دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

دوز دوم واکسن/ ادامه ی شکایت/تمدید قرار داد خونه /چیز کیک سن سباستین

پینوشت اضافه شد. 

دیروز نوبت  تزریق دوز دوم واکسنم بود .شب قبلش نفس گفت شنیدم باغ پرندگان اتوبان بابایی سیستم تزریق در اتومبیل دارن صبح میام دنبالت بریم اونجا . منم که بی مااااشین گفتم: ننه خدا یک در دنیا، صد درآخرت بهت خیر بده . 

خلاصه رفتیم دیدم به به چقدر خلوووت ، چقدر مرتتتتب !! کارت ملی و کارت واکسن رو گرفتن و ثبت کردن. منم که آستین مانتوی اداره م تنگ بود ، دگمه های مانتو رو باز کردم و دست راستم رو انداختم بیرون کلی هم اشاعه فساد کردم  ،  یه خانم گوگولی خوش برخوردم اومد دستشو از شیشه ی ماشین کرد تو و فرررت، واکسن رو تزریق کرد . 

اصلاً از اینکه یه کاری تو این مملکت طبق نظم و قاعده و بی دردسر انجام شده داشتم ذوق مرگ میشدم . 

نفس منو رسوند دم اداره ، بدو بدو رفتم به پیشی های مقیم باغچه ی  بین بانک تجارت و اداره م غذا دادم و رفتم اداره . 

هر چی سر تزریق دوز اول، اصلا عین خیالم نبود و نفهمیدم این که زدن بهم آب بود یا واکسن؟ سر این دومی هم تَب کردم هم دستم درد میکنه هم بی حال شدم . 

 

ماشینمم داره لاکپشت وار درست میشه گفته بودن تا آخر هفته درسته که انگار تعطیلی ها رو بهانه کردن و حالا میگن تموم نمیشه این هفته هم . 


شنبه صبح  رفتم میدون ونک  مجتمع قضایی شماره شش پیگیر کار پرونده  ی شکایت باشم . ساعت هشت و ده دقیقه اونجا بودم . کارمند دبیرخونه که تازه نشسته بود پشت میزش با یه حالت بی اعصابی گفت: اس ام اس اومده برات؟ گفتم نه ، گفتن اگه نیومد مراجعه حضوری کن . 

گفت: از کجا میدونی پرونده ت اینجاست؟ گفتم : اونجا که ثبت الکترونیک کردن گفتن میفرستن برای شما . شماره پیگیری هم دارم . گفت حالا فعلا برو بیرون . 

نیم ساعت بعد رفتم گفتم: خانمِ عزیز ، یه چیزی بگم؟  فقط نگام کرد. گفتم ببین منم مثل خودت کارمندم ، اینجا هم نمیدونم مراحلش به چه صورته لطفاً منو درست راهنمایی کن ببینم باید چکار کنم . 

گفت : شماره ملی ت رو بگو . گفتم ، چک کرد گفت پرونده ت اینجا نیست ، احتمالاً تو کارتابلِ قاضیه . منتظر باش تا بیاد . دوباره رفتم بیرون ، دیگه کم کم سرو کله ی مردم پیدا شد ، همه پرونده به دست بودن و نگاهشون به در و دیوار تا یه تابلویی، راهنمایی ، چیزی پیدا کنن. 

دوباره نیم ساعت گذشت رفتم بهش گفتم : خانم ببخشید دوباره مزاحم میشم . این قاضی کی میاد؟ میخوام ببینم اصلا موندن من اینجا فایده داره؟ 

گفت: قاضیه دیگه خانوم ، مثل دکترا میمونه، هر وقت دلش بخواد میاد ، من رو هم در جریان نمیذاره ولی کلاً  اگه اومدنی باشه تا یازده میرسه . 

دوباره رفتم بیرون . یه خانومی هم از اتاق دیگه ای هی میومد آیه ی یاس میخوند و می رفت . میگفت: گمان نکنم امروز اصلا قاضی بیاد ، معمولاً آخر ماه میاد الانم که هفته ی اول ماهه . 

حس میکردم خیلی بیخود حرف میزنه . 

با خودم قرار گذاشتم اگه تا یازده نیومد برم اداره دیگه معطل نشم . 


ساعت بیست دقیقه به یازده یه پسر جوان مثل پسر مومن ها یی که تو سریال های ایرانی نشون میده، هم خیلی مذهبی هستن هم خیلی تر و فرز و خوش مشرب،  اومد. 


قاعدتاً من نفر اول بودم ولی دونفر قبل از من چپیدن تو اتاق . گفتم: خانوما من از ساعت هشت و ده دقیقه اینجام . گفتن: ما از قبل اینجا پرونده داریم میدونیم روند پرونده چیه یه سوال داریم .


 هیچی نگفتم یهو یه خانم لاغر اندام با سرو وضع ِ مرتبِ معمولیِ یک خانمِ خانه دار، که حرکات چشمش خیلی عصبی بود ، اومد رفت جلوی من . 

گفتم: خانم ما تو نوبت هستیم .

 خیلی تند و پرخاشگرانه گفت: خودم این چیزا حالیمه. نمیدونم کارم اینجاست یا نه ، میپرسم اگر بود میرم تو نوبت. 

قاضیه هم  دید اون پرید تو اتاقش ، عصبانی داد زد برو بیرون ببینم ، کی گفته اینجا رو شلوغ کنید. 


خانومه اومد بیرون رو به من که داشتم با تاسف و تحقیر نگاش می کردم،  گفت: اومدم حقمووو بگیرم . 


گفتم: همه اومدیم اینجا حقمون رو بگیریم ، ولی اگه آدما میتونستن با هم درست حرف بزنن ، خیلی هامون الان اینجا نبودیم .

من به شما گفتم جلوتر از شما هستم ولی صاف رفتی تو .


 ایستاده بود بیرون یه پسری هم حدود بیست و یکی دو ساله  همراهش بود که مشخص بود از رفتارهای پیش بینی نشده ی مادرش نگرانه . 

هی مادره یه چیزی درگوشش میگفت اونم تند تند میگفت: چشم ، تو عصبی نباش ، چشششم . 


قاضی رفته بود  تو اون یکی اتاق با همکاراش شوخی  می کردن و صدای  هر و کِرِه کردنشون می اومد.

 بالاخره  برگشت تو اتاقی که ما بودیم.

 همین خانوم عصبیه پرید جلوش گفت: من میخوام نفقه ی پسرمو بگیرم. . 

قاضی گفت: پسرت چند سالشه؟ خانومه همون پسرهمراهشو  نشون داد. کلی هم مدارک گذاشت جلوی روی قاضی . 


اونم یه نگاه بهش کرد گفت: نفقه ی پسرِ بیست ساله رو میخوای؟؟ نمیییشه که . اگه دانشجوعه مدارک دانشجوییش رو بیار . 


خانومه هم دفتر دستک ش  رو از رو میز جمع کرد به پسره گفت: بیا دنبالم 

و رفتن. 


به قاضی گفتم . من یکماه قبل تصادف کردم ولی سقف بیمه ی مقصر خیلی کم بوده مقصر هم میگه بقیه ی خسارتت رو نمیدم الان میخوام تامین دلیل بگیرم . 

گفت: برو فردا بیا. 

گفتم: من کارمندم برام آسون نیست هر روز بیام ، لطفاً امروز یه کاری برام انجام بدید تا اومدنم بی فایده نباشه . گفت: کد رهگیریت رو بنویس بده به من . 

نوشتم براش،  گذاشت زیر شیشه ی میزش گفت: امروز ابلاغش میکنم، باید برات اس ام اس بیاد ، وقتی اومد میگه کجا باید بری. 


گفتم مرسی و اومدم اداره . 


فرداش یه اس ام اس اومده که دادخواست شماره ---- ارسالی از طریق سامانه خدمات قضایی به شعبه 273 مجتمع شماره شش شورای حل اختلاف شهر تهران ارجاع و با شماره پرونده ---- و رمز شخصی --- ثبت گردید. 


نمیدونم حالا باید برم شعبه 273 یا منتظر بمونم اس ام اس بعدی بیاد که ساعت فلان و روز فلان بیاید . 


البته اگر حالم بخاطر واکسن بهم نمی ریخت می رفتم ولی دیگه میذارم شنبه میرم . 


میدونید واقعاً اگر آدما  انصاف و  شعور اجتماعی داشته باشن و هر چیزی رو که برای خودشون نمیپسندن برای دیگران هم نخوان، خیلی از مشکلاتی که امروز باهاش دست به گریبان هستیم اتفاق نمی افتاد . 


این بیمه ی ماشین منه به سقف تعهداتش نگاه کنید ببینید چقدره و با بیمه ی دکتر که سقفش یازده میلیون بود مقایسه کنید. 

میخوام ببینم اگر بجای ماشین من که یه 206 تیپ 2  سال 90 هست  که الان قیمتش نهایتاً 130-140 تومنه به یه ماشین 500 میلیونی به بالا زده بود چکار می کرد؟؟ یه جوری ماشین رو بیمه کردن که فقط بیمه داشته باشه،  اصلا براشون گرفتاری های کسی که بهش خسارت میزنن مهم نبوده . 



بگذرررریم ....

*********

بیستم شهریور که کرایه ی خونه م رو واریز کردم ، به صاحبخونه ی محترمم گفتم نظرتون برای افزایش قیمت امسال چیه؟ گفت: شما چطوری راحت هستید؟ گفتم: والا انگار هر کی هر کاری دوست داره انجام میده افزایش قیمت های فضایی رو دیدم، افزایش های ناچیز رو هم همینطور، فکر میکنم باید با هم توافق کنیم . گفت: نظر شما چند درصده؟

 گفتم: یه چیزی بصورت نرمال از طرف دولت اعلام شده که 25% افزایشه ، شما موافقید؟ گفت: بله هر چی شما بگید خوبه. 


تشکر کردم. گفت: فقط راحتید روی کرایه این افزایش باشه یا روی پول پیش؟ گفتم: اگر اشکال نداره روی پول پیش 

چون واقعا افزایش کرایه با این هزینه های زندگی سخت میشه.

 گفت: نظر من کرایه بود ولی هر جور شما راحتید همون کار رو انجام میدیم . 


بعد پیشنهاد کرد که بنگاه نریم و خودمون پشت قولنامه رو بنویسیم و تمدید کنیم و تاکید کرد البته چون شما میخواید پول بدید حق دارید که نخواید بین خودمون باشه و حتماً بنگاه بریم . 

گفتم: نه ، واقعا چه کاریه .. من هنوزم یادم نرفته پارسال چطوری ایستاده بودن بالای سر من و میخواستن برای بستن قرار داد 9 میلیون پول ازم بگیرن. گفت: بی انصاف ها از منم پنج میلیون گرفتن.


 گفتم: منم پنج میلیون دادم  

حالا امشب با  صاحبخونه ی محترمم  قرار داریم . 


جالبه دوهفته پیش از طرف همون بنگاه بهم زنگ زدن که  قرار دادتون داره یکساله میشه ، تمدید میکنید یا براتون ملک دیگه ای معرفی کنیم؟ 

گفتم: خیلی خاطره ی خوبی از رفتار پارسالتون دارم؟

 گفت: جبران میکنیم . 

گفتم :لازم نکرده . چند بار دیگه هم زنگ زد که بهش گفتم من باشما کار نمیکنم دوست عزیز. 

صاحبخونه مم همینو بهشون گفته بود .

********

خُب بریم یه چیز خوشمزه و آسون با هم بپزیم .. تلخی ها رو بشوره ببره بیرون . 


من طرفدار چیز کیک بدون بیسکوییت و‌در واقع لایه ی زیرینش هستم.

چیز کیک سن سباستین دقیقاً همونه


 این چیز کیک تو فر، پُف اساسی میکنه پس باید کاغذروغنی رو تو قالب خیلی بیشتر از ارتفاع قالب بذارید تا ازش بیرون نریزه ولی وقتی از فر درمیارید پفش میخوابه و به اندازه ی واقعیش میرسه.


مواد لازم:

پنیر خامه ای یا ماسکارپونه یا ترکیب هر دوش ۶۰۰ گرم


شکر یک لیوان یا کمتر (بسته به ذائقه تون)


نشاسته ذرت ۲ قاشق غذاخوری


خامه  ۴۰۰ گرم


تخم مرغ ۴ عدد


وانیل نصف قاشق چایخوری


طرز تهیه:


همه ی مواد رو به دمای محیط رسونده باشید و فر رو بذارید با درجه ۱۸۰ گرم بشه.


تو یه ظرف بزرگ، پنیر و‌شکر رو کاملا هم بزنید تا مخلوط بشن.

حالا خامه هارو مخلوط کنید. تخم مرغ ها رو دونه‌ دونه اضافه کنید و هر بار هم بزنید.

وانیل و نشاسته رو با هم الک کنید و وارد مواد تخم مرغی کنید.


قالب من ۲۲ سانتی هست . کف و دیواره هاش رو مطابق فیلم کاغذ روغنی بندازید و مواد رو بریزید داخلش حدود ۴۰ دقیقه چیز کیک رو بپزید.(کاملاً زمان تقریبیه و بستگی به فر داره)


وقتی روی کیک برشته و کاملا قهوه ای ای شد کیکتون پخته اما هنوز مواد داخلش شناوره نگران نباشید.


حدود نیم ساعت کیک رو تو فر خاموش و در باز نگهدارید، بعد بیارید بیرون و صبر کنید کاملا خنک بشه تا کاغذ روغنی راحت ازش جدا بشه.


کیکتون اماده ست نوش جان


البته هرچی تو یخچال بمونه خوشمزه تر میشه




دوستتون دارم 


پینوشت 

برای نسرین جون و بقیه ی دوستان گیاهخوارم:


https://vigiha.ir/%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%AE%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%BA-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%9F-13/


این لینک سیزده جایگزین تخم مرغ برای وگان ها داره

نظرات 26 + ارسال نظر
مهرگل دوشنبه 3 آبان 1400 ساعت 01:07 ق.ظ

ان شاءالله که کارت بی مشکل و سریع رفع بشه مهربانوجون
منم تو دوز دوم واکسنم دستم بدجور درد گرفت
چه صاحبخونه ی مهربون و باشخصیتی واقعا

ممنونم نازنین
خیلی گل و آقاااست

زری یکشنبه 11 مهر 1400 ساعت 01:32 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

مهربانو جان این دستور چرا آرد نداره؟ همون دو قاشق ارد ذرت؟ حقیقتش من اصلا جرات نمیکنم همچین چیزی را درست کنم چون میدونم خوشمزه هست و نمیتونم جلوی خودم را بگیرم کم بخورم و این هم بمب کالری هست بخاطر همین اصلا از همون اول چیزهای خوشمزه ی پر کالری را درست نمیکنم :) اما برام جالب بود دیدم ارد نداره! شما درست کردی نوش جونتون

زری جونم چیز کیک های دیگه هم آرد نداره ولی زیرش یه لایه بیسکوییت پودر شده داره که چون سفت میشه من زیاد دوست ندارم این دوقاشق کاملا کفایت میکنه

کار خوبی میکنی واقعا پر کالریه عزیزم
فدای تو منم خیلی کم میخورم البته هنر نمیکنم معده م جا نداره

Zebele شنبه 10 مهر 1400 ساعت 09:30 ب.ظ http://Zebele.blogfa.com

دوز دوم مبارک
من اینجا یه اعترافی بکنم این ماجرای پیگیری شما چه توی این کیس چه در مورد رستوران سرگزدنه خیلی برای من اموزنده س و دارم رو خودم کار میکنم که یاد بگیرم
معمولا با اعصاب خوردی و خودخوری این داستان تموم میشه برای من
کیک سن سباستین هم تا وقتی بی ام ایم نیاد رو ۲۲ کنسله

ممنونم
والا زبل جان از نظر مامانم ما چهارتا بچه ش در این مورد باعث شرمندگیش هستیم ، یعنی پروردگار پیگیری هستن ایشون

من بهت افتخار میکنم .. دمت هم گرررم ولی بی ام آی 22 خیلی کمه دادااااش به 23 و 24 رضایت بده

شارمین شنبه 10 مهر 1400 ساعت 08:29 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.
دوز دوم واکسنت مبارک. دیگه حتما تا الان درد و تب هم تموم شده.



وااای مهربانو با تک تک صحنه‌هایی که از دادگاه تعریف کردی، دادگاه رفتنهای خودم برای پرونده ملکی بابا جلوی چشمم اومد. اصلا انگار منم باهات بودم. همه این صحنه‌ها رو منم دیدم: منشی بی‌اعصاب، قاضی همین تیپی که هر وقت دلش بخواد میاد، یکی که هی میاد سر مردم داد می‌زنه، قاضی که سر مردم داد می‌زنه، بی‌نوبت تو رفتن و و و....
چقدرم حس بدی داره. حالم گرفته شد اصلا. ما که بعد از 6 سال رفت و آمد و چند تا شکایت و کلی ارائه مدرک کاملا معتبر و حتی شهادت متناقضی که طرفمون و داداشش جلوی چشم خودمون به قاضی دادن ، تهش ما متضرر شدیم! امیدوارم که برای تو خوب پیش بره اوضاع. البته خب پرونده ما خیلی هم پیچیدگی داشت.


در مورد اون اس ام اس، من این طوری تو ذهنمه که باید منتظر اسمس بعدی باشه که می‌گه ابلاغیه رو تو سامانه ثنا ببینی و تاریخ مراجعه بعدی تو ابلاغیه هست.

سلام عزیزم
مررسی قربونت .. آره تموم شد و رفت
متاسف شدم شارمین جان . آدم خیلی دلش میسوزه حقش ضایع بشه کاش یه جای دیگه شیرینی احقاق حق رو بچشیید.
من پرسیدم میگن چون تامین دلیل میخوای بگیری باید یه دور بری نمیدونم والا

طیبه شنبه 10 مهر 1400 ساعت 01:27 ب.ظ

نه عزیزم خونگی نبوده

یساله مهمون ماست البته

یه چیز بامزه برات بگم
دیروز شوهرم رفت بهش غذابده یه گربه هم روی دیوار بود این گربه ماانقدر استرس داشت میترسید شوهرم به اونم غذا بده لب به غذاش نمیزد همش می پیچید به پای شوهرم بهد که شوهرم به اون یکی غذا داد دیگه این ناامید شد اومد غذاشو خچرد بعد رفت چنان دعوایی بااون غریبه کرد که نگو اونم دمشو گذاشت رو‌کولش و دیگه برنگشت

می دونستم گربه قلمرو دارن ولی اینجوری ندیده بودم

جااانم چه مهمون عزیزی چه میزبان گلی
طیبه جون گربه ها (شایدم همه ی حیوانات) کاملاً مثل خودمونند از نظر شخصیتی . یعنی بینشون باکلاس و موقر ، پرخاشگر و عصبی، مهربون و مطیع ، نافرمان و با جنس شیشه خورده ای .. قلدر و ... همه جور تیپ شخصیتی دارند . من خیلی وقتا دارم غذا رسانی میکنم مواظبم که یه قلدر بی ادب بقیه رو ااذیت نکنه و بذاره به بقیه غذا برسه . خیلی هم نقشه میکشن و اجرا میکنند مثلاً پدر مهردخت هم تو بچگیش همزمان 8-9 تا گربه باهم داشته میگفت وقتی اینا تو افتاب خوابیده بودن چرت میزدن یه گربه دیگه میومد بینشون قشنگ با هم پچ پچ میکردن هر کدوم به طریق و روشی حال تازه واردو میگرفتن یارو اصلا نمیفهمید از کجا باید در بره
پدر سوخته هاااا

mahna شنبه 10 مهر 1400 ساعت 10:08 ق.ظ

مهربانو جان سلام
خیلی خوشحالم و تبریک میگم بابت دوز دوم واکسنتون.
امیدوارم به زودی ماشینتون سرحال و قبراق بهتون تحویل داده بشه و کارهای دادگاهیتون هم روی روال بیفته و از این خوان هم موفق عبور کنید.
بابت آموزش چیزکیک دلبرتون هم ممنونم و همین طور بابت لطف و محبتی که به من داشتید خیلی ازتون سپاسگزارم.

سلام عزیز من
ممنونم دوست نازنین و مهربونم
چه ارزوهای خوبی برام کردی امیدوارم بهترین ها منتظرت باشه
خواهش عززیزم . منم همینطور

ماه شنبه 10 مهر 1400 ساعت 09:26 ق.ظ

خوشحالم همه چی ختم به خیر شد در این پست مهربانوجان

ممنونم ماه عزیزم

Mani شنبه 10 مهر 1400 ساعت 01:09 ق.ظ

چیز کیک سن سباستین نوش جان

ممنونم مانی جانم

x جمعه 9 مهر 1400 ساعت 06:31 ب.ظ

آهان آلان جوابی که به یکی از کامنت ها دادی خوندم فهمیدم چی میدی به گربه ها :)
دما گرم که آنقدر با حوصله براشون وقت میذاری


فدای تو عزیز دلم

x جمعه 9 مهر 1400 ساعت 06:26 ب.ظ http://Malakiti.blogfa.com

منم موقعی که تو شهرم واسه واکسن زدن اقدام کردم واقعا از شرایط خوب و پیش بینی شده و حرفه ای شون کیف کردم

----
خوشحالم می بینم آدم های هستن مثل مهربانو که هم پیگیر حق شون هستن هم متوجه حد و حدود رفتارشون و معقولانه رفتار می کنند

راجع به اون خانم جیغ جیغوی توی دادگاه ....
من قبل از فکر می کردم چقدر این مدل آدم ها مصر هستن تو گرفتن حقشون و شجاعن که این مدلی با دیگران برخورد میکنن ! الان تو این سن واقعا می دونم آدم های ضعیفی هستن و بی هیچ عزت نفسی که هیچ جا کارشون پیش نمیره و همه ازشون متنفرن و معمولا هم به هدفشون نمیرسن

خداروشکر یه صاحب خونه با این حجم از فهم و کمالات داری

چقدر خوب که به گربه ها غذا میدی
غذای آماده ی گ به بهشون میدی ؟ میشه در این مورد راهنماییم کنی ؟

خدا رو شکر منظم بوده کارشون
----
مررسی عزیز من
اره واقعا این ادما خیلی ضعیفند .
امیدوارم همیشه کاراش به خوبی پیش بره
نه عزیزم من از همون غذاهایی که برای دارسی و تامی میپزم میدم بهشون

ترانه جمعه 9 مهر 1400 ساعت 06:50 ق.ظ http://taraaaneh.blogsky.com

مبارک باشه دوز دوم واکسن. چه خوبه که توی ماشین واکسن میزدن.
برای من که همه دوز ها مثل هم بود اول و دوم و سوم.

خب اگر کسی بیمه ای بکنه که خسارت کمی پرداخت میکنه به شخص ثالث اون وقت خودش باید بقیه خسارت رو بده دیگه. نه؟

مرررسی عزیزم سلامت باشی
آره خوب بود واقعا بی دردسر و راحت

دقیقا همینطوره ولی یکی هم مثل اقای دکتر میگه من نمیدم و مجبور به شکایت میشیم

طیبه پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 08:27 ب.ظ

عزیز مهربانم
چه خوب توضیح دادی حتما رعایت می کنم

ولی این گربه سیاه حیاط ما برنج و سیب زمینی و اینا نمی خوره
چه برسه به ته دیگ

قربونت طیبه جانم ممنون از تو که انقدر نازنینی
آخی بمیرم پس شاید خونگی بوده که عادت به هر چیزی نداره

سارا پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 04:41 ب.ظ http://www.yekzanyekzendegi.blogfa.com

سلام عزیزم
خداروشکر ک دو دوز واکسن رو زدید و ایشالله ک همیشه سلامت باشید.
متاسفانه ماها فقط ادعای اخلاق مداری و فرهنگمون میشه ولی درعمل زیرِ صفریم!
ادارات و اکثر کارمندها ک تکلیفشون معلومه ولی خودمونم ب خودمون رحم نمیکنیم و از گرفتن نوبت همدیگه و سایر حق خوریهای کوچیک و بزرگ تا جایی ک بشه،از هم دریغ نمیکنیم!!!!
مسلما اینایی ک گفتم رو نمیشه ب همه تعمیمشون داد ولی خب خیلی خیلی زیاده مصداقش تو جامعه امروز ما!
خداروشکر ک صاحبخونه منصفی دارید و ایشالله همه امورات زندگیتون ب آسونی و با خوشی بگذره

سلام سارا جون
آره واقعا متاسفانه رحم و انصاف از بین رفته و همین باعث دردسر های الکی میشه .
خدا خیرش بده پسر گلیه
برای تو هم بهترین ها رو ارزومندم

ملیکا پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 04:14 ب.ظ

سلام مهربانو جان
صحنه های توی مجتمع قضایی رو چه خوب توصیف کردی!
برام تداعی شد که چند سال پیش برای شکایت علیه یک آژانس هواپیمایی که کلی پول برای ۴ نفر گرفته بود اما نه برامون ویزا گرفت و نه پولو پس می داد!
سفر به کل کنسل شد، حدود ۳ ماه بعد از شکایت حکم دادند که باید پس از کسر مبلغ ناچیزی پولو پس بده اما برای اجرا و انجام حکم، یک سال رفتم و اومدم. سر ظهر که می شد کارمندا آستین بالا می زدن و جوراباشونو در می آوردند و با اون وضع به اتاق همدیگه سرک می کشیدند که… نمیایی نماز!!!
بعد تا ساعت ۲ می نشستم که ناهار بخورن بعد می گفتند سرویس منتظره برو هفته دیگه بیا!
امیدوارم هر چه زودتر درست بشه کارت.
چقدر خوب که سر خونه به توافق رسیدین
واقعا انصاف داشتن خیلی خوبه و کلی از مشکلات حل میشه.
بازم ممنون از دستور کیک

سلام عزیزم
امیدوارم هر کی تو کار مردم اخلال ایجاد میکنه و بجای کار راه انداختن عذاب میده خودش به همون موضوع گرفتار بشه.
آره واقعا یه گیر از گرفتاریهامون باز شد سر همین تمدید میشد که دوباره کار گره بیفته و هی دادگاه و دادگاه کشی کنیم . کاش مردم زبون ادمیزاد بلد باشن و به دادگاه نیاز نباشه .
قربونت عزیزم نوش جانتون

غریبه پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 04:00 ب.ظ

سلام
من دوز دوم را زده ام نزدیک دو ماه پیش اما الان احساس می کنم وضعیت ریه ام نرمال نیست فکر کنم باید یک اسکن ریه بدم ببینم شاید مثل آنهایی که کرونا گرفته و خوب معالجه نشده اند ریه ام آب آورده باشد
علی برکت الله
در مورد وضعیت دادگاه باید صبور بود شاید یک هفت هشت سالی طول بکشه تا به حق قنونی ات برسی
دادگاه ما همین است
در یاداشت قبلی موضوع تصادف خودم را گفتم
اما شما صبور باشید اگر چه ممکن است ناچار باشید کلی مرخصی بگیرید و از پاداش آخر خدمت شما کم شود
ولی احقاق حق هزینه دارد

سلام
امیدوارم خیر باشه . خدا نکنه
7-8 سال واقعا خیلی غم انگیزه اصلا کی مرده کی زنده ست!
ولی سعی میکنم کاملا صبور باشم .

ماجد پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام آرزوی سلامتی موفقیت و آرامش دارم

سلام ممنونم ماجد عزیز

زهرا پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام و وقت بخیر
خدا روشکر که دوز دوم هم تزریق کردید و یکم خیالتون راحت شد.
در مورد تجربه دادگاه و کار قضایی خیلی متاسف شدم
اما جالبه که من حدود یکسال پیش برای موضوعی مراجعه به دادگاه داشتم انقدر برخوردشون خوب بود و قاضی یک خانم فوق العاده بود که خودم تعجب کردم انقدر خوب بودن.
امیدوارم کارت زودتر راه بیفته
گود لاک

سلام عززیز من
اره واقعا یکمی خیال راحت میشه
خدا رو شکر خوشحال شدم تجربه خوبی داشتی
حتما شورای حل اختلاف و دستیار بوده چون متاسفانه تو دادگاه های اصلی قاضی خانم نداریم
اون گود لاک خیلی بم چسبید

طیبه پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 02:10 ق.ظ

سلام عزیزم
یه سوال یه گربه میاد همیشه تو حیاطمون و منم اگه غذای گوشتی مونده باشه بهش میدم


گربه ها کلا چه چیزایی میخورن چون واقعا اونقدری گوشت نمی مونه که هر روز سیرش کنیم

سلام طیبه جان دستت درد نکنه عزیزم درک میکنم چی میگی .
والا یه رژیم غذایی سالم برای گربه ها شامل سبزیجات ،پروتیین و کربوهیدراته
من برای گربه های خودم اینطوری غذا میپزم از همون برای دوتا گرربه ی کنار اداره م هم هر روز غذا میدم
سبزیجات شامل هویج و کدو سبز
پروتیین شامل گوشت مرغ که می پزم استخونشو میگیرم و ریش ریش میکنم
کربوهیدرات شامل سیب زمینی یا ماکارونی یا جو و یا جو دو سر (من همیشه جو دو سر پرک میریزم)

اینا رو میپزم میکس میکنم حالا میتونی گاهی بجای کدو نخودفرنگی بپزی یا لوبیا سبز ولی اصلش اینه
توجه کن که به هیچ عنوان نمک پیاز لیمو ترش و ادویه نداشته باشه
اگه چیزی نداری تخم مرغ که ابپز شده باشه رو یکمی کره بنداز توش دوست دارن
تن ماهی هم که گاهی غذا نداری بد نیست مواظب باش استخون نداشته باشه ( طفلکا گلو یا لثه شون زخم میشه و عفونت میکنند و عمرشون کم میشه)

شیر بدون لاکتوز هم خوبه ( بالاکتوز اسهال شدید میگیرن )
کاکائو و قارچ براشون خیلی بده

همه ی اینا رو گفتم و لی درک میکنم که شاید تهیه ش سخت باشه و فقط بخواید غذای اضافه ی خودتون رو بدید بازم دستت درد نکنه درسته براشون مناسب نیست و عمرشون کم میشه ولی از گرسنه موندن خیلی بهتره فقط لطفا غذای خونه رو بدون استخون و تیغ و این چیزا کن و ابداً ته دیگ و این چیزا نریز براشون . چند وقت پیش یه گربه ی دوماهه از گرسنگی ته دیگ خورده بود و همه ی دونه های تیز برنج رفته بود تو لثه ش عفونت کرده بود و طفلکی دهنش زخم و خونی بود داشت میمرد چون دیگه از درد نمیتونست غذا بخوره تقریبا سه ماه دورره ی امدادش طول کشید ( بافت لثه شون خیلی نرمه)

مواظب شیشه شکسته ها باشید تو زباله نندازید حتماً تو چند تا روزنامه بپیچید و چسب بزنید هم دستای زباله گرد ها پاره میشه هم پیشی ها میرن شیشه های تیز اغشته به غذا رو از تو زباله ها لیس میزنن زبونشون میبره و عفونت میکنه خلاصه خیلی زندگی سختی دارن
دستتون رو میبوسم که به فکرشون هستید و براشون غذا و آب تمیز میذارید

نسرین پنج‌شنبه 8 مهر 1400 ساعت 12:17 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

مچکرم

زهرا..‌. چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 11:55 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام عزززیزم اولاممنون بابت دستورچیزکیک که برای فردامون گذاشتمش توبرنامه

دقیقا به چیزی اشاره کردی ک من باخوندن پست قبلیتون خیلی بهش فکرکردم که واقعا بیمش شاید،اونم تازه شاید بدرد پراید بخوره وگرنه خیییلی سقف بیمش پایینه بقول شما فقط بیمه کرده ک اسم بیمه روماشین باشه وگرنه کاربرد دیگ ای نداره

امیدوارم الان بهترباشید؛همه میگن دز دوم یکم سخت تره
من ک با دزاول هم علائمی مثل بی حالی و پادرد وسردرد داشتم خدابخیرکنه دومی رو

امیدوارم زودتر حقتونوبگیرید وخبرشو ب مابدین و باهم شادبشیم

سلام زهرا جون
به به نوش جان باشه
ممنونم امروز که پنجشنبه باشه خیلی بهترم .
مرررسی نازنین ان شالله

پرفسور بی مغز چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 08:40 ب.ظ

اون پیامکی که اومده یعنی تا ده روز فرصت هست به اون شعبه‌ای که گفتن مراجعه کنید( البته تا جایی که من اطلاع دارم).

ممنونم دوست عزیز

منجوق چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 05:40 ب.ظ http://Manjoogh.blogfa.com

تعجب میکنم از این قاضی معمولا ادمهای منظمی هستند
ایشالا که موفق باشی

فکر نکنم قاضی بود اصلا
قاضی میره میشینه حکم میده
این انگار پرونده ها رو تقسیم میکرد شاید دستیاری چیزی بوده

صفا چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 04:12 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid

واقعا تو کشوری که هیچ چیز یا نظم و قانون نیست . دیدن مرکز واکسیناسیون منظم به یاد ماندنی هست .
البته گویا مراکز واکسیناسیون نظم قابل قبولی دارن و جایی هم که من واکسن زدم خیلی خوب بود .
در رابطه با کار اداری هم متاسفانه مردم‌وقتی پشت میز می‌نشینند فراموش میکنند که خودشان هم گاهی در جایگاه ارباب رجوع خواهند بود و بهتر است جوری با مردم رفتار کنند که دوست دارند با خودشان برخورد شود . یکبار من در دادگاهی مجبور شدم به منشی دادگاه اعتراض کنم و بگویم همیشه آنطرف میز نیستی گاهی هم اینطرف قرار میگیری جوری رفتار کن که دوست داری با خودت رفتار شود .و همین تذکر باعث شد رفتارش را حداقل با من تغییر دهد .

جالبه صفا جون انگار همین مراکز هم بگیر نگیر داره نظم و ترتیبشون چون چن نفر به من گفتن دو سه هفته قبل همینجا هم خیلی اذیت شدن!
دقیقاً همینطوره کاش همه بدونند که ما ادما زنجیر وار به هم متصل هستیم و اگر همه رعایت انصاف رو بکنیم ، با خودمون هم منصفانه برخورد میشه و اوضاعمون خیلی بهتر از چیزه که هست .

لیلا الف چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 03:26 ب.ظ

عجب خانم با حوصله ای!!!!
رفتی بیرون نیم ساعت منتظر شدی !!!
من اگه بودم دو سه تا دعوا کرده بودم

ربولی حسن کور چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 01:29 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
شما چپ دستین؟ (آخه معمولا واکسنو به دست غیرغالب میزنن)
الان میگین من این همه نوشتم رفته به چی گیر داده!

سلام
نه آقای دکتر چون تو ماشین میزدن و از فقط شیشه رو پایین میدادیم
حتی در ماشین باز نشد منم که جای شاگرد نشسته بودم بازوی راستم سمت شیشه بود
اصلا شاید دلیل دردش همینه چون راست دستم و همه ی کارام با دست راست انجام میشه
----
خب گیر نده برادر من

نسرین چهارشنبه 7 مهر 1400 ساعت 12:22 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

راستش منم شوکه شدم کارتو راه انداختن. ولی ناراحتم درد داری. لطفا زودی خوب شو
اینجا اگه خونهء قاضی بوده نباید هیشکیو با هر کم وقت گرفتن راه بده. به نوبت.
عاشق چیز کیکم ولی سالهاست بخاطر گیاهخواری محرومم.

چشم عزیزم طبیعیه زود خوب میشه
همین قانون مند بودن خارج از ایران خیلی برام خوشاینده .
نسرین جون من میبینم همه چیزو مشابه گیاهیش تولید میشه مثلا پنیر یا حتی خامه . باید ببینم جایگزین تخم مرغ چیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد