دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود
دلنوشته های مهربانو

دلنوشته های مهربانو

اینجا خاطرات زندگی مشترک من و دختر نازنینم به یادگار نوشته میشود

غم این وطن از سرم نرود

پینوشت رو بخونید .. در آستانه سال تحصیلی به دردتون می خوره 



 امروز اداره خیلی خلوته، شنبه ست و این عجیبه . البته صبح هم اتوبان ها نسبتا خلوت بود . فکر کنم مردم زیاد سفر میرن و میخوان از ته مونده ی وسط تابستون، نهایت استفاده رو ببرن . 

برادر افسانه و  همسرش  رفتن کنسرت داریوش و مرام گذاشتن دارن کل کنسرت رو برای ما فیلم میگیرند . (حواست کجاست؟ ایران نه که ، سیدنی رو میگم). این گزینه ها برای ما قفله . 

من و افسانه هم حسرت به دل، هر کدوم یه لنگه مونوپاد رو گذاشتیم تو گوشمون وبا قطره اشک هایی که رو گونه هامون راه افتاده زمزمه میکنیم . 

اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاااد ، تا قیامت دل من گریه می خواااد 

پشتم می لرزه و اشکام تند تر می چکند پایین . 

به جوونی از دست رفته م و سالهایی که کنار عکس داریوش،  عکس انداختم و عاشق سینه چاکش بودم فکر می کنم .. چه آرزو هایی داشتیم و به گمانم همه شون رو باید به گور رفته حساب  کنم . 


کنسرت داریوش وسط میدون شهیاد ... زندگی خیلی چیزای مهم مهم به ما بدهکاره ، خیلی بدیهیات که آرزو شد و در پس سالهای زندگی رنگ باخت . 

مردم  همه با صدای بلند فریاد می زنن اون که رفته دیگه هییییچوقت نمیاااد ...  راست هم میگن .. خیلی هاشون که رفتن، دیگه هیچوقت قصد برگشتن ندارند و مرز های این وطن خواهی نخواهی جابجا شده ... نسل ایرانی داره هزاران کیلومتر دور تر از این گربه ی زیبای  زخم خورده از روزگار، با فرهنگی متفاوت رشد میکنه.. دیگه بچه هامون کم کم بور و چشم آبی با جنس موهایی لخت و نازک میشن.. اون چشم و ابروهای مشکی و گیسوان مجعدی که انگار هزار تا ستاره توی تارهای سیاهش خونه داشت، به خاطره تبدیل میشه و از من و ما چیزی جز قصه باقی نمی مونه . 

ببخشید کام خودم با نشخوار این افکار آزاردهنده تلخه، شما هارو هم اذیت میکنم . 

به خدمتتون عرض کنم با همت جمعی از دوستانمون هزینه ی بیمه ی تکمیلی بچه ها جور شد .




دوستانی که محبت کردن و کمک واریز کردن :

نسرین، غزل ، سارا، فرشته، سمیه، نرگس، لیلا، هما، سحر ، ریحانه، حمیده، پریسا، سهیلا، لیندا، مانلی.

کمک هامون از داخل ایران تقریباً صفر بود و این هزاربار منو غمگین تر میکنه . کاملاً واضحه دیگه هیچکدوم توانایی سابق رو نداریم و بشدت زیر بار فقر کمر خم کردیم . مطمئنم انقدر دور و برهرکدوم ، نیازمند زیادتر شده که واقعاً چیزی برای کمک مضاعف باقی نمی مونه . 


*********

تا اینجای پست رو روز شنبه نوشته شده  و از اینجا به بعد رو همین امروز :

امروز محمد برمی گشت اداره،  پسرها رفتن دنبالش ما هم برای روی میز و استقبالش گل و حلوا تدارک دیدیم . 

 تاج گلی که برای مراسم گرفته بودیم  این بود 

برای سفارش حتی از  باغ گل ها هم که می خواستیم سفارش بدیم از سه میلیون کمتر نبود ، ما این تاج گل رو با ارسال رایگان یک میلیون و دویست خریدیم . 

 آقا میلاد که باهاش آشنا شدیم تاج گل ها رو تازه و به موقع با قیمت بسیار مناسب میفرسته . شماره ش رو براتون میذارم ، برای مراسم شادیتون بهش سفارش بدید. 09121126113

اینم گل امروز (سمت راستیه)




حلوا هم هر جا خواستیم سفارش بدیم قیمت ها بالا بود و تصمیم گیری خیلی سخت شده بود دیشب خودم درست کردم آوردم اداره 



خب، اینا رو داشته باشید .. من برم پسرم اومده تنهاش نذارم کلی مهمون میاد و میره .


دوستتون دارم 
پینوشت: این صفحه کسب و کار دوست عزیزمونه  .. اگر خرید دارید انجام بدید هم خودتون خرید خوبی انجام بدید هم موجب رونق کسب و کار دوستمون باشیم 
https://www.jaarkala.com/


نظرات 29 + ارسال نظر
مینو پنج‌شنبه 9 شهریور 1402 ساعت 02:30 ق.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام مهربانو جان
چه کار خوبی برای همکارتون محمد آقا انجام دادید.
در مورد داریوش ،باید بگم علیرغم آزادی نسبی که برای جوانهای اون دوره بود و مشکلات اقتصادی هم خیلی کمتر بود،اما انگار گوش دادن به آهنگ های غمگین یکجور مد روز بود.شاید هم بسیاری از جوانها بدون مطالعه کافی ودرک صحیح از ایدئولوژی چپ ها،گرایش چپ گرایانه ای داشتند.میبینیم که مثلا فرهاد مهراد،فریدون فروغی ،هایده و خیلی از خواننده های دیگه هم ترانه هاشون غمگین واعتراضی بود.

سلام عزیزم
محمد برای همه مون عزیزه و البته خدا رو شکر محبت قلبی بین بیشتر همکارها وجود داره . یعنی واقعا باور داریم ما مثل خانواده ی هم هستیم . هم تو سوگ و هم در شادی های هم سهیمیم .
بله مینو جان همینطوره . فکر کنم اون خواننده های عزیزی که داشتیم و حالا بینمون نیستند اگر بودند و این روزگار رو میدیدند اعتراف میکردند که تو چه رفاهی غرق بودند و حالیشون نبوده

یک مادر سه‌شنبه 7 شهریور 1402 ساعت 07:45 ق.ظ

صبحت بخیر عزیزم الان مطلب قبلی رو خوندم وجواب سوالمو گرفتمامیدوارم دل اقا محمد هرچه زودتر اروم بشه.

ممنونم نازنینم

یک مادر دوشنبه 6 شهریور 1402 ساعت 08:11 ق.ظ

صبحت بخیر وشادی مهربانوی عزیزم.امیدوارم دل اقامحمد هرچه زودتر اروم بشه.امیدوارم همونی نباشن که چند سال پیش مادرشو از دست دادچقدر خوبه که تو این دنیای پر سرعت وبرای ما تلخ، که ادما یادشون میره بهم توجه کنند،حواست به اطرافیان هست،پرتوان باشی دوست خوشقلبم.چه کار قشنگی کردی که شماره اقا میلاد رو گذاشتی بنظرم خوبه اگه با ادم هایی که تو کارشون منصف و خوبن،اشنا شدیم بهم معرفی کنیم تا دلگرم بشن

روز تو هم بخیر عزیزم
آمییین .
چراا اتفاقاً همون محمده .
فدات شم عزیزم وظیفه ست

ملیکا دوشنبه 6 شهریور 1402 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام مهربانو جان
خیلی زحمت کشیدی برای حلوا عزیزم. خیلی هم بهتر از حلواهای بیرونه. دستت درد نکنه.
داستان مهاجرت‌ها و دلتنگی‌ها و دوری‌ها تمومی نداره و از اون موردای غم‌انگیزی هست که خودمون راغبیم چون جوونا، اینجا شاد نیستند و کلافه‌اند.راضی نیستند!
دختر عموی بهار پارسال بعد از چند بار کانادا رفتن و برگشتن بخاطر برادرش، بالاخره پارسال در ۳۹ سالگی تصمیم گرفت بره بمونه.
الآن اونجا مشغول کار شده خونه گرفته چقدر از اوضاعش راضیه که اصلا قصد برگشتن نداره در حالیکه تا این سن تو ایران نتونست کاری انجام بده.
پدر و مادرا فقط شادی فرزندشونو می‌خوان که این خواسته در ایران متأسفانه توأم با غم شده.

سلام عزیز دلم
قربونت نازنین تو لطف داری ملیکا جانم
دقیقا همینطوره خدا رو شکر که این دختر خانم گل از شرایطش راضیه و با شرایط موجود بهترین تصمیم رو گرفت .
متاسفانه همینطوره

mani شنبه 4 شهریور 1402 ساعت 07:00 ق.ظ

مهربانوی عزیزم
از این بدترم داریم؟
نه نداریم.
با درس هایی که از چین ، روسیه و کره شمالی، آموختند، همه چیز را به گند کشیدند...


مانی جانم دلخونیم

فری جمعه 3 شهریور 1402 ساعت 02:05 ب.ظ

وای چه قدر سخته این رفتن ها و دوری ها دختر من هم پانزدهم شهریور می ره.امیدوارم که همه اون ور زندگی خوبی داشته باشند

به سلامت بره عزیزم راهش روشن و پر از موفقیت باشه

الهام چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 07:23 ب.ظ

سلام چقدررررگل ارزونه پس راضی بودید که انشاالله واسه شادی‌ها سفارش بدیم فقط آدرسش کجاست

سلام الهام جون اره واقعا مناسب بود قیمتش
ان شالله عزیزم . ببین ما جای خوبی باهاش آشنا نشدیم ( موقع رفتن به مزار پدر محمد بود) و نمیدونم در سطح شهر شعبه دارند یا نه . شما به شماره ش پیغام واتس اپی بده بهش بگو عکس گل و تاج هایی که به درخواست تو میخوره رو برات بفرسته . مثلا بگو من گل برای نامزدی میخوام که رنگاش اینطوری باشه سبد باشه یا تاج گل یا ....
اون خودش نمونه و قیمت میفرسته ارسالشم که به همه ی تهران رایگانه .
شایدم ادرس در سطح شهر داشته باشه ازش بپرس عزیزم

ملی چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 07:00 ب.ظ http://stronggirlmeli.blogfa.com

سلام مهربانو جان حرفات همه درسته یکی یکی دارن میرن

سلام عزیزم

صفا چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 12:46 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

خدا به همکارتون صبر بده . از داریوش گفتی یاد دوران جوانی افتادم که عاشق ترانه های داریوش بودم . هنوز هم دوستش دارم اما مخالفت اون با حاکمیت اون زمان به معنی تایید اقدامات حاکمان فعلی نیست . تصور کن اینها برن و جریاناتی سوار بر موج اعتراضات مردم حاکم بشن که ظلم بیشتری بکنند . آیا معترضین فعلی مقصر خواهند بود؟

الهی آمییین
صفا جون موضوع اینجاست که من دلیلی برای اعتراض در اون زمان پیدا نمیکنم . مسلماً دلایلی بوده، نمیدونم شاید انقدر دوران سختی رو گذروندیم که الان به نظرم نمیاد چیزی برای اعتراض بوده باشه .
چقدر این واژه ی ظلم بیشتر رو نمیفهمم ؟( واقعا از این بدترم داریم؟)

فرنوش به نسرین چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 09:51 ق.ظ

سلام نسرین جانم. ممنون مهربونم از لطف و همراهیت. نمیدونی چقدر خوشحال شدم از حمایتت. دوستان مهربانو مثل خودش گل و خانمن و حرف ندارن. انشالا بتونم براتون جبران کنم عزیزدل.


عزززیز دلمی فرنوش جان

نسرین به فرنوش چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 09:11 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

من با آدمین گروه 25000 نفری خانمهای فارسی زبان حرف زدم در موردتون. گفتن تا پنج روز دیگه تبلیغ مجانی براشون میذارم، به من پوستر تبلیغاتی بدین من اونجا هم براشون تبلیغ بذارم.
آدرس اینتای این آدمین هم در وبلاگم هست، استفاده کنید.
هر خانم ایرانی یا افغان یا تاجیک میتونه عضو این گروه بشه. پیشنهاد می کنم عضو بشید. منهم اونجام. اگر مایل نبودید برای من پوستر تبلیغتتون را کامنت کنید یا به مهربانوی عزیز بدین با واتساپ برام می فرسته بهشون میدم.
موفق باشید

فنجون چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 07:37 ق.ظ http://Embrasser.blogsky.com

همدلی شماها حتما خیلی بهشون آرامش میده ... امیدوارم بتونن خیلی زود بااین غم و فقدان کنار بیان و به زندگی روزمره اشون برگردند ...

شما نه تنها همکار خوبی هستین، رفیق درجه یکی هم هستین
در مورد کمک هایی که گفتین از ایران کم شده، خود من قبلا"هر بار استوری کسانیکه بهشون اعتماد داشتم رو میدیدم مبلغی هر چند ناچیز کمک میکردم،اما کیس های اورژانسی انقدر زیاد شده که دیگه نمیتونم همراهشون باشم و اینطوری کل حقوقم رو هم بدم بازم کم میاد.

الهی آمین عززیزم
قربونت برم عززززیز دل
همینطوره عزیزم کاملا درک می کنم

نسرین به فرنوش چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 02:46 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

مدتی قبل این آدرس را برای معرفی بیزینس های جوان و جدید گذاشته بودم. تلگرام به این سایت مراجعه کنید براتون مجانی تبلیغ می کنند:

https://t.me/Awafarsi?fbclid=IwAR07pY3l_vGFkL0ClUor_HIKChqstVAgCt2WRv0Z-SLCybProXUuw67G1DY

نسرین چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 01:10 ق.ظ

فیلمها را باز هم نتونستم ببینم.
من آدرس بیزینس خانم فرنوش را توی فیس بوک میذارم. موفق باشید

مرسی نسرین جانم . فیلما رو برات میفرستم واتس اپ

مهرگل سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 10:47 ب.ظ

خدا حفظتون کنه مهربانوجان . منم رفتم اون ور ( اگه شد و واقعا رفتم) براتون لایو کنسرت میذارم ( الکی)
اتفاقا اول نوشته ی مربوط به حلوا یه لحظه با خودم گفتم خب چرا خود مهربانو درست نمیکنه که دیدم عه بلللللله

قول دادیاااا

پریسا سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 04:10 ب.ظ http://sepidarsabz.blogsky.com

امان از این درد مشترک و این بغض‌های بی‌پایان حیف از عمرمون که بیشترش با حسرت کشیدن برای حداقل‌ها گذشت... حیف...
خدا براتون خوش بخواد که محمد آقا رو تنها نمیذارین. دمتون گرم واقعا


قربونت عزیز دلم

گندم سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 02:46 ب.ظ

سلام مهربانوی عزیزم خوشحالم ک بعد از دوسال تونستم با یکی از عزیزان نادیده ام ارتباط بر قرار کنم گوشیم مشگل داشت گلم توچقدر خوبی .چقدر عزیزی. چقدر ماهی ....چقدر تمام صفات خوبی دوستت دارم. تیام ....البته دیگه با گندم کامنت میذارم ❤❤❤

سلام گندم جانم
قربون محبتت دوست من،چقدر خوشحال شدم دیدمت عزیز دلم

لیمو سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 12:12 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com/

کاش میشد واقعا. حیف آوازها و صداهای جادویی که توی قلبمونن و کل خاطراتمون باهاشونه اما کیلومترها دورترن... :(

parinaz95 سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 11:40 ق.ظ http://parinaz95.blogfa.com

اینجوری که شما حالتون توصیف کردید منم گریه ام گرفت.مخصوصا که اخر هفته یکی یدونه دختر خال ام داره مهاجرت میکنه و من خیلی برای خاله ام و دخترش هم خوشحالم هم ناراحت .
وقتی مهمونیم تموم شد و دختر خاله ام میخواست خداحافظی کنه محکم بغلش کردم و گریه کردم چون آخرین بار میبینمش تا مدت نامعلوم...
دستتون دردنکنه که انقدر با معرفتید
امیدوارم دیگه نیازی نباشه حلوا درست کنید اما میتونم حدس بزنم چقدر عالی شده.
خیلی باید همکارتون خداروشکر کنه که شماها را داره .خدا بهش صبر گذروندن این غم را بده انشالله.

پریناز جون امیدوارم دختر خاله جان موفق باشه و خیلی زود همدیگه رو دوباره ببینید .
خواهش میکنم عزیز دلم .
الهی آمین

مریم سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 11:11 ق.ظ

جالبه همین داریوش محبوب ،یکی از علل ا ن ق ل ا ب بوده چون جوانهای اون موقع را به یک پوچی و غم زدگی خاصی هدایت میکرده و نهایتا عصیان و اعتراض و .... که قطعا خواست خودش نبوده ولی نتیجه عملکردش بوده مثال کسی که بر شاخه نشسته بود و انتهای شاخه رو میبرید

مریم جون داریوش بخاطرنوع محزون خواندنش و اشعار ترانه هاش ، جوان ها رو به سمت پوچی هدایت نکرده. داریوش رسماًٌ توده ای بود و و کاملاًٌ آگاهانه بوده هر کاری کرده
همین نیمه شب گذشته که داشتم سفارش های شیرینی هامو آماده میکردم و مهردخت ترانه ی مصلوب و وطن رو پلی کرده بود و همراهش زمزمه میکردیم ، کلی فحشش دادیم و افسوس خوردیم به بخت و اقبالمون
اونا به بهانه ی ادامه ی مبارزه همون اول ان ق لاب رفتن اون طرف و مارو با اینهمه مصیبت گذاشتن اینجا

ربولی حسن کور سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام
عکسها دیروز برای من سر شیفت و با نت داخلی باز نشد. اما با اینترنت باز میشه.

سلام
مرسی آقای دکتر البته عکس نیست فیلمه

فرنوش سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 10:16 ق.ظ

سلام عزیزدلم. خوبی؟ با گذشت زمان دارم به این نتیجه می رسم که بعضی چیزها قراره تا آخر عمر برامون بصورت حسرت باقی بمونه.
خدا همه رفتگان رو بیامرزه و روحشون شاد باشه.
مهربانو جان یه خواهش و زحمت داشتم برات. ما(من و همسرم) جدیدا اقدام به راه اندازی یک سایت فروش اینترنتی زدیم. درسته فعلا اول راهیم و کالاهامون در سایت خیلی کمه. ولی در این مرحله نیاز داریم که سایتمون بازدید کننده داشته باشه تا در سرچ گوگل در رتبه های بالاتری بیاد. قیمت هامون به نسبت بازار مناسبتره و کیفیت اجناسمون واقعا خوبه. ممنون میشم چون شما دایره ارتباطی تون خیلی گسترده است. سایت ما رو در وبلاگ و صفحه اینستاتون و سایر محیط هایی که هشتید تگ کنید تا دوستان بیان و ببینن. خیلی ممنون میشم ازت.
آدرس سایتمون: https://www.jaarkala.com

سلام فرنوش جان
آمین ممنونم عزیزم
چقدر هم عااالی موفق باشی عزیزم . حتماًٌ معرفیت میکنم . پیج اینستا و گروه های تلگرامی و ...

شادی سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 07:39 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

چی بخونم جوونیم رفت و .....
واقعا همینطوره مهربانو جان، میانسالی‌مون رو هم دور از جون شما به گند کشیدن

Sita دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت 09:27 ب.ظ

ای لعنت به اول و آخرشون بیاد که ما رو از بدیهی ترین چیزا محروم کردن....لعنت.
فیلم ها قابل مشاهده هستن.


ممنونم عزیزم

سحر دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت 07:12 ب.ظ http://senatorvakhanomesh.blogfa.com

انقد این روزا گریه کردم وبه چیزی که شدیم فکر کردم دیوونه شدم.
وای داریوش فکر کن باهاش بخونم برادرجان برادرجان...


نسرین دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت 02:41 ب.ظ

هیچی نمیشه در هیچ مورد نوشته های امروزت بگم...
دوتا عکس آخری نشون داده نمیشه عزیزم
چقدر شماها دوستان خوبی هستین.


نسرین جون دوتای آخری فیلم هستند .
کاش دوستان دیگه هم بگن میتونن فیلم رو ببینند یا نه

ربولی حسن کور دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت 02:30 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
میدونم ربطی نداره اما وقتی صحبت از لایو گذاشتن توی کنسرت شد یادم به روز آخر مهدکودک عسل افتاد که آنی یه بسته اینترنت خرید تا جشن فارغ التحصیلی شو توی اینستا لایو بگذاره اما ظرف ده دقیقه کل بسته اش تموم شد
خنده دار اینه که مسئولین محترم ما کاتولیک تر از پاپ شدند و حتی خیلی از چیزهائی که توی بقیه کشورهای اسلامی هم هیچ مشکلی نداره اینجا ممنوعه. گرچه همه میدونیم چرا.

سلام
بسته ی نامررررد
نکته ی مهمی بود " همه می دانیم چرا"

تیلوتیلو دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت 01:32 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

اشک ما هم در اومد
دلم میسوزه برای آرزوهایی که دیگه برباد رفتند
برای عمری که اینطوری گذشت
اشکم دراومد برای غم محمد... خدا به دلش صبر بده
مهربانو جانم خیلی وقتا گوشه های زندگی را یادم میاری... گوشه هایی که نباید یادم بره

ببخش تیلو جانم
کاش حالمون خوب بود و انقدر موجب تکرار این غم نبودیم

سینا دوشنبه 30 مرداد 1402 ساعت 01:32 ب.ظ

اون موقعها که من ایران بودم، یک موسسه خیریه پیدا کرده بودیم که تاج گل مصنوعی به مجالس ختم می فرستاد که خیلی شبیه واقعی بود. ما چند بار باهاشون کار کردیم و راضی بودیم. خودشون تاج گل را می آوردند و می بردند و همه پولی را هم که از ما می گرفتند خرج امور خیریه می کردند.

اره سینا جان هنوزم هست .. از تاج های گل مصنوعی گرفته تا لوح های یادبودی که هزینه ش صرف امورخیریه میشه . چون تعدادمون تو اداره زیاد بود ، بیشتر موافق گل طبیعی بودند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد