی 88 سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام. من فکر میکنم همونطوری که گفتین، توانایی نه گفتن به همراه توانایی نه شنیدن مهمه. اتفاقا من افرادی رو به خصوص در سنین 20 سال و کمتر میشناسم که به هیچ عنوان طاقت شنیدن نه رو ندارن. هر چیزی که بخوان والدین باید فراهم کنن اگه نه روزگار کل خانواده سیاه میشه. و یک چیز دیگه که مهمه اینه که همه ما انسانها داریم در اجتماع زندگی میکنیم. یکی از ویژگی های زندگی جمعی هم بده و بستانه. مثلا من ماشین ندارم. اگه جایی بخوام برم که نیاز به ماشین شخصی باشه، خواهرم این لطف رو در حق من میکنه. ممکنه سختش باشه که بعد از کارش بیاد دنبال من، یا به خاطر من مرخصی بگیره، ولی خب از اون طرف هم من هم همین برخورد و طرز رفتار رو با اون دارم. پس دستاورد هر دو ما در نهایت مثبت میشه.
و اینکه لطفا از چیزی که هستین ناراحت نباشین، اگه کمک کردن به دیگران و همین بچه خوب خانواده بودن به شما حس درونی خوب میده، چرا باید ناراحت بشین؟

سلام .
دقیقا همراه هم مهمه وگرنه صرفا" یه شخصیت خودخواه از آدم میسازه .
این مورد که طاقت نه شنیدن رو ندارن بین جوان ها و نسل امروز ، بسیار بسیار پررنگه .
کاملا باهات موافقم نیکی جان خدا شما خواهر های منطقی و نازنین رو برای هم نگهداره .
نه از چیزی که هستم ناراحت نیستم اتفاقا بهش افتخار میکنم و برای اینگونه بودن تلاش میکنم ولی از مهردخت ناراحت میشم که مثل من بودن براش فاجعه ست !!
عزیزمی شما

ملیکا سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 06:21 ب.ظ

سلام مهربانو جان
خدا می دونه که فکر کردم مکالمه بین من و بهارو گذاشتی اینجا!!! بارها این صحبت ها پیش اومده و آخرین بار که مسئله ای پیش اومد و بهار به پدرش نه گفت دیشب بود
منم به مهردخت جان حق میدم چون اگه قرار باشه بچه ها کارهای مارو تکرار کنن که میشن عین ما! ما همیشه می خوایم از این که برخوردی ایجاد بشه جلوگیری کنیم، ما اگه نه بگیم انقدر اذیت میشیم که برای این که بعدا خودمون عذاب وجدان نگیریم، فوری بله میگیم و …
اشکال کار خود من اینه که در دوگانگی گیر کردم، بین احترامی که به من آموزش دادن و تربیت کردند، با رفتار بچه های امروز، فرسنگ ها فاصله داره، از طرفی احترام و رعایت بزرگتر و از طرفی درک کردن و آزاد گذاشتن فرزند و احترام به حریم شخصی او…
این مسئله رو من سعی می کنم رعایت کنم اما همسرم به سختی می پذیره و کمتر رعایت می کنه و در صورت رعایت هم راضی نیست.
برادرم میگه انقدر به بزرگترها احترام کردیم و الآن هم ادامه داره،حق ما نبود که بچه هامون اینطور مقابلمون باشن و بازم ما اونارو رعایت کنیم، باید دو سه نسل دیگه اینطور میشد!
بهش میگم ایرج جان بچه های امروز مثل گوشی های هوشمند، همش در حال ارتقا هستند

سلام عزیزم
چه جاالب واقعا، شما هم دیشب این بحث رو داشتین ..
والا من با برادر شما خیلی خیلی موافقم ملیکا جون
سلام منو به ایشون برسونید

غریبه سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 06:11 ب.ظ

با سلام
مطلب جالبی است
هنر نه گفتن
خب ایده ی مهر دوخت هم به خاطر تفاوت سن است
و اینکه بچه ها فکر می کنند والدین از زمانه یک کم عقب اند
همسر من که هنر نه گفتتش خوبه
ولی من همچنین سبک و سنگین می کنم

سلام
چه جالب ایشون راحت " نه" میگن. به همه یا فقط به شما؟؟
من هم در حال سبک سنگینم همیشه

ربولی حسن کور سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 04:51 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
ما که به قول اون سریال طنز جرات نداشتیم جلو بزرگترا پامونو دراز کنیم چه برسه به این که بهشون بگیم نه!
حرف حرف پدر و مادر بود و بس!

سلام
اکثر خانواده های قدیمی همینطوری بودن دکتر جان

مینو سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 03:55 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

من که فکر میکنم عمده مشکلات آدمها بر میگرده به دوران کودکی .اما در باره بعضی از جوانهای امروزی ، دلم میخواست این جوانها اول با خودشان حساب کتاب کنند و از خودشان بپرسند از کدام امکانات والدین استفاده میکنند .آیا زمان استفاده از این امکانات هم تحمل نه شنیدن دارند؟
چند نفری را میشناسم که دختر یا پسر ، همه هزینه هایش از طرف پدر ومادر پرداخته میشود ، هزار جور انتظار از پدر ومادرر دارند ، بارها شاهد بودم که مثلا آقا پسر بیست وشش هفت ساله با مادرش تماس گرفته که مثلا الان سه ملیون به حسابم واریز کن ،دو ساعت دیگه مهلت ثبت نام دانشگاهم تموم میشه.یا رفتم سفر الان پول هتل ندارم .ولی اگه مادر بگه یک کار ساده را برام انجام بده ، یادشون میفته که کار خوددشون واجب تره و راحت نه میگن.

مینو جاان عاالی گفتی .
حرف من هم همینه بایدهنرِ نه گفتن و نه شنیدن رو تواما" داشت وگرنه خودخواهی خالص میشه نتیجه ش .. چیزی که امزوزه زیاد میبینیم .
متاسفم وااقعا

ترانه سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 03:33 ب.ظ http://taraaaneh.blogsky.com

نکته جالبی بود. به ما از بچگی اینطوری یاد دادن که بچه خوب به حرف مامان و باباش گوش میده و نه نمیگه. برای همین نه گفتن بهمون احساس بد بودن و دوست نداشته شدن میده و باعث میشه احساس تقصیر بکنیم. البته نسلهای جدید حتما فرق کردن .
اینجا بچه ها خیلی راحت نه میگن. مثلا من یادمه اون اوایل کار مثلا میخواستم مودب و لیبرال باشم به بچه گفتم میشه لطفا فلان کار رو بکنی مثلا میشه این مساله رو حل کنی و اون گفت No thank you. دیگه یادم موند اینجوری سوال نکنم چون بچه ممکنه بگه نه.
ولی از شوخی گذشته واقعا تمرین و کار میخواد تا بتونیم راحت نه بگیم.

دقیقااااً
واای چه خاطره ای

نسرین سه‌شنبه 8 تیر 1400 ساعت 03:19 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

تحلیل بسیار جالبی کرده بودی. شکافتن این معضل اجتماعی به این واضحی و در عین حال سادگی آفرین داشت. کپیشو با اجازه ات میذارم توی وبلاگ تجاوز ممنوع.
اما در مورد مهردخت و تصمیمش باید بگم من بهش حق میدم. فکر می کنم به خودش احترام میذاره و خب، درسش مهمتر از کاریه که پدرش ازش می خواد. کار او رو بعد انجام بده چه اشکالی داره؟
آخر از همه اینکه ویدیو ها رو چک کردم، هستنشون عزیز دلم و نمایش داده میشن.
باز هم میگم تحلیلت عالی بود.
نمیدونم چرا وقتی گفتی نه نگفتن رو بعضیا نشونهء ادب می دونن، یاد ژاپنی ها افتادم.

قربونت نسرین جون عزیزمی
نه من مهردخت رو بابت اینکه با برنامه ریزی کار میکنه و تا پدرش ، من و یا هر بزرگتری ازش درخواست داره ، موافقت نمیکنه تحسین میکنم که نه میگه . علت اینکه بهش میگم چرا قبول نمیکنی اینه که من بر اساس تربیت غلطم فکر میکنم اون نباید " نه" بگه ..
اما اونجایی که میگه سعی نکن من رو مثل خودت کنی ناراحت میشم که اونم حق ندارم ناراحت بشم چون دقیقا درست میگه و من ناخوداگاه سعی میکنم مثل الگوی خودم تغییرش بدم .
احتمالا ناراحتیم از اینه که طاقت اینو ندارم وجه منفی شخصیتم رو بهم نشون بده . ( معضل انتقاد ناپذیری)
****
عه خدا رو شکر پس ایراد از سیستم من بوده
بس که ژاپنیا مودبن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد