دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

" این جماعت عجیییب"

- مهربانو یه چیزی مدتیه خیلی فکرمو مشغول کرده . 

-خیر باشه . 

-نمیدونم تو هم برخورد داشتی یا نه ، چند باری هست برام پیش اومده هم تو جمع دوستانم، هم تو جمع خانواده . میگن مگه دیوانه ایم صبح به صبح ساعت هفت خواب آلود و بچه به بغل بدو بدو  بریم  اداره اونجا  زیر دست هر کس و ناکسی کار کنیم تهشم یه حقوق کارمندی بهمون بدن!!ما نباید خودمون رو محدود به چیزای دم دستی کنیم، باید بلند بپریم، پرواز کنیم و زیاد بخوایم و زیاد به دست بیاریم . 

-به به چه حرفای خوووبی . 

-آررره واقعاً هم حرفای خوبیه ولی ... 

-اما گفتن این حرفا در حضور تو که مدل زندگیت کارمندیه اصلاً مودبانه نیست.

- میدونی که همسر من با کار کردنم مخالفه، این حرفا رو هم جلوی اون بهم میزنن که ثانیه ای یه بار بهم میگه: چقدر میگیری من دوبرابرشو بهت میدم . 

-متاسفم واقعاً ، نمیدونم چی بگم . خوشبختانه من اصلاً  با همچین موردی برخورد نداشتم .

- بنظرت باید چکار کنم؟

- من اگر بودم حتماً باهاشون برخورد میکردم . چه خانواده باشن و چه دوست خانوادگی فرقی نمیکنه . 

-حتی اگر خانواده بود؟ 

-اتفاقاً وقتی خواهر و برادر آدم چنین کار زشتی در حق آدم میکنند که بدتره. حتماً برخورد میکردم . 

میدونی چیه سایه جان لطفاً باهاشون برخورد کن چون سکوت تو باعث میشه اونا فکر کنند حق دارن همچین چیزایی بگن و غیر از تو با دیگران هم ممکنه این کارو انجام بدن . ببین هر کسی دلیلی برای کار کردنش داره که کاملاً شخصیه و به دیگران مربوط نیست . تو  بخاطر  نیاز مالی نیست که کار میکنی ولی کسی مثل من باید کار می کرد و باید کار کنه ، فکر کن شنیدن این حرفا چقدر میتونه آسیب زننده باشه . 

- غیر از اون مهربانو جان ، همین آدما همیشه دستشون جلوی من درازه . یعنی از این طرف میگن آدم نباید گنجشک روزی باشه و باید بلند فکر کنه، از اون طرف دست به هزار تا کار زدن که تو همه ش شکست خوردن . 

- خب من فکر میکنم علت همه ی این حرفایی که میزنن رو فهمیدم . اینا ناخوداگاه یا خودآگاه میخوان به کارایی که میکنن  و بعضاً اشتباه هم هست ، مهر تایید بزنن. بخاطر همین دنبال یه سوژه می گردن که با تخریبش بتونن خودشون رو توجیه کنن . لطفاً نقش گوشت قربونی رو براشون بازی نکن و اجازه نده باهات بازی کنن. 

کمی قدم زدیم و گپ زدیم  سایه گفت : 

- یه چیز دیگه هم هست . چند نفر هستن که ازم پول قرض می گیرن .. بین همون گروه اولی هم که گفتم هستن،  یعنی  ضمن اینکه میگن وااای مگه دیوانه ایم برای چندر غاز صبح بلند شیم مقنعه بکشیم  کله مون بریم اداره .. نه به خودمون برسیم نه استراحتی داشته باشیم و نه هیچ چیز ... 

بعد وقت و بی وقت میان میگن داری انقدر بدی بهمون ؟؟ 

- تو هم میدی بدون اینکه چیزی به روشون بیاری؟ 

- اره .. انتظار دارم خودشون بالاخره خجالت بکشن 

- نمیکشن سایه جون اگر اهل خجالت کشیدن بودن، تا حالا کشیده بودن . ببین ایندفعه ای بگو میدونید چرا من همیشه یه پولی دارم که کار شماها رو راه میندازم؟ دلیلش همونه که مثل دیوانه ها صبح به صبح مقنعه میندازم سرم و میرم یه ماه کار میکنم تا آخرش یه چندر غاز بهم بدن . 

- آره خیلی بهم فشار اومده . تازه اون روزی به  دوستم بعد از چند بار پول قرض کردن ، گفتم : مرجان پول برای چی میخوای؟ 

گفت: فلان مانتو رو دیدم خیلی خوشم اومده می خوام بخرمش . 

وااااقعاً؟؟؟ 

- آررره خدا شاهده .. بهش گفتم : خجالت بکش باباااا یعنی چی بخاطر مانتو رو میزنی ؟؟ واقعاً عزت نفست کجا رفته ؟ من الان 5 تومن پول دارم، داشتم فکر میکردم نصفشو بدم به تو نصفشم برای خودم نگهدارم بعد ترسیدم تو کارت با نصف پول من راه نیفته میخواستم بیشتر بدم بهت برای همین پرسیدم چی شده . بعد تو خیلی راحت میگی میخوام مانتو بخرم؟؟ 

- یاد یه چیز مشابه افتادم سایه . چند سال پیش یکی از دوستام از من پول خواست ( اونم عادت همیشگی شه ) منم دست خودم خیلی تنگ بود یهو گفتم من فقط چهارتومن دارم اگر مشکلت با نصفش حل نمیشه برات از مینا یا کسی دیگه بگیرم . 

گفت : نه باباااا بیشتر میخوام ، آره لطفاً ازش می گیری؟؟  طلا ارزون شده میخوام برم طلا بخرم سرمایه گذاری کنم . 

اولش باورم نمیشد بعد هی حرفشو پیش خودم آنالیز کردم فهمیدم چی میگه . گفتم نه ببخشید واقعا  نمیتونم .

 من خودم وقتی تو تنگنا قرار می گیرم ، یعنی واااقعاً دستم خالی میشه و مجبور میشم ، به مینا رو میزنم .. حالا بخاطر سرمایه گذاری تو نمیتونم . اگر یه مشکل حادی وجود داشت چرا هااا ولی این سرمایه گذاری رو خب همه مون بلدیم بکنیم . 

یادم افتاد چند وقت قبلش من خیلی نیاز مالی داشتم و یه طلای کوچولو با خودم از خونه آوردم، عصری با خودِ  همین دوستم رفتیم فروختیمش و صد بار بهم گفت : خُب  از یکی قرض کن مگه دیوانه ای ؟؟ گفتم : اینا رو برای همین مواقع گرفته بودم دیگه . 

حالا تو تعریف کردی یاد همین موضع افتادم بعضیا متاسفانه رو حساب دیگران زندگیشونو پیش میبرن . اصلاً هم رو زدن و اصرار کردن براشون سخت نیست !!


دوستتون دارم 

**********

دوستان باید تشکر کنم از مشارکتتون در مورد همیاری گلی خانوم . مثل همیشه ذره ذره  دستمون پر و پیمون شد . 

در حال حاضر منتظر خبر از طرف گلی خانوم هستم که بگه عمل کرده و من معتمدم رو بفرستم بیمارستان عیادتش و وجهی که از طرف خودمون براش جمع کردیم رو تقدیمش کنم . 




  

نظرات 23 + ارسال نظر
مهرگل شنبه 14 آبان 1401 ساعت 02:01 ب.ظ

وای که این عزت نفس نداشتن زندگی خیلی هارو از جمله خود من رو تحت تاثیر گذاشته اونم از نوع بدش
متاسفانه مادرشوهر و پدرشوهر منم اصلا عزت نفس ندارن ببخشیدا ولی خیلی پررو و پرتوقع هم هستن سال 91 خیلی راحت خونشونو فروختن به بهانه بدهی هاشون که میتونستن با مدیریت مالی تیکه تیکه پسش بدن ولی حوصله اش رو نداشتن بعد رفتن یه خونه تو بن بست خریدن ولی چون کوچه راحت نبود و اینا خیلی راحت بدون اینکه برنامه و پلنی برای خونه بعدی داشته باشن مثلا وامی آماده باشه یا اتکای مالی دیگه ای داشته باشن که مثلا یه جای بهتر خونه بخرن خونه بن بست رو فروختن و پولشو گذاشتن بانک و تیکه تیکه سر چرت و پرت ( بخدا چرت و پرته ها مثل مبل کهنه از سایت دیوار خریدن و پول تعمیر ماشین و این چیزا) خرج کردن بعد دیگه نتونستن خونه بخرن و مادرشوهرم یه ریز پیش همسرم ناله کرد و ما بعد 7 سال ازدواج بالاخره خونه خریدیم و همسرم بخاطر اینکه ما قراره مهاجرت کنیم ( قراره هنوز نه مدارکی به سفارت دادیم نه حتی آیلتس گرفتیم) تو شرایطی که خودمون مستاجریم اونجارو داد به اونها . یکبار مادرو پدرش نگفتن نه پسرم شما خودتون مستاجرید اصلا تو مسئول نیستی و وظیفه نداری
بخدا یه زن و شوهر جوون هستنا 52 سالشونه اما یه جوری زندگی میکنن انگار همسر من فقط مسئوله . بجز همسرمم 5 تا پسر دیگه دارن ولی اونا اصلا انگار نه انگار . خلاصه که اگه یکم عزت نفس داشتن خودشون بار زندگیشونو به دوش میکشیدن

قبلاً هم از رفتار عجیب خانواده ی همسرت گفته بودی عزیزم .
متاسفم واقعا . به اصلاح رفتار اونا که اصلا امیدی نیست ولی امیدوارم خدا برکت رو تو زندگی تو و همسرت زیاد کنه و بخاطر قلب مهربون و وظیفه شناسش گره های زندگیتون باز بشه

پریمهر چهارشنبه 22 تیر 1401 ساعت 12:39 ب.ظ https://parimehr.blogsky.com

مهربانو جان سلام
اول تولدتو تبریک میگم و خوشحالم که در تندرستی و سلامتی بسر میبری.
من بشخصه شاغل بودن رو هم بخاطر درآمدش هم وجه اجتماعیش دوست دارم، درسته بعضی روزا دوست دارم بیشتر بخوابم اما بعد از حرکت به سمت اداره انرژی فراوانی میگیرم و به خاطر شاغل بودنم خدا رو شاکر هستم.
همکارا معمولا قرض میگیرن و بعد از یه مدت یه مقداریشو پس نمیدن، من هم روم نمیشه برای بقیش بهشون بگم، اونا هم اصلا به روی خودشون نمیارن
پول قرض دادن و ضامن شدن انگار وظیفمون شده

سلام عززیزم
ممنونم پریمهر جان .
مثل خودمی منم وقتی بیدار میشم سختمه ولی پام که از در بیرون میاد دیگه همه چیز حللهوااای خیلی بده کسی پول قرض کنه ولی به تعهدش پایبند نباشه . من احساس میکنم ازم سو استفاده شده .

نیکی مهربان چهارشنبه 22 تیر 1401 ساعت 11:57 ق.ظ

سلام مهربانوی عزیز. من تقریبا با همه پست موافقم به جز قسمت قرض گرفتن. از نظر من کسی که قرض میده هیچ حقی نداره که تصمیم بگیره قرض گیرنده با اون پول چه کاری میکنه. مشکل اینجاست که قرض دادن برای خیلی از آدمها درست تعریف نشده. مثلا شرط نمیکنن که پول دقیقا چه تاریخی باید پس داده بشه یا اینکه تو رو در وایستی قبول میکنن به کسی که سابقه خوبی نداره قرض بدن، یا اینکه حتی موقع پس گرفتن روشون نمیشه و هی تعارف میکنن. من خودم بارها شده پولم رو قرض دادم که کسی باهاش کفش یا لباس یا کتاب بخره، فقط اول مطمئن شدم که آدم قابل اعتمادیه (اگه از افراد نزدیک نبوده)، و دوم پولی رو قرض دادم که خودم بهش احتیاج نداشتم. البته هر کسی حق داره بگه من پولم رو فقط برای فلان کار خاص قرض میدم و مثلا برای مانتو خریدن قرض نمیدم، اما حق نداره طرف مقابل رو برای درخواستش تحقیر یا سرزنش کنه. قرض دادن با بخشیدن پول فرق میکنه. در آخر هم بگم که تا حالا خودم از کسی پول قرض نکردم، امیدوارم هم همیشه انقدر پول داشته باشم که به راحتی به بقیه قرض بدم و اگه هم روزی رسید که محتاج شدم بتونم بی خجالت از بقیه درخواست کنم.
این عشق هم برای شما

سلام نیکی جون
ببین بطور کلی کاملاً درست میگی واقعاً وقتی قرض میدیم بهمون ربطی نداره طرف به چه مصرفی میرسونه ولی وقتی با کسی خیلی احساس نزدیکی میکنی و فکر میکنی اگر یه پولی داری که خودتم بهش نیاز داری ولی اون دوست اومده بهت رو زده و تو به تکاپو میفتی که حتما همه یا بخشی از مشکلش رو حل کنی بعد میبینی موضوع یه چیز ضروری نبوده خب ، یه حالی میشی .
درمورد خود من ، میخواستم بخاطر دوستم برم از خواهرم قرض کنم (کاری که بخاطر خودمم سعی میکنم انجام ندم) وقتی گفت بحث سرمایه گذاریه گفتم انجام نمیدم .
کاملا درست میگی تو این موارد نباید تعارف و رودربایستی کرد .
امیدوارم همیشه پر و پیمون باشی عزیز دلم
اینم برای خودت که خیلی گلی

سمیرا(راحله) چهارشنبه 22 تیر 1401 ساعت 10:03 ق.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

داشتن شغل بسیار بسیار خوبه و اینکه آدم مستقل تر و اجتماعی تر هم بار میاد و
دور میشه از فضاهای غیبت و آزار و حسادت و‌‌.‌‌..
و اینکه هر چی بخاد برا خودش میخره و
پس اندازم میکنه برا آینده و محتاج کسی هم نیست...

من همیشه پولم قرض میگیرم مثل وام میگیرم و یا قرعه کشی شرکت میکنم ماهیانه مبلغی میدم و اونم صرف امور مهم زندگیمون میشه .مثل گذاشتن روی پول و پیش و...خیلی هم خوش حسابم و سر وقت
قسطم رو پرداخت میکنم ولی اینکه طرف قرض بگیرم بره طلا بخرهخو جالب نیست.و اینکه این قرض گرفتنه هی بشه عادت بازم خوب نیست..

فقط دعا میکنم که هیییچ وقت هیییچ انسانی محتاج نباشه...هیچوقت .الهی آمین.

الهی آمین سمیرا جون
اررره فکر کن .. اون دیگه خیلی جالب بوده با پول قرضی سرمایه گذاری

فرزانه چهارشنبه 22 تیر 1401 ساعت 09:59 ق.ظ http://khaterateroozane4579.blogfa.com/

سلام مهربانو جان
راستش بنظرم توی کامنت قبل موردی را نوشتم که درست نبود. یعنی شاید به خانه دار ها بربخوره ولی اصلا چنین قصدی را نداشتم. به هیچ وجه منظورم این نبود که حرفای خاله زنکی فقط مربوط به خانه دارهاست . نه اصلا . توی هر قشری همه جور رفتاری دیده میشه . خیلی از خانه دار ها هم هستند که برای خودشون برنامه دارند و نمیذارن وقتشون به بطالت بگذره.
خواستم عذرخواهی کنم اگه توی کامنت حرفی زدم که درست نبود.
من به هیچ وجه قصدم بی ارزش انگاشتن قشر خانه دار نبود
بنظرم بهترین توضیح را تمامچه نوشته و اینکه همدیگه را قضاوت نکنیم و بذاریم هر کس انتخاب خودش را داشته باشه

سلام فرزانه جون
عزززیز دل من تو رو میشناسم که چقدر گل و نازنین هستی . این کامنتی هم که الان نوشتی نشونه ی بزرگواری و درک بالای شماست

ملیکا چهارشنبه 22 تیر 1401 ساعت 01:33 ق.ظ

سلام مهربانو جان
درود می‌فرستم به همهٔ خانوم‌های نازنینی که کلهٔ سحر بیدار میشن و آماده میشن فکر همه چیو هم از قبل می‌کنن و اکثرا با خرید و دست پر هم، خونه میان. من چون کارم تدریس به شکل خصوصی بوده، فقط ۳ سالی که تو دفتر خودمون مشغول کار بودم تونستم این سحرخیزی‌رو تجربه کنم.
خواهرم دوستی داشت که برای پول پیش خونه‌‌شون برای مدت ۲ ماه از خواهرم پول خواست، خواهرم پولو بهش داد، ۴ ماه گذشت و پولو نداد، خواهرم گفت درست نیست بگم، چون برای خونه بوده و مستأجر هستند، حتما شرایط سخته. بعد از یک ماه اومد خونمون و یک زنجیر طلای خیلی ضخیمی گردنش بود. به خواهرم گفت من و رضا (شوهرش) پولامونو جمع کردیم اینو خریدیم که موقع احتیاج یه پول قلمبه دستمون باشه
خلاصه حدود یک سال طول کشید تا پول خواهرمو پس بده.
نمی‌دونم اینا با خودشون چی فکر می‌کنن که به خودشون اجازه میدن با پول دیگران سرمایه‌گذاری کنن!!!
تو که دیگه با این قلب نازنینت همه می‌شناسنت مهربانو جان

سلام عزیز دلم . راستش ملیکا جون انقدر نقشه کشیدم بازنشست شدم یعالمه صبحا بخوابم که نگووووو
ای باباااا دوست خواهرت دیگه یه سور به دوستای ما زده بوده بی انصاااف
فدای شما نازنین بشم عزیز دل

تمامچه سه‌شنبه 21 تیر 1401 ساعت 08:27 ب.ظ

سلام ،من ١٤ سال تو یکی از مهم ترین ارگان ها کار میکردم با پست و حقوق خیلی بالا اما از یه جایی به بعد نخواستم برم سر کار ،نه همه اونایی که میرن سر کار برترن نه اونایی که خونه میمونن بیکارن و علاف اتفاقا تو واحد ما ١٦ تا خانوم داشتیم ،یکیشون هر روز از بهترین رستوران شهر سفارش غذا داشت ته ماه شوهرش باید بهش پول میداد ،نفر هم داشتیم که با کارمندیش زندگیشو به بهترین جا رسوند و اینکه گفتن حرفای خاله زنکی تا دلت بخواد وجود داشت این خصلت با بیکاری و یا سرشلوغی نیست کسی که دغدغه داره تو هر موقعیتی دنبال حرف هست و اینکه زنی که کار نکنه دست دراز نیست جلو شوهرش بلکه از وظایف همسرشه و اگر زنی کار میکنه و خونه اش هم اداره و مدیریت میکنه از خانمیشه ،زندگی دو طرف داره اونی هم که خونه رو به بهترین شکل مدیریت میکنه کم هنرمند نیست ،با اینکه من چون عادت به استقلال داشتم و اونقدری تو اون سال ها جمع کردم که تا اخر عمر از پس هزینه هام بر میام ،تو این مدت بیکاری هم تحصیلاتمو ادامه دادم ،در اخر اینکه اینا همش انتخاب ادماست کاش هر قشری به اون یکی نگاهش فقط تفاوت انتخاب باشه !!

سلام دوست عزیز خوش اومدی به خونه ی مجازیم . کامنت بسیار زیبا و بجایی نوشتی . البته محتوای پست من اصلا به این موضوع مربوط نبود ولی مسیر کامنت هایی که قبل از تو نوشته شده بود به همین سمتی که نوشتی رفته بود . من در جواب کامنت فرزانه جون که یه کامنت قبل از شما نوشته شده سعی کردم این موضوع رو روشن کنم ولی کامنت شما کامل تر بود.جان کلام همونی هست که نوشتی:هر قشری به اون یکی نگاهش فقط تفاوت انتخاب باشه !!
از آشناییت خوشحالم عزیزم .

فرزانه سه‌شنبه 21 تیر 1401 ساعت 11:43 ق.ظ http://khaterateroozane4579.blogfa.com/

منم به شدت معتقدم که زن باید دستش توی جیب خودش باشه و حتی نخواد دستش را پیش شوهرش دراز کنه
در ثانی همونطور که همه اشاره کردند کار کردن به ادم عزت نفس میده. دیگه اینکه زندگی نظم و نظام بهتری داره. خود من روزایی که سر کار هستم چون از قبل برنامه دارم خیلی بیشتر به کارهام میرسم تا یک روز تعطیل .
حتی در مورد اینکه واسه دخترم پرستار گرفتم و الان از حقوق من یه نفر دیگه هم داره حقوق میگیره و زندگیش بهتر شده خیلی خیلی حس خوبی بهم دست میده.
خواهرم یه جمع دوستانه داره که از دبیرستان با هم دوستند . میگفت وقتایی که قرار میذاریم و همو میبینیم انقدر اون دوستام که هیچکدوم هم شاغل نیستند حرفای خاله زنکی میزنند و از قوم شوهر میگن و مینالند که دیگه دوست ندارم باهاشون رفت و امد کنم. میگفت بطور کل دنیاشون انگار متفاوت از من شده !!
بنظرم شاغل بودن واقعا یکی از حسن هاش اینه که دیگه اونقدر مشغول هستی و وقت کم داری که فرصت این حرفای خاله زنکی را نداری ! و سرت توی زندگی خودته. البته خب همیشه استثنائاتی هم هست

راستش فرزانه جون کار کردن جوهر آدمه و واقعا ربطی به زن و مرد بودن نداره من حتی روش آقایونی که اموال بسیار زیادی دارند و مثلا املاکشون رو اجاره دادن و از همون راه ارتزاق میکنند و کار مفید انجام نمیدن رو نمیپسندم . کار کردن رو خیلی از وجوه شخصیتی ادم تاثیر مثبت داره . با حرفات موافقم
امیدوارم همه ی انسان ها اعم از زن و مرد شاغل یا خانه دار به درک و آگاهی نسبی تو زندگی برسند . از طرفی کلی عزیزان خانه دار فهیم و با شعور داریم که برای ذره ذره ی وقتشون برنامه ریزی دارند .
اماااا امااان از اون هایی که خودشون شاغل نیستند و به ما شاغلین متلک هم میگن

گلابتون سه‌شنبه 21 تیر 1401 ساعت 11:19 ق.ظ

برخی مواقع برعکس هم هست حدود ۲۵ سال کار میکنی وبخواهی بازنشسته بشی اطرافیون اصرار دارند حیف، در خانه کاری نداری و همچنان برو سرکار در حالی که جای تواین مدت نبودن ودر هر حال کاربیرون سختی های خودش داره .

اره اینم هست عزیزم . الان یه جورایی خودم باهاش مواجهم هر چند که تو خونه هم بیکار نیستم

سعیده سه‌شنبه 21 تیر 1401 ساعت 09:55 ق.ظ

ما که برای ریال ریال پولمون زحمت می کشیم قدر پول رو میدونیم.
وقتی که از خواب صبح می زنیم و بدو بدو مقنعه می پوشیم عزت نفسمون چند برابر میشه و حس می کنیم که نه تنها برای خودمون بلکه برای بقیه هم مفیدیم و لذت می بریم.
دیگه وقت برای کارها و شنیدن حرفهای بی ارزش و چشم و هم چشمی نداریم پس روان سالمتری داریم .
نظم و نظام زندگی بانوان شاغل به مراتب بهتره واز عمرمون استفاده بیشتری می بریم.
فقط ای کاش همراهان زندگیمون هم این موهبت ها که به زندگیشون سرازیر شده رو درک کنند.

عااالی بود .سعیده جون کامنتت عالی بود عزیزم

طیبه دوشنبه 20 تیر 1401 ساعت 11:40 ق.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام عزیزم
من هم باخودت و هم با نسرین جون و دکتر ربولی و آقاسینا و لیموخانم که قبل از من کامنت گذاشتند و تایید کردی کاملا موافقم

اما متاسفم وقتی همکار خانم رو می بینم که خیلی راحت با استفاده از سهمیه جانبازی پدرش بدون دردسر و آزمون استخدام شده و از لحاظ وضع زندگی هم نیازداره که بیاد کار کنه چون شوهرش کار درست درمون نداره و اهل دوندگی نیست .اونوقت همکارم هی غر می زنه چرا باید من بیا سرکار برای چندرغاز اصن وظیفه شوهرمه از زیرسنگ هم شده پول دربیاره واین حرفا ...یا میگه خانوم های خانه دار راحت ترن و ...این هی خودش به خودش ضربه می زنه.مدتب نمیاد سرکار درنتیجه مجبور میشه بدون حقوق رد کنه چندروز درماه (علاوه بر استعلاجی ها و مرخصی های استحقاقی) هر وقت حوصله نداره می گیره می خوابه نمیاد...خب بی نظمه بعد میگه اینجا تبعیض قائلند و این حرفا.واکسن نزد اصلا و چندین بار چندهفته رفته استعلاجی چندهفته ای کرونا بعد میگه چرا به مرخصی های من گیر میدن؟
اصلا این چندرغاز ارزش نداره این همه حرف بشنویم و ....؟
به نظرم این خانم بس که راحت و بی دردسر استخدام شده تو این وانفسای شغل دولتی که جووون ها بیکارند واقعا قدر نمی دونه و هی میگه 6 تومن ارزش نداره .دیگه قدر بیمه و بقیه اموررفاهی استخدامیش رو نمی دونه که خیلی ها دنبالشند

سلام طیبه جانم
ببین از نظر من همکارت کلا آدم ناراحت و قدر نشناسیه . ذخنیت خودش درمورد کار همینقدر بده و مجبور شده بیاد سرکار . این آدما هم به خودشون اسیب میزنن هم به بقیه . وقتی کاری که نمیخوای بکنی رو بااجبار انجام میدی همینه

شارمین دوشنبه 20 تیر 1401 ساعت 11:30 ق.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.
به نظرم ادم حتی اگه حقوق ناچیزی هم داشته باشه مزایای کار کردنش بیشتر از نکردنه. حداقلش اینه که داری یه کار مفید می‌کنی به جای ول گشتن و ولخرجی کردن و پشت سر این و اون حرف زدن!
من حتی اگه نیاز مالی نداشته باشم هم بازم کار می‌کنم

سلام شارمین جان
دقیقا عزیزم موافقم باهات

هاله دوشنبه 20 تیر 1401 ساعت 11:02 ق.ظ

به عنوان یه زن تو این اجتماع افتخار می کنم که بگم شاغل بودن ماتو خانواده مادریم ارثیه مادر بزرگ خدا بیامرزم شاغل بوده همچنین مادر ایشون بازنشسته آموزش و پرورزش بوده بعد از اونا مادرم و همچنین خودم و خواهرم و دختر داییم خدا رو شکر دستمونم جلو شوهرمون دراز نیست چه برسه به دیگران ولی می بینم کسانی که کار کردن ما رو ذلیل و پست می دونن منم اصراری ندارم ثابت کنم که اشتباه فکر می کنن چون به موقعش می بینم که حسابی کم آوردن ولی جرات نمی کنن ازم پول بخوان ولی خودم همیشه به تمام خانوادم هر وقت نیاز داشتن بدون قید و شرط کمک کردم خیلی هم لذت بردم همیشه هم به موقع پس دادن و قدر می دونن

هاله جون خیلی جالبه مامان منم موقع ازدواج ما دوتا خواهر فقط یه شرط داشت اونم این بود که با شاغل بودنمون مخالفتی نباشه

آسو دوشنبه 20 تیر 1401 ساعت 08:32 ق.ظ

سلام بر مهربانوی مهربانی ها .وای چه قد این حرفا برام اشناست یادمه تازه امده بودم سرکار دختر خالم میگفت منو برای بانک میخاستن به خاطر مقنعه سر کردن نرفتم اخر موهام خراب میشه منو توجمع مسخره میکردن ولی من به حرف هیشکی گوش نمیکنم برعکس مشتاق کارم هم میشدم خدا شاهده هرچه دارم اول از خداست دوم از کارم هر چند حقوقم الان با ارشد مطابق قانون کار هم نیست ولی من از خونه تا میام سرکار خدا روشک میکنم.

سلام آسو جان
عججججب چه دختر خاله ی جالبی
قربونت برم که انقدر گلی .. پرروزی باشی دختر

شادی دوشنبه 20 تیر 1401 ساعت 07:59 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

مثل اینکه اطراف همه ما زنان دیوونه که کله سحر مقنعه میندازیم سرمون و تا غروب کار می‌کنیم از این جور بیکاره ها هستن که تو خونه نشستن و ما رو ملامت می‌کنن بعدشم توقع دارن از اون چندرغاز به اینا هم قرضِ شاید پس‌نده:مسخره بدیم. واقعا این حقوقی که ما برای یک ماه صبح برو شب بیایم می‌کشیم خیلی ناچیزه ولی هرکسی برای کار کردنش دلایلی داره که به دیگرون مربوط نیست.


دقیقا همینطوره عزیزم

Mani یکشنبه 19 تیر 1401 ساعت 09:24 ب.ظ

مهربانو جان
عجب ...

پانوشت
رسید انتقال پول را با ایمیل فرستادم.
سپاس بسیار.


ماندانای عزیزم بازم مثل همیشه با قلب بزرگ و مهربونت بیشترین کمک رو به صندوق همیاریمون کردی .
برات بهترین ها رو آرزو دارم .. بهترین هایی که شامل سلامتی و روزی و عزت فراوونه

صفا یکشنبه 19 تیر 1401 ساعت 07:00 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

واقعا کار کردن اعتماد به نفس آدم رو خیلی بالا می بره .
در مورد کسانی که مرتب از آدم قرض میگیرن ای کاش آدم میتونست به این آدمها نه بگه . واقعا این افراد به اسم دوست فقط دنبال بهره کشی از آدمها هستند.

دقیقا صفا جون

مامان فرشته ها یکشنبه 19 تیر 1401 ساعت 03:11 ب.ظ

وای نگو مهربانو جان من مثل شما اینقدر از رفاه خودم گذشتم و ریختم تو حلق اطرافیان به ظاهر نیازمند که یه روز همسرم گفت تو به اینا قرض میدی بعد پز خریداشون رو هم به خودت میدن تا بالاخره اعتیادم رو ترک کردم

من از اینکه کسی ازم سو استفاده کنه بشدت تنفر دارم .
خدا رو شکر که به خودت اومدی عزیزم

منیژه شنبه 18 تیر 1401 ساعت 10:11 ب.ظ

سلام مهربانو جان. اطرافیان و خانواده من هم خیلی خیلی خیلی زیاد می‌گفتند تو که احتیاج نداری با وجود بچه ها چرا میری سرکار. حیف جونت نیست.‌اما الان که بازنشسته شدم و حقوق دارم و تو این شرایط سخت خداراشکر نیازمند نیستم خداراشکر میکنم حرفهاشون رو من تاثیر نگذاشت.

سلام عزیزم
خدا رو شکر که تصمیم عاقلانه گرفتی منیژه جون

سینا شنبه 18 تیر 1401 ساعت 03:22 ب.ظ

هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائی نبرد

دقیییقا

نسرین شنبه 18 تیر 1401 ساعت 02:09 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

من یکساله به اونی که همیشه ازم قرض میکرد یه چیز میگم: گذاشتم تو حساب مشترک با مزدک نمی تونم دستش بزنم البته یکی دو ماهه دیگه نگفته فکر کنم دوزاریش افتاده.
بار آخر بعد از اینکه از تو خیابون زنگ زد و با صدای آروم میخواست براش واریز کنم ، یه ساعت بعدش گفت: دوتا رو کوسنی خریدم صد و پنجاه دلار! می گفتم خب یه متر پارچه بخر خودت بدوز یا بیار من برات مجانی می دوزم. گفت آخه پشت ویترین دیدم دیگه نمی تونستم صبر کنم بعدشم اون پارچه چیز دیگه ای بود.
بعد از یه بار شستن باید می دیدیش... یا یه بار گفت میدونی چی خریدم؟ گفتم نه؟ گفت دلم هوای سیگار کرده بود!!!
گفتم یعنی من کمکت کردم دوباره اعتیادتو شروع کنی؟ کاش بهم نگفته بودی.
ووو خیلی مثالها دارم ولی چون تنها دوست صمیمیم اینجاست بهش نه نمی گفتم.
در مورد دوم، کار کردن خوبه. آدم صبح انگیزه داره بلند شد روزشو با انرژی شروع کنه. همینکه کاری برای کسی انجام بدیم که خودش نمی تونه. حقوقش هم که بجا.

خوووب کردی نسرین جون . فکر کککن . کوسن خریده و سیگاااار !!!
دقیقا این انگیزه خیلی مهمه

لیمو شنبه 18 تیر 1401 ساعت 01:52 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com

اتفاقا همین دیروز با یکی از این افراد ملاقات داشتم. خانم خوبیه، دوست و همسن مادرمه اما عقایدشون متفاوته. حرف از این شد که اجازه نمیده دخترش که دو سه سالی از من کوچیکتره بره سرکار.
شروع کرد از آناتومی و طبیعت و خدا اینجوری آفریده و... خیلی محق میگن زن برای کار خونه آفریده شده و مرد برای بیرون از خونه خب روی چه حسابی؟ میدونی مهربانوجان هنوزم برام عجیبه که عقاید کهنه خودشون رو مثل یه مقاله علمی بیان میکنن! یه جوری میگن زن حیفه بره سرکار انگار خودشون که تو خونه بودن چه گلی به سر زندگیشون زدن.
مامان من با اینکه از وقتی یادم میاد شاغل بود اما به شدت اجتماعی تر از ایشون بود و کلی هم بیشتر برای بچه هاش وقت گذاشت

آخ آخ این خیلی بدددده
عقاید کهنه خودشون رو مثل یه مقاله علمی بیان میکنن.
خدا مامان رو حفظ کنه عزیزم

ربولی حسن کور شنبه 18 تیر 1401 ساعت 01:52 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
باوجود همه مشکلات کار کردن خودش به آدم احساس عزت نفس و اعتماد به نفسی میده که با هیچ پولی قابل دستیابی نیست

سلام
دقیقاً همینطوره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد