دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

وطن پرنده ی پر در خون



هم  مرگ بر جهان شما نیز بگذرد            هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب        بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان                             بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام              بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز                    این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد                   بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت          این عوعو سگان شما نیز بگذرد

 آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست           گرد سم خران شما نیز بگذرد

 بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت                هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت               ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن                                   تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید                    نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان                        بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم                           تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی                        این گل، ز گلستان شمانیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه               این آب ناروان شما نیز بگذرد


" از خودتون و همه ی وابستگانتون بیزااارم و فقط دیدن ذلت و زبونی وجود نحس و کثیفتون آرومم میکنه "



#نمیبخشیم_فراموش_نمیکنیم

نظرات 19 + ارسال نظر
مهرگل یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 03:49 ب.ظ

دقیقا حال آدم داغون میشه برا تک تک جزئیات گرفتن تا به تشییع جنازه اش
درست مثل بقیه عزیزان کشورمون

مهرگل یکشنبه 15 آبان 1401 ساعت 12:03 ب.ظ

میدونم 51 روز گذشته و من تازه دارم کامنت مینویسم اما حالم اون روز انقدددددددر بد بود که تا چند روز همسرم مدام سعی میکرد آرومم کنه و من مدام میگفتم حقش نبود اون دخترک مظلوم ، و جمله ای که توی مغزم مدام میچرخید میشد هر کدوم از ماها جای اون مهسای عزیز باشیم
همه ی ما مهسا هستیم


مهرگل جان میدونی چی دلمو به درد میاره و در عین حال متحیرم میکنه؟
زمانی که مهسا رو میبردن برادرش التماس می کرده که نبرینش ما اینجا غریبیم و متحیر میشم وقتنی الان تو تمام دنیا اسم مهسا رو زبون ها میچرخه و عکسش برای هیچکس غریبه نیست

می خوانمت دوشنبه 4 مهر 1401 ساعت 12:16 ب.ظ

آخ آخ من اشتباهی دیسلایک دادم. شرمنده

دشمنت شرمنده

مریم چهارشنبه 30 شهریور 1401 ساعت 02:33 ب.ظ

از خون جوانان وطن لاله دمیده منطق ما در برابر خون به ناحق ریخته شده مهسا ژینا امینی همان منطق آقا امیرالمومنین علیه السّلام است در خطبه ۲۷ نهج البلاغه:

ملی چهارشنبه 30 شهریور 1401 ساعت 08:18 ق.ظ

منم دیابت بارداری داشتم

ملی جان لطفا پیگیر باش که این دیابت ادامه پیدا نکنه

لیلی سه‌شنبه 29 شهریور 1401 ساعت 04:55 ب.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

من خودم حجاب دارم و از این که به اسم حجاب و هدایت و ارشاد زندگی یک خانواده و امید یک ملت پرپرشد غمگینم.چقدر همه چیز رو سخت و خشک نگاه می کنند که می خوان با نیم ساعت حرف و ۵ساعت معطلی کسی رو ارشاد کنند!
مرگ ناگهانی عزیز خیلی سخته اون هم بیگناه و در جوانی.

خیلی از دوستان من محجبه هستند لیلی جان و درست مثل خودت فکر می کنند این طرز تفکر وحشیانه ناشی از عدم شناخت از چیزیه که بهش اعتقاد دارنه وگرنه اعتقاد و ایمان غیر از توحشه

ساغر سه‌شنبه 29 شهریور 1401 ساعت 01:11 ب.ظ

مهربانوجان سلام
من به خانواده دختر بیگناه فکر میکنم که چقدر عقده ای و خشمگین شدند.اینکه برادرش خودش رو سرزنش کنه که چرا جلوی گارد انتظامی رو نگرفت ، اینکه چند وقت دیگه فراموش میشه ولی مرگ عزیز برای خانواده اونهم اونطور مظلومانه هرگز فراموش نمیشه، اینکه پدر و مادر دق میکنن از مرگ دختر جوانمرگشون ..... خدا داد مظلوم رو از ظالم بگیره.

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

سلام ساغر جانم

دیشب همینو به بابا میگفتم . یک مهسا نرفته .. خیلی ها نابود شدن . مگه عزیزانی که تو اتفاقات دیگه از دست دادیم فقط خودشون بودن که رفتن؟ من خبر دارم حتی خانواده ی فامیل های دورترشون اسیب جدی دیدن

منجوق سه‌شنبه 29 شهریور 1401 ساعت 12:35 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

تنها چیزی که این روزها به ذهنم میاد فقط همین یک جمله است:
هل من ناصر ینصرنی


ما هیچکسو نداریم فقط خودمونیم . باید یاد بگیریم تنهااااییم و درستش کنیم

زهرا..‌. سه‌شنبه 29 شهریور 1401 ساعت 11:40 ق.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام عزیزدلم ....میخواستم بنویسم خوبی
اماپاک کردم...مگ میشه خوب بود مگ میشه زن باشی والان تواین روزاخوب باشی مگ میش مادرباشی،دخترداشته باشی وبازم خوب باشی....

دیگه نا امیدم..دیگ حتی وقتی میخوام ارزو کنم که یه روز پراز ارامش برسه خودم خندم میگیره،قبلا ارزوم بود ک یه روزی برسه هرکسی باهرعقایدوپوششی بتونیم کنارهم با اولیت قراردادن معیارانسانیت کنارهم زندگی کنیم اما حالا.....فقط باید ارزوکنیم خون بیگناهی ریخته نشه بخاطر حجاب

سلام زهرا جانم

کاش روزای خوبو ببینیم

متولد ماه مهر سه‌شنبه 29 شهریور 1401 ساعت 09:03 ق.ظ

من کلا امیدم را از دست دادم، مگر چنگیز خان مغول و تیمور و لنگ و ... هزاران هزار، آدم کش به سزای اعمالشون رسیدند که اینها برسند. دنیای جای خیلی بدی شده.

اصلا دنیا برمدار عدالت که نمی چرخه . این درست ولی چقدر رسالت انسان تو این دنیا باید حقیرانه باشه که در کل تاریخ بعنوان یه موجود منفور شناخته بشه

نسرین دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 04:23 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

کسانی که به کامنتهای بشر دوستانه ی این پست انلایک یا منفی زدن:
به آرزوهای نافرجام این دختر معصوم فکر کنید. به پدر و مادر و برادرش. به جانی که گرفته شد...

چیزی از مشکلات مملکت و مردم حل شد؟

نسرین جان عاشقتم که سعی میکنی راهنماییشون کنی .
عززیزم کسی که خودشو به خواب زده رو با هیچ راهنمایی نمیتونی بیدار کنی .

هوپ... دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 03:57 ب.ظ

دقت کن انقدر بی وجود و ترسو ان که فقط دارن آنلایک به کامنتا میدن و جرئت ابراز نظر ندارن.
ببین چطور شستشوی مغزی شدن و خودشون رو به خواب زدن.

دو دسته ن یا ساندیس میخورن و منافعشون به خطر میفته یا احمقن که برای این دسته ی دوم عمیقاً دلم میسوزه

غریبه دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 09:44 ق.ظ

با درود
چه می شود گفت ؟
فقط باید گفت متاسفم از این همه نادانی

درود بر شما

لیمو دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 09:18 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

امیدوارم بالاخره ببینم که این شعر هیبت واقعیت میگیره...

امیدواریم ببینیم

Mani دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 05:29 ق.ظ

شرمشان باد

ملیکا دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 04:14 ق.ظ

سلام
نه کلامی پیدا می‌کنم آروم بشم نه کاری می‌تونم انجام بدم که از خشم و غصه‌مون کم بشه
واقعا همه مثل گروگان‌هاییم که هر چند وقت یکبار یکی‌رو احضار می‌کنن! درست مثل فیلم squid Game که سراسر رعب و‌ وحشته.

سلام
همه همین حس رو داریم عزیزم

نسرین دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 01:58 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

تسلیت میگم به تمام مردم ایران بخصوص مردانی که سالهاست زیر حقارتی هستند که خود نمی خواهند. نمی دانند چرا باید اینقدر ضعیف شمرده بشن که بخاطر دیدن تار موی انسانی دیگر، به زن هموطنش حرفی زده بشه، زوری گفته بشه، وقتش را بگیرن و به اداره نظامی برده بشه، زندانی و حتی بخاطرش جان انسانی گرفته بشه.
اون کثافت آشغالی که بخاطر دیدن موی طبیعی و خدا داد انسانی دیگر تحریک جنسی میشه، جاش تو اجتماع نیست نه دختر بیگناهی و زنانی دیگر.
نگاه نکن اگه مریضی/ اگه گناه می دونی

چقدر زیبا نوشتی نسرین جان

شادی یکشنبه 27 شهریور 1401 ساعت 03:32 ب.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

خشم و درد تمام وجودم رو پرکرده، همیشه به بی‌عدالتی جهان معتقد بودم ولی نه اینقدر آخه تا کی باید بسوزیم؟

ربولی حسن کور یکشنبه 27 شهریور 1401 ساعت 03:22 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
برای خانواده همه افراد کشته شده و بعد از اون همه مردم ایران آرزوی قدرت تحمل این مصیبت ها را دارم.


سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد