دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

این بود آرمان های ما؟؟

حدود پونزده سالی میشه که با هم همکاریم. اختلاف نظر که زیاد داریم ولی از انصاف دور نباشه، باید بگم تو بعضی از موارد اتفاقاً خیلی باهاش موافقم و نظرش رو کاملاً تایید می کنم . 


یک سالی از من کوچکتره و تقریباً سه سال بعد از اینکه من از پدر مهردخت جدا شدم اونم کاملاً توافقی از خانمش که همسایه و همبازی بچگی هاش بود، جدا شد البته بچه هم نداشتند . 


  گاهی داریم دور هم گپ میزنیم ، یه آقایی رد میشه، کیوان میگه " بچه ها من حتی از ایشون هم خواستگاری کردم (منظورش اینه که همیشه دنبال ازدواج و تشکیل زندگی بودم وگرنه تو اداره مواردی بوده که ظاهراً پسندیده ولی واقعاً از هیچ نظر به هم نمی اومدن و موضوع کلاً منتفی شده . 


بیرون از اداره هم با خیلی ها  به قصدِ ازدواج وارد رابطه میشه اما هنوز مدتی از بِ بسم لله نمیگذره که همه چیز خراب میشه و رابطه شون بهم میخوره . 


عمده مشکلی که باهاشون پیدا میکنه مالیه . 


بهش میگم : کیوان این یکی چی شد؟ میگه: هیچی بابا ، طبق معمول خانوم درآمد نداره . خیلی هم پر توقعه .ازم مهریه ی خوب میخواد و  میخواد یه چیزی به نامش کنم و ... 


مطمئنم شما که داری این متن رو میخونی الان تو دلت میگی  : عجب مرد پرروییه ، ولی از نظر من کاملاً حق داره و اصلاً بیراه نمیگه . 


الان کیوان 47 سالشه . وضع مالیش خیلی خوبه و مدرکشم کارشناسی ارشد حسابداریه . معمولا مواردی که در نظر می گیره یا بهش معرفی میشن حوالی 37-38 سال تا 45-46 سال دارن. 


ده سال پیش هم همین وضعیت بود و خانم ها حدود 26-27 سال تا 35-36 سال داشتن. 


میگه داریم با هم صحبت های اولیه رو میکنیم. 

از خانم می پرسم :

-کجا مشغولید ؟ 

- هیچ جا . مملکت که رو هواست کو شغل؟

فکر میکنم راست میگه خُب. یکی از معضلات مهم این مملکت نداشتن شغل متناسب با توانایی ها و تخصص جووان هاست . 

-بله خُب حق دارید . چه رشته ای درس خوندید ؟ گاهی وقتا یه چیزی خوندن حالا یه لیسانسی هم گرفتن ،  گاهی هم نه . میگم رشته ی هنری چیزی رو دنبال نمیکنید؟ 

انگار یه حرف فضایی زدم ، بِر و بِر نگام میکنن میگن . 

-نه خُب .. من اعصاب خیاطی و بافتنی و شیرینی پزی و این چیزا رو که ندارم . کارای آرایشگاهی هم حالمو بهم میزنه بدم میاد دست به سر و کله ی یکی دیگه بزنم . 

پیش خودم میگم ، خُب همه که مثل هم نیستن .. شاید واقعا از کارهایی که نیاز به تمرکز داره یا ارتباط لمسی بدشون میاد . می پرسم :

- معمولاً کتاب هایی که میخونید یا فیلم هایی که میبینید تو چه ژانرهایی هستن؟ 

-الان که وقت ندارم ولی دوران دبیرستان   کتابای فهیمه رحیمی رو میخوندم . 

بعد می رسیم به سوالات و توقعات اون ها از من . 

حقوقت چقدره؟ مدرکت چیه؟ کجا درس خوندی؟ کجا کار میکنی؟ چند تا خواهر و برادر داری ؟ چقدر مسئولیت مامانت با توعه ؟ مهریه دیگه کمتر از 110 تا سکه نمیشه . چی به نامم میکنی؟!!!

حالا  میگه وقت ندارم منظورش  اینه که تمام وقتش به دور دور کردن  تو خیابون ها و پاساژ و کافه گردی و چرخیدن تو پیجای بی محتوای اینستاگرامه می گذره این میشه که دیگه وقت برای کارای بی اهمیتی مثل کتاب خوندن و یادگیری زبان و این  چیزا ندارن. 


من نمیدونم کی و کجا به این خانم ها القاِ کرده که شما میتونید بی سواد و بی هنر و علاف باشید ولی مرد جماعت باید چشمش کور دنده ش نرم همه چی تموم باشه و همه رقم کار کنه و به شما امتیاز بده . مگه اسمش زندگی مشترک نیست؟؟


 همین چند وقت پیش  بود که یه نفر دیگه رو معرفی کردند و من دیدم کیوان چقدر داره انعطاف بخرج میده . می گفت سوژه ی مورد نظر 37 ساله ست . کارمند یه شرکته . 

کیوان گفته نظر من در مورد مهریه چهارده تا سکه ست ، و تمام حقوقی که لازمه تا از نظر قانونی برابر باشیم بصورت محضری و مستند به همسر آینده م میدم.

 وسایل زندگی،  هم کامله و هم نوهست، بنابراین نیازی هم نیست شما جهیزیه تهیه کنید . با توجه به اینکه همیشه یکی از شروطش این بود که بچه دار نشن، این خانم گفته بود دوست داره بچه دار بشه و کیوان  اول دلایل مخالفتش رو گفته بود و بعد که دیده بود برای  خانم مهمه ، موافقت کرده بود . 


پری روز اومد گفت اینم بهم خورد . 


دلیلش رو پرسیدیم، گفت : به من میگه من حتی یک ریال از حقوقم رو تو زندگی مشترک نمیارم ، دلیلش هم اینه که تامین هزینه های زندگی به عهده ی آقایونه ، شما هم که ماشالله ندار نیستی چشمت به حقوق من باشه . 

گفتم: برای حقوقتون  چه برنامه ای دارید؟ 

گفت: هر برنامه ای ، فکر میکنم سوال کردنش هم اصلاً در شان شما نیست . 

کیوان گفته : اگر قراره تو خونه ی پدری هزینه کنید ، به هر حال ما قراره زندگیمون مشترک باشه ، میتونیم کمک کنیم اگر مشکلی پیش اومده با هم حلش کنیم  یا اینکه دوست دارید پس انداز داشته باشید که اونم میشه با مدیریت یه بخشی از درامد رو پس انداز کرد . 


خانوم گفته: نه اصلا اینا نیست و به خودم مربوطه حقوقم رو چکار می کنم . برای من سوال شده که شما اصلاً چه معنی داره درمورد برنامه ای که من برای حقوقم دارم سوال می پرسید. 


کیوان میگفت دیگه حتی حوصله نداشتم بگم آدمِ ناحسابی،  تو میخوای از صبح بری سر کار خسته و داغون بیای خونه نه حال حرف زدن داشته باشی نه شور و حال برای زندگی . من قیافه ی خسته ی تو رو تحمل کنم تازه بهم میگی به توچه پولم چی میشه؟ یعنی به این سن رسیدی نمیفهمی قراره تو زندگی مشترک پا بذاری؟ 

از وقت زندگی من خرج کنی و من برام مهم نباشه پولت چی میشه؟؟ 

بجای همه ی این حرفا بهش گفتم از آشناییتون خوشحال شدم . امیدارم شریکِ خوبی برای زندگیتون انتخاب کنید . خدا حافظی کردم و اومدم بیرون . 

****

من کاری به کیوان و اینکه واقعاً چه اتفاقاتی بین خودش و مواردی که برای ازدواج بهش معرفی میکنند ندارم، چون به هر حال ما همه ی وقایع رو از زبون خودش میشنویم و هیچوقت با اون خانم های دیگه آشنا نشدیم ..


ولی منصفانه به ماجرا نگاه کنیم باید بگم اصلاً  خانم ها رو  در این مورد درک نمیکنم . نمیدونم چی تو ذهنشون در مورد زندگی مشترک و روابط زناشویی و تشکیل زندگی میچرخه !!

با واژه ی فمینیست مشکل اساسی دارم ، هیچ فمینیستی در ایران ندیدم که به معنای واقعی کلمه دنبال برابری حقوق باشه معمولاً برتری خواه هستند و مرد ستیز . 


دخترِ خوب کی به تو گفته که باید خودت رو در معرض  خرید و فروش بذاری؟ کی گفته تو ارتباط  با جنس مخالف ، به قصد اینکه میخواین با هم آشنا بشید تو باید بنشینی طرف بیاد دنبالت برداره ببره شام یا ناهار بیرون، میز رو حساب کنه  که شاید وارد زندگی مشترک بشید؟ 


بیاید منصف باشیم ، فرض کنید یه آقایی قراره ازدواج کنه ودر ماه با چند نفر قرار میذاره که با هم آشنا بشن . 

اکثر خانم ها به کم راضی نمیشن یعنی اگر با طرف برن بشینن تو یه کافی شاپ و بیشتر وقتشون رو صحبت کنند (بگذریم که الان یه کافی شاپ مختصر هم که بخوایم بریم همچین ارزون قیمت در نمیاد) بعداً کلی حرف و حدیث درمیاد که طرف عرضه نداشت یه رستوران خوب ببره و ... 


واقعاً چرا اکثر ما تو هر موضوعی دچار حاشیه های مختلف هستیم و چرا همیشه بجای پرداختن به اصل ، فرعیات رو دنبال میکنیم . چرا بجای اینکه ببینید روش و منش شریک زندگیتون چی باید باشه متر دستتون می گیرید و اندازه ی جیبش رو از پول خرج کردنش میسنجید؟ یعنی همه ی دغدغه ی شما تو زندگی همینه؟؟


خودتون رو بذارید جای یه آقا ، بنظرتون منصفانه و درسته کسی که تصمیم به تشکیل زندگی می گیره هزینه ای بهش تحمیل بشه فقط بابت آشنایی؟؟

 چرا نباید این فرهنگ دُنگی حساب کردن  رو با کسی که رفتیم بیرون ببینیم با هم به تفاهم برای ادامه ی رابطه می رسیم یا نه رو داشته باشیم؟ چه اشکالی داره بعد از قرار سهم خودمون رو پرداخت کنیم؟؟ 


چرا فکر میکنیم  جزو وظیفه ی مرد خونه ست که مسکن رو تهیه کنه خرج رو بده و ... 


من بارها شنیدم که خانمی که خودش خونه ی شخصی داشته از خودش ،  گفته چشمش  کور بره برام خونه رهن کنه منم خونه م رو اجاره میدم پولشو میذارم جیبم ، ازدواج کرده وظیفه ی تهیه مسکن با اونه . 


قوانین ما خیلی ظالمانه ست ، حق و حقوق خانم ها خیلی پایمال میشه .. به خانم ها خیلی در این جامعه بی توجهی شده .. همین که مهردخت 22 ساله داره با من زندگی میکنه و من همیشه تو فرم های مربوط به اون،  نام پدر رو براش پرکردم "آرمین" و هیچ جا اسمی از من نبوده نشون میده که ما چقدر نادیده گرفته میشیم . حالا تو این شرایط خودمون با پرداختن به حواشی مثل مهریه و تو مردی وظیفه ی توعه و ... به این فرهنگ غلط و نادیده گرفته شدن مهر تایید میزنیم  و مرد سالاری رو تقویت می کنیم؟؟


خودتون ، دخترانتون، خواهرانتون و هر  مهربانویی  که در کنارتون هست رو تشویق کنید که تو زندگی  به سلاحِ دانش و هنر مجهز باشه . فقط اگر درس خوندن دوست دارید ، بعد از دیپلم درس بخونید و وارد دوره های تکمیلی و دانشگاه بشید. اصلاً  به این موضوع فکر نکنید که باید به هر ترتیب که شده یه رشته ی دانشگاهی ولو خارج از توان و علاقمندیتون  بخونید که از قافله عقب نمونید ، اگر علاقمند به تحصیل علم نیستید، عمر عزیزتون رو هدر ندید.

 وقت خیلی باارزشه ، توان و استعدادتون رو بذارید برای  دنبال کردن  یه هنر و در حد عالی یادش بگیرید ، اصلا کاری نداشته باشید که شرایط فعلی خودتون و خانواده تونخیلی خوبه پس هیچوقت نیاز ندارید درآمد داشته باشید . زندگی غیر قابل پیش بینی تر از این حرفاست .


 چه بسا خانم هایی رو میشناسم که دارن با غیر منصفانه ترین شرایط ممکن زندگی میکنند و فقط چون هیچ قدرتی برای تغییر شرایط ندارند ، تحمل می کنند . وقتی خانواده ی حمایتگری ندارن و خودشونم درآمدی ندارن ، چطوری خودشون رو از شرایط تحمیلی نابرابر نجات بدن؟؟ کجا زندگی کنند؟ با چی اموراتشون رو بگذرونند؟؟ ولی همین خانم ها اگر یه اصلاح صورت یا یه کوتاهی مو بلد باشند تو یه سالن آرایش صندلی کرایه می کنند و حداقل روزگار خودشون رو می چرخونند. اگر یه دوره ی تزریقات و کمک های اولیه بدونند تو یه درمانگاه مشغول میشن یا برای خدمات تزریقات به خونه ی افراد محل میرن و اموراتشون رو می گذرونند. 


عزیزای من کتاب بخونید، زبان یاد بگیرید ، فیلم ببینید .. خلاصه یه کار مفید انجام بدید.

 واقعا اگه یه آقایی بیاد بگه من تو کل عمرم تنها هنری که کردم این بوده که دیپلم گرفتم بعد رفتم یه مدرک لیسانس هم گرفتم و دیگر هیییچ ؛ نه کاری نه درآمدی نه هنری .. هیچچچی به هیچی،  تازه این امتیاز و اون امتیازم میخوام چه حسی بهتون دست میده؟؟ بنظرتون چنین آدمی شایسته ی همراه شدن تو جاده ی زندگی هست؟


برای وجود خودمون ارزش قائل  باشیم ، همراه و برابر با آقایون در همه ی ارکان اجتماعی و زندگی مشترکمون باشیم . 


در ازدواج دنبال کلیشه های قدیمی نباشید . شرط مهریه رو بردارید ولی همه ی حقوق برابر رو طلب کنید و ثبت رسمی انجام بدید .قانون رو به میزان ارزش و قدر وجود خودتون مجاب کنید تا این مردسالاری احمقانه از اذهان  همه و نهایتاً از قانون برچیده بشه . 

برای تشکیل خانواده از خانواده ها کمک معقول بگیرید ولی آخه جهیزیه ی کامل و سیسمونی و ... واقعاً خانواده چه گناهی کردن؟؟ 

من پدرهایی رو میشناسم که با کارگری و زحمت، سالیان ساله دارن قسط جهیزیه و سیسمونی دختر اول و دوم رو میدن . بخدا زندگی اینا نیست . 

من دخترایی رو میشناسم که یه روز هم تو زندگی مشترک احساس خوشبختی و آرامش ندارن و متاسفانه با بغض و کینه میگن جهیزیه مون فلان بود اما عروسی م رو مختصر مفید برگزار کردن و خانواده ی شوهرم به ما نارو زدن !! 


واقعاً این بود آرمان های ما ؟؟!!!


ببخشید اگر خیلی غر زدم ، می دونید که خیلی دوستتون دارم 


نظرات 66 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.yekzanyekzendegi.blogfa.com

سلام عزیزم خوبی؟
صد در صد باهات موافقم.
من سالهای زیادی شاغل بودم و الان چندسالیه ک خونه هستم و کار بیرون انجام نمیدم.ولی خب از اونجایی ک ب شدت ب مستقل بودن مالی زن اعتقاد دارم و اونو جزو واجبات برای داشتن عزت نفس یک زن میدونم،همیشه سرمایه گذاریها و پس اندازهایی دارم ک تو این سالهایی ک خونه دارم هم تونستم ازشون درآمد داشته باشم.
ما مثلا اگه ماهی چهار بار رستوران میریم،حتما دوبارش رو من حساب میکنم.با اینکه همسرم خیلی ولخرجه و اصلا پولهاش همیشه دست منه!ولی من خیلی حس بهتری دارم ک خودم هم تا حدودی تو خرجهای زندگی شریک باشم.
یا میتونم بگم تقریبا تمام خرجهای شخصیمو مثل آرایشگاه و جینگیل پینگیلایی ک میخرم و ازینجور چیزها رو خودم میدم!
راستش ب نظرم اینجور همکاری تو خرج کردن هم باعث میشه مرد خونه دلگرم باشه و فکر نکنه فقط تو این زندگی هست تا کار کنه و خرج خانواده اش رو بده،هم باعث میشه ما زنها ک ب درستی اعتقاد داریم ارزش و حقوقمون برابر با آقایونه،خودمون رو حقیر نکنیم در حدی ک یک نفر دیگه باید مسئولیت ما رو ب عهده بگیره و خرجمون بکنه!
در ضمن با این وضعیت گرونی وحشتناکی ک وجود داره واقعا نمیشه توقع داشت یک نفر خرج همه رو دربیاره!
خلاصه ک اگه خواهان حقوق برابریم،باید از خودمون شروع کنیم و بدونیم ک وقتی حقوق برابر میگیریم ک وظایف و مسئولیتهامون هم برابر باشه!

سلام ساراجون ممنونتم عزیزم خدا رو شکر خوبیم
کامنتت امروزمو ساخت
خلاصه ک اگه خواهان حقوق برابریم،باید از خودمون شروع کنیم و بدونیم ک وقتی حقوق برابر میگیریم ک وظایف و مسئولیتهامون هم برابر باشه!

زندگی منصفانه ی مشترکتون گرم و عاشقانه باشه تا همیشه

نیروانا سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 09:42 ب.ظ

والا مهربانو با کمال احترام باید بگم با توجه به بلاهایی که سرم اومد این خانوما خیییلی هم کار خوبی میکنند
درس خوندم کتاب خوندم زبان هم خوندم شغل داشتم و نه تنها خرجی و طلا جواهر نخواستم که خرجش هم کردم از همه چیز گذشتم
تهش ی دونه میمون از همین علافای بیکار که مطمئنم تو عمرش ی کتاب درست درمون نخونده پیداش شد و آقا دهنش آب افتاد و رید به همه چیز
به خدا ی عکس دیدم از زنه مهربانو
حالا خیلی واضح نیس ولی به خدا زشت و بی کلاسه خواستی بگو واتساپ یا اینستا میفرستم برات
اینه که مردحسابی که قدر زن اهل مطالعه و قانع رو بدونه یک در هزار هم نیس و لیاقتشون همون بیسوادای ایکبیری هست والسلام

نیروانای قشنگم ، بنظرم این چیزی که من میگم با اونی که تو میگی دوتا مقوله ی جدا از هم هستند . خیانت ریشه در مسائل مهم و اساسی روانشناختی اجتماعی و خیلی مسائل دیگه داره . گاهی وقتا کسی که خیانت میکنه رسماً هیچ گناهی نداره جز اینکه از اول جایی که لایقش نبوده قرار گرفته . کسی که همسر و زندگی خوب خودش رو رها میکنه و به دنبال یه آدم چند درجه پایین تر میره خودش میدونسته که جای اصلیش کجا بوده .
یه مبحث اساسی هم در روانشناسی داریم درمورد کسانی که تو انتخاب هاشون میرن سراغ ادم های سطح پایین تر از خودش که در تخصص من نیست در حوصله ی کامنت دونی هم نیست . دقیقا موضوعی که من دنبالش هستم برمیگرده به زندگی خودت .
یه سوال:
اگر تو صرفاً خانمی بودی که اینهمه توانایی نداشتی میتونستی زندگی خودت و جگر گوشه ت رو سروسامون بدی یا باید میموندی و هر چیزی رو تحمل میکردی چون چشمت به دست همسر خائن و نالایقت بود؟؟

ربولی حسن کور سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 09:27 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
من فکر میکنم وضعیت اقتصادی فعلی و آینده نامعلوم این مملکت هم در این مورد بی تأثیر نیست

سلام آقای دکتر
بی تاثیر نیست ولی متاسفانه بنظرم ریشه در فرهنگ مردسالارانه ی قوی تو این مملکت داره

الی سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 08:26 ب.ظ http://elimehr.blogsky.com

درسته عزیزم
اما مشکل زیر ساختهای غلط جامعه و فرهنگ غلط و نبودن آموزش کافیه، تو جامعه ای که زن به عنوان برده مرد در قانون در نظر گرفته میشه که نه حق طلاق داره نه حق ولایت فرزند نه در زمان متاهلی اجازه خروح از کشور... خب چه توقعی میره؟ همه زنها یکطرفه تاخت و تاز میکنن به مرد که حداقل از طریق مالی بتونن یه حقی رو برای خودشون بگیرن. حتی مرد بمیره ارثیه زن ازش چقدره؟ اما زن بمیره ارثیه مرد چقدره؟ خب این باعث میشه زن از اول مطالبه مالی داشته باشه
اگر مرد حاضر باشه حقوق برابر هم به زن بده باز هم قانون اجازه نمیده، مرد نهایت بتونه حق طلاق و خروج از کشور رو بده اما آیا میتونه قانون حضانت و ولایت رو تغییر بده؟( طبق قانون قبل از ازدواج برای فرزندی که وجود نداره نمیشه حق حضانت خواست و این یک حق سوری هست و تا ابد طبق قانون مربوط به پدره) ایا میتونه قانون ارثیه رو تغییر بده؟ شاید دلیل اینکه زن مطالبه مالی میکنه همین مسائله
وگرنه واضحه که من خودم به شخصه از اینکه مستقل نباشم و بشینم کسی (حتی شوهر) خرجم رو بده یا برا خودم نرخ مهریه مشخص کنم مثل کالا، متنفرم. ولی حیف که قانون اینجا زن رو شکل کالا دیده
وگرنه خود من در شرایط قانون برابر کاملا میگم حتی خرج خونه هم کاملا باید برابر باشه و زن هم باید بره کار کنه همونطور که مرد هم باید توی خونه خانه داری کنه ولی خب این برا ایران شبیه افسانه هست

100 الببببببته الی جانم که مشکل زیر ساختهای غلط جامعه و فرهنگ غلط و نبودن آموزش کافیه.
اما با ثبت کامل در دفاتر اسناد رسمی میشه این قوانین رو تغییر داد . تو شرایط ضمن عقد در مورد حضانت بچه و همه ی موارد دیگه هم میشه ثبت انجام داد وقتی بچه به دنیا میاد با استناد به اونها میشه وجه قانونی بهش داد. اهاان یه چیز دیگه هم هست درمورد بچه وکالت بلاعزل پدر به مادر میده که میتونه اون وکالت رو باطل کنه ولی باید بره دادگاه ثابت کنه مادر صلاحیت نداره و بعد اونو باطل کنه اصلا کار راحتی نیست درمورد بقیه مسائل هم همینطور .
اخلاقتو میشناسم الی جانم . نمی دونم بنظرم راه مبارزه با این قوانین ظالمانه دامن زدن بهشون نیست دور زدنشونه .

یاسمن سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام
من تازه فارغ التحصیل شده بودم که ازدواج کردم و بعد از ازدواجم شاغل شدم همیشه هر چی بوده دوتایی تو زندگی آوردیم و بعد چند سال هم تونستیم آپارتمان نقلی که همسرم قبل از ازدواج داشت رو به یه آپارتمان بزرگتر تو یه محله خوب تبدیل کنیم موقع سند زدن آپارتمان جدید هم سه دنگ سه دنگ به ناممون شد با وجودیکه سهم همسرم قطعا خیلی بیشتر از من بود ولی مهم از نظر هر دومون مشارکت با تمام وجود بود بعد از به دنیا اومدن دخترم همسرم خیلی موافق نبود من باز برم سر کار ولی وقتی علاقه من رو دید چیزی نگفت اینا رو گفتم که بگم سبک زندگی خودم موافق با نظراتت هست ولی نمیدونم چرا حس خوبی از این آقا کیوان نگرفتم اتفاقا خانوم هایی که نهایت مطالعه شون فهیمه رحیمی هست و هیچ توانایی خاصی ندارن تو چند تا دیدار اول مشخص میشن احساس میکنم این آقا جزء اون دسته هست که جذب زیبایی ظاهری آدم ها میشه و بعد از کلی معاشرت تازه یادش میوفته معیارهای دیگه هم میخواد وگرنه ده سال فرصت کمی نیست که ایشون حتی نتونسته باشن یک مورد هم دختر مستقل و خودساخته پیدا کرده باشن

سلام یاسمن جان
چقدر از خوندن کامنت و سبک زندگیت لذت بردم امیدوارم زندگیتون گرم از آتش همدلی و لذت شراکت در همه ی امور باشه
مطرح کردن داستان کیوان پیش زمینه ای برای عنوان کردن موضوع اصلی بود . فکر میکنی دلیل نوشتن این پاراگراف چی بود؟؟
"من کاری به کیوان و اینکه واقعاً چه اتفاقاتی بین خودش و مواردی که برای ازدواج بهش معرفی میکنند ندارم، چون به هر حال ما همه ی وقایع رو از زبون خودش میشنویم و هیچوقت با اون خانم های دیگه آشنا نشدیم .."؟؟
یا اینکه چرا نوشتم
"و اداره مواردی بوده که ظاهراً پسندیده ولی واقعاً از هیچ نظر به هم نمی اومدن و موضوع کلاً منتفی شده . "؟؟
دقیقاً به همین دلایلی که نوشتی . اصلاً موضوع مورد بحث ما اینکه به بهزاد کمک کنیم همسر آینده ش رو انتخاب کنه نیست.
موضوع چیزیه که من به وجور دارم میبینم " سطحی شدن خانم ها .. کاری ندارم آقایون از خانم ها بدترن یا هرچی . حرفم اینه که با پر بار کردن وجود خودمون قوانین مرد سالارانه رو کنار بزنیم و انسان های پر مایه تری باشیم

مادر دو دختر سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام خانمم مرسی که مثل همیشه برامون مینویسی ، من مثل شما تقریبا فکر میکنم چون مادر دو دخترم هستم با دخترهام حرف زدم برای اینده و گفتم حق و حقوق برابر بخواهین و مهریه رو نادیده بگیرین یا اینکه در شرایط خواص چون ما اهل تسنیم رسم بر 19 مثقال طلا داریم قرار بدین ، و همیشه احترام مقابل و صداقت تو زندگیتون باشه ، کلا شریک باشین تو زندگی . و من چقدر بیزارم از فیلم این جهزیه های سنگین و چشم و هم چشمی
حرفهایی شما همه متین و زیبا و واقعن شما معلم اخلاقین بزرگوار . همانطور که همون این قبول دارین نوع حرف زدن و خواستن و توقع و انتظار طرفین به شخصیت و طرز فکر هر ادم بستگی داره خواه خانم و خواه اقا ، در هر دو جنس تقریبا خوب و بد هست به امید روزی که یاد بگیریم ارزش انسانیت رو

سلام عزیزم .زنده باشی مادر گل و نمونه
دقیقابین همه ی آدم ها چه مرد و چه زن ، خوب و بد داریم . کاش همگی ارزش های وجودیمون رو تقویت کنیم عزیزم

متولد ماه مهر سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 02:07 ب.ظ

منم کاملا باهات موافقم، مهربانو من و شوهرم خانواده پر جمعیتی داریم از طرفی موقع ازدواج پدر من هم فوت کرده بود. مامانم چند تکه جهاز برام خریده بود که گفتم بگذاره برای خواهرهام. واقعا 46 سال پیش خودمون دو تا زندگی را ساختیم. باور کن نمی دونم من پول یخچال را دادم یا شوهرم پول عروسی و همه و همه از اولش با هم قاطی شد و همینطور تا الان ادامه داره. برای همین اصلا اینگونه مردها و زنها را نمی شناسم که ملاک زندگی را پول قرار می دهند. عمر و زندگی آدمها خیلی مهمتر از این حرفها هست. دوستت دارم خانومی

عزززیزم به داشتن دوستی با ویژگی های تو به خودم می بالم .
زندگی مشترک رو تو و مهربان همسرت به زیبایی معنا و اجرا کردید .. با عزت و برقرار باشید
من بیشتر

آزاده سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 01:46 ب.ظ

سلام مهربانو جان. راستش فکر می کنم از سمت خانم های شاغل هم اوضاع همینطوره. من مجرد و شاغلم. هر کسی میاد توقع داره چون 40 سالمه خرج خونه رو بدم، بعد از اینکه میفهمه مستاجرم یا ماشینم فلان و بهمان نیست و پدر متوفی ام یک معلم ساده بوده، میره و پشت سرش رو هم نگاه نمی کنه.

سلام آزاده جون
عزیزم بهت تبریک میگم که میرن و پشت سرشون رو نگاه نمیکنند . خدا نکنه که چنین مردایی بمونند و تو بپذیری که باهاشون تشکیل خانواده بدی

فندوقی سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 01:44 ب.ظ

میدونم قربونت برم. کلی و تجربه خودم رو گفتم

رابعه سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 01:43 ب.ظ

سلام هر چی که گفتین درست بود ولی کو گوش شنوا به نظر من یکی از دلایل جدایی در ایران همین توقعات نابجا هست.

سلام رابعه جان
یکی از دلایل مهمش

فاطمه سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 01:24 ب.ظ

سلام مهربانو جان
من سالهاست وبلاگتون رو میخونم حتی یک بار یا هم ایمیلی هم در ارتباط بودیم در مورد مسئله خانم گزینگ. اینبار خیلی کلی به همه خانم ها تاختید!
من 37 سالمه، دکترای حقوق دارم.از 18 سالگی کار کردم. و واقعا توقع مالی از شریک آیندم ندارم اما تا بوده مردهایی رو دیدم که هیچی نداشتند و از من توقع مالی، هیکل بی نقص ، اخلاق فوق العاده داشتند. این موضوع فقط مشکل خانم ها نیست عزیزم به نظرم هر دو طرف مشکلاتی دارند و متاسفانه تجربیات بد باعث میشه ترجیح بدن دیگه سمت ازدواج و رابطه نرن.
کلا اینکه بگیم فقط خانم ها متوقع شدند به نظرم کمی بی انصافیه در جامعه ای که امثال من پا به پای مردا کار میکنیم و تلاش میکنیم و سعی میکنیم زندگی رو بسازیم.

سلام عزیزم
خانم گزینگ رو متوجه نشدم فاطمه جون رفتم از سرکنجکاوی ادرس ایمیلت رو تو ایمیلام سرچ کردم چیزی پیدا نشد فکر کنم با یه ایمیل دیگه باهم گپ زدیم
باور کن به همه ی خانم ها نتاختم . صفحه ی اینستاگرامم پر از خانم های باسواد و با سلیقه و هنرمنده .
دقیقا به همون هایی تاختم که مشخصاتشون رو نوشتم . درسی رو نصمه و نیمه خوندن مطالعه شون در حد دوران پر شور راهنمایی و دبیرستان و کتابای فهیمه رحیمی و ر _ اعتمادیه . از هر هنری حتی آشپزی فرارین.. حتی درامور خانه داری که اهمیت فراوانی داره مهارت ندارن(شما یه سر برو کمد لباس هاشون رو یه سر بزن)
علت اینکه آقایون بی هنر و بی مایه ای که متاسفانه تعدادشون هم کم نیست از همسر آینده شون توقع اموال ، هیکل بی نقص ، اخلاق فوق العاده دارند دقیقا در زیر بنای غلط اجتماعیمونه . همون موقع که ما خانم ها توانایی هامون رو دست کم گرفتیم و با پرداختن به مسائل بیخود ازدواج خودمون رو از متن زندگی به حاشیه کشوندیم به خودشون اجازه دادن که چون جنس شون فرق داره به خانم ها نگاه ابزاری کنند . یادمه بچه که بودم خانم های فامیل برای دختران کم سنشون جهیزیه می خریدن و نگه میداشتن (اون وقتا رسم بود نمیدونم الانم از این کارا میکنن یا نه)به مامانم میگفتن تو برای دریا هیچی نمیخری بذاری؟ مامانم میگفت: جهاز دختر من ، هنر و معلوماتشه .. تیر تخته ها رو خودش و شوهرش میخرن .
حالا درسته که اونطوری که مامانم می گفت نشد ولی من از همون موقع احساس می کردم اجازه ندارم زندگی رو باری به هر جهت بگذرونم .
از اونجایی که زنان هسته ی مرکزی خانواده هستند و تو تربیت بچه ها نقش هفتاد درصدی نسبت به پدران دارند بنظرم هر چقدر زنان پرمایه و با ارزش معنوی بالا داشته باشیم جامعه ی درست تری خواهیم داشت . اون مدل آقایون هم از مواضع بدشون عقب نشینی می کنند.
بازم تاکید میکنم منکر وجود خانم های باارزشی مثل تو نیستم ولی بپذیر که اقلیت هستید (البته که رسیدن به جامعه ای پر از زنان و مردان کم مایه و پرتوقع ، برنامه ی بلند مدتی بود که سالهاست روش کار کردند و ه مقدار زیادی هم بهش رسیدن)

ملیحه سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 01:02 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیز
چطور میشد این یه مشت آدمهای بی سواد وبی فرهنگی که تو یه پست و منصب نشستن و قانون درست میکردن نسلشون منقرض میشد و به جاش آدمهای مثل شما و با طرز فکر شما یه کاره ی این مملکت داغون میشدن.
خوشحالم و خوشحال میشم وقتی این همه فهم و شعور رو میبینم
موفق و سربلند باشی مهربانوی عزیزم.

سلام ملیحه جانم . درمورد اینکه این جماعت جاهل و پوسیده مغز از روی صندلی های تصمیم گیری بلند شن که واقعا اگر میدونستم راهش چیه که خیلی خوب بود .. در مورد لطف و محبتی که به من داری یک دنیا ممنونتم . خدا حفظت کنه عزیزم ، تو هم موفق و سربلند باشی نازنین

متین سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 12:44 ب.ظ

حرفاتون کاملا درسته مهربانو جون.
ولی به نظر شما خانه داری ارزش کمی داره؟! منظور من ولگردی و وب گردی نیستا... شما مادرتون هم شاغل بودن، ولی من خودم مادرم خانه دار بود و واقعا از همه کارایی که من تا حالا کردم شغل یخت تری بوده... راستش من اصلا موافق متهم کردن و کم ارزش کردن خانه داری نیستم.
به نظرم خانه داری کار بسیار مهم و باارزشیه و یک خانوم (مثل یک آقا) میتونه این کار رو به عنوان شغلش انتخاب کنه. مشکل فرهنگی باعث میشه ما این کارو وظیفه خانمها بدونبم، وگرنه میشد به چشم یک شغل کاملا مجزا بهش نگاه کرد که جنسیت هم نداره.
خب چرا کیوان جان میگه که شما داری از انرژی و وقتت میذاری و پول هم میخوای نیاری؟(البته که حرفشون درسته) منتها ایشون حاضرن هزینه وقت گذاشتن و انرژی گذاشتن ایشون رو تقبل کنن؟!
مثلا یه زن خانه داری که همیشه خونه رو دسته گل نگه میداره، اشپزی میکنه و خونه رو کرم نگه میداره، دیگه اصن وقتی برای کسب درامد براش میمونه؟!
از طرف دیگه، اگرچه معامله مهریه و حقوق برابر منطقی به نظر میاد، اما در صورتی که شرط تنصیف اموال هم در نظر گرفته بشه. شما خودتون هم به عنوان یک زن میدونین که ظلم و ستمی که به زن ها میشه خیلی وقتا ملموس نیست و تو یک جامعه با فرهنگ مردسالار، لزوما حقوق برابر داشتن باعث برابر شدن زن و مرد نمیشه.
البته من اینارو به شما یا اقای کیوان نیستم... من به صورت کلی خواستم نظرم رو درباره موجی که درباره استقلال زنان و حقوق برابر راه افتاده بگم و اینکه واقعا این موضوع خیلی پیچیده تره از اونه که من یا هر کس دیگه بخوایم بزاش حکم صادر کنیم و فمر میکنم جای بررسی توسط جامعه شناس و روانشناس و وکیل و... رو داره.
اینم اضافه کنم که من خودم متاهل و کارمندم و همزمان دانشجوی دکترا ولی واقعا زنای خانه داری که میبینم خیلی زحمت میکشن

متین جان سلام
به صفحه ی من خوش اومدی عزیزم . اگر بتونی به من نشون بدی که یک جا درمورد کم ارزش بودن خانه داری نوشته باشم یا نظر داده باشم خیلی ممنونت میشم عزیزم.
یا اینکه نوشتی: شما مادرتون هم شاغل بودن، ولی من خودم مادرم خانه دار بود. والا همین الان از شاغل بودن مامان مصی با خبر شدم !!
اتفاقاً تو پست قبلی که درمورد تمایل استفاده ی مامان از لوازم آرایش که جدیداً اتفاق افتاده نوشتم که همیشه دوست داشتم مامان شاغل بود و با آرایش میدیدمش . به هر حال تو این 48 سالی که عمر کردم مامانم رو همیشه خانه دار دیدم متین جان

همه ی صحبت من این بود که تو زندگی منفعل نباشیم و تصور نکنیم همین که بعنوان زن آفریده شدیم معنای انسانیت رو تمام کردیم . همه ی انسان ها با هر جنسیتی که دارند باید به بار معنوی خودشون اضافه کنند ، کتاب بخونند، فیلم ببینند، هنری یاد بگیرند و...
درمورد تنصیف اموال هم نوشتم کلیه حقوق برابر تو قرار داد ازدواج منظورم همونه دیگه .
اما اینکه میگی جدیداً موجی در مورد استقلال زنان و حقوق برابر راه افتاده و فکر میکنی ما نباید بابتش حکم صادر کنیم ، باید بگم متاسفم اگر جدیداً مردم دارن به اهمیت استقلال زنان فکر میکنند چون این موضوع مهم خیلی پیش از اینها باید بهش توجه میشد . خیلی دیر شده و با کمال تاسف باید بگم با روشی که مسئولین کشور ما پیش گرفتن هیچ وقت قصد ندارند این حقوق برابر رو بپذیرند . همین چند روز پیش خبر ممنوعیت هرگونه ورزش مرتبط با بدنسازی زنان در اصفهان صادر شد. محتوای کتاب درسی مدیریت خانواده و سبک زندگی ویژه ی دختران پایه ی دوازدهُم ، هم که دیگه هر گونه امیدی رو که ممکن بود به این جماعت پوسیده مغز داشتم از بین برد .
با توضیحاتی که در خط آخر نوشتی متوجه شدم که خانم توانمد و فعالی هستی امیدوارم موفق باشی.

نگار سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 12:22 ب.ظ http://Neli2026.blogfa.com

برای همین من فکر میکنم دخترها هم باید متناسب با پسر، آمادگی مالیِ فردی داشته باشن برای ازدواج.. هم برای زندگی مشترک و هم اگر کار به جدایی یا خدای نکرده فوت همسر، رسید.... من واقعا یکی از مهم‌ترین و بولدترین ارزشهای اخلاقی در نظرم، دست و دلباز بودن و خسیس نبودن پارتنر آینده‌مه.. اما اگه توقع داشته باشه من هم گوشه‌ای از زندگی رو بگیرم،چنین چیزی رو اصلا در تضاد با این موضوع نمی‌بینم...

نگار جون دقیقا مثل تو فکر میکنم و باهات موافقم
پارتنر خسیس فاجعه ست اصلا چرا راه دور بریم؟ دوست مدرسه مون هم که خسیس بود تحملش سخت بود وای به حال شریک زندگی

رها سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 11:55 ق.ظ http://Rahashavam.blogsky.com

سلام مهربانو جان
من و چند تا از دوستام همزمان با هم ازدواج کردیم و همه شاغل بودیم در دوران عقد من هر چی میخواستم خودم میخریدم براشون عجیب بود میگفتن چرا باشوهرت نمیری خرید ما تو عقد حتی یه جفت جوراب هم میخواستیم بخریم با همسرمون میرفتیم و اون حساب میکرد. از خرید پاییزی و زمستونی و عیدشون که بر عهده نامزدشون بوده تعریف میکردن و من انگشت به دهان میموندم.البته اقاشون هم گویا راحت بود با این مسئله. یاد خاطره ای افتادم که حتما در وبلاگم مینویسم بسی خنده داره

البته باید بیشتر در مورد این رسم مزخرف جهیزیه و سیسمونی گفت که اقا هم صبر میکنه که خانواده خانومش وسایل تخم و ترکه اونو تهیه کنن و به روی مبارکش نمیاره. نمیدونم کی اولین بار این رسم رو جا انداخت و نشست با خودش فکر کرد دخترم زاییده برم تخت و لباس بخرم. اگه گیرش اوردین بپرسین فازش چی بوده واقعا.

سلام عزیزم
خب همسران دوستانت هم با همین تفکر سنتی بزرگ شده بودند اونا هم میدونستن که باید متحمل این هزینه ها بشن چون مرد هستند و ...
ببین برای من از تهیه ی جهیزیه و سیسمونی بدتر، اون مهمونی نمایششون هست

فندوقی سه‌شنبه 14 دی 1400 ساعت 11:18 ق.ظ http://0riginal.blogfa.com/

سلام مهربانو جونم. خوبید؟
میدونی که من و خواهرم هم مجردیم و جالبه برای ما برعکس اتفاق میفته و طرف فقط توقع داره .و حالا چون ما یه کم سنمون بالا رفته توقع داره ما زندگی رو بچرخونیم و ایشن همین که اسمش تو شناسنامه ماست ما باید باج بدیم.
میدونید مشکل ذهنیت هاست و تجربیات بده که به همه تعمیم داده میشه ولی فکر میکنم خیلیاش با صحبت حل میشه اگه طرف آدم منصفی باشه.
ولی یه سریا واقعا باعث میشن آدم قید ازدواج رو بزنه و آرامشش رو ترجیح بده. مثل من که رفتم مدرک مرتبط با کارمم گرفتم و رو به پیشرفتم و خواهرم که رئیس حسابداریه. تنهایی راحت تریم به خدا

سلام عزززیزم چشم به دیدنت روشن شد نازنین
قربون تو و خواهر نازت عزیزم ..
نه توروخدا منو که میشناسی بصورت کلی مطلب مینویسم معلومه که همه اینطوری نیستن . خواهر خودم مینا پارسال ازدواج کرد و متولد شصت هست اصلا همچین شرایطی نداشت ولی اونم با آدمای خوبی رو به رو نمیشد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد