دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

مراسم یادبود/ تجاوز ممنوع/واکسن

(انتهای پست لینک مصاحبه ی نسرین جون رو با رادیو نشاط گذاشتم )


چند روز پیش یکی از دوستان مشترک من و نسترن اطلاع داد که به مناسبت هفتمین روز درگذشت نسترن ٬ گروهی برای یادبودش در واتس اپ تشکیل دادند 

و  قراره ساعت شش تا هشت  بعد از ظهر همگی تو گروه  با ارسال عکس و خاطراتمون از نسترن یادش رو زنده کنیم . 


شنیده بودم که از زمان شیوع کرونا و رعایت شیوه نامه های بهداشتی که رُکن اصلیشون٬ عدم تجمعه٬  مراسم سوگواری بصورت مجازی برگزار میشه ولی راستش هیچ تصوری از این کار نداشتم ٬ تا اینکه خودم در مراسم نسترن شرکت کردم . 


میتونم بگم به جرات ٬ درست ترین و بهترین و با احساس ترین مراسمی بود که دیدم . 

نه خبری از جیغ و آه و فغان بود.. نه بریز و بپاش و خرج های معمولِ این مراسم . 


گروه پر شد از عکس و فیلم های نسترن. صداهای ضبط شده ش٬ حتی آهنگ ها و ترانه هایی که دوست داشت . 


باران دخترش٬ فرا همسرش و حتی پدر باران (همسر سابقش) دست نوشته و دلنوشته های بسیار زیبایی براش نوشته بودند که منتشر کردند و خوندیم . درپایان ساعت مقرر همگی کلی خاطره از نسترن دیده  و شنیده بودیم که عااالی بود. 


من همیشه از مراسمی که برای عزیزان درگذشته می گیرند ٬ ناراحت و کلافه بودم هم از رفتارهای نامناسب و هم از خرج های غیر ضروری و کمر شکنش ..

 اما این مراسم مجازی رو بسیار پسندیدم . روح همه ی درگذشتگان مخصوصاً نسترن عزیزمون درآرامش باشه و خدا دل های بیقرار داغداران رو صبر و قرار بده . 

******

یه درخواستی دارم اونم درمورد وبلاگ نسرین عزیزمه .  وبلاگ با ارزش "تجاوز ممنوع " که واقعاً بلحاظ فرهنگ سازی و اطلاع رسانی ٬ از اون وبلاگ های به درد بخوره و مطالعه و تلاش برای بیشتر دیده شدنش برای همه مون از واجباته. 

همه میدونیم که جامعه ی ما از نظر اطلاع رسانی در زمینه ی مسائل جنسی بسیار عقب مانده ست و انقدر در این موارد تابو های اساسی داریم که تقریباۤ هیچ مرجع درست و درمونی برای آموزش و آگاهی در این زمینه نیست . 


ادما یا ترجیح میدن چیزی ندونند یا اطلاعاتشون رو از همدیگه تکمیل میکنند که نصف بیشترش اشتباه و منحرف کننده ست .


کاش بچه ها به حقوق خودشون اگاه باشند و بدونند اگر در معرض تجاوزهای خانگی قرار گرفتند باید چکار کنند و چه اقدامی داشته باشند . 

والدین عزیزمون هم سطح دانش خودشون رو درمورد مراقبت و آموزش هایی که به بچه ها میدن بالا ببرن و بدونند که اگر فرزند عزیز و بیگناهشون دچار مشکل شد چه برخوردی باید داشته باشند و چطور جلوی اتفاقات بد تر رو بگیرند و در جهت درمان روح مجروح فرزندشون تلاش کنند . 

متاسفانه کم مادرانی رو نمیشناسیم که در مقابل بچه ش که بهش گفته دارم مورد تجاوز و تعرض یکی از افراد خانواده قرار میگیرم٬ جوابش این بوده که از این حرفا نزن  و به هیچکس نگو !!!


خلاصه که تقاضام از همگی دوستانی که وبلاگ دارن اینه که ادرس  و لینک وبلاگ " تجاوز ممنوع" رو در ابتدای لیست پیوند هاشون قرار بدن و دیگران رو تشویق به مطالعه ش کنند . 

نسرین جون در آخرین پستش در مورد تنوع گرایشات جنسی نوشته . ازش خواهش کردم که پست ها رو ادامه بده و همه ی انواعشو بررسی کنه . هر کس اطلاعات ی در این زمینه داره میتونه کمک کنه . 

درضمن اگر در دوران کودکی و  نوجوانی خدای نکرده مورد تعرض قرار گرفتید ٬ بنویسید که چطور روحتون رو درمان کردید و اصولاۤ چطور اتفاقا افتاد .

*****

راستی امروز دوز اول واکسن م رو زدم . 

امیدوارم  باعث و بانیان انتشار این ویروس منحوس در جهان ٬ با بدترین اتفاقا مواجه بشن .

درد و بلا از همه به دور باشه و همه ی دنیا هر چه زود تر واکسینه بشن . 



دوستتون دارم 


مصاحبه ی زیبای نسرین عزیزم رو با رادیو نشاط گوش کنید :


https://www.radioneshat.com/fa/program/audio/2747

ماجراهای بعد از تصادف

عزیزای دلم قربون لطفتون که اینهمه کامنت محبت آمیز برام نوشتید . امیدوارم همیشه تن درست و دور از بلا باشید.


راستش تازه فهمیدم که وقتی میخوام ماشین رو بیمه کنم و بهم میگن، فلان بیمه رو انجام نده اصلا خوب نیست یا فلان بیمه عالیه یعنی چی . 


ما همون شنبه که تصادف کردیم (یک هفته ی پیش) بصورت کاملاً خوش خیال ساعت نُه صبح بلند شدیم رفتیم پارکینگ نیایش(نزدیک پردیس سینمایی ملت و بیمارستان قلب تهران) که مثلاً کارشناس برای تعیین خسارت بیادو خسارت ماشین من رو بده و بریم دنبال تعمیر و این ماجراها. 

نشون به اون نشونی که بعد از هزار تا تلفنی که آقای دکتر به بیمه ی کوثر زد و میگفت ما ساعت دوی صبح تصادف کردیم از صبح هم تو پارکینگ منتظر ایستادیم، بالاخره ساعت یک و نیم بعد از ظهر یه پسر بچه حدود 20 سال با یه موتور ظاهر شد که پشتش هم یه پسر تقریباً شونزده ساله نشونده بود گفتن ما کارشناس بیمه هستیم !!!! (خدا رو شکر با موضوع ماسک و این چیزا هم کلاً بیگانه بودن که بهشون تذکر دادیم و یه ماسک از جیبش درآورد و زد)!!!


خلاصه هی دور ماشین چرخیدن و با هم پچ پچ کردن ما فهمیدیم که از اینا آبی گرم نمیشه، یه تعدادی فرم همراهشون بود که ما مشخصات نوشتیم. 

پرسید کروکی ندارید؟ گفتیم نه. پلیس گفت  اول برید کارشناسی بشه ، شاید خسارتتون بدون کروکی پرداخت شد. 

گفت : نه من که مینویسم کارشناسی مجدد لازم هست ، چون من نمیتونم کارشناسی کنم این ماشین رو !!! شما هم برو کروکی رو بگیر که دیگه دفعه بعد همه چی آماده باشه . 


حالا چرا ما کروکی نداشتیم؟ 


وقتی پلیس مدارک رو برای کشیدن کروکی خواست آقای دکتر گفت این ماشین خواهرمه ، متاسفانه ماشین خودم بنزینِ نداشت و من صبح از خواهرم خواهش کردم گفتم باید برم بیمارستان و کلینیک و ویزیت دو سه تا مریض تو منزل، اگر ماشینت رو نیاز نداری من ببرمش که وقتم برای بنزین زدن تلف نشه .


 بنابراین من اصلاً شرایط بیمه ی ماشین رو نمیدونم الان هم ساعت خوبی نیست که تلفن کنم یا برم خونه و بیدارش کنم برگردم . 

ولی گواهی نامه و کارت ماشین همراهمه . پلیس به ما گفت: شما میتونید ماشین آقای دکتر رو توقیف کنید تا اگر بیمه نداشت برای تامین خسارت، ماشین رو گرو نگه دارید، یا اینکه اعتماد کنید و ماشین رو توقیف نکنید .


 ما راه دوم رو انتخاب کردیم و گفتیم نیازی به توقیف ماشین نیست .


صبح زود هم آقای دکتر تلفن کرد گفت ماشین بیمه  شخص ثالث داره و بیمه ش هم کوثره .


تو اون مدت  که از صبح معطل بودیم تا این دوتا بچه رو برامون بفرستند، با آقای دکتر نشسته بودیم تو ماشینِ آرمین و از هر دری سخن میگفتیم ، مریض های کروناییشم چپ و راست تلفن می کردن و در مورد حالشون و داروهاشون سوال میپرسیدن که همه رو با محبت و حوصله جواب میداد . 


بعد از اینکه قرار شد کروکی بگیریم آرمین بهش گفت : چون شما گرفتارید ، نمیخواد برای گرفتن کروکی وقت بذارید اگر به من اعتماد دارید مدارکتون رو به من بدید من فردا (چون پلیس گفت من یکشنبه شب دوباره شیفت هستم و شنبه بعد از ظهر نیستم) برم ازش کروکی رو بگیرم. 


آقای دکتر هم تشکر کرد و همه ی مدارکش رو داد به آرمین و خداحفظی کردیم . 


یکشنبه بعد از ظهر آرمین کروکی رو گرفت و دوشنبه  صبح هر چی به اون پسری که اومده بود برای بازدید ماشین و گفت باید کارشناسی مجدد بشه تلفن کردیم که آقا ما الان کروکی گرفتیم باید چکار کنیم؟ جواب نداد . 


خلاصه انقدر آقای دکتر این طرف اون طرف تلفن کرد تا بالاخره یه شماره دیگه ازش پیدا کرد. 

فهمیدیم کرونا گرفته و رفته بیمارستان !!! (با اون ماسک زدنش)


گفتیم امیدوارم زود خوب بشی حالا ما چکار کنیم؟ یه شماره دیگه داد.

 زنگ زدیم دوساعت برامون توضیح داد که پرونده تون دست آقای آزاده و ایشون کرونا گرفتن و ... گفتیم عاقا جان فکر میکنی ما شماره ی شما رو از کجاآوردیم؟؟ از همون آقای آزاد گرفتیم و همه ی این داستان ها رو میدونیم گفت پس بذارید خودش از بیمارستان میاد فردا کارتون رو انجام میده .!!!


گفتیم : شما حالت خوبه؟؟ میدونی چی میگی؟؟ اصلا میدونی کسی که کرونا داره بیمارستان میره وضعش چیه و چقدر باید قرنطینه باشه؟؟ 


خلاصه گفت من بهتون زنگ میزنم . معلوم بود از اینکه کار آقای آزاد رو باید انجام بده شاکیه و میخواد زنگ بزنه به کسی  و بگه من پرونده های اینو انجام نمیدم !!


دیدیم اینطوری نمیشه از اداره مرخصی گرفتم پاشدیم رفتیم یه شرکتی بنام آنی پرداخت که انگار با بیمه های مختلف کار میکنه یکیش هم بیمه ی کوثر کوفتیه!


رفتیم و اونجا کلی باهامون مهربون صحبت کردن و کروکی رو گرفتن و رسید دادن و گفتن ان شالله فردا بهتون کارشناس میدیم . 


شد سه شنبه ؛ هر چی تلفن کردیم یه آدم جدید برمیداشت که کلاً با پرونده آشنا نبود (یا خودش رو میزد به نفهمی) ، ما از اول قصه ی تصادف رو میگفتیم و اونا میگفتن ده دقیقه دیگه ما باهاتون تماس میگیریم یا شما بگیرید . 


ده دقیقه بعد دوباره همون آش و همون کاسه .. آخر سردوباره یه آدم ملایم و مهربونی ما رو به آرامش دعوت کرد و گفت اجازه بدید فردا همه چیز درست میشه . 


شد چهار شنبه از نُه صبح شروع کردیم به تلفن کردن، دوباره داشت مثل دیروز میشد. 


آرمین گفت مهربانو باید بریم همونجا، اینا باز یه کاری میکنن ما امروزم از دست میدیم . 


از اداره مرخصی گرفتم رفتیم یوسف آباد .  توپمون هم پُر بود 


گفتیم : ما یه غلطی کردیم خسارت دیدیم ، از شنبه تا حالا علافیم . 


گفتن: ای باباااا شما اصلاً درک نمیکنید شرایط مملکت بحرانیه و مردم کرونا می گیرن،  صبور باشید آقای آزاد که مسئول پرونده شما بوده کرونا گرفته . 


گفتم : این مسخره بازیا رو بذارید کنار با بچه که طرف نیستین ، شما ها صرفاً دنبال بهانه هستید تا کار نکنید . 


من خودم کارمندم ، همه ی همکارام از جمله خودم  کرونا گرفتیم ، سه هفته سه هفته قرنطینه بودیم ولی کار روی زمین نمیمونه !! 


یعنی چی که شما انقدر بی مسئولیتید ما شین رو بیمه می کنیم که موقع زیان دیدن راحت باشیم . 

از شنبه تصادف شده ما هنوز یه تعیین خسارت درست و درمون نشدیم !!!


ماشین افتاده تو پارکینگ ناجا شبی پنجاه تومن هزینه ی پارکینگ داره،  اینهمه رفتیم اومدیم از کار و زندگی افتادیم تازه شما میگی درک کنید!!!


خلاصه گفتن: چون خسارت ماشین شما بالای پنج میلیونه  ما نمیتونیم کاری انجام بدیم برید خیابون دماوند،  خیابون اتحاد دفتر بیمه ی کوثر !!! 


گفتم : الان به این نتیجه رسیدید؟؟ یعنی هر بچه ای عکس ماشین رو میدید میفهمید که خسارت ماشین خیلی بیشتر از پنج میلیونه شما بعد از چهار روز که مارو علاااف کردی اینو میگی؟؟ 


خودمون رو رسوندیم خیابون دماوند بعد از کلی معطلی طرف میگه خانوم این صف طویل رو ببین ؛ همه کارشناس میخوان برو شنبه برات میفرستیم . 


کم مونده بود بشینم گریه کنم . هر چی التماس کردم که همین امروز یا فردا اقلاً به من کارشناس بدید گفت ممکن نیست . 


اومدیم بیرون .. داشتم از عصبانیت می مُردم ، ولی گفتم ولش کن دیگه چیکار کنم ؟ 

کم مشکل داریم تو این مملکت؟ اصلاً بهش فکر نکنم ببینم چی میشه . 


دیشب آقای دکتر باهام چت میکرد ، البته روز پزشک رو بهش تبریک گفته بودم و تازه دیده بود عذرخواهی کرد گفت خیلی شلوغ بودم اصلاً فرصت نشد حال شما و دخترخانومتون رو بپرسم . 


دیگه براش تعریف کردم گیر و گرفتاری های بیمه رو کلی ناراحت شد هی گفت: بخدا خیلی شرمنده م تقصیر باباست ،  ماشین خواهرم رو بابا برده بیمه کرده چون ارتشیه رفته این بیمه که برای ارتش هست و متاسفانه کیفیت خیلی پایینی داره انتخاب کرده هر چی هم بهش گفتم بیمه ی بدنه هم بکن گفت لازم نیست خواهرت زیاد از ماشین استفاده نمیکنه . 


 گفتم : بیخیال  آقای دکتر برای هرکدوممون ممکنه پیش بیاد خدا رو شکر با خسارت مالی و کمی علافی جبران میشه . 

****

حالا باید ببینیم امروز که شنبه ست بالاخره اینا  به قولشون عمل میکنن و کارشناس میاد یا نه !


****

دوست ندارم با خبر های بد اذیتتون بکنم ولی دور از رفاقته که هیچ اسمی از نسترن عزیزم نبرم . 


نسترن رو از سالها پیش میشناختم ، هر دو از زندگیمون مینوشتیم و هر دو دختر کوچولوهایی داشتیم که با خودمون زندگی میکردند . 

نسترن با اسم مارال وبلاگ داشت البته چند ین بار آدرس وبلاگشو عوض کرد. مارال تنها، مارال و زندگی و ... 


با اومدن اپلیکیشن های تلگرام و  واتس اَپ و این اواخر اینستا، دیگه رسماَ  از وبلاگ نویسی دست کشید.

 چند سالی بود که ازدواج مجدد کرده بود و زندگی خوب و آرومی هم داشت. 


تقریباً سه هفته ی پیش به کرونا مبتلا و بیمارستان بستری شد ولی انقدر حالش خوب بود که با هم مرتب چت می کردیم . 

چند شب  پیش بهش گفتم نسترن جون چرا نمیای از بیمارستان ؟ 

گفت میگن یه عارضه ی جدید برای ریه ت پیش آمده ، برام دعا کن . 

بعداً هر چی پیغام دادم جواب نداد و متاسفانه همون جمعه شب متوجه شدم از دنیا رفته . 


نمیدونم باران بدون نسترن چی میشه  خیلی غصه ش  رو میخورم ولی فقط میتونم برای ارامش نسترن و صبر باران  همسرش دعا کنم . نمیدونم اینجا کسی مارال یا همون  نسترن واقعی رو میشناسه یانه ؟




نسترن جون مثل خودم آشپزی رو دوست داشت و دلش میخواست یه کافه ی کوچولو داشته باشه . 


آموزش تارت هلو پنیری رو به یاد نسترن میذارم براتون.

 امیدوارم دوست داشته باشید و اگر درست کردید حتماً یادش کنید و برای ارامش روحش و صبوریِ باران دعا کنید 




برای این شیرینی ظرفتون باید تحمل  دمای فر رو داشته باشه وگرنه قالب خاصی مد نظرنیست و حتی بدون فر و با یه قابلمه ی بزرگ که درس کیپ بشه و قالب توش قرار بگیره میشه تهیه ش کرد.


خُب بریم سراغ مواد برای خمیر تارت 


تخم مرغ یک عدد

کره ۲۰۰ گرم

ارد ۴/۵-۵ لیوان

ماست یک ق غ (سفت باشه بهتره)

روغن مایع نصف لیوان 

شکر نصف لیوان (کم شیرین میشه)

وانیل نصف قاشق چایخوری


مواد میانی (سس هلو پنیری) 

پنیر لبنه ۲۰۰ گرم 

خامه ۲۰۰ گرم 

پودر قند ۴ ق غ سر پر 

تخم مرغ ۲ عدد 

نشاسته ذرت یا گندم ۱ قاشق غذاخوری

۵ تا هلوی متوسط هسته جدا که راحت خوردش کنید.


طرز تهیه خمیر تارت :

همه ی مواد بجز آرد رو خوب مخلوط کنید

بعد آردی که سه بار الک شده رو اضافه کنید تا یه خمیر لطیف بدست بیاد.


خمیر رو به ضخامت حدود دو سانت کف ظرفی که میخواید شیرینی رو بپزید پهن کنید(تقریبا نصف خمیر) و با بقیه ی خمیر گوله های اندازه پرتقال درست کنید و بذار ید تو فریزر تا یخ بزنه. 


حالا بریم سراغ سس هلو پنیری 


هلو ها رو خورد کنیدو  کنار بذارید. بعد تو یه کاسه همه ی مواد سس رو با هم مخلوط کنید و آخر سرهلو ها رو هم اضافه کنید و آروم هم بزنید تا هلو ها له نشن. سس هلو پنیری اماده ست.


حالا مطابق فیلم، سس رو بریزید روی خمیر تارت و اون‌خمیر هایی که تو فریزر یخ زدن رو‌هم بیاریدرنده کنید و بریز روی سس هلو . 


حالا ظرف رو بذارید  تو فرِ از قبل گرم شده با دمای 180 حدود ۳۵-۴۰ دقیقه تا خمیر تارت پخته و برشته بشه. 


بعد از اینکه تارت آماده شد، بذارید کاملا خنک بشه و روش پودر قند الک کنید  و به قطعاتی که دوست دارید برش بزنید و نوش جان.


دوستتون دارم