دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

پایان تعطیلات رسمی فروردین 1402

دیروز ظهرکه سیزدهمین روز فروردین بود ، داشتم با پسرعمو جان چت می کردم . 

هم اون تو خونه نشسته بود هم من . 

گفت یاد سیزده به دری افتاده که مامان من و یکی دیگه از زنعموها(بغیر از مادر خودش) نشسته بودن تو صندوق عقب (چون تو ماشینا براشون جا نبوده ) قابلمه ی قرمه سبزی هم کنارشون بوده، اون دوتا هم از لجشون تا برسن به مقصد، همه ی گوشت های خورش رو خورده بودن 

گفتم ولی من دیشب یاد اون سیزده به دری افتادم که تو افتادی تو رودخونه . وقتی از آب کشیدنت بیرون داشتی مثل بید می لرزیدی و از سرما کبود شده بودی ولی نیشت تا بناگوش باز بود . 

کلی استیکر خنده برای هم فرستادیم . بعد گفتم : ما چه بد شدیم  الان خودمون جای پدر و مادرامون هستیم ولی اصلاً حس و حال اونا رو نداریم . چقدر بچگی کردیم بیچاره بچه هامون . 

چرا اون موقع ها میشد بریم پیک نیک ولی الان نمیشه؟؟

بعد پرسید : تو فشم نرفتی؟ 

گفتم : نه .. وقتی مامان نمیتونه بیاد منم دوست ندارم برم . بردیا و خانواده ی نسیم رفتن فشم . 

*****

یاد سیزده به در پارسال افتادم بعد از ظهر  با مامان و بابا و مهردخت رفتیم پارکی که نزدیک خونه ی مامان ایناست و وقتی مهردخت بچه بود میبردمش بازی می کرد . برای مامان که زیاد نمی تونست راه بره انتخاب خوبی بود و به ما هم بد نگذشت ، شب تو راه برگشت به خونه کلی آرزو و دعا کردم که تا سال بعد همه ی خانواده سلامت باشند و کارو بارمون رونق داشته باشه و همه ی مردم راحت تر زندگی کنند . 

از روزای آخر شهریور همه چی زیر و رو شد ..چه خوب بود که نمی دونستیم چه بلاهایی قراره سرمون بیاد . دیروز هیچ دعا و آرزویی نکردم .. خیلی چیزا  از قلبم  گذشت ولی فقط گذشت و ازش رد شدم .. حس کردم نه آرزوی شخصی دارم نه عمومی .. 

فقط با خودم فکر کردم کاش سال بعد عهمین موقع ها اگر زنده بودم به خودم بگم " اصلاً فکر میکردی دوازده ماه آینده با خودت بگی وااای کی فکرشو میکرد الان انقدر خوشحال باشی ؟ کی فکرشو میکرد این کابوس تموم شه؟

*******

  هزارو چهارصدویک برای من یه از دست دادن دردناک داشت که خب همه میدونید دختر کوچولوی خونه مون، دارسی  قشنگم بود که پر کشید . 

اما چند تا دست آورد بزرگ داشت . از جمله اینکه بعد از دوسال تجربه ی اجاره نشینی که البته به واسطه ی صاحبخونه ی خوبم ، تجربه ی شیرینی هم بود. دوباره صاحبخونه شدم . البته قسمت تلخ ماجرا این بود که دوسوم پول خونه، همون هدیه پدرم بود که در نوجوانی به همه ی بچه هاش داده بود . موند یک سوم بقیه ش که از اون یک سوم هم باز نصفش پول پیش خونه م بود و نصف بقیه ش رو جور کردم ولی اصلاً آسون نبوود و مُردم برای کسانی که پشتوانه ی محکمی ندارند، صاحبخونه هم نشدند و میدونم اجاره نشینی هم داره بهشون فشار میاره . از صمیم قلبم آرزو میکنم دریچه ای باز بشه و روزهای سخت معیشت هم باهاشون تموم بشن . کاری نمیتونم بکنم ولی غمتون رو میخورم که میدونم به دردتون هم نمیخوره. 

یه تجربه ی مهم دیگه هم داشتم که باهاتون به اشتراک میذارم نمیدونم به کارتون میاد یا نمیاد، چون خودمم از دیگران شنیده بودم ولی انگار از اون چیزاییه که تا تجربه نکنی، عبرت نمیگیری. 


خوبه که آدم هر از گاهی ، اون کسانی که باهات ادعای دوستی دارند و تو همیشه رعایتشون رو کردی(حالا به واسطه ی  احترام به سنشون که از تو بیشتر بوده یا موقعیت زندگیشون یا هر چی)  یه محکی بزنه .     


دوستتون دارم 

کاش نبودنتون دروغ 13 بود 


نظرات 24 + ارسال نظر
مهرگل چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت 11:52 ب.ظ

دیگه حال و حوصله ای نیس کلا ، من یادمه حدودای 20 سال پیش ما از شروع بهار تا آخر تابستون میانگین هفته ای یکبار پارکی باغی چیزی میرفتیم اما الان خود من حتی حوصله ماهی یکبار رو هم ندارم وای فک کن اگه بچه داشتم چقد بهش ظلم میشد.

آره واقعا یاد قدیما بخیر

سهیل دوشنبه 21 فروردین 1402 ساعت 12:43 ب.ظ http://Www.parchenan.blogfa.com

سال صفر دو برات پر بار و بر باشه الهی

ممنونم سهیل جان همچنین برای تو و عزیزانت

عمه اقدس الملوک شنبه 19 فروردین 1402 ساعت 12:47 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

مهربانوجان سال نو مبارک
اما درباره سیزده بدر، دلها قدیم شادتر بود، نه که مشکل نباشه، بود. اما دلها شادتر بود، الان ذیگه انقدر همه گرفتارن که حس و حالی نمونده که به خاطره سازی فکر کنی

ممنونم عمه جان
اره واقعا همینطوره

ناتاشا شنبه 19 فروردین 1402 ساعت 11:24 ق.ظ

متاسفانه دیروز با یک انگلیسی بحث کردم گفت ایرانی بدبخت که ارزش پولت اندازه پشگل الاغهای کشور ما هم نیست! دیدم راست میگه همونجا بحث را تمام کردم ! اینه اون تمدن ایرانی که ازش اندازه یک پشگل هم باقی نمانده

44 ساله با فرهنگ ایرانی در دشمنی و تضاد آشکار هستند .. معلومه یه عده پلشت بیسواد با استفاده از هر فرصتی تمدن فاخر ایران رو به گند کشیدن .. متاسفانه کار کردن رو فرهنگ این مردم و رسوندنشون به سطح استاندارد سالها زمان میبره

زهرا... جمعه 18 فروردین 1402 ساعت 09:16 ب.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام عزیزدلم
میرسه انشالله روزی که هممون آرزو داریم
این جمله که چرا بچه هامون بچگی نمیکنن هرروز،هرثانیه توسرم تکرارمیشه
یادش بخیر...بچگی خودمون،سیزده برامون عید دیدنی هامون‌...هیچ کدوم دیگه پیدانمیشه فقط توخاطرات جاموند

سلام زهرا جان
به امید زنده ایم
واااقعا یادش بخیر

مینو جمعه 18 فروردین 1402 ساعت 02:40 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام
خانه نو مبارک
در دو سه روز گذشته ، چهارمین بار هست که ببرای شما کامنت میگذارم وبخاطر اختلال در اینترنت ، ارسال نمیشود

سلام مینوی عزیز ممنونم از محبتت .
چقدر دلتنگ و در عین حال نگران شما بودم به وبلاگتون سرمیزدم و متاسفانه هیچ مطلب جدیدی نبود .
یک دنیا خوشحال شدم

ناریا چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 07:06 ب.ظ

مهربانی مهربونی.چرا اینهمه حس خوب رو پشت غم صدات قایم میکنی؟
یه سوال چرا عکس شهید بابک نوری هریس که از شهدای عزیز مدافع حرم هست توی این عکس تکرار شده؟

ناریا جان لطف داری عزیزم. چه کنم واقعیتش اینه که پر از غم و نگرانی م و در کنارش ملزم به امیدواری .
شخصی رو که نام بردی نمیشناسم و نمیدونم تو این مجموعه منظورت کدومشونه . شاید تشابه چهره باشه .

فرنوش چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 03:06 ب.ظ

سلام عزیزدلم. خوبی مهربونم؟ امیدوارم امسال سال خیلی خوبی باشه برات در کنار دختر گلت و پدر و مادر و عزیزانت. خونه جدید خیلی مبارکه. کار خیلی خوبی کردی که یه جای ثابت ساکن شدی. با این شرایط خونه دار شدن سخت و سخت تر خواهد شد. خدا آخر و عاقبت همه مون رو بخیر کنه

سلام فرنوش جان
ممنونم عزیزم . برای تو و عزیزانت هم بهترین ها در راه باشه.
آره واقعاً همینطوره . از صمیم قلبم برای عزیزانی که باید اجاره رو تمدید کنند نگرانم هرچند که امیدوار هم هستم دریچه ای باز بشه و این مشکلات هم حل بشه .
یعنی انقدر برای یه چیزی نگرن بودیم بعد یه چیز بدتر پیش اومد و قبلی ها رو کم رنگ تر کرد که دیگه نمیدونم چی بگم .
الهی آمین

پریمهر چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 11:21 ق.ظ https://parimehr.blogsky.com

مهربانو جان سال نو مبارک
بعد از مدتها به اینجا سر زدم، از شنیدن خونه دار شدنت خوشحال شدم
به خوشی و میمنت

ممنونم عزززیز دل . برای تو هم مبارک و بهترین باشه

مانی چهارشنبه 16 فروردین 1402 ساعت 05:59 ق.ظ

مهربانو جان
به سلامتی ، خانه نو مبارک
با آرزوی تندرستی و تجربه های خوب و تازه در خانه نو در کنار عزیزان

ممنون از آرزوهای قشنگت مانی جانم

ستی سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 08:19 ب.ظ

عید شما مبارک
خانه جدید مبارک
من نمی دونم چرا از خاطرات اون زمان اصلا حال نمی کنم؟ یعنی دوسشون دارم ها ولی فقط برای اون وقت خوبن... ما هم از این خاطرات صندوق عقب و پشت وانتی داشتیم... ولی خدایی الان که نگاه می کنم؛ اگر الآن باشه؛ اصلا دوست ندارم برم پشت وانت بشینم! یا اصلا مدل اون شوخی ها دیگه برام جذاب نیس اصلا. برای الان؛ همین مدل معاشرت و حریم گزاری شده و فردیت محترم؛ را می پسندم... اون زمان اصلا فردیت نداشتیم... نه تو تحصیل نه انتخاب همسر نه هیچ انتخاب شخصی دیگه... همه ش نگران نظر فامیل و بزرگتر ها و .. بودیم... ولی الان از اون همه زورگویی؛ راحت شدیم خدا رو شکر. البته حتما جاهای قبیله عشیره هنوز همونه طفلی ها

ممنونم دوست من
بعضی چیزا فقط تو زمان خودش خوبه . من الان دوست دارم دور هم جمع بشیم و رفت و آمد کنیم و حتی پیک نیک بریم ولی نه به همون سبک و سیاق گذشته . خب اون وقتا همه ماشین نداشتن ولی الان همه دارن تازه اگر بخوان دستجمعی جایی برن ونی چیزی اجاره میکنند . الزاماً همه ی کارهاشونم خوب نبوده مثل همین دخالت هایی که در همه ی امور داشتند.
اما این معاشرت و دورهمی ها واقعا خوب بود

سحر سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 07:36 ب.ظ http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

سال نوت مبارک عزیزم
منم دعا و ارزویی نکردم
دیگه حسی واسه دعا یاهرچی به این شکل دروجودم نیستدفعلا
امیدوارم فقط برسه اون روز
خونه ام مبارک باشه گلم
واقعا زمونه سخای به خصوص واسه جوونای بی پشتوانه و تازه به عرصه رسیده..
به ما که رسید آسمون تپید
ولی امیدوارم برسه روزای حوب تر

ممنونم سحر جانم .
الهی آمین نازنین

تیلوتیلو سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 01:06 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

خوندنت عین دیدن اون شیرینی های خوشمزه ت پر از حس لذته
من حتی یه خط از نوشته هات را از دست نمیدم
ولی ببخش که کامنت نمیزارم

عزیز منی تیلوی مهربون و هنرمند
راحت باش عزیزم از دیدنت همیشه و همه جا خوشحال میشم

صفا سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 12:59 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

سال نو رو تبریک میگم . از خبر خرید خونه هم بسیار خوشحال شدم . برای خودت دختر گفت و خانوادت بهترینها رو آرزو میکنم.

ممنونم صفا جان . همراه پسر های گلت و پیشی نازتون پر از برکت باشید

راسینال سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 12:57 ب.ظ https://flicka.blog.ir/

سلام مهربانو جون
چقدر همیشه یاد آوری خاطرات کودکی قشنگه !
من همیشه اونی ام که تو فامیل بیشترین خاطرات رو دارم و تعریف میکنم
و همه ام همیشه میگن تو چطور یادته هرچیزی که میگم یکی متحیر میشه و میگه اااااا :)) ولی خوب من لحظه ـآم که با آدما میگذرونم برام مهمه شاید واسه همین یادم میمونه
امیدوارم سال جدیدت پر از موفقیت و با شادی بگذره ... همه امون هم به اون خواسته مشترکمون که تو دلمونه برسیم ! که میدونم دیر یا زود میرسیم
راستی مهربانو جان من دفعه اولی نبود که براتون کامنت میذاشتم ـآ من یه چند وقتی هست که کامنت میذارم پست ـآی قبلتر رو ببینین ! و البته قبل تر از اون میخوندمتون
شاد باشین عزیزم

سلام عزیزم
حتی این خصوصیت اخلاقیت هم شبیه دختر منه که انگار از خاطرات (مخصوصا خاطرات کودکی) فیلم گرفته و همه چیز رو با جزییات کامل در ذهنش داره
ممنونم عزیزم برای تو و بقیه هم همچنین.
قربون تو از همون کامنت پست قبل بهت رسیدم
شادی تو هم آرزومه

ماه سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 09:06 ق.ظ

دوستت دارم.
خوشحالم خونه خریدین.

ممنونم عزیزم . حسمون کاملا متقابله

زری.. سه‌شنبه 15 فروردین 1402 ساعت 04:01 ق.ظ

سال نوت مبارک باشه مهربانو جان،
من هم مثل تو بودم موقع سال تحویل هم حتی هیچ آرزو یا دعایی نکردم:( خب پیرو جمع و بخاطر روحیه جمع و بچه ها ظاهر را شاد گرفتم و اینکه مثلا وااااااو اتفاق مهم و بزرگی داره میافته ! اما ته دلم هیچ آرزو و دعایی نداشتم… چقدر بد شده که آدم به این مرحله برسه:(
من هم مثل پسرعموت فکر میکنم که والدین ما با اون همه مشقت خیلی بیشتر از ما برای بچه هاشون وقت میذاشتند چقدرررر ما خاطره و شادی جمعی داشتیم تو بچگی هامون!

ممنونم عزیزم
خیلی بده تقریباً 50 سالمه و این حس غریب ترین حس زندگیم بود
مهردخت همیشه میگه چرا به ما که رسید اینطوری شد شماها پر از خاطرات پیک نیک و دورهمی و بازی های فامیلی هستید و ما حتی آداب اجتماعیمون هم قوی نیست بس که هیچکسی رو نمیبینیم !

پونی دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 11:08 ب.ظ http://PPPOOONNNYYY.BLOGFA.COM

حمیدرضا نیکا سارینا مهسا ......


چقدر این اسمها در دلمون حک شده

این بغض ها کی تموم میشه

بهارتون زیبا

بعید می دونم تموم شه حدااقل برای ما و نسل بعد از ما که بچه هایی هستند که به چشم اینهمه بغض و ظلم رو دیدن هرگز تموم نمیشه .
بهارتو هم زیبا دوست قدیمیم

نگین دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

تنها شیرینی نوروز امسال برای من این بود که تنها یادگار برادر نازنین از دست رفته ام، اومد شیراز و چند روز از عطر حضور عزیزش بهره مند شدم. دیروز برگشت تهران و منو با یک دنیا دلتنگی جا گذاشت.

مهربانو جانم، دوست خوب قدیمیم، برای خودت و عزیزانت و تمام مردم درد کشیده سرزمینم آرزوی شادی و آرامش و حال خوب دارم. الهی بهترین ها نصیب خودت و عزیزانت بشه و سایه مامان و بابای گلت بر سرتون مستدام باشه عزیزم. الهی آمین

ای جاانم عزیزم، بمیرم برات که داغ دلت هیچوقت سرد نمیشه
خدا نگهدارش بشه این یادگار عزیز رو
ممنونم عزیزم الهی برای تو و خانواده ی نازنینت هم همین باشه دوست عزیزم

Maneli دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 06:31 ب.ظ

سلام خواهر جان
مجددا سال نو مبارک
چند روز پیش با پسر عمه ام که همسن خودمه و یه هفته کوچیکتره چت میکردیم
دقیقا همین خاطرات عیدها رو مرور میکردیم
ما از تهران میرفتیم شمال و چقدر خوش میگذشت، چقدر دلامون خوش بود.
امکانات کمتر از الان بود ولی خیلییبیی خوب بود همه چی.
الان اما.........
دیروز بردیا رو برش داشتم گفتم بیا بریم پارک سیزده رو بدر کنیم. هنوزم خیلی قدیمی ام. باید چهارشنبه سوری حتی از روی شمع بپرم معمولا هم با بغض و اشک همراهه. امسال که دیگه....
سیزده بدر هم باید اش رشته بپزم تو هوای یخ زده اینجا
دیروز افتاب بود، رفتیم دو تا قهوه گرفتیم و وارد پارک شدیم، نگم برات هموطنا برکه به اون زیبایی رو با سبزه هاشون به گند کشیده بودن. علیرغم اینکه هر سال میگن لطفا سبزه ها رو داخل اب نندازین، کو گوش شنوا
ما هم سبزه ها رو گره زدیم و با چشم تر تو کیسه اشغالهای سبز گذاشتیم و به سطلهای سبز سپردیم و فقط یه خواسته از دلمون گذشت.
و ایکاش اون عکس دروغ سیزده بود خواهر جانم.
به امید طلوع صبح امید

سلام عزیز دل .
برای تو و همه مون مبارک .
آره دقیقا موضوع بحث ما هم همین بود که اون وقتا مردم خیلی دارا نبودن ولی دل های خوشی داشتن به وسعت دریاااا
چقدر متاسفم از اینکه ایرانی ها اونجا هم این رفتارهای فرهنگ ستیزانه رو دارند . چرا درست نمی شن؟ چرا یاد نمیگیرن ؟ چرا اقلاً جریمه های سنگین براشون درنظر نمی گیرن تا ادب شن؟
یعنی اینهمه اینجا از دیدن رفتارهای ناجور حرص میخوریم اونجا هم همین کارها رو تکرار میکنن؟؟ اینهمه در مقابل باشعور بودن مقاومت دارن؟؟
به امید روزهای خوب

منجوق دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 03:33 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

یک بزرگی گفته بود دوستهاتو امتحان نکن چون بی دوست میمونی

غربال بشن بهتره منجوق جان .. آدم میفهمه کی دوست بوده واقعا کی ادا شو درمیاورده

سمیرا(راحله) دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 03:23 ب.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

دلخوش تر بودیم اون نوروزها و اون سالها

امیدمون خیلی زیادتر بود و دلهامون شادتر

ولی الان همش حفظ ظاهر میکنیم و دریغ

که ته دلمون پر از غصه س و نگران ...

خدا کمک همه مون کنه ...تو این شرایط

همین همدلی بین همدیگه هم میتونه باز

تسکین دهنده باشه مهربانوی پر از مهر..

الهی آمییین.
امیدوارم سمیرا جان به حرحال سبزه هایی هستیم که ریشه ی همه مون تو یه خاکه

سمیرا(راحله) دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 03:21 ب.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

این تصاویر جیگرمو آتیش میزنه ...

چقدر جوان و ناز و دل پاک بودن و پر از استعداد
بمیرم الهی

خدا نکنه عزیزم
الهی زنده باشی و دادخواه

فاضله دوشنبه 14 فروردین 1402 ساعت 12:00 ب.ظ http://golneveshteshgh.blogsky.com

خیلی خوب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد