دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

جراحی دیسک و تنگی کانال

دیروز از بیمارستان مرخص شد . 

کیو میگم؟ خب معلومه دیگه " مامان مصی" 

بقول خودش دیگه شبیه  ترمیناتور شده ، بس که تو بدنش ادوات فلزی کار گذاشتن 

داستان این بار، جراحی و پروتز  دیسک کمر و تنگی کانال بود . بعد از جراحی های متعدد بر روی  ران پاش که خوشبختانه آخرین عملش خیلی خوب بود و مامان راحت تر راه میره ، درد دیسک امانش رو برده بود . متاسفانه بخاطر دیابتی هم که داره ، مصرف اینهمه مسکن های قوی کبد و کلیه ش رو اذیت کرده بود . تقریباً با شش تا جراح خوب و مطرح مشاوره کردیم و نظر همه شون جراحی بود. 

این یک هفته ده روز آخر من حال و روز خوبی نداشتم .. اصلا از اسم عمل هم حالم بد میشد و فکر اولین شب بعد از عمل که چقدر باید درد می کشید رو می کردم حالم بهم میخورد.. بالاخره چهارشنبه سی ام  رفت زیر تیغ  و بعد از اون هم  طبق معمول روانه ی CCU شد . روز پنجشنبه آوردنش بخش و جمعه که دیروز بود مرخص شد. 

جالب اینجاست که عملش برخلاف تصورم  خیلی سبک و خوب بود . به محض بهوش آمدن درد هاش افتاده و  کمتر از 24 ساعت راه رفته. من فکر می کردم خیلی نقاهت سخت و طولانی داشته باشه و البته دردهای وحشتناااک . 

اما  دردش اصلا زیاد نیست . نه که درد نداشته باشه هااا ولی درد تو ناحیه کمر نیست . فکر میکنید کجاااست؟؟ 

گلووش !!!

یعنی رفته کمرشو عمل کرده ولی درد حلق و مجرای بلعش ، طاقتشو طاق کرده. 

لابد تو دلتون میگید چه ربطی داره؟؟ 

نه ظاهراً ربطی نداره ولی باطناً در حین عمل لوله هایی در حلق وارد میکنند که اگر پرستار این کار رو با بی دقتی و فشار انجام بده،  میزنه تمام اون مسیر رو مجروح میکنه . اینجوری میشه که مریض رفته کمرشو عمل کنه ولی از درد گلو بیچاره میشه و حتی بزاق خودشو به زحمت فرو میده . 

متاسفانه هر دوتا دستشم سیاه و کبوده ، نمیتونستن رگ بگیرن و یه بار هم تمام مایع سرم رفته بوده زیر پوستش گویا دکتر میاد متوجه میشه و شروع میکنه به داد و بیداد . 

این بین یه آقا پسر نازنینی پرستارCCU بود که همون شب اول  شماره ی شخصیش رو بهم داد . بهش گفتم من شبا خیلی دیر میخوابم گفت هر وقت دوست داشتید بهم  زنگ بزنید یا پیام بدید اگر تلفنم رو جواب ندادم در اولین فرصت زنگ میزنم  و  از حال مادر باخبرتون کنم  . 

 ساعت تقریباً ده شب بود بهش زنگ زدم برنداشت و براش پیامک نوشتم . چند دقیقه بعد جواب داد . 



فرداش مامان گفت : چند بار در طول شب اومد به همین روش بهم آب داد و تا صبح حواسش کاملا بهم بود  . 


"آقای ذوالفقاری امیدوارم غم و نگرانی ازت دور باشه که اینطوری باعث حال خوب دیگرانی" 


یه مورد دیگه هم بگم. مامان مصی و بابا عباس چندین ساله تحت نظر آقای دکترمهریار قاضی سلطان ( از تیم دکتر ماندگار) هستند . ایشون فوق تخصص جراحی قلب و عروق دارند و هر قدر از انسانیت و لطفشون نسبت به همه ی بیماران بگم کم گفتم .

هم ازتاریخ عمل و هم از نگرانی و ترس مامان بابت "پیس میکر"ی که تو قلبش هست  خبر داشتن .

  خودشون قبل از عمل رفتن مامان رو دیدن و بهش اطمینان دادن که همه چیز رو به راهه . 

این خیلی باارزشه که دکترِ آدم ( با اینهمه مشغله ) وقتی اصلاً تو بیمارستانی که داری عمل میشی کاری نداره بلند شه بیاد دیدنت تا خیالت رو راحت کنه . یعنی تو این قحطی انسانیت ، دیدن این ارزش های انسانی واقعا نعمت و غنیمته 


و باز هم یه مورد حال خوب کن دیگه : 

اوایل خی/زش انق/لاب مه/سا، یکی از دوستان پستی رو در جهت مبا/رزات مدنی برای من فرستاد . خوندمش و  از اینهمه شعور و آگاهی نویسنده لذت بردم . رفتم براش کامنت نوشتم و یه نگاه به بقیه ی پست هاش که کردم متوجه شدم ایشون  متخصص جراحی مغز و اعصاب هستند. 

باعث افتخار بود که یه جراح مغز تا ین حد دغدغه های اجتماعی داره و در کنار مردمه . 

البته معنای درست انسانیت همینه ولی خب همه مون واقفیم متاسفانه درصد زیادی از مردمی که از نظر اجتماعی و معیشتی در سطح بالاتری از عامه ی مردم هستند، خودشون رو تافته ی جدا بافته می دونند و با این فرمون که " سری که درد نمیکنه رو چرا دستمال ببندیم " تو جاده ی زندگی پیش میرن . 

ولی دکتر آرام روی جامعه ی پزشکان رو سفید کرده و تو این چند ماه  هرگز چیزی جز دادخواهی ازش ندیدم و درضمن از نظر پزشکی بسیار حاذق و موفق هستند. 


وقتی جریان جراحی دیسک مامان پیش اومد ، پیشنهاد کردم که یه مشاوره هم با ایشون داشته باشه . 


بعد از تعطیلات وقت گرفتیم و وقتی منتظر بودیم نوبتمون بشه از مریض های دیگه میشنیدیم که ایشون چقدر مهربان هستند و هوای بیماران رو دارند . بالاخره نوبتمون شد ، مامان رو کامل معاینه کردند .

 نظر ایشون هم جراحی بود.  وقتی  از هزینه ی زیاد این عمل و اینکه بقیه ی جراح ها دستمزد نسبتاً بالایی (بین 60 تا 100 میلیون تومان) بصورت  جدا گانه  یا همون زیر میزیِ معروف طلب میکنند، شکایت کردیم با آرامش و لبخندی که معمولاً به صورت داره  گفت : من خیلی به شما حق میدم واقعیتش اینه که پرداختن این پول برای همه، حتی من که خودم جراح این مملکت هستم آسون نیست ولی از طرفی نمیشه به اون جراح(اشاره کرد به اسمی که روی مدارک مامان نوشته شده بود )  هم که از شما 60 میلیون خواسته ایراد بگیریم . 

این عمل چند ساعت طول میکشه و ریسک فراوونی هم داره در ضمن فشار زیادی از نظر فیزیکی به جراح وارد میشه حدود چهارساعت روی بیمار کار می کنند ، بعد مبلغ خیلی ناچیزی در حدود پنج میلیون تومن بابت این عمل به ایشون میدن .  آقای دکتر ... که استاد من هستند و سنی ازشون گذشته واقعا براشون سخته این عمل طاقت فرسا رو با چنین دستمزد کمی انجام بدن . حالا من نسبت به ایشون جوان هستم و میتونم پشت سر بذارم .

گفتم آقای دکتر من پیج شما رو دنبال میکنم دیدم که الان مدتیه خودتون هم درحال فیزیو تراپی هستید و  به همین دلیل دچار اسیب شدید. 

خندید و گفت:  بله عرض میکنم که . 

وقتی صحبت هامون تموم شد و داشتیم خداحافظی می کردیم براش تعریف کردم که چطوری باهاش آشنا شدم . هر چهار تایی خندیدیم و علامت پیروزی به هم نشون دادیم  بامزه اینجا بود که مامان یه دستش به کمرش بود و با یه دست دیگه علامت پیروزی نشون میداد تند تند هم می گفت " زن، زندگی، آزادی"

*******

بی مناسبت نیست این عکسم رو ببینید :



ببخشید عکس کیفیت خوبی نداره ولی  عوضش کمیت عالی داره 

اینجا پشت در اتاق عمل بیمارستانه و بابا ازم عکس انداخته . از صبح با همین بلوز و شلوار جین و بدون حجاب اجباری بودم . بخاطر اینکه جای پارک اطراف بیمارستان نیست با ماشین خودم نبودم و چندین بار اسنپ گرفتم . این وسطا هم چند تا کار اداری بابت همین عمل مامان انجام دادم و بخشی از راه رو پیاده طی کردم .

 نه اون اداره جات و نه بیمارستان و نه هیچکدوم از رانندگان محتررم اسنپ ، برام مشکلی پیش نیاوردند تازه از بیشتر نگاه ها مهربونی و تحسین و تشویق می بارید . 

از همه جالبتر پرسنل بیمارستان بودند که بدون حجاب از خونه هاشون میامدن سر کار و از نظر سیستم اداری هیچ مشکلی نداشتند . 

این عکس رو تو صفحه ی اینستاگرامم گذاشته بودم احتمالاً بعضی از دوستان براشون تکراریه 


دوستتون دارم  راستی 02/02/02 تون بخیر 







نظرات 34 + ارسال نظر
مهرگل پنج‌شنبه 19 مرداد 1402 ساعت 12:14 ق.ظ

خداروشکر عملشون خوب پیش رفته ، خداروشکر هنوز داریم پزشک های آدم حسابی و پرستارای خوب.
چقد خوب میشه هممون میتونستیم راحت تردد کنیم تو شهر ما که اصلا شدنی نیس

زهرا... پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 09:25 ق.ظ http://saatsheni1531.blogfa.com

سلام عزیزدلم خوبید
امیدوارم مامان مصی الان بهترشده باشه و بلاوغم دورباشه همیشه ازش...انشالله ۱۲۰سال سایه ی پرمهرش بالاسرتون باشه
خداروشکر که تواین وانفسا حداقل دکترای خوبی به پستتون خورده،واقعا دکترخوب نعمت بزرگیه

سلام زهرا جان خدا رو شکر نسبتا خوبیم همگی . ممنون از دعای قشنگت عزیزم . خدا عزیزانت رو نگهدار باشه
بله واااقعا

مینو سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1402 ساعت 10:38 ق.ظ

مهربانوی عزیزم آرزوی سلامتی و شادمانی برای شما و مامان مصی عزیز دارم. یک تشکر ویژه از صداقت و پست های خوبی که میگذارید. از خوانندگان پر و پا قرصتون هستم و خوشحالم که می نویسید. من هم اسفند دو سال گذشته جراحی تنگی کانال نخاع و دیسک کمر با دکتر فرزانگان در بیمارستان بهمن انجام داده ام. اتفاقا با دکتر صمدیان هم وقت عمل گرفته بودم که نهایتا تصمیم گرفتم با دکتر فرزانگان عمل رو انجام بدم. و خدا را شکر الان وضعیتم عالیه. با توجه به شرایط سخت و درد بسیار و مهمتر از همه تصمیم گیری سختی که برای عمل و انتخاب دکتر جراحم داشتم با اجازتون اطلاع رسانی کردم شاید راهگشایی برای دوستان با شرایط مشابه باشه.

ممنونم مینوی عزیزم ، خیلی از رضایت و حال خوبی که بعد از جراحی داری خوشحالم امیدوارم برقرار و مستدام باشه سلامتیت دوست من
منم یک تشکر ویژه از تو نازنین دارم که تلاش من رو یادآورشدی که برای حفظ صداقت و امانت مطالب یادآور شدی چون برای قولی که روز اولی که وبلاگ نویسی رو شروع کردم ( چیزی حدود 18 سال پیش) به خودم دادم و متعهد شدم که تا وقتی مینویسم ، صادقانه و در جهت یادگیری دو طرفه باشه وهر وقت حس کردم به هر دلیلی نمیتونم پایبند باشم از دنیای وبلاگ نویسی خداحافظی کنم .

یک دنیا بابت اطلاع رسانی درباره نام پزشک و بیمارستان و رضایت از عملت ممنونم .

رها یکشنبه 10 اردیبهشت 1402 ساعت 01:08 ب.ظ

خاک توسرت که یک کامنت جرات و شعور نداری منتشر بشه بقیه ببین زیر سوالی خب نمیشه امثال تو نگاه می کنید خر کونش مشخصه مقایسه می کنید چرا کون شماها معلوم نباشه مگه چی تون از خر بیشتره

تو پست بعدی برات یاد داشت نوشتم

سارا یکشنبه 10 اردیبهشت 1402 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام مهربانو جان امیدوارم که مامان حالشون به زودی خوب خوب بشه.من چون خودم دنبال جراح مغز و اعصاب هستم این سوال رو می پرسم آیا دکتر صمدیان خودشون جراحی می کنند یا دستیارشون؟

سلام سارا جون
ممنونم عزیز دلم .
سارا جون ما که تو اتاق عمل نیستیم و نمیفهمیم چه اتفاقی میفته ولی مامان قبل از بیهوشی دکتر صمدیان رو دیده بود با هم صحبت کرده بودند و دکتر کاملا آماده ی عمل بوده . البته که دستیار هم دارند و خیلی از کارها رو دستیارها که خودشون جراح هستند انجام میدن .
فکر میکنم دکتر صمدیان کارهای اصلی جراحی رو انجام میده و احتمالا دستیارشون کارهای نهایی رو .

لیمو یکشنبه 10 اردیبهشت 1402 ساعت 11:45 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

سلام مهربانوجان
چقدر زیبایی دیدم تو این پست
امیدوارم مامانتون بهتر باشن

سلام نازنین
قربان چشمای مهربونت عزززیزم
ممنونم عزیز دل

مرجان شنبه 9 اردیبهشت 1402 ساعت 12:27 ب.ظ

مهربانو جان سلام. خواستم تشکر کنم بابت زحمتی که برای معرفی جراح های زانو کشیدید. کمک بزرگی برای دوست من هست. به امید کم شدن درد برای هر موجود زنده روی زمین.

خواهش می کنم عزیز دلم الهی آمین چه آرزوی قشنگی

ملیکا جمعه 8 اردیبهشت 1402 ساعت 03:55 ب.ظ

سلام مهربانو جان
چقدر ناراحت شدم برای مامان مصی اما خدارو شکر که به خیر و خوبی عملش انجام شده.
یک مدت حسابی مراقبت انجام بدن بعدا مشکلی پیش نمیاد. من درست ۱۴ سال پیش دیسک عمل کردم، قبلش خییییلی درد داشتم اما از بیهوشی که در اوندم انقدر خوب شده بودم که فقط می‌خندیدم!
خدا عمر بده به کسانی که اخلاقشون خوب و انسانهارو رعایت می‌کنند در هر شغل و مقامی، اما نه اینکه وقتی پیش دکتر میریم به علت یه بیماری روحیه‌مون هم پایینه! خیلی مهمه که دکتر رفتارش خوب باشه و صبورانه به حرف بیمار و احساساتش توجه کنه.
ممنون که آدمای خوب‌رو معرفی می‌کنی مهربانوی خوشگلم. عکست عالیه عزیزم
دکتر من که متخصص مغز و اعصاب و دیسک و ستون فقراته دکتر فرزانگان هست که یکی از اون نازنینان روزگاره، خیلی هم مراعات بیمارو می‌کنه.
مامان مصی عزیزمون‌رو ببوس و سلام برسون خدمتشون. ان‌شاالله هر چه زودتر کاملا خوب میشن. شما هم خسته نباشین.

سلام عزیز دلم
ای جااانم خدا رو هزاربارشکر ملیکا جون که خوب شدی عزیزم

الهی آمییین آره واقعا بعضی از مشاغل از جمله کادر درمان اخلاق خوب و مهربانی جزو نکات ضروریشونه .

عزززیز دلمی وظیفه ست نازنین
لطف و محبتت رو میرسونم از تو هم ممنونم عزیزم که جراحت رو معرفی کردی . امیدوارم همه ی دوستانمون صحیح و سالم باشند ولی بالاخره اطبای خوب رو شناختن از واجباته
بهار قشنگمو ببوس لطفا

یک مادر چهارشنبه 6 اردیبهشت 1402 ساعت 09:56 ق.ظ

صبحت بخیر وشادی مهربانوی عزیزم خدا قوت خیلی خوشحالم که حال مامان گلتون خوبه .ایشالا بزودی سرپا بشه وسلامت.چه عکس خوشگلی دوست با اراده من.خیلی ازت جون میگیرم وقتی می خونمت .

ممنونم عزیز دل من
فدای تو دوست مهربون و نازنینم

فری سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1402 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام امیدوارم که حال مادر گرامی خوب باشه و دیگه نیازی به دکتر و دارو نداشته باشه و شما بچه های گل شون همیشه سالم و پاینده باشید که هوای اونا رو دارید

سلام فری جان ممنون از محبتت عزیزم امیدوارم درد و بلا از خودت و عزیزانت دور باشه

تیلوتیلو سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1402 ساعت 11:58 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام عزیزدلم
همون دیروز پستت را خوندم و کلی برای مامانتون دعا کردم
بعد هم دقیقا حالت را متوجه شدم
ولی نمیدونم چرا کامنت ننوشتم
والا اونقدر دوستت دارم که یه خط هم از پست هات را از دست نمیدم

سلام تیلو جانم
ممنونم عزیز دل .خودتو اذیت نکن برای کامنت من خودم یه وقتایی وبلاگ دوستان رو میخونم ولی قبل از نوشتن کامنت کاری پیش میاد که مجبورم صفحه رو ببندم بعدم فراموشم میشه
عزیز منی تو دختررررماااه

پریمهر سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1402 ساعت 11:16 ق.ظ https://parimehr.blogsky.com

الهی مامان مصی نازنین تندرست و سالم باشند
عکست خیلی انرژی بخشه، با دیدن خانمهای بدون حجاب اجباری به وجد میام

ممنونم پریمهر جان همه ی عزیزانت تن درست باشن
عزیز دلی شما.

عاطفه دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 ساعت 04:03 ب.ظ

ایشالا آخرین عمل مامانا باشه و همیشه سلامت باشن

آمیین عزیزم

عاطفه دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 ساعت 02:48 ب.ظ

قربونت برم عزیزم روی گلتو میبوسم
آرزوی سلامتی برای همه مامانای گل
بیمارستان محب مهر

عززیزمی عاطفه جونم
آمییییییین
بعله .. مامان اونجا جراحی داشتن (فکر کنم با دکتر یگانه )و خیلی هم راضی بودن .
یعنی فکر کن یه بیمارستان باشه و مامان اونجا سابقه ی عمل نداشته باشه

شادی دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 ساعت 08:30 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

واقع از اسم عمل و بیمارستان وحشت دارم، خدا رو شکر که عمل مامان به خوشی و سلامتی انجام شد.

ممنون عزیز دلم

طیبه دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 ساعت 08:30 ق.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام مهربانوی عزیز و قشنگم
اینستا راحت وصل نمیشه و من پست راجع به جراحی مامان رو ندیدم
قطعا مامان پرستارهای خوبی مثل تو بقیه بچه هاش هم داشته غیر از اون پرستارهای بیمارستان که الان حالش خوبه
خداروشکر عملش با موفقیت بوده
اینکه اینجا می نویسی خوبه اما مطمینم خیلی اضطراب کشیدی تا به این آرامشی که الان داری در باره مامان مصی جان برسی
خدا پشت و پناه خودت و مامان و بابا باشه
الهی سلامتی و طول عمر با عزت در تقدیرشون باشه و از وجودشون بهره مند باشید سالیان سالها
یادت نرفته که خیلی دوستت دارم
البته که مامان مصی درست میگن....زن زندگی آزادی
عاشقتم که پشت و رو نداری.همونی که هستی رو به نمایش میذاری.عکست بیست.نامبروان.بازم برامون از این عکس های خوب بذار.
یکی هست اتفاقا قم هم زندگی می کنه و زن آخونده تو وبلاگش به کسایی که حجاب بداشتن میگه بی حیا و آرزو داره با بی حجابا شدیدترین برخوردها بشه.....من دلم نمی خواد تو وبلاگش کامنت بذارم.اصلا چندماه یکبار میرم وبش یه نگاه میندازم ولی واقعا افکارش کر و کوره و یکسره هم توهین می کنه

سلام طیبه جانم ممنونم عزیز دلم . آخ که وااقعا همین بود تمام هفته ی قبلاز عمل رو بی خود و بی جهت حالت تهوع داشتم و همه ش از استرس بود .
الهی هیچ کس ناامید نشه . خدا عزیزای همه رو سلامت نگهداره و پدر و مادرهای آسمونی در شادی و نور باشند مخصوصا پدر ومادر گل خودت
قربون لطفت میدونم عزیزم با این اینترنت داغون که گهگدار وصل میشه دیگه خیلی پستارو آدم نمیتونه ببینه .
من پیشنهاد میکنم اصلا سراغش نری طیبه جان ، این ها رو باید به حال خودشون واگذاشت اتفاقا هم دنبال مخاطب و دیده شدن هستند حتی اگر فحش بشنون هم براشون مهم نیست . امروز داشتم یه پستی رو تو اینستاگرام می دیدم یه ملایی که یادم نیست کی بود داشت میگفت برای اینکه بهشت رفتنتون رو تضمین کنید ، کم غذا بخورید و همیشه حالت گرسنه بمونید (منظورش غیر از روزهای رمضان بود) نوشتم این توصیه ها رو برو به علم الهدیِ ناخلف تون بکن که همین روزها به امید خدا می ترکه اون شکمش
بعد برای اون کسی که پست رو گذاشته بود نوشتم اینا رو که از این اراجیف میبافن ولشون کن چون دارن از این راه نون کثیفشون رو درمیارن برو تو کار اونایی که پای خزعبلات اینا میشینند و حرفاشونو باور میکنن. حالا حکایت همین کسی هست که تو گفتی یا زنک سایبریه و از اینا پول میگیره این اراجیف رو بگه یا صرفاً احمقه و واقعا قبول داره هر کی حجاب نداره حیا نداره .. خلاصه که بی خیاااالشون عزیزم
راستی میخواستم بگم عاشقتم

فرنوش دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 ساعت 08:22 ق.ظ

سلام عزیزدلم. خداروشکر که حال مامان مصی خوبه. انشالا حال پدر و مادر و همه عزیزانت همیشه خوب باشه و سایه شون مستدام باشه و خدا برات حفظشون کنه.

سلام فرنوش جانم
ممنونم عزیزم همچنین شما و عزیزانت از درد و. بلا دور باشید

عاطفه دوشنبه 4 اردیبهشت 1402 ساعت 07:37 ق.ظ

سلام مهربانوی نازنینم ایشالا که حال مامان هر چه زودتر خوب شه
جالبه برات بگم تو همین بازه زمانی منم بیمارستان درگیر جراحی دیسک گردن مامانم بودم و جالبه بگم مادر منم مشکل گلودرد و قفسه سینه داشتن و بخاطر همون لوله بیهوشی بود
و همین ماجراهای زیرمیزی و ... رو ما هم داشتیم و دقیقا منم حرف پزشک دوم رو قبول دارم جراح با چندین سال تلاش به اینجا رسیده و خودم شاهد بودم از ۸ صبح تا ۶ عصر فقط دو تا جراحی داشتن و قطعا سرپا موندن این همه مدت با تمرکز زیاد کار ساده ای نیست و از هر کسی برنمیاد
پرسنل بیمارستان مامانم از لحاظ شعور کاری و اجتماعی عالی بودن

سلام عزیز دلم ممنونم از محبتت.
امیدوارم مامان گل تو هم از درد و بلا دور باشه و دوران نقاهتشون رو عالی بگذرونند . توضیحات آنای عزیزم درمورد پوزیشن بیمار که باید روی شکم بخوابه و اون لوله ها کاملا قانع کننده بود.
چقدر عالی که از بیمارستان راضی بودین اگر برات امکان داره اسم بیمارستان رو جهت تشویق و ایجاد حس خوب بگو عزیزم
مامان رو از قول من ببوس درضمن این بوسه هم برای خودت که زحمت میکشی و درخدمت مامان هستی این روزها

ستاره یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 10:53 ب.ظ

سلام عزیزم
من به حوصله ی شما غبطه می خورم
سال هاست خواننده ی وبلاگ شما هستم
و هرگز پست بدون جزییات ندیدم ازتون
واقعا ما شاالله دارید
حتی تصویر چت اون پرستار را گذاشتید
اصلا آدم کیف می کنه
کاش شما وزیر و وکیل و مسوول بودین

سلام ستاره جانم
ای جاانم عززیزم ممنونم که بابت نحوه ی نگارش تشویقم کردی راستش خیلی بهم چسبید عزززیزم
واقعیتش اینجا دنیای مجازیه و ما برای اینکه احساسمون رو به هم خوب منتقل کنیم نیاز به جزییات داریم

منجوق یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 10:26 ب.ظ http://Manjoogh.blogfa.com

خیلی خوشحالم که مامان مصی حالش خوبه ایشالا که همیشه سلامت باشن.
برای عکس هم ممنون عالی بود. اما جالبه که راننده های اسنپ اعتراض نکردن. من تو اسنپ از ترس اینکه بندگان خدا رو جریمه نکنن روسری سر می کنم.

ممنونم عزیز دل
فکر کنم قراردادشون رو نشون میدن که اسنپ کار می کنند و تبرئه میشن

ونوس یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 07:31 ب.ظ http://calmdreams.blogfa.com

سلام عزیزم
خداروشکر که عمل بخیر گذشته و مامان‌ مصی همکاری بعدشو داشتن و انشالا گلوشون هم‌زودتر خوب شه. همون نشاسته و دونه به و این‌چیزا چون لعاب داره التهاب گلو رو بهتر میکنه که حتما بهشون دادید
بهرحال بلا دور باشه از خانواده شمعدانی عزیز خانومه (رها و سبک بال و شجااااع)
ازینکه گفتی به پوششی که داشتی کسی واکنش بد نداشت خیلی خوشحال شدم. اخه واقعا هم ساده و شیک و پوشیده بودی و نباید هم واکنش منفی می گرفتی.. اصلش هم همینه..
ولی اینروزا خیلی می شنوم دارن کار و کاسبی هارو بخاطر اینکه به بی روسری ها!!! خدمات میدن پلمپ میکنن و واقعا قلبم به درد میاد...
اینکه دیدن زیبایی و رنگی رنگی پوشیدن و موهای زیبا رو تحمل ندارن ببینن و فقط می خوان سیاهی ببینیم و عبا خیلی زوره!

سلام ونوسی جانم
ممنونم عزیزم همون به دونه رو میدیم بهش چون نشاسته که قند داره نمیتونم بهش بدم ولی به دونه خیلی خوبه
ونوس جان بنظرم همه مون باید هزینه بدیم حتی کاسب ها و همین باعث جوشش خشم عمومی میشه . من که بی حجاب اجباری میرم بیرون پیه خیلی چیزا رو به تنم میمالم خیییلی هاااا. دیگه باید تمومش کنیم راه برگشتن نداریم

مانی یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 05:15 ب.ظ

مهربانو‌ جان
خوشحالم مادر جان خوب هستند
عکس هم‌ عالی است

ممنونم مانی مهربان و عزیزم

آنا یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 02:53 ب.ظ

البته متذکر بشم که لازمه همه دقت کنیم که این اتفاقات رخ نده ولی گاها درصدی درمریض پرریسک مسن و عمل طولانی و در پوزیشن وارونه که صورت مریض به سمت زمین هست علی رغم دقت هم رخ میده

درست میگی نازنین

آنا یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 02:47 ب.ظ

سلام مهربانو جان .از اینستا متوجه عمل مامان شدم واحوالپرسی کردم ولی با توجه به اینکه متخصص بیهوشی هستم وشما هم از یاد گرفتن لذت میبرید یه چند تا نکته متذکر بشم اول اینکه خوشبختانه این نوع عمل درد وحشتناک وغیرقابل تحملی نداره(من در سی و دوسالگی به فاصله یکهفته دوبار عمل کردم).دوم اینکه افراد مسن بخودی خود رگهای شکننده ای دارند و رگ گیری سخت است خصوصاااا در افراد دیابتیک و کسانیکه آسپرین میخورند یعنی اون دکتر بیخود سر پصدا کردند.و سوم اینکه وقتی بیمار بیهوش میشه تنفسش قطع ه و وابسته بدستگاه ونتیلاتور که لوله تراشه از داخل دهان وگلو به نای میره .این لوله کذاری در گلو با آسیب مخاطی میتونه همراه باشه که باز هم افراد مسن و دیابتیک بدلیل شکنندگی مخاط آسیبشون بیشتره و در نهایت سهم پزشک بیهوشی که چنین مریض پرخطری را چند ساعت مدیریت بیهوشی کرده از کل هزینه ای که شما پرداخت کردید زیر هفتصد هزارتومان ه..انشالا دیگه فقط سلامتی باشه و شادکامیض

سلام آنای نازنینم
بله محبت داری دوست من پیغامت رو با مهربونی نوشته بودی عزیزم
خیلی از اطلاعاتی که نوشتی ممنونم عزیزم . بله میدونم مامان به دلیل دیابتی که داره رگ های مناسبی نداره و سخت میشه ازش رگ گرفت ولی متاسفانه احمال کاری هم شده بود کسی که سعی کرده از روی انگشت سبابه رگ بگیره (من واقعا نمیدونم از روی انگشت سبابه هم رگ می گیرن یا نه ) چندین بار این کار رو انجام داده و هی سوزن رو زیر پوست چرخونده و نهایتا رهاش کرده (من دیگه تو پست نخواستم خیلی شرح بدم چون میدونم بعضی از دوستان خیلی حساسن و خوندن این جزییات اذیتشون میکنه) بعد یه پنبه و چسب به انگشت مریضی که تازه عمل شده و خون از دست داده نزده و متاسفانه همه ی ملحفه ی مامان خونی شده بود (خب میدونی که خونش هم به واسطه مصرف آسپرین رقیقه)
بگذریم …درمورد لوله گذاری ممنونم چه اطلاعات خوبی بود حتما بیشتر درد مامان به دلیل همون پوزیشن عمل بوده که روی شکم خوابیده و خب لوله ها هم در اون شرایط بیشتر مجروح کرده گلوش رو .
من واقعا بابت دستمزد ناچیزی که بابت این عمل های سنگین مقرر میشه متاسفم آنا جون

رها یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 02:14 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیزم. امیدوارم درد و مریضی از مامان مصی و همه خانواده مهربونت تاابد دور باشه و دیگه فقط برای اتفاقهای خوب راهتون به بیمارستان بیفته.
گلودرد یکی از مشکلاتیه که من همیشه بعد ۲-۳ بار عمل جراحی که کردم داشتم و حتی جوری زخم میشه که تا چند روز خون می یاد. نمی‌دونم عادیه یا کم کاری از افراد اتاق عمل هست.
عزیزم چقدر جذاب و دلبر ماشاا.. پشت در اتاق عمل بودی، من اینقدر از این حس بدم می یاد که ترجیح میدم اونی که توی اتاقه و عمل میشه من باشم ولی پشت در با اضطراب نمونم. بخصوص که چندبار مجبور شدم تنهایی پشت در باشم و واقعا نمیتونم اضطرابش رو تحمل کنم.

سلام رها جاانم ممنونم عزیز من
واای واای چقدرم سخت . من بجز این عمل مامان ، تو جراحی بینی نسیم جون(خانم بردیامون) هم دیدم این موضوع رو که طفلکی چقدر حلقش دردناک و مجروح بود
ممنونم مهربون من
ای جاان امیدوارم نه منتظر باشی پشت در اتاق عمل نه خودت رو تخت عمل باشی . بیمارستان فقط برای تولد بچه ها خوبه و دیگرر هیییچ

مخمور یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 12:51 ب.ظ

سلام
بلا از جان و تن مامان مصی دور باشد

سلام دوست من
ممنونم از محبتت

سمیرا(راحله) یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 11:01 ق.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

از این دکترای فهمیم زیاد بشن ایشالا ...
.
.
.
.
میگمااا یه اسفند بریز .ماشالا قالی کرمون

عکسات رو میبینم لذت میبرم ....

ان شااااالله

سمیرا(راحله) یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 11:00 ق.ظ http://Samisami0064.blogfa.com

درد و بلا از مامان گلت دور باشه به حق علی

بمیرم الهی..بنده خدا چقدر سختی کشیدن تو این مدت وچقدر هم صبورن...

ببوس روی ماهشون رو از جانب من

ممنون عزززیزم وخدا نکنه سمیرا جون
فدای تو

زری.. یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 08:33 ق.ظ

خدا رو شکر از عمل راضی هستید، انشاالله حال مامانت زودتر کاملا خوب بشه، بهشون سلام برسون.
عزیزم مرسی برای عکسی که ما را هم شریک کردی.
مهربانو بنظرم میاد تعداد افرادی که از ترس حجاب را نگه میدارند زیادتر شده، بهشون حق میدم. از آدمی که ترس داره نمیشه ایراد گرفت، در واقع مشکل اونحاست که یه عده این ترس را ایجاد میکنند تا سوار بر اون بر مردم مسلط باشند:(
به امید ایران آزاد

ممنونم عزیز دلم امیدوارم خودت و عزیزانت از درد و بلا دور باشید
خواهش نازنین
راستش زری جان بنظرم تو مناطق مختلف با سنین مختلف عکس العمل های متفاوتی میبینیم
اونایی. که میان سال هستند و اغلب خاکستری هستند بیشتر از جوانتر ها این تهدید ها رو جدی گرفتن
وگرنه من میبینم میگن حجاب بذارید بقیه بجای حجاب اجباری تاپ میپوشند

Maneli یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 02:24 ق.ظ

سلام خواهر جونم
ایجانم به عکس قشنگت
الهی بگردم برای مامان مصی
امیدوارم خیلیییییی خیلییییی زود بهبود کامل پیدا کنن و قبراق و سرحال برین فشم و خیابون گردی
زن
زندگی
ازادی
برای مامان مصی مبارز
عاشقتونم یه دنیاااا

سلام عزیز خواهر
قربونت مانلی جانم خدا نکنه عزیز من ممنونتم نازنین
من بیشششتر

مریم شنبه 2 اردیبهشت 1402 ساعت 10:02 ب.ظ http://m202m.blog.ir

سلام مهربانو خانم
ان شاءالله حال مادرتون روز به روز بهتر بشن
میشه اسم دکتری که مادرتون عمل کردن یا پیجشون بدین؟
مادر منم همین مشکل داره روزانه کلی مسکن میخوره شاغل هم هست:(
خیلی ممنون میشم ازتون

سلام مریم جان
ممنون از لطفت .الهی مامان گل شما هم درمان بشن و درد نکشن
مامان رو‌آقای دکتر صمدیان عمل کردن بیمارستان دی و لقمان عمل میکنند
خیابان ولی عصر – سه راه توانیر- روبروی بیمارستان دی (دوم گاندی) ساختمان پزشکان آریا ،طبقه ۳ ، واحد ۸
شماره تماس: ۰۲۱۸۸۶۷۲۱۳۸ و ۰۲۱۸۸۶۵۴۲۰۷ و ۰۲۱۸۸۶۵۴۲۰۸
فکس: ۰۲۱۸۸۷۷۲۷۵۰
ویزیت: شنبه، دوشنبه، سه شنبه از ۴ عصر الی ۸ شب (رزرو نوبت ساعت ۱۰ الی ۱۵ روزهای شنبه تا چهارشنبه)
شماره همراه و واتساپ: ۰۹۱۲۸۳۵۲۲۶۹
دکتر محمد صفریان و دکتر علی آرام هم بسیار حاذق هستند
اطلاعات بیشتر خواستی درخدمتتم

نگین شنبه 2 اردیبهشت 1402 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.parisima.blogfa.com

خدا رو شکر که عمل مامان با خیر و خوبی انجام شده.
ولی بمیرم برای درد گلوشون ، هرکی ندونه من میدونم چی میکشن چون درد فکّ و گلو امانمو بریده

خدا همه انسانهای نیک رو در هر پست و مقامی هستن حفظ کنه و به سلامتی و آرامش و رزق و روزی شون برکت بده.
من همیشه میگم خدایا درد و بیماری نصیب هیچکس نکن ولی اگه هم میکنی لااقل سر و کارش رو با دکترهای با انصاف و مهربون بنداز که درد بی مهری و بی تفاوتی پزشک به درد بیمار اضافه نشه...

مهربانو جانم، مثل همیشه از دیدن عکست ذوق کردم. هزار ماشاالله زیبا و متین و دوست داشتنی مثل همیشه

خدا برای خانواده ات و برای ما دوستان وبلاگی حفظت کنه عزیزم و عمر طولانی همراه با سلامتی و عزت از خدا بگیری نازنین

ممنونم نگین جون
خدا نکنه عزیز من . خدا کگنه هر چه زودتر این درد فک و گلو.ی تو هم خوب بشه میدونم خیلی اذیت شدی

الهی آمییین

ممنونم عزیز دل خیلی لطف داری نگین جانم
عزیز منی تو .. خدا همه ی دوستان عزیز م رو حفظ کنه از جمله خودت رو

مرجان شنبه 2 اردیبهشت 1402 ساعت 05:18 ب.ظ

مهربانو جان سلام، امیدورام مادر به زودی دوران نقاهت رو سپری کنن. چقدر خوبه که شما در کنارشونید. یکی از دوستان من برای مادرشون دنبال جراح برای عمل زانو می گردن. ماهایی که ایران زندگی نمی کنیم واقعا اطلاعاتمون در مورد پزشک های خوب کمه. این که اسم پزشک ها رو عنوان می کنید عالیه. ممنون می شم اگر اسم جراح زانوی مادر رو هم بگید، البته اگه امکانش هست. ممنون.

سلام مرجان جون قربون محبتت عزیز دلم
دقیقا هدف من همینه که تبادل اطلاعات کنیم
زانوی مامان رو دکتر فراهینی عمل کردن از جراح های خوب زانو میتونم دکتر علیرضا امین جواهری رو اسم ببرم که دوتا زانوی مادر دوستم رو عمل کرده خیلی راضی هستند
دکتر علی یگانه هم تو بیمارستان محب مهر جراح حاذقی هستند

ربولی حسن کور شنبه 2 اردیبهشت 1402 ساعت 03:02 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
پس بگو چرا مدتیه کم پیدا شدید.
خب خداروشکر که عمل با موفقیت انجام شده و مشکل چندانی هم نداشته.
امیدوارم تا سالها با سلامتی و بدون نیاز به جراحی مجدد زندگی کنند و سایه شون بالای سر شما باشه.

سلام
ممنونم آقای دکتر . سلامت باشید شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد